سه‌شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۰:۳۳
۰ نفر

هادی نیلی: استقبال مخاطبان از سوئیت «رسول عشق و امید» باعث تمدید دو هفته‌ای آن شده این کنسرت ترکیبی بود از موسیقی کلاسیک و متنی که از آدم شروع می شد و به مهدی(عج) می‌رسید.

لابه‌لای برنامه‌های مناسبتی، همزمان با روز مبعث در تالار وحدت کنسرتی برگزار شد که به خاطر استقبال مخاطبین تا یک هفته تمدید شد و تا روز جمعه،دوم شهریور ماه ادامه پیدا کرد. 

این برنامه یک سوئیت سمفونی بود به رهبری لوریس چکناواریان و نویسندگی سیدمهدی شجاعی و اجرای 160نوازنده. اما 3‌هفته اجرا برای یک اثر موسیقایی به این سنگینی و بیگانگی برای جامعه مخاطب ایرانی، شاید کمی عجیب به نظر برسد.

نام خوش‌آوازه و جذاب لوریس برای مخاطبان نخبه، نمی‌تواند به‌تنهایی تالار وحدت را برای 3هفته اجرا آن‌طور پر نگه دارد. شاید اگر موضوع آشنای این سمفونی برای مخاطبان را درنظر بگیریم، کمی از تعجب‌مان کم شود.

لوریس چکناواریان، استاد ایرانی موسیقی کلاسیک غربی که خود مذهبی جز اسلام دارد، این سوئیت‌سمفونی را با نام «رسول عشق و امید»، برای پیامبر اسلام ساخته و به او و هموطنان مسلمانش تقدیم کرده است. این را هم بگوییم یک سوئیت اثری است که از قطعات مستقلی تشکیل شده و در آنها در بخش‌های مختلف همراه با حرکات موزون داستانی روایت می‌شود.  گزارش شب‌سوم این کنسرت را می‌خوانید.

ورودی تالار وحدت شلوغ است؛ انتظار دیگری هم نمی‌رود؛ یک لوریس چکناواریان است و 70میلیون ایرانی. دست‌کم اگر 800نفر از این همه مخاطب علاقه‌مند، آن‌قدر پایه باشند که 8 هزار و 500تومان برای شنیدن 100دقیقه موسیقی‌حسابی خرج کنند، تالار رودکی پر می‌شود. اما امشب قرار است شب آخر باشد.

هنوز اعلام نشده که سمفونی استاد، قرار است 2هفته دیگر هم مهمان تهرانی‌ها باشد. همه بلیت‌ها در پیش‌فروش اینترنتی‌ای که ‌پیش‌تر صورت گرفته بود، تمام شده بود. پیش‌فروشی که برعکس پیش‌فروش کنسرت شجریان، درست از آب درآمد و جواب داد.

تالار وحدت «تمیز» است؛ این در مقایسه با آن همه مراکز فرهنگی و هنری که رسیدگی مناسبی به‌شان نمی‌شود، معنا پیدا می‌کند. هنوز رنگی از شکوه و فخر کهنه این تالار در طبقه همکف‌اش که تالار انتظار تماشاچی‌ها هست، موج می‌زند.

آن‌طرف‌تر، برنامه اجرای زنده نقاشی روی بوم برپاست. خانم جوان نقاش، دارد روی بوم تاش‌های رنگی می‌زند. هر کس که سراغ این برنامه زنده می‌آید بعد از چند لحظه متوجه می‌شود که تاش‌های نقاش‌جوان، هماهنگ با ریتم موسیقی‌ای روی بوم زده می‌شوند که از بلندگوهای همان محوطه و از روی یک آهنگ ضبط‌شده پخش می‌شود؛ نقاشی زنده بر اساس موسیقی مرده!

بروشور یا هر چیز دیگری که کوچک‌ترین اطلاعاتی درباره برنامه امشب به من تماشاچی بدهد، در دسترس نیست؛ یا تمام شده و به ما نرسیده یا شاید اصلا از اولش هم چنین چیزی در کار نبوده است.

 لابد انتظار می‌رفته تماشاچی‌ای که این‌قدر پاکار بوده که بلیت چنین برنامه سنگینی را از قبل پیش‌خرید کرده، همان‌قدر هم پیگیر باشد و خودش همه اطلاعات جزئی و کلی درباره اجرا را  به‌تنهایی به دست آورده باشد.

و جالب است که برای خیلی از تماشاچی‌ها از  این قبیل سؤال‌ها پیش آمده بود که «استاد چکناواریان کیست و چه افتخاراتی در کارنامه خود دارد؟ چند نفر نوازنده در سمفونی حضور دارند؟ گوینده برنامه چه کسی است؟ سیدمهدی شجاعی برای برنامه امشب دقیقا چه‌کار کرده است؟ آیا این‌ برنامه  قبلا در جشنواره‌ای شرکت کرده و جایزه‌ای هم برده یا نه؟ و مهم‌تر از همه اینکه اصلا این سوئیت ‌سمفونی که می‌گویند چیست؟!».

برعکس خیلی از برنامه‌های موسیقی که در ایران برگزار می‌شوند، بلیت‌ها، شماره صندلی دارند و مهم‌تر اینکه کسانی این شماره صندلی‌ها را کنترل می‌کنند تا هر کس سر جای خودش بنشیند و هرکی‌هرکی نشود. به همین خاطر، ورود تماشاچی‌ها به تالار تا جاگیرشدن کامل آنها و ورود نوازنده‌ها و سرانجام آغاز برنامه، بیشتر از 15-10دقیقه طول نمی‌کشد؛ چیزی که در برنامه‌های موسیقی دیگر در ایران، دست‌کم نیم ساعتی طول می‌کشد.

در غیاب بروشور، با یک شمارش چشمی می‌شود حدس زد نوازنده‌های پیر و جوانی که دارند روی سن جاگیر می‌شوند، دست‌کم 100نفر باشند. نزدیک به 50نفر همسرا هم پشت سر نوازنده‌ها صف می‌بندند.

بعد، یکی از بخش‌های جالب همه کنسرت‌ها و سمفونی‌ها و ارکسترهای جهان شروع می‌شود؛ کوک کردن سازها! ناصرالدین شاه حق داشته که وقتی برای اولین بار به اروپا می‌رود و در یک کنسرت شرکت می‌کند، وقتی ازش می‌پرسند از کدام آهنگ بیشتر خوش‌اش آمده، به آن آهنگ اول‌ اول اشاره می‌کند که البته منظورش همین مرحله کوک کردن سازها بوده است.

 پس از کوک سازها و آمدن و ایستادن ژاله صادقیان که قرار است متن سمفونی را بخواند، استاد روی سن می‌آید. تالار با صدای بلند کف زدن تماشاچی‌های منتظر می‌رود روی هوا. انگار همه منتظر بوده‌اند تا او بیاید و تشویقش کنند.

سمفونی، از آدم شروع می‌کند؛ از مسیح می‌گذرد؛ به تولد محمد(ص) می‌رسد؛ به جنگ‌های صدر اسلام اشاره‌ می‌کند؛ ازدواج علی و فاطمه را بازنمایی می‌کند؛ غدیر را پیش چشم می‌آورد؛ به رحلت پیامبر می‌رسد؛ عاشورا را باز می‌سازد؛ شام غریبان را پیش چشم می‌آورد و سرانجام به مهدی موعود(عج) می‌رسد.

این‌طور که گفته شده، اجرای سوئیت سمفونی «رسول عشق و امید» در جشنواره موسیقی فجر تنها 8قطعه بوده اما چکناواریان در اجرای عمومی‌ای ‌که در 3هفته گذشته داشته، 12قطعه جدید هم به آن اضافه کرده و تعداد قطعات آن به 20تا رسیده است.
در هر قطعه، ابتدا ژاله صادقیان متنی را می‌خواند که سیدمهدی شجاعی نوشته، بعد نوازنده‌ها شروع می‌کنند به نواختن و همزمان، هنرمندان «حرکت‌های‌موزون» که نادر رجب‌پور رهبری‌شان کرده، روی سن بالای سر نوازنده‌ها و همسراها می‌آیند و حرکتشان را آغاز می‌کنند.

پیش قدرت و قوت آهنگ‌هایی که چکناواریان ساخته، از دیگران است و او فقط اجرایشان را رهبری می‌کند، نه متن رنگی آن‌چنان دارد و نه حرکت‌های موزون. تاثیر کار استاد آن‌قدر بالاست که کار 2 استاد دیگر پیش کار او کمرنگ می‌شود.

متن سمفونی، نسبت به دیگر کارهای شجاعی که همه از او «کشتی پهلوگرفته»‌ و فیلمنامه «پدر» را سراغ دارند، چنگی به دل نمی‌زند. سیدمهدى شجاعى گفته است: «متن سوئیت‌سمفونى رسول عشق و امید، عصاره تمام کتاب‌هاى دینى‌ای است که تا به‌حال نوشته‌ام. براى نوشتن این سوئیت‌سمـفونى از هیچ‌کدام از کتاب‌هایم به شکل مستقیم استفاده نکرده‌ام.

 فرازهایى از مفهوم کلى کتاب‌هایم در این سمفونى بسط داده شده و به شکل کاملا فشرده، مفاهیم در این کار متجلى شده است. یکى از اتفاقات مهم در این اثر استفاده از مفاهیم کتاب آسمانى قرآن است که تلاش شده در کار تجسم پیدا کند».

یکی از قطعه‌ها که به خاطر نبود هیچ بروشوری نمی‌شود حدس زد اسمش چیست، بر اساس ملودی معروفی ساخته شده که همه‌مان دست‌کم یک بار در عزاداری‌های ماه محرم و خصوصا در شب عاشورا شنیده‌ایم؛ همان ریتم معروف «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است / مکن ای صبح طلوع! مکن ای صبح طلوع!».

این قطعه آن‌قدر دلنشین و واقعی از کار درآمده که گویی استاد چکناواریان خود بارها از نزدیک و در دل بستر مذهبی و عزادارانه، آن را  شنیده است‌. حتی این قاعده هم که مصرع اول از این تک‌بیت را نیمی از جمعیت و مصرع دیگر را نیمه دیگر جمعیت همخوانی می‌کنند، به‌خوبی در کار رعایت شده و حس تالار را شب‌ عاشورایی می‌کند.

تاثیر و حس‌برانگیزی این کار به‌قدری است  که پس از پایان‌گرفتن اجرا، وقتی استاد می‌بیند تشویق تماشاچی‌ها آرام نمی‌گیرد، تصمیم می‌گیرد به احترام تماشاچی‌ها 2قطعه دیگر را اجرا کند، یکی از آن 2قطعه همین قطعه «امشبی را شه دین...» است؛ قطعه‌ای آشنا و ملموس برای مخاطب ایرانی که با جسارت می‌توان گفت نسل‌های مختلف با آن زندگی کرده‌اند.

شاید راز محبوبیت چکناواریان که در کارهای قبلی‌اش هم بارها از ملودی‌ها و ریتم‌های آشنا با گوش و دل مخاطب ایرانی الهام گرفته بود،‌ علاوه بر مهارتش، همین حضور  رنگ بومی در کارهایش باشد.

اجرا به‌سر می‌رسد و برای مخاطبان - چه آنها که از موسیقی کلاسیک چیزی می‌دانند و چه آنها که نمی‌دانند - شب پرخاطره شکل می‌گیرد؛ آن‌قدر که منتظر غافلگیری بعدی استاد لوریس چکناواریان بمانیم تا ببینیم دفعه بعد چه برایمان رو می‌کند تا باز هم تالار وحدت برای 3هفته از تماشاچی‌هایی پر شود که به این راحتی‌ها حاضر نمی‌شوند برای شنیدن 100دقیقه موسیقی سنگین کلاسیک، روی صندلی‌های قرمز آن تالار بنشینند.

موسیقی‌دان درجه یک
لوریس چکناواریان از برجسته‌ترین آهنگسازان معاصر ایرانی است. او مهرماه 70سال پیش در بروجرد و در خانواده‌ای ارمنی به‌دنیا آمده است.

چکناواریان تحصیلات موسیقی خود را از 16سالگی در هنرستان عالی موسیقی آغاز کرد و در آنجا نواختن ویولن و پیانو را آموخت. یک سال بعد به وین رفت و تا 24سالگی‌اش در فرهنگستان موسیقی این شهر به تحصیل در رشته آهنگسازی و رهبری ارکستر مشغول بود. سپس به ایران بازگشت و ضمن تدریس در هنرستان عالی موسیقی و ترتیب دادن نمایشگاهی از سازهای ملی در انستیتو گوته تهران، تصدی صداخانه ملی هنرهای زیبای کشور را هم عهده‌دار شد.

چکناواریان در اواخر سال۴۲ و در حالی که هنوز 26سالش بود، رهسپار اتریش شد تا در سالزبورگ به آهنگسازی ادامه دهد. او 2سال بعد به آمریکا رفت و در دانشگاه میشیگان به ادامه تحصیل در رشته‌های آهنگسازی و رهبری ارکستر پرداخت.

 لوریس وقتی 31ساله شد، به ایران بازگشت و علاوه بر برگزاری کنسرت‌هایی با ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر مجلسی و تلویزیونی ملی ایران (به عنوان رهبر میهمان)، آثار متعددی تنظیم کرد و آفرید که بیشتر آنها در همین تالار وحدت اجرا شد. چکناواریان در سال۵۱ و در حالی که تنها 35سال داشت، به رهبری ارکستر اپرای تهران رسید.

چند سال بعد او راهی ارمنستان شد و برای سال‌ها در آن کشور اقامت کرد و در ایروان به فعالیت‌های هنری خود ادامه داد. چند سالی هست که او به ایران بازگشته و هنر خود را به هموطنانش هم ارائه می‌کند.

او در حال حاضر رهبری ارکستر مجلسی رودکی را عهده‌دار است. او در دوران حیات حرفه‌ای و هنری‌اش، بیش از 100آلبوم و تراک صوتی ضبط کرده، بیش از 75آهنگ ساخته و برای بیش از 45فیلم سینمایی موسیقی ساخته است. برجسته‌ترین آثار او اینها هستند: اپرای پردیس و پریسا، اپرای رستم و سهراب، باله سیمرغ، آهنگ نور و صدا (همان که شب‌ها در تخت جمشید همراه با نورپردازی پخش می‌شود)، توکاتا و فوگ برای ارکستر زهی.

چکناواریان همچنین موسیقی فیلم‌های ایرانی «من ایران را دوست دارم» (خسرو سینایی)، «پرتو یک حماسه» (منوچهر طیاب)، «تنگسیر» (امیر نادری)، مناظر ایران (هوشنگ شفتی) و موسیقی مجموعه تلویزیونی «زندگی مسیح» (نادر طالب‌زاده) را ساخته یا تنظیم کرده است.

او اجراهای بی‌شماری با  ارکسترهای معتبر جهان داشته و تراک‌ها و آلبوم‌های شناخته‌شده‌ای برای شرکت‌های معتبر ضبط و پخش موسیقی مانند آر.سی‌.اِی، یونیکورن، فیلیپس، او.آر.اف، اِمی، اِی.اس.وی، ال.تی‌.آر و کالفونت ضبط کرده است  و درباره اهمیت جهانی او همین بس که کارل اورف - آهنگساز و استاد آلمانی - استعداد او در آهنگسازی را  قابل توجه می‌داند و  آرام خاچاتوریان ـ آهنگساز ارمنی ـ از او به‌عنوان یک موسیقی‌دان و رهبر ارکستر درجه یک یاد می‌کند.

کد خبر 30068

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز