همشهری آنلاین - ترجمه و تلخیص امید پارسانژاد: بخش دوم رشته مقالات پیتر کلارک، پژوهشگر ارشد مؤسسه پوینتر، درباره نوشتن مطالب دنباله‌دار مطبوعاتی:

فرض کنیم به موضوعی بسیار مهم در حوزه خبری خود دست یافته‌اید. شاید مشغول پوشش موضوع مهاجرت هستید و درباره راز مرگ یک نگهبان گشت مرزی تحقیق می‌کنید. یا ماجرای دراماتیک نجات ماهیگیرانی را دنبال می‌کنید که در دریا گم شده‌اند.

شاید کسی در محل شما بزرگترین جایزه بخت‌آزمایی کشور را برده و قصد دارد بچه مدرسه‌ای‌های فقیر را به سفر دور دنیا بفرستد. از هر جهت ماجرای فوق‌العاده‌ای است، اما چطور می‌خواهید آن را ارائه دهید؟ با مطالب جداگانه و در قالب اخبار معمولی؟ در یک مطلب بلند در شماره آخر هفته؟ یا شاید در سری مقالاتی دنباله‌دار؟

اگر روی چنین موضوعی کار می‌کنید آن را با معیارهای دوازده‌گانه زیر بسنجید و ببینید آیا به شم حرفه‌ای و پرداخت مطلب شما کمک می‌کند یا خیر؟

1- «مطلب دنباله‌دار صبحانه‌ای» [ن.ک: بخش‌اول] بر شخصیتی معین تمرکز دارد که ماجرا عمدتاً از نگاه او بیان می‌شود.

شخصیت‌های فرعی در این نوع مطالب به ندرت وجود دارند. اگر ماجرایی با چند شخصیت و طرح‌های چند بعدی دارید، بهتر است آن را در یک مطلب بلند یا در قالب مطالب بلند دنباله‌دار روایت کنید. هنگامی که ماجرا روز به روز پیش می‌رود، برای خواننده دشوار است توجه خود را از یک شخصیت به شخصیتی دیگر منتقل کند. بنابراین بهتر است جزئیات جدید همه از نگاه شخصیت اصلی بیان شود که در تمام قسمت‌ها حضور دارد.

2- «مطالب دنباله‌دار صبحانه‌ای» در یک طرح ساده روایی بهتر بیان می‌شوند تا در طرح‌های چندبعدی یا داستان‌های فرعی.

مطلب بلند دنباله‌دار می‌تواند طرح‌های چندبعدی را در خود داشته باشد، اما دنباله‌دارهای صبحانه‌ای خیر. تنها استثنای احتمالی مربوط به روایت‌هایی است که بین دو شخصیت رفت و آمد می‌کند تا تقابل یا ارتباط آنها را نشان دهد. معنای این حرف این نیست که ماجرا باید لزوماً به ترتیب وقوع روایت شود. بعضی روایت‌ها از اواسط ماجرا آغاز می‌شوند و سپس به ابتدا فلاش‌بک می‌کنند.

3- ماجرا برای ایجاد تعلیق در پایان هر بخش به اندازه کافی چرخش‌های داستانی، پیچ و خم و غافلگیری دارد.

تعلیق پایانی هر بخش یکی از ضروری‌ترین ابزارهای نوشتن دنباله‌دارهاست. شرکت «ریپابلیک پیکچرز» در اواخر دهه 1940 سریال‌ها و فیلم‌های حادثه‌ای زیادی در انواع مختلف، از وسترن تا علمی‌تخیلی تولید کرد. هر قسمت از این سریال‌ها با صحنه سقوط اتومبیل از صخره یا برخورد سفینه با یک سنگ آسمانی پایان می‌یافت. این تمام انگیزه‌ای بود که تماشاگر را هفته بعد نیز به سالن سینما می‌کشاند.

تعلیق‌های پایانی برای اینکه تأثیر بگذارند لزوماً نباید خیلی دراماتیک باشند. مثلاً ممکن است شما انتظار قسمت بعدی یک سریال را بکشید تا ببینید کدام یکی از بچه‌ها موفق می‌شود نقش اصلی تئاتر مدرسه را به دست آورد. «تام فرنچ» که در نوشتن دنباله‌دارها استاد است اسم این نوع تعلیق‌ها را «انتظار اجباری» گذاشته است. ما در بیشتر مطالب روزنامه‌ای پایان را زود لو می‌دهیم، اما در دنباله‌دارها خواننده را منتظر می‌گذاریم.

4- نویسنده یک «منبع طلایی» برای اطلاعات دارد.

این منبع اغلب یا خود شخصیت اصلی ماجراست یا کسی است که او را به خوبی می‌شناسد. چنین شخصی ممکن است انگیزه‌هایی مشکوک برای شناخته شدن داشته باشد، اما در بسیاری از موارد شخصیت‌های خوب حاضرند حریم خصوصی خود را فدای منافع عمومی کنند. چنین کسانی ممکن است به شما اجازه دهند آنها را در لحظات خصوصی زندگی همراهی کنید. آنها حاضرند بارها با شما گفتگو کنند.

در موارد دیگر ممکن است «منبع طلایی» یک سند باشد: صورت‌جلسه یک محاکمه، اسناد تحقیقات پلیس، یک دفتر وقایع یا خاطرات روزانه، یک آلبوم عکس یا یک مجموعه فیلم ویدیویی. جزئیات، صحنه‌ها و گفتگوهایی که برای نوشتن دنباله‌دار نیاز دارید نه تنها وجود یک منبع طلایی را الزامی می‌کند، بلکه ایجاب می‌کند طوری در ماجرا غرق شوید که بتوانید خیلی چیزها را با چشم و گوش خودتان ببینید و بشنوید.

5- قطار دنباله‌دارها «موتور» دارد.

«تام فرنچ»، گزارشگر «سن‌پترزبورگ تایمز»، نخستین کسی بود که پرسش اصلی را که دنباله‌دار در پی پاسخ دادن به آن است «موتور» نامید: آیا دخترک 15 ساله عامل قتل مادرش است؟ آیا عمل پیوند موفقیت‌آمیز خواهد بود؟ آیا تابلوی نقاشی تقلبی و بی‌ارزش از آب در می‌آید؟ آیا مرد مکزیکی به سلامت از مرز عبور می‌کند؟ پیرزنی که بخت‌آزمایی را برده باز هم در بازی بینگوی چهارشنبه‌شب شرکت می‌کند؟

هر کدام از این پرسش‌ها می‌تواند موتوری باشد برای یک دنباله‌دار واقعی. به طوری که از پرسش آخر پیداست، دنباله‌دارها لزوماً نباید به موضوعات جدی بپردازند، هرچند بیشترشان چنین می‌کنند، شاید به این دلیل که می‌خواهند طول و تفصیلشان را توجیه کنند. قبل از اینکه قلم روی کاغذ بگذارید از خود بپرسید این رشته مطالب قرار است به کدام سئوال در ذهن خواننده پاسخ دهد؟

6- نیروی دنباله‌دارها از یکی از این پرسش‌ها ناشی می‌شود: «بعد چه می‌شود؟»، «ماجرا چطور اتفاق افتاده است؟» یا «بعد چه چیزی معلوم می‌شود؟»

نمونه برای «بعد چه می‌شود؟»: زنی متوجه می‌شود شوهرش ایدز دارد. به آزمایشگاه می‌رود، آزمایش می‌دهد و بعد نتیجه را می‌گیرد...

نکته: اگر مجبورید روایت ماجرا را مدام برای ارائه توضیحات دیگر قطع کنید، نتیجه کار احتمالاً یک رشته مطلب جدا از هم خواهد بود نه یک «روایت دنباله‌دار». در رشته مطلب‌های معمولی می‌توانید بخشی از اطلاعات را در گرافیک‌ها یا به طرق دیگر نشان دهید؛ اما در دنباله‌دارها تمام توضیحات باید در متن اصلی باشد.

7- روایت می‌تواند همزمان و به یک اندازه «شخصیت‌محور» و «طرح‌محور» باشد.

این اظهارنظر بسیار جالب توسط «جم وینبرن» ارائه شده که از متخصصان دنباله‌دار‌نویسی است. به گفته او روایت‌های دنباله‌داری که به دلیل شخصیت‌پردازی ضعیف یا کم تنها با طرح داستانی پیش می‌روند، بسیار کمتر از آنهایی که بر اساس رشد و تحول یک شخصیت بنا شده‌اند جذاب هستند. من با این گفته موافقم. در واقع روایت‌های طرح‌محور اغلب از عدم وجود «منبع طلایی» که به آشکار شدن شخصیت کمک می‌کند رنج می‌برند.

نکته: بارها شاهد شکست دنباله‌دارهایی بوده‌ام که شخصیت اصلی آنها به قدر کافی همدلی‌برانگیز نبوده است.

نکته دوم: صرف اینکه شما از یک شخصیت خوشتان می‌آید دلیل نمی‌شود که خوانندگان هم خوششان بیاید.

8- ماجرا ذاتاً برای قسمت‌بندی مناسب است.

اکثر روایت‌های بلند، به رغم تلاشی که نویسندگان برای ارائه آنها به صورت یکپارچه می‌کنند، برای ارائه در چند قسمت مناسب‌تر هستند.

«مارک بوودن» یکی از موفق‌ترین دنباله‌دارها را برای «فیلادلفیا اینکوایرر» نوشت. «سقوط شاهین سیاه» ماجرای نبرد ارتش آمریکا را در سومالی روایت می‌کرد [بر اساس این دنباله‌دار فیلمی معروف هم ساخته شد]. بوودن داستان را به شکل یک کتاب نوشت و سپس با کمک سردبیرش «دیوید زوکینو» کوشید آن را به 29 قسمت مناسب برای چاپ در روزنامه تقسیم کند.

این عدد 29 الکی نیست! معنی‌اش این است که دنباله‌دار می‌تواند یک ماه چاپ شود و شروع و پایانش هم روز یکشنبه باشد [روزنامه‌ها در غرب روزهای تعطیل هم منتشر می‌شوند و نسخه روزهای تعطیل مفصل‌تر است]. به روایت دنباله‌دار بین این قسمت‌ها فکر کنید: 8، 15، 22، 29. هر یک از این‌ها را می‌توان یکشنبه آغاز کرد و یکشنبه بعدی به پایان رساند. بیشتر دنباله‌دارها کمتر از هشت قسمت دارد و این چیز خوبی است. به یاد داشته باشید که روزنامه می‌تواند بیش از یک قسمت از دنباله‌دار را در یک شماره چاپ کند. قسمت‌بندی داستان قدرت انتخاب سردبیر را افزایش می‌دهد.

9- مطالب دنباله‌دار باید جای مشخصی در روزنامه داشته باشند.

دنباله‌دارهای صبحانه‌ای به اسم «کمیک استریپ» هر روز در روزنامه‌ها چاپ می‌شود. جای مشخص آنها باعث می‌شود خوانندگان به راحتی پیدایشان کنند. خوانندگان به مرور عادت می‌کنند سرنوشت شخصیت مورد علاقه‌شان را مثل یک عادت روزانه دنبال کنند. سردبیر با اختصاص مکان مشخص به دنباله‌دار به ایجاد این عادت کمک می‌کند. دنباله‌دارهایی که جای ثابت دارند همیشه موفق‌تر هستند، هر چند گاهی حفظ جای ثابت برای دنباله‌دارها میسر نیست.

10- هر قسمت روزانه باید بر اساس زمان تقریبی خوانده شدن سنجیده شود.

در طول دوران کار حرفه‌ای‌ام تجربه اندازه گرفتن طول مطلب بر اساس تعداد حروف، تعداد کلمات، ستون در اینچ و صفحه را داشته‌ام. اما چرا به جای همه اینها اندازه یک مطلب یا قسمت را بر اساس زمان تقریبی خوانده شدنش نسنجیم؟ این زمان البته می‌تواند بسته به مهارت خواننده و محیطی که او در آن مطلب را می‌خواند متفاوت باشد، اما بر اساس تجربه می‌توان گفت هر خواننده [انگلیسی‌زبان] تقریباً هر یکصد لغت [انگلیسی] را در 33 ثانیه می‌خواند.

این تخمین را می‌شود اینطوری گرد کرد: 200 لغت در دقیقه. بنابراین یک مطلب 1000 کلمه‌ای را که روان نوشته شده باشد می‌توان در پنج دقیقه خواند. بهتر است برای همه مطالب همین اندازه رعایت شود. راز ناگفته تحریریه روزنامه‌های آمریکایی این است که بسیاری از روزنامه‌نگاران مطالب طولانی‌تر از این را حتی در روزنامه خودشان نمی‌خوانند. آنها هم گرفتارند، وقت ندارند و اخبار را از اینترنت می‌گیرند.

11- موضوع دنباله‌دار بر موضوعی مهم دلالت دارد، موضوعی مثل خدمات عمومی، نفع عامه، روابط اجتماعی، جنگ و اثرات آن و...

تصمیم دارم دنباله‌دارهایی درباره مسائل بزرگ بنویسم: ایدز (بلای قرن بیستم)، هولوکاست (جنایت قرن بیستم) و هزاره (پایان قرن بیستم). این مسائل بزرگ باید در قالب زندگی و سرگذشت آدم‌های مشخص بیان شود. توجیه انتشار روایت‌های دنباله‌دار که هدف اجتماعی مهمی را دنبال نکند دشوار هست اما غیرممکن نیست. شما باید هدفتان را از همان ابتدا مشخص کنید، آن را با سردبیر در میان بگذارید و اگر توافق حاصل شد، آن را در قالب ماجرا بیان کنید.

12- خواننده در پایان روایت پاداش می‌گیرد.

اصراری بر پایان خوش آبکی به سبک سریال‌های تلویزیونی ندارم، اما پایان‌بندی باید ارضاءکننده باشد به طوری که پاداشی تلقی شود برای خواننده‌ای که مطالب را دنبال کرده است. همانطور که جان فرنکلین (برنده دو جایزه پولیتزر) بارها گفته است، مثلاً لازم نیست بیمار پس از عمل مغز لزوماً زنده بماند، اما اگر مرد، لازم است مشخص شود پزشک تمام تلاش خود را کرده و از این پس نیز برای نجات جان انسان‌ها کوشش خواهد کرد. به یاد داشته باشید که اگر پایان ماجرایی که روایت می‌کنید سیاه، غم‌افزا، ناامید‌کننده یا بی‌رحمانه است، روایت دنباله‌داری که می‌نویسید تأثیر آن را افزایش می‌دهد.

بسیار خوب، حالا اگر فکر می‌کنید ماجرایی که می‌خواهید روایت کنید برای نوشتن دنباله‌دار مناسب است چه باید بکنید؟ روزنامه شما مطلبی را که قبلاً شبیهش چاپ شده باشد منتشر نمی‌کند. چه استدلال‌هایی وجود دارد که نشان دهد مطلب دنباله‌داری هم برای خواننده و هم برای روزنامه مفید است؟

این مطلبی است که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.

کد خبر 16529

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز