نجف محمودی: امروزه آموزش عالی از اساسی‌ترین ارکان خیزش برای جهانی‌شدن به‌شمار می‌رود و نیروی انسانی ماهر و متخصص نیز اصلی‌ترین شاخصه پیشرفت و توسعه کشورها و از مهم‌ترین عوامل قدرت آنها محسوب می‌شود.

در این زمینه توسعه علمی و تقویت نهادهای آموزشی و پژوهشی می‌تواند تسهیل‌کننده راه به سوی تحقق در سایر زمینه‌های توسعه باشد.

نیروی انسانی متخصص به‌طور عمده از طریق آموزش عالی کارآمد و مؤثر قوام می‌یابد، بنابراین شایسته است اصلی‌ترین نقش دولت در زمینه آموزش عالی، توسعه علوم، تحقیقات و فناوری، تقویت روحیه تحقیق و تتبع و ترویج تفکر خلاق و ارتقای فرهنگ علم دوستی باشد تا از این رهگذر ارزش‌های انسانی و اسلامی شکوفا و جلوه‌های هنر و زیبایی‌شناسی متجلی و میراث تمدن ایرانی و اسلامی حفظ شود.

جهانی‌سازی‌ روند یکپارچه کردن معیارهای مختلف در زمینه‌های گوناگون است. در این راستا معیارها تعریف و ارائه می‌شود و رقابت برای دستیابی به آنها شکل می‌گیرد. در این عرصه بازیگران مختلف استعدادها و توانایی‌های گوناگونی را از خود به منصه ظهور می‌رسانند. قدرت تفکر و طراحی استراتژی‌ها و تاکتیک‌های مناسب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

معیارهای ارائه شده هدف قرار می‌گیرند و راه رسیدن به آنها ترسیم می‌شود و موفق‌ترین بازیگران در عرصه رقابت آنهایی هستند که هر چه سریع‌تر و با کیفیتی مناسب خود را به سطح استانداردهای مطلوب در گستره جهانی برسانند و بنابراین در میدان رقابت، عنصر وقت و زمان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و هرگونه اتلاف زمان به معنای عقب ماندن و شکست است.
در این مجموعه نقش علم و نظام تولید و توزیع معرفت از جایگاه ممتازی برخوردار است. 2 حوزه آموزش و پژوهش در این گردونه نقشی اساسی دارند تا بتوانند بستر مناسب را برای ایجاد و شکل‌گیری جهانی انسانی و عادلانه به‌وجود آورند. در واقع علم و دانش است که باید با پیچیدگی‌ها و غوامض جوامع امروزی مقابله کند و البته دین و فرهنگ نیز در تلطیف شرایط به‌وجود آمده نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند.

تا چند دهه پیش در مجموعه پارامترهای قدرتی کشورها، قدرت نظامی از مهم‌ترین عوامل محسوب می‌شد ولی در دنیای امروز در محور اصلی قدرت و اقتدار، نهادهای دانشگاهی در 2عرصه آموزش و پژوهش قرار می‌گیرند. با علم به این معنا دولت‌های پیشرفته بالاترین انرژی خود را صرف توسعه علم و تحقیق می‌کنند، زیرا به خوبی دریافته‌اند که اقتدارشان یا به عبارت دیگر توانایی اعمال و کنترل قدرت، منوط به گسترش توانایی‌های علمی است و این امر نیز جز با انجام اصلاحات در استراتژی‌ها و تاکتیک‌های مربوط به مدیریت و اداره مراکز علمی و پژوهشی محقق نمی‌شود.

راهکارهای توسعه علمی

با توجه به این روند ایجاب می‌کند که جامعه ایران امروز نیز راهبردها و ساز و کارهای جدیدی را متناسب با پیشرفت و توسعه علمی در دنیای امروز اتخاذ کند. اقتدار ملی با توسعه علمی تقویت خواهد شد زیرا هر نوع توانمندی بر ستون دانایی قرار می‌گیرد. در این زمینه لازم است تا مراکز دانشگاهی و پژوهشی بتوانند تعامل و روابط گسترده مؤثری با جهان مدرن امروز برقرار سازند و بدین ترتیب با مشکلات و چالش‌های موجود به مقابله برخیزند.

در زمینه توسعه علمی، کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه مشترکات زیادی دارند مانند دفع نیروهای متخصص، ناتوانی در جذب نیروهای کیفی و تخصصی، ناتوانی در پرورش استعدادها و خلاقیت‌ها و مدیریت نهادهای علمی، کمبود بودجه تحقیق، پژوهش و توسعه، ضعف فرهنگ ملی و بومی، توجه به ابزار و بی‌توجهی به مغزها و اندیشه‌ها، تأکید بیش از حد به خریدهای خارجی و بی‌توجهی به تولیدات داخلی.

اما در کشورهایی که به سمت توسعه‌یافتگی خیز برداشته‌اند نیز مشترکات زیادی وجود دارد؛ بودجه تحقیق و توسعه درصد قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی را تشکیل می‌دهد، شاخصه‌های علم و فناوری در آنها رشد فزاینده‌ای دارد و مراکز تحقیقاتی فعال در آنها تأسیس شده‌است، با برنامه‌ریزی و سیاست‌های جذب مناسب موفق شده‌اند برخی از نخبگان علوم و تکنولوژی بومی را در کشور خود حفظ کنند، امتیازات و اختیارات ویژه‌ای به محققان برجسته داده‌اند و فرهنگ تمایز میان پر‌مایگان و کم‌مایگان جا افتاده است، ارتباط کالبدی و عمده میان علوم و صنایع ایجاد شده، اندیشه‌های بومی به مجرای تولید رهبری شده‌اند، هنجارها و نرم‌های بین‌المللی ارزیابی علمی مورد پذیرش قرار گرفته‌اند و ارتباطات علمی بین‌المللی قوی ایجاد شده است. به همین دلیل است که این کشورها در مقابل تهاجم کشورهای پیشرفته حرفی برای گفتن دارند. به همین دلیل غرب نمی‌تواند جلوی برنامه‌های مختلف آنها را بگیرد زیرا تکنولوژی آنان مبتنی بر علم بومی است.

بنابراین 2روند در سطح جهانی مطرح است؛ برخی کشورها موفق شده‌اند سد توسعه‌نیافتگی را شکسته و به جرگه کشورهای پیشرفته بپیوندند اما برخی نه تنها به موفقیت نرسیده‌اند بلکه به قهقرا رفته‌اند. به راستی رمز این موفقیت‌ها چه بوده است؟ چرا برخی خوب عمل کرده‌اند و برخی دیگر عقب مانده‌اند؟ این درحالی است که بدون تردید هدف آنها پیشرفت و رشد و تعالی بود‌ه‌است. برخی کشورها مانند کره‌جنوبی با مایه‌های اندک، عمـدتا اقتصاد کشاورزی با منابع طبیعی کم، مبنای اقتصادی بسیار ضعیف و امکانات بسیار ناچیز برای تحقیق و توسعه شروع کرده‌اند و پس از گذشت چند دهه توانسته‌اند خود را به مرزهای توسعه‌یافتگی برسانند.

کره پس از گذشت نیم قرن با کوشش‌های همه‌جانبه دولت و صنایع، سرمایه‌گذاری سالانه در تحقیق و توسعه را به بالای 2درصد تولید ناخالص ملی رسانده، ولی ایران در مقام مقایسه، اگر روند توسعه علمی را تأسیس دارالفنون امیر‌کبیر بدانیم، نه‌تنها نتوانسته به استانداردهای مطلوب نایل شود، بلکه حتی از بسیاری از آنها عقب‌تر است. ما باید از این امر عبرت بگیریم و هرچه سریع‌تر با کارشناسی مناسب به طرح و برنامه‌ریزی لازم بپردازیم البته باید بدانیم راه‌حل‌های وارداتی و کلیشه‌ای مشکل‌گشا نیست و شرایط و پیچیدگی‌های جامعه امروز‌مان باید مد نظر قرار گیرد. تجارب کشورهای مختلف نشان می‌دهد با اراده و عزم ملی و برنامه‌ریزی صحیح می‌توان بر توسعه‌نیافتگی علمی غلبه کرد. مدل‌هایی که کشورهای مختلف برگزیده‌اند یکسان نیست، مدلی که راهگشای مسائل کشورها باشد، مدل متفاوتی خواهد بود اما مشترکات نشان می‌دهد برای توسعه اصولی دستور کاری وجود دارد که باید از آن تبعیت کرد.

لزوم تغییر در نگرش‌ها و بینش‌ها

در این باره جامعه و حکومت نیازمند تغییر در نگرش‌ها و بینش‌های خود نسبت به جایگاه و منزلت دانشگاه هستند. این امر مستلزم تغییر ساختاری در نظام اداری و برنامه‌ریزی اقتصادی کشور است. لازم است دانشگاه و دانشگاهیان از اولویت برخوردار باشند. اولویت در تصمیم‌گیری‌های کلان کشوری و اولویت در ارائه مشاوره و رایزنی‌های مهم، پیش‌شرط اساسی برای رشد و توسعه راهبردی کشور است. باید نخبگان فکری در مناصب کلیدی و اجرایی کشور سهم چشمگیری داشته باشند و مهم‌تر آنکه در مقام مشاوره‌های عالی قرار گیرند.

شاید به جرات بتوان گفت رمز اصلی موفقیت کشورهای توسعه‌یافته تکیه آنها بر نظرات دانشگاهیان است. این کشورها برای علمی کردن تصمیم‌گیری‌های اجرایی در همه دستگاه‌ها و نهادها از نظریات تخصصی دانشگاهیان بهره می‌گیرند و همه وزرا و مسئولان از مشاوره دانشگاهیان در تصمیم‌گیری‌های عمده و کلان بهره می‌جویند. به‌نظر می‌رسد می‌توان این موضوع را در قانون توسعه علمی کشور جای داد تا جنبه الزام‌آور پیدا کند، طرد و انزوای دانشگا‌هیان نتیجه‌ای جز منزوی‌شدن کشور به‌دنبال نخواهد داشت و این تجربه‌ای ثابت شده‌است.

به این نکته نیز باید اشاره کرد که نظام مدیریت دولتی مدرن برای رفع نارسایی‌های مدیریت سنتی یا اداره امور عمومی با توانمندی‌های نو و جهت‌گیری‌های تازه، شکل گرفت و در تجربیات اولیه اثربخشی و کارآمدی خود را نشان داد. یکی از ویژگی‌های این نوع مدیریت، دور شدن دولت از تصدی‌گری‌ها، انحصارات و فعالیت‌هایی بود که بخش خصوصی و مشارکت‌های مردمی قادر به انجام آنهـا هستند. در ایـن روش دولت به نقش واقعـی خود که اعمال حاکمیت و نظارت عالیه است، می‌پردازد و از ایفای نقش‌های حاشیه‌ای اجتناب می‌ورزد.

در این روش آموزش عالی یکی از فعالیت‌های اصلی و عمده، حساس و گسترده در جامعه نمی‌تواند به‌طور انحصاری در اختیار دولت باشد و سایر نهادها در کشور از تقبل آن بر حذر شوند. بنابراین در راه توسعه آموزش عالی باید به بخش خصوصی نیز قدرت عمل را ارائه کرد ولی در عین حال دولت باید دائما نظارت عالیه و کیفی خویش را بر آن داشته باشد.

دانشگاه‌ها، راهبرد مشارکت

گسترش مشارکت دانشگاه‌ها در امور کشور نیازمند تمرکززدایی است و تا زمانی که تمرکز‌‌گرایی اصل محوری در اداره دانشگاه‌ها باشد، آنان نمی‌توانند به خوبی ابداعات و نوآوری‌های خود را متجلی کنند، پس باید به‌تدریج و در روندی کار‌شناسی و دقیق دانشگاه‌ها و هیأت‌های امنای آنان از اختیارات و مسئولیت‌های اداری و مالی و فنی گسترده‌تری برخوردار شوند.

تقویت بنیه مالی دانشگاه‌ها نیز می‌تواند نقش آنان را در تولید و فناوری ارتقا بخشد. افزایش سهم سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی در راه توسعه علمی و اعطای منابع دولتی به مراکز علمی، پژوهشی و دانشگاهی به‌صورت کمک‌های بلاعوض می‌تواند شاخص‌های توسعه علمی را بهبود بخشد. در این باره لازم است قانونگذاران به اصلاح قانون و مقررات عمومی در مبادلات خارجی بپردازند و تسهیلات مورد نیاز را برای پشتیبانی‌های فنی و تدارکاتی از فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی پیش‌بینی کنند.

نکته ظریف دیگر در این باره، لزوم ایجاد روزنه‌های کافی برای ارتباط و مراوده با مراکز علمی و فنی بین‌المللی برای تأمین نیازهای آموزشی و پژوهشی کشور است. در این ارتباطات و مراودات دانشگاه‌ها با جدیدترین فناوری‌ها در سطح بین‌المللی آشنا می‌شوند و به تبادل استاد می‌پردازند، همایش‌های مشترک برگزار می‌کنند و به این ترتیب رتبه ‌خود را ارتقا می‌دهند.
در عین حال نظام آموزش عالی باید به‌گونه‌ای طراحی شود که در آن استادان در یک فضای رقابتی جذب دانشگاه‌ها شوند. آنچه لازم است از الگوی دانشگاه‌های غربی تقلید کنیم، نظام مدیریت دانشگاه‌ها و نظام تولید فکر در آنهاست.

استاد براساس معیارها و استانداردهای لازم و علمی و کیفی استاد شود و نه از طرق دیگر مانند احکام دولتی و وزارتی. می‌توان گفت نظام آموزش عالی در کشور ما به‌طور جدی در این باره با نقصان مواجه است؛ نه استخدام استادان رقابتی است و نه رشد آنها در محیط دانشگاهی. در نظام غیررقابتی، استاد جایگاه خودش را پیـدا نمی‌کند. تفکـر حاکـم بـر نظام آمـوزش عالی ما «هرمی اداری» به‌وجود آورده‌است، در حالی‌ که نظام آموزش و پژوهش نباید اینگونه باشد.

در دنیای توسعه‌یافته و پیشرفته نظام تشکیلاتی دانشگاه اداری نیست و بین استادان رقابت وجود دارد و ارزش‌ استادان به سطح علمی استادان و تحقیقات و تولیدات فکری آنهاست، ولی در ایران این تفکر حاکم نیست. متأسفانه در نظام آموزش عالی رشد استاد به وسیله معیارهای دیگری است که ارتباطی به مبانی علمی ندارد. مثلا در ایران اگر استادان کار اجرایی کنند پایه استادی‌شان بالا می‌رود در حالی که این امر اصلا ربطی به پایه استادی ندارد. این نظام نمی‌تواند علمی و دانشگاهی باشد و چنین نظامی منشأ رشد و توسعه تحقیقات نخواهد بود.

در این شرایط تنها انگیزه‌های فردی تحقیقات را به پیش می‌برد و بنابراین از کارایی لازم برخوردار نخواهد شد. در این زمینه ضروری است دانشگاه‌ها به‌طور مرتب از لحاظ علمی ارزیابی و درجه‌بندی شوند و به جامعه نیز اعلام شود اگر دانشگاه‌ها از پیشرفت علمی لازم برخوردار بودند باید مورد تشویق قرار گیرند و گرنه متوقف یا حتی منحل می‌شوند. استادان نیز باید در یک نظام رقابتی رشد کنند تا هر کس جایگاه واقعی خود را پیدا کند و تا زمانی که این موضوعات تحقق نیابد نباید انتظار داشت که پیشرفت‌های پژوهشی مهمی صورت گیرد.

با توجه به این نکته که نیروی کار متخصص در دهه آینده با شتاب چشمگیری افزایش خواهد یافت، باید برنامه‌ریزی مناسب و دقیقی برای استفاده صحیح و اصولی از این سرمایه‌های عظیم انسانی شود و اگر این امر محقق نشود نمی‌توان به تحقق اهداف توسعه کشور امیدوار بود.

نکته مهم در این مجموعه ارتقای کیفیت آموزشی و در عین حال پاسخگویی به تقاضای اجتماعی برای برخورداری از آموزش‌های عالی است. همچنین نقش دادن به افراد فعال و پر اندیشه برای گسترش فعالیت‌های تخصصی نیز از دیگر لوازم توسعه علمی است؛ در حالی که نهادهای علمی و صنعتی ما فاقد انعطاف لازم در این باره هستند.

نکته دیگر در این باره، ضعف مدیریت علمی است. متأسفانه در بسیاری از مراکز علمی کشور، به مدیریت به‌عنوان یک علم نگریسته نمی‌شود. طبیعی است مدیریت ضعیف یک مرکز علمی که درک صحیحی از چگونگی کار در یک مرکز تحقیقاتی ندارد، اجازه رشد به مرکز علمی نمی‌دهد.

شایسته است پژوهش، محور آموزش قرار گیرد تا به این ترتیب فرایند برنامه‌ریزی آموزشی و درسی با جدیدترین رهیافت‌های علمی نیازهای جامعه و کارآفرینی در انطباق باشد. به‌ویژه لازم است برنامه‌ریزی مناسبی برای تقویت تحقیقات بنیادین و کاربردی و طرح‌های نیمه صنعتی برای افزایش نوآوری علمی در جامعه صورت پذیرد. برگزاری دوره‌های مشترک آموزشی و پژوهشی با کشورهای پیشرفته دنیا و مشارکت در پـروژه‌های تحقیقـاتی بزرگ در سطح منطقه‌ای و جهانی نیز می‌تواند این روند را تسریع بخشد و موازی با این حرکت نیز لازم است مراکز و نهادهای علمی و پژوهشی نظریه‌پرداز، آینده‌نگر و نخبه‌پرور با مشارکت بخش‌ خصوصی ایجاد شود.

در یک دیدگاه کلی لازم است نظام آموزش عالی به‌گونه‌ای طراحی شود که روحیه تحقیق و تتبع و تفکر خلاق را تقویت کند؛ به‌طوری که فرهنگ علم‌دوستی و علم‌پروری در جامعه نهادینه شود. این امر ممکن نخواهد بود مگر اینکه سطح دانش و مهارت‌های فنی و اطلاعات علمی در جامعه گسترش یابد.

کد خبر 144887

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز