یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۱ - ۰۷:۳۱
۰ نفر

عبدالله آلبوغبیش: از آنجا که ایالات متحده آمریکا در شمار قدرت‌های بین‌المللی و یکی از کنشگران اساسی در صحنه سیاست بین‌الملل است، هرگونه تحول و دگرگونی در این کشور می‌تواند انعکاس‌ها و بازخوردهایی را در دیگر کشورها رقم زند.

فیلم توهین آمیز به پیامبر اسلام(ص) موج اعتراضات ضد آمریکایی را در شرق و غرب به راه انداخت .

انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا شاید یکی از مهم‌ترین رخدادهای سیاسی درون کشوری آمریکاست که طبعا پیروزی یکی از دو حزب جمهوریخواه یا دمکرات در آن، استراتژی بلندمدت این کشور را دست‌کم در سطح مکانیسم‌های برخورد با رویدادهای بین‌المللی تنظیم و تعریف می‌کند؛ بدین معنا که کلیت سیاست خارجی ایالات متحده با روی کار آمدن یک رئیس‌جمهور جمهوریخواه یا دمکرات تغییری نمی‌یابد و تنها این مکانیسم‌ها و شیوه‌هاست که در تعامل با رخدادهای بین‌المللی تغییر می‌یابد. حال باید دید، با به قدرت رسیدن یکی از این دو حزب در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، می توان انتظار چه تغییراتی در تعامل با خاورمیانه عربی داشت.

اصلی‌ترین محور مورد توجه سیاست آمریکا در خاورمیانه، منازعات عربی- اسرائیلی بر سر مسئله 60ساله فلسطین است. مسئله‌ای که طی سال‌ها ودر زمان قدرت داشتن هر یک از دو حزب آمریکا هنوز تغییری در معادلات آن ایجاد نشده است. اوباما در مبارزات انتخاباتی خود و از همان اوایل پیروزی خود، وعده حل این مشکل درازمدت و شکل‌گیری دولت مستقل را داد اما عملا آنچه اتفاق افتاد، نه حل این مشکل بلکه مدیریت آن بود. اوباما تا آنجا از مواضع خود عدول کرد که اساسا مانع عزیمت فلسطینیان به سازمان‌ملل برای شکل‌گیری کشور مستقل فلسطین شد. این عدم‌تحرک آمریکا در موضوع منازعات عربی- اسرائیلی به‌معنای آن است که اساسا کلیت سیاست آمریکا بر بقای این منازعه و مدیریت آن بنا نهاده شده است چرا که توسعه‌طلبی رژیم صهیونیستی در ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین و موضوع آب‌ها و تبادل اراضی چندان پیچیده و از سوی اسرائیل ناپذیرفتنی است که آمریکا هیچ چاره‌ای جز مدیریت این بحران (و نه حل آن) ندارد، خاصه اینکه سیاست اسرائیل بیش از هر چیز، مبتنی بر باورهای دینی یهودی است و این باورها، پذیرش دیگری در کنار خود را برنمی‌تابد. آمریکا اما در عین حال می‌کوشد تا این منازعه به سطح رویارویی نظامی نرسد. این رویکرد، طبعا با قدرت گرفتن یکی از هر دو حزب، تغییری نمی‌یابد و نباید منتظر تحولی بنیادین در این مسئله، پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باشیم.

محور دیگر سیاست آمریکا، بحران سوریه است که اکنون حتی مسئله فلسطین را - دست‌کم در رسانه‌ها- تحت‌تأثیر قرار داده است. آمریکا بیش از آنکه به فکر اقدام نظامی علیه سوریه باشد، به فکر تضعیف سوریه و مستهلک کردن قدرت ارتش و دیپلماسی آن است چرا که سوریه ضعیف و ناتوان به لحاظ سیاسی- نظامی برای امنیت رژیم صهیونیستی و برای تحرکات بیشتر آمریکا در خاورمیانه، بهتر از یک سوریه توانمند و حامی گروه‌های مبارز فلسطینی و لبنانی است. طبعا برای آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها، در وهله نخست، وجود یک نظام سکولار بهتر از یک گروه اسلامگراست که دست‌کم در شعارهای خود خواهان آزادی فلسطین است. این نگاه آمریکا پس از حمله گروه‌های اسلامگرا به کنسولگری واشنگتن در بنغازی لیبی بیش از پیش تقویت شده است. کاخ سفید اما در عین حال، شاید مایل نباشد سوریه به چهار گستره یا کشور تقسیم شود، چرا که تقسیم این کشور، راه را برای منازعات مذهبی- نژادی در منطقه می‌گشاید و این هم باز امنیت رژیم صهیونیستی را تهدید می‌کند.

طبعا هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات در این‌باره اتفاق نظر دارند و تنها در کیفیت تعامل با این بحران اختلاف نظر می‌توانند داشته باشند و به‌نظر می‌رسد درصورت به قدرت رسیدن جمهوریخواهان، عقلای این حزب دست‌کم در یکی دو سال نخست، مانع از اقدام نظامی علیه سوریه شوند، چرا که با وجود فشارهای مالیاتی اعمال شده بر شهروندان آمریکایی، هرگونه هزینه کردن برای جنگی جدید در خاورمیانه، می‌تواند توان اقتصادی و شدت گرفتن اعتراضات و در نتیجه جایگاه قدرت سیاسی آمریکا را تضعیف کند. در قبال مصر، آن‌هم به‌عنوان یکی از رهبران سیاسی در جهان عرب که اکنون رنگ و رویی دیگر گرفته و رهبرانی اسلامگرا را برگزیده است، دولت آمریکا در هردو جامه دمکراتیک یا جمهوریخواه، مایل به قراردادن مصر زیر چتر خود است، هر چند که خود قاهره اکنون و به‌علت نیاز به کمک‌های مالی تسلیحاتی به واشنگتن، به‌نحوی از انحا، نمی‌تواند به‌صورت کاملا مستقل یا آزادانه رفتارها و کنش‌های سیاسی خود را در خاورمیانه بروز دهد. در این بین، آنچه بیش از همه طی روزهای گذشته نظرها را به‌خود جلب کرد، مطالبات محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر از باراک اوباما همتای خود به‌عنوان نماینده کنونی ایالات متحده است.

مرسی از اوباما خواسته بود که آمریکا رویکرد خود را در قبال جهان عرب تغییر دهد و به عقاید و ارزش‌های کشورهای عربی احترام بگذارد و در نهایت اینکه به حل مسئله فلسطین کمک کند. طبعا این خواسته‌ها بیش از آنکه واقعگرایانه باشد، آرمانخواهانه است چراکه ایالات متحده به‌عنوان کشوری که حامی اصلی رژیم صهیونیستی در میان کشورهای عربی است، امکان ندارد که به اردوگاه کشورهای عربی منتقل شود، خاصه اگر بدانیم که لابی‌های اسرائیلی فعال در ایالات متحده و تأثیرگذار بر روند مبارزات انتخاباتی در آمریکا چنین اجازه‌ای نمی‌دهند. درباره احترام به ارزش‌های کشورهای عربی که بی‌تردید نظر مرسی همان مقدسات مسلمانان است، باید گفت که ایالات متحده همانگونه که در اظهارات رهبرانش هم بیان شد، براساس قانون اساسی عمل می‌کند و حاضر نیست برای جلب رضایت کشورهای عربی یا احترام به مقدسات آنها، قانون اساسی خود را اصلاح کند، خاصه اگر بدانیم که اساسا در سیاست ایالات متحده و در نگاه سیاستمداران آن، چیز مقدسی وجود ندارد.

اما درباره موضوع تغییر رفتار آمریکا با کشورهای عربی هم، باید گفت که این کشور براساس نوع مصالح و منافع خود، سیاست و رفتارهای سیاسی خود را تعریف و تنظیم می‌کند و در این بین، کشورهای عربی و طبعا دیگر کشورها را به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف تلقی می‌کند. شاید اظهارات محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر بیش از آنکه واقعگرایانه باشد، در راستای جلب حمایت افکار عمومی جهان عرب و بازگرداندن مصر به نقش و جایگاه منطقه‌ای‌اش قابل توضیح و تفسیر باشد. درباره کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس هم آمریکا در هر دو شکل دمکرات یا جمهوریخواه آن، چندان تمایلی به تغییر نظام‌های سیاسی ندارد چرا که رژیم‌های دیکتاتوری تا زمانی که بتوانند مصالح و منافع ایالات متحده را در درازمدت تأمین کنند، چندان خطری از جانب آمریکا متوجه آنها نخواهد شد، و این مسئله‌ای است که به وضوح در موضوع بحرین یا دیگر کشورهای بی‌پارلمان حوزه خلیج‌فارس می‌توان آن را مشاهده کرد.

کد خبر 187039

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار غرب آسیا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز