شنبه ۲ دی ۱۳۹۱ - ۰۷:۵۷
۰ نفر

یاسر هدایتی: «فقط دو چیز لایتناهی وجود دارد؛ جهان هستی و نادانی انسان‌ها. البته من درباره اولی زیاد مطمئن نیستم».

طرح - پایان جهان

 این جمله مشهور یکی از بزرگ‌ترین فیزیک‌دانان معاصر -یعنی آلبرت اینشتین- اگر چه از فرط تکرار دیگر تبدیل به یک مثل سائر شده است اما واقعیتی در پساپشت لفاظانه خود دارد که آن را می‌توان به‌عنوان یکی از عمیق‌ترین گزاره‌های معرفتی جهان تلقی کرد. واقعیت اینکه نادانی انسان حتی در دوران معاصر که همه به اتفاق آن را عصر انباشت دانایی، خردورزی و رهایی از خرافه‌ها می‌دانند همچنان بی‌انتها می‌نمایاند. البته که بعضی از این گفتار نغز خواسته‌اند تا فراروی انسان معاصر در تمامی مرزهای دانش و نوعی تواضع انسان در مقابل بیکرانگی علم را مستفاد کنند. اما طنز مستتر در این گفتار آقای فیزیک و نسبیت به نوعی خط بطلانی بر این تصور و فهم است. اینکه انسان امروز به واسطه پیشروی در دانش نجوم و اختر فیزیک مرزهای فتح شده دانایی خود را تنها در پس مرزهای نامکشوف دیگر می‌شناسد خود گواهی است بر حداقل شناسایی رازهای لایتناهی جهان هستی، اما واقعا با نگاه به نادانی آدمی این جهان لایتناهی شناختنی‌تر نشان می‌دهد.

این مقدمه اما برای تقبیح انسان معاصر یا تمسخر و شماتت او به نادانی، آن هم در عصر به تعبیر خودش انباشت دانایی نگاشته نشده، چرا که حداقل از منظری حکمی در فرهنگ ایرانی- اسلامی ما غایت معرفت حیرت است و اقرار به نادانی در برابر آن دانایی ازلی خود آشکار‌ترین دانایی به‌حساب می‌آید، آنچنان که سقراط گفته بود و ابن‌سینای بزرگ در حکمتش اینگونه بازگو می‌کند که «تا بدانجا رسید دانش من /که بدانم همی که نادانم».

اما توجه به این نکته که با پیشرفت بیش از پیش انسان و گستردگی دایره دانایی‌های او، همچنان دایره نادانی‌های او نیز گسترش می‌یابد همه حرف این مجال به نوشتار درآمده است. توضیح اینکه دایره نادانی‌ها چیزی متفاوت از ندانسته‌هاست آنچنان که صحبت از انباشت دانایی نیز نباید چیزی غیر از گستردگی دانسته‌ها و اطلاعات تلقی شود.

به‌عبارت دیگر عدم‌تمایز میان آنچه معرفت و دانایی (Knowledge) است با آنچه حقیقتی جز اطلاعات (Data و Information) ندارد در بسیاری از اوقات به شناختی قلب‌گونه از حقایق حتی علمی منجر می‌شود که البته علمی چنین اگرچه برای خداوندگارانش ارمغان رفاه و گاه بهروزی گیتیانه می‌آورد اما کم نیست اوقاتی که چراغی برای گزیده بردن کالاها می‌شود یا تیغ تیز در کف زنگی مست و البته در این معنا تاریخ خود گواه امینی است. با این وصف است که شناخت انسان معاصر از بسیاری از حقیقت‌هایی که به‌واقع عمیقا به شناخت آن نیاز دارد معطل مانده به شناخت‌های ناقصی است که متأسفانه در بسیاری از اوقات شناختی کامل نیز تلقی می‌شود. داستان فیلی که به تعبیر مولانای خراسانی هندی‌ها عرضه آورده بودندش و شناخت و توصیف فیل در تاریکی، فاجعه پرخنده و شاید هم تریبوله‌وار نادانی‌های دانایی‌نما در روزگار ماست.

و از همین مقال بخوان پیش‌بینی‌هایی که گویی تنها شبحی علمی‌اند؛ شبح‌هایی که با جادوی هنر و به‌ویژه سینما در مرز واقعیتی برساخته، چونان دانایی منزل به انسان معاصر حقنه می‌شوند و باز با این وصف است که برای بازشناسی سره از ناسره کار آنچنان گره می‌خورد و امر چنان بر همه مشتبه می‌شود که حتی پیروان ادیان که میراث‌دار حقیقتی لاهوتی باید باشند، برای پیدا کردن سنگ محکی که وحی از طریق پیامبران به ایشان بخشیده است، سر در انبان میراث‌داری خویش می‌کنند و چه هذیان‌ها که در این میان از این انبان برنیاید! و در این میان اما انسان سردر گم را تصور کنید ! انسانی شبیه آن کشیش دانشمند و شیمیست واتیکانی فیلم استیگماتا«stigmata» ساخته وین‌رایت که وقتی برای بررسی علمی معجزه خون گریه کردن مجسمه مریم به کلیسایی روستایی در برزیل می‌رود با خود نجوا می‌کند« همه عمر تلاش می‌کنیم تا مردم به خدای نادیدنی ایمان بیاورند و بعد تلاش می‌کنیم تا آنچه به اسم معجزه می‌شناسند را با علم رد کنیم».

کد خبر 195188

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز