همشهری آنلاین-مهدی تهرانی: اواخر دهه ۷۰ میلادی تب و تاب اقتباس‌های سینمایی از آثار ویلیام شکسپیر، نمایشنامه‌نویش شهیر انگلیسی دوباره شکل گرفت.

تاجر ونیزی

پیش از این و به‌ویژه در طي سالهاي 1930 تا 1950 در عصر طلايي هاليوود  اقتباس‌های شكسپري به کرات در سینما تجربه شده بودند و جالب این که تعدادی از این اقتباس‌ها از سوی اشخاصی انجام گرفت که خود به نوعی غول‌هاي سینما در آن سالها به شمار می‌آمدند.

این گونه بود که آثار بسياري از شكسپير از جمله هملت در سینماي آلمان ،سينماي فرانسه، سينماي امریکا و مهمتر از همه در سينماي بريتانيا مورد اقتباس قرار گرفت و ساخته‌هایی مانند اقتباس‌های اورسون ولز و لارنس اوليويه ماندگار شدند.

اقتباس‌های شکسپیری در سینمای شوروی سابق نیز جزو سنگ بناهاست. آثاري كه البته با فاصله‌ای بیشتر و عمدتا در دهه‌های 60 و 70 شکل گرفتند و در این میان "گریگوری کوزینتسف" سرآمد بود.

در سینمای حال حاضر نیز جسته و گریخته اقتباس‌هایی از آثار شکسپیر صورت می‌گیرد. «تاجر ونیزی» را مایکل رادفوردساخته است. (از او فیلمهای 1984 و پستچی و همچنین زندگی در خیابان را به یاد بیاورید.) جالب‌تر این که نمایشنامه‌ای که او به دست گرفت تا به فرمت سینما تبدیلش کند یکی از بدقلق‌ترین و سخت‌ترین متن‌ها را در بين نمايشنامه‌هاي شكسپير دارد.

  • ایهام شکسپیری یا سینمایی

برای مخاطب عام نمایشنامه تاجر ونیزی همان قدر می‌تواند اهمیت داشته باشد که برای مخاطب خاص. با این تفاوت که تماشاگر عام آنچه از کاراکترهای این نمایشنامه خاص دریافت می‌کند چیزی است شبیه آنچه در زندگی روزمره‌اش با آن سر و کار دارد. آدمهای به زعم او بد یا خوب،درگیری، ورود یک انسان مرضی‌الطرفین در دعواها و غیره. و تماشاگر خاص نیز می‌تواند به بحثهای تنش میان ادیان، سقوط شخصیت انسانی و موارد دیگر مرتبط با آنچه از تاجر ونیزی روی صحنه می‌بیند، بپردازد.

تاجر ونیزی

با این حال اعلام نظر این که آنچه هر دوی این قشر از جامعه به لحاظ فکری و بینش می‌بینند یک کمدی است یا یک درام اجتماعي و یا حتی یک تراژدی؛ بسادگی قابل دریافت نیست.

با این نکته ظریف که برگردان نمایشنامه تاجر ونیزی (کمی تا قسمتی) به زبان سینما کاری طاقت‌فرسا می‌نماید.

مقایسه آثار دیگر شکسپیر نظیر هملت، اتللو و مکبث با تاجر ونیزی نیز کاری صحیح نیست. چه هر اثری به تناسب جولان فکری خالقش آفریده می‌شود.یا بسته به اوضاع زمان شرايط تاريخي سرو شكل مي‌گيرد.

اما این نکته که زبان تاجر ونیزی جدای از سخت و سفت بودن برای برگردان سینمایی از جذابیت‌های لازم برخوردار نیست، مساله‌ای است که باید در آن تامل کرد.

روندی که دست بر قضا خود مایکل رادفورد نیز به آن دست یازیده است. در آخر این که نگاه به آمار و ارقام و این که تا به حال مثلا 100 بار اتللو، مکبث و هملت روی هم رفته به زبان سینما برگردانده شده‌اند و تاجر ونیزی یک بار، نمی تواند دلیلی بر خوب نبودن نمایشنامه تاجر ونیزی در ترجمه آن به زبان سینما قلمداد شود.

گره این گونه نمایشنامه‌ها یا حتی رمانها و داستان‌ها فقط به دست کارگردانان پرحوصله برای خلق یک اثر سینمایی اقتباس شده باز می‌شود ؛ روندی که مایکل رادفورد بخوبی از پس آن برآمده است.

  • ونیزی های عیاش ، شایلاک سخت دل

در تاجر ونیزی تنها ژانر فیلم نیست که ما را حیران و سرگردان می کند. این که هنوز میان کمدی و تراژدی دست و پا می‌زنیم به یک طرف، شخصیت‌ها نیز به گونه‌ای در تلاطم به چشم می‌آیند.

چنین روابطی مسلما برخوردهای کمیک و البته بیشتر رخدادهای تراژیک نیز به وجود می آورد. یک سوی میدان آنتونیوی مسن‌تر، باتجربه و مقبول قرار دارد و سوی دیگر شایلاک عوضی!

ضمن این که کنار آنتونیو، بسانیو‌ی جوان‌تر، بی‌تجربه و صدالبته کله خراب! نیز حی و حاضر است. این افراد به نوعی سمبل و نماد ونیز آن دوران به شمار می‌آیند ؛ مردمانی شاد و عیاش، با تفکری سطحی و در جولانی شدید آن‌گونه که آب رودخانه زیبای شهر پرجاذبه‌شان مدام کم و زیاد می‌شود.

حالا این دو رودرروی شایلاکی قرار گرفته‌اند که اصلا غریبه‌ای در میان جمع است ، با آن اخلاق گند و ضد اجتماعی‌اش. از آن دسته آدمها که حتی وقتی باران مشغول بارش است، ناله‌اش از خشکسالی بالا می‌رود.

چنین است که برای تماشاگر؛ صد البته کاراکتری جداب‌تر است که با مردم خوب تا کند. حتی اگر عیبهای بی‌شماری نیز داشته باشد. صفتی خوب که 2 مرد ونیزی اشاره شده به اندازه کافی صاحبش هستند و شایلاک از آن بی‌نصیب.

  • زبان سینمایی شکسپیر

در فیلم‌ها یا سریال‌هایی که داستان موضوع و محتوایش به قرون گذشته برمی‌گردد، اغلب زبان محاوره بسیار سنگین ادا می‌شود. اگرچه تماشاگر به آن مساله عادت کرده ، اما در پاره‌ای موارد اجرای این روند کمی تا قسمتی برای تماشاگران آزاردهنده می‌شود. مایکل رادفورد برای برگردان تاجر ونیزی به زبان سینما دست به عملی متهورانه زد که البته بشدت به اجرای آن اعتقاد داشت.

در تاجر ونیزی مردم در کوچه و بازار و در خانه‌هایشان همان گونه حرف می‌زنند که تقریبا در حال حاضر گفتگوها این چنین هستند. این اقدام رادفورد کاری جسورانه بود.حتی در ساخته‌های شکسپیري اعجوبه‌ای مثل اورسون ولز (1915 1985)این روند دیده نمی‌شود. و جالب توجه آن که تماشاگران این نوع گفتار را بسیار جالب توجه دانستند و دست کم ادای دیالوگ‌های عادی باعث می‌شد تماشاگر براحتی ماوقع را درک کند و پابه پای داستان پیش برود.

مایکل رادفورد از انتخاب تاجر ونیزی بسیار راضی می‌نماید. به زعم او این نمایشنامه شکسپیر در ظاهر ساده‌اش دقیقا توانسته با تماشاگر ارتباط برقرار کند. چنانچه او از همان ابتدا با دیالوگ‌های ساده ، حرفهای تعارف‌گونه مرسوم آن دوران مردم ونیز، همچنین با رجزخوانی‌ها و گشت وگذار در ریالتو؛ بازیگرانش را به تماشاگر در منطقی‌ترین شرایط زمانی و مکانی بشناساند. در ضمن از همان ابتدا آنتونیو و شایلاک را از بقیه کاراکترها جدا کرده و در معرض دید تماشاگران قرار می‌دهد و این گونه است که ابتدای شکل‌گیری داستانک‌های فیلم تماشاگر را علاقه‌مند به پیگیری ماجرا می‌کند.

the merchant of venice

فيلمنامه و كارگرداني: مايكل رادفورد، براساس نمايشنامه تاجر ونيزي اثر ويليام شكسپير، بودجه:30 ميليون دلار، فروش فيلم: 22 ميليون دلار، زمان:138 دقيقه، محصول مترو گلدوين ماير انگلستان، ايتاليا و لوكزامبورگ 2004.

بازيگران: آل پاچينو(شايلاك)، جرمي آيرنز(آنتونيو)، جوزف فاينز(باسانيو)

تاجر ونیزی

کد خبر 278780

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha