یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۶:۱۶
۰ نفر

کورت ونه گات نویسنده کتاب سلاخ خانه شماره پنج در سال 1997 گفتگویی با پیترزبورگ پست گازت انجام داده و در این مصاحبه بی پرده و صراحتا دیدگاه‌های خود را درباره نویسندگی مطرح کرده است.

  •  شما یک بار گفتید اگر طنزنویسان امروز، در یک عصر جدی و خشک و در سالهای قبل زندگی می‌کردند، به شکلی غیرقابل تحمل از جذابیت و طنزشان کاسته می‌شد. بیشتر توضیح می‌دهید؟

- مارک تواین نخستین مثالی است که در این زمینه به ذهنم می‌رسد. به نظر من طنز راهی است برای پنهان کردن این واقعیت که زندگی چه قدر می‌تواند مهیب و ترسناک باشد و از این طریق، روح و روان آدمها را محافظت کند. اما در پایان سرانجام شما خسته می‌شوید، خبرها کسالت‌آور می‌شوند و طنز هم دیگر کارساز نمی‌شود. شخصی مثل مارک تواین هم فکر می‌کرد زندگی بسیار ترسناک و خسته‌کننده است، اما خاکستر این نوع تفکر خود را با طنز و مطایبه به دریا می‌ریخت و در واقع کار دیگری نمی‌توانست انجام دهد!اما او همسرش را از دست داد، بهترین دوستش را از دست داد و دو دخترش هم درگذشتند. اگر شما عمری طولانی را سپری کنید، بسیاری از نزدیکان شما می‌میرند و...

  •  فکر می‌کنید وقتی ما بمیریم چه اتفاقی می‌افتد؟

- من رئیس افتخاری انجمن بشردوستان آمریکا هستم. من جانشین ایزاک آسیموف شدم. ما طوری عمل می‌کنیم که نه نیازی به تشویق داریم، نه انتظار توبیخ می‌کشیم. اتفاق خاصی نخواهد افتاد. برادر و خواهر من هم همین طور فکر می‌کنند، والدین و پدربزرگ و مادربزرگم نیز اینگونه می‌اندیشند. مهم این است که آنها زنده بودند. من مرگ را دوست دارم. شما چه طور؟

  •  گفتید که «زمان‌لرزه» آخرین کتابتان خواهد بود. در نتیجه نمی‌توانید نظرتان را عوض کنید. درست است؟

- من دیگر خیلی پیر شده‌ام. چند روز دیگر 76 ساله می‌شوم. البته اینها فقط اعداد و نمایشگر گذر زمان هستند. من دارم در حال حاضر داستان کوتاه می‌نویسم. در یک نشریه هم راجع به طوفان کاترینا در نیواورلئان، روزانه پاورقی می‌نویسم. این همه‌ کاری است که انجام می‌دهم. دیگر رمان نوشتن را ادامه نخواهم داد. نیازی به نوشتن رمان جدید نیست!

  •  آیا اتفاق افتاده که برای دل خودتان و نه برای انتشار بنویسید؟

- اگر عقیده‌ای شخصی باشد، نیازی به نوشتنش نیست! مطمئنم که شما نیز اینگونه عمل می‌کنید. شما خیلی عقاید دارید که باید فقط برای خودتان نگاه دارید. نوشته‌ سکرت و مخفیانه‌ای نداشتم. خیلی نوشته‌ها را پس از تکمیل شدن، برای زباله‌دانی مناسب دیدم و سعی کردم هیچ وقت به کسی نشان ندهم. بله، آنها زباله بودند! ولی مخفی نبودند...

  •  یک بار بیان کردید که بیش از اندازه در نوشته‌هایتان جدی عمل نکردید. آیا هنوز هم اینطور تصور می‌کنید؟

- نه، حالا دیگر اینطور فکر نمی‌کنم. منتقدان هر هفته جهنمی از نقدهای خود برای کتابهای مختلف درست می‌کنند و همیشه در پی آنند که مشخص کنند چه چیزی خوب است و چه چیزی هم ارزش بررسی کردن را ندارد! سبک‌هایی از رمان وجود دارند که تصور می‌شوند نامرغوب و کیفیت پایین هستند. داستانهای وسترن و کابویی، داستانهای جنایی و داستانهای علمی- تخیلی که منتقدان هیچ اثری از این نوع رمانها باقی نمی‌گذارند.من را در زمره‌ رمان‌نویس‌های علمی-تخیلی جا دادند و این یک شانس بسیار بزرگ بود که باعث شد بسیاری از منتقدان و ستون‌نویسها، مجبور نباشند این رمانهای «نامرغوب» را نخوانند!

گفت‌وگو: ماریلین اوریچیو/ نوامبر 1998
پیتزبورگ پست گازت

کد خبر 20762

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز