پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۵:۵۴
۰ نفر

تهمینه حدادی: میدان را که بخواهیم معنی کنیم، کلی کلمه کنار هم چیده می‌شود.

تصویر قدیمی از میدان توپخانه ، عکس از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی

میدان را که می‌شنویم یاد یک دایره بزرگ می‌افتیم. این بخش از هر شهر از همان قدیم ندیم‌ها جای روبه‌رو شدن خیابان‌ها و آدم‌ها بوده است. از همان قدیم ندیم‌ها هر شهر یک میدان اصلی داشته که محل تجمع بوده و محل گردهمایی و محل شادی.
میدان‌هایی که یک شاهراه درون شهری بوده‌اند برای رسیدن به جای جای شهر...
و ما انگار این روزها یادمان رفته که تمام معماری‌ها، خانه‌سازی‌ها و اتفاق‌های حیاتی دوروبر آنها رخ می‌داده.حالا این روزها میدان برای ما یعنی محل دور زدن.

* اول اسمش میدان سپه بود. بعد شد توپخانه. امروز هم  نامش  میدان امام‌خمینی(ره) است. اسم دومش از زمان ناصرالدین شاه به یادگار مانده. از همان زمان که جنگ‌ها هنوز با شمشیر بود و گه‌گاهی با تفنگ و توپ.

این بود که ایران هم چند تا توپ داشت که از جنگ با پرتغالی‌ها به غنیمت گرفته بود. توپ‌ها را از توپخانه قبلی که در حال تخریب بود انتقال دادند وسط این میدان و دورتا دورش را حصار کشیدند و اسم میدان را گذاشتند توپخانه. چه سالی بود؟1267 شمسی.

یک توپ دیگر هم بود. یک توپ عظیم‌الجثه به اسم توپ مروارید که حالا از آن در موزه نگه‌داری می‌کنند. روایت‌ها مختلف است، یکی می‌گوید فتحعلی‌شاه آن را ساخته، یکی هم می‌گوید نادرشاه آن را از هند آورده است.
حالا شمال میدان؛ خیابان فردوسی است و اطرافش ناصرخسرو و لاله‌زار و خیابان خیام و باب همایون.

*هیچ‌کس یادش نیست که چه زمانی توپ‌ها را از وسط میدان برداشتند. اما حالا از میدان به سمت شمال که بروی، به مجسمه فردوسی می‌رسی و یاد ابوالحسن صدیقی می‌افتی که سال‌ها پیش چنین مجسمه باشکوهی را ساخته  و بعد با خودت مرور می‌کنی که چقدر این مجسمه شبیه مجسمه‌ای است که در توس است و چقدر هم سبک مجسمه ابن سینا. خیابان فردوسی برای خودش تاریخچه‌ای دارد عظیم.

تندیسی از استاد علی اکبر صنعتی/ عکس از ایسنا

*میدان  را که به  سمت ناصرخسرو بروی، به شمس‌العماره می‌رسی. یک عمارت کلاه فرنگی. اگر هم بخواهی موزه علی‌اکبر صنعتی را ببینی، نشانی توپخانه را به تو می‌دهند. همان‌جاست؛ شمال غرب میدان.راستی می دانی استاد صنعتی کی بود؟

یک هنرمند که از چهل کودک بی سرپرست نگه‌داری می‌کرد و 1000نگاره و 400 مجسمه ساخته بود و تندیس‌های سعدی، دهخدا، جواهر لعل نهرو و گاندی را هم.
موزه ایران باستان، پارک شهر. دیگر چه چیزی اینجاست؟

پارک شهر؟
اما اولین باغ یا پارک تهران که پارک‌شهر نبوده. دقیق که شوی دروازه‌ باغ ملی را می‌بینی. قدیم‌ها پشت آن اولین باغ ملی را ساخته بودند؛ قدیم‌ترها  ارتشی‌ها زیر دروازه رژه می‌رفته‌اند.

دروازه باغ ملی/ عکس از مسعود خامسی پور

نگاه کن؛ بالای دروازه یک اتاقک است برای موسیقی نظامی؛
کاشی های رنگارنگ را نگاه کن که رویشان چیزهایی نوشته‌اند درباره تجهیزات نظامی. آن پشت میدان مشق بوده است و حالا وزارت امورخارجه و کتاب‌خانه‌ ملی و موزه ایران باستان اطراف دروازه ایستاده‌اند.
دروازه را نگاه کن؛  معماری‌اش قاجاری است.
نگاه کن هنر درونش موج می‌زند.
محو رنگ‌بندی‌ها شو.
اینها، تمام این اتفاق‌های گرداگرد این میدان رخ داده اند. راستی راستی که میدان نقطه تلاقی شهر است.

*باز همه چیز به اینجا می‌رسد. از  شرق به غرب، از شمال به جنوب. تمام راه‌های زیرزمینی به این میدان می‌رسند. اینجا ایستگاه مرکزی مترو  است. آن موقع‌ها ساختمان نظمیه آنجا بود و بانک ؛ ساختمان شهرداری آنجا بود و اداره بی‌سیم. حالا جای خیلی از آنها  خالی است.

اما اولین بانک ایران هنوز همین جا  پابرجاست. طبقاتش شده‌اند موزه و اولین سکه‌های طلا، اولین اسناد و مدارک آن و هرچه را که مربوط به بانکداری است گذاشته‌اند برای نمایش. می‌گویند حالا ساختمان  فرسوده شده و ممکن است تخریب شود. آدم دلش می‌گیرد.
کی ساخته شد؟  1267 شمسی.

حالا این روزها  بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران  دور و برهمین میدان است. نبض دوم اقتصاد ایران. آخر، پایین‌ترها بازار تهران است. نبض اول اقتصادی. همانجا که بارها آدم‌هایش اعتصاب کرده‌اند. آنجا که از همان اول‌ها مردمانش لوطی بوده‌اند .
دیگر از اتفاق‌های مهم میدان چه چیز را می‌شود گفت؟اعدام شیخ فضل الله نوری را.

 *پایین‌تر از میدان چند کوچه پایین‌تر، میدان ارک آنجاست. سه مکان مهم آنجاست. هر سه در کنار هم. اولی یک  کاخ است؛ کاخ گلستان. یک سمتش مسجد ارک است. مسجدی قدیمی پر از خاطره‌های جورواجور .و این دو را که بگذریم می‌رسیم به یک بخش مدرن: رادیو.
اینجا خیابان پانزده خرداد است و اداره رادیو؛ تحول مهم ایران برای ورود به عصر ارتباطات اینجاست.

آن زمان‌ها روزنامه‌ها همه‌کاره بودند، اما آرام آرام زمزمه‌ای آمد که هیات وزیران استفاده از رادیو را تصویب کرد. این شد که همه شروع کردند به تکاپو .

آن زمان‌ها باید اداره  پست و تلگراف و تلفن، که در میدان توپخانه بود، اجازه  این کار را می‌داد. این شد که اول چند دستگاه فرستنده آنجا نصب کردند. بعد آرام آرام همه چیز پیشرفت کرد و  جای مخصوصی برای رادیو در نظر گرفتند. آنجا همان اداره  رادیویی است که وقتی نشانی‌اش را می‌پرسی نام میدان امام خمینی (ره) را می‌آورند. آرام آرام که تلویزیون هم به ایران آمد، اسم آنجا شد سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران؛ این روزها می‌گوییم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.

آن اوایل رادیو از ساعت 11و نیم تا 2  بعدازظهرو از 6 بعدازظهرتا 12ونیم برنامه داشت. اخبار هم داشت. موسیقی هم داشت...  رادیو وارد ایران شد آن هم در سال 1319؛درست در چهار اردیبهشت  و ایران را وارد یک عرصه جدید کرد.

* اینجا؛پر از چیزهای کشف کردنی است. اینجا وقتی راه می‌روی یادت می‌آید خیلی‌ها روی زمین آن قدم برداشته‌اند.
 تو رد می‌شوی و هنوز خیلی چیزها را ندیده‌ای. تو خیلی چیزها را دیده‌ای و به آنها اهمیت نداده‌ای. این دور و بر را باید گشت. اولش فکر می‌کردی چه میدان دلگیری! حالا با خودت فکر می‌کنی عجب میدانی!

سر در باغ ملی

کد خبر 47991

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز