یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲ - ۰۷:۵۸
۰ نفر

سید جمال‌الدین اسدآبادی همدانی(۱۲۷۵-۱۲۱۷ه. ش)را می‌توان از متفکران و مصلحان اجتماعی تاریخ معاصر اسلام دانست.

سیدجمال الدین اسدآبادی

سیدجمال درست در زمانی پا به عرصه معادلات اجتماعی و سیاسی روزگار گذاشت که جهان اسلام نخستین رویارویی‌های خود را با جهان مدرن(غرب) می‌گذراند. به همین‌خاطر او نقشی پیچیده و گاه عجیب در این گیرودار ایفا کرد. تردیدی نیست که سیدجمال پیشرفت و توسعه جهان اسلام را آرزو داشت اما همه همت وی چه در کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش و چه در مشی سیاسی متفاوتی که بر حسب شرایط گوناگون بر عهده گرفت، در این امر خلاصه نمی‌شد. به بهانه ثبت نام سیدجمال‌الدین اسدآبادی با عنوان افغانی در یونسکو و نفی این مسئله فرصتی پیش آمد تا گفت‌وگویی با دکتر کریم مجتهدی، استاد برجسته فلسفه و پژوهشگر و نویسنده دانشمند حوزه فلسفه غرب درباره اندیشه‌ها و مشی سیاسی و اجتماعی سیدجمال داشته باشیم.

  • سال‌ها پیش شما کتابی درباره اندیشه‌های سیدجمال الدین اسدآبادی با عنوان «سید جمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید» نوشتید. شما به‌عنوان یک آموزگار و پژوهشگر فلسفه غرب در اندیشه‌های اسدآبادی چه دیدید که دست به نگارش این کتاب زدید. این نکته از آن جهت سوال‌برانگیز است که سیدجمال بیشتر یک اصلاح گر دینی بود و جز اشاره‌هایی کوتاه در برخی از مقاله‌ها و کتاب‌هایش چندان وارد مباحث فلسفی نمی‌شد؟

همانگونه که می‌دانید، تخصص اصلی من فلسفه غرب است. پس از اتمام تحصیلاتم در اروپا و بازگشت به ایران، به تدریس پرداختم و همچنین به مطالعه کتاب‌هایی روی‌آوردم که در مدت اقامتم در فرانسه به فارسی نوشته شده بود. با خواندن این کتاب‌ها این پرسش برای من مطرح شد که چه کسانی پیش از من یا نسل من به فلسفه‌های جدید غرب توجه پیدا کرده‌اند. این نکته مهمی بود؛ زیرا می‌خواستم بدانم که سابقه زمینه کارم در ایران چیست؟ بنابراین کنجکاو بودم بدانم که چه کسانی قبل از من تلاش کرده‌اند که فلسفه‌های جدید غرب را در ایران تدریس کرده یا رواج دهند؟ علت این امر چه بوده و چه انگیزه‌هایی آنها را به این کار وامی‌داشت؟ خودتان می‌دانید که از بهترین کارهای من کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب بوده است.

  • در واقع شما می‌خواستید که آموخته‌های خودتان از فلسفه غرب را در یک زمینه بومی به کاوش و بررسی بگذارید.

کاملا همینطور است. در این بین خودم را با اندیشمندانی روبه‌رو دیدم، ازجمله متجددان یا منورالفکرانی چون میرزاملکم‌خان، سیدجمال الدین اسدآبادی، بردسیری و... همه این افراد از این جهت که تجدد را می‌خواستند با یکدیگر شباهت داشتند اما از سوی دیگر اختلاف‌هایی با یکدیگر داشتند. از این نظر که هر یک به انحای گوناگون در پی تحقق تجدد بودند. از این‌رو توجه من به سیدجمال به‌دلیل همین تفکر جدید وی بود. اگر نوشته‌های وی را بخوانید می‌بینید که او به علوم جدید توجه دارد. او از این نظر کمی تحصلی مسلک بود و به همین دلیل می‌خواست علوم را در ایران رایج گرداند. اگر هم در برخی از نوشته‌هایش از فلسفه بد می‌گوید بیشتر نظرش به فلسفه‌های قدیمی بوده که جنبه خرافی داشتند. تفکری که باعث رواج علوم شوند، از دید سیدجمال خوب بود.

  • چگونه سیدجمال به‌عنوان یک مسلمان اصلاح گر می‌توانست پوزیتیویست یا به قول شما تحصلی مسلک باشد چون که....

او در کتاب‌های خودش این مسئله را به‌گونه‌ای توجیه می‌کرد. او می‌گفت در صدر اسلام تمام کوشش پیامبر(ص) پیشرفت و تعالی مسلمانان و جامعه اسلامی بود. به همین دلیل در همان دوران نخستین اسلام در میان مسلمانان شاهد تحرکات زیادی در جهت پیشرفت بودیم. از نظر سیدجمال بعدها در این حرکت پیشرو جامعه اسلامی انحراف پدید آمد. روح خرافی و اعتقاد به دنیاگریزی در جامعه اسلامی رسوخ کرد. سیدجمال معتقد بود که خرافات و دنیاگریزی و ریاضت در اسلام نیست. این موارد بعدها افزوده شده است.

  • همه اینها درحالی است که سید جمال الدین مدت کوتاهی در غرب اقامت داشت و هیچ‌گاه تحصیلات جدید در دانشگاه‌های غرب نداشته است.

با شما موافقم که سیدجمال در زمینه‌های فلسفی و فکری غرب تخصص نداشت؛ اما غرب پیشرفته و علمی را دیده بود و آن را می‌پذیرفت. تصور وی این بود که این پیشرفت و توسعه‌ای که در غرب وجود دارد، حق مسلمانان است. او می‌گفت اگر آن انحراف در جامعه اسلامی پدید نمی‌آمد، مسلمانان به پیشرفتی نظیر آنچه غرب به آن دست یافته می‌رسیدند. درهرحال او تخصصی در زمینه‌های نوپدید فلسفی در غرب نداشت. من حتی می‌توانم ثابت کنم که آن مقاله‌ای را که وی در پاسخ به ارنست رنان در یکی از مجله‌های فرانسوی به چاپ رساند، خودش به فرانسه ننوشته بود! به‌نظرم سیدجمال این مقاله را به عربی نوشت و شاید کسی مثل ارنست رنان آن را به فرانسه برگردانده بوده باشد. ارنست رنان در اواخر قرن نوزدهم در سوربن سخنرانی‌ای با عنوان اسلام و دانش ارائه کرد. او در این سخنرانی ادعا کرده بود که اسلام ذاتا نمی‌تواند دانش پرور باشد. پس از دو‌ماه سیدجمال جوابیه‌ای در این‌باره می‌نویسد. سیدجمال در این مقاله می‌نویسد که اسلام اصیل و ناب اولیه مشوق مسلمانان در یادگیری و گسترش علوم و دانش بوده است. البته ارنست رنان هم پاسخ سیدجمال را داد و در سخنرانی خود گفت که شما از نژاد پاک آریایی هستید و با اعراب فرق دارید. این نشان می‌دهد که دیدگاه‌های ارنست رنان توأم با افکار نژادپرستانه بود.

  • آیا این جوابیه را می‌توان در شمار نخستین رویارویی‌ها یا گفت‌وگوهای فکری میان جهان اسلام و غرب دانست؟

در پاسخ به این پرسش نباید چندان شتاب‌زده بود. لازم است در اینجا برای روشن شدن بیشتر مطلب نکته‌ای را بگویم همزمان با ارائه سخنرانی ارنست رنان 2تن یعنی پیشنماز مسجد سن‌پترزبورگ و همچنین یک نویسنده ترک به ارنست رنان جواب می‌دهند. ارنست رنان هیچ کدام از این دو جوابیه را چاپ نکرد؛اما جوابیه سیدجمال را منتشر کرد. در واقع در اینجا از سیدجمال استفاده ابزاری شد. شاید خود سیدجمال این موضوع را نمی‌دانست ولی واقعیت قضیه همین بود. نکته دیگر اینکه تمام این جریان درست در سال1885برای آن کنگره معروف بود. همانگونه که می‌دانید در کنگره برلن قرار بود سران همه کشورهای چیره جمع شوند و درباره سرنوشت کشورهای آفریقایی تصمیم بگیرند. معلوم نبود که آیا خود سیدجمال حرفش را قبول داشت یا نه زیرا او بحث می‌کرد که مسلمانان شمال آفریقا نمی‌توانند خودشان را اداره کنند و همچنین به‌واسطه اعتقادات و تعصباتی که دارند به تنهایی نمی‌توانند اهمیت علوم جدید را درک کنند. بنابراین لازم است تا با اسلحه‌های آتشین خودمان تمدن را به میان آنها ببریم. این کنگره یک نمایش سیاسی برای دفاع از مستعمرات اروپاییان در شمال آفریقا بود.

  • تا جایی که به یاد دارم سیدجمال در یکی از سخنرانی‌هایش که گویا در کلکته بود، به این نکته اشاره می‌کرد که ما(مسلمانان) پیش‌تر مسلمانان خوبی بودیم؛اما هم‌اکنون بد شده‌ایم. درهرحال، از نظر سیدجمال، انحراف جهان اسلام چگونه و تحت‌تأثیر چه عواملی صورت گرفت و چرا جهان اسلام از آن همه پیشرفت باز ماند؟

سیدجمال این مسئله را به‌دلیل نفوذ عوامل غیراسلامی در فرهنگ اسلامی می‌دانست. سیدجمال آشکارا در آثارش می‌گوید که تمام خرافاتی که در شرق وجود داشته به‌تدریج وارد اسلام شد. شما اشاره به سخنرانی سیدجمال در کلکته کردید باید بگویم که موضع و دیدگاه وی در کلکته و به‌ویژه اسلام‌آباد، کمی متفاوت‌تر از مواضع قبلی وی بود. موضعی که وی در اسلام‌آباد داشت در کتاب ردیه نیچریه آشکارا با موضعی که در اروپا داشت، فرق دارد. باید به این نکته دقت داشت. همانگونه که می‌دانید هندوستان و اسلام‌آباد مستعمره انگلیس بود. در آن زمان استاد مشهور، باسواد و تحصیلکرده‌ای به نام سیداحمد خان بود که بی‌شک اطلاعات علمی بیشتری نسبت به سیدجمال داشت. او می‌گفت برای اینکه هندوها بتوانند در مقابل غربی‌ها قدعلم کنند ما باید پیش از آنکه غربی‌ها به ما تحمیل کنند، خودمان دست به‌کار شویم و سبک زندگی‌مان را تغییر دهیم و طرفدار اصول طبیعت(نیچریه)شویم و درست مثل غربی‌ها اصل را بر واقعیت تجربی بگذاریم. سیدجمال با این دیدگاه مخالفت می‌ورزد و می‌گوید که چرا شما هویت اسلامی خودتان را فراموش می‌کنید؟چرا به‌دست خودتان تسلیم (غرب) می‌شوید؟خود همین مسئله دوره‌ای در زندگی فکری و سیاسی سیدجمال الدین به شمار می‌رود.

  • با توجه به آنچه درباره اندیشه‌های سیدجمال گفتید، در مجموع او را در شمار کدامیک از این گروه‌ها قرار می‌دهید؛ روشنفکران یا سیاستمداران و یا مصلحان اجتماعی؟

به‌نظرم سیدجمال در درجه اول یک مرد سیاسی بود؛ سیاسی با تمام محاسن و معایب آن. بنابراین فکر نمی‌کنم که سیدجمال به‌عنوان یک متفکر درد حقیقت داشته باشد. افکار سیدجمال کلا موردی است. به این معنا که در شرایط گوناگون اندیشه‌های مختلفی داشته که به برخی از آنها اشاره کردیم؛ در فرانسه، در اسلام آباد و در ایران. در مورد ایران باید مواجهه وی را با قضیه رژی به بحث و بررسی گذاشت. او در این زمان بنای مخالفت با ناصرالدین شاه را گذاشت و به تهییج عمومی پرداخت و حتی نامه بلندبالایی به روحانیون نوشت. در اینجا سیدجمال یک بازی دیگری را شروع کرده بود.بنابراین می‌توان گفت که سیدجمال مبارزی بود که می‌خواست به‌نحوی در هدف اصلیش که سیاسی بود، افراد را با خودش هم نوا کند. اما چون آن افراد در موضع قوی‌تری از وی قرار داشتند، در نتیجه از سیدجمال در جهت پیشبرد اهداف‌شان بهره بردند. چه در مصر، چه در ایران و چه در فرانسه و هندوستان و در نهایت استانبول. سیدجمال خودش را با یک ماجرای سیاسی مواجه می‌گرداند و به‌تدریج به مهره‌ای اصلی در آن زمینه سیاسی بدل می‌شود. از این‌رو سیدجمال در هیچ‌یک از بازیگری‌های سیاسی خود مقید به اصول اخلاقی و علمی به‌معنای انسانی کلمه نیست.

  • می‌توان گفت که یک فرد عملگرا (پراگماتیست) در امور سیاسی بوده است؟

بله! همینطور است. با این حال، سیدجمال به لحاظ تحولات تاریخی آسیا و ایران، نقش بسیار پیچیده‌ای داشته است. به‌نظرم این نکته را باید شناخت تا بهتر بتوانیم تاریخ معاصر خودمان را درک کنیم.

  • اخیرا جنجالی بر سر ملیت سید جمال الدین اسدآبادی در جهان راه افتاده و گویا یونسکو اخیرا او را با نام «افغانی» به ثبت رسانده است. نظرتان درباره ملیت سیدجمال چیست؟

مسلما سیدجمال ایرانی بوده و می‌دانیم که همه اقوام وی در اسدآباد همدان زندگی می‌کردند. از طرف دیگر در گذرنامه وی که جزو اموال باقیمانده از وی است، ملیت ایرانی وی قید شده است. این گذرنامه هنوز موجود است. اما خودش هیچ‌گاه به صراحت نگفته بود که ایرانی است. لقب وی در خارج از ایران الافغانی بوده است. به‌نظر من علت همه این سوء‌تفاهم خود وی بوده زیرا در هر جایی با اسامی مختلف خوانده شده است، یک جا به اسم حسینی، یک جا به اسم سید و... به هر حال کسی که خود را با القاب مختلف معرفی می‌کند، در این کار عمد دارد و نمی‌خواهد اصالت خودش را بروز دهد. برای سیدجمال تنها این مهم بوده که کارش را به هر قیمتی پیش ببرد. اگر در زندگی وی دقت کنیم می‌بینیم که در جاهای مختلف لباس‌های گوناگونی هم پوشیده است. از سوی دیگر به‌نظرم، از سیدجمال در کشورهای مختلف حمایت می‌شد وگرنه چگونه ممکن بود که به راحتی در دربار عثمانی رفت‌وآمد کند؟ بنابراین می‌توان گفت که ماموریت‌های سیاسی هم داشته است.درهرحال سیدجمال در شرق و به‌ویژه جهان اسلام، فرد تأثیرگذاری است و بر ماست که اندیشه‌ها و خلقیات و آثار وی را فهمیده و بشناسیم. خود این شناخت مهم است وگرنه اینکه ایرانی است یا افغانی، چندان تغییری در اصل مسئله ایجاد نمی‌کند. گرچه امروزه سیدجمال نیست اما افکار و مسائل وی هنوز وجود دارد.

کد خبر 232969

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز