چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: شیوه درست اعتراض،درگذشت اولین وزیر نفت کشور و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۳ دی-جای گرفتند.

ناصر فکوهي . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«دموکراسي يا پوپوليسم» نوشت:

روزنامه شرق،۱۳ دی

نگاهي گذرا به سال ٢٠١٧ که چند روز پيش به پايان رسيد، گوياي يک واقعيت دردناک است که هرچه ‌زودتر پذيرفته شود، شايد بتوان زودتر و کاراتر نيز درماني، حتي ميان و درازمدت، براي آن يافت.

٢٠ سال پيش در آستانه هزاره سوم ميلادي، به نظر مي‌رسيد نظام‌ها و فرايندهاي دموکراتيک با سقوط امپراتوري شوروي پيشين، اصلاحات اقتصادي- اجتماعي گسترده در چين و آسياي شرقي و جنوب‌شرقي و گسترش نظام‌هاي دموکراتيک در آسياي ميانه و خاور‌ميانه، اروپاي شرقي و آمريکاي لاتين، وارد صحنه شده‌اند. به‌علاوه بالاگرفتن قدرت نيروهاي عدالت‌طلب و ميانه‌رو، احزاب طرفدار محيط زيست، صلح‌جو و مخالف نظامي‌گري در صحنه سياسي قدرت‌هاي بزرگ اروپاي غربي و آمريکاي شمالي، آغازي جديد را براي جهان نويد مي‌داد. به نظر مي‌رسيد زندگي بهتر، مرفه‌تر و به‌دور از خشونت و آکنده‌تري از آزادي در کنار فناوري‌هاي جديد رايانه‌اي ازجمله شبکه‌هاي اجتماعي، موتورهاي جست‌وجو، برنامه‌هاي دسترسي باز و... نويددهنده چنين جهاني هستند؛ اما حادثه يازدهم سپتامبر ٢٠٠١ و حوادث پس از آن، يعني تخريب چندين کشور در خاور‌ميانه به دست آمريکا، تلنگري بود که احتمال پديدآمدن سناريوي ديگري را که شايد بتوان آن را سناريوي وحشت ناميد، پديد آورد.

اين سناريو در خطوط کلي، پيش‌بيني مي‌کرد ميان سرمايه‌داري متأخر مالي، ضد‌اجتماعي و پول‌محور از يک‌سو و سيستم‌هاي سياسي قدرت‌مدار يا پوپوليستي جهان‌سومي از سوی دیگر، اتحاد شومي به وجود بيايد که دستاوردهاي بيش از ٥٠ سال صلح نسبي در جهان را بر باد دهد. سال ٢٠١٧ متأسفانه از بسياري جهت‌ها نشان داد اين سناريوي هولناک چندان دور از واقعيت نبوده و در‌صورتي‌که جنبش گسترده‌اي در سطح جهان براي مقاومت شکل نگيرد، بايد شاهد تخريب يک‌به‌يک اين دستاوردها باشيم. ديديم دموکراسي شکننده‌تر از آن است که تصور مي‌کنيم. اکنون مي‌توانيم موقعيت و حال کساني را که در دهه ١٩٢٠ در وايمار آلمان، يعني فرهيخته‌ترين کشور جهان از لحاظ فرهنگي در آن زمان، به خطر بالا‌گرفتن اقتدار‌گرايي و فاشيسم با سرعتي باور‌نکردني هشدار مي‌دادند، درک کنيم. کمتر از ٢٠ سال پس از حکومت وايمار، اروپا در بخش اعظم خود به پهنه‌اي سوخته تبديل شده بود با بيش از ٦٠ ميليون کشته و ده‌ها ميليون آواره، مصيبت‌زده، بي‌پناه،  گرسنه و فقر‌زده. ٢٠١٧ سالي بود که بدون هيچ‌ شک‌و‌ترديدي يک مصيبت بزرگ در آن، رياست‌جمهوري دونالد ترامپ در آمريکا بود و مصيبت ديگر، موج گسترده بنيادگرايي‌هاي سلفي، تروريسم‌هاي نژاد‌پرستانه، حرکات و رژيم‌هاي پوپوليستي ملي‌گرا که در جاي‌جاي جهان سر بلند کردند و هرچند در بسياري از نقاط تا گرفتن قدرت نرسيدند (فرانسه، هلند...)، اما همين‌که به‌مثابه آلترناتيوهايي نيمه‌جدي مطرح مي‌شدند و در برخي از نقاط احزاب سنتي با پيشينه طولاني را از ميان بردند، نشانه خطرات بزرگي است که ممکن است از راه برسند.

 در فرانسه ائتلاف بزرگ احزاب گليستي و حزب قديمي سوسياليست تقريبا به‌طور کامل فروپاشيد، در آمريکا هرچه بيشتر شاهد آن هستيم که حزب قديمي جمهوري‌خواه در برابر دوراهي انتخاب «ترامپيسم» (يا نژاد‌پرستي فاشيستي، پوپوليستي و ضد‌روشنفکرانه بخشي از فرودستان به رهبري توهم سرمايه‌داري مالي) يا وفادارماندن به اصول قديمي خود، قرار مي‌گيرد و کم نيستند سياست‌مداراني که راه ترامپ را برگزيده‌اند و به احتمال قوي، سال آينده در انتخابات ميان‌دوره‌اي اين حزب نيز مانند احزاب گليست فرانسه، ضربه سنگيني خواهد خورد؛ اما ترامپيسم با ترامپ از ميان نخواهد رفت. اين روندي است که از لحاظ سياسي، پوپوليسم، نژادپرستي‌ها و ملي‌گرايي‌هاي متأخر را با به جان هم‌ انداختن اقوام و فرهنگ‌هايي که قرن‌ها با يکديگر مي‌زيسته‌اند، در برنامه خود دارد تا بازار فروش تسليحات را گرم کرده و تقاضاي انرژي‌هاي نفتي را افزايش دهد. برنامه ترامپ، آمريکا را به سال‌هاي ١٩٦٠ و جنبش مبارزه براي حقوق سياه‌پوستان بازگردانده و پوپوليسم‌هاي آمريکاي لاتين (از راست و چپ) و آسياي جنوب‌شرقي، به کشتارهاي بزرگي مانند نظاميان بودايي برمه عليه مسلمانان اين کشور دامن زده است و در اين ميان، دو کشور بزرگ شرق اروپا و آسيا، يعني روسيه و چين، به‌شدت به فرمول سرمايه‌داري مهارگسيخته و نظام‌هاي اقتدارگراي پوپوليستي، ملي‌گرا و شبه‌دموکراتيک در ترکيب با نئوليبراليسم اقتصادي و سرمايه‌داري افسارگسيخته قرن نوزدهمي تمايل دارند.

گزارشي که روزنامه واشنگتن‌پست در اوايل سال ٢٠١٧ (١٣ فوريه، به قلم کاسپاروف و هالورسين) منتشر کرد، با اتکا به آمار سازمان‌هاي معتبر بين‌المللي، نشان مي‌دهد امروز نزديک به سه‌ميلياردو ٩٠٠ ميليون نفر، يعني ٥٣ درصد جمعيت جهان، زير سلطه رژيم‌هاي ديکتاتورمنش زندگي مي‌کنند، ٨٣٦ ميليون نفر زير خط فقر مطلق هستند و ٧٨٣ ميليون نفر فاقد آب لوله‌کشي. در جهان کنوني، ٦٥ ميليون نفر به دليل جنگ و تنش‌ها از خانه‌هاي خود آواره شده‌اند و در فاصله کمتر از ٢٠ سال از ١٩٩٤ تا ٢٠١٣، بيش از ٢١٨ ميليون نفر قرباني مصائب طبيعي شده‌اند. اينها تنها چند رقم به‌مثابه مشت نمونه خروارند که سقوط دموکراسي در منطقه خاور‌ميانه و کشورهاي عربي، در آمريکاي لاتين و در آسياي شرقي و جنوب‌شرقي و همچنين تداوم رژيم‌هاي بسته در نظام‌هاي بزرگ غير‌غربي که کنترل تقريبا کل صنعت و تجارت جهان را در دست دارند، بخش ديگري از اين واقعيت را مي‌سازند. با توجه به اين نکات است که بايد توجه داشته باشيم، ما هم امروز در کشور خود در برابر يک انتخاب بزرگ قرار گرفته‌ايم؛ يا وفادارماندن به شعارهاي اساسي انقلاب، يعني تأمين آزادي، استقلال، رفاه، آسايش و برخورداري همه مردم اين کشور از ثروت‌هاي بي‌پايان، در صلح و هم‌گرايي ميان تمام فرهنگ‌هايش که انتخاب درست و بجايي است، يا انتخاب راهي (و بهتر بگوييم بيراهه‌اي) که سرابي بيش نيست. هيچ‌کدام از مردم ما نه طالب ناآرامي داخلي هستند و نه به‌ویژه خواستار تنش با همسايگان و نيروهاي بيگانه و به همين دليل، همواره از همه اهداف استراتژيک دفاعي کشور دفاع کرده و مي‌کنند.

در اين ميان، تأمين رفاه اين مردم و اجراي کامل قانون اساسي در بخش‌هاي مربوط به رفاه و ضمانت دولت براي تأمين حقوق مردم و مبارزه جدي با فساد اقتصادي و فرهنگي، در کنار استقلال و گسترش دائمی آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي، تنها شانسي است که از رشد پوپوليسم‌هاي خطرناک که به بهانه دفاع از حقوق مردم مي‌توانند تنش‌هاي بزرگي را در پهنه متکثر فرهنگي و اجتماعي با سلايق و سبک‌هاي زندگي بسيار گوناگون ايجاد کنند، جلوگيري کند. از هم‌اکنون در همه کشورهاي جهان به‌ويژه در آمريکا، مردم در پي به‌تثبيت‌رساندن هدف استراتژيک آشتي انسان با طبيعت و برپايي اقتصادی انسان‌محور و کنارگذاشتن رفتارهاي غيرانساني و ضدطبيعت و سوداگرانه هستند و ما نيز بايد جايگاه خود را در اين مبارزه داشته باشيم؛ چون ممکن است اگر دست روي دست بگذاريم، مانند همسايگان خاور‌ميانه‌اي خود، از اين آفت در در جهان آسيب ببينيم.

  • اخلاق و مدارا

حسين موسوي‌تبريزي نماينده دور اول مجلس شوراي اسلامي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۱۳ دیروزنامه اعتماد،۱۳ دی

نخستين‌بار علي‌اكبر معين‌فر را در دوران پيش از انقلاب و زماني كه آيت‌الله طالقاني به همراه آيت‌الله منتظري از زندان آزاد شده بودند در منزل مرحوم آيت‌الله طالقاني ديدم. معين‌فر از آن دسته افراد متدين و معتدل نهضت آزادي و ملي، مذهبي بود كه نوعا برخوردي مودبانه و با اخلاق با تمامي افراد از سليقه‌هاي مختلف سياسي داشت. ايشان قبل از انقلاب دركنار مردم در مبارزات حضور داشت و پس از تشكيل دولت مرحوم مهندس بازرگان به عنوان وزير نفت و رييس سازمان برنامه و بودجه به انقلاب خدمت كرد. او همچنين نماينده مردم تهران در دوره اول مجلس شوراي اسلامي بود و من نيز با ايشان در دوره اول مجلس شوراي اسلامي حضور داشتم.

معين‌فر به دليل صراحت لهجه‌اي كه داشت با برخورد‌هاي تندي از طرف تعدادي نمايندگان مجلس رو به رو شد اما در آن شرايط نيز هيچگاه در برابر اين تندي‌ها، آرامش، اخلاق و ادب خود را نباخت و تندي نكرد. معين‌فر همواره بر حفظ مشي اعتدالي خود در مجلس اول اصرار و مخالف برخي تندروي‌ها بود. او در كنار مشي اعتدالي، بر عقيده خود استوار بود و خواسته‌هاي خود را بي‌پروا و بدون در نظر گرفتن برخي موضوعات مطرح مي‌كرد و اين رك بودن ايشان براي همگان قابل توجه بود. اگرچه او هيچگاه به عضويت حزبي در نيامد اما از لحاظ عقيده سياسي به ملي مذهبي‌ها و نهضت آزادي نزديك بود و در مجلس نيز در راستاي خواسته‌هاي جريان فكري خود اقدام و عمل مي‌كرد. هرچند دوران وزارت ايشان بسيار كوتاه بود اما متخصصين اين حوزه همواره از عملكرد او در حوزه نفت به دليل حساسيت‌هايي كه داشت تمجيد كرده‌اند. مهم‌ترين ويژگي ايشان حفظ اخلاق بود حتي در بزنگاه‌هاي خاص نيز همواره آرامش و اخلاق خود را حفظ كرد.

  • این نبرد مهم است غفلت نکنید

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۱۳ دی

 

حوادث و آشوب‌های روزهای اخیر، در برابر عظمت مردم ایران و نظام استوار بر حمایت مردم هیچ است و ذوق‌زدگی آمریکایی‌ها و نوکران منطقه‌ای آنها، از تحقیرشدن 40 ساله آنها خبر می‌دهد.

مطالبات قانونی و گلایه‌های بحق مردم از وضعیت معیشتی، امری جداست و نباید آن را با حرکات ضدانقلابیون این روزها و شب‌ها یکی دانست.

درباره ریشه‌های این نارضایتی هم سخن بسیار است، اما از آنجا که صحنه کنونی صحنه توحش ضدانقلاب در برابر مردم و اصل امنیت و آرامش در زیر سایه جمهوری اسلامی است، طبیعی است که برخی سخنان را به وقتی دیگر واگذاریم و آن سخنان و گلایه‌های بحق را به روزگاری دیگر وا گذاریم. قطعا در آن روز آنقدر گفتنی هست که دیگر کسی نتواند فرافکنی کند و از زیر بار آنچه کرده شانه خالی کند.

اما در عین حال که در میانه حادثه فرصت محاکمه و مواخذه نیست، برخی اقدامات را نباید از نظر دور داشت. از این بین مشخصا موضوع شبکه‌های اجتماعی و بسترسازی برای جهت‌دهی به افکار عمومی، چیزی است که در روزهای اخیر به شدت مورد توجه عموم مردم جامعه قرار گرفته و جا دارد به آن بیش از دیگر مسائل پرداخته شود.

1- شکست آمریکا در تحمیل جنگ از سوی صدام به‌عنوان یک کشور همسایه و اقتدار ملی بی‌نظیر کشورمان باعث شد پس از آن، دیگر هیچ همسایه‌ای حتی فکر حمله به ایران را هم به سر راه ندهد، هرچند که آمریکا سنگین‌ترین ابزار تطمیع را هم بکار گرفت. در نتیجه دشمن استراتژی جنگ را عوض کرد و به جای نبرد مستقیم، جریان‌هایی وحشی، بی‌وطن و غیرپاسخگو در مجامع بین‌المللی را بکار گرفت و پروژه «جنگ‌های نیابتی» را آغاز کرد. در طول بیش از دو دهه از آغاز این پروژه، این شیوه تکامل یافت و از یک گروه کوچک در یک کشور به جریانی مثل«داعش» رسید که امنیت چند کشور را به هم ریخت و خون‌های ناحق زیادی را قربانی اهداف اربابان خود کرد. سه ویژگی این جریان یعنی«وحشی‌گری، بی‌وطنی و غیرپاسخگویی در مجامع بین‌المللی» را به‌خاطر داشته باشید.

2- این تجربه، تدریجا دشمن را به فکر استفاده از آن مدل در عرصه‌های دیگر و بخصوص در حوزه رسانه و مدیریت افکار عمومی انداخت. پروژه مهمی که اکنون می‌توانیم نام آن را «رسانه نیابتی» بگذاریم. با شرحی که خواهید خواند معلوم می‌شود که این رسانه‌ها، دقیقا همان مشخصه‌های جریان‌های تکفیری و تروریستی را دارند. این پروژه دقیقا همانند گروه‌های تکفیری، سیر تکاملی را پیموده است. آمریکا که به خوبی می‌داند شکل‌دهی به افکار عمومی و یا تحریک به آشوب و بلوا از سوی رسانه‌هایی مثل صدای آمریکا یا بی‌بی‌سی به‌دلیل آشکار بودن وابستگی به آنها به شیطان بزرگ و روباه پیر استعمار، به واکنش منفی در بین مردم منجر خواهد شد، در گام نخست روی روزنامه‌های داخلی حساب ویژه باز کرده و آنها را تبدیل به پایگاه خود کرد. فراموش نمی‌کنیم که بسیاری از این رسانه‌ها در نیمه دهه هفتاد و در دوران اصلاحات، عین گزارش‌ها و مقالات بی‌بی سی و رسانه‌های غربی را در روزنامه‌هایشان به‌عنوان تولید خود منتشر می‌کردند و از این راه، بلندگوی آمریکا در داخل بودند! طبیعتا این روند دوام زیادی نیاورد و با اقدامات خلاف قانون آنها، بر اساس قانون مطبوعات با آنها برخورد شد، هرچند که به جای برخورد با عوامل آن رفتار، روزنامه‌ها توقیف شدند! گام تکمیلی در پروژه رسانه‌های نیابتی هنگامی بود که شبکه‌های اجتماعی پا به عرصه گذاشتند و بار اصلی مسئولیت ارتباطی، اطلاع‌رسانی و افکارسازی به عهده آنها قرار گرفت. اما اینجا یک مشکل تازه وجود داشت.

3- در ماجرای جنگ‌های نیابتی، خیانت برخی سران و مسئولان محلی و منطقه‌ای در میدان دادن به تکفیری‌ها همواره یک پای ثابت ماجرا بود. به‌عنوان نمونه، در فاجعه «اسپایکر» عراق که منجر به شهادت چند هزار جوان برومند عراقی به‌دست داعش شد، خیانت در فرماندهی منطقه شکل گرفته بود یا در ماجرای ‌اشغال موصل، موضوع به خیانت استاندار برمی‌گشت. برای شکل‌گیری این مرحله از رسانه‌های نیابتی، لازم بود «اسب تروا» بدون کمترین واکنشی وارد سرزمین ما بشود و این مهم‌ترین مرحله عملیات بود. تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» به فرمان رهبرمعظم انقلاب و ابلاغ شرح وظایف هوشمندانه و پیشگیرانه این شورا، اقدامی بود که دقیقا راه را بر ورود اسب تروا می‌بست، اما چنین نشد! چرا!؟

4- ژست روشنفکری برخی مسئولان از یکسو، بی‌خبری و نفهمیدن موقعیت خطیر این تنگه، از دیگر سو و بالاخره حضور احتمالی برخی افراد وابسته و نفوذی در مجاری تصمیم‌ساز یا تصمیم‌گیر باعث شد که این مهم سال‌ها مغفول بماند. در سایه این غفلت، دشمن موفق به بزرگ‌ترین فتح خود در حوزه افکار عمومی شد و پلتفرم‌های مختلف خبری و ارتباطی خود را در متن زندگی روزمره مردم و حتی تمامی دستگاه‌های کشور وارد کرد! و اینچنین شد که در کوتاه زمانی، بخش مهم و مؤثری از ابزارهای هدایت افکار عمومی و زیرساخت‌های مربوطه، تحت تسلط دشمن قرار گرفت. مردم عادی تقصیری ندارند اما معلوم نیست چرا متولیان امر بدیهیات ماجرا را درک نمی‌کردند!؟ آیا باید بپذیریم که آنها «متوجه نمی‌شدند» که دشمن با هزینه سرشار و هنگفت، بهترین پیام رسانه‌ای خود را دائما به‌روز‌رسانی می‌کند و به رایگان در خدمت مردم ایران قرار می‌دهد!؟ واقعا نمی‌فهمیدند که این همه هزینه برای سر پا نگه داشتن شبکه‌ای با 40 میلیون کاربر، بی‌دلیل نیست و نمی‌تواند بی‌منظور باشد!؟

5- تدریجا رسانه‌ای مثل تلگرام، رسانه محوری ارتباطی جامعه شد، درحالی‌که حاکمیت ایران هیچ نظارت و کنترلی بر آن نداشت! بدیهی است که بدوی‌ترین جوامع عالم هم چنین خطایی نمی‌کنند و تا این حد واداده و ساده‌انگارانه،  همه چیز را به آنسوی مرزها محول نمی‌کنند، اما در اینجا و با پز روشنفکری چنین شد! در مقابل هشدارهای بحق و مکرر نخبگان و اصحاب اندیشه، رئیس‌جمهور محترم بارها از غیرمنطقی بودن«بستن بزرگراه به‌خاطر چند تصادف» سخن گفت و به این نکته بدیهی توجه نکرد که اساسا ایران مالک آن بزرگراه نیست که بتواند تصادفاتش را ساماندهی بکند و وقتی خودمان می‌توانیم بزرگراه داشته باشیم، چرا باید مستاجر دیگران باشیم و به شرایط آنها تن بدهیم!؟ در آن زمان و به‌خاطر بازی‌های سیاسی و انتخاباتی، اینگونه عنوان می‌شد که مخالفان دولت در پی بستن راه‌های گردش آزاد اطلاعاتند! آنها این جو را به وجود آوردند که همه پیام رسان‌های داخلی ،تحت نفوذ و شنود دستگاه‌های کشورند و برای رهایی از این قید و بند(!) باید به دامن بیگانه پناه برد! حال آنها از هر چیز ما سر در بیاورند مهم نیست و هرچه ترویج کنند، اهمیتی ندارد! این فکر خطا و خطرناک، بارها و بارها از زبان مسئولان اصلی دولت مطرح و در رسانه‌های زنجیره‌ای پژواک یافت. نتیجه آن شد که از فسق و فحشا تا قاچاق و... به سادگی در آن بستر رخ می‌داد و هیچ مانع و رادعی هم وجود نداشت!

6- پس از پروار شدن این بستر، آنها یکی دو تست اولیه زدند و پس از اطمینان از وادادگی مسئولان امر، ناگهان، شبکه اجتماعی را در قامت شبکه برانداز به‌کار گرفتند! اگر در فتنه 88 بیانیه‌های متعدد یکی از سران فتنه، آتش‌افروز میدان بود، اگر خانه تیمی قیطریه سناریوساز آشوب‌ها بود، اکنون اتاق فکر‌های آمریکایی اسرائیلی ،از راه دور با نوشتن و خط‌دهی در تلگرام، همان کار را با سرعت و گستردگی بیشتر انجام می‌دادند و در کوتاه زمانی با به‌کار‌گیری چند صد تفاله داعش و اراذل اوباش در یک کشور 80 میلیونی،اینگونه وانمود کردند که کار تمام است! اکنون بدون کمترین تردیدی می‌توان گفت که ما با مدلی جدید و پیچیده از مدیریت آشوب‌های نیابتی و موج‌ سواری روی اعتراضات مردمی مواجه هستیم که حاصل وادادگی پیشین ماست. مهم‌ترین رکن این عملیات را باید تصرف شریان‌های ارتباطی جامعه و مهندسی افکار عمومی دانست.

7- طبیعتا بسته شدت تلگرام، به این سادگی نبود و همین حالا هم ماجراهایی در بین است که باید در وقت خود برای مردم گفته شود تا مردمی که تلخی تنگی معیشت را با چاشنی آشوب و نا آرامی تحمل می‌کنند، بدانند چه کسانی مانع بسته شدن این پیام‌رسان شدند و آسیب به جان و مال مردم را رقم زدند! همین‌قدر می‌توان گفت که برای برخی تلگرام، چون ناموس مقدس و عزیز بود و حریم آن، منطقه ممنوعه بود و حتی هست! حال آنکه در برابر سه ویژگی جریان وحشی این محیط یعنی«وحشی‌گری، بی‌وطنی و غیرپاسخگویی در مجامع بین‌المللی» هیچ پاسخی جز لبخند و بی‌تفاوتی نداشته و ندارند! برای ما سخت و شرم‌آور است که میدان شکل‌دهی به افکار عمومی آنچنان به دشمن داده شود که وزیر ارتباطات به‌خاطر حفظ جان مردم از تهدیدات دشمنان امنیت مردم ،مجبور به تمنا از صاحب یک پیام رسان شود! اساسا این دو قابل مقایسه و هم تراز هستند!؟ اما این واقعیت تلخی است که متاسفانه رخ داد.

8- جنگ نیابتی رسانه‌ای روزانه قربانی‌های زیادی از مردم کشورمان می‌گیرد. افراد بی‌گناهی که قربانی جهل، غرور، سیاسی‌کاری یا وابستگی برخی خواص می‌شوند. در اوج مذاکرات هسته‌ای، جان کری گفته بود: «من به ایران نرفته‌ام ولی دوستانم که به ایران رفته‌اند می‌گویند جوانان ایرانی به‌دنبال تلفن‌های هوشمند هستند، می‌خواهند بخشی از جامعه جهانی باشند... من نمی‌دانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقاتی در ایران روی می‌دهد جز اینکه می‌دانم اتفاقات زیادی روی می‌دهد » می‌بینید که آمریکا روی این ظرفیت،حساب ویژه‌ای باز کرده، همانطور که روی داعش حساب باز کرده بود.برای پیروزی در جنگ‌های نیابتی، مدافعان حرم جانفشانی کردند و قاسم سلیمانی فرماندهی کرد. اکنون باید پرسید «سردار سلیمانی» این جنگ نیابتی در عرصه رسانه کجاست و مدافعان این عرصه چه کسانی هستند!؟

9- تجربه تلخ اخیر(که قطعا یک تست اولیه و ابتدایی بود) نشان می‌دهد مدیریت فعلی(منظور وزیر ارتباطات نیست) و مهم‌تر از آن، سبک مدیریت فعلی یعنی نوع نگاه به این قضیه،به هیچ عنوان کارآمد نبوده و اساسا درک دقیقی از اهمیت ماجرا و آثار آن ندارد! اما چاره چیست!؟

10- اگر در پی یک زلزله، به فکر احداث خانه‌های محکم و ضد زلزله می‌افتیم، در پی این رخداد هم باید به فکر تجدید سازمان رسانه‌ای و ارتباطی کشور با به‌کارگیری جوانان نخبه و متعهد به انقلاب اسلامی باشیم. اکنون کشور پر است از جوانانی که در قله علم و دانایی ایستاده و توان باز کردن هر گره کوری را دارند. به‌دلیل تعلیم و پرورش در سایه نظام اسلامی،آنها قطعا از جوانان اول انقلاب با تجربه‌تر، مدیر‌تر و کارآمدترند و این مهم را در عرصه‌های خطیری چون موشکی و هسته‌ای و نانو و... نشان داده‌اند. نظام اسلامی که به واقع خود را موظف به تامین امنیت مردم می‌داند،باید برای امنیت این بخش حیاتی کشور هم تدبیری بیندیشد. می‌توان (یعنی باید) با تغییر ساختار و پوسته صدا و سیما به‌عنوان مهم‌ترین بخش رسانه‌ای کشور،آن را تبدیل به رسانه‌ای چالاک و کارآمد و در عین حال تعاملی همچون مهم‌ترین شبکه‌های رسانه‌ای جهان کرد. باید زیرساخت‌های مناسب و متعدد برای ارتباط آسان و امن مردم ایجاد کرد تا نیازی به پیام‌رسان‌های خارجی نباشد و آنها را برای همیشه مسدود کرد و بالاتر از همه، باید به درکی درست از جهان امروز در عرصه رسانه و شکل‌دهی به افکار عمومی رسید. همه اینها را باید با عمل تام و تمام به شرح وظایف شورای عالی فضای مجازی که از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شده اجرایی کرد. برای این کار باید اراده و فرمانده داشته باشیم و کار را به خواهش و ابلاغ و... رها نکنیم، اهمیت جنگ با این داعشی‌ها کمتر از اهمیت نبرد با آن داعشی‌ها نیست.

  • ادب و آداب اعتراض

محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

روزنامه رسالت،۱۳ دی

ده‌ها تجمع اعتراضي کارگري، صنفي و اجتماعي در 9 ماهه اخير در نهادهاي امنيتي و قضائي ثبت شده و هيچ کدام مجوز برگزاري نداشته اند. در هيچ يک از اين اجتماعات شعار ساختارشکنانه داده نشده است. مردم در کمال آرامش تجمع خود را برگزار و ديدگاه‌هاي انتقادي خود را ابراز و حتي قطعنامه صادر مي کردند. مسئولين هم کم و بيش به ميان معترضين مي آمدند و در حد مقدورات و وسع خود پاسخگو بودند.

لازمه يک جامعه آزاد و با ادب و آداب مدني هم همين است. بارها مردم تهران تجمع هاي اعتراض‌آميز مال‌باختگان مؤسسات اعتباري و مالي را در جلوي مجلس، نهاد رياست جمهوري و ديگر نهادهاي مسئول مثل بانک مرکزي ديده اند. اجتماعات پراکنده کارگري براي حقوق معوقه يا تعطيلي بنگاه‌هاي اقتصادي در مرئي و منظر مردم بوده است. بسياري از مطالبات مردم در اين اجتماعات طرح و از طرف مسئولين کم و بيش پاسخ داده مي‌شد. از اول انقلاب تا کنون چنين تجمعاتي مسبوق به سابقه بوده است.

عقل سياسي و اجتماعي و شعور سياسي معترضين حکم مي کرده است که اعتراض يا مطالبه خود را بدون خشونت و بدون اهانت و استهزاء و درشتگويي مطرح کنند تا به نتيجه برسند. معترضين با درک موقعيت کشور و مقدورات آن و دشمني سرسختانه و لجوجانه آمريکا عليه ملت ايران نيک مي دانند شمار زيادي از مشکلات اقتصادي به جز آنها که مربوط به سوء مديريت برخي مديران است، مربوط به فشارهاي آمريکا و تحريم اقتصادي کشور به ويژه تشديد آن در دولت يازدهم و دوازدهم است. بنابر اين اگر قرار است شعاري داده شود که مربوط به نوع خواسته اقتصادي و اجتماعي هم نباشد، شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل و مرگ بر انگليس است.

طي چند روز گذشته مقامات کاخ سفيد و مسئولين سياست خارجي آمريکا و حتي مسئولين سابق آمريکا بي پروا با حمايت از آشوب‌ها و اغتشاشات مشتي مزدور و وطن فروش که خود راه انداخته‌ اند، اين آشوب‌ها را به نام مردم ايران سند زده‌ و مدعي حقوقي شده‌اند که خود ضايع کرده اند.

آتش زدن پرچم جمهوري اسلامي، آسيب رساندن به اماکن عمومي به ويژه ايستگا‌ه‌هاي شرکت واحد اتوبوس‌راني که مورد استفاده  اقشار محروم جامعه است و همچنين فحاشي و هتاکي و شعارهاي ساختارشکنانه مربوط به چه مطالبه اقتصادي و معيشتي است که در فراخوان‌هايي که بيش از دو سوم آن از لندن، پاريس، واشنگتن، تل آويو و رياض به صورت هشتگ در فضاي مجازي تحت عنوان تظاهرات سراسري براي اعتراض به گراني و تورم و بيکاري نشر مي شود؟

اين جماعت وطن فروش خارج نشين که امور خود را با مزدوري و خيانت به مردم از طريق اخذ جيره جنگي از سيا، موساد و ام آي 6 مي گذرانند کجا طعم تلخ بيکاري و تورم و گراني را حس کرده اند؟ آنها که سر در آخور دشمن دارند.

تخريب اموال عمومي مگر اشتغال مي شود؟ مگر با کشتن مردم بي‌گناه، آن هم مردم محروم، گراني و تورم کاهش مي يابد؟ آمريکايي ها و غربي‌ها اگر دلشان براي ملت مي سوزد پول‌هاي بلوکه شده ايران را در اروپا و آمريکا آزاد کنند، تحريم‌هاي اقتصادي و تحريم هاي بانکي را بر اساس پيمان برجام بردارند. نمي شود از آن طرف فشار اقتصادي به مردم ايران وارد  کنند و مشتي تبهکار و اغتشاش‌گر مزدور را به خيابان‌ها بريزند و بعد هم حق ملت را بخورند و اشک تمساح بريزند!

از ميان 1148 شهر ايران تنها در چند شهر تجمعات آشوب ‌طلبانه در  حد 50 تا 500 نفر برگزار شد. معترضين به وضع اقتصادي از همان ساعات اوليه خرج خود را از اراذل و اوباش و اغتشاش‌گران منافق جدا کردند. متأسفانه در چند شهر، آشوب طلبان به غير از تخريب اموال عمومي، دست به جنايت و قتل زدند و مردم بي گناه را کشتند که بايد توسط مقامات امنيتي و قضائي به اشد مجازات برسند. اينها محارب هستند و بايد حکم محارب در باره آنها اجرا شود.

خوشبختانه تظاهرات خودجوش مردمي در همين شهرها و ساير شهرهاي ايران و آن هم با نسبت هزاران برابر آنچه اوباش به کف خيابان‌ها آمدند برگزار شد و هنوز هم ادامه دارد. حرف مردم با دستگاه قضائي و انتظامي اين است؛ اگر در برخورد با محاربين مماشات کنيد ما رأساً وارد کارزار مي شويم و آشوب طلبان را سرجاي خود مي نشانيم.

کل‌ زوري که آمريکا، اسرائيل و انگليس و شرکاي منطقه اي آنان، تکفيري‌ها و منافقين، سلطنت‌‌طلب‌ها و ضدانقلاب و تتمه قاچاقچيان مواد مخدر معدوم در اين چند روز در کف خيابان به  ميدان آوردند نشان داد واقعاً دشمن با هزينه ده‌ها و صد ميليون دلاري براي تنظيم و ساماندهي زيرساخت آشوب، نشان داده‌ اند چقدر حقير، کوچک و بيچاره هستند. اعتراض مدني، ادب و آداب دارد. آنچه اوباش و

تخريب گران از خود نشان داده اند نوعي وحشي گري منافقانه و کافرانه است. مردم طي 40 سال گذشته نوع برخورد با اين وحشي‌گري‌ها را خوب مي دانند. رسانه ملي بايد نقاب از چهره پياده نظام خسته و زخمي و رنجور نبرد نرم سوم آمريکايي‌‌ها بردارد تا مردم ماهيت منافقين جديد را بهتر بشناسند.

آمريکايي‌ها امروز مشغول گله داري مشتي روزنامه‌ نگار به قول خودشان اصلاح طلب و روشنفکران غرب زده در رسانه هاي امپرياليستي خود هستند. فرانسوي ها منافقين تروريست را که دست‌شان به خون

17 هزار نفر از مردم ايران آغشته است همه روزه شارژ، تعمير و مرمت مي کنند، به اينها ماموريت داده‌اند بالاخره بايد کاري بکنند،

مفت خوري بس است. اين جماعت قدرت طلب و شهوت پرست مامورند نبرد نرم سوم غرب در ايران را تمهيد کنند تا مردم ايران نتوانند چهل سالگي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

در اين نبرد، اول نظام بعد دولت و بعد ملت ايران هدف است. تکليف نظام و مردم با اين جماعت روشن است. دولت بايد مرز خود را با فتنه غرب و به ويژه آمريکايي‌ها روشن کند، چيزي که گاهي مورد غفلت قرار مي‌گيرد.

رئيس دولت بايد در موضع گيري‌هاي داخلي و خارجي صريح تر و جسورانه تر و شجاعانه تر عليه  مظالم آمريکا و اذناب او در منطقه به ويژه در باب مداخله در امور داخلي ايران موضع بگيرد. ملت قطعاً با اين مواضع همراهي مي کنند و آشوب طلبان را سرجاي خود مي نشانند. اگر تخريبگران و اغتشاشگران ادب و آداب اعتراض را رعايت نکنند، مردم با رعايت ادب و آداب انقلابي، درسي به آنها خواهند داد که ديگر هوس نکنند به عنوان پياده نظام آمريکا در نبرد نرم آمريکا جيره جنگي بگيرند.

 

 

کد خبر 394411

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha