مجموع نظرات: ۰
پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۸ - ۰۶:۲۹
۰ نفر

غرق شده‌ایم؛ غرق در دنیایی سرشار از آرزوهای بزرگ و تمام نشدنی.

 آنقدر که صبح روزهای خدا سر از خواب پریشان برمی‌داریم و به دنبال لقمه‌ای نان یا تکه‌ای گمشده از پازل هزار قطعه آرزوهایمان در این دنیا می‌چرخیم و می‌چرخیم و می‌چرخیم“ انگار قرار است میلیون‌ها سال بساط زندگی‌مان در این دنیا برپا باشد.

در تکه پانزدهم پازل تهران، در همسایگی‌مان، پیرمردی سال‌هاست که انباشتن آهن‌آلات را جایگزین خیلی از دلخوشی‌های دنیا کرده است. علی‌اکبر وزیری‌بهبهانی در عین اینکه بین عده‌ای از همسایه‌ها به بی‌آزاری شهره است، برای عده‌ای دیگر به معمایی حل نشدنی تبدیل شده است.

در همین نزدیکی زندگی می‌کنند؛ آنقدر نزدیک که اگر قصرفیروزه 2، با آن دیوارها و سیم‌های خاردارش را نشان بگیری و به سمت خیابان شهید رحیمی حرکت کنی، در یکی از همان کوچه‌های تنگ و باریکی که خانه‌های نه چندان مقاومی را روی خود سوار کرده، در همان کوچه‌ای که مرکز بهداشتی و درمانی در انتهای آن قرار گرفته، خانه‌ای را می‌بینی که سال‌هاست با نور خورشید سر قهر و ناسازگاری پیدا کرده است.

در بزرگ و آهنی راه ورود به انبار آهن یا بهتر است بگویم یک جور آماده‌سازی مخاطبی است که قصد ورود و برقراری ارتباط با اهالی آن خانه را دارد، اما برخلاف آنچه تصور می‌شود اهالی منزل جنس متفاوتی از آهن دارند.

 سقفی برای 3

نفر هیچ نورگیری وجود ندارد. فضای حیاط به لطف انواع و اقسام آهن‌آلات، تخته‌پاره‌ها و کیسه‌های شن جلو در، تاریک و رعب‌آور شده است. انباشته شدن آن وسایل برای حیاط خانه سقف آهنی کاذبی درست کرده و دالانی برای رفت و آمدهای تک‌نفره که با نور یک لامپ کم‌مصرف که روزها هم کار می‌کند کمی تا قسمتی فضای آنجا را روشن نگه داشته است.

اجازه ورود به داخل منزل را نداری. برخلاف مهمان‌نوازی‌های شهره یافته از جماعت ایرانی، این بار از مهمان اصرار و از میزبان انکار بود. بالاخره و به اجبار جلو در حیاط ایستادیم و به صحبت نشستیم.» از قضا و البته طبق گفته کارمند شهرداری ناحیه 5، داخل منزل هم دست کمی از فضای بیرونی و ظاهری ندارد.

مردی که زیاد می‌دانست

مرد این خانه، پیرمرد 70 ساله‌ای است که بهترین کارش سرپرستی 2 خواهری است که بازنشسته آموزش و پرورش‌اند، یکی مدیر مدرسه و دیگری معاونش. فوت پدر و 2 برادر و بازماندن یک نوجوان، این خانواده را بیش از پیش کوچک‌تر و تنهاتر کرد تا جایی که از حیوانات اهلی و خانگی برای همبازی شدن با برادرزاده‌شان بهره جستند و پشت‌بام خانه به عنوان تنها فضای خالی باقیمانده برای نگهداری حیوانات انتخاب شد.

جواب درستی نمی‌دهد، به ازای هر سؤالی که می‌پرسم به بیراهه می‌رود و از گذشته‌های دور می‌گوید: از سال 55‌ـ56، همان زمانی که یک مغازه مبلسازی داشت و روزگار می‌گذرانید ولی از بد روزگار به خاطر بدهکاری مجبور به فروش مغازه شد. فروش مغازه همانا و از دست دادن همیشه آن همانا.

ناگفته نماند که یک‌بار تلاش کرد و در همین خیابان نبرد امروزی، نمونه‌ای کوچک از همان مغازه سابق را خرید ولی به دلیل قرار گرفتن مغازه در حریم منطقه ¨چیزی حدود 25 سال پیش مجبور به از دست دادن آن شد و دیگر هم شانسش را امتحان نکرد. بعد از این ماجراها، خانه‌نشین شد.

 اما اینکه دقیقاً از چه زمانی شروع به جمع‌آوری آهن‌آلات کرد، موضوعی بود که بین اهالی خانه اختلاف نظر است خودش می‌گوید: «از سال 81، یعنی همان سالی که پدرم از دنیا رفت.» ولی خواهر بازنشسته‌اش می‌گوید: «2‌ـ 3 سال بیشتر نیست.» این در حالی است که وسایل انباشته شده در حیاط، خبر از سال‌های طولانی‌تری می‌داد، سال‌هایی که طبق گفته یکی از همسایه‌های قدیمی به 30 می‌رسید.

 تنها سرپرست

حکایت کرده‌اند ¨یکی از همسایه‌ها بعد از فوت پدر خانواده، جنازه‌اش از بین انبوه وسایل و ابزارآلات داخل حیاط قابل حمل نبود. به ناچار جسد بی‌جان پدر در داخل پارچه‌ای از جنس برزنت پیچیده و کشان‌کشان به بیرون خانه هدایت می‌شود. اما خواهر پیرمرد می‌گوید: «اگر این‌طوری باشد که همسایه‌ها گفته‌اند پس چطور ما در منزلمان مراسم ختم گرفتیم.»

‌مراسمی که هیچ‌یک از همسایه‌ها از زمان برگزاری آن خبر ندارند؟  از خواهر پیرمرد هم درباره علت انباشتن این وسایل می‌پرسم ولی باز هم جواب درستی دستگیرم نمی‌شود. اما در پاسخ به این سؤال که چرا از این وضعیت به برادرتان گلایه نمی‌کنید، می‌گوید: «برادرم قصد دارد که این وسایل را جمع کند ولی نیاز به کمی زمان دارد. ما نمی‌توانیم به او فشار بیاوریم چون نمی‌خواهیم سرپرستمان را از دست بدهیم...» 

گذشت آنچه با ما کردی

 گلزار بختیاری 4 سالی می‌شود که همسایه دیوار به دیوار خانه وزیری است. او از منظره بدی که وضعیت نابسامان منزل آنها ایجاد کرده ناراحت است و می‌گوید: «بقدری فضای خانه‌شان بهم‌ ریخته و نامرتب است که نمای خانه ما را خراب کرده و هر وقت برایمان مهمان می‌آید، باید خجالت بکشیم، بماند که بوی نامطبوعش هم برایمان عادی شده است. یکی دیگر از همسایه‌ها که تنها از طریق پنجره‌شان به منزل وزیری اشراف دارد می‌گوید:

«فقط تابستان‌ها کمی بوی نامطبوع می‌آید که بیشتر به خاطر مرغ و جوجه‌ای است که پشت‌بام دارند وگرنه مشکل دیگری نیست. آقای وزیری هم مرد بی‌آزاری است. تمام عشقش را به همین کار داده، نباید اذیتش کنند. همان روزی که از طرف شهرداری آمدند و مقداری از وسایلش را بردند، ما دیدیم که خیلی ناراحت است.

آنقدر که احتمال دادیم برایشان مشکلی پیش بیاید ولی آخر شب متوجه شدیم که یکسری وسایل دیگر جمع و جایگزین وسایل قبلی‌اش کرده است. زهرا نوری هم شخصیت آرام وزیری را تأیید می‌کند و می‌گوید: «پیرمرد خوب و بی‌آزاری است. ما از وضعیت حاضر گلایه‌ای نداریم.

 فقط بعضی وقت‌ها سر و صدا دارند که به خاطر جابجا کردن آهن‌آلات است، ضمن اینکه رفت‌وآمد گربه‌ها هم زیاد شده. تابستان‌ها هم روی دیوار بیرونی آشپزخانه کلی مورچه ردیف می‌شود. درباره بوی آزاردهنده که می‌پرسم، می‌گوید: «نه... آهن که بو ندارد.»  محسن اسرافیلی صاحب مغازه قصابی، از قدیمی‌های محله و گله‌‌مندترین آدم است.

او می‌گوید: «دیگر دوره زمانه فرق کرده. الان همه به دنبال زیبایی‌اند و به نمای خیابان، منزل، اتاق و حتی کوچک‌ترین مسائل هم توجه می‌کنند ولی آقای وزیری 30 سال است که برخلاف همه این اصول پیش می‌رود. هربار هم که خواستم به او تذکر بدهم، بی‌اعتنا به گفته‌هایم راهش را کج کرد و رفت. حداقل اگر در کار خرید و فروش آهن‌آلات باشد یک چیزی ولی او فقط روی هم انبار و نمای خیابان را خراب می‌کند...» 

 پاسخ مسئول

 علی‌اکبر فائض، معاون شهردار ناحیه 5 از همان ابتدای گرفتن گزارش همراه ما شد. او درباره این مسئله می‌گوید: «صاحب این خانه حدود 30 سال است که آهن‌آلات و تخته‌پاره جمع می‌کند.

 او علاوه بر اینجا، در 2 منزل دیگرش، یکی در ابتدای خیابان پیروزی و دیگری در خیابان چهارصد‌دستگاه نیز همین روند را دنبال می‌کند. بعد از استشهادی که از سوی همسایه‌ها جمع و به شهرداری تحویل داده شد. شهرداری ناحیه 5 به این مکان آمد و با وجود تکمیل شدن ظرفیت 3 خاور، تنها توانست بخش کوچکی از جلو در این منزل را خالی کند.

 این در حالیست که به صاحبخانه مهلت تخلیه این وسایل را داده و حتی پیشنهاد کرده‌ایم با هر قیمتی که خودتان تعیین می‌کنید وسایل را خریداری می‌کنیم ولی کو گوش شنوا،،،» منوچهر رحیمی شهردار ناحیه 5 نیز ادامه داد: «سال‌های قبل که مسئولیت بازیافت منطقه را به عهده داشتم با این خانه مواجه شدم و برای تخلیه وسایل اضافی آن اقدام کردم تا اینکه سمتم در شهرداری تغییر کرد و الان بعد از چند سال دوباره با این مسئله مواجه شده‌ام ولی این‌بار تلاشمان را بی‌نتیجه نخواهیم گذاشت.» 

همشهری محله - 15

کد خبر 92310

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار شهری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز