سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۵
۰ نفر

احسان رضایی: مراسم راهپیمایی اربعین امسال به پایان رسید اما بحث‌ها در مورد آن ادامه دارد

اینکه «اهمیت تعظیم و بزرگداشت اربعین و مراسم آن در چیست، چرا در چند سال اخیر با رشد فزاینده مواجه شده و آثار آن در سطوح فردی و ملی و بین‌المللی چگونه است و به کجا خواهد انجامید؟»

 از جمله بحث‌هايي است كه در مورد آن زياد گفته‌اند و باز هم گفته خواهد شد. اين بحث‌ها در جاي خود اهميت دارد اما چيزي كه كمتر در موردش بحث مي‌شود، تجربه‌هاي فردي و شخصي اين سفر است. به مدد امكانات ديجيتال، در ايام اخير شاهد تصاوير، خاطرات، اشعار و دلنوشته‌هاي زيادي در مورد اين سفر معنوي هستيم كه به‌سرعت در شبكه‌هاي اجتماعي دست‌به‌دست مي‌شوند. چندتايي مسابقه در اين مورد اعلام شده و چند مجموعه عكس هم از راهپيمايي‌هاي سال‌هاي گذشته منتشر شده است؛ با اين حال، با تقريب خوبي مي‌شود گفت كه هنوز آن كتاب‌هايي كه بتوانند حق مطلب را ادا كنند، توليد نشده‌اند؛ منظورم آثاري است كه معنويت اين مراسم و نيز تأثيراتش بر افراد شركت‌كننده را با زبان هنري ثبت كنند.

زياد در مورد اهميت اين سفر، مي‌گويند و مي‌شنويم ولي اين گفته‌ها هنوز تا تبديل‌شدن به آثار ادبي فاصله دارد. اهميت اين توليد ادبي وقتي معلوم مي‌شود كه بدانيم ديگران، براي داشته‌هاي كوچك‌تر خودشان، چقدر توليد محتوا مي‌كنند اما ما براي اين مراسم عظيم و ميليوني، هنوز كاري درخور نكرده‌ايم. شهري در شمال‌غربي اسپانيا هست به اسم «سانتياگو دِ كامپوستلا» كه مي‌گويند مزار يكي از حواريون مسيح آنجاست و هرساله زائران در جاده‌اي مشخص كه به اين شهر منتهي مي‌شود، پياده طي طريق مي‌كنند. اين پياده‌روي البته با مراسم اربعين ما قابل قياس نيست و آن‌طور كه ويكي‌پديا آمار مي‌دهد، حداكثر 260هزار نفر در آن شركت مي‌كنند اما براي همين مراسم محدود كه بيشترمان حتي اسمش را هم نشنيده‌ايم، فيلم‌ها و كتاب‌هاي زيادي ساخته و نوشته شده است كه بين پديدآورندگان اين آثار اسامي معروفي مثل لوئيس بونوئل (فيلم «راه شيري» در 1969) يا پائولو كوئيلو (رمان The Pilgrimage در 1987) هم هست.

كوئيلو خودش در سال۱۹۸۶ در اين پياده‌روي شركت كرد و تجربه آن سفر نقطه‌عطفي در زندگي‌اش شد، مسير زندگي‌اش را از موسيقي به نويسندگي تغيير داد و سال بعد نخستين كتابش را درباره همين سفر نوشت. اين كتاب تا به حال 6بار به فارسي ترجمه شده؛ «زائر كوم‌پوستل» (ترجمه حسين نعيمي، 76)، «اعترافات يك سالك» (ترجمه دل‌آرا قهرمان، 79)، «خاطرات يك مغ» (ترجمه آرش حجازي، 79) ،«خاطرات يك جادوگر» (ترجمه بهرام جعفري، 83)، «زيارت» (ترجمه سوسن اردكاني، 83) و «سفر زيارتي» (ترجمه ميترا ميرشكار، 84). هر كدام از اين شش ترجمه هم چند باري تجديد چاپ شده ‌است. اين نمونه ساده، نشان‌دهنده توجه جامعه ما به كتاب‌هايي با مضامين معنوي است اما سؤالي كه پيش مي‌آيد اين است كه چرا اين مضامين را بايد از يك تجربه متفاوت گرفت؛ آن هم وقتي كه خودمان تجربه‌اي به اين شكوه و عظمت در اختيار داريم؟

در ميان زائران اربعين اين سال‌ها، نويسندگان، روزنامه‌نگاران و شاعران زيادي حاضر بوده‌اند كه چند نفرشان هم دست به نگارش روايت‌هايي از اين سفر زده‌اند اما چرا اين عزيزان دست به نگارش رمان، بلكه رمان‌هايي درباره اين اتفاق بزرگ و آثار و بركات آن نمي‌زنند؟ اين سؤالي است كه بايد از خودمان زياد بپرسيم و ضمن پرسيدن، شعر خواجه‌شيراز را هم تكرار كنيم كه گفت: «خوبان در اين معامله تقصير مي‌كنند».

کد خبر 388419

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha