سه‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۴:۴۹
۰ نفر

مریم جمشیدی: بررسی ابعاد انقلاب اسلامی ایران و آسیب‌شناسی آن موضوعی است که تلاش شده در گفت‌وگو با رسول منتجب‌نیا که در حال حاضر قائم‌مقام حزب اعتماد ملی است، به آن پرداخته شود.

  • منتجب‌نیا معتقد است پیش از پیروزی انقلاب، اسلام ابزاری بود که حاکمان فاسد از آن در جهت توجیه عملکرد خود استفاده می‌کردند. وی ایمان مردم و تمسک آنان به ارکان مذهب تشیع را یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در پیروزی انقلاب اسلامی ایران دانسته و می‌گوید: آلودن دین به پیرایه‌ها و خرافات یکی از اصلی‌ترین دلایل قیام امام بود و امروز نیز خطر بازگشت به همان شرایط گذشته به‌صورت جدی احساس می‌شود.


قائم مقام حزب اعتماد ملی در ادامه این گفت‌وگو تأکید کرد که پس از انقلاب، مار خوش‌خط و خال ارتجاع‌گرایی این روزها جانی دوباره یافته و در دانشگاه‌ها، حوزه‌ها و محافل دینی خودنمایی می‌کند.

منتجب‌نیا همچنین با انتقاد از مسئولانی که تنها به دنبال استفاده ابزاری از نام امام هستند تصریح می‌کند که سخنانش را با این نیت که از انحراف انقلاب از مسیر اصلی جلوگیری شده و لطمه‌ای به آبروی امام وارد نشود، بیان می‌کند.

  • برای شروع اجازه دهید از عوامل شکل‌گیری انقلاب صحبت کنیم. به نظر شما ایجاد جریانی تحت عنوان انقلاب اسلامی در ایران معلول چه عواملی است؟

 اگر بخواهیم انقلاب اسلامی ایران را ریشه‌یابی کرده تا بدانیم از کجا نشأت گرفته، یک‌سری عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قطعاً در پیرایش و شکل‌گیری و پیروزی آن دخیل بوده است.


معمولاً عواملی که در سایر انقلاب‌ها مؤثر بوده، صرفاً فشارهای اقتصادی یا سیاسی بوده‌اند و علت تامه را تشکیل می‌داده‌اند. در انقلاب اسلامی ما بدون تردید این عوامل دخیل بوده‌اند؛ یعنی ستم‌هایی که شاهان و پادشاهان در طول تاریخ بر این ملت به‌خصوص از دوران پهلوی به بعد، روا داشته‌اند.

از سوی دیگر بی‌عدالتی، اختلافات طبقاتی، خفقان سیاسی که در جامعه بود و عدم اجازه اظهارنظر به عموم مردم و حتی نخبگان کشور و این‌که مردم احساس می‌کردند سرنوشت‌شان از سوی بیگانگان تعیین می‌شود و حکومتشان، فقط یک عامل اجرایی است، موجب به‌وجود آمدن احساس حقارت شده بود.

این سلسله عوامل مادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بود، اما عامل دیگری که توانست مجموعه عوامل ذکر شده را مؤثر قرار داده و مدیریت کند تا انقلاب به نتیجه برسد، موضوع ایمان و عقیده مردم به اسلام و تشیع بود.


اسلامی که مردم را مختار و آزاد دانسته و برای مسلمانان عزت و سربلندی قائل است و تشیعی که پیشوایانش یعنی ائمه معصومین همواره منادی عزت و شرافت بوده‌اند و مردم را به بندگی خدا و آزادی از بند غیرخدا دعوت می‌کردند. در واقع اعتقاد به اسلام و تشیع سرخ علوی در وجود مردم رسوخ کرده بود.

  • اما این اسلام و تشیع که همواره در طول تاریخ با خون مردم آمیخته شده بود، چرا در مقطعی خاص نظیر انقلاب اسلامی منشأ اثر شد؟

عقیده به اصل اسلام و تشیع از لحظه ولادت مردم ایران در وجودشان آمیخته است کما این‌که اکنون نیز چنین است. منتها این اسلام و تشیع آمیخته شده بود با یک‌سری انحرافات و خرافات و غیره که باعث ناکارآمدی و بی‌اثر بودن اسلام و تشیع شده بود.

 یعنی خرافات چنان بر دین و مذهب غلبه یافته بود که حتی در برخی موارد، مذهب را ناکارآمد و به‌صورت مخدر درآورده بود. حتی کار به‌جایی رسیده بود که از دین به عنوان توجیه‌گر حاکمان استفاده می‌شد؛ به‌طوری که برخی از علما معتقد بودند که شاه «ظل‌الله فی ارضه» یعنی سایه‌ خدا در زمین است و در برابر او همه باید اطاعت کنند.


طبیعی است وقتی چنین نگرشی درباره دین وجود داشته باشد، کارآمدی‌اش را از بین می‌برد. تا این‌که خداوند رهبری را به مردم عنایت کرد که به زدودن این پیرایه‌ها پرداخت. امام بزرگوار اول کاری که کرد این بود که خرافات را زدود و مردم را با اسلام و اصالت آن آشنا کرد و برخلاف سخنان استعمارگران که مدعی بودند مردم ایران باید متکی به بیگانگان باشند، به ملت گفت که شما می‌توانید با تکیه بر نیروی الهی و با توجه به فرهنگ و تمدن ملی‌تان، آزادانه و سرافرازانه زندگی کنید و متکی به خود باشید.


در عین حال امام از ضعف اقتصادی و سیاسی حکومت هم استفاده کرد و گفت که نسخه شفابخش اسلام در این موارد، قیام و جهاد فی‌سبیل‌الله است.  ایشان به عنوان یک رهبر هم توانست بینش مردم را تغییر دهد و هم نقاط ضعف حاکمیت را عیان سازد و در نهایت یک راه‌حل نیز ارایه داد.


همان موقع خیلی‌ها بودند که می‌گفتند با رژیم شاه بسازیم و برویم دنبال اصلاحات که امام جواب دادند باید این موضوع را از ریشه درست کرد و پیشوایان کفر را بنا بر منطق قرآن باید کنار گذاشت. چنین بود که از سال چهل و یک نهضتی آغاز شد و در سال 57 نهالش به ثمر نشست و تقدیم بشریت شد.

  • هر انقلاب در هر گوشه‌ای از دنیا که به‌وقوع می‌پیوندد یک‌سری‌ عوامل موجب رخ دادن آن شده‌اند که بعضاً این عوامل ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند اما تمام انقلاب‌ها بعد از وقوعشان در یک چیز با هم مشترکند و آن آسیب‌هایی است که ممکن است بر پیکره انقلاب‌ها بنشیند.
    انقلاب اسلامی ما نیز از این امر مستثنی نیست. می‌خواهیم برایمان از آسیب‌هایی که انقلاب ما را در دو مقطع قبل و بعد از حیات امام تهدید می‌کرده و می‌کند صحبت کنید.

گفتیم که عامل اصلی در وقوع انقلاب، اعتقاد و ایمان مردم بود. در واقع باور به این‌که جهان آفریدگاری دارد که قوانینی را برای سعادت بشر وضع کرده با انقلاب قوت گرفت. حال اگر این باور تضعیف یا انکار شود، مسلماً به استمرار انقلاب لطمه خواهد زد. همچنین اگر عقاید مردم بعد از کنار رفتن خرافات دست‌خوش تغییرات شده و دوباره با لایه‌ای از خرافات پوشیده شود، به انقلاب آسیب جدی وارد خواهد شد.


قبل از انقلاب برخی مداح‌ها وجود داشتند که با نسبت دادن برخی خرافات و دروغ‌ها به ائمه موجب وهن اسلام می‌شدند و به‌شدت هم از سوی دستگاه حاکمیت مورد حمایت قرار می‌گرفتند. حال اگر این فضا دوباره به جامعه برگردد و حقایق اسلام در اختیار مردم قرار نگیرد، یک‌بار دیگر خرافه‌پرستی به‌جای اعتقاد به اسلام می‌نشیند. بنابراین ما باید عامل اصلی را که مسئله باورهای صحیح و معتقدات راستین و حقیقی است حفظ کرده و اجازه ندهیم به ذره‌ای خرافات آغشته شود.


اما با کمال تأسف باید بگویم که بعد از رحلت حضرت امام و به خصوص در سال‌های اخیر، بازار پررونقی برای خرافات به وجود آمده است. آنهایی که قبل از انقلاب خرافه‌گرایی را رواج می‌دادند، الان میدان پیدا کرده‌اند و با بهره‌گیری از بسیاری از امکانات نظام به فعالیت خود ادامه می‌دهند. اگر وحدت و انسجام که یکی از عوامل پیروزی انقلاب بود، جای خود را به تفرقه بدهد، جامعه از درون می‌پوسد.

 یک نکته‌ای اینجا مطرح می‌شود و آن اینکه امام بزرگوار با سعه‌صدر خود، تحمل زیادی داشتند. امام فوق‌العاده طرفدار آزادی قانونی و مشروع و جامعه چند صدایی بودند. به هیچ عنوان اجازه نمی‌دادند جلوی ابراز عقیده صاحب‌نظران گرفته شود. ایشان بارها می‌فرمودند که آزادی آری، توطئه نه! و حتی به گروه‌هایی که معارض نظام بودند می‌گفتند بیایید و حرف بزنید. فراموش نمی‌کنیم که در زمان امام گاهی از صدا و سیما برای طرح نظرات گروه‌های الحادی یا التقاطی استفاده می‌شد و اجازه مناظره داشتند.

 ظرفیت امام، ظرفیت بالایی بود و جامعه را با این ظرف می‌دیدند. در عین حال اجازه توطئه و پایمال‌شدن خون شهدا را نمی‌دادند. اما بعضی‌ها آزادی را با موضوع براندازی و مقابله با حکومت اشتباه گرفته‌اند. برخی معتقدند که آزادی اندیشمندان موجب تزلزل و تضعیف نظام می‌شود و با هدف تقویت نظام قصد تک‌صدایی کردن جامعه را دارند که باور غلطی است.

 زیرا ظرفیت نظام بیشتر از این حرفهاست. از سوی دیگر برخی فکر می‌کنند رقابت و اظهار نظر و اختلاف سلیقه نیز موجب تضعیف نظام خواهد شد که این هم اشتباه است. بنابراین ما باید کاری کنیم که تمام احزاب، گروه‌ها و مطبوعات در چارچوب قانون از آزادی برخوردار باشند و نظام هم از آنها حمایت کند.

 این کار اشتباهی است که برخی مسئولان تصور می‌کنند با مقابله با احزاب و گروه‌های سیاسی می‌توانند خودشان را تقویت کنند در حالی که آنها باید ظرفیت خود را افزایش دهند. باید این را بدانیم که با دیگرکشی عمر ما زیاد نمی‌شود. این ضعف یک دولت است که اجازه ندهد صاحب‌نظران حرف بزنند و بعد بگویند آرامش در جامعه حاکم است و اختلافی وجود ندارد.


 امنیتی که ما در جامعه به آن نیاز داریم، امنیت حیات و زندگی اجتماعی است، آرامشی است که زنده‌ها نیاز دارند نه آنچه که مرده‌ها دارند.

 بنابراین برخی تصور می‌کنند با تک صدایی کردن جامعه، به انقلاب خدمت می‌کنند اما من به ضرس قاطع این باور را رد می‌کنم، زیرا تک‌صدایی کردن جامعه به معنای ضربه زدن به نظام هم از نظر حیثیت جهانی و هم به لحاظ اقتدار درونی و وحدت ملی است. وقتی نخبگان ملت تحت فشار قرار بگیرند، مردم اعتمادشان را به نظام از دست می‌دهند.

  •  با توجه به شعارها و اهدافی که قبل از انقلاب در نظر گرفته و ذکر می‌شد و نتایجی که بعد از انقلاب و در طول سه دهه عمر آن به دست آمده آیا وضعیت موجود با توجه به دستاوردها راضی‌کننده هست؟

زیربنای انقلاب، اسلام است. اسلامی که مدعی است اگر مردم به آن رو بیاورند، سعادت آنها را تأمین می‌کند. اما ما هنوز نتوانسته‌ایم ملتمان را به اوج عزت و سربلندی برسانیم. بعد از سی‌سال هنوز انقلاب و اسلام نتوانسته آن جاذبه، خلاقیت و محرک بودنش را به عرصه ظهور برساند.

 امام بزرگوار تا زنده بود تمام قدرتش را به کار برد تا این نوع اسلام باور شود و موفق هم شد زیرا توانست اسلام به انزوا برده شده را به تحرک در آورد اما متأسفانه تداوم آن بعد از رحلت ایشان دچار نقص شد. زیرا عواملی تلاش کردند تا اسلام را تضعیف کنند؛ عواملی نظیر خرافه‌گرایی، ارتجاع و واپس‌گرایی که بعد از رحلت امام میدان پیدا کردند.


در زمینه مسائل علمی و اقتصادی نیز آنچنان که باید به استقلال کامل نرسیده‌ایم. همچنین در زمینه مسائل سیاسی نیز هرچند هیچ‌گونه وابستگی سیاسی به دیگر کشورها نداریم، اما متأسفانه نتوانسته‌ایم این عدم وابستگی را تعریف کنیم. یعنی در داخل گاهی چنان فضا را می‌بندیم که حداقل نخبگان فکر می‌کنند بیگانه هستند. در رابطه با دولت‌ها و سایر کشورها، گاهی فضا را چنان تیره می‌کنیم که آنها جرأت نمی‌کنند با ما ارتباط برقرار کنند.

یعنی شعارهایی می‌دهیم و حرف‌هایی می‌زنیم که دولت‌ها را می‌ترسانیم و بدین ترتیب روابطمان بدون هیچ دلیلی خدشه‌دار می‌شود.بنابراین ما نه تنها از ظرفیت انقلاب بهره‌برداری صددرصد نکرده‌ایم، بلکه استفاده درخور و شایان هم نکرده‌ایم.

  • چشم‌انداز انقلاب اسلامی ایران را چگونه می‌بینید؟!

انقلاب ما جریان قابل تأییدی را دنبال نمی‌کند و باید بازنگری در روند فعلی آن انجام دهیم زیرا اگر همین روند ادامه یابد ما به عنوان سربازان انقلاب فوق‌العاده برای اسلامی که امام معرفی کرد، احساس خطر می‌کنیم.

 برای این مدیریت‌های ناکارآمد و سیاست‌هایی که در قبال امور داخلی و خارجی در پیش گرفته شده است، احساس خطر می‌کنیم و این نه به دلیل ماهیت انقلابمان و چارچوب‌های رهبری است بلکه به دلیل سیاست‌های غلطی است که در رده‌های پایین به وجود آمده و همچنین رونق بازار خرافات و انحرافاتی است که در جامعه به وجود آمده است.

  • به قول خودتان از سوی امام نسخه‌ای برای رهایی ملت ایران از وضعیتی که حکومت شاهنشاهی ایجاد کرده بود، پیچیده شد. فکر می‌کنید در حال حاضر چند درصد از این نسخه اجرا شده است؟

 نمی‌شود درصد تعیین کرد اما به هرحال خطر جدی است و فاصله از آرمان‌های امام یک امر غیرقابل انکار می‌باشد. یک چیزی که الان در جامعه وجود دارد و جالب اینجاست که در زمان حیات امام وجود نداشت این است که در دوران امام دو جبهه وجود داشت.

یک جبهه پیروان امام و جبهه دیگری متشکل از منتقدان ایشان وجود داشت که کم و بیش انتقاد می‌کردند و در درون نظام‌ هم بودند. لذا آن موقع یک عده به عنوان نیروهای خط امام معرفی شده بودند که هر چه امام می‌گفت عمل می‌کردند و رهنمون ایشان را مورد عنایت قرار می‌دادند.

 اما الان چنین حالتی وجود ندارد و تمام نیروهایی که درون حکومت هستند، خود را مدعی پیروی از امام می‌دانند ولی سؤال اینجاست که چند درصد آنها واقعاً پیرو امام هستند؟ آنچه مسلم است اینکه در جامعه ما خیلی افراد هستند که نام امام(ره) را به صورت ابزار درآورده‌اند.

 در واقع خیلی از سیاستمداران و صاحبان قدرت اسلام، تشیع، امام زمان و تمام مسائل و مقدسات را ابزار قرار می‌دهند و چه خیانت بزرگی است که انسان الگوها را ابزار تثبیت حکومت خود سازد.متأسفانه امروزه استفاده ابزاری از نام امام مد شده و هر کسی که بخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند، یک جمله از امام می‌یابد و به حق یا ناحق می‌خواهد به مردم بفهماند که حق با اوست.


نکته‌ای که در اینجا مورد غفلت واقع می‌شود آن است که امام یک فرهنگ، مجموعه و یک خط فکری و یک منش است که مجمو‌عه‌ای از فکر و بینش بوده، لذا باید امام را به صورت یک واحد ارگانیک دید نه اینکه جملات ایشان را تجزیه کنیم و پاره‌ای از کلام امام را مورد استفاده قرار دهیم. این کار سوءاستفاده و تخریب چهره امام است.

 در پایان این را بگویم که امام یک عمر با آبرومندی و عزت زندگی کرد و حتی یک خدشه در زندگی ایشان یافت نمی‌شود. همه باید از امام آبرو بگیرند ولی به آبروی ایشان لطمه‌ای نزنند. مع‌الوصف، هستند افرادی که برای آبرومند کردن خودشان، به آبروی امام لطمه وارد می‌کنند که این کمال جفاست. بنابراین به جای تظاهر، اعتقاد خود به امام را در عمل نشان دهیم.

کد خبر 15065

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز