یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۳
۰ نفر

همشهری دو - سبحان رحمانی: هوا هنوز تاریک است اما کارگران تره‌بار مرکزی تهران در رفت‌وآمد و جنب‌وجوش هستند.

میدان میوه و تره بار- هندوانه

 2ساعتي است كه كار آنها شروع شده و ماشين‌ها يكي پس از ديگري با بارهاي رنگارنگ بسته‌بندي شده و پيچيده در پوشال‌ها وارد ميدان مي‌شوند. سيب قرمز، زرد و سبز، پرتقال‌هاي ريز و درشت، نارنگي‌هاي مارك‌دار و يك اندازه و ميوه‌هاي متنوع ديگر پشت ماشين‌ها يكي‌يكي وارد ميدان تره‌بار مي‌شوند. اينجا تره‌بار مركزي پايتخت است؛ جايي كه مانند قلبي كه به شهر ميوه تزريق مي‌كند، ميعادگاه كاميون‌ها و وانت‌هاي بسيار است؛ جايي كه نيمه‌شب‌ها ميزبان بار است و روزها ميداني براي كار.

سرما تا استخوان نفوذ مي‌كند. كارگرهاي انبار كلاهي تا ابرو كشيده و شال‌گردن‌ها را روي صورت پيچيده‌اند. 3نفري درحالي‌كه فقط چشمانشان پيداست مشغول جابه‌جا‌كردن و خالي‌كردن بار ماشين‌ها هستند. در ميان قطار خاور و نيسان و وانت و جعبه‌هاي ميوه در هر غرفه، چند نفر هم دور آتش كوره‌اي كه گرماي آن تا چندمتري را گرم مي‌كند، به گفت‌وگو در مورد ميوه‌ها و اوضاع بازار مشغولند. بعضي‌ها هم جلوي كوره خوابشان برده، چند نفري هم داخل ماشين‌ها در خواب منتظر رسيدن صبح هستند تا بارشان را تحويل دهند و احتمالا ميوه ديگري را به شهرستان ببرند.

  • از بار كاميون به مصرف

بعضي از ماشين‌ها اصلا بارشان را خالي نمي‌كنند و همان‌جا روي ماشين آن را مي‌فروشند. تره‌بار مركزي تهران، ويترين ميوه‌هاي مصرفي در تهران است؛ ويتريني به اندازه چند سوله بزرگ و حجره‌هايي با ميزهايي كه صاحبانشان هنوز هم براي مشتري‌ها چرتكه مي‌اندازند. اينجا هر ميوه‌اي پيدا مي‌شود؛ حتي ميوه‌هاي تابستاني. از توت‌فرنگي‌هاي گلخانه‌اي تا انگورهاي شيرين دانه‌درشت. تره‌بار مركزي تهران چندين بلوك و فاز دارد و فاصله بين فازها، پياده چند دقيقه بيشتر راه نيست. فازها از چند سوله تشكيل شده‌اند و سوله‌ها به چند حجره پر از جعبه‌هاي ميوه رنگي تقسيم شده‌اند. آنقدر همه‌‌چيز به هم شبيه است كه اگر يادت نباشد ماشين در را پاركينگ سوله شماره چند گذاشته‌اي گم مي‌شوي. خرده‌فروش‌ها در يك سمت ديگر ميدان و در يك سوله جدا مستقر هستند. بعضي‌ها اصلا غرفه ندارند و همانطور جلوي غرفه، از ستوني تا ستون ديگر را ماهي چند ميليون اجاره مي‌دهند و همان‌جا بساط ميوه‌ها و سبزي‌هايشان پهن است و مي‌فروشند.

  • ميوه مجلسي يا خودماني؟

فروشنده‌ها ميوه‌ها را به «ميوه براي مجلس» و «براي مصرف خودتان» تقسيم كرده‌اند. پيش از هر چيز از شما مي‌پرسند كه «براي مجلس مي‌خواين؟» و اگر جواب شما منفي باشد نارنگي‌هاي بزرگ و كوچك وكمي له شده را به شما نشان مي‌دهند و اگر براي مجلس و مهماني خريد مي‌كنيد به جعبه نارنگي‌هاي يك اندازه مارك‌دار مرتب در جعبه‌هاي دسته‌بندي شده هدايت مي‌شويد. البته اينجا بيشتر فروشندگان عمده فروش هستند و با تره‌بارهاي داخل شهر يا مغازه‌ها معامله مي‌كنند. كاركردن در تره‌بار و جابه‌جا كردن هر روزه بسته‌هاي سنگين سخت است. چهره پسران جوان كه نشان از خستگي دارد و مردان ميانسالي كه خيلي زود به استقبال پيري رفته‌اند حكايت از سختي كار دارد. در يك گوشه ميدان معاملات ميليوني انجام مي‌شود و حتي مالكان و فروشندگان اصلي، كارها را به مباشران مي‌سپارند و در يك سمت ديگر، گوشه‌اي از حجره اجاره داده مي‌شود كه كسي بتواند خرج زندگي زن و فرزندش را تأمين ‌كند.

  • فروش داخلي سيگار و جوراب و تي‌شرت

مردي بسته بزرگي از انواع سيگارهاي مختلف را روي دستش گذاشته، لابه‌لاي غرفه‌ها مي‌چرخد و به كارگران مي‌فروشد. ظاهرا اينجا كسي وقت ندارد براي خريد بيرون برود. مغازه و دكه‌اي هم اين اطراف نيست. براي همين فروشنده سيار دارند. دستفروش، نيازهاي اين كارگران را تأمين مي‌كند و اين وسط چيزي كاسب مي‌شود؛ يك معامله دوطرفه. اينجا حتي جوراب هم مي‌فروشند. در يك گوشه ديگر ميدان پسرجواني كه جعبه بزرگي پر از جوراب در دست دارد مشغول فروختن جوراب و دستكش است. كارگران اينجا در تاريكي هوا مي‌آيند و با تاريكي به خانه‌هايشان مي‌روند. بيشترشان روز تعطيل ندارند، براي همين وسايل اساسي مثل جوراب را از همين‌جا مي‌خرند.

اينجا شبيه به جزيره‌ است؛ جزيره‌اي كاملا مردانه. اثري از هيچ زني در هيچ كجاي تره‌بار ديده نمي‌شود، جز بازديدكننده‌ها و خريداران تك‌وتوكي كه همراه همسرانشان به اينجا مي‌آيند. هوا كاملا روشن شده و همه از خواب بيدار شده‌اند. بارها از روي ماشين‌ها به زمين و ميوه‌ها از روي زمين به پشت ماشين‌ها منتقل و به جايي ديگر فرستاده مي‌شوند. در جايي نزديك ميدان بهمن تهران است كه سرنوشت ميوه‌هاي كشور تعيين مي‌شود.

  • خسته از كار، مانده از خواب

در سوله خرده‌فروش‌ها جلوي بساط يكي از فروشنده‌ها كمي معطل مي‌كنيم تا با صحبت در مورد قيمت ميوه‌ها سر صحبت باز شود. فروشنده مرد ميانسالي است كه گرد پيري زود رسيده را از چين و چروك‌هاي دست و صورت تكيده‌اش مي‌توان ديد. در حال دسته‌بندي و بسته‌بندي كردن ميوه‌ها و سبزي‌ها و صيفي‌جات در غرفه كوچك 5/1 در 3 مترش است. دور تا دور راهرو جعبه‌هاي ميوه تا ارتفاع يك متري چيده شده است. روي اجاق كوچكي كه در انتهاي راهرو كنار صندلي گذاشته چند شلغم تازه براي كباب‌شدن گذاشته. به داخل غرفه تعارفمان مي‌كند. انگار خودش فهميده بيشتر از ميوه، دنبال سؤال‌هايي از اينجا و خودش هستيم؛ چيزي كه فروشنده‌هاي ديگر هم كم و بيش متوجه شده بودند؛ طبيعي هم هست، سال‌هاست كه كاسبي مي‌كنند و مشتري را از كنجكاوهايي كه قصد خريد ندارند راحت تشخيص مي‌دهند.

  • هوا كه تاريك مي‌شود، مي‌آييم

از لهجه‌اش مي‌فهمم كرد است.
- شما كرد هستي؟
- بله
- اينجا چكار مي‌كني؟
- (باخنده) كار مي‌كنم ديگه، ميوه مي‌فروشم.
- منظور اينكه چرا اومدي تهران و چرا اينجا؟
- دنبال كار، شهرستان كار نيست. منم كارگرم، هرجا كار باشه ميرم.
- هميشه شغلت ميوه‌فروشي بوده؟
- نه، كارگرم. اكثرا اينجام، اينجا هم نباشم ميرم كارگري.
خانواده‌ا‌ت كجان؟
- (با دست محله مسكوني پشت تره‌بار را نشان مي‌دهد) خونه‌ام اين‌جاست. دوتا دختر و دوتا پسر دارم مستاجريم.
- بچه هات بزرگن؟
- پسرم سربازه، دخترم دبيرستاني، دوتاي ديگه هم مدرسه مي‌رن.
- روزي چند ساعت كار مي‌كني؟
- از وقتي هوا تاريكه اينجاييم تا نزديكاي غروب
- تعطيلي دارين؟
- نه، هميشه هستيم، بعضي وقتا جمعه‌ها نمي‌آيم و ميرم كارگري.
- از درآمدش راضي هستي؟
- نباشم چي‌كار كنم؟ خوبه، بد نيست. محتاج نيستم.
- اجاره اين غرفه چقدر است؟
- ماهي بين 12 تا 15 ميليون تومان.
هوا هم كم‌كم روشن شده و جنب‌وجوش آدم‌ها بيشتر شده. حالا ما تنها مشتري‌هاي اينجا نيستيم. سروكله آدم‌هاي عادي كه براي خريد روزانه مي‌آيند هم پيدا شده است.

کد خبر 360270

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha