سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۶:۳۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: روز نکبت، برجام و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۲۵ اردیبهشت-جای گرفتند.

خالد قدومي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر«نكبت يا روز استقلال؟»نوشت:
روزنامه اعتماد،۲۵ اردیبهشت

٧٠ سال گذشت، امروز فرصتي براي كسب تجربه براي ما فلسطينيان است. در سرزمين ما و اجدادمان جوي‌هاي خون جاري است، خانه‌ها، مساجد، كليساها و معابد زيادي كه در آنها ياد و ذكر خداوند مي‌شد، تخريب شده و ميليون‌ها‌ درخت مبارك زيتون قطع شده‌اند. انديشمندان يهودي را مي‌بينيد كه در مورد اين تراژدي خونين مي‌گويند: جنگ، جنگ است و اين وقايع طبيعت جنگ است...

«A' la guerre comme a' la guerre »، بر همين اساس، اولين نتيجه‌اي كه مي‌توان از جنگ كه دشمن صهيونيستي آن را مقرر مي‌كند، گرفت اين است كه ما در جنگي مداوم با اين دشمن هستيم و صلحي بين ما وجود ندارد. اين همان مساله‌اي است كه «آوي ايزاكاروف» تحليلگر نظامي اسراييلي نزديك به مراجع امنيتي رژيم صهيونسيتي در واكنش به ترور شهيد دكتر فادي البطش، دانشمند فلسطيني در ٢١ آوريل گذشته در مالزي بيان كرد و گفت كه «حماس و اسراييل در يك جنگ مخفي با هم قرار دارند.» رژيم غاصب صهيونيستي نكبت ملت فلسطين (فاجعه اشغال فلسطين) را روز جشن و شادي خود قرار داده است و از آن تحت عنوان روز بزرگ يا روز استقلال ياد مي‌كند. اين رژيم دست به كشتار كودكان زده است و همچون خون‌آشامي است كه لباسي شيك و دستكشي مخملي پوشيده و با آن دست به قتل و كشتار مي‌زند بدون اينكه محاسبه يا مجازات شود. شب ١٥ ژوئن سال ١٩٤٨ نمايشي براي اين حيوان درنده و وحشي بود كه در آن بيش از ١٥ هزار فلسطيني را به خاك و خون كشيد و بيش از ٧٠ كشتار و جنايت فجيع را مرتكب شد كه مناخيم بيگن، اولين نخست‌وزير رژيم صهيونيستي در وصف آن گفته است كه اگر اين كشتارها نبود، هرگز اين رژيم پايه‌گذاري نمي‌شد. بله آنها (اشغالگران) بيش از ٥٣١ روستا و شهرك فلسطيني‌نشين از مجموع ٧٧٤ روستايي كه بر آن سيطره يافته بودند را به كلي تخريب كردند و با زور و ايجاد رعب و وحشت بيش از ٨٠٠ هزار نفر از مجموع جمعيت يك ميليون و هفتصد هزار فلسطيني را كوچانده و آواره كردند و بدين گونه پرونده بسيار دردناكي در تاريخ فلسطين ايجاد شد كه همان پرونده «آوارگان» است كه طبق آمارها اكنون حدود ٨ ميليون و ٧٤٦ هزار نفر (٦٧ درصد) از مجموع ١٣ ميليون فلسطيني در جهان آواره هستند. شايد اين سومين درس از دروس نكبت باشد. اين رژيم جز زبان قتل و كشتار و خونريزي چيزي نمي‌فهمد و زندگي در كنار آن با امنيت و آرامش غيرممكن است و دروغ صلح و مذاكرات اصلا در قاموس و ادبيات سياسي اين رژيم جايي ندارد. «موشه ديان» وزير جنگ سابق و بزرگ‌ترين مهندس سياست‌هاي استعمارگرانه و شهرك‌سازي رژيم صهيونيستي بزرگ‌ترين چالش پيش‌روي اين رژيم پس از تاسيس آن در سال ١٩٤٨ را نرسيدن به توافق با جهان عرب و در همين حال هم اينكه چگونه بدون آن بتواند به حيات خود ادامه دهد، مي‌داند.

اما درس سوم، نقش جامعه بين‌الملل و قدرت‌هاي بزرگ در تاسيس و پايه‌گذاري رژيم غاصب صهيونيستي است. يهوديان هيچ موجوديتي در سرزمين تاريخي فلسطين نداشتند. شهرك‌نشينان يهودي تنها ٨ درصد از ساكنان فلسطين در سال ١٩١٨ كه استعمار انگليس آغاز شد را تشكيل مي‌دادند و مالك زمين‌هاي خاصي نبودند و تنها ٥٦/١ درصد از كل سرزمين فلسطين در اختيار آنان بود، اما به دليل اقدامات و تسهيلات انگليس براي مهاجرت يهوديان به فلسطين، جمعيت يهوديان در فلسطين پس از پايان استعمار انگليس در سال ١٩٤٨ به ٣٣ درصد از مجموع ساكنان اين سرزمين افزايش يافت.

آنها از طريق رشوه و حقه‌بازي و حمايت‌هاي انگليس مالك ١١,٧ درصد از اراضي فلسطين شدند. همچنين با حمايت‌هاي امريكا، قطعنامه جائرانه تقسيم در مجمع عمومي سازمان ملل تحت‌عنوان قطعنامه ١٨١ در سال ١٩٤٧ به تصويب رسيد كه به موجب آن ٥٥ درصد از اراضي فلسطين به مهاجران و موجودات فضايي ناشناخته‌اي تقديم شد كه تنها ٣٣ درصد از جمعيت اين سرزمين را تشكيل مي‌دادند. بله، اگر حمايت‌هاي انگليس و امريكا نبود، رژيم غاصب صهيونيستي هرگز نمي‌توانست شكل بگيرد و تداوم داشته باشد. امروز شاهد تكرار نكبت فلسطين از طريق چراغ سبز دولت جديد امريكا به رياست‌جمهوري دونالد ترامپ به رژيم صهيونيستي براي قتل و كشتار فلسطينيان و مصادره اراضي آنان هستيم. امروز شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين به شهرهايي تبديل شده‌اند كه اراضي كرانه باختري را به كلي بلعيده‌اند و بيش از ٥٠٠ هزار يهودي در بخش عمده مساحت كرانه باختري كه وطن اصلي ٢.٦ ميليون آواره فلسطيني است، ساكن شده‌اند، حال آنكه اين آوارگان همواره در معرض بازداشت، قتل و تخريب خانه‌هاي‌شان از سوي دشمن صهيونيستي تحت حمايت كامل امريكا قرار دارند. قدس نيز به خاطر اقدامات و تدابير رژيم صهيونيستي براي تغيير هويت اسلامي و مسيحي آن و تلاش‌هاي صورت‌گرفته براي ايجاد تغييرات جمعيتي در اين شهر به نفع ساكنان يهودي و به ضرر عرب‌هاي ساكن آن، با خطر مواجه است و با وجود تمامي اين مسائل، دولت امريكا نيز مي‌خواهد سفارت خود را از تل‌آويو به قدس منتقل كند كه اين ضربه‌اي بزرگ به قوانين بين‌المللي است كه قدس را منطقه‌اي اشغالي مي‌داند و از طرف ديگر، اين تصميم در ادبيات ما جانبداري صريح از رژيم غاصب صهيونيستي و تجاوز صريح به مقدسات و حقوق ملت فلسطين به شمار مي‌رود. ملت فلسطين امروز در جريان تظاهرات‌هاي مبارك بازگشت و شكستن محاصره پيامي واضح و رسا و مسالمت‌آميز به جامعه بين‌الملل ابلاغ كرد با اين مفهوم كه ما هرگز از حقوق خود كوتاه نمي‌آييم و هيچ ارزش و اهميتي براي آنچه معامله قرن ناميده مي‌شود و جزو اختراعات ترامپ ماجراجو به دور از هرگونه اقدام ديپلماتيك و قوانين و معاهدات بين‌المللي است، قائل نيستيم و به او مي‌گوييم كه موضعي خصمانه در قبال ملت فلسطين اتخاذ كرده‌اي، اما ما قدس، حيفا، يافا و الخليل را شهرهايي فلسطيني و اشغال‌شده مي‌دانيم و هرگز از آنها چشم‌پوشي نخواهيم كرد و از يك وجب از خاك سرزمين فلسطين از رود اردن تا درياي مديترانه كوتاه نمي‌آييم. ملت فلسطين مي‌خواهد همانند ديگر ملت‌هاي جهان در امنيت و آرامش زندگي كند و معتقد است كه امنيت و صلح جهاني از زمان تاسيس رژيم صهيونيستي در اين سرزمين، مختل و مخدوش شده است و اين امنيت جز با زوال و نابودي رژيم غاصب و اشغالگر محقق نخواهد شد و ما و فرزندان‌مان تا آخرين قطره خون‌مان مقاومت خواهيم كرد و به عدالت مساله فلسطين و قطعيت پيروزي ايمان داريم و در آن روز مومنان از پيروزي‌اي كه از جانب خداوند خواهد بود، شاد و مسرور هستند.

  • رایزنی سرنوشت‌ساز ایران و اروپا

رضا نصری . حقوق‌دان بین‌المللی در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

روزنامه شرق،۲۵ اردیبهشت

دولت ترامپ سرانجام از برجام خارج شد. این اتفاق مهمی است اما الزاما یک اتفاق منفی و زیان‌بار برای ایران محسوب نمی‌شود. تأثیر این اتفاق را کیفیت رایزنی ایران با اروپا و سایر اعضای باقی‌مانده در این توافق‌نامه در ماه‌های آینده تعیین خواهند کرد. اما در‌این‌راستا، ذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد: نخست اینکه‌‌ افکار عمومی و جامعه کسب‌وکار در ایران باید بدانند وضعیت کشور هرگز به وضعیت دوران پیش از برجام برنخواهد گشت. برای اینکه آمریکا وضعیت ایران را به همان شرایط (سال ۲۰۱۵) برگرداند، دست‌کم باید همان میزان حمایت بین‌المللی را داشته باشد و چنین حمایتی دیگر وجود ندارد؛ به بیان ساد‌ه‌تر، آمریکا نمی‌تواند با یک حمایت سیاسی و حقوقی بسیار کمتری فشار بیشتری به ایران وارد آورد! واکنش‌های اولیه به سخنرانی او -چه از جانب خانم موگرینی چه از جانب سایر مقامات ارشد قدرت‌های اروپایی- هم بی‌سابقه بود و هم نشان از انزوای شدید آمریکا دارد. در واقع، حمایت مورد نیاز ترامپ برای اِعمال تحریم‌های سنگین به ایران نه در سطح دولت‌های غربی و متحد آمریکا وجود دارد، نه در میان کشورهای آسیایی (چین و روسیه) قابل مشاهده است و نه در سطح سازمان‌های بین‌المللی -مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی- دیده می‌شود. علاوه‌‌بر‌این، همان‌طور‌که کارشناسان وزارت خزانه‌داری آمریکا خود اذعان دارند، بناکردن ساختمان تحریم علیه ایران به‌تنهایی پنج سال برای دیپلمات‌ها و حقوق‌دانان دولت اوباما زمان بُرد تا منتج به «فشار» شود.

بازسازی این عمارت، آن هم در شرایطی که هیچ‌کس با آن موافق نیست، برای دولت ترامپ غیرممکن خواهد بود. دوم اینکه افکار عمومی باید بدانند خروج آمریکا از برجام عملا امکان بازگرداندن تحریم‌های چندجانبه شورای امنیت (snap back) را از آمریکا سلب کرده است. تحریم‌های چندجانبه اتحادیه اروپا هم طبیعتا منتفی است. این رویداد شاید مهم‌ترین پیامد مثبت حقوقی و راهبردی خروج آمریکا از برجام باشد. از این پس ابزار نرم واشنگتن برای آسیب‌رسانی به ایران به دو اهرم داخلی محدود خواهد شد: یکی تحریم‌های یک‌جانبه و فرامرزی کنگره و دولت آمریکا و یکی «جنگ روانی» برای تأثیرگذاری بر فضای جامعه ایران و محاسبات سرمایه‌گذاران خارجی؛ هر دوی این اهرم‌ها نیز با یک دیپلماسی هوشمندانه، چارچوب‌سازی‌های حقوقی و با برنامه آ‌گاه‌سازی مدبرانه تا حدود زیادی قابل مهار و مدیریت است. از هم‌اکنون از موضع‌گیری‌های مقامات اروپایی، به‌ویژه اظهارات خانم موگرینی، پیداست که عزم همکاری با ایران برای این «چارچوب‌سازی حقوقی-سیاسی» وجود دارد و دستگاه دیپلماسی ایران نیز از این فرصت استفاده خواهد کرد. در‌این‌راستا، باید به این نکته توجه داشت که مخالفت شدید تندروهای آمریکا، عربستان‌سعودی و اسرائیل با برجام، برخلاف ادعای رسمی آنها، ارتباط چندانی با قابلیت‌های «هسته‌ای» ایران نداشته و ندارد. علت اصلی مخالفت آنها، قابلیت برجام در تنش‌زدایی میان ایران و غرب، قاعده‌مندسازی این رابطه و ایجاد یک صف‌آرایی دیپلماتیک، سیاسی و راهبردی جدید میان ایران و قدرت‌های غربی است. واکنش سنجیده و همراه با طمأنیه آقای روحانی نشان داد ایران به‌درستی این دینامیسم را درک می‌کند و به‌راحتی برای اتخاذ سیاست‌های تند و قابل بهره‌برداری برای نیروهای متخاصم، تحریک‌پذیر نیست.

سوم اینکه ایران امروز موضع و جایگاه سیاسی و اخلاقی برتری در مقایسه ‌با سایر اعضای برجام دارد؛ این برتری سیاسی و اخلاقی فرصت‌های زیادی برای دیپلماسی عمومی و مذاکره‌کنندگان وزارت خارجه برای کسب امتیاز و سازمان‌دهی همکاری‌های جدید ایجاد خواهد کرد. یکی از این فرصت‌ها، رایزنی با اروپا برای دریافت‌ «بسته‌های تشویقی-جبرانی» است. درواقع، دولت‌های اروپایی در تلاش خود برای حفظ برجام در شش ماه گذشته، مرتکب یک اشتباه تاکتیکی مهم شدند و آن اینکه آنها برای مماشات با ترامپ، با اتخاذ یک ادبیات تند و تأیید صوری و ضمنی اتهامات او علیه ایران، هم خاطر تهران را مکدر کردند و هم جامعه بیزینسی و سرمایه‌گذاران را در ارتباط با ایران دچار تردید و هراس بیشتری کردند. امروز که اروپا با همه وجود متوجه ماهیت غیرمتعارف دولت ترامپ شده است، ایران در جایگاه مناسبی برای طرح خواسته‌های خود و اقدامات جبرانی اروپا قرار گرفته است. اصرار چند ماه اخیر اروپا بر «الزام‌آور»بودن «برجام» نیز این موقعیت ایران را تحکیم کرده است. درواقع، خروج غیرمنطقی و بی‌اساس آمریکا از برجام فصل جدیدی در مناسبات ایران و اروپا رقم زده است و باید این فرصت را مغتنم شمرد. چهارم اینکه با خروج آمریکا از برجام، فضای بلاتکلیفی در سطح جامعه و دنیای کسب‌وکار بالاخره به پایان رسید. امروز سیاست‌گذاران کشور می‌توانند برای مقابله و خنثی‌سازی تمام تبعات حقوقی و سیاسی این خروج برنامه‌ریزی کنند. علاوه‌بر‌این، کارگزاران اقتصادی در ایران، اعم از دولتی و خصوصی نیز می‌توانند با تحلیلی واضح‌تر و چشم‌اندازی مشخص‌تر برای فعالیت‌های خود تصمیم بگیرند. در‌این‌راستا، سیاست ترغیب و تشویق مصرف‌کننده برای خرید و حمایت از «کالای ایرانی» اهمیت مضاعفی می‌یابد. در آخر اینکه همه گزینه‌های ایران کماکان روی میز است. خروج از برجام و حتی خروج از ان.پی.تی -که به رفتار آتی اروپا بستگی دارد- کماکان از گزینه‌های ایران محسوب می‌شود.

اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که اتخاذ چنین تصمیماتی نیز نیازمند زمینه‌سازی و همکاری در فضای سیاست داخلی است. درواقع، هیچ واکنش تندی از جانب ایران نباید بی‌هدف و در تاریکی صورت بگیرد؛ برای مثال، تهدید به خروج از «ان.پی.تی» می‌تواند همواره به‌عنوان یک گزینه مناسب از جانب تهران مطرح شود، اما چنین تصمیمی در عمل فقط در شرایطی اقدام مثبت و مؤثری تلقی خواهد شد که اصلاح رفتار آمریکا و لغو مجدد تحریم‌های آن را در پی داشته باشد؛ به‌عبارت‌دیگر، خروج ایران از ان.پی‌تی، یا هر اقدام تند مشابهی، در شرایطی مفید خواهد بود که ایران به‌عنوان یک «اهرم مذاکره» از آن استفاده کند. درواقع، برای اتخاذ چنین تصمیماتی، باید ابتدا یک عزم جدی در داخل کشور برای ورود به دور جدید مذاکرات با آمریکا وجود داشته باشد. اگر چنین اراده‌ای در داخل کشور وجود ندارد، اقدامات متقابل ایران باید با احتیاط بیشتری طراحی و اجرا شود؛ به‌طوری‌که اجرای آنها منجر به صف‌بندی جامعه جهانی در کنار آمریکا، ورود مجدد شورای امنیت به پرونده ایران و احیای مجدد ایران‌هراسی نشود. ضمن اینکه، تصمیمات تندی مانند خروج از برجام و ان.پی.تی، فقط در شرایطی لازم و ضروری است که باقی‌ماندن آمریکا در برجام یک «ضرورت اجنتاب‌ناپذیر» ارزیابی شود. در هر صورت، لازم است با همکاری و همدلی همه جناح‌های سیاسی، دست دستگاه دیپلماسی کشور برای اجرای همه گزینه‌ها باز گذاشته شود.

  • زنده باد جنازه برجام!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۲۵ اردیبهشت

مردگان در همه جای دنیا با آداب خاصی تدفین می‌شوند و در کشورهای غربی این موضوع مانند خیلی چیزهای دیگر تبدیل به یک صنعت شده است. در غرب برای تعیین تکلیف جنازه، اغلب دو روش مرسوم و فراگیر وجود دارد که بسته به میزان ارثیه متوفی و دست به جیب بودن بازماندگان انتخاب می‌شود. عده‌ای جنازه را می‌سوزانند و خاکستر آن را به آب یا باد می‌دهند و یا در جایی نگه می‌دارند که نسبت به روش دوم ارزان‌تر و راحت‌تر است. روش دوم اما حواشی و هزینه‌های بیشتری دارد و شامل مراحل و آداب مخصوصی است که می‌تواند در برخی شهرها چند هزار دلار هزینه داشته باشد. آماده‌سازی و آرایش جنازه، به تن کردن لباسی شیک و مجلسی، نمایش جنازه برای حاضرین در تابوتی زیبا و سپردن آن به خاک از جمله مراحل این روش تدفین است. مهم‌ترین و تخصصی‌ترین بخش این روش، مرحله‌ای است که جنازه را بزک می‌کنند! این فرآیند را که انگلیسی‌ها به آن Embalm می‌گویند نمی‌توان با حنوط یکی دانست. چرا که غربی‌ها با انواع و اقسام روغن‌ها، پودرها و لوازم آرایش چنان به جان جنازه می‌افتند و آن را بزک می‌کنند که متوفی از زمان حیات خود نیز دلرباتر می‌شود! آنچه امروز عده‌ای در کشور با جنازه برجام می‌کنند را صرفاً می‌توان با چنین کاری مقایسه کرد.

پس از یکی دو روز که این جریان در شوک اولیه اقدام ترامپ مبنی بر اعلام خروج از برجام بود، به خود آمده و در نوشته‌ها و اظهارنظرهای خود چنان از برجام می‌نویسند و می‌گویند که اگر کسی نداند گمان می‌کند فتح‌الفتوح و آفتاب تابانی بوده است! سفسطه‌های مضحک و مغالطه‌های مهوعی به کار می‌بندند و خروج آمریکا از توافق را نشانه قوت آن معرفی می‌کنند و قیافه حق به جانب گرفته و می‌گویند دیدید آمریکایی‌ها متضرر شده بودند و ما منتفع و به همین علت از توافق خارج شدند! این سطح از دست کم گرفتن شعور مخاطب و توهین به افکار عمومی در جای خود قابل مطالعه و بررسی است. این جماعت چشم خود را بسته و انگشت در گوش خود کرده‌اند تا نه ببینند و نه بشنوند. آنان از این سؤال ساده و البته کلیدی فرار می‌کنند که اگر آنگونه که مدعی هستند برجام برای ما منفعت بود و برای آمریکا ضرر، پس چرا اصرار دارند که بند غروب آن را حذف کرده و توافق را دائمی‌کنند؟ کدام احمقی در دنیا حاضر است معامله‌ای را که به ضررش بوده دائمی کند؟!

برخی نیز برای آنکه از پاسخ دادن به افکار عمومی فرار کنند، راهکار فرار به جلو را در پیش گرفته و به منتقدان برجام می‌تازند که مگر شما نمی‌گفتید ترامپ از برجام خارج نمی‌شود، پس چرا خارج شد؟ پس دیدید که همه تحلیل‌ها و نقدهایتان ‌اشتباه بود! گویا برخی دچار ضعف حافظه شده‌اند و باید یک‌بار دیگر در کوتاه‌ترین و ساده‌ترین بیان ممکن، برجام را معرفی کنیم. ساده‌ترین تعریف از این توافق 159 صفحه‌ای که هرگز ترجمه‌ای رسمی از آن منتشر نشد از این قرار است؛ ایران محدودیت‌های اساسی و البته عمدتاً زمان‌داری را در فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای خود پذیرفت و قرار شد در مقابل آن، تحریم‌های تحمیلی رفع شود. حال چه اتفاقی افتاده است؟ آمریکا از برجام خارج شده و خبری از رفع تحریم نیست (هرچند زمانی هم که روی کاغذ در برجام بود، باز هم تحریم‌ها همین وضعیت را داشت) اما محدودیت‌های ایران همچنان ادامه دارد. فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی روز جمعه خود در شهر فلورانس ایتالیا گفت آقای روحانی به من تضمین داده است که علی‌رغم خروج ترامپ از توافق و بازگشت تحریم‌ها، ایران به تعهدات خود پایبند خواهد بود. با چنین تضمینی، اگر ترامپ از برجام خارج نمی‌شد جای تعجب و پرسش داشت.

دولتمردان محترم کشورمان که از واکنش سخت و پشیمان‌کننده می‌گفتند، بدترین گزینه ممکن یعنی برجام بدون آمریکا را انتخاب کرده و می‌خواهند منافع کشور را با این گزینه تامین کنند. ساده‌دلی بر لب دریا نشسته بود و کاسه‌ای ماست در دست داشت و با قاشق خود آب را هم می‌زد. رهگذری پرسید چه می‌کنی؟ گفت دوغ درست می‌کنم. رهگذر با لبخند گفت با یک پیاله ماست و یک دریا آب که نمی‌شود دوغ درست کرد. مرد ساده‌دل گفت؛ بله نمی‌شود اما اگر بشود چه می‌شود! حالا حکایت برجام منهای آمریکا و دل خوش کردن دولت به اروپا است. حتی اگر در خوشبینانه‌ترین حالت، اروپا را همدست آمریکا در این خیمه‌شب‌بازی ندانیم و گمان کنیم که آنان به دنبال رفتاری منطقی و معقول با ایران هستند و می‌خواهند کار را با تهران پیش ببرند، اما باید بدانیم که در واقعیت چنین توانی نداشته و ندارند.

سران اروپا نیز چنین ادعایی ندارند. «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان روز جمعه در سخنانی در مونستر گفت: «ما نباید خود را قوی‌تر از آنچه هستیم نشان دهیم. اروپا نمی‌تواند به تنهایی خود را به عنوان قدرت صلح نشان دهد. باید این مسئله مشخص شود که اصلا تا چه حد می‌توان از توافق هسته‌ای با ایران حمایت کرد در صورتی که قدرت بزرگ اقتصادی یعنی آمریکا، دیگر در این زمینه مشارکت ندارد». متاسفانه مرکل صداقت دارد! ساشا لومان، که در حال حاضر در دانشگاه هاروارد، در مباحث مربوط به تحریم‌های اقتصادی تحقیق می‌کند، می‌گوید اروپا از آغاز نمی‌بایست با تحریم‌های ثانویه‌ واشنگتن موافقت می‌کرد، اما از آنجا که این ‌اشتباه را مرتکب شده حالا جز پیروی از منویات آمریکا چاره‌ای ندارد. زیرا به اعتقاد این کارشناس امروزه کنترل واقعی بر شرکت‌ها و بنگاه‌های اروپایی نه در داخل اروپا بلکه در واشنگتن صورت می‌گیرد.

در این میان عده‌ای از سینه‌چاکان برجام ترفندی دیگر را به‌کار بسته‌اند. آنان این واقعیت‌ها را انکار نمی‌کنند و می‌گویند بله! برجام منفعت اقتصادی برای ما نداشت و از اروپا هم کاری ساخته نیست اما با این حال توافق به نفع ما بود و هست و باید آن را حفظ کرد. راهبرد غلط «توافق به هر قیمتی» در دوره مذاکرات، اینک به راهبرد فاجعه‌آمیز «حفظ توافق به هر قیمتی» تبدیل شده است. جست‌وجویی کوتاه درباره افرادی که مرگ عزیزان خود را باور نکرده و با جنازه آنها زندگی کرده‌اند، آشنایی ماجراهای عجیب و غریب و تکان‌دهنده‌ای را به دنبال دارد. یکی از عجیب‌ترین این پرونده‌ها مربوط به زنی مجارستانی است که شوهر دیپلماتش اواسط دهه 80 در جامائیکا فوت کرد. زن این دیپلمات، جنازه شوهرش را قاچاقی به مجارستان آورد و آن را در بشکه‌ای در خانه‌اش نگه داشت و پس از 20 سال که زن نیز فوت کرد، ماجرا برملا شد. افراد مطلع عشق وافر به همسر را دلیل این اقدام عنوان کردند! گویا عده‌ای نیز از فرط عشق به برجام می‌خواهند با جنازه آن زندگی کنند. بیانیه دیروز دولت در سوگ و ستایش توافق، نشانه‌ای از این روحیات است. البته اینکه برجام از ابتدا نیز مرده به دنیا آمد و جانی نداشت که کسی آن را بستاند، مسئله مهم دیگری است که باید در جای خود به آن پرداخت.

 

 

کد خبر 405504

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha