چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۹:۲۳
۰ نفر

زینب السادات افتخاری: این روزها در تلویزیون برنامه‌های گفت‌وگو محور زیادی دیده می‌شود، که هر کدام به نوعی با یک مجری و یک مهمان که محور اصلی برنامه است، زمان اختصاص داده به‌خود را پر می‌کنند و راجع به مباحث خاص صحبت و گفت‌وگو می‌کنند؛

 اصلا نامش روی خودش است، گفت‌وگو محور. این برنامه‌ها بسته به نوع مخاطبی که هدف قرار می‌دهند، اهمیت می‌یابند؛ گاه وزنه این اهمیت شخص گفت‌وگو‌کننده است، گاه مهمان یا طرف گفت‌وگو وگاهی هم خود دیالوگ اهمیت می‌یابد. این نیز به نوبه‌خود باز‌می‌گردد به سیاست‌های کلان گروه‌های برنامه ساز که یا برای اطلاع رسانی از این گفت‌وگو استفاده می‌کنند، مانند برنامه گفت‌وگوی خبری شبکه دو سیما یا برای ارضای حس کنجکاوی مخاطب مانند برنامه‌های دیگر.

 تلویزیون گاهی برای این از اینگونه برنامه‌ها استفاده می‌کند که هم اطلاع رسانی کند و هم حس کنجکاوی مخاطب را برطرف کند. چیزی که در این جا برای ما اهمیت دارد برنامه‌ای است به نام «نقره» که جمعه‌ها درست بعد از اذان ظهر از شبکه اول سیما پخش می‌شود. برنامه‌ای که وقتی به آن نگاه می‌کنید بیشتر  یاد خاطرات گذشته می‌افتید و بعد ساعت‌ها ذهنت مشغول این است که یادش به خیر، چه سال‌هایی را پشت سر گذاشتیم و چه خاطراتی داشتیم.

زینب السادات افتخاری

منصور ضابطیان و محمد صوفی کارگردان و تهیه‌کننده برنامه تلویزیونی نقره هستند و درباره شکل پیدایش این برنامه می‌گویند: «سال گذشته ایده این کار را به شبکه اول سیما ارائه دادیم؛ ماجرا این بود که ما وقتی به دوستان هم سن و سال خود می‌رسیدیم بعد از گذشت زمانی، بلافاصله بحث آن چه در گذشته چه تلخ‌وچه شیرین از سر گذرانده بودیم را مطرح می‌کردیم و یادش به‌خیرها.

یواش‌یواش یادش به خیرها که زیاد شد، فکر کردیم چقدر خوب است اگر تبدیل به یک برنامه تلویزیونی شود، چون این نوستالژی نسل ماست. افرادی که دوران نوجوانی را از سرگذرانده‌اند یا جوان هستند و یا میانسال یک چیزهایی دارند که از دست داده‌اند و حالا دوست دارند یادآوریشان کنند، این شد نطفه اصلی برنامه نقره.»

گاهی یک اسم نیز کافی است برای اینکه شما را یاد خاطرات گذشته بیندازد ضابطیان و صوفی هم این کار را براساس یک فلسفه علمی انجام دادند با این تفاوت که در ابتدا عتیقه بود و بعد برنامه یادش به خیرها به نقره تغییر نام داد.

ضابطیان در این باره می‌گوید: «نقره را انتخاب کردیم چرا که ویژگی‌اش این است که در اثر گذشت زمان و ارتباطش با اکسیژن محیط، سیاه می‌شود و وقتی این سیاهی را از روی آن پاک کنید از اصلش درخشان‌تر می‌شود. برنامه، آدم‌ها و موضوعاتی که ما بعد از سال‌ها به آنها رجوع می‌کنیم همین ویژگی را دارند و حالا که بعد از سال‌ها از آرشیو بیرونشان می‌آوریم و نشان می‌دهیم مثل نقره می‌مانند، جذاب هستند و از اول بیشتر دوستشان داریم.»

این گروه که همه همسن و سال هم هستند، حس کردند که جای چنین برنامه‌ای در تلویزیون خالی است وبه این فکر افتادند که باید این جای خالی را با ساخت برنامه‌ای پرکنند و اگر این حس نیاز به‌وجود نمی‌آمد حتما این برنامه هم به‌وجود نمی‌آمد صوفی معتقد است:«خیلی به‌دنبال اینکه این برنامه در تلویزیون جایش خالی است نبودیم آن احساس نیازی که در جامعه دیدیم را دنبال کردیم. وقتی ما بین خودمان مدام به‌دنبال خاطره‌ها می‌گردیم و بیشترین اتفاقی که در بین خانواده‌ها هم می‌افتد همین است؛ همان حس و حال را تبدیل به یک برنامه تلویزیونی کردیم.»

هر برنامه گفت‌وگو محوری به نوبه‌خود نیاز به یک گفت‌وگو‌شونده دارد و این مهمان باید بار برنامه را بردوش بگیرد؛ به این دلیل که آن جذابیت و آن حس کنجکاوی را در مخاطب به‌وجود بیاورد تا او را یک ساعت پای گیرنده تلویزیون نشانده و جذب خود کند. اما مهمانان برنامه نقره خیلی محور نیستند؛ محور این برنامه ممکن است یک خاطره، یک سریال یا یک سمبل باشد.

ضابطیان دراین باره می‌گوید: «یا خود این آدم‌ها جذاب هستند مثل مرتضی احمدی که کلی سمبل خاطره است. گاهی هم برنامه و سریالی محور قرار می‌گیرد که آن فرد براساس حضورش در آن برنامه دعوت می‌شود، مثل داریوش فرهنگ که برای سریال سلطان و شبان دعوت شد یا خانم شهابی که درباره سریال باز هم مدرسه‌ام دیر شد آمدند. مکانیسمش یکی از این هاست یا فرد یا برنامه.»

 کارتون‌های دهه 60 حتما یادتان هست، هاج زنبور عسل، یوگی و دوستان، دهکده حیوانات، نیک و نیکو یا برنامه‌های گروه کودک مثل هوشیار و بیدار اینها مدت‌هاست که در قاب خاطره‌های ما جا گرفته‌اند و شاید هم گردی روی آنها نشسته باشد، اینکه چطور سازندگان این برنامه به این نتیجه رسیدند که این برنامه‌ها، سریال‌ها و کارتون‌ها را بار دیگر پخش کنند، شاید به این دلیل بود که می‌خواستند کودک درون مخاطبان خود را بیدار کنند ضابطیان در این باره می‌گوید: «الزاما کودک درون این نیست که آن فرد کارتون دوست داشته باشد طبیعی است ما درباره سال‌هایی صحبت می‌کنیم که نسل ما کودک‌ونوجوان بوده است و نوستالژی این آدم‌هاست و بخشی از آن کارتون‌هایی بوده که می‌دیدیم؛

در این سال‌ها بیشتر درباره نوستالژی پدرهای ما صحبت شده یعنی یک خونه بزرگ با حوض آبی، ماشین دودی، درشکه، پنج دری و... نوستالژی ما این نیست و خیلی دور مانده‌ایم. نوستالژی ما خیلی از همین خیابان‌هاست که هنوز هم می‌بینیم، خیلی از این خونه‌هاست که الان تبدیل به آپارتمان شده و بخشی هم همین کارتون‌هایی است که می‌بینیم و نوستالژی بچه‌های دهه‌های 60-50 درباره این کارتون‌هاست.»

در حقیقت باید عنوان کرد که راز موفقیت چنین برنامه‌هایی این است که سازندگان این‌گونه برنامه‌ها شناخت کافی از مخاطب خود دارند و می‌دانند که چگونه مخاطب را قرار است به‌عنوان هدف رسانه‌ای خود درگیر کنند، گاهی هم بدون اینکه داد بزنند و حرفی بزنند با نشان دادن یک المان کوچک فرهنگ‌های چندین ساله را که از بین رفته‌اند به مخاطب یادآوری می‌کنند و این نیاز مخاطب است، همان کاری که گروه سازنده نقره به خوبی به آن رسیدند؛ شناخت مخاطب و نیازهای آن.

 صوفی می‌گوید: «ویژگی این برنامه و تفاوت آن با بقیه برنامه‌های دیگر در این است که این بار سعی کردیم مشخصا مخاطب داشته باشیم، بخشی از جامعه را هدف قرار دهیم که در دهه‌های 60-50 کودکی خود را گذرانده‌اند و این ممکن است به 20 یا 30 میلیون از جمعیتی که داریم برگردد. ممکن است سال‌های قبل یا بعد از این هم بیننده ما باشند اما مشخصا مخاطب ما همان نسل است.»

ضابطیان نظر دیگری در این باره دارد: «مخاطب ما آن نسل است، کمااینکه بنا به دلایل زیادی ما قبل و بعد این هم مخاطب داریم. چرا؟ چون جدای صحبت‌ها و پلی بک‌ها که برای ما جذاب است و خاطره انگیز، بخشی هم برای آنها جذاب است و این فی‌النفسه اتفاق می‌افتد. وقتی کارتون یوگی و دوستان پخش می‌کنیم جدای از اینکه برای ما خاطره‌انگیز است، برای نسل‌های دیگر که خاطره ندارند خود کار جذاب است.

اگر ترانه‌ای از فرهاد یا قوامی پخش می‌شود جدای از بخش نوستالژیک، برای کسانی که اصلا ترانه را نشنیده‌اند خود ترانه، خوب و جذاب است. ما می‌خواهیم روز جمعه تبدیل به یک بهانه شده برای صحبت کردن و این هدف اصلی برنامه ماست. یعنی ما هیچ هدف عجیب و غریبی نداشتیم و می‌خواستیم در روز جمعه‌ای که معمولا کسالت بار است و خسته‌کننده برنامه‌ای داشته باشیم که مردم این برنامه را ببینند و تا 5-4 ساعت راجع به خاطراتشان حرف بزنند.

این عادت ماست که راجع به گذشته حرف بزنیم. وقتی کسی به ما می‌گوید ما با دیدن این برنامه آلبوم‌های قدیمی خود را ورق می‌زنیم، این برای ما جذاب است. وقتی که آش رشته در برنامه آوردیم و همه می‌گفتند ما با دیدن این برنامه آش خوردیم از جمله مادر خود من که این کار را کرد و همه را دور هم جمع کرد؛ خوب این برای ما افتخار بزرگی است چه از نظر اجتماعی چه از نظر مذهبی و اعتقادی. وقتی با نشان دادن یک نشانه، خانواده دور هم جمع می‌شوند، صله‌رحم گسترش می‌یابد، چیزی که متأسفانه در حال فراموشی است.

سنتی که ریشه مذهبی در جامعه ما دارد و اصلا مال ما است. ما قصد فرهنگ‌سازی‌ نداریم چون این فرهنگ هست ما قصد یادآوری این فرهنگ را به جامعه داریم. صله‌رحم در بخشی مهم‌ترین خصلت جامعه ما بوده است ولی حالا به خاطر وضعیت جامعه، هیاهو، خستگی، دوری راه ، دلگیری آدم‌ها از هم و... فراموش شده و نیاز به یک تلنگر دارد ما با یک کاسه آش رشته این را دوباره یادآوری می‌کنیم.»

دلیل موفقیت چنین برنامه‌هایی به صرف دعوت از مهمانان و رنگ و لعاب گذشته نیست، بلکه باید روی موضوعی که قرار است در آن کار شود هم فکر کرد. شاید به‌نظر برسد ساخت برنامه‌ای که می‌خواهد درباره گذشته صحبت کند و نقبی به آن دوران بزند راحت است، اما در واقع چنین نیست؛ زیرا پرداختن زیاد به گذشته هم گاهی اوقات آزاردهنده است. سازندگان برنامه نقره هم همین نظر را دارند و به گفته خودشان قصد دارند آدم‌ها بگوید، یادتان نرود که چه بودید، چه دورانی را از سر گذراندید، چه کرده‌اید و چه و چه. اما نقره سعی کرده در عین حال که به گذشته احترام می‌گذارد، حسرت خوار نباشد.

به‌نظر آنان در مردم حال حاضر نسبت به گذشته خیلی ویژگی‌های منحصر به فردی دارند که در آن سال‌ها نبوده است. معمولا وقتی چیزی در ذهنمان رنگ خاطره می‌گیرد بدی‌هایش را فراموش می‌کنیم و خوبی‌هایش یادمان می‌ماند. آنها سعی کرده‌اند که در حالی‌که که گذشته را یادآوری می‌کنند، اما این را هم به بیننده بگویند که الان می‌توانید لذت بیشتری از زندگی ببرید. جدا از این نه تنها جامعه ما، بلکه کل دنیا به‌دلیل شرایط جهانی چیزهای جذاب‌تری در گذشته داشته است، مثل همان کارتون‌ها.

صوفی در ادامه می‌گوید: «درباره برنامه گفت‌وگو محور ما سعی نکردیم محور برنامه گفت‌وگویی باشد که با مهمان برنامه می‌شود. این هم بخشی از برنامه است و به همان میزانی گفت‌وگو می‌کنیم که بخش‌های دیگر را هم می‌بینیم و نخواستیم بخش اصلی مهمان باشد و راجع به آن انرژی بگذاریم. مهمان بخشی از کل برنامه است و لحظاتی یادآوری‌هایی می‌کنیم.»

ضابطیان هم نظر دیگری دارد: «شما در برنامه‌های گفت‌وگو محور دیگر می‌بینید که بخش عمده بار برنامه روی گفت‌وگوست ولی ما در 60دقیقه شاید 25 دقیقه روی گفت‌وگو زمان می‌گذاریم و مابقی پلی بک و کلیپ هستند و به همین دلیل ریتم برنامه تند است. بسیاری از این برنامه‌ها روی مهمان تکیه دارند و با آن برنامه را پر می‌کنند و این ساده‌ترین کار ممکن است که می‌توان انجام داد، البته ارزش‌های خاص خودش را دارد و نمی‌توان زیر سؤال برد.

اما در برنامه نقره شما می‌بینید که بیننده بمباران می‌شود و ما سعی کردیم برنامه را درابتدا با ریتم کند شروع کنیم بر خلاف برنامه‌های دیگر، گفت‌وگوی طولانی‌تری داشته باشیم و هر چه به انتها می‌رسد این گفت‌وگوها و وله‌ها کوتاه‌تر می‌شود. به همین دلیل خیلی‌ها به ما می‌گویند چقدر برنامه‌تان کوتاه است. درحالی که تایم برنامه ما یک ساعت است، برنامه‌های تلویزیونی به این شیوه به‌طور معمول باید 50 دقیقه باشد ولی برنامه ما60 دقیقه است.»

دکور برنامه‌های گفت‌وگو محور هم شرایط خاص خود را دارد حال اینکه برنامه سازان شرایط و حال و هوای زمانی برنامه را نیز در نظر می‌گیرند اما این بار در نقره با وجود اینکه ما مدام در حال رفت‌وآمد به گذشته و حال است در دکور برنامه به این گذشته اشاره‌ای نشده است و بیننده کاملا در فضای حال حاضر همه چیز را می‌بینید حتی ظروفی که استفاده شده‌اند نیز جدید و نو هستند و بوی قدمت و کهنگی نمی‌دهند.

این نیز به سلیقه کارگردان و تهیه‌کننده برمی‌گردد که سال‌هاست در کنار یکدیگر برنامه‌های مختلف تلویزیونی ساخته‌اند و حالا به نقاط اشتراکی رسیده‌اند که بدون درگیری‌های کارگردان و تهیه‌کننده به کار خود ادامه می‌دهند. صوفی دراین باره که چرا در دکورنقره بویی از گذشته و ردی از آن دوران دیده نمی‌شود این طور می‌گوید: «ما اصلا نخواستیم دکورمان قدیمی و سنتی باشد چون برنامه متعلق به آن فضا نیست که بخواهد دکور هم از این المان‌ها استفاده کند.

ضمن اینکه دهه 60 خیلی هم عجیب و غریب نبوده که حالا بخواهد همانند آن سال‌ها باشد و ویژگی خاصی داشته باشد. نکته مهم این است که ما در امروز‌مان هستیم و به گذشته نگاه می‌کنیم همه چیز در زمان حال است. دکور برنامه متعلق به امروز است. ما درباره گذشته صحبت می‌کنیم اما نمی‌خواهیم بیننده را به گذشته ببریم و همه چیزمان رنگ گذشته بگیرد.»

ضابطیان هم با تاکید می‌گوید: «برنامه ما به نوعی مثل پنیر فناوری شده است که شکل و شمایل جدیدی دارد اما به نوعی هنوز هم همان مزه پنیر قدیمی را می‌دهد. برنامه نقره هم یک برنامه فناوری شده است از خاطرات، عین آن را نشان نمی‌دهد.

اگر پلی بک سریال قدیمی را نشان می‌دهیم که 4 دقیقه است آن را می‌بینیم و جایی را که فکر می‌کنیم حس بهتری به مخاطب می‌دهد انتخاب می‌کنیم، سر و ته آن چیزی اضافه می‌کنیم که مدرن‌تر شود و مال این دوران به‌نظر برسد. موسیقی که استفاده می‌کنیم سعی می‌کنیم مدرن‌تر باشد یا در کلیپی که برای یک آهنگ قدیمی می‌سازیم یک قصه می‌نویسیم و از آن عکاسی می‌کنیم چیزی که خیلی کم اتفاق می‌افتد. برای دکور هم از همین ایده تبعیت کردیم و به شدت اصرار داریم که به رخ بیننده بکشیم که اتفاقا این برنامه مدرن و جدید است و می‌شود حرف قدیمی را در فضای جدید زد؛ این یکی از مانیفست‌های برنامه ما بود.»

این که در یک روز جمعه بتوان به خاطرات گذشته هم فکر کرد و دور از هیاهوهای روز به این فکر کرد که چه دورانی را از سر گذرانده‌ایم جای خود را دارد. در تلویزیون ما روی این‌گونه برنامه‌ها حساب ویژه‌ای باز می‌شود؛ برنامه‌ای که هم به نوعی به یادش به خیرها می‌پردازد و هم در بطن خود سعی دارد فرهنگ‌های خوب گذشته را که کم کم درحال از بین رفتن هستند یادآوری کنند. اینکه برنامه سازان ما این نیاز را درک کرده و به‌دنبال این سوژه‌های کوچک اما درعین حال بزرگ هستند نیز جای بسی امید دارد.

کد خبر 76471

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز