چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶ - ۱۱:۱۱
۰ نفر

آذر اسدی کرم: «هزار خورشید درخشان» کتاب جدید «خالد حسینی»، نویسنده رمان «بادبادک باز»، منتشر شد.

همین جمله خبری ساده کافی بود تا بسیاری از علاقه مندان ادبیات و این بار تاریخ را راهی کتاب فروشی‌ها کند.

این کتاب که داستان زندگی 2 زن افغان است، خرداد ماه (می) در آمریکا چاپ شد و خیلی زود در فهرست کتاب‌های پرفروش جهان، و گاهی پرفروش ترین کتاب جهان شد.

هزار خورشید درخشان تقریبا هم زمان با هفتمین جلد کتاب هری پاتر چاپ شد و جالب است که در بعضی هفته‌ها از هری پاتر هم فروش بیشتری کرد. خالد حسینی متولد افغانستان است و 42 سال دارد. او پزشک است و سال‌ها شغل اصلی‌اش پزشکی  بوده و جراحی می‌کرده. حسینی اولین کتابش را 4 سال پیش منتشر کرد.

«بادبادک باز» نام  رمان  او بود و داستان زندگی 2 مرد افغان. او این بار زندگی 2 زن افغان را روایت کرده، زندگی 2 زن از 2 طبقه متفاوت که جنگ آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند.

حسینی این بار علاوه بر تعریف داستان این 2زن، سرنوشت تاریخ افغانستان را در 50 سال گذشته بازگو می‌کند. در بعضی قسمت‌های داستان حسینی، روایت داستان و  شخصیت‌های داستان را رها می‌کند و تاریخ کشورش را می‌گوید.

در پایین کتاب  بخشی هم به عنوان «خاتمه» هست که نویسنده در آن از ظلم‌هایی که در 50 سال گذشته به کشورش شده می‌گوید.حسینی نویسنده مهاجر است، او سال‌ها در فرانسه زندگی کرده و این روزها درآمریکا زندگی می‌کند.

جالب است که او از 5 تا 10 سالگی هم در ایران زندگی کرده. پدر او 5 سال سفیر افغانستان در ایران بوده.

4 نفر ترجمه این کتاب را در ایران شروع کردند و هر کدام نام‌های متفاوتی روی کتاب گذاشتند بیتا کاظمی، سمیه گنجی زاده، مهدی غبرایی و ... ترجمه کتاب را شروع کردند و کاظمی‌خیلی بی سروصدا زودتر از بقیه مترجم‌ها،21 روزه ترجمه را تمام کرد و نشر باغ نو هم کتاب را با تیراژ 11 هزار نسخه روانه بازار کرد.

کاظمی‌در زمان انتشار کتاب آمریکا بوده است و پس از خواندن کتاب، همان جا ترجمه را شروع کرده. او فوق لیسانس ادبیات انگلیسی و فرانسه است. با کاظمی‌درباره فروش این کتاب وترجمه بی‌سروصدای آن در ایران گفت و گو کرده ایم.

  • چه گونه از چاپ هزار خورشید درخشان مطلع شدید؟ تبلیغ‌های زیادی برای کتاب شده بود؟

نه، برای کتاب تبلیغ خاصی نشده بود. من خارج از ایران درس خوانده ام، به همین علت گاهی سفر می‌روم. اولین کارهم که می‌کنم این است که به کتاب فروشی‌ها می‌روم تا ببینم چه کتابی پرفروش بوده و چرا؟ کتاب حسینی  که منتشر شد، من هم آن جا بودم، چون بادبادک باز را خوانده بودم و کتاب خوبی هم بود این کتاب را گرفتم. بعد با ناشر صحبت کردم، آن‌ها هم با چاپ کتاب موافقت کردند.

  • کتاب چه کششی بر ایتان داشت؟

به خاطر مسائل مربوط به افغانستان بود و این که تصویر مبهم خواننده را از افغانستان کمی‌روشن می‌کند.

  • یعنی تاریخ؟

دقیقا. دلیل کششی که داشت این بود که علاوه بر  داستان 2 زن، تاریخ معاصر افغانستان را هم تعریف می‌کرد. کتاب را که خواندم با ناشر تماس گرفتم که آن راترجمه کنم. آن‌ها استقبال کردند.

  • روایت تاریخ در بعضی بخش‌ها به داستان لطمه نمی‌زد؟

کتاب در پی داستان بودنش مستند است، نه داستان مستند. چیزی که من از افغان‌ها و صحبت‌های خالد حسینی می‌دیدم غمی‌بود که نویسنده داشت. من چون کودکی خودم نیز در اروپا گذشته، نویسنده را درک می‌کردم.

این که در مصاحبه‌هایش از افغان‌ها دفاع می‌کرد. من یادم هست  در مدرسه می‌خواستم با یک دختر هم کلاسی‌ام که انگلیسی بود دوست شوم، ولی نتوانستم این کار را بکنم چون من موهایم قهوه ای بود. خیلی از ما شرقی‌ها غرورمان به این خاطر مسایل در غرب جریحه دار شده. حالا نویسنده‌های شرقی دارند از فرهنگ شان دفاع می‌کنند.

  • چه قدر زود کتاب را ترجمه کردید.

هم کتاب جذاب بود، هم زمان خودم محدود بود. عروسی دخترم بودو من هم عجله داشتم.

  • چرا این قدر بی‌سرو صدا؟

من خودم آدم خجالتی ای هستم. یادم هست یک بار در مدرسه به پدرم گفته بودند مطمئنید دخترتان مشکلات کلامی‌ندارد. من کلا آرام کارهایم را انجام می‌دهم. اصلا خجالت می‌کشم بگویم چه کار می‌کنم. تا زمان چاپ این کتاب هم خیلی صحبت چاپ آن نشد، فکر می‌کنم خود مخاطب این کتاب را پیدا می‌کند، حتی اگر تبلیغ خاصی برای آن نشود. البته من خیلی زود ترجمه را شروع کردم که زود هم تمام شد.

  • یعنی هم زمان با توزیع آن درآمریکا و اروپا ترجمه کتاب را شروع کردید؟

بله، کتاب اوایل تیر منتشر شد، من آخر تیر ترجمه را تمام کرده بودم.

  • روزی چند ساعت کار می‌کردید؟

8 ساعت.

  • ظاهرا چاپ کتاب در بازارهای بین‌المللی از همان ابتدا سروصدای زیادی کرد؟

وقتی کتاب در آمد من در کتاب فروشی بولدرز بودم. کتاب را گذاشته بود ویترین جلو و نوشته بود کتاب جدیدی از نویسنده بادبادک باز. خارجی‌ها در کل به خاطر مسایل افغانستان خیلی علاقه دارند، این کتاب‌ها را بخوانند و واقعا بفهمند آن جا چه خبر است. دلیل دیگر جذابیت کتاب، شخصیت خود خالد حسینی است. حسینی خودش پزشک است و جراحی می‌کند.

در یک مصاحبه تلویزیونی بعد از چاپ هزار خورشید درخشان گفت من در تمام سال‌ها، تمام وقت‌هایی که جراحی می‌کردم به داستان‌هایم فکر می‌کردم، داستان‌های زیادی در ذهنم داشتم.

این حالت او برای غربی‌ها خیلی جالب است. در همان مصاحبه  گفت بادبادک باز داستان 2تا پسر و مرد افغانی است و این کتاب داستان 2 تا زن افغان  است که مکمل قبلی  است. این حرف کنج کاوی مخاطب را تحریک می‌کند. این کتاب در آمریکا  و اروپا فروش زیادی کرد.

  • حتی بعضی هفته‌ها از هری پاتر پرفروش تر می‌شد؟

چون مخاطبش فرق دارد. مخاطب این کتاب بزرگ ترها هم هستند نه فقط نوجوانان.

  • خوانندگان این کتاب در خارج قشرکتاب‌خوان بودند یا مردم عامی؟

مردم عامی‌خیلی کتاب را خوانده بودند. خواننده این کتاب در غرب فقط کتاب خوان‌ها نبودند.  الان خاورمیانه در غرب خیلی مطرح است. مردم آن‌جا نسبت به خاورمیانه  کنجکاوند. یک رستوران  کوچولوی عربی در آمریکا هست که این دفعه که رفتم پر از آمریکایی بود. در کل یک علاقه به فرهنگ خاورمیانه پیداکردند.انگار  تازه فهمیده‌اند ما هم شعر، فلسفه و عرفان داریم.

  • در قسمت‌های مختلف کتاب خالد حسینی، به ایران اشاره می‌کرد؟

او به دقت بخش‌هایی از زندگی افغان‌ها که در ایران می‌گذشت را روایت می‌کرد.خیلی واقعی به ایران اشاره می‌کرد.  من این را از خیلی‌ها شنیدم. خیلی از افرادی که از افغان‌ها هستند همین مسیر را برای رفتن به افغانستان رفتند.

  • آخر داستان همه روابط انسانی می‌شود، دیگر نسبت‌ها مهم نیست؟

دقیقا. این اتفاقی است که برای این آدم‌ها در این شرایط سخت می‌افتد.جذابیتش این بود که انسان‌ها بی توجه به نسبت‌ها روابط شان انسانی است.

  • قهرمان داستان چه کسی است؟

مریم زنی که در طول داستان تکامل پیدا می‌کند.

کد خبر 32750

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز