منوچهر دین‌پرست: روسیه سرزمین پهناوری است؛ کشوری که شاید بتوان از آن به‌عنوان یک قاره یاد کرد.

مسجدی در شهر کاراچایفسک روسیه

 اینک روسیه نقش جدیدی در تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دنیا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایفا می‌کند. اما شناخت و آشنایی ما با روسیه جدید و کارکردهای آن در جهان معاصر چیست؟ در این گفت‌وگو ضمن آشنایی با روسیه جدید سعی‌شده که نقش فرهنگی و حضور اسلام در این کشور و تأثیرات آن در دنیای جدید مورد بررسی قرارگیرد.

  • پیش از بحث از وضع مسلمانان در روسیه اگر ممکن است در مورد تفاوت‌های میان روسیه فعلی و شوروی سابق توضیح بفرمایید.

در تشریح وضعیت دوران شوروی سابق باید به سرآغاز آن باز گردیم. از سال 1917که انقلاب بلشویکی اتفاق افتاد تا سال 1921دوران کمونیسم سرخ بود؛ یعنی هنوز حکومت کمونیستی تشکیل نشده بود. تزار از بین رفته بود و دوران خلأ قدرت بود. در سال 1921لنین بر قدرت نشست و در سال 1922ترور شد و سلامتی‌اش را از دست داد و در سال 1924فوت کرد. افکار و عقاید لنین توسط استالین توسعه پیدا کرد و به سمت حکومتی رفت که براساس ایدئولوژی کمونیستی اداره می‌شد؛ یعنی حکومتی که براساس اقتصاد سوسیالیستی اداره می‌شد و حکومت بر مبنای متحدگرایی در جهان پیش می‌رفت. پایه‌های اصلی شوروی و اقتدارش در آن زمان ریخته شد. این وضعیت از سال 1924تا 1953یعنی سال مرگ استالین ادامه داشت. از سال 1953تا سال 1991حکومت‌هایی که بر سر کار آمدند و دبیرکل‌هایی که ریاست حزب کمونیست را به‌عهده داشتند، تفاوت‌هایی کم‌وبیش با عقاید و افکار استالین داشتند اما در ریشه و اساس، همان ایده‌ها را تقویت می‌کردند، منتها با سلایق خاص خودشان.

در سال1991 شوروی دچار فروپاشی شد. البته فروپاشی برخلاف تصور رایج که معتقدند به‌دلیل نارضایتی مردم به انقلاب منجر شده است، انقلابی اتفاق نیافتد. در فروپاشی، تنها ساختار حکومت از میان رفت اما اعتراض مردمی وجود نداشت، یعنی مردم اساسا در فروپاشی حکومت نقشی نداشتند. برخی می‌گویند که مسئله اقتصادی و بالارفتن هزینه‌های دولت باعث فروپاشی شد، زیرا دولت باید کالاها را با قیمت بالا می‌خرید و با قیمت پایین می‌فروخت. انگیزه کار در مردم نبود زیرا مالکیت خصوصی وجود نداشت. برخی نیز عوامل خارجی را مؤثر می‌دانند. به هر صورت فروپاشی اتفاق افتاد و 24درصد از این سرزمین پهناور به‌صورت 14کشور جداگانه جدا شدند. پنج تا از این کشورها در آسیای مرکزی است، برخی در قفقاز و تعدادی نیز در بالکان هستند. اما آنچه تحت عنوان روسیه فعلی باقی مانده ویژگی‌های منحصر به فردی دارد؛ نخست اینکه بزرگ‌ترین کشور جهان است و این وسعت آن را به سرزمینی تبدیل کرده که از مختصات یک قاره، تنها جمعیت را کم دارد. تفاوت‌های عمده‌ای نیز میان سوریه با شوروی سابق هست؛ نخست اینکه ساختار حکومتی تغییر اساسی کرد، یعنی حکومت مبتنی بر ایدئولوژی کمونیستی از بین رفت و حکومت مبتنی بر عملگرایی پدید آمد، به این معنا که در حکومت مبتنی بر عملگرایی ادیان آزاد اعلام شدند. چهار دین مسیحیت، اسلام، یهودی و بودائیسم در قانون اساسی به‌عنوان ادیان رسمی اعلام شدند و منعی هم برای تبلیغ ادیان جدید و ادیان دیگر وجود نداشت، جز اینکه برای ادیان جدید، قانونی را سال 1993در قانون ادیان تصویب کردند و در سال 2011 آخرین اصلاحات آن انجام شد.

یک نکته را هم باید اضافه کرد تا پیش از انقلاب، کشور ما مبتنی بر ایدئولوژی نبود، اما بعد از انقلاب حکومتی مبتنی بر ایدئولوژی داریم؛ یعنی دقیقا در این مورد برعکس روسیه هستیم. اما وقتی ایدئولوژی کمونیستی از بین رفت، در نتیجه اقتصاد جامعه نیز بر مبنای حکومت جدید پی‌ریزی می‌کرد، به همین دلیل اقتصاد مبتنی بر افکار سوسیالیستی تبدیل به اقتصاد کاپیتالیستی و سرمایه‌داری شد. شوروی، کشوری متحدمحور بود، یعنی در تمام دنیا به‌دنبال متحد بود و هزینه‌های گزافی برای این کار صرف می‌کرد، مثلا در آمریکای جنوبی یا اروپای شرقی یا آسیای شرقی به‌دنبال متحد بود، هزینه‌هایی صرف کشورهایی مثل لیبی، مجارستان، یوگسلاوی، ونزوئلا و کوبا می‌کرد تا گونه‌ای یارگیری کند. این هزینه‌ها گاه بسیار سرسام‌آور بود، زیرا گاهی هزینه‌های گزاف صرف امور نظامی این کشورها می‌کرد. اما بعد از فروپاشی این متحدمحوری به منفعت‌محوری تبدیل شد؛ یعنی روسیه فعلی به‌دنبال منفعت است و گرجستانی را که پاره تنش بود، بمباران می‌کند یا در سردترین فصل سال، شیر گاز را به روی اوکراین می‌بندد، به این دلیل که امروز برای روسیه منافع اهمیت دارد. تفاوت بعدی میان سوریه و شوروی این است که موقعیت شوروی در برابر آمریکا موقعیت دشمن بود، اما بعد از فروپاشی این موقعیت تبدیل به موقعیت رقیب شد و در مقاطعی هم از موقعیت رقیب به موقعیت همکار بدل شد. تفاوت پنجم میان، در عرصه جمعیتی است، شوروی کشوری با جمعیت غالب مسیحیان ارتدوکس بود، اگرچه ابراز مناسک دینی مجاز نبود، اما واقعیت جامعه چنین بود ولی بعد از فروپاشی در سال 1991جمعیت مانده برای روسیه 156میلیون به اضافه هشت‌میلیون مهاجر بود که تبدیل به 164میلیون نفر شد. به‌دلیل نرخ منفی رشد جمعیت، این جمعیت به طور مداوم تا به امروز کاهش پیدا کرد، تا جایی که امروز جمعیت روسیه 140میلیون نفر است. اما از سوی دیگر جمعیت 13میلیونی مسلمان زمان شوروی امروز به 30میلیون نفر رسید؛ یعنی در کنار کاهش کلی جمعیت، جمعیت مسلمانان این کشور افزایش یافته است؛ یعنی جمعیت مسلمانان از یک‌سیزدهم کل جمعیت به یک‌پنجم کل جمعیت افزایش یافته است. اینها تفاوت‌های عمده میان شوروی سابق و روسیه فعلی است.

  • آیا می‌توان گفت که به‌رغم کوشش‌های دوران کمونیسم در دین‌زدایی، این اقدامات با شکست مواجه شد؟

بله، عامل دین در دوران تزارها و تا قبل از 1917در روسیه بسیار اهمیت داشت. تزارها، مسیحیان معتقدی بودند و در گسترش مسیحیت ارتدوکس در این خطه نقش مهمی داشتند. به همین دلیل پس از فروپاشی کلیسای ارتدوکس روسیه اعلام کرد که تزارها شهید هستند. بنابراین در حکومت تزارها نقش دین بسیار برجسته بوده است. فسادی که در دستگاه تزارها به‌وجود آمد و نفوذ افرادی مثل گریگوری راسپوتین که وارد حکومت تزار شد و در کنار اخلاق‌های بسیار زشتش سعی می‌کرد از دین استفاده ابزاری کند، زمینه ظهور بلشویک‌ها و کمونیست‌ها شد. بنابراین مردم روسیه این زمینه را در دوران دوری از دین داشتند. اگر روزهای یکشنبه به کلیسا بروید یا در اعیاد قربان و فطر به مساجد بروید، شاهدید که جمعیت عظیمی، از این مراسم استقبال می‌کنند. در روز عید فطر حدود 150هزار نفر در مسکو نماز عید می‌خوانند. این امر به‌دلیل آن سال‌های دوری است، یعنی آن دوری، عطشی را در مردم ایجاد کرده برای بازگشت به هویتی که سال‌ها از ایشان گرفته شده بود. 70سال برای دین‌زدایی، کاملا با شکست مواجه شد زیرا ورود به حریم اعتقادات افراد سودی برای کل کشور به همراه نخواهد داشت.

  •  تاریخ اسلام در روسیه کهن است و مسلمانان در اقصی نقاط این کشور حضور داشته‌اند، اما امروز نقش مسلمانان در روسیه جدید چیست و مسلمانان چه نقشی در ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی روسیه جدید دارند؟

به‌نظر من به یک نکته باید توجه کرد؛ مسلمانان روسیه مهاجر نیستند بلکه بومی این کشور هستند، به همین دلیل نمی‌شود با آنها مثل مهاجر رفتار کرد و ایشان را شهروند درجه دو محسوب کرد. از سوی دیگر مسلمانان در منطقه‌ای حضور دارند که تجمع جمعیتی روسیه در آنجاست؛ یعنی در منطقه قفقاز که تجمع جمعیت روسیه مربوط به آنجاست. لذا روس‌ها مجبورند مسلمانان را ملاحظه بگیرند و به رسمیت بشناسند. از سوی دیگر یک‌پنجم جمعیت این کشور مسلمان است. به‌نظر من دولت روسیه در قبال مسلمانان رفتار خوبی دارد؛ یعنی این دو مسئله را پذیرفته و رویکرد مناسبی در مواجهه با ایشان اتخاذ کرده است. مسلمانان بعد از فروپاشی تا به‌حال رشد خوبی از هر حیث در روسیه داشته‌اند؛ دانشگاه‌ها و مدارس اسلامی برای خودشان تاسیس کرده‌اند. اما خود جمعیت زیاد مسلمانان این امکان را به ایشان می‌دهد که نقش خودشان را از طریق انتخابات و دادن رأی تضمین کنند، به همین دلیل دولتمردان به رأی مسلمانان توجه می‌کنند. در سال‌های اخیر آقای پوتین و آقای مدودوف بارها به مساجد مسلمانان رفته‌اند و با ایشان مراوده داشته‌اند و با علمای مسلمان گفت‌وگو کرده‌اند و اعیاد اسلامی را تبریک گفته‌اند. این امور در این کشور سابقه نداشته است. به‌نظر من این امور نشان می‌دهد که روس‌ها توجه ویژه به مسلمانان دارند.

روسیه جزو نخستین کشورهایی بود که فیلم موهن به پیامبر اسلام(ص) را ممنوع اعلام کرد و در پاسخ به یوتیوب و سایت پشتیبانش اعلام کرد که اگر ادامه دهید، کل سایت‌تان را ممنوع اعلام می‌کنیم؛ یعنی نقش‌آفرینی مسلمانان در این کشور حائز اهمیت است. به‌نظر من دو چیز به‌عنوان تهدید مسلمانان در روسیه وجود دارد؛ نخست فقدان آموزش‌های صحیح دینی است. دور نگهداشته‌شدن مسلمانان روسیه از آموزش‌های دینی بسیار محسوس است. باید بحث آموزش دینی در روسیه جدی گرفته شود. تا پیش از این بسیاری از مسلمانان روسیه برای تحصیل به سایر کشورها مثل مصر می‌رفتند اما الان مدارس دینی و دانشگاه‌هایی پدید آمده که مشکل را تا حدود زیادی حل می‌کند. اما نکته تهدیدآمیز دیگر، اندیشه‌های افراط‌گرایانه‌ای است که در قفقاز شمالی رشد و متأسفانه چهره مسلمانان را تیره کرده است. مسلمانان روسیه این قابلیت را دارند که چهره صلح دوستانه‌ای از خود نشان دهند و جالب آنکه ابزارهای مقابله با وهابیت را نیز دارند، مثلا وهابیت در قفقاز شمالی در حال رشد است اما پادزهر آن تصوف است که در این سرزمین دامنه نفوذ زیادی دارد و می‌تواند به‌عنوان مهم‌ترین سنگر مقابله با بنیادگرایی گسترش یابد.

  • اسلامی که در روسیه رشد می‌کند، آیا بیشتر جنبه سیاسی دارد یا فرهنگی؟

به‌نظر من هر دو گرایش همسو است و نمی‌توان آنها را تفکیک کرد. اسلامی است که در آن هم به مسائل معنوی توجه می‌شود و هم به مسائل معنوی توجه دارند. اتفاقاتی که در جهان در حال رخ‌دادن است، برای این مردم بی‌تفاوت نیست. نکته مهم‌تر آنکه در روسیه سه میلیون شیعه وجود دارد. شیعیان یک‌دهم مسلمانان هستند و باید مورد توجه قرار گیرند. الان هم در سراسر روسیه مورد توجه هستند، اغلب این شیعیان آذری هستند و از آذربایجان آمده‌اند.

  • نقش ایران را در گرایش‌های سیاسی و معنوی اسلامی در روسیه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به‌نظر من اولا اساسا ورود اسلام به روسیه از طریق ایران بود که نکته مهمی است. ثانیا اسلامی که در ایران است چون در حکومت نقش مهمی ایفا کرده و مبنای آموزه‌های اسلامی بوده، سبب شده که اسلامی سازگار با حکومت پدید آید. به‌نظر من روسیه به‌دنبال تبلیغ چنین اسلامی است که با چرخ دنده‌های حکومت چفت شود، نه اسلامی که در مقابل حکومت بایستد. به همین دلیل روسیه به سیاست خدمات متقابل به ادیان روی آورده است؛ یعنی هم به ادیان خدمت می‌کند و هم از ایشان خدمت می‌طلبد؛ یعنی اسلامی سازگار با حکومت مورد توجه روس‌هاست و روسیه از اسلامی که از ترکیه و عربستان می‌آید، بیشتر هراسان است تا از اسلامی که از ایران می‌آید. به همین دلیل وقتی کتاب‌های اسلامی را در روسیه ترجمه می‌کنیم، مورد توجه قرار می‌گیرد؛ یعنی روس‌ها روایت اسلام ایرانی را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهند.

  • این روایت را چگونه می‌توان بیشتر ترویج کرد؟

ما به‌دلیل همسایگی ممتد با بخشی از مسلمانان روسیه مثل آذربایجان و ترکمنستان شناخت اجمالی از ایشان داریم. وقتی در قلمروی وسیع روسیه محبت اهل‌بیت(ع) عمیق است و اسامی‌ای چون علی میان اهالی این مناطق زیاد است و هنوز اگر خانواده‌ای دارای یک دوقلوی پسر شود، نامشان را حسن و حسین می‌گذارد یا نام دو دختر دوقلو را فاطمه و زهرا می‌گذارند؛ نام فرزند چهارم را چاری یا چهارمین خلیفه یعنی امام علی می‌گذارند. این نشان می‌دهد که مسلمانان این خطه به اهل‌بیت توجه ویژه دارند. اساسا در شوروی اهل‌بیت مورد احترام بوده و هست. این تأثیر ایرانی به‌دلیل عرفان و تصوف بسیار زیاد بوده است. بنابراین تشویق ایشان به سمت اسلام ایرانی چند حسن دارد؛ نخست آنکه از بروز اختلافات مذهبی جلوگیری می‌کند و ثانیا اجازه نمی‌دهد که اسلام این کشور تسلیم آموزه‌های وهابیت شود. لذا برای ترویج چنین اسلامی که در چند سال اخیر در ایران مورد توجه قرار گرفته است، باید آموزه‌های خردپذیرتر را ترویج کرد. مثلا کتاب‌های شهید مطهری بسیار مورد توجه است، زیرا به این آموزه‌ها نیازمند هستند. به‌نظر من ما باید در بخش عرفان اسلامی تلاش کرده و عرفان اسلامی را در روسیه ترویج کنیم. اساسا امام خمینی وقتی به گورباچف پیام دادند و او را دعوت به مطالعه اسلام کرد، به این دلیل بود که ایشان اولا احساس وظیفه کردند برای تبلیغ اسلام و ثانیا قابلیتی در مردم روسیه دیدند برای قبول اسلام. از این نکته نباید غفلت ورزید. مردم در این کشور متدین هستند. امام خمینی با اشراف بر اینکه مردم روسیه 70سال از دین دور مانده‌اند و عطش دین دارند، ایشان را دعوت به مطالعه اسلام در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی کرد. به‌نظر من ایران بیشتر در جنبه‌های داشته‌های علمی خودش می‌تواند در روسیه فعالیت کند، مثل همین کتبی که ترجمه و در روسیه منتشر می‌شود.

  • آینده رابطه ایران و روسیه از حیث فرهنگی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و نقش ایران به لحاظ فرهنگی در آینده روسیه چیست؟

به‌نظر من روس‌ها بعد از فروپاشی از نقطه تفریط به سمت افراط حرکت کردند و الان در حال بازگشت به نقطه تعادل هستند. بعد از فروپاشی به‌شدت به این تصور رسیدند که غرب ممکن است تمام خواسته‌های فرهنگی ایشان را تأمین کند اما بعدا متوجه شدند که زیرساخت فرهنگی‌شان شرقی است و بسیار متفاوت است با نگاه غربی. به همین دلیل در حال بازگشت به نقطه تعادل هستند و به‌نظر من در نقطه تعادل تثبیت خواهند شد. مثلا بعد از ترجمه گلستان و بوستان سعدی بسیار دیده‌ام که مردم در مترو این کتاب را می‌خوانند؛ یعنی ذائقه مردم به این سمت است. البته آثار غربی را هم می‌خوانند اما آنچه ایشان را به سمت رضایت فرهنگی می‌برد، فرهنگ شرقی است. عموما ضرب‌المثل‌های ایشان شرقی است. البته فرهنگ در برخی حوزه‌ها دوره فترتی را طی می‌کند. اتفاقاتی چون گسترش ارتباطات و آمدن اینترنت در این امر تأثیر‌گذار بوده است. انبوه هجمه‌ها زیاد شده است و ما فرصت بررسی اینکه با کدام سازگار شویم را نداشته‌ایم. مردم روسیه بسیار با فرهنگ هستند و جزو کتابخوان‌ترین مردم دنیا هستند. روس‌ها علاقه‌مند به مسائل فرهنگی هستند و از این طریق می‌شود با آنها ارتباط برقرار کرد. در آسیای مرکزی، روسیه و کشورهای شوروی سابق ما توان تأثیرگذاری بیشتری از غرب داریم. توان تأثیرگذاری ما در آسیای مرکزی بیش از اروپای شرقی است. ما باید از این قابلیت استفاده کنیم. نکته پایانی اینکه روسیه کشوری نیست که ما آن را نشناسیم به این دلیل که ما سال‌ها با روسیه همسایه بوده‌ایم و الان نیز با هم مرز آبی داریم و هیچ‌گاه در تاریخ نبوده که سرنوشت‌مان با روسیه گره نخورده باشد. در آینده نیز با روسیه ارتباط خواهیم داشت و می‌ارزد که با روسیه ارتباط داشته باشیم و روابط‌مان با روسیه را براساس شناخت صحیح مدیریت کنیم. من این نقص را در کشورمان خودمان می‌بینم که ما روسیه‌شناسی قوی نداریم، البته بخش روسیه‌شناسی در دانشگاه تهران تاسیس شده و اقدامات خوبی صورت گرفته است اما در واقع این اقدامات بسنده نیست و به بخش روسیه‌شناسی در دانشگاه تهران باید توجه ویژه کرد. برای ارتباط خوب باید روسیه را بشناسیم. نکته بعدی اینکه ما همیشه در مسائل سیاسی فراز و فرود را تجربه کرده‌ایم؛ یعنی گاهی روابط سیاسی‌مان در اوج و گاهی در فرود بوده است اما روابط فرهنگی‌مان همواره رو به رشد بوده است. بنابراین تصور من این است که باید به این مسئله توجه ویژه کنیم. روابط فرهنگی پایه‌گذار روابط سیاسی هستند. وقتی کسی شما را از حیث فرهنگی بشناسد می‌توانی با او رابطه خوبی داشته باشی. همچنین در روسیه فرهنگی هم بالذات مطلوب است و هم بالعرض. در این کشور سه میلیون آذری، دو میلیون تاجیک، چند میلیون ازبک و قرقیز ساکن هستند، وقتی در روسیه کار فرهنگی کنیم، خواه ناخواه در آن کشورها هم تأثیرگذار خواهد بود. روسیه یک کشور مادر است و 400میلیون نفر در دنیا به این زبان صحبت می‌کنند. بنابراین نباید مقیاس کار در روسیه را با یک کشور دور و کوچک بسنجیم. اندازه‌شناسی اهمیت زیادی دارد. اندازه روسیه را نه بیشتر و نه کوچک‌تر از آنچه هست باید درنظر گرفت. الان روس‌ها برای بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی ما هزینه می‌کنند. به‌نظر من از این قابلیت و پتانسیل باید استفاده خوبی صورت بگیرد.

کد خبر 194494

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز