مجموع نظرات: ۰
شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۱
۰ نفر

سینا قنبر پور: اگر میدان حسن‌آباد تهران را بخواهید توصیف کنید، چه می‌گویید؟ اگر میدان هفت‌تیر پایتخت را بخواهید توصیف کنید، چه خواهید گفت؟

 شهرسازی ما مدتی است از عناصر هویت‌ساز مورد نیاز خود یعنی آن چیزی که در بافت تاریخی می‌توان یافت ولی در محله‌های جدید تحمیل شده به شهر نمی‌توان، خالی شده است و این روند نگران‌کننده می‌نماید. دکتر «اسکندر مختاری» یکی از کارشناسان میراث‌فرهنگی است که تهران و آثار تاریخی‌اش را به خوبی می‌شناسد.

او فارغ‌التحصیل باستان‌شناسی و تاریخ معماری است و اینک مدیریت پایگاه شهر تاریخی تهران و بم را به‌عهده دارد. به تازگی با هیأت‌امنایی شدن پایگاه‌های میراث‌فرهنگی، محمدباقر قالیباف شهردار پایتخت به همراه مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران و دانشجو استاندار تهران به عضویت هیأت امنای پایگاه ملی شهر تاریخی تهران انتخاب شدند که این بهانه‌ای شد تا با این کارشناس میراث‌فرهنگی درباره تهران، گذشته تاریخی و آینده‌اش و کارهایی که برایش می‌توانیم انجام دهیم، صحبت کنیم. مختاری از عناصر هویت‌ساز گفت و این‌که به هر حال بچه‌های ما قرار است در همین شهر زندگی کنند نه اینکه به شهرهای خارجی مهاجرت کنند و ما وظیفه داریم تهران را با کیفیت برای آنها طراحی کرده یا نگاه داریم.

  • پایگاه شهر تاریخی تهران از چه زمانی و با چه هدفی آغاز به کار کرد و اساسا می‌تواند تاثیری بر تحولات شهرسازی آن بگذارد؟

پایگاه شهر تاریخی تهران بر پایه محور فرهنگی-تاریخی شهر تهران از سال 1375 راه‌اندازی شد و در امتداد استخوان‌بندی شهر تاریخی تهران اقداماتی را برای پایدارسازی عناصر واجد‌‌شرایطی که معرف ساختار تاریخی- فرهنگی شهر هستند، آغاز کرد. این نقطه آغاز ابتدا در طرح‌های مرمتی در محدوده حصار صوری شهر در محله بازار و ارگ نمودی بیرونی یافت. سپس موضوع شناسایی عناصر واجد‌شرایط از منظر تاریخی و فرهنگی، زمینه اصلی مداخلات بعدی آن شد. طی مدت 3‌سال مناطق مختلف شهرداری تهران مورد بررسی قرار گرفتند و حدود 2هزار و 300 اثر شناسایی و ثبت شدند.

این تعداد سوای بازار تاریخی تهران بود که به‌عنوان یک بافت با همه آثاری که درون خود جای داده بود با فضایی حدود 107 هکتار به‌عنوان یک اثر تلقی و پیش از انقلاب اسلامی به ثبت رسیده بود. فلسفه یک اثر دیدن بازار این بود که شاخص کردن یک اثر در بازار می‌توانست بقیه آثار را به مخاطره بیندازد.

  • آیا تعداد آثار تاریخی و واجد شرایط ثبت و آنچه عناصر و نشانه‌های هویت ساز شناخته می‌شوند همین تعداد بود یا نه؟

آماری که در سال 1382 تهیه شد نشان داد ما نسبت به مقطع زمانی سال 1370 که طرح جامع دوم شهر تهران مصوب می‌شود ( طرح ساماندهی شهر تهران) با تخریب شدیدی مواجه بوده‌ایم زیرا در این طرح میزان آثار واجد شرایط تاریخی- فرهنگی شهر تهران 5 هزار نقطه شناسایی شده بود در حالی که بررسی‌هایی که در سال 1380 در فعالیت‌های محور تاریخی- فرهنگی تهران انجام گرفته بود بر وجود 2هزار و 500 اثر تاکید داشت که نشان از تخریب نیمی از این آثار در مدت 10 سال داشت. از این دست می‌توان آثار تاریخی تخریب شده‌ای چون خانه « سیدجلال تهرانی» که اثری ثبت شده در فهرست آثار ملی بود را در سه راه امین حضور نام برد.

  • خب، این آثاری که ما در مدت 10 سال از دست دادیم چه شرایطی داشتند و ما در واقع چه چیزی را از دست دادیم؟

غالب این آثاری که تخریب شد، متعلق به معماری دوره انتقال بود. این دوره، دوره‌ای از معماری ماست که تاریخ تحولات شهری در تهران از سنت‌ها رو به مولفه‌های مدرنیسم نهاده است. در سیاستگذاری طرح‌های شهری و همین‌طور سازمان میراث‌فرهنگی بنا بر این گذاشته شده است که بناهای دوره انتقال به‌عنوان آثار تاریخی تلقی و حفظ شوند. در این مقطع بزرگ‌ترین چالش ما همین بناهای دوره انتقال است زیرا عمده این آثار در اختیار بخش خصوصی بود. به ندرت اثری در اختیار دولت یا نهادهای آن قرار داشته است. از طرفی از نظر میزان نفیس بودن هم در آن درجه‌ای قرار نداشتند که تلقی معنی تاریخی بر آنها برای باور عمومی و برای مدیریت شهری امری پذیرفته باشد.

مالکان این نوع ابنیه تقاضای تخریب و نوسازی املاکشان را داشتند. سازمان میراث‌فرهنگی تمایل به حفاظت از این بناها به‌عنوان عناصر هویت‌ساز شهری داشت و مدیریت شهری حاضر به سرمایه‌گذاری در این موضوع نبود. از طرف دیگر سازمان‌ میراث‌فرهنگی هم توان سرمایه‌گذاری برای خرید این آثار را نداشت.

برای همین راهبردهایی در عمل در نظر گرفته شد که بیشتر معطوف به این بود که در تخریب‌ها سیاست تاخیری در دستور کار قرار بگیرد و فرصتی ایجاد شود تا نهادهای عمومی و فرهنگی که نیازمند در اختیار داشتن فضاهای فرهنگی بودند، ترغیب به خریداری و نگهداری آثار شوند. نتیجه این شد که تعداد کمی از این آثار هم به وسیله شهرداری‌های مناطق مختلف تهران خریداری و به مرکز فرهنگی  یا فرهنگسرا تبدیل شد و کاربری آن تغییر یافت ولی تعداد آثار حفاظت شده نسبت به آثاری که به تخریب رسیدند، قابل مقایسه نیست.

  • چه فضا و باوری باعث تخریب می‌شد؟ آیا این بناها و بافتی که آن را تشکیل می‌داد واجد شرایطی نبودند که بتوان آن را به نوعی حفظ کرد؟

نکته مهم این بود که مالکان توانایی این را داشتند که برای رسیدن به خواسته خود از ابزارهای مختلف فشار که یکی از آنها قوانین موجود است استفاده کنند. در حال حاضر نیز ما با این وضع مواجهیم.

اما نکته مهمی در این وضع، موجود بود که به تجربه به ما ثابت شد. اگر این بناها و آثار در اختیار مالکان اصلی یعنی کسانی که در این بناها متولد یا بزرگ‌شده بودند قرار داشت انعطاف بیشتری نسبت به سیاست سازمان در حفظ و مرمت آن نشان می‌دادند ولی یک اثر درست وقتی در معرض تخریب قرار می‌گیرد که در اختیار یا در حوزه تصمیم‌گیری دلالان ساختمانی بیفتد. وقتی اثری دچار چنین مشخصه‌ای می‌شود دیگر نگهداری از آن مشکل می‌شود.

  • هیچ راهی برای جبران یا ترغیب مالکان به حفظ آن اثر نبود؟

در واقع به همین دلیل ما در معاونت میراث‌فرهنگی و با همکاری معاونت شهرسازی شهرداری تهران و جمعی از کارشناسان شهرداری و میراث‌فرهنگی لایحه‌ای قانونی را تدوین کردیم که به قانون جبران عدم‌النفع مالکین بناهای تاریخی و حرایم آن معروف شد. نیت این بود که لایحه به شورای شهر برود و به تصویب برسد اما تصویب این قانون نیازمند حمایت مالی شهرداری تهران بود و تعهدی برای شهرداری ایجاد می‌شد برای اجرایی و قانونی شدن. شاید به همین دلیل مراحل قانونی خود را طی نکرد و در شورا باقی مانده است.

گرچه کمیسیون فرهنگی شورای دوم شهر تهران برای اجرای آیین‌نامه اجرایی ماده 106 قانون برنامه سوم که در برنامه چهارم نیز عینا تکرار شده بود اقدامات گسترده‌ای را انجام داد و لایحه مبسوطی را تصویب کرد اما این اقدامات نیز مثل لایحه قبلی مراحل اجرایی خود را سپری نکرد. دلیلش هم همین امر است که توسعه کمی شهر در برنامه‌های شهری حرف اول را می‌زند و لزوم توسعه کیفی شهر به اندازه‌ای که مورد نیاز است، هنوز احساس نشده است. بخشی از توسعه کیفی هر شهری مربوط به حفظ هویت آن با نشانه‌هایی از تاریخ و تحولات شهر محقق می‌شود.

  • چگونه می‌توان از این کیفیت توسعه شهری و حفظ هویت شهری یا محله‌ای صحبت کنیم؟

وقتی می‌توانیم در آینده نشانه‌های شهرمان را به نوعی حفظ کنیم که هویت شهر احراز شده باشد. وقتی این اتفاق می‌افتد که تداوم حیات مدنی در شهر و محله‌هایش امکان‌پذیر باشد؛ یعنی بیش از یک نسل در این شهر و محله‌هایش زندگی کنند. این امر میسر نمی‌شود مگر با اراده جمعی بین مدیریت شهر که سازمان‌ها مختلف شهری هستند و خود مردم. البته رسانه‌ها نقش راهبردی دراین زمینه ایفا می‌کنند. درواقع این رسانه‌ها هستند که با ابزاری که در اختیار دارند می‌توانند اهداف توسعه کیفی را در یک شهر پیگیری کنند.

  • اصلا این بحثی که الان مطرح می‌کنید چه سودی دارد؟ برای آنها که در ساخت و سازها نقش دارند، فقط ساختن مطرح است و همین‌‌طور چرخش مالی که در این کار هست!

بگذارید مثالی بزنم. یک محله شهر را با یکی دو محله دیگر مقایسه می‌کنم تا بهتر موضوع برایتان ملموس شود.

شهرک ژاندارمری در غرب تهران را در نظر بگیرید و محله نارمک در محدوده شرقی یا حتی نازی‌آباد و منیریه. در شهرک ژاندارمری که حاصل توسعه شهری ماست می‌بینیم که محله فاقد خدمات عمومی مورد نیاز مردم و پر از احجامی است که نام آن را ساختمان‌های مسکونی گذاشته‌ایم. راحت‌تر بگویم شهرک ژاندارمری گویی خوابگاهی است که فقط شب‌ها می‌توان از آن استفاده کرد زیرا هیچ فضایی برای زندگی در آن طراحی نشده است.

هیچ نشانه هویت‌سازی ندارد. اما نارمک مربوط است به توسعه شهری ما در دهه 30 یا منیریه و نازی‌آباد. عناصر هویت‌ساز دارد. شهروندانش به آن تعلق مکانی دارند، موجب خاطرجمعی می‌شود و قدمتش به بیش از یک نسل می‌رسد. آنجا علاوه بر بازار، مسجد، ‌حسینیه و تکیه، دبستان، دبیرستان و سینما دارد. تک‌تک پلاک‌های آنجا حاوی خاطره هستند و اصلا زندگی بسیاری از مشاهیر شهر درآنجا روی داده است که خاطره‌انگیز و ایجاد‌کننده حس تعلق شهروند است. حتی تیرهای برق آنجا که روی برخی آرم 70 سال قبل هنوز هویداست، حس خوبی انتقال می‌دهند، گویی همین تیر چراغ برق در مقایسه با نمونه مشابه کنونی یک اثر هنری بوده نه مثل حالا بی‌روح و صنعتی.

  • شهرک غرب چطور؟

این محله و این شهرک مربوط به دوره‌ای است که از غنای فکری برای شهرسازی در کشورمان حاصل شده است. فضاهای عمومی بسیاری در آن تعریف شده و همین‌طور فضاهای خدماتی بسیاری به خدمت گرفته شده است. بلوارها، مراکز خرید، پارکینگ و همین‌طور سینما و پارک‌ها همگی در کنار بارگذاری مناسب و تراکم کم سبب شده فضایی مناسب ایجاد شود. اگر بخواهیم قضاوت کنیم باید بگوییم شهرک ژاندارمری حاصل دوره فقر شهرسازی ماست و هیچ نشانه هویت‌سازی در آن نیست. حتی مسجدی که درآن می‌بینید مردم خود به تناسب نیازشان ساخته‌اند و حاصل مدیریت شهری و شهرسازی براساس معیارهای استاندارد نیست. در این محله مرکز بهداشتی و آموزشی نیست و گویی این محله به شهر تحمیل شده است.

  • با این وصف چطور می‌توان از تکرار به وجودآمدن شهرک‌ژاندارمری‌ها جلوگیری کرد؟

ما اگر بتوانیم در تعامل با مدیریت شهری موضوع کیفیت و ارتقای کیفیت مدیریت شهری را به‌عنوان یک اصل در دستور کار قرار دهیم، می‌توانیم حرکت مثبتی را برای شهروندان‌مان آغاز کنیم.

برای اینکه بگوییم کیفیت شهری چیست لازم نیست آن را تعریف کنیم بلکه لازم است بیشتر کار کنیم. باز هم مثالی می‌زنم. نگاه کنید به معماری و طراحی شهری در میدان حسن‌آباد و میدان هفت‌تیر. یک انتظام بصری و یک کار کامل هنری در حسن‌آباد رخ داده که هر شهروندی در مواجهه با آن ارتباط برقرار می‌کند و آن را در خاطره خود حفظ می‌کند؛ یعنی حقوق عمومی یک شهروند در این طراحی شهری رعایت شده است.

 در مقابل در میدان هفت‌تیر شاهد یک اغتشاش بصری هستیم؛ میدانی که براساس فشار تقاضا شکل گرفته و قرار است چند راه را به هم وصل کند که در این کار هم موفق نبوده و بیشتر بر پایه حقوق خصوصی شکل گرفته است. شهرداری در اینجا بیشتر ضابطه‌ها را روشن کرده تا کلیت آن را طراحی و مدیریت کند. حقوق خصوصی در این میدان بر حقوق عمومی غلبه دارد. این وضع تا آنجا پیش رفته که اصلا مسجد واقع در میدان آن دیگر دیده نمی‌شود. حتی این مسجد نتوانسته حس مذهب را در ما تقویت کند.

  • این کیفیت که می‌گویید چیست و چگونه می‌توان آن را به وجود آورد؟

وقتی صحبت از کیفیت می‌کنیم همان چیزی مد نظرمان است که در منیریه و نارمک هست ولی در شهرک ژاندارمری نیست. وقتی ما می‌گوییم کیفیت، یعنی باید تا مرحله طراحی شهری، مدیریت شهری بتواند طرح‌های تفصیلی و شهری را پیگیری کرده و از حقوق عمومی شهروندان دفاع کند. شهروند حق دارد که در شهر منظره خوبی ببیند.

در میدان هفت تیر شهرداری فقط ضابطه را اعلام می‌کند و اجرا و طراحی مجموعه به دست مالکانی افتاده که هر یک با نفوذی که به واسطه پول و قدرت داشته‌اند آن ضابطه‌ها را به عقب رانده و حاصلش شده میدانی پر از ساختمان‌های ناهمگون، پر از تابلوهای تبلیغاتی و فاقد اثر و نشانه‌ای جذاب برای رهگذر و شهروند. اگر میدان مشق را در نظر بگیرید می‌شود آن را زمینی بزرگ و وسیع دید که در آن می‌توان ده‌ها برج و ساختمان تجاری ساخت اما می‌توان همین محل را به گونه‌ای دید که می‌تواند با میدان سرخ مسکو و شانزلیزه پاریس برابری کند. تعریف فضاها، گذر و نماها غیرقابل اغماض است.

  • خب، در دوره‌ای فروش تراکم راهبردی برای اداره شهر بود؟ درست است؟ آیا این می‌تواند تغییر یابد و شهر را از دست بساز و بفروش‌ها و طراحی‌های شهری آنها نجات بدهیم؟

باید بپرسیم شهرداری از این تراکمی که فروخته چه سودی برده است؟ ما درازای تراکمی که در شمیرانات فروختیم چه کاری برای شمیرانات انجام داده‌ایم؟ عملا همه باغ‌ها ی شمیران را از دست دادیم. ما در شمیران چه تعداد تکیه و مسجد یا پارک طراحی و اجرا کرده‌ایم که ارزش داشته باشد؟ ما در ازای باغ‌هایی که از تهران گرفتیم چه به آن دادیم.

تراکمی که فروختیم عوارضش حالا حالاها برای شهرداری باقی است زیرا شهرداری باید زباله‌ای که حاصل از زندگی در این حجم از تراکم است را دفع و دفن کند. باید خدمات بدهد، باید سینما و پارک و.. بسازد واین همه فشاری است که حاصل از فروش تراکم بوده است.

کد خبر 51368

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز