شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۵ - ۰۵:۱۲
۰ نفر

سیدمسعود رضوی فقیه: انتخابات 24 آذر 1385، نخستین انتخابات همزمان یا به اصطلاح «تجمیعی» بود که دربرگیرنده سه همه‌پرسی و تعیین نمایندگان سه نهاد مهم کشور محسوب می‌شد:

«مجلس خبرگان رهبری»، «شورای اسلامی شهر و روستا» و چند کرسی خالی «مجلس شورای اسلامی».

اما اهمیت این انتخابات در نام و عنوان این نهاد نبود؛ زیرا همواره اهمیت داشته‌اند، و اتفاقاً درتجمیع و همزمانی هم راز پیچیده‌ای وجود نداشت؛ زیرا از مدت‌ها قبل بحث و جدل مربوط به این مسأله آغاز شده و تداوم یافته بود، بلکه به اعتبار زمان حساس و رقابت خاصی بود که در گرفت و مجدداً آتش دموکراسی انتخابی و پویش جریان‌های سیاسی شرر کشید و بالا گرفت. برای درک حساسیت این«همه‌پرسی‌ها» می‌باید توضیحی مقدماتی داد.

در طول یک‌سال‌ونیم گذشته، از زمان روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد تا 24 آذر 1385 کیفیت متفاوتی از دولتداری و سیاستگذاری را پس از ربع قرن تجربه سیاسی در کشور شاهد بودیم. رئیس این دولت که برخلاف بسیاری از دولت‌های قبلی، از مساعدت همه جانبه مجلس و سایر نهادهای عالی کشور برخوردار بود، در شرایط اقتصادی مناسب –به جهت قیمت بالای نفت و صندوق پر و پیمان ارزی- پا به عرصه فعالیت نهاد. این فعالیت‌ها می‌توانست تحولاتی اساسی در وضع اجتماعی و اقتصادی ایرانیان ایجاد کند و حداقل، وضع معیشت و معضل بیکاری را در میان مدت حل نماید. اما با گذر زمان، شرایط یک دست و بی‌رقیب دولت، کار را به مخالفت دوستان پارلمانی کشاند و همگان را به نقد و معارضه و تذکرات جدی واداشت.

دلیل یا دلایل این امر چه بود؟ دلایل این اتفاق را می‌توان با تحلیل انتخابات 24 آذر، به دقت و واقع بینانه بررسی کرد؛ زیرا هواداران دولت که خود را در هر سه انتخابات برنده قطعی می‌دیدند، با شکست از صندوق‌های آرای ملت، در اقلیت قرار گرفتند. بدین ترتیب معجزه صندوق با غلبه بر ایده‌های شعار محور،  این خواست بزرگ را مطرح کرد که کارآمدی و آرامش، خط قرمز انتخاب و اعتماد مردم است. مهم نیست که نامزدها از چه جریان‌هایی هستند، اما باید استاندارد‌های عمل و مدیریت شهری یا سیاسی را دارا باشند.  این انتخاب - از هر نظر- جالب‌ترین و دوران‌سازترین همه‌پرسی سال‌های اخیر بوده است و از برخی جهات نیز در طول سه دهه حیات جمهوری اسلامی منحصر به‌فرد محسوب می‌شود.

 خبرگان؛ چالش مجتهدان

پیش از شروع انتخابات، سرفصل بحث‌های عمده در میان سیاسیون، یکی بحث تجمیع بود و دیگری ترکیب شوراهای نظارت و سوم نگرانی از نظارت استصوابی و رد صلاحیت‌ها و چهارم عملکرد احتمالی دستگاه اجرایی و بالاخره صف‌بندی‌ها و ائتلاف‌ها و افتراق‌های ممکن‌الحصول در میان جناح‌های سیاسی. اما به محض مشخص شدن وضع کاندیداها، نخبگان و اهل نظر دریافتند که انتخابات این دوره، حساس‌ترین قسمتش، مربوط به مجلس خبرگان رهبری است. شور و هیجان انتخابات شوراها و میان دوره‌ای مجلس شورای اسلامی در کالبد این یکی هم حلول کرده و جمع کثیری از آحاد ملت بدان توجه نشان دادند. 
این موضوع به جای خود جالب و مهم بود، اما مسأله مهم‌تر صف‌بندی بنیادی‌ترین رجال دینی و مجتهدان برجسته کشور برای ورود به این نهاد مهم و اساسی بود. از دل جریان‌های عمده سیاسی، ظاهراً سه یا چهار جریان سنتی می‌باید در این عرصه فعال می‌بودند، اما موضوع با ائتلاف «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» و «جامعه روحانیت مبارز» وضع خاصی یافت. سپس اصلاح‌طلبان با قدری تأمل و سکوت، پشت فهرست حزب اعتماد ملی رفته و کمابیش بدان اتکا کردند. جریان دیگر نیز در قالب جبهه «اصول‌گرایی و کارآمدی» به ارائه فهرست پرداختند. ولی جریانی مهم‌تر و مدعی‌تر وجود داشت که از مدت‌ها پیش برنامه‌ داشت.

این جریان که با عنوان «نخبگان حوزه و دانشگاه» وارد عرصه رقابت سیاسی شد، شاخصه اصلی جریان‌های حامی دولت و منتقد صریح هاشمی، کروبی، خاتمی و کلیه رجال و نهادهای مجرد از دولت و رئیس جمهور بود. در رأس این جریان آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی حضور داشت که با اعتماد‌به نفس، پیروزی را حتمی می‌دانست. با این تصور، شاخص‌ها و بنیان‌های رقابت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، مابین دو قطب عمده آن، یعنی هاشمی رفسنجانی و مصباح یزدی دچار نوسان شد.

نتیجه، اما غیرقابل پیش‌بینی بود. «نخبگان حوزه و دانشگاه»، این رقابت را بسان رقابت دور دوم انتخابات ریاست جمهوری قلمداد کردند و پیروزی قطعی را در دسترس می‌دانستند. اما تجمیع انتخابات شوراها، خبرگان و مجلس موجب جلب نظر عده کثیری به صندوق‌های اخذ رأی شده بود. در نتیجه گروه اخیر کوشیدند جنگ فقر و غنا را با حملات به هاشمی و حسن روحانی و عصر سازندگی و دوره اصلاحات و...، احیا سازند  و هواداران خود را به صحنه فراخوانند. نهایت آن‌که آرای مجلس خبرگان رهبری، آرای مردم به اعتدال و ائتلاف بود.
  با اعلام نتایج نهایی انتخابات مجلس خبرگان رهبری در تهران و سراسر کشور، مشخص شد وابستگان به جریان دولت نهم، به کمترین کرسی ممکن در مجلس خبرگان دست یافته‌اند. آیت‌الله خوشوقت که چهره شاخص نخبگان حوزه و دانشگاه بود رأی نیاورد و رأی آیت‌الله مصباح یزدی نیز با آرای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی قابل قیاس نبود.

در یک نگاه طبق آخرین نتایج از 70 کرسی مجلس خبرگان رهبری در سراسر کشور - منهای تهران- فهرست جامعتین با 54 عضو در مقام اول قرار گرفت. فهرست اصول‌گرایی و کارآمدی با 50 عضو مشترک با جامعتین، در مقام دوم، حزب اعتماد ملی و اصلاح‌طلبان با 15 عضو، سوم و نخبگان حوزه و دانشگاه با 5 عضو به مقام آخر نزول کردند. از 16 کرسی تهران هم، اکثریت آرای مردم نصیب فهرست جامعتین و حزب اعتماد ملی شد. اکثریت مجلس خبرگان به طور کلی در دست روحانیون شناخته شده  قرار گرفت. نگرش اعتدالی پیروز و پذیرفته شد. رأی بالای هاشمی رفسنجانی دلیل محکمی بر این امر بود.

 اقلیتی در مسیر مجلس شورای اسلامی

 انتخابات میان دوره‌ای مجلس هفتم هم برای پرکردن کرسی‌های خالی چهار نماینده –تهران 2نفر، بم 1 نفر و اهواز 1 نفر- در حالی برگزار شد که جدل‌های مربوط به شوراها و خبرگان در گوش همگان طنین می‌افکند و حواس اهل نظر و علاقه‌مندان را از آن دور می‌ساخت. مسأله این بود که هرجناحی در این بازی چهار نفره پیروز می‌شد، تغییری بر صف‌بندی مجلسیان نمی‌نهاد، ولی به لحاظ نمادین، می‌توانست جذاب باشد و خصوصاً دو نماینده تهران می‌توانستند به عنوان شاخصه‌ای در گرایش‌های آرای مردم مدنظر قرار گیرند. در این عرصه نیز چهار گروه اصول گرایان، محافظه‌کاران، اصلاح‌طلبان و سرانجام هواداران دولت به رقابت پرداختند و اتفاقاً تبلیغات فراوان و پرشوری هم داشتند.

نهایتاً سهم اصول‌گرایان در تهران یک کرسی و سهم اصلاح‌طلبان نیز یک کرسی از نمایندگان پایتخت بود. در این جدال که غفوری فرد و سهیلا جلودارزاده راهی مجلس هفتم شدند، طرفداران دولت سهمی نبردند و حتی در اهواز و بم هم نامزدهای اصول‌گرا وارد مجلس شدند. البته نباید با چنین شاخصه‌ای دست به قضاوت و داوری در باب دولت دکتر احمدی نژاد و همکاران وی زد، اما به طور قطع با جمع بست نتایج هرسه انتخابات و رویکرد مردم، می‌توان وضع و گرایش افکار عمومی را دریافت.

این قضاوت برای چنین زمان کوتاهی از فعالیت دولت مناسب نیست. اگر حداقل اثر و تأثیر آرای مردم بر دولتیان، بازنگری و درنگ ایشان در عملکرد خویش و نقد و جمع‌بندی مناسب از برنامه‌ها و رفتارهای آنان در طول این مدت بوده باشد، این درس‌ گران‌بها را نباید به سادگی وانهاد. مردم سخن و پیام خویش را به وضوح، از طریق سه انتخابات بیان کردند و اعتدال و همدلی را از مدیران و مسئولان نظام در خواست نمودند.مردم اعلام کردند که باید عملاً در پی حل مشکلات مردم و ساماندهی زیست آنان و برطرف کردن نیازهای ایشان بود. خاصه در شهرها، جایی که هر روز باید هزار‌ها بزرگراه و خیابان و کوچه با میلیو‌ن‌ها جمعیت و صدهاهزار مسأله کوچک و بزرگ اداره شود. در این‌جا نمی‌توان هیأتی عمل کرد یا بودجه را به دلخواه هزینه نمود و یا وقت را به دیدارهای ارباب رجوع و رفع مشکلات خرد و کوچک گذراند. باید مدیریت شاق و سنجیده و کلان را با همت و نظم و تفکر علمی به کار گرفت. مردم این مسائل را در انتخابات شوراها به همه مسئولان گوشزد کردند.

 اراده تحول در مدیریت شهر و کیفیت زندگی

انتخابات شوراها، گرچه به لحاظ جایگاه آن در هرم سیاسی کشور در ذیل خبرگان قرار می‌گیرد ولی به لحاظ توجه مردم و تأثیر کوتاه و میان مدت آن بر زندگی مردم، اهمیت افزون‌تری دارد. ارزیابی صف‌بندی‌ها، شرایط و نتایج این انتخابات از اهمیت مضاعفی برخوردار است. همه مراحل این انتخابات، اعم از بحث‌های نظری، مقدمات اجرایی و کیفیت حدوث آن در روز 24 آذر و بالاخره شمارش با تأخیر آراء قابل بررسی و بحث و تحلیل است. اما هجوم مردم به صندوق‌ها عمدتاً متوجه این انتخابات و درک اهمیت آن بر مدیریت زندگی روزمره بود. از اختصاصات این همه پرسی، ارائه آرای سنجیده و ایجاد ترکیبی متمایز در شوراهاست.

برخلاف همه دفعات گذشته، مردم  از میان 4 گروه اصول گرایان، اصلاح‌طلبان، چهره‌های مستقل و قلیلی از هواداران دولت، گزینش و فهرست خاص خود را جمع کردند و ترکیبی متفاوت و بی‌سابقه ایجاد نمودند. مشارکت مردم، نوید نشاط سیاسی مجدد در جامعه را می‌دهد. فعالیت مستمر و حساسیت جریان‌های سیاسی در معرفی نامزدها و رقابت آن‌ها در شرایطی حساس، به جلب اعتماد مردم انجامید و اکثر صاحبان رأی به این نتیجه رسیدند که می‌توانند اراده خود را از طریق صندوق‌ها اعمال نمایند.

 حضور اصول‌گرایان طرفدار شهردار تهران، و اصلاح‌طلبان –که آن‌ها نیز حامی شهردار قالیباف بودند- و برخی چهره‌های مستقل که آن‌ها نیز غالباً به شهردار ابراز اعتماد می‌کردند، تأثیر اساسی بر رأی مردم در پایتخت نهاد. چند شاخه شدن طیف‌های اصول‌گرا و محافظه‌کار، در مقابل یکپارچه شدن اصلاح‌طلبان، همراه با انشقاق فهرست رایحه خوش خدمت، مردم را بیشتر راغب کرد. انتخابات سومین دوره شوراهای شهر و روستا به طور کلی گرایش مردم را به استقبال از چهره‌های کارآمدتر و مشخص‌تر نشان داد. اتفاقاً توجه مردم به چهره‌های فراجناحی بیشتر شده بود و نشانگر رویگردانی آنان از درگیری‌ها و خصومت‌های جناحی در کشور بود.

افراد معتدل و خوشنام اصول‌گرا، خاصه طیف هوادار شهردار تهران همراه با برجستگان فهرست اصلاح‌طلبان، درکنار اقلیتی از هوداران دولت، ترکیب شوراهای تهران، شهرستان‌ها و روستاها را تشکیل می‌دهد. جمع‌بندی آراء بیانگر این است که در خارج از پایتخت نیز به ترتیب اصول‌گرایان، اصلاح‌طلبان، مستقل‌ها و حامیان دولت، حائز بیشترین و کمترین آراء بوده‌اند. اکثریت البته با اصول‌گرایان است. آنان از مجموع 257 کرسی شوراهای 29 استان کشور به 115 کرسی دست یافته‌اند. اصلاح‌طلبان 43 کرسی و سرانجام رایحه خوش خدمت 40 کرسی.

تحلیل این ارقام نشانگر وضع کنونی در گرایش‌های توده مردم است. اصلاح‌طلبان این انتخابات را پیروزی بزرگی برای خود دانسته و از تجربه ائتلاف استقبال بسیاری کرده‌اند. اصول‌گرایان با حوصله‌ و اهتمام به برخی مسائل خاص و بهره‌گیری از ابزارهای سنتی که در اختیار داشتند، همچنان راه گذشته را می‌پویند و از تجارب خویش، به رغم برخی انشعاب‌ها بهره می‌برند. ورود نامزدهای مستقل و موفقیت نسبی بسیاری از آن‌ها، دروازه سیاست را به روی چهره‌های کمتر شناخته شده و تازه نفس باز کرده است.

 پس از انتخابات

انتخابات که به پایان رسید، شبهه‌هایی در شمارش و حتی در نحوه برگزاری و رأی‌گیری از سوی بسیاری از مطبوعات و رسانه‌ها و صاحب‌نظران مطرح شد. این انتخابات، البته، نخستین تجربه دولت احمدی‌نژاد در اخذ آرای ملت محسوب می‌شد. به طول انجامیدن شمارش آراء، بستن درها به روی ناظران مستقل و نمایندگان احزاب و جریان‌های غیردولتی، بیرون نهادن خبرنگاران از ستاد، عملکرد برخی ناظران و بالاخره تغییر محل شمارش صندوق‌های شوراها و شمارش آن‌ها در پشت درهای بسته، می‌رفت تا بحرانی بزرگ ایجاد کرده و کل انتخابات را زیر سؤال ببرد. اما تدبیر مسؤولان و صحت تقریبی نتایج به لحاظ نزدیکی با افکار و انتظار عمومی، موجب تغییر وضعیت و رضایت افکار عمومی شد. این تجربه، از بهترین تجارب انتخاباتی در تاریخ مملکت و جمهوری ماست. جمهوری اسلامی ایران، بیش از هر چیز به رأی و ایمان ملت پایبند و بدان متکی و پیوسته است.

اگر تظاهرات و شعارهای مردم در اجتماعات نوعی نمایش مردمی است، در کنار آن صندوق‌های رأی حقیقت اتکای نظام به مردم را نشان می‌دهد. به همین دلیل، صیانت از آن، تداوم آن، تعمیق فرهنگ آن، گسترش اعتماد مردم بدان، تنها راه عبور ما از سنگلاخ‌های معاصر خواهد بود. این‌گونه، و تنها این‌گونه ایران با مردم‌سالاری دینی‌اش، در قلب منطقه غم زده و خشونت گرفته خاورمیانه می‌درخشد

کد خبر 17982

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز