هادی معیری‌نژاد: اکنون چند سالی است که اگر با نگاهی موشکافانه به سریال‌های مناسبتی ماه رمضان بنگریم، همانندی‌ها بسیاری پیدا می‌کنیم؛ این همانندی‌ها باعث شده است که کمتر سریال مناسبتی را بتوان یافت که بعد از پخش ارزش دوباره دیدن را داشته باشد، چرا که هر ساله سریالی با همان سبک و سیاق حتی با همان هنرپیشه‌ها دوباره تولید و روانه آنتن می‌شود.

سریال های ماه مبارک رمضان


اما در این میان هم هستند آثاری که با خلاقیت در فیلمنامه و اجرا ایجاد تفاوت می‌کنند.

این سریال‌ها اگرچه ممکن است از لحاظ محتوی و فرم در سطح سریال‌های درجه یک نباشند اما لااقل از روند عارضی همانندی در سریال‌های سیما برون جسته و حرف خودشان را زده‌اند.شاید بهترین مثال از سریال‌های سال قبل سریال پنجمین خورشید باشد. که با اندکی خرج ذوق و خلاقیت لااقل کمی متفاوت و جذاب بود. اما ریشه این همانندی‌ها در کجاست چرا سریالی چون ملکوت تقریبا با سریالی چون روز حسرت یا اصلا با سریال جراحت همانندی‌های زیادی دارد؟

به‌نظر می‌رسد ریشه این همانندی‌ها را در تلاش این سریال سازان برای هرچه اخلاقی‌تر بودن سریال‌هایشان باید جست‌وجو کرد. متأسفانه سریال‌سازان ما برای اخلاقی بودن داستان در سریال‌هایشان هیچگاه به سمت الگوهای معنادهی جدید نمی‌روند و از الگوهای امتحان پس داده استفاده می‌کنند. در این الگوها اخلاق از میان منجلاب بی‌اخلاقی بیرون می‌آید و برای نمایاندن خوبی و نیکی بیشتر روی بدی و بخش شر درام تأکید می‌شود. این تأکید بر شر در دایره بسته‌ای از خیانت، جنایت و قتل می‌گردد و با انحرافات زبانی و دیالوگ‌های لمپنی و فیلمفارسی‌وار تشدید می‌شود. بنابراین نباید تعجب کرد که سریال مناسبتی‌ای مثل جراحت با کارگردانی آقای عسگرپور شبیه سریال غیرمناسبتی زیر هشت و یا حتی فاصله‌ها باشد. اما اگر بخواهیم این مفاهیم را در سریال‌های امسال هم پی بگیریم لاجرم باید تک‌تک آنها را بررسی کنیم.

جراحت؛ عصبی و گیج

جراحت نمونه کاملی از بحث معضل چگونگی اخلاقی بودن در سریال‌های مناسبتی است. در این سریال عنصر آشنای سینمای فیلمفارسی یعنی انتقام و نامردی حرف اول را می‌زند. در داستان جراحت اندکی نوآوری و جسارت در بیان مشکل ازدواج جوانان مثل حاملگی پیش از عقد دختر داستان خیلی زود تبدیل به آلت دست طرح و توطئه اصلی داستان یعنی جنایت و انتقام می‌شود. در این میان شخصیت‌های گیج، تعریف نشده و گنگی چون هوشی با یک اقدام عجیب و بدون دلالت‌های روانی (آتش زدن آپارتمان پدر با حضور افراد در آن) کل داستان سریال را به سمتی می‌برد که حاصلی جز راه رفتن روی اعصاب بیننده ندارد. بازی‌های عصبی بازیگران مثل آتنه فقیه نصیری، رامین راستاد و حتی بازیگران کاربلدی چون امین تارخ، علی عمرانی و ثریا قاسمی این مسئله را تشدید می‌کند، از طرف دیگر دیالوگ‌نویسی با سبک محاوره‌ای خارج از زبان معیار توسط نعمت‌الله که در سریال زیر هشت نیز فضاسازی می‌کرد، در این سریال نیز باعث انحراف ذهن مخاطب به سمت الگوهای زبانی فیلمفارسی و در خوش‌بینانه‌ترین حالت به سمت فیلم‌های مسعود کیمیایی می‌شود که گویا فیلمنامه نویس به وی ارادتی خاص دارد. غافل از اینکه یکی از عناصر اصلی در جا زدن سینمای کارگردانی چون کیمیایی همین اصرار در ارائه دیالوگ‌های خارج از محاوره معیار با چاشنی زبان لمپنی دهه40 است.

جایی که یکی از برادر‌های داستان به دیگر برادر خود به جای اینکه بگوید:«داداش برام پاپوش دوختن تو اشتباه می‌کنی کار من نیست.» عصبی فریاد می‌زند: «گنجیشک رنگ کردن داداش»! یا دیالوگ‌هایی مثل «این سؤالت عین بلوک سیمانی چسبیده بیخ گلوم» یا «بزرگی رو شیش دونگ سند خورده به نام بزرگ‌تر» و... باید دانست که این اصرار بر ارائه ضرب‌المثل‌ها و کلیشه‌های زبانی موسوم به زبان جاهلی در خدمت داستان و در نهایت در خدمت اهداف اخلاق‌گرایانه سریال‌ها مناسبتی نیست. کتک کاری، انتقام، ازدواج پنهانی، اختلاف خانوادگی، و... همه این حوادث تلخ ناخوشایند در داستان یک سریال مناسبتی هست تا در نهایت بیننده از میان همه اینها به قاعده‌ای اخلاقی دست یابد و به پالایش روانی که هدف یک درام است دست یابد اما گاهی اوقات گویا‌ آش زیادی شور می‌شود.

ملکوت؛ در‌گیری فرم و محتوا

شاید یکی از ضعیف‌ترین کارهای مذهبی سال‌های اخیر همین سریال ملکوت باشد. این ضعف نه فقط به خاطر جلوه‌های تصویری کودکانه‌اش که به خاطر تلقی ساده از ورود مفاهیم دینی بدون درنظر گرفتن جنبه‌های دراماتیک انتقال مفاهیم است. در ملکوت علی‌الخصوص در قسمت‌های ابتدایی گویا فرشته موکل از روی کتاب معارف دینی دوره راهنمایی تحصیلی برای حاجی و مخاطب رو خوانی می‌کند. طرز ارائه عالم برزخ، گریم فرشته موکل و تیپ تکراری محمدرضا شریفی‌نیا همه و همه باعث شده است که ملکوت به موعظه خشک و خالی تبدیل شود که احیانا برخی را متوجه اعمالشان کند اما در عرصه سریال‌سازی‌ تلویزیونی و مخصوصا در کارنامه آهنج، ملکوت اثری ضعیف و پیش پا افتاده محسوب می‌شود. همانندی‌هایی مثل قرص خوردن و خودکشی بعضی از شخصیت‌های در 2سریال ملکوت و جراحت نیز اگر چه یک تصادف است اما نشان‌دهنده ذهنیت جاری در محیط فیلمنامه‌نویسی ماست که بیش از پیش محدود و تکراری شده است.

تقلید از فیلم روح جری زوکر نیز که دیگر تبدیل به یک سبک فیلم‌های ماورایی شده است، به‌خودی خود اشکالی ندارد اما تبدیل آن به مفاهیم مذهبی ما کاری است که هنوز به درستی در سریال‌های ماورایی انجام نشده و ملکوت هم گام رو به عقب در این مورد برداشته است. انجام عملیات هری پاتری توسط فرشته موکل وخوشمزه بازی و کل‌کل حاجی با فرشته، این سریال را بیشتر مناسب گروه سنی کودک و نوجوان می‌نمایاند تا یک سریال مناسبتی بزرگسالان برای ارائه مفاهیم مذهبی. گرچه باید اذعان کرد سریال‌هایی از این دست درصورت برخورداری از فیلمنامه‌ای قوی‌تر و فرم اجرایی بهتر و با خرج وسواس بیشتر می‌تواند مناسب ایام مذهبی باشد. استفاده از یک فیلمنامه کارگاهی ضعیف هیچگاه نمی‌تواند موجب خلق یک اثر قوی و ماندگار شود، حتی اگر کارگردان و عوامل، به کار خود ایمان داشته باشند.

در مسیر زاینده رود؛ لذت‌های یک سریال حرفه ای

قابل تأمل‌ترین سریال رمضان امسال در مسیر زاینده رود است. حسن فتحی در این سریال نشان داده است که با پافشاری در خلق مفاهیم و شاخصه‌های آشنا، هم می‌توان سریالی مناسبتی و اخلاقی تولید کرد و هم امضای خود را در پای اثر باقی گذاشت. فتحی که با سریال‌هایش نشان داده که شیفته دو بن‌مایه مفهومی در سریال‌سازی ا‌ست، باز هم این دو بن مایه را به کار گرفته است؛ شیفتگی وی به اخلاق پهلوانی فرهنگ عیاری این بار در قالب تقابل با بی‌اخلاقی‌های ورزش حرفه‌ای خیلی خوب و امروزی از کار در آمده است ضمن آنکه عشق هم به‌عنوان مفهوم دوم در این سریال حضور زیر پوستی دارد و توجیه‌‌کننده پاره‌ای از کنش‌های شخصیت‌ها در داستان است.

در حقیقت فتحی مفاهیم مورد نظر را در الگوی تقابلی و دیالکتیکی بین اخلاق پهلوانی و بی‌اخلاقی‌های مد شده در سالیان اخیر را در بین ورزشکاران حرفه‌ای می‌جوید و از دل این تقابل است که مفاهیم تولید شده و سریال شایستگی یک محصول مناسبتی را پیدا می‌کند. فتحی با وسواس در استفاده از عوامل حرفه‌ای نشان داده است که بیرون جستن از دایره محدود عوامل در سریال‌های اخیر سیما تا چه اندازه می‌تواند موفقیت و ماندگاری یک اثر را تضمین کند. شاید اگر بخواهیم یک نظر‌سنجی در مورد سریال‌های مناسبتی امسال انجام دهیم با یک پیشداوری احتمال دهیم در مسیر زاینده رود بهترین سریال مناسبتی یا حتی بهترین سریال امسال است. اهتمام فتحی در ارائه هوشمندانه ظواهر فرهنگ، معماری، نقاشی و بالاخره شاخصه‌های فرهنگی شهر اصفهان، بازی‌های روان و حرفه‌ای علی‌الخصوص از طرف حسین محجوب و حتی دیگر بازیگران در نقش‌های فرعی مثل پردیس افکاری، مهرانه مهین‌ترابی و...باعث شده است که مخاطب سریال‌های ماه رمضان در مسیر زاینده‌رود را در جایگاه ویژه‌ای قرار دهد.

نون و ریحون؛ یک لقمه لبخند در انتهای شب

اما نون و ریحون که تنها سریال طنز در شب‌های رمضان است تا حدودی؛ چنان که وظیفه طنز است، محیط خشن و سنگین 3سریال قبلی را تلطیف می‌کند، بن‌مایه 4جوان که به راهنمایی یک فرد از جنس زن می‌گریزند اما همه در نهان عاشقند دستمایه خوبیست برای یک سریال طنز. اما نون و ریحون نیز به‌رغم ارائه لحظات قابل تأمل در عرصه کمدی در نهایت به کلیتی دلنشین نمی‌رسد. تک مضراب‌های طنز و خلق لحظه‌های مفرح تماشاگر را از این نکته غافل نمی‌کند که ستون اصلی داستان چیست؟ معرفی شخصیت‌ها در فیلمنامه ضعیف و متکی به خاطره ذهنی تماشاگر از بازیگران است و داستان فاقد فراز و فرود لازم است. اما این خلاقیت بازیگران و هوشمندی موتمن در استفاده بجا از شوخی‌های کلامی است که نون و ریحون را به‌عنوان تنها سریال مفرح این شب‌ها شناسانده است. و به‌نظر می‌رسد این نکته را نیز نمایانده است که اتفاقا جای طنز درست بالعکس سلایق مدیران سیما، در این شب‌ها خیلی خالیست. هرچه باشد هنوز طنز نسبت به سریال‌های عصبی و سوهان روح ارجحیت دارد. چون بسیاری ترجیح می‌دهند به داستانی مفرح و حتی بی‌هدف کمی بخندند، تا اینکه یک داستان پر از خشونت و خودکشی، مرگ، خیانت و جنایت روحشان را آزار دهد.

کد خبر 115629

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز