شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۲
۰ نفر

محمدرضا حیدری: روز طبیعت برای اهالی روستای قلعه‌خان در استان خراسان‌شمالی روزی به یاد ماندنی شد.

یک عاشقانه آرام زیر سایه سلطان

بسياري از گردشگراني كه به اين روستاي تاريخي سفر كرده بودند و در دامن طبيعت مشغول سپري كردن سيزده به در بودند با شنيدن صداي ساز و دهل كه از اطراف روستا شنيده مي‌شد براي تماشاي عروس و داماد و جمعيت زيادي كه به‌دنبال آنها در حركت بودن به خيل جمعيت ملحق شدند. مراسم عروسي به شكل سنتي در حال برگزاري بود .بيش از 500نفر به مهماني اين عروس و داماد دعوت بودند و گروه ديگري از اهالي نيز مشغول آماده‌سازي‌ اين عروسي باشكوه. عروس چادر سفيدي به سر كرده بود سوار بر اسب بود و داماد نيز كه رخت دامادي به تن داشت با گرفتن دهنه اسب به طرف محلي كه براي مراسم عروسي تعيين شده بود حركت مي‌كرد. بوي اسفند و صداي ساز و كف آسمان روستاي باصفاي قلعه‌خان را پر كرده بود. داماد سعي مي‌كرد تا همه رسم و رسومات روستا عروسي را با دقت انجام دهد اما مسافران نوروزي كه براي برپايي مراسم سيزدهمين روز از فصل بهار طبيعت، روستاي قلعه‌خان را انتخاب كرده بودند اين بار شاهد جشن عروسي يك زوج چيني بودندكه تعجب بسياري را برانگيخته بود. آنها زماني كه پي بردند داماد پس ار مدت‌ها تحقيق درباره دين مقدس اسلام مسلمان شده و يك دختر مسلمان از شمال چين را به‌عنوان همسرش انتخاب كرده، همگي اين پيوند آسماني را به اين زوج تبريك گفتند. زنان و مردان سالخورده تلاش مي‌كردند تا جاي خالي پدر و مادر اين عروس و داماد را پر كنند و زنان و مردان جوان نيز تلاش مي‌كردند تا آنان غربت دوري از خانواده را حس نكرده و طليعه زندگي خود را با شادي جشن بگيرند.

«يانگ ژو» داماد 26ساله و «چا وو شي‌يو» عروس 24ساله پس از تشرف به دين اسلام نام‌هاي خود را به صالح و سليمه تغيير دادند و با همه وجود شهادتين را بر زبان جاري كردند. صالح كه در 4 سال زندگي در ايران توانسته بود زبان فارسي را ياد بگيرد باتشكر از اهالي روستا و همچنين كانون فرهنگي‌-‌هنري مسجد روستاي قلعه‌خان كه اين مراسم باشكوه را ترتيب داده بودند گفت قصددارد پس از بازگشت به كشورش همراه با همسرش به تبليغ دين انسان‌ساز اسلام در بين هموطنانش بپردازد.

  • از تاريكي به روشنايي

تاريخ كشور پهناور و پرجمعيت چين پر است از حضور فرقه‌ها و مذاهب گوناگون كه گاهي بر سر همين اعتقادات خرافي جنگ‌هاي طولاني اتفاق افتاده است. انديشه مائوييسم و كنفوسيوس بر همه نقاط اين كشور در شرق آسيا سايه انداخته و از دل همين تفكرات و انديشه‌ها فرقه‌هاي زيادي بيرون آمده است. در ميان جمعيت ميلياردي اين كشور پهناور هنوز هم كمونيسم حرف نخست را در آن مي‌زند و كمتر انساني به‌دنبال يافتن وجود واقعي خويش است. اينكه از كجا آمده است و به كجا خواهد رفت و در زمان مشكلات و سختي‌ها بايد به چه‌كسي پناه برد و بعد از مرگ چه سرنوشتي در انتظارش است سؤالاتي است كه انسان‌هاي معدودي براي يافتن پاسخ مناسب براي آنها تلاش مي‌كنند. اما «يانگ ژو» جوان 22ساله اهل جنوب چين وقتي براي تجارت پا به ايران گذاشت احساس كرد مي‌تواند پاسخ سؤالاتي را كه سال‌هاست ذهن او را درگير كرده پيدا كند. 4سال زندگي او در استان خراسان شمالي و مشهد او را در مسيري قرار داد تا با همه وجود اسلام را بپذيرد و دوباره متولد شود. او پس از برپايي جشن عروسي در روستاي قلعه‌خان، درحالي كه هنوز رضايت و لبخند در چهره‌اش موج مي‌زد، براي ما از روزهايي گفت كه با سفر به ايران از دنياي تاريك ذهني به روشنايي كه انتظارش را مي‌كشيد، رسيد: «در يكي از شهرهاي استان گوانگجو در جنوب چين به دنيا آمدم. يك برادر و يك خواهر دارم. وقتي تحصيلات ابتدايي را پشت سر گذاشتم در نوجواني به شمال چين سفر كردم. پس از پشت سر گذاشتن 2هزار كيلومتر به شهري رسيدم كه متوجه شدم مردم آن مسلمان هستند و از خداي واحدي پيروي مي‌كنند. آنها حركت‌هايي انجام مي‌دادند كه در آن زمان معني آنها را متوجه نمي‌شدم و بعدها فهميدم كه اين حركات نماز خواندن است. روزهايي كه در اين شهر بودم به دقت رفتار مردم آنجا را زيرنظر گرفتم. دين آنها و همچنين عبادت‌هايي كه انجام مي‌دادند برايم جذاب بود. از آنجا كه شغل تجارت سنگ‌هاي معدني را انتخاب كرده بودم براي پيدا كردن منابع اين سنگ‌ها و خريد و فروش و صادرات اين سنگ‌ها در سال89 به ايران آمدم و در شهر مشهد ساكن شدم. به‌خاطر نزديك شدن به معادني كه سنگ‌هاي موردنظر من از آنجا استخراج مي‌شد مشهد را براي زندگي انتخاب كردم. چون زبان فارسي بلد نبودم در كلاس‌هاي زبان انگليسي شركت كردم تا از طريق اين زبان بتوانم با ديگران ارتباط برقرار كنم. در اين كلاس‌ها بود كه با علي شادمهر آشنا شدم و از طريق او با برادرش دانيال آشنايي پيدا كردم و اين آشنايي زمينه‌اي شد تا چند سال بعد به دين اسلام تشرف پيدا كنم و نور خدا به دلم تابيده شد و دوباره متولد شدم.»

  • يك دوستي پربركت

دانيال از مديران يك معدن سنگ و همچنين يك مركز سنگ معدني بود. ارتباط او و يانگ در روزهاي روزهاي نخست يك ارتباط كاري بود اما با گذر زمان ارتباط بسيار عميق‌تر مي‌شود و اين دو نفر دوستان خوبي براي هم مي‌شوند؛ «از همان روزهاي نخست تلاش كردم تا زبان فارسي را ياد بگيرم و دانيال به من خيلي كمك كرد. براي كارم به شهرها و روستاها مي‌رفتم و نكته‌اي كه برايم بسيار جالب بود عبادت مردم و همچنين پرستش خدا توسط مردم و خواندن نماز بود. موضوع را با دانيال مطرح كردم و از اوخواستم تا براي من توضيح بدهد. او نيز وقتي متوجه اشتياق من شد از دين اسلام و احكام آن و همچنين اصول دين و نماز برايم بيشتر گفت. حرف‌هاي او مرا به اسلام علاقه‌مندتر مي‌كرد.»

اما نزديكي به بارگاه ملكوتي امام هشتم در انتخاب اسلام توسط يانگ بي‌تأثير نبوده است؛ « بارها در مشهد زائراني را ديدم كه عاشقانه به زيارت حرم امام رضا(ع) مي‌رفتند و هر كدام ساعت‌ها در مقابل ضريح و گنبد مي‌ايستادند و با حضرت حرف مي‌زدند. آنها همه خواسته‌هايشان را مطرح مي‌كردند و مطمئن بودند كه پاسخ خواهند گرفت. دانيال بارها براي من از معجزات امام‌رضا(ع) و ساير دلايل علاقه مردم ايران به اين امام گفت. تا قبل از اينكه به ايران سفر كنم چيزهاي خوبي از كشور شما نشنيده بودم. تبليغات منفي وسيعي در جهان عليه ايران است اما وقتي به ايران آمدم متوجه شدم همه آنها دروغ بوده. برايم بسيار جالب بود كه بدانم چرا وقتي ايراني‌ها در مهماني يا جمع‌هاي دوستانه هستند،حجاب را رعايت مي‌كنند. اين موضوع برايم جالب بود و وقتي دانيال توضيح داد كه حريم‌هايي وجوددارد كه كسي از آن عبور نمي‌كند و همه اينها براي حفظ بنيان خانواده است بيشتر علاقه‌مند شدم.»

يانگ تصميم خودش را مي‌گيرد و با انتخاب نام صالح، مسلمان مي‌شود. صالح از آرامش قلبي‌اش پس از پذيرفتن دين اسلام مي‌گويد؛ «سرانجام تصميم گرفتم تا به خواسته دلم جواب مثبت بدهم و مسلمان شوم. تا پيش از آن تصور مي‌كردم كه مسلمان شدن شرايط سخت و دشواري دارد اما وقتي دانيال برايم گفت با بيان شهادتين مسلمان مي‌شوم با اشتياق فراوان شهادتين را گفتم. در آن لحظه حس عجيبي داشتم و احساس مي‌كردم قلبم آرامش پيدا كرده است و وقتي براي نماز رو به قبله ايستادم همه وجودم سراسر از عشق به خدا بود. احساس مي‌كردم بنده خاص خدا شده‌ام.»

  • عروسي با سبك ايراني- اسلامي

چند سال زندگي ميان مردم ايران خاطرات زيبا و فراموش‌نشدني را براي صالح رقم زده بود. مي‌دانست كه در دين اسلام به ازدواج و تشكيل خانواده اهميت زيادي داده مي‌شود؛ «دوستانم و به‌خصوص دانيال دوست داشتند كه از ايران دختري را به همسري انتخاب كنم اما مي‌دانستم كه پدر و مادرم با اين ازدواج موافق نيستند. آنها به‌خاطر عقايد خودشان مي‌گفتند بايد همسرم، هموطنم باشد اما من دوست داشتم با يك دختر مسلمان ازدواج كنم. مي‌خواستم تا بيشتر درباره اسلام تحقيق كنم و آن را بشناسم و لازمه اين كار اين بود كه حتما همسري كه انتخاب مي‌كنم مسلمان باشد. از طرف ديگر در دين اسلام بارها بر احترام به پدر و مادر تأكيد شده است و مي‌دانستم كه نبايد دل آنها را بشكنم. وقتي به كشورم بازگشتم تصميم گرفتم تا از استان مسلمان‌نشين چين دختري را انتخاب كنم. چند وقت قبل با يك تاجر در جنوب چين آشنا شدم.

او وقتي متوجه شد كه به‌دنبال پيدا كردن يك دختر مسلمان براي ازدواج هستم 2 نفر را معرفي كرد اما نپذيرفتم تا اينكه «چا ووشي‌يو» كه ساكن استان مسلمان نشين سين كيانگ در شمال غرب چين است را معرفي كرد. وقتي براي آشنايي به شهر آنها سفر كردم متوجه شدم همه مردم اين شهر مسلمان هستند و نماز مي‌خوانند. احساس كردم گمشده‌ام را پيدا كرده‌ام. همسرم همه ويژگي‌هايي را كه مدنظرم بود داشت. بلافاصله موضوع را با خانواده‌ام مطرح كرده‌ام. به پدر و مادرم گفتم به خواست آنها از كشورم دختري را براي ازدواج انتخاب كرده‌ام و از طرف ديگر اين دختر مسلمان است و من هم به خواسته قلبي‌ام مي‌رسم. آنها نيز پذيرفتند و به خواستگاري رفتيم و براساس رسم و رسوم آنها با مهريه 7500يوآن چين به عقد هم درآمديم.»

همه‌‌چيز بر وفق مراد بود. صالح همسري مسلمان و هموطنش را انتخاب كرده بود و از انتخابش راضي بود؛ «وقتي موضوع مسلمان‌شدنم را براي همسرم گفتم او خيلي خوشحال شد. او هم تصميم گرفت نام اسلامي «سليمه» را براي خودش انتخاب كند. احساس مي‌كردم خدا مرا خيلي دوست دارد. وقتي دوستم دانيال از موضوع ازدواج من باخبر شد گفت يك جشن عروسي براي ما در قلعه‌خان برپا خواهد كرد. تا پيش از آن درباره عروسي‌هاي سنتي ايراني‌ها چيزهايي شنيده بودم و خيلي علاقه داشتم تا آن را از نزديك ببينم. ايام عيد فرصت خوبي بود تا با همسرم به ايران سفر كنيم. او را به حرم امام‌رضا(ع) بردم. فضاي حرم آنقدر ما را گرفته بود كه ساعت‌ها روبه‌روي گنبد طلايي نشستيم و با امام رضا(ع) حرف زديم.»

  • يك عروسي ايراني

كانون فرهنگي مسجد 14معصوم(ع) قلعه‌خان تصميم مي‌گيرد براي اين زوج چيني يك جشن عروسي برپا كند. دانيال، دوست صالح نيز تلاش زيادي مي‌كند تا يك روز رؤيايي را براي آنها رقم بزند. او از ماجراي روز عروسي مي‌گويد: «در كشور ما مراسم عروسي مفصلي برگزار مي‌شود و معمولا 3تا 4روز اين مراسم ادامه دارد. فيلم روز عروسي را براي پدر و مادرم فرستادم تا بيشتر با رسم و رسوم ايران و يك عروسي با معيارهاي مسلمانان آشنا شوند. من و سليمه هيجان زيادي داشتيم و وقتي او لباس سفيد عروسي به تن كرد احساس كردم خوشبخت‌ترين انسان روي زمين هستم.»

روز سيزدهم فروردين بساط عروسي برپا مي‌شود. داماد همسرش را سوار بر اسب از معدن‌سنگ به محلي كه براي جشن عروسي درنظر گرفته شده بود مي‌آورد. همه اهالي روستا براي شركت در جشن عروسي جمع مي‌شوند. صالح مي‌گويد: «لحظات بسيار شيريني بود. همه خوشحال بودند و به ما تبريك مي‌گفتند. گروهي ساز و دهل مي‌زدند. چند نفري هم آوازهاي محلي مي‌خواندند و گروهي از مهمان‌ها پذيرايي مي‌كردند. به 200نفر از مهمان‌ها وليمه داديم و همه براي خوشبختي ما دعا ‌كردند. بسياري از مسافران نوروزي كه به اين روستاي تاريخي آمده بودند از اينكه يك عروس و داماد چيني را مي‌ديدند تعجب مي‌كردند و از اهالي روستا درباره ما سؤال مي‌كردند. مراسم بسيار به يادماندني بود و من و همسرم خودمان را خوشبخت‌ترين عروس و داماد دنيا مي‌دانستيم. كلي هم با اهالي روستا عكس يادگاري گرفتيم.»

صالح مي‌گويد كه اين آخرين جشن عروسي او و همسرش نخواهد بود؛ «چون پدر و مادرم آرزوي ديدن جشن عروسي‌ام را دارند تصميم گرفته‌ام تا مراسمي هم در كشورم بگيرم. البته چون جشن‌هاي عروسي كه در زادگاهم برپا مي‌شود با دين ما سازگاري ندارد تصميم گرفتم اين مراسم را در زادگاه همسرم برپا كنم و ميهمان‌ها را به آنجا دعوت كنم. با اين كار علاوه بر اينكه جشن مفصلي خواهيم گرفت مي‌خواهم بستگان و خانواده‌ام را با دين اسلام آشنا كنم. نام ابراهيم را براي پدرم و نام فاطمه را براي مادرم انتخاب كرده‌ام و مي‌خواهم پس از آنكه آنها به دين اسلام مشرف شدند نام آنها را به نام‌هاي اسلامي تغيير بدهم. من و همسرم تصميم گرفته‌ايم تا مبلغ دين اسلام در كشورمان باشيم و خانواده و دوستانمان را به مسلمان شدن تشويق كنيم.»

  • اديان در چين

اگرچه حزب كمونيست چين چندان علاقه‌اي به اعلام آمار رسمي پيروان اديان در كشورش ندارد اما براساس يك پروژه تحقيقاتي و نظرسنجي‌اي كه درسال 2005 توسط 2تن از استادان دانشگاه تربيت معلم شانگهاي صورت گرفته و درمجله چيني‌زبان (Oriental Outlook) منتشر شده است، تعداد پيروان اديان مختلف درچين (بودايي، دائويي، اسلام و مسيحيت) كه تاكنون به‌صورت رسمي يكصد ميليون نفر ذكر مي‌شد، 3 برابر بيش از آمار قبلي و بالغ بر 300ميليون نفر برآورد شده است. طبق اين پژوهش 31/4درصد از افراد بالاي 16سال چيني، از يكي از اديان و مذاهب موجود در اين كشور پيروي مي‌كنند. از اين تعداد حدود 200ميليون نفر (66/1درصد) پيرو آيين بودا و دائو و يا آيين‌هاي سنتي چيني همچون اعتقاد به شخصيت‌هاي افسانه‌اي، پادشاه اژدها، خداي سرنوشت و... بوده، 40ميليون نفر(12درصد) را شاخه‌هاي كاتوليك و پروتستان مسيحيت در چين تشكيل داده و 60ميليون نفر (21/9درصد) پيرو آيين اسلام هستند. باتوجه به‌وجود بيش از 34هزار مسجد در سراسر خاك چين و نيز با عنايت به اينكه اقليت‌هاي قومي و از جمله مسلمانان كه اغلب در مناطق غربي چين زندگي مي‌كنند از اجراي برنامه اجباري سياست تك فرزندي دولت چين استثناء شده وخود آنان نيز اصرار بر ازدياد جمعيت داشته و بيش‌از 3-2 فرزند دارند، احتمال اينكه جمعيت مسلمانان حتي بيش از آمار تقريبي اعلام شده در اين پژوهش نيز باشد، بعيد نيست.

اين پژوهش نشان مي‌دهد هرچند دردهه‌هاي گذشته، اغلب افراد بالاي 40سال و مسن به دين ومذهب علاقه نشان مي‌دادند، در سال‌هاي اخير به‌ويژه در قرن بيست‌ويكم، اين نسل جوان است كه از خود رويكرد مثبت به دين نشان مي‌دهد. 62درصد از پيروان دين در چين درسنين بين 16تا 39سال هستند و تنها 9/6درصد بالاي 55سال سن دارند. همچنين افرادي كه در دهه‌هاي 1950به بعد هيچ‌گونه گرايش ديني نداشته و بي‌دين بوده‌اند، پس از دهه 1990و با پشت سرگذاشتن دوران ميانسالي، به‌صورت چشمگيري رويكرد ديني ازخود نشان مي‌دهند. 72درصد از افرادي كه خود را متدين به يكي از اديان اعلام كرده‌اند، اذعان كرده‌اند كه درحال حاضر از نظر روحي و رواني خوشحال‌تر از دوران بي‌ديني هستند.

  • اسلام در چين

براساس آمار رسمي در چين حدود 20ميليوني مسلمان زندگي مي‌كنند. اسلام در چين از هويي‌ها (Hui) تا اويغورها (Tuyghur) برجسته و متمايز است. فرهنگ اصيل چيني با مناسك اسلامي در هم‌پيچيده شده‌اند. براي بسياري از مردم تكان‌دهنده است كه بدانند آمار رسمي مسلمانان در چين 20ميليون نفر است. اين تعداد معادل يك‌سوم كل جمعيت انگلستان است. طبق آمارهاي غيررسمي تعداد آنها از اين عدد بسيار بيشتر است، برخي مي‌گويند 65.3ميليون نفر و برخي حتي تا 100ميليون مسلمان نيز در چين برآورد كرده‌اند(معادل 7/5درصد از جمعيت چين). صرف‌نظر از رقم واقعي، واقعيت اين است كه قدمت اسلام در چين به صدر اسلام برمي‌گردد. 20سال پس از رحلت پيامبر در زمان خليفه سوم روابط اقتصادي و ديپلماتيك مسلمانان با مردم چين برقرار شد، تجارت با اقامت همراه شد تا اينكه 80سال پس از هجرت، مساجدي به سبك پاگودا (ساختمان به سبك چيني) در چين ظاهر شدند. يك قرن بعد در سال 755 ميلادي استخدام سربازان مسلمان در ارتش‌ها و مقامات دولتي از سوي امپراتوران چيني كاملا رايج شد. امروزه جمعيت چين شامل 56گروه قوميتي است كه از اين تعداد 10گروه آن را مسلمانان تشكيل مي‌دهند.

از ميان اين 10گروه، اقليت هويي‌ها (مخفف هويژو) باآمار رسمي 9/8ميليون نفر بزرگ‌ترين گروه هستند و 48درصد جمعيت مسلمانان چين را تشكيل مي‌دهند. دومين گروه بزرگ پس از آنها اويغورها هستند كه با 8/4ميليون نفر، 41درصد از جمعيت مسلمانان چين را تشكيل مي‌دهند. برخلاف اويغورها و 5گروه قوميتي مسلمان ديگر كه به زبان‌هاي تركي صحبت مي‌كنند- هويي‌ها به زبان چيني صحبت مي‌كنند.

هويي‌ها كه اكثريتشان در اعتقاد و مناسك سني مذهب هستند به لحاظ قوميتي و فرهنگي چيني هستند و در واقع از هان‌ها (Han) كه جامعه عظيم ميلياردي چين را تشكيل مي‌دهند قابل تشخيص نيستند.

هويي‌ها بالغ بر هزار سال و طي 5امپراتوري، با صلح و آرامش در چين زندگي كرده‌اند و در تمامي استان‌ها پراكنده‌اند و در تمامي جنبه‌هاي زندگي چيني‌ها، از امور نظامي و اقتصادي گرفته تا كارهاي هنري و علمي مشاركت داشته‌اند.

هويي‌ها كه در يك تمدن غيرمسلمان ترقي كرده‌اند توانسته‌اند يك فرهنگ بومي- اسلامي را به‌وجود بياورند كه به‌طور منحصر به‌فردي در عين حال هم چيني و هم اسلامي است.

کد خبر 292495

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha