جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶ - ۰۶:۴۱
۰ نفر

رها یزدان: کیانوش عیاری این روزها مشغول آماده‌سازی قسمت‌های باقیمانده سریال «روزگار قریب» است؛ مجموعه‌ای درباره پزشکی که اولین بیمارستان اطفال ایران را راه‌اندازی کرد اما هنوز هم چهره شناخته‌شده‌ای نیست.

یک روز سرد پاییزی درحالی که برف همه‌جا را سفیدپوش کرده بود، سراغ او رفتیم و عیاری به گفت‌وگو با ما نشست و از کارهایش حرف زد؛ حرف‌هایی که هم سبک کار او را نشان می‌دهد و هم شرحی روشن از سریال در اختیارمان می‌گذارد.

ماجرای «روزگار قریب» به 5 سال پیش برمی‌گردد؛ به روزهایی که کیانوش عیاری تازه مجموعه «هزاران چشم» را به پایان برده بود؛ سریالی که هر قسمتش، داستانی مجزا داشت و بیش از آنکه تماشاگران‌اش را با قصه همراه کند، تنها موقعیت‌هایی را پیش‌روی آنها قرار می‌داد؛ موقعیت‌هایی که آدم‌های معمولی – افرادی از جنس خود ما – در ‌آن گرفتار می‌شدند و دنبال راهی برای نجات می‌گشتند.

همان روزها که «هزاران چشم» پربیننده شده بود، مدیران تلویزیون به کیانوش عیاری پیشنهاد ساخت مجموعه‌ای را می‌دهند.  عیاری می‌گوید: «آن زمان 2 شخصیت به من پیشنهاد شد؛ دکتر قریب یکی از آنها بود که به نظرم بستر خوبی را برای طرح موقعیت‌های جدید فراهم می‌کرد. می‌شد بدون آنکه به جنبه‌های پزشکی زندگی دکتر قریب اشاره کرد، شرایطی را برای تصویرکردن اوضاع اجتماعی- سیاسی و البته نکته‌های کوچک و پیش‌پاافتاده زندگی او فراهم کرد. همین‌ها بود که باعث شد به سمت دکتر قریب بروم».

آن روزها عیاری نمی‌خواست سریالی بسازد؛ «می‌خواستم تهیه‌کننده سریال باشم و ساخت آن را به کسان دیگری بسپارم اما مسئولان تلویزیون می‌گفتند که خود تو باید آن را بسازی. کم‌کم به آن علاقه‌مند شدم».

اما عجیب‌ترین نکته این است که دکتر محمد قریب چهره چندان سرشناسی نیست. خیلی‌ها حتی نام او را هم نشنیده‌اند، در عوض نام افرادی مانند دکتر حسابی، پرفسور سمیعی و... برای همه آشناست. با این همه تلویزیون سراغ این چهره رفته؛ پزشکی که با همه فعالیت‌هایی که کرده شهرتی ندارد؛

«یک دلیل انتخاب او منش و خوی مثبت و موجه او بود. همه اخلاق دکتر محمد قریب را ستایش می‌کردند؛ اگرچه ویژگی مهم‌ترش مذهبی‌بودن‌اش بود. او به شدت به قوانین دینی پایبند بود و تاثیر این امر در شغل و حرفه‌اش مشخص بود. اصلا تلویزیون به همین دلیل سراغش رفت چون کمتر پیش می‌آمد که شغل کسی تحت‌تاثیر منش او قرار بگیرد».

با این اوصاف، تحقیقات درباره زندگی محمد قریب آغاز می‌شود، پزشکی که زندگی‌اش اوج و فرود چندانی ندارد؛ «منابع چندانی در اختیار ما نبود. البته خانواده دکتر هم می‌گفتند که زندگی او چیز زیادی برای تصویرشدن ندارد و حتی تعجب می‌کردند که چطور می‌خواهیم 32قسمت 50ـ 60 دقیقه‌ای درباره او بسازیم.

اما ما خیلی نمی‌خواستیم شخصیت اصلی قصه‌مان، شبیه نسخه واقعی‌اش باشد؛ تحقیقات ما بیشتر برای واقعی‌تر کردن آن چیزی بود که دنبالش بودیم؛ اینکه اگر از شخصیت حقیقی دکتر قریب تقلید نمی‌کنیم، خیلی هم از او دور نشویم و اجازه بدهیم مخاطب، کاراکتر او را بپذیرد؛ برای همین بیش از هر چیز تمرکز ما روی جزئیات بود.

همیشه گفته‌ام وقتی یک راننده اتوبوس، ماشین‌اش را روبه‌روی رستورانی پارک می‌کند و می‌خواهد کتش را بردارد، آن را از گرده‌اش می‌گیرد اما راننده کامیون یقه کت را می‌گیرد. اینها خیلی کوچک و پیش‌پا افتاده و معمولی‌اند اما همین جزئیات کمک می‌کند اثر، واقعی شود و همه شخصیت را بپذیرند. طرز نشستن، حرف زدن، غذا خوردن و... نکته‌هایی هستند که معمولا فراموش می‌شوند و باید برای آنها تحقیق کرد. در مورد دکتر قریب هم ما علاوه بر این تحقیقات، کتاب‌هایی را خواندیم و با خانواده‌اش حرف زدیم. نتیجه‌اش همین شد که می‌بینید».

عیاری می‌‌گوید تحقیق روی جزئیات کار، زمان زیادی برده و با وسواسی که او دارد، کار طولانی‌تر هم شده است. او حتی برای نقش‌های دیگر هم همین‌قدر تحقیق کرده؛

«مهندس بازرگان هم همان‌قدر وقت برد. ما با فرزند او صحبت کردیم و فیلم‌هایی را از او دیدیم. در حرکاتش نوعی تکرار و نوعی آشفتگی دیده می‌شد که به نظرم به خجالتی بودن‌اش برمی‌گشت؛ برخی حرکات که شاید در نگاه اول دیده نشوند اما کاملا در حرکات او مشخص‌اند و باعث تفاوت بازرگان از بقیه می‌شوند». این نکته‌هاست که باعث شده مجموعه «روزگار قریب» سردستی و سبک به نظر نرسد.

وقتی بخشی از شخصیت اصلی را خود عیاری ساخته، قاعدتا باید نکته‌ها و چیزهایی را هم به آن اضافه کرده باشد حتی اگر خودش آن را رد کند. با این همه عیاری می‌گوید: «من سعی نمی‌کنم که چیزی را به شخصیتی اضافه کنم. دکتر قریب شخصیت شوخ‌طبعی بوده و من همیشه طنز و شوخی را دوست داشته‌ام؛ برای همین این بخش را تقویت کردم وگرنه هیچ چیز تازه‌ای اضافه نشده...».

نکته دیگر، اتفاقی بوده که باعث شده شیوه کار عیاری تغییر بکند؛ «من در تمام طول عمر فیلمسازی‌ام هرگز براساس بازیگران‌ام دیالوگ ننوشته بودم اما طی این 5 سال، 2 نفر باعث شدند که این روش را تغییر دهم؛ اولین شخص، حسین پناهی بود که آن‌قدر طناز بود که مجبورم کرد بار طنزش را بیشتر کنم و بخشی از داستان را براساس او بنویسم. دومین نفر هم مهران رجبی بود. او خیلی خوب دیالوگ می‌گوید و برای همین سعی کردم با دیالوگ‌هایی، بخشی از داستان را از طریق او منتقل کنم. این دو در بازی فوق‌العاده بودند و همین باعث شد که بعد از 30 سال، همه راه و روشم را عوض کنم».

حالا که 6 قسمت از مجموعه «روزگار قریب» پخش شده، مردم او را بهتر از گذشته می‌شناسند اما آیا خانواده دکتر هم این شخصیت ساخته شده را می‌پسندند؛ «دکتر حسین قریب- پسر همین شخصیت- در آمریکا زندگی می‌کند و چند قسمتی را از طریق اینترنت دیده بود. او گفت که انگار من با آنها در همه زندگی‌شان همراه بوده‌ام. به نظرم این ربطی به مستند بودن حادثه‌ها ندارد. بیشتر زنده بودن فضا و رابطه‌های زنده و گرم است که او را به گفتن چنین جمله‌ای تشویق کرده».

خود عیاری هم از حاصل 5 سال کارش راضی است؛ «اگر حذف‌ها و برش‌ها اجازه بدهند، قطعا کار بیشتر مورد تاییدم است. حتی اگر الان به 30 یا 40درصد ایدئال‌ام هم رسیده باشم، کافی است».

عیاری این روزها در حال تدوین قسمت‌های باقیمانده مجموعه است؛ سریالی که هنوز 26 قسمت دیگر آن باقی است و این خودش یک عمر است. روزگار قریب هنوز در کودکی دکتر سیر می‌کند و اتفاق‌های جذاب‌تر در سال‌های بعد می‌افتد؛ سال‌هایی که نوجوان شده و در آستانه ازدواج و تشکیل خانواده است. پس باید فعلاً منتظر بود.

کد خبر 42018

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز