عزیز شاه‌محمدی: دهم فروردین ماه 1358 همه پرسی برقراری نظام جمهوری اسلامی در ایران برگزار شد

12 فروردین ماه 1358 با اعلان اینکه در این همه پرسی 2/98 درصد رای دهندگان به جمهوری اسلامی رای داده‌اند ،تاسیس جمهوری اسلامی رسمیت یافت.درتاریخ 21 تیر ماه 1358 صدام حسین در عراق قدرت کامل را در دست گرفت.هرچند عراق در دوره بعثی ها با اتحاد شوروی آن دوره قرارداد 20 ساله راهبردی امضا کرده بود و ظاهرا مسکو در صف نخست حمایت از حزب بعث قرار داشت اما به نوشته روزنامه تایمز لندن پس از اعدام صدام ،حزب بعث با قطار CIA به بغداد رسید. در زمان روی کار آمدن حزب بعث در عراق، روابط ایران با غرب در دوران طلایی خود بود اما این روابط مانع از طرح ریزیهای استعماری کشورهای غربی بر ضد ایران نبود. در مهرماه سال 1359 چند روز پس از شروع جنگ تجاوزکارانه صدام حسین بر ضد ایران روزنامه نیویورک تایمز نوشت:«طرح اشغال ایران در سال 1950 (1329شمسی در همهمه ملی شدن نفت در ایران ) با کمک و یاری انگلستان پی ریزی شد و هدف از آن تسلط بر استان نفت خیز خوزستان بود ،مشروط براین که دوران متارکه ای در پی حمله بر قرار گردد و در طول دوران یاد شده؛ ایران از این استان چشم پوشی کند» .
نیویورک تایمز همچنین نوشت:«طرح یاد شده توسط مستشاران انگلیسی که در آن زمان در مناطق مختلف خاورمیانه حضور داشتند؛ در نظر گرفته شد ولی به این دلیل که ایران زیر نفوذ استعمار انگلیس بود از اجرای آن صرف نظر شد. در دهه 50 میلادی قرن گذشته کشورهای غربی به خاطر ملی شدن نفت ایران طرح حمله عراق به ایران و جدا سازی خوزستان از این کشور را تدارک کردند.انگلستان همین شیوه را در جدا کردن افغانستان از ایران اجرا کرده بود. در دوره فتحعلی شاه قاجار وقتی دولت انگلستان متوجه شد که شاه قاجار ضعیف تر از آنست که مانع از دسترسی روسیه و فرانسه به هند شود و هند دره نادره ای بود که حفاظت از آن برای امپراطوری انگلستان بسیار مهم محسوب می شد ؛زمینه جدایی افغانستان از ایران تمهید شد. در قراردادی که به «قرارداد مفصل » شهرت دارد و در دوره فتحعلی شاه قاجار امضا شده است دو نکته مهم در دو بند جداگانه وجود دارد.اول اینکه مقرر می شود «اگر بین ایران و طوایف افغان جنگی در بگیرد ،انگلستان بی طرف بماند.(مبادا طرفداری انگلستان از ایران موجب رنجش افغان ها بشود) .دوم اینکه اگر بین انگلستان و طوایف افغان در هند جنگی روی دهد ؛ایران متعهد شد به نفع انگلستان وارد جنگ شود.( تا رابطه افغان ها با دولت مرکزی ایران مکدر شود).این زمینه چینی ها منجر به جدا کردن افغانستان از ایران در دوره محمد شاه قاجار شد.
بنابر شناختی که از شیوه های تفکر و اندیشه در مورد ایران و کشورهای خاورمیانه داریم؛به طور حتم و یقین در می یابیم که اگر طرح مزبور در سالهای دهه 50 قرن گذشته تحقق می یافت؛دولتهای غرب؛حکومت های کوچک را در خوزستان به وجود می آوردند زیرا که شیوه تقسیم مناطق نفت خیز به کشورهای کوچک دست نشانده؛تسلط بر آنها را برای غرب آسان می سازد.اصولا وجود کشور نفت خیز ثروتمند و متحد و یکپارچه که حرکتی انقلابی در آن روی دهد به نفع غرب نیست.بنابر این تشکیل یک جمهوری اسلامی نیرومند که در دو جبهه ی داخلی و خارجی دارای پایگاه مردمی باشد ،نیروهای استعمارگر را بر آن داشت تا طرح سالهای 50 میلادی قرن گذشته را مبنی بر اشغال خوزستان توسط یکی از کشورهای همجوار ایران،زنده سازد و برای اجرای طرح مزبور این بار صدام حسین را برگزیدند.
بهانه های صدام
صدام در توجیه جنگ تجاوزکارانه بر ضد ایران سه بهانه را تکرار می کرد
1) ایران 3 جزیره ابو موسی و تنب کوچک و تنب بزرگ را اشغال کرده و حاضر نیست آن را به اعراب پس بدهد.
2) ایران حقوق خلق های کرد،عرب، فارس، بلوچ ، ترک و......را نادیده می گیرد.
3) قراردادهای میان ایران و عراق در دوره ضعف عراق منعقد شده و در شرایطی که عراق قدرت کافی یافته باید قراردادهای جدید میان دو کشور منعقد شود.
تحلیل‌های رایج درباره حمله صدام به ایران حاکی از آن است که شعار صدور انقلاب اسلامی، توازن منطقه را به هم زد و صدام را به فراست انداخت که پیش‌‌دستی کرده به ایران حمله کند. این تحلیل‌ها توجیهی کاملاً زیرپوستی از جنگ تجاوزکارانه و نیابتی صدام حسین بر ضد جمهوری اسلامی ایران بوده و هست. گویی که ایران مقصر حمله صدام حسین بوده است.
انقلاب اسلامی و موقعیت ایران
ایران، خلیج فارس و خاورمیانه در چهار قرن اخیر همیشه مورد توجه و حساسیت بوده است و روز به روز بردامنه این توجه و حساسیت افزوده شده است. ایران زمانی به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و به جهت امکان دسترسی به هند از طریق ایران، محل ستیزه و رقابت روسیه،‌ انگلیس و فرانسه بود و بعدها کشف منابع نفت در این سرزمین، علاوه بر موقعیت جغرافیایی، اهمیت استراتژیک نفتی نیز یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در کنار جغرافیا و نفت، عنصر تمدنی اسلام نیز مراتب اهمیت استراتژیک ایران را ارتقا داد.
پسوند «اسلامی» برای انقلاب در ایران، نه یک مضاف‌الیه، بلکه صفتی بود که انقلاب ایران را از موارد مشابه خود در سایر نقاط جهان متمایز می‌کرد.
انقلاب اسلامی فقط تغییر ساختار حکومت و تغییر حاکمان نبود. انقلاب اسلامی انتخاب یک روش زندگی و یک روش نگاه به جهان و امور آن بود.
انقلاب اسلامی تبلور چهارقرن تلاش و مجاهدت مردان و زنان سرزمینی بود که در حوزه تمدنی ایرانی و اسلامی، در جستجوی مجد و عظمت گذشته خود بودند. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، نه فقط ابزاری برای اسقاط یک رژیم و استقرار یک حکومت دیگر، بلکه از جوشش عمیق و صمیمی و تلاش ملتی در طول نسل‌ها حکایت می‌کرد. استبداد داخلی و دخالت بیگانگان و تقلید از دیگران، فلاکت و نکبتی را دامن‌گیر این مردم کرده بود که چاره‌ای جز حرکتی بنیادین و توسل به داشته‌های خود نگذاشته بود. چنان که هر قدر اصالت و عمق انقلاب اسلامی نمایان‌تر می‌شد، دشمنی و ستیزه‌جویی با آن گسترده‌تر و جدی‌تر می‌شد. طبیعی است که این دشمنی و مناقشه از طرف نیروهایی بود که این انقلاب، منافع نامشروع آنان را برچیده بود. مهم‌تر آن‌که بخش «جمهوری اسلامی» راه و روش جدیدی از زندگی و تعالی بشری را نوید می‌داد که امکان گسست از فرهنگ غربی را فراهم می‌کرد.
انقلاب اسلامی زمینه ساز برچیدن غل و زنجیر از ذهن‌ها و دل‌هایی شده بود که چشم به بیگانگان داشتند و این بیگانگان چیزی جز حسرت وحرمان در دل آنان نکاشته بودند.
مساله انقلاب اسلامی در ایران برای غرب از آنجا حساس‌تر شده بود که وصف «اسلامی» آن محدود به زمان و زمین خاصی نبود. دعوتی بود برای همه مسلمانان در همه جهان اسلام.
انقلاب اسلامی یک ایده بوده و هست. ایده نه محدود می‌شود و نه سرکوب. اما این مأموریتی بود که به صدام حسین واگذار شده بود. نیویورک تایمز در اردیبهشت سال 1359 نوشت: عده‌ای معتقدند ‌چشم‌انداز جنگ با کشوری نیرومند(عراق) شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدیدنظر کند.»
و هنگامی که صدام درگیری‌های پراکنده مرزی را با ایران شروع کرده بود، به گزارش روزنامه السفیر در تاریخ 7/6/59 (کمی بیش از سه هفته قبل از حمله سراسری صدام به ایران) هنری کیسینجر معروف در کوشش برای تقویت روحیه دشمنان ایران پیش‌بینی کرد که جنگ حداکثر ظرف ده روز با پیروزی عراق پایان خواهد یافت. و این‌گونه جنگ تجاوزکارانه صدام بر ضد ایران در 31 شهریور 1359 شروع شد.
دفاع مقدس
تجاوز نظامی صدام، در عراق جنگ قادسیه (جنگ تهاجمی) نام گرفته بود، اما در ایران جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس خوانده می‌شد. همین نام‌گذاری، بی‌نیاز از هر توضیحی است. دفاع مقدس، جنگ نامتعارفی هم بود. ایران در سال 1359 هیچ گونه آمادگی نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و اجتماعی برای تحمل جنگ را نداشت. اما همین روحیه خودباوری و اتکای به خود که ملهم از انقلاب اسلامی بود، سرمایه عظیمی برای دفاع از کشور شد. صدام گرچه شعارهایی می‌داد، اما چون جنگ او با ایران، جنگ نیابتی بود و او به نمایندگی از آمریکا و انگلیس با ایران می‌جنگید، از عدم واکنش شورای امنیت و از ادامه پشتیبانی سیاسی و اقتصادی و نظامی دولت‌های عرب و آمریکا و اروپا اطمینان داشت.
چنان که تا وقتی عراق در میادین نبرد دست برتر داشت، شورای امنیت هیچ واکنش در خوری از خود نشان نداد. اما به محض این‌که رزمندگان اسلام وجوانان کشور، سر دشمن متجاوز را به سنگ ندامت کوبیدند شورای امنیت هم به تکاپو افتاد. این تکاپو باز هم در خدمت متجاوز بود و تلاشی بود برای رهایی آبرومند صدام از تله‌ای که گرفتار آن شده بود.
مقابله با متجاوز
از 31شهریورماه 1359 تا سوم خرداد 1361 مرحله مقابله با متجاوز بود. گرچه در سوم خرداد 1361 با آزاد شدن خرمشهر، برگ زرینی در تاریخ دفاع از کشور رقم خورد، اما بخش‌هایی از خطوط مرزی ایران هنوز در دست متجاوزان بعثی قرار داشت. هرچند پیکره ماشین جنگی عراق خرد شده بود، با وجود این چون جنگ صدام یک جنگ نیابتی بود، لذا بیم آن می‌رفت که شرایط نه جنگ و نه صلح میان ایران و عراق حاکم شود و مسابقه تسلیحاتی میان دو کشور شروع گردد. مضافاً این که خطر بزرگ‌تری نیز وجود داشت و آن این‌که هر آینه صدام حسین بار دیگر قصد ایران کند. همان وضعیتی که در حال حاضر در لبنان حاکم است و به دلیل ماهیت رژیم صهیونیستی، لبنان نیز هر لحظه در خطر هجوم و حمله سراسری اسرائیل است. از این‌رو ایران علاوه بر سرکوب متجاوز در خاک خود، در صدد اقدام بسیار مؤثری بر آمد.
مقابله با تجاوز
طرفداران صدام حسین و حامیان مالی ، تسلیحاتی ، سیاسی و تبلیغاتی رژیم بعث، پس از این‌که ایران مرحله سرکوب متجاوز را به پایان برد، در صدد برآمدند به هر نحو ممکن، صدام را از مخمصه نجات دهند.
گسیل انواع هیأت‌های سیاسی و صدور قطعنامه‌های مختلف شورای امنیت، تلاشی بود در این جهت. از نظر ایران، جنگ تجاوزکارانه صدام، فقط می‌توانست با معرفی«متجاوز»، به شکل پایدار و صحیحی متضمن برقراری صلح و ثبات در منطقه باشد.
اصرار ایران بر معرفی «متجاوز» یک تلاش استراتژیک و هوشمندانه برای مقابله نرم‌افزاری و فرهنگی با مقوله «تجاوز» بود.
صدام در بخش مقابله ایران با متجاوز، تنها بود و فقط پشتیبانی سیاسی و نظامی داشت اما درخواست ایران برای معرفی «متجاوز» که اقدام برای مقابله با «تجاوز» محسوب می‌شد، طرف‌های اصلی و پشت پرده را به صحنه می‌آورد. لذا از تاریخ آزادسازی خرمشهر تا برقراری آتش بس در سال 1367، حامیان صدام در مقابل درخواست ایران برای معرفی متجاوز مقاومت کردند، و در این راه، آمریکا رأساً وارد عمل شد و علاوه بر شلیک موشک به هواپیمای غیرنظامی مسافربری ایرباس ایران برفراز خلیج فارس، سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس و کشتی‌های ایران را نیز هدف قرار داد.
استراتژی ایران در اصرار و پافشاری بر معرفی«متجاوز» نگاهی راهبردی و دوراندیشانه نسبت به وقایع آینده بود. در تاریخ جنگ جهانی هم هر سال، مراسمی در ساحل نرماندی فرانسه برگزار می‌شود. این مراسم از یک‌سو منتی است بر فرانسه که متفقین در جنگ دوم جهانی فرانسه را از یوغ ارتش آلمان نجات دادند و از طرف دیگر، تلاشی است برای مقابله با «تجاوز» و تضییع «جنگ تجاوزکارانه هیتلر».
صبوری و استقامت ایران در خواست خود مبنی بر معرفی متجاوز دقیقاً اقدامی بود برای کور کردن نطفه «تجاوز» نظامی در منطقه. طبیعی است کشورهایی که یک‌بار در حمله صدام حسین به ایران، از وی حمایت کردند، اگر چنانچه بار دیگر متجاوز دیگری را همراهی کنند، در واقع اجازه تجاوز و جنگ بر ضد خود را صادر کرده‌اند. کویت که در سال 1991 مورد حمله صدام حسین قرار گرفت، خود از حامیان جدی صدام در حمله به ایران بود.
کد خبر 15317

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز