جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵ - ۱۱:۰۳
۰ نفر

ترجمه مجید رفیعی: جورج بوش، فرمانده کل، قصد کرد 21 هزار تن دیگر از سربازان خود را به گورستان عراق بفرستد.

سیل خطاهای مرگبار ادامه دارد، هر روز جدول زمانی تازه، ضرب‌الاجل و شرایط تازه و تعریف اهداف جدید برای آمریکا و متحدان عراقی‌اش. اما در جنگ با ترور هنوز می‌توان پیروز شد، زنده یا مرده. و حالا شاید مرده.
سخنان جدید بوش درباره عراق همه زنگها را به صدا درآورد؛ یک میلیارد دلار کمک اضافی به عراق و امیدواری دادن درباره موفقیت‌های آینده با همکاری گروه‌های شیعه در دولت منتخب بغداد برای نابود کردن قلب القاعده. این کار مستلزم گذشت زمان است و  ممکن است سال‌ها طول بکشد؛ به قول سیاستگذاران واشنگتن حداقل سه سال. اما به هر حال ماموریت کامل می‌شود.
«مأموریت کامل شده.» این همان عبارتی است که چهار سال پیش بر روی تابلویی پشت سر بوش در آن هواپیمای تک‌نفره در کالیفرنیا نوشته شده بود. چند ماه بعد رئیس جمهور برای اسامه بن‌لادن و عوامل ناآرامی‌های عراق پیام داشت و فریاد زد که «آن‌ها را پیدا کنید و بیاورید.» سال گذشته رهبران این گروه شورشی عرب در نوار ویدئویی‌شان بوش را جنایتکار جنگی خطاب کردند، اما از او خواستند نیروهایش را از عراق خارج نکند، چون هنوز به اندازه کافی از آن‌ها نکشته‌اند، ولی کسی به این حرف توجهی نکرد.
حالا آن‌ها فرصت بیشتری برای کشتار دارند. صدام در چند قدمی چوبه دار حرفی زد که بوش و بلر جرأت ادای آن را نداشتند: عراق به جهنم تبدیل شده است.
این روزها باید ویتنام را با آن پیروزی‌های ساختگی‌اش و شمار کشته‌ها، شکنجه‌ها و قتل عام‌ها به یاد آورد. اما تاریخ پر است از مردان قدرتمندی که فکر می‌کردند می‌توانند در شرایط سخت به پیروزی برسند. ناپلئون را به یاد بیاورید، نه آن امپراتوری که از مسکو عقب‌نشینی کرد بلکه آن ناپلئونی را به یاد آورید که باور داشت شورشی‌های وحشی اسپانیای تحت اشغال فرانسه را می‌توان به راحتی پاکسازی کرد. او آن‌ها را شکنجه و اعدام می‌کرد. دولتی محلی در اسپانیا تشکیل داده بود؛ شبیه دولت نوری مالکی. او به درستی دشمنانش را به حمایت از عوامل ناآرامی و آشوب متهم می‌کرد. ناپلئون وقتی با شکست روبه‌رو شد تصمیم گرفت  ماشین جنگ را دوباره روشن کند و دوباره مادرید را تصرف کند؛ همان‌طور که بوش تصمیم به تصرف دوباره بغداد گرفته است. آن عملیات سرانجام فاجعه‌باری داشت؛ البته بوش مانند ناپلئون بناپارت نیست.
پت بوچانان سیاستمدار محافظه‌کار آمریکایی پیش از شروع جنگ عراق در سال 2003 به درستی گفت: « ما به‌زودی جنگ امپراطورگونه‌ای را علیه عراق شروع می‌کنیم؛ با همه توانی که انگلیس و فرانسه در اگوست 1914 حمله بردند. اما این تهاجم طبق پیش‌بینی نومحافظه‌کاران جلو نمی‌رود. شبه‌نظامیان اسلامی با میلیون‌ها نیروی معتقدی که در اختیار دارند هرگز نمی‌پذیرند که بوش سرنوشتشان را به آن‌ها دیکته کند. آن‌ها برای بیرون راندن اشغالگران دست به ترور و جنگ چریکی می‌زنند. آن‌ها با همین ابزار، انگلیسی‌ها را از فلسطین، فرانسوی‌ها را از الجزایر، روس‌ها را از افغانستان، آمریکایی‌ها را از سومالی و بیروت و اسرائیلی‌ها را از لبنان بیرون راندند. ما تازه در این مسیر قرار گرفته‌ایم و در سال‌های آینده به همان راهی می‌رویم که امپراتوری‌های پیشین رفته‌اند.»
اما جورج بوش جرأت نگاه به گذشته را ندارد. تاکنون 3 هزار آمریکایی در این جنگ کشته شده‌اند و صدها هزار عراقی هم جان خود را از دست داده‌اند. حال قرار است 20 هزار نیروی جدید برای جلوگیری از ادامه این کشتارها به عراق فرستاده شود. این نیروها بیشتر در بغداد مستقر شده و به سراغ پایگاه‌های اصلی عوامل ناآرامی در میان شیعیان و سنی‌ها بروند. این بر خلاف رویه گذشته بود که فقط سنی‌ها کنترل می‌شدند. فرماندهان نظامی در عراق می‌گویند طرح امنیتی جدید باید به‌طور مساوی به هر دو طرف رسیدگی کند. اما چنین رویکرد قابل باور و منطقی در این جنگ ممکن نیست.
دموکراسی در عراق باید از همان ابتدا به اجرا درمی‌آمد؛ نه با تهدید شیعیان که پل برمر را تهدید کرده‌ بودند اگر انتخابات آزاد برگزار نشود به عوامل ناآرامی می‌پیوندند. نظامیان آمریکایی با همین ابزار جلوی آشوب آوریل 2003 را گرفتند. کشتار 14 غیرنظامی سنی توسط چتربازان آمریکایی در فلوجه در بهار آن سال جرقه‌ای برای شروع ناآرامی‌ها بود. بله ایران و سوریه می‌توانند در این بحران به بوش کمک کنند. اما این دو کشور مدت‌هاست موضوع تهدیدات شدید دولت بوش هستند. بعد موج شکنجه و کشتار و پاکسازی گسترده قومی در سرزمینی به راه افتاد  که ما برای آزادسازی آن رفته بودیم.
بوش و بلر جنگ را در تلویزیون یا بر پرده سینمای هالیوود تجربه کرده‌اند؛ به همین دلیل در این باره دچار توهم هستند. تاریخ‌نگاران روزی این پرسش را مطرح خواهند کرد  که چگونه دولت‌های غربی وارد جنگ شدند؛ در حالی‌ که هیچ‌کس از آن‌ها به غیر از کالین پاول تجربه حتی یک روز جنگ را هم نداشته‌اند.
اما بوش که هم از گذشته غافل است و هم از آینده، همچنان از پیروزی سخن می‌گوید. این حرف گفته درستی است که تنها درسی که از تاریخ می‌گیریم این است که از آن درسی نمی‌گیریم.
طرح بوش 
این طرح، افزایش 20 هزار نفری نیروهای نظامی در عراق است، با این استدلال که خطای گذشته باید اصلاح شود. این نیروها قرار است امنیت بغداد را تامین و این شهر را باثبات کنند. همچنین یک میلیارد دلار برای بازسازی به عراق کمک می‌شود تا اقتصاد آن به تحرک واداشته شود و زمینه ایجاد  شغل فراهم آید. با این کار عراقی‌ها درمی‌یابند که می‌توان صلح و کامیابی را تقسیم کرد. از سوی دیگر تعهد آمریکا به عراق تعهدی پایان‌ناپذیر نیست؛ و هیچ جدول زمانی برای خروج و عقب‌نشینی نیروها تعیین نمی‌شود.
طرح کنگره
از نظر کنگره افزایش 20 هزار نفری نیروها در عراق کار اشتباهی است. البته انتظار می‌رود که این افزایش نیرو در مجلس نمایندگان رأی بیاورد. سنا هم، اگرچه از بوش خواهد خواست از این به بعد برای تصمیماتش در این جنگ از کنگره تأییدیه بگیرد، کاری برای جلوگیری از تحقق این طرح نمی‌تواند انجام دهد. درباره کمک مالی اضافی هم، کنگره بر این باور است که این پول نباید بدون برنامه و مانند گذشته هزینه شود. دموکرات‌های کنگره در حال تدوین طرحی برای بررسی کمک‌های مالی به عراق هستند.
کد خبر 15334

پر بیننده‌ترین اخبار آمریکا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز