شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۵:۵۸
۰ نفر

مریم سمائی: ننه علی را همه در محله می‌شناسند. او سال‌هاست که در یکی از خانه‌های مخروبه جنوب شهر به همراه پسرش زندگی می‌کند و روزگارش با کمک‌هایی که اهالی محل به آنها می‌کنند می‌گذرد.

مصائب ناتمام  یک مادر

 ننه علي، باوجود آنكه كم‌توان ذهني است مادر مهرباني شده كه از تنها پسرش كه او هم با بهره هوشي پايين به دنيا آمده مراقبت مي‌كند. پدر علي كه تنها به‌خاطر پسردار شدن با ننه علي ازدواج كرده بود وقتي فهميد علي هم كم‌توان ذهني است او را در 6ماهگي به همراه مادرش رها كرد و آنها سال‌هاست كه بدون سرپناهي امن روزهاي زندگي را مي‌گذرانند.

  • جاي خالي زندگي

در خانه كه باز مي‌شود نمايي در قاب چشمانت نقش مي‌بندد كه هيچ شباهتي به خانه ندارد؛ اصلا شباهتي به جايي براي زندگي ندارد. ديوارهاي ريخته شده كاهگلي، چارچوب‌هاي چوبي شكسته، زمين خاكي و ناهموار، پله‌هاي ليز و شكسته شده، وسايل كهنه، همهمه مگس‌ها و حشرات، گربه‌هايي كه بي‌هيچ رودربايستي‌اي رفت‌وآمد مي‌كنند و... بخشي از آن تصويري است كه تو در لحظه اول با آن مواجهي. ننه علي از اتاقكي محقر كه با پرده‌اي كهنه محفوظ شده است بيرون مي‌آيد و بدون آنكه بداند تو كيستي شروع به احوالپرسي مي‌كند. نگاهي به درون اتاق مي‌اندازي؛ اتاق به هم ريخته است و تنها با يك لامپ 60 واتي نيمه‌روشن شده است، يك يخچال و تلويزيون كوچك، يك دست رختخواب پهن شده و استكان‌هاي نشسته‌اي كه در وسط اتاق قرار گرفته، تمام آن چيزهايي است كه درون اتاق قابل‌مشاهده است. ننه علي جلوي در اتاق ايستاده و تمايلي براي دعوت مهمانش به درون اتاق ندارد بنابراين صحبت‌ها در همان حياط آشفته، گل مي‌اندازد.

  • تنها سرپناه ننه علي در آستانه تخريب

يكي از اعضاي انجمن حمايت از معلولان ري(احمر) كه همسايه ننه‌علي هم هست مي‌گويد: ننه علي سال‌هاست كه در اين محل ساكن است و همه همسايه‌ها او را مي‌شناسند و به او براي گذران زندگي كمك مي‌كنند. وسايلي را هم كه درون اتاق است اهالي به ننه علي و پسرش داده‌اند. اين خانه هم در واقع انبار دكان بقالي است كه صاحب دكان در اختيار آنها قرار داده و پولي از آنها دريافت نمي‌كند. اتاقك ننه علي در همسايگي و در ضلع شرقي حرم حضرت عبدالعظيم حسني قرار دارد. همسايه ننه علي مي‌گويد: در طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظيم حسني، تمامي خانه‌هاي اين محدوده كه اكثرا مخروبه هستند تملك و تخريب خواهد شد و اين انباري كه ننه علي در آن زندگي مي‌كند هم درون اين طرح است و ننه علي از وقتي شنيده خانه‌اش خراب مي‌شود ترس و وحشت پيدا كرده، هم از بابت بي‌خانه‌شدن هم از بابت رفتن از اين محله و دورشدن از همسايه‌ها.

  • ازدواج براي پسردار شدن

ننه علي 46ساله است اما چهره شكسته شده‌اش سنش را چند برابر سن واقعي نشان مي‌دهد، تنها يك دندان در دهان دارد و علت خرابي دندان‌هايش را مرض قند مي‌داند. ننه علي درباره زندگي‌اش مي‌گويد: مادرم خيلي سال است كه فوت كرده. من دختر بزرگ خانه بودم. وقتي مادرم مرد مرا به مادربزرگم سپردند و من تا 28سالگي با او زندگي مي‌كردم تا اينكه همسايه عمه‌ام به خواستگاري من آمد و مرا به او شوهر دادند. زن اول شوهرم بچه‌دار نشده بود، زن دوم هم دختر به دنيا آورد. باباي علي با من ازدواج كرد تا برايش پسر به دنيا بياورم من هم پسر به دنيا آوردم اما خدا اين پسر را به من داد. خودش مي‌خندد و دوباره مي‌گويد: باباي علي وقتي فهميد كه پسرش مشكل دارد ما را رها كرد و رفت. وقتي ننه علي مي‌گويد علي مشكل دارد علي با ناراحتي به مادرش غرولند مي‌كند و مي‌گويد: چرا آبروي من را مي‌بري؟ كي گفته من مشكل دارم؟ من كه مدرسه مي‌روم. خانم همسايه مي‌‌گويد: علي مدرسه استثنايي درس مي‌خواند اما زيرنظر بهزيستي نيست؛ چون بهزيستي او و مادرش را افراد لب‌مرز خوانده و مزايايي برايشان درنظر نمي‌گيرد. يعني آنها را به‌عنوان معلول‌هايي كه بايد زير نظر بهزيستي باشند قبول ندارد و برايشان كارت معلوليت صادر نكرده است.

  • مراقبت وي‍‍ژه از فرزند

خانم همسايه مي‌گويد: ننه علي خيلي مراقب فرزندش است مدام به او گوشزد مي‌كند كه حواست باشد وقتي به مدرسه مي‌روي يا برمي‌گردي كسي اذيت‌ات نكند. مراقب باش راه را گم نكني، بي‌موقع در كوچه با بچه‌ها بازي نكن و...

هر روز موقع آمدن علي از مدرسه، ننه‌علي به سر كوچه مي‌رود تا مشكلي براي پسرش پيش نيايد. تمام پولي كه به او مي‌‌دهند براي پسرش خرج مي‌كند و مراقب او است كه يك وقت كسي آسيبي به پسرش نزند.

ننه علي به خانم همسايه مي‌گويد: چند روز پيش رفته بودم براي علي شلوار بخرم، اندازه‌اش پيدا نكردم. به من گفته‌اند برو دروازه دولت آنجا اندازه علي پيدا مي‌كني اما من كه بلد نيستم. علي وارد صحبت مادرش مي‌شود و مي‌گويد: من بلدم و مي‌خندد. ننه علي خيلي دوست دارد خانه‌اش حمام داشته باشد. مي‌گويد: هوا گرم است و من دوست دارم خودم و پسرم حمام كنيم اما حمامي وجود ندارد و ما براي حمام كردن بايد به حمام عمومي برويم و هر بار 8هزار تومان پول بدهيم.

خانه ننه علي تنها يك شير آب دارد، لباس‌ها و ظرف‌هايش را آنجا مي‌شويد، براي دستشويي هم از آن شير آب بر مي‌دارد، هر بار كه نياز به آب داشته باشد بايد از 7-8 پله بالا برود و آب بردارد.

خانه مخروبه ننه علي گاز هم ندارد، براي غذا پختن و گرم‌كردن خانه از نفت استفاده مي‌كند، هيچ وقت آب خانه گرم نيست و هيچ وقت ننه علي و پسرش گرماي خانه را حس نمي‌كنند. خانم همسايه مي‌گويد: از وقتي به ننه علي گفته‌اند كه خانه‌اش در طرح است و به‌زودي خراب مي‌شود شوك به او وارد شده. او هر وقت ناراحت مي‌شود مشكلات روحي‌اش بيشتر مي‌شود و كارهايي از او سر مي‌زند كه در مواقع عادي اين كارها از او بعيد است اما در كل زن آرامي است و آزارش به هيچ‌كس نمي‌رسد.

  • فقير بودن عيب نيست

خانه محقر ننه علي بوي نامطبوعي دارد. حشرات از سر و روي خانه بالا مي‌روند و گربه‌ها از اين وضعيت نامناسب خانه، كمال سوءاستفاده را مي‌كنند. ننه علي مي‌گويد: براي عيد، خانه تكاني نكردم، يعني نتوانستم. مي‌خواهم تمام پتوها و لباس‌ها را بشويم اما مريضم. مرض قند دارم و توان انجام كارها را ندارم. به اين فكر مي‌كني كه مي‌شود اين خانه مخروبه را خانه‌تكاني كرد؟ اگر خانه‌تكاني شود شكل و شمايل اين خانه كه ديوارهايش در حال فروريختن است تغيير مي‌كند؟!

از ننه علي مي‌‌پرسي آرزويت چيست كه جواب مي‌دهد: آرزو دارم همه مريض‌ها شفا پيدا كنند و جوان‌ها عاقبت به خير شوند. فقيري كه عيب نيست مثلا ما فقيريم. عيب كه نيست اما خدا تن سالم بدهد.

به در سرويس بهداشتي نگاه مي‌كني. در واقع دري در كار نيست، تنها يك تكه چوب بزرگ است كه عنوان در را يدك مي‌كشد.از ننه‌علي مي‌پرسي دوست نداري از اينجا بروي و خانه تميزي داشته باشي؟ مي‌گويد: چرا، دوست دارم. مگر مي‌شود دوست نداشته باشم. علي بزرگ شده، اينجا حمام ندارد. كثيف است. من شب‌ها مي‌ترسم وقتي وارد حياط مي‌شوم.

ننه علي غذا هم مي‌پزد، مي‌گويد: علي قرمه سبزي و قيمه خيلي دوست دارد. هروقت مي‌پرسم برايت چي درست كنم، قيمه يا قرمه مي‌خواهد. علي مي‌خندد و مي‌گويد: برايم كه نمي‌پزي.

از علي مي‌پرسي: علي چند سالت است؟ باز هم با خنده مي‌گويد: خرداد 17سالم مي‌شود. ننه علي مي‌‌گويد: نه‌خير 16سالت است. الكي خودت را بزرگ نكن. تو هنوز بچه‌اي.

  • دوست دارم بروم كربلا

علي مدرسه استثنايي درس مي‌خواند و كلاس هشتم است. مدرسه را دوست دارد. براي بچه‌هاي مدرسه مداحي مي‌كند. با ذوق و شوق كتاب‌هاي مداحي‌اش را مي‌آورد و نشان مي‌دهد. مي‌پرسي: اين كتاب‌ها را از كجا آورده‌اي؟ مي‌گويد: دوستانم داده‌اند. من مداحي را دوست دارم. مي‌خواهم مداح شوم. به اتاق برمي‌گردد و چند كتاب ديگر با خودش مي‌آورد. دوباره مي‌گويد: دوست دارم خلبان بشوم اما مي‌گويند تو نمي‌تواني خلبان بشوي. مدام بين حرف مادرش مي‌آيد و مي‌خواهد اشعار مداحي‌اش را بخواند، مادرش مي‌گويد: باز تو يك غريبه ديدي خودت را لوس كردي؟

علي كمي خجالت مي‌كشد اما باز هم مي‌‌خواهد بخواند و شروع مي‌كند:
دل خسته‌م جا مونده از قافله مسافراي حرم
عمريه كه توي قفس دلتنگي‌هام اسير بال و پرم
و...
به علي مي‌گويي: براي دوستانت هم مداحي مي‌كني؟ مي‌‌گويد: براي دوستانم در مدرسه مداحي مي‌كنم اما در كوچه كه مي‌خوانم مسخره‌ام مي‌كنند. من ناراحت مي‌شوم. گناه دارد. نبايد مسخره كنند، شعرها براي اهل‌بيت است.

در اينجا عضو انجمن حمايت از معلولان ري وارد بحث مي‌شود و مي‌گويد: ما براي مراسم‌هايي كه داريم از علي دعوت مي‌كنيم كه بيايد و برايمان مداحي كند، علي پسر خوبي است و دل پاكي دارد.

علي درباره حرم حضرت عبدالعظيم‌حسني(ع) مي‌گويد: حرم را خيلي دوست دارم. با دوست‌هايم هميشه به حرم مي‌رويم. دلم مي‌خواهد بروم كربلا. كربلا و نجف را خيلي دوست دارم. اصلا چه‌كسي هست كه دوست نداشته باشد؟ همه دوست دارند. چندبار ما را از طرف مدرسه مشهد بردند، مشهد هم خيلي خوب است.

  • ننه علي نبايد از محله برود

عضو انجمن حمايت از معلولان ري درباره وضعيت زندگي اين خانواده 2 نفره مي‌گويد: تمام تلاش ما اين است كه درصورت خراب شدن اين خانه، اين دو نفر آواره نشوند و سرپناهي در محله‌اي كه مي‌شناسند داشته باشند. خرج زندگي ننه علي و علي با كمك‌هاي مردمي به‌دست مي‌آيد و اگر اين دو نفر از محله بروند نه كسي آنها را مي‌شناسد و نه آنها كسي را مي‌شناسند و بنابراين مشكلات زيادي برايشان پيش خواهد آمد.

گربه‌ها با چشماني خيره از بالاي ديوار به حياط خانه زل زده‌اند. صداي افتادن ظرفي از بالاي ديوار همه را مي‌ترساند. اين سؤال مدام در ذهنت مي‌چرخد كه آيا ننه علي و پسرش روزهاي خوش زندگي را هم خــواهند ديد؟

  • كمك كنيم ننه علي به زندگي عادي برگردد

منير السادات سيدي، مسئول انجمن حمايت از معلولان ري درخصوص زندگي ننه علي و احتياجات اين خانواده مي‌گويد: طبق آيين‌نامه بهزيستي، مشكل ننه علي و پسرش لب مرزي محسوب مي‌شود؛ به‌عبارتي اين افراد كم توان ذهني هستند اما وضعيت متوسط دارند و مشمول خدمات بهزيستي نمي‌شوند بنابراين آنها را از سيستم خارج كرده است.

وي با بيان اينكه انجمن سعي دارد كه اين مادر و فرزند را وارد سيستم خدمات بهزيستي كند مي‌افزايد: افراد كم توان ذهني كه وضعيت متوسطي دارند بايد از حمايت بيشتري برخوردار باشند تا بتوانند به زندگي عادي برگردند.

سيدي با اشاره به اينكه علي در حال حاضر در مدرسه استثنايي درس مي‌خواند، اضافه مي‌كند: اين مدارس علاوه بر تدريس، به دانش‌آموزان خود آموزش‌هاي كاري نيز ارائه مي‌دهند، به‌عنوان مثال، دانش‌آموزان در اين مدارس خياطي، كفاشي و... ياد مي‌گيرند.

وي در ادامه مي‌گويد: پدر علي هيچ كمكي به آنها نمي‌كند و هر چند وقت يك‌بار محل زندگي‌اش را عوض مي‌كند كه ننه علي و پسرش او را پيدا نكنند.

سيدي مي‌گويد: انجمن حمايت از معلولان ري (احمر) تمام سعي خود را مي‌كند تا پرونده پزشكي اين دو نفر را در كمسيون درماني بهزيستي به جريان بيندازد و اميدواريم ننه علي نيز در اين زمينه با ما همكاري لازم را داشته باشد. اگر مستمري از سوي بهزيستي به اين خانواده تعلق بگيرد و حمايت‌هاي لازم انجام شود بزرگ‌ترين كمك و خدمت به اين دو نفر خواهد بود.

  • شما چه مي‌كنيد؟

ننه‌علي و پسر 16ساله‌اش سال‌هاست كه در مخروبه‌اي در جنوب شهر زندگي مي‌كنند و روزگارشان با كمك مالي اهالي محل مي‌گذرد. اتاقك مخروبه ننه‌علي در طرح توسعه قرار گرفته و قرار است تخريب شود و اين خانواده نيازمند سرپناه مي‌شوند. شما براي كمك به اين خانواده چه مي‌كنيد؟ به 30003344 پيامك بزنيد يا با شماره 23023676 تماس بگيريد.

کد خبر 294495

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha