سه‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۱
۰ نفر

نفیسه مجیدی‌زاده: دختری را می‌شناسم که این روزها مشغول سفارش دادن کارت عضویت است برای کتابخانه شخصی‌اش.

ماجرا، بعد از پایان سال تحصیلی یک مدرسة راهنمایی شروع شد؛ وقتی یلدا همه کتاب‌های کتابخانه‌اش را خواند و برای اولین بار عضو کتابخانة فرهنگ‌سرای محله‌شان شد.

اما هیچ‌کدام از دوستان یلدا حاضر نبودند عضو کتابخانه شوند. یلدا می‌خواست با آنها درباره کتاب‌هایی که خوانده حرف بزند و آنها هیچ حرف مشترکی با یلدا نداشتند. او کتابخانه‌اش را در اختیار دوستانش قرار داد و با الهام از کارت کتابخانه، کارت‌های عضویت دستی ساخت و به دخترهای هم‌آپارتمانی و همسایه داد.

حالا کتابخانه او 20 عضو دارد که شنبة هر هفته، به او و کتابخانه‌اش مراجعه می‌کنند و کتاب‌هایی را که امانت گرفته‌اند پس می‌دهند و کتاب تازه می‌برند. آنها حتی بعضی از شنبه‌ها با هم می‌نشینند و درباره کتاب‌هایی که همه خوانده‌اند، صحبت می‌کنند.

حالا دیگر یلدا تنها نیست، چون بعضی از دوستان هم‌مدرسه‌ای او هم، این کار را کرده‌اند و حالا یلدا می‌تواند کتاب‌های آنها را به امانت بگیرد.کار آن‌قدر بالا گرفته که این جمع سفارشِ کارتِ چاپی برای کتابخانه‌هایشان داده‌اند.یلدا و دوستان نوجوانش تابستان پر‌مطالعه و خوبی سپری می‌کنند.

تست بی پاسخ

الف: وسط تعطیلات که از مطالعه نمی‌نویسند تا تابستان را کوفتمان کنند.

ب: وسط تعطیلات وقت مناسبی برای خواندن کتاب‌ است.

ج: هیچ‌کدام

د: هر دو گزینه

این تست را گذاشتیم برای آنهایی که از نوشتن یک مطلب درباره کتاب و مطالعه در این روزها تعجب می‌کنند؛ در روزهایی که نه روز کتاب ‌و کتاب‌خوانی است و نه نمایشگاهی برای کتاب و نه هیچ برنامه دیگری.

البته ما می‌خواستیم به این وسیله حمایت خود را از کتاب و مطالعه اعلام کنیم تا یادمان باشد که همیشه باید به یاد این دوست عزیز باشیم.

این روزها کتابی خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌ای؟

حالا که جواب تست قبلی را دادید بگویید در این روزهای خوش تعطیلات، کسی هم هست که کتاب بخواند؟

ساحل، دختر نوجوانی که خیلی شور مطالعه دارد و به ادبیات کلاسیک علاقه‌مند است، کتاب «بلندی‌های بادگیر» را می‌خواند و هیچ کاری را بیشتر از مطالعه دوست ندارد.

فاطمه، رمان‌های ایرانی عامه‌پسند را بیشتر می‌خواند، اما دوست دارد از یک نفر راهنمایی بگیرد برای بالا بردن سطح مطالعه‌اش.

مهدی اهل مطالعه نیست. در هنرستان فنی حرفه‌ای، کامپیوتر می‌خواند و الان یک سال می‌شود که یک کتاب تاریخی را در دست گرفته و تمام نکرده است.

روز تولد سروش زمستان بود و بچه‌ها در مدرسه مهمانی کوچکی گرفتند و معلم ادبیات به او «شازده کوچولو» را هدیه داد. این اولین کتاب غیردرسی اوست. یکی از همین بعدازظهرهای گرم تابستان، سروش کتاب را دست گرفت و دیگر زمین نگذاشت. او امیدوار است بتواند باز هم کتابی پیدا کند که در این حد پرجاذبه باشد.

فراموشم مکن تا می‌توانی

کتاب تو را فراموش کرده است. سعی کن خودت را به یادش بیاوری تا آن‌قدر فراموش نشوی که از همة دنیا عقب بمانی. همه دنیا در کتاب‌خواندن قرن‌ها از ما جلو زده‌اند!

ای دل...

دلم می‌خواست در کنار تبلیغات رنگارنگ خوراکی‌ها و کالا‌ها در تلویزیون، تبلیغات جذابی هم برای کتاب‌ها بود.

دلم می‌‌خواست وظیفه زندگی‌ام کتاب‌خواندن بود.

دلم می‌خواست در کنار همه هزینه‌های سخت زندگی،هر چند هم به سختی اما برای خرید کتاب هزینه‌ای کنار می‌گذاشتیم.

دلم می‌خواست همه همشهری‌هایم این لذت ( کتاب خواندن) را تجربه می‌کردند.

دلم می‌خواست زمان به عقب می‌رفت؛ به قرن پانزدهم میلادی، و همان روزهای اختراع دستگاه چاپ و همه‌گیر شدن مطالعه، این دستگاه با همان سرعتِ ورودِ رادیو و تلویزیون، به ایران می‌رسید تا هم‌زمان با اختراع رادیو وارد ایران نشود؛ تا فرهنگ مطالعه در سرزمین ما جا بیفتد.

دلم می‌خواست تاریخ را عوض کنم.

دلم می‌خواست...

خواسته‌هایم زیاد شدند. هیچ‌کدام برآورده نمی‌شوند!

کد خبر 141050
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز