چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۲
۰ نفر

همشهری دو - امیرحسین صالحی: روز ۱۳ آبان، یادآور حوادث مهمی است که در شکل‌گیری انقلاب اسلامی و بیرون راندن مظهر استکبار یعنی آمریکا از ایران نقش اساسی داشتند.

حسین شیخ الاسلام

در روز 13 آبان 1343، مأموران رژيم شاه، حضرت امام‌خميني(ره) را در قم دستگير و به دستور آمريكا، به تركيه تبعيد كردند. در روز 13 آبان 1357، دانش‌آموزان تهراني در اعتراض به دخالت‌هاي آمريكا در ايران، راهپيمايي كردند ولي دژخيمان رژيم شاه، به آنان حمله كردند و آنان را به خاك و خون كشيدند. در روز13 آبان 1358، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، لانه جاسوسي آمريكا را در تهران تسخير كردند و جاسوسان آمريكايي را به گروگان گرفتند. از بين همه حوادث شايد مهم‌ترين آنها حركت دانشجويان براي بيرون راندن مظهر استكبار باشد كه هيچ تحليلگري در دنيا تصور نمي‌كرد جوانان ايراني با رهبري حضرت امام‌خميني(ره) با قطعيت به حضور آمريكا در كشور «نه»! بگويند و سرانجام دست آنها را از جان و مال و ناموس ايران اسلامي قطع كنند. اگر نگاهي به برگه‌هاي تاريخ بيندازيد حتما به مصاحبه‌ها و عكس‌هايي برمي‌خوريد كه چند جوان با لباس‌هاي ساده، مأموران بزرگ‌ترين دستگاه جاسوسي جهان را به اسارت درآورده‌اند و بعد هم مراحل اين اقدام و انگيزه خودشان را براي همه دنيا به‌صورت مصاحبه و تلكس مخابره مي‌كنند. يكي از اين جوان‌ها كه امروز گرد پيري بر چهره‌اش نشسته حسين شيخ‌الاسلام است كه اين روزها معاونت بين‌الملل مجلس شوراي اسلامي را بر عهده دارد و آن روزها به‌خاطر تسلطش به زبان انگليسي به‌عنوان مترجم بين دانشجويان حضور داشته است. سراغ او رفتيم تا ببينيم هدف دانشجويان از اين حركت انقلابي چه بوده و نتايجي كه از اين اقدام حاصل شده چه منافعي براي ما داشته است.

  • شما روز 13 آبان از جمله دانشجوياني بوديد كه وارد سفارت آمريكا شديد...

قبل از اينكه ادامه دهيد بگويم كه من آن زمان دانشجو نبودم.

  • پس در سفارت چكار مي‌كرديد؟

ببينيد من قبل از اينكه انقلاب شود در آمريكا درس مي‌خواندم و ازجمله اعضاي فعال در انجمن‌هاي اسلامي بودم. آن زمان خيلي از دانشجويان مي‌ترسيدند كه مطرح كنند در انجمن اسلامي هستند ولي من چهره شناخته شده‌اي بودم و خيلي‌ها من را مي‌شناختند؛ يعني به‌خاطر حضورم در راديو و تلويزيون دانشجويان مي‌دانستند كه حسين شيخ‌الاسلام كيست. وقتي وارد ايران شدم احساس مي‌كردم دين زيادي به مردم دارم چرا كه هنگامي كه آنها مقابل گلوله‌هاي شاه مي‌ايستادند من در آمريكا بودم و نمي‌توانستم آنطور كه بايد با آنها همراهي كنم. آن روزها وقتي به ايران آمدم به‌خاطر تسلطم بر زبان انگليسي به‌طور پاره وقت در وزارت ارشاد مشغول شدم و آنجا پاسخ مقالاتي كه رسانه‌هاي غربي مي‌نوشتند را به انگليسي آماده مي‌كردم. يادم هست من بعدازظهر روز 13 آبان وارد سفارت شدم؛ يعني دوستاني كه من را مي‌شناختند آمدند و خواستند كه براي ترجمه و گفت‌وگو با بازداشت‌شدگان سفارت به آنجا بروم كه من هم رفتم.

  • چه تصوري داشتيد از ورود به سفارت آمريكا؟

خب من خيلي زياد از چنين اتفاقي متعجب شده بودم چرا كه كاملا بي‌سابقه بود؛ يعني با توجه به شناختي كه از آمريكا داشتم بعيد مي‌دانستم كه چنين اتفاقي بيفتد و دانشجويان بتوانند چنين طرحي را بريزند.

  • يعني چون كار دانشجويان بود متعجب بوديد؟

نه منظورم اين نيست كه چون دانشجو بودند بلكه به‌خاطر حيله‌هاي آمريكا بود. شما به اين نكته توجه كنيد كه روز 13 آبان از سال‌ها قبل براي ما كه آن زمان جوان و دانشجو بوديم روز حساس و مهمي بود؛ يعني هم تبعيد امام(ره) توسط رژيم شاهنشاهي را داشتيم و هم كشتار دانش‌آموزان مقابل دانشگاه تهران را. به هر حال آن زمان چيزي كه باعث حركت دانشجويان به سمت سفارت آمريكا شد اين بود كه دانشجويان ديدند آمريكا به‌طور كامل از شاه خائن حمايت مي‌كند و همه مي‌ترسيدند كه مثل كودتاي 28مرداد دوباره با حيله آمريكا و غرب، شاه به كشور برگردد. بعدا هم كه اسناد لانه جاسوسي برملا شد معلوم شد كه هم سيا و هم قسمت امور خارجه به‌اصطلاح سفارت در تهران با اين كار دولت‌آمريكا مخالف بودند. حالا اينكه آمريكا مي‌خواست چه كاري انجام دهد كه حتي به‌نظرات سفارت و عوامل جاسوسي خودش در داخل ايران هم توجه نكرد جاي تامل دارد. از نظر ما كه آن زمان در بطن مسائل سياسي بوديم و به قولي هم قشر فرهيخته كشور محسوب مي‌شديم همه اين عوامل براي اين بود كه آمريكايي‌ها عليه نظام جمهوري اسلامي ايران توطئه كنند. ما در تاريخ مي‌بينيم كه همين سفارت آمريكا زماني كه دكتر مصدق روي كار بود باعث كودتا شد و آمريكايي‌ها هم آن زمان با افتخار اين مسئله را تبليغ كردند. آن زمان آمريكا، 2 تن از عناصر اصلي خودش يعني كيم روزولت و آلن دالاس را راهي سفارت كرد و آنها هم از داخل سفارت آمريكا كودتا را برنامه‌ريزي كردند. در انقلاب هم شما مي‌توانيد رد آن را دنبال كنيد يعني آن كسي كه بيشترين نفع را داشت و شاه را تحريك كرد براي مقاومت در برابر ملت ايران و عوامل جاسوسي خودش را در اختيارش گذاشت آمريكا بود. در روزهاي پاياني انقلاب، آمريكا يك ژنرال را به ايران فرستاد براي سركوب انقلاب، جالب است كه ژنرال هايزر در جرياناتي كه آمريكا عمل مي‌كرد چند موضوع را مدنظرش قرار داد كه عمل كند، يكي از آنها كودتا بود؛ كودتايي با رمز كورتاژ و يكي از كارهايي را كه قرار بود بكند و موفق هم شد، بيرون بردن مستشاران آمريكايي از ايران بود تا درصورت پيروزي يكباره ملت ايران، آنان به‌عنوان يك گروگان بزرگ در دست ملت ايران نباشند. با اين حساب جايي براي اعتماد به آمريكايي‌ها باقي نمي‌ماند و امام هم به دانشجويان گرا را دادند كه «آرام ننشينيد».

  • اين حرف شما به اين معني نيست كه حركت دانشجويان با هماهنگي‌هاي قبلي يا مثلا برنامه‌ريزي خاصي صورت گرفته بود؟

نه اصلا؛ اين قضيه در تاريخ روشن است. دانشجويان پيرو خط امام(ره) تصميمي را گرفتند و فكر كردند كه امام آن تصميم را قبول خواهند كرد در عمل هم با چنين جرياني و موافقت ايشان مواجه شدند. دانشجويان در روز اول يك نگراني داشتند و با فشارهايي كه ليبرال‌ها به دانشجويان داشتند مي‌خواستند كه آنها از سفارت بيرون بيايند و حتي آنها را تهديد كردند كه اگر از لانه جاسوسي بيرون نيايند نيروهاي انتظامي را مي‌فرستيم كه شما را بيرون كنند. راستش دانشجوها آن زمان، خودشان را مراقب انقلاب مي‌دانستند و فكر مي‌كردند بايد به هر قيمتي كه هست از انقلاب دفاع كنند و نگذارند كه دست عوامل بيگانه بيفتد. آنها پس گرفتن شاه را هم از وظايف خود مي‌دانستند و مي‌خواستند كه شاه در ايران و با نظارت مقامات بين‌المللي محاكمه شود و تصميم گرفتند حركت اعتراضي خود را به مقابل سفارت آمريكا در ايران بكشانند. البته در جلساتي كه بود دانشجويان تصميم گرفتند عوامل داخل سفارت را بازداشت كنند و از آنها براي معاوضه با شاه بهره ببرند.

  • پس امام(ره) هم از پيش دستوري براي اين اقدام نداده بودند؟

دانشجويان مي‌دانستند اگر امام(ره) از آنها حمايت نكنند اقدامشان قطعا بدون نتيجه خواهد ماند و هيچ تأثيري هم نخواهد گذاشت. چنانچه چند‌ماه قبل از آن هم عده‌اي از اعضاي جناح چپ و به‌خصوص حزب توده به سفارت آمريكا حمله و آنجا را اشغال كردند ولي وقتي امام(ره) فهميدند كه كار توده‌اي‌ها بوده دستور دادند آنها را از سفارت بيرون كنند. دانشجوها هم با اينكه مي‌دانستند كار خيلي بزرگي است ولي اين ريسك را كردند و گفتند اگر هم امام دستور دادند كه همه بيرون مي‌رويم. خوشبختانه امام وقتي نيت دانشجويان را ديدند دستور دادند كه دانشجويان بمانند و حمايت كردند. مردم هم كه متوجه اين قضيه شدند به ميدان آمدند و سفارت تسخير شد.

  • مديريت دست دانشجويان بود؟

بله. اصلا اجازه نداديم شخصي به‌خصوص از دولت وارد جزئيات كار شود. آن زمان گروهي بود كه بيشتر تصميم‌گيري‌ها را انجام مي‌داد و بعد هم دانشجويان از آنها تبعيت مي‌كردند.

  • باتوجه به حرف‌هاي شما، نگراني اصلي از اين بود كه مبادا آمريكا با طراحي نقشه‌اي از داخل سفارت اقداماتي عليه جمهوري اسلامي انجام دهد ولي به اين جواب نرسيديم كه چرا آن زمان دانشجويان وارد عمل شدند و سياسيون ساكت ماندند؟

حساسيت‌هاي مردم در مورد آمريكا، در دولت موقت وجود نداشت. البته اين تنها مربوط به موضوع سفارت آمريكا نبود. شما در رفتار اعضاي دولت موقت ببينيد، در جريان قرارداد كمپ ديويد توسط مصر، امام(ره) فرمودند رابطه را با مصر قطع كنيد اما آقاي ابراهيم يزدي گفت خير ما نمي‌توانيم چنين كاري را انجام دهيم اگر مي‌خواهيد درخواست كتبي بدهيد! حضرت امام به‌صورت كتبي نوشتند و الان دستخط ايشان در اسناد وزارت خارجه وجود دارد. بيشتر ديپلمات‌هاي وزارت خارجه آن زمان ديپلمات‌هاي شاه بودند و نيروهاي جديد كه بعد از انقلاب در آنجا حضور داشتند نيز با كار ديپلماتيك آشنا نبودند. بنابراين وزارت خارجه دولت موقت حساسيت‌هاي مردم را نداشت. حتي باز مي‌بينيد كه 2هفته قبل از اشغال لانه، دانشجويان و مردم انتظار داشتند كه دولت موقت با اقدامات خود خشم مردم درباره شاه را انتقال دهد و از مجامع بين‌‌المللي بخواهد كه اين جنايتكار را پس بدهد اما متأسفانه به‌جاي اين كارها مي‌بينيم كه 5يا 6 آبان‌ماه هيأتي دولتي از ايران به سرپرستي خود مهندس بازرگان براي جشن‌هاي انقلاب الجزاير، عازم الجزيره مي‌شود و در آن مسافرت با برژينسكي معاون امنيتي كارتر براي تمديد قراردادهاي ايران با آمريكا و عادي‌سازي رابطه با آمريكا ملاقات مي‌كنند.

  • البته امام(ره) هم نسبت به اين اقدامات دولت موقت اعتراض كردند.

خب براي اينكه دولتي‌ها از نظر سياسي نمي‌توانستند همپاي انقلاب بيايند. در واقع امام آنها را اداره مي‌كردند. از نظر امام كارهاي انقلاب براي آنها خيلي سخت بود علي‌الخصوص چنين كاري براي آنها حاد بود و نگرشي كه آقاي بازرگان نسبت به سياست و جهان داشتند كل اين نهضت آزادي را دچار مشكل مي‌كرد.

  • همانطور كه گفتيد از ابتدا جزئيات تسخير سفارت را نمي‌دانستيد و بعد وارد اين قضيه شديد؛ موقعي كه داشتيد مي‌رفتيد چه تصوري از اين حادثه داشتيد؟

من واقعا نمي‌دانستم اين چه اتفاقي است و گفتم كه اصلا با شناختي كه از آمريكايي‌ها داشتم فكر نمي‌كردم اينطور توسط يك عده دانشجو دستگير شوند. از موقعي هم كه وارد سفارت شدم فهميدم كه اينجا بايد جدي كار كرد و نمي‌شود همينطور كار را رها كرد. شايد هفته‌ها مي‌شد كه به خانه نمي‌رفتم.

  • خانواده مخالفت نمي‌كردند؟

نه، مادر من خودش واقعا روحيه انقلابي داشت. مثلا در حادثه 17شهريور مادر من هم حضور داشته كه بر اثر ازدحام جمعيت موقع فرار در جوي آب افتاده اما زنده مانده است. خيلي از دوستان من هم موقع انقلاب شهيد شده بودند براي همين خانواده از اتفاقاتي اينچنين دور نبودند و به من خرده نمي‌گرفتند. حتي برادر من هم در لانه جاسوسي حضور پيدا كرد كه بعد هم به‌عنوان پزشك آنجا فعاليت كرد. البته درباره برادرم بد نيست اين را بگويم كه كسي كه پيشنهاد داد چطور رشته‌هاي اسناد معدوم‌شده توسط كاركنان سفارت را سرهم كنيم و آنها را كنار هم بچينيم او بود.

  • شما از كساني بوديد كه با گروگان‌ها برخورد نزديك داشتيد، رفتار آنها بعد از دستگيري چگونه بود؟

من وقتي شروع كردم با آنها حرف زدن رفتارشان پرخاشگرانه بود، يعني مي‌گفتند شما به‌زودي از اينجا مي‌رويد و بعد هم ما دوباره حكومت مي‌كنيم. بعد از مدتي مي‌گفتند كه آمريكايي‌ها مي‌آيند و ما را نجات مي‌دهند. صليب سرخ از جمهوري اسلامي خواست كه براي بازديد از گروگان‌ها مأموران خودش را بفرستد. قبل از حضور صليب‌سرخ در سفارت، رهبر معظم انقلاب كه آن زمان نماينده امام بودند پيش ما آمدند تا از وضع گروگان‌ها باخبر شوند. برخورد گروگان‌ها با حضرت آقا هم در نوع خود جالب بود. دوتا از گروگان‌ها فارسي حرف مي‌زدند كه يكي از آنها جان ليمبرت بود و ديگري مايك مترينكو. مترينكو فرد خيلي با استعدادي بود ولي بعضي وقت‌ها رفتارهاي عجيبي از خودش نشان مي‌داد و مثلا با سر به ديوار مي‌كوبيد و از اين رفتارهاي جنون‌وار. وقتي حضرت آقا با مترينكو ديدار كردند و رفتند، او به ما گفت چرا نگفتيد چه‌كسي مي‌خواهد براي بازديد بيايد؟ او شخصيت مهمي خواهد بود در انقلاب شما و من ممكن بود جلوي او ديوانه‌بازي دربياورم. به هر حال رفتار آمريكايي‌ها ابتدا خيلي خصمانه بود ولي بعد رفتار تعاملي شكل گرفت تا جايي كه مثلا بعضي از ديپلمات‌ها به ما براي سرهم‌كردن اسناد رشته شده سيا كمك كردند چرا كه به‌نظر مي‌رسيد خودشان هم مايلند بدانند درون اين اسناد چه چيزي است.

  • طي اين سال‌ها با خودتان نگفتيد اگر آن زمان سفارت آمريكا را تسخير نمي‌كرديم و رفتار ديپلماتيك را پيش مي‌گرفتيم شايد نتيجه ديگري حاصل مي‌شد؟

آيا قبل از اشغال لانه جاسوسي رفتار آمريكا با ايران رفتار درستي بوده است؟ حتي با خود شاه رفتار درستي داشته است؟ آمريكايي‌ها چقدر نسبت به ايران و اين ملت جنايت كردند؟ آمريكا هيچ وقت رابطه خوبي با ايران نداشته است. هميشه براي ما شر بوده است و حتي آنها امام را هم تبعيد كردند كه در همين روز 13 آبان بود. آنها رابطه‌شان را از روي ذلت و خواري قطع كردند. ما الان از دست آمريكا راحت شديم، از هر كسي محق‌تر براي اينكه بداند در لانه جاسوسي چه بوده اول ملت ايران است و بعد آمريكا، چون آمريكا ماليات داده و اينها آمدند در اينجا اين جنايت‌ها را كردند. آمريكايي‌ها هيچ وقت نگفتند كه اين سند‌ها قلابي است و در بين آنها هزاران مورد از خصم و دشمني را مي‌توانيد پيدا كنيد. با اين حساب هيچ وقت از رفتاري كه آن روز در سفارت آمريكا انجام داديم و دست آمريكا را از ايران اسلامي قطع كرديم پشيمان نيستم.

  • دانشجوي بي‌تفاوت نمي‌خواهيم

مان رژيم منحوس شاهنشاهي فضا براي فعاليت‌هاي سياسي دانشجويان بسيار بسته بود؛ كسي نمي‌توانست حرفش را بزند ولي بعد از انقلاب، امام خميني(ره) فضاي آزاد سياسي را به دانشگاه‌ها هديه دادند تا همه بتوانند نظراتشان را بيان كنند. هنگام تسخير لانه جاسوسي هم دانشجويان از اين فرصت براي تقويت انقلاب و قطع دستان استكبار جهاني يا به تعبير درست امام، شيطان بزرگ استفاده كردند. دانشجويان شيفته گفتار و رفتار امام(ره) شدند؛ ايشان نيامد لشكركشي كند يا گروهك تروريستي راه بيندازد بلكه بنا بر اسلام و قرآن عمل كرد و خدا هم نصرت داد. دانشجويان آن زمان هم تحت‌تأثير اين رفتار بود كه كارهاي عظيم را انجام دادند. تسخير لانه جاسوسي بخشي از حركت دانشجويي بود، شما در جبهه‌ها هم ديديد كه عمده فرماندهان ارشد ما دانشجويان و نخبگاني بودند كه با فرمان امام(ره) راهي جبهه‌هاي جنگ شدند. الان هم مي‌بينيم كه رهبر معظم انقلاب توجه ويژه‌اي به دانشجويان دارند و براي همين هم هست از آنها مي‌خواهند كه نسبت به تحولات و اتفاقات داخلي و خارجي بي‌تفاوت نباشند. رهبر انقلاب بارها در سخنراني‌هايشان گفته‌اند تشكل‌هاي مختلف دانشجويي هم بايد نقد كنند و هم مورد نقد قرار بگيرند؛ اين روحيه است كه مي‌تواند يك دانشجو را در عرصه فعاليت‌هاي سياسي زنده نگه‌دارد. چيزي كه مكتب امام‌خميني(ره) به همه اقشار جامعه به‌خصوص دانشجويان ياد داد اين بود كه بايد معنويت، عقلانيت و عدالت را همزمان با هم حفظ كنند. پيروي دانشجويان از همين مكتب باعث شد كه دست مستكبران به‌خصوص آمريكا از ايران قطع شود و الان مي‌بينيم همين هوشياري دانشجويان و نخبگان باعث شد كه ما بتوانيم پاي ميز مذاكرات هسته‌اي موفق عمل كنيم و كاري كنيم كه آمريكايي‌ها دنبال مذاكره با ما باشند چرا كه عزت را در ملت ايران ديده‌اند. همه اينها برمي‌گردد به نگاه قرآني كه در آن خداوند مي‌فرمايد اگر از جبهه حق حمايت كرديد خدا از شما حمايت مي‌كند. امام‌خميني(ره) در عصر خودش نمادي از حقانيت خداوند بر زمين بود كه دنباله دستورات اسلام را گرفت و توانست مستضعفين جهان را رهبري كند و ما هم به‌عنوان دانشجو تحت‌تأثير همين معنويت جنبش‌ها را شكل داديم و به لطف خدا موفق هم شديم.

  • نفوذ؛ بزرگ‌ترين خطر آمريكا

يكي از مسائل مهم درباره 13 آبان كه همه بايد بدانند مسئله «نفوذ» آمريكايي‌هاست كه اين سياست را جزو استراتژي‌هاي خودشان مي‌دانند. براي نفوذ هم روش‌هاي مختلفي را درنظر مي‌گيرند، براي مثال طبق سندهايي كه ما در لانه جاسوسي آمريكايي‌ها پيدا كرديم آنها آمده بودند روي شخصيت امام(ره) و حرف‌هاي ايشان مطالعه كرده بودند و بسياري از اعلاميه‌هاي امام هم در آنجا بود. وقتي مي‌بينند نمي‌توانند روي امام نفوذ داشته باشند مي‌روند روي اطرافيان ايشان كار مي‌كنند، آن زماني كه حضرت امام(ره) در پاريس بودند مي‌بينند كه جنس بني‌صدر به درد همكاري مي‌خورد و ممكن است نسبت به بقيه بهتر جواب بدهد. براي همين يكي از مأموران قوي سيا را به‌عنوان يك تاجر به پاريس مي‌فرستند تا طرح دوستي با بني‌صدر بريزد. او خودش را متخصص اقتصاد مي‌دانست و اين مأمور آمريكايي هم خودش را به‌عنوان كسي معرفي مي‌كند كه سرمايه‌اش در ايران است و مي‌خواهد بداند كه اين انقلاب چه بلايي سر سرمايه او مي‌آورد. اين دوستي تا بعد از انقلاب و حضور بني‌صدر در ايران ادامه پيدا مي‌كند و رئيس اداره سيا در ايران از اين موضوع خيلي ناراحت بود كه چرا اطلاعات مربوط به بني‌صدر كه با عنوان SDLURE ثبت شده‌اند در اختيار او قرار نمي‌گيرند. به‌طور كلي سيا اشخاص را بررسي مي‌كند براي مثال در اسناد لانه جاسوسي درباره بني‌صدر بود كه «او را فردي ديده‌اند كه به تجملات علاقه‌مند است و ساعت طلايي كه به او هديه داده‌اند را خيلي دوست دارد؛ كمي چاق شده و معلوم است كه در پاريس به‌خودش مي‌رسد». از اين نمونه‌ها در اسناد آمريكايي فراوان وجود دارد. براي نمونه بايد به يكي ديگر از اسناد اشاره كنم كه چاپ هم شده و درباره آيت‌الله شريعتمداري است. اين سند به ايستگاه سيا در تهران مي‌گويد كه در ايران به‌دنبال يك تركيب ميانه‌رويي هستيم كه 3 جزء دارد. البته يك مقدارش برمي‌گردد به شرايط آن زمان، اجزاي اين مثلث يكي ارتشي‌هاي وابسته هستند. ديگري روحانيون، ليبرال‌هاي وابسته به آمريكا كه مثال هم مي‌زند؛ مانند شريعتمداري و سياسيون هم كساني كه مذهبي هستند و با آمريكا نظر خصومت ندارند. با اين همه سندي كه از گذشته به جا مانده است، الان بايد بيش از گذشته مراقب نفوذ آمريكايي‌ها باشيم چرا كه آنها حاضر نمي‌شوند تحت هيچ شرايطي رفتار خصمانه خودشان را كنار بگذارند و همواره رابطه ما رابطه خير و شر است كه دو طرف در نقطه مقابل هم هستند و هريك در پي آنكه پشت ديگري را به زمين بزند.

کد خبر 312613

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha