يكشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۵۴ - Dec 10, 2006
حوادث
Front Page

دستور ويژه براي افشاي راز زندگي زن جوان
005463.jpg
گروه حوادث- با مرگ كودك نارس يك زن جوان در بيمارستاني در تهران، به دستور بازپرس حسن اصغرزاده تحقيقات پليسي براي يافتن نشاني خانواده زن جوان آغاز شد. اين در حالي است كه اين دختر مدعي است تمام اقوام او جان باخته اند و نامزدش هم به نروژ مهاجرت كرده است.
پانزدهم آذرماه، ماموران كلانتري 140 باغ فيض از طريق تماس تلفني به اصغرزاده بازپرس ويژه دادسراي جنايي تهران اعلام كردند زني جوان بعد از مرگ نوزاد نارس هفت ماهه اش در بيمارستان، حاضربه معرفي همسر و اقوام خود نيست، اين در حالي است كه زن همراه وي نيز با رهاكردن او متواري شده است.
با دستور بازپرس اصغرزاده بازجويي هاي پليسي از زن 22 ساله به نام سميرا آغاز شده بود، اما وي درتمام مراحل بازجويي سكوت كرد و حاضر به ارايه اطلاعاتي درباره همسرش و يا خانواده اش نشد.
اما هنگامي كه سرانجام روز گذشته براي روشن شدن واقعيت، اصغرزاده بازپرس شعبه دوم دادسراي جنايي به بازجويي از اين زن جوان پرداخت وي در توضيح سرنوشت شوم خود گفت: 5 سال قبل مادروپدرم را ازدست دادم وازآن زمان آواره خيابان ها شدم، مدتي كارتن خواب بودم وسپس با پسرجواني به نام عليرضا آشنا شدم، اگر چه او بيكار بود، ولي با خودم فكر كردم با ازدواج با او از آوارگي نجات مي يابم و به اين ترتيب مدتي را با هم زندگي كرديم تا اينكه او هواي رفتن به خارج ازكشور به سرش زد وازآن پس من ازچشمش افتادم ، وقتي فهميد باردارشده ام اوضاع بدتر شد و با رهاكردن من به نروژ مهاجرت كرد. با رفتن او با بچه اي كه باردار بودم زندگي ام ازقبل نيز بدتر شد.
تصميم گرفته بودم هر طور شده كودك را نگه دارم، اما در حالي كه ماه هاي اول بارداري را مي گذراندم، هنگامي كه با دوستم ونامزدش سواريك موتورسيكلت بوديم، به اتهام سرقتي بودن موتور دستگير شدم ، تلاش من براي ثابت كردن اينكه درسرقت موتورسيكلت نقشي نداشتم بي نتيجه ماند ودرنهايت روانه زندان شدم، بعد از تحمل چند ماه حبس دوباره با آزادشدن از زندان آوارگي ام آغاز شد. هرشب خانه يكي ازدوستانم كه غالبا دختران فراري بودند بسرمي بردم تا اينكه با درد زايمان به همراه يكي از دوستانم به بيمارستان رفتم، اما با مرگ نوزادم همه چيز براي من به آخر رسيد.
روز گذشته در حالي كه زن جوان حاضرنشد، نشاني ازخانواده خود ويا اقوام همسرش دراختيار بازپرس جنايي قراردهد بازپرس اصغرزاده با احتمال اينكه اين زن جوان از بيان واقعيت طفره مي رود، دستور بازجويي بيشتر از اين زن شيك پوش را صادر كرد.

حمله سياه چهار جوان به زن تنها در آسانسور
گروه حوادث - چهار پسر جوان كه در تاريكي شب با حمله به زني در آسانسور او را به طبقه يازدهم آپارتماني در غرب تهران برده و مورد آزار و اذيت قرار داده بودند تحت تعقيب پليس قرار گرفتند.
ماجراي اين حمله هولناك دو هفته پيش و زماني رخ داد كه زن جواني براي رفتن به خانه يكي از دوستانش قصد سوارشدن به آسانسور آپارتمان آنها را داشت. اين زن درباره شب حادثه به يونسي بازپرس شعبه 6 دادسراي صادقيه گفت: آن شب همراه همسرم در حال رفتن به خانه بوديم كه هنگام عبور از مقابل خانه يكي از دوستانم از شوهرم خواستم چند لحظه منتظرم بماند تا بسته اي را كه براي دوستم خريده بودم به او بدهم،همسرم مقابل در ورودي آپارتمان منتظر ماند و من خودم را به آسانسور رساندم تا هر چه زودتر به خانه دوستم برسم، اما زماني كه سوار آسانسور بودم چهار جوان كه به نظر مي رسيد ساكن همان مجتمع باشند نيز سوار آسانسور شدند ، اما زماني كه مي خواستم در طبقه ششم از آسانسور پياده شوم، آنها جلوي دهانم را گرفتند و با تهديد مرا به طبقه يازدهم كشاندند.
سعي داشتم با فرياد از ساكنان آپارتمان كمك بخواهم ولي يكي از آنها با دستش جلوي دهانم را گرفته بود و بقيه نيز بي توجه به گريه هايم با تهديد مرا وادار به سكوت كردند. وقتي به طبقه يازدهم رسيديم، سه نفر از آنها مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و در حالي كه از ترس كاملا بي حال شده بودم همانجا رهايم كردند و پا به فرار گذاشتند. با اظهارات اين زن، بازپرس يونسي به پليس ماموريت داد با انجام تحقيقات تخصصي، متهمان را دستگير كنند ، ماموران پس از چهره نگاري از جوانان مهاجم، تمامي كساني را كه در آپارتمان مورد نظر رفت و آمد داشتند زير نظر گرفتند. و سرانجام بعد از چند روز تحقيقات پليسي، كارآگاهان يكي از متهمان را در همان حوالي شناسايي كرده و پس از دستگيري به دادسراي صادقيه تهران انتقال دادند. پسر جوان وقتي مقابل شاكي پرونده قرار گرفت لب به اعتراف گشوده و پرده از حمله سياه برداشت. او در اعترافات خود گفت: وقتي ديدم اين زن سوار آسانسور شده و در راهرو و پله ها كسي نيست وسوسه شدم و بي آنكه به عاقبت كارم فكر كنم نقشه شيطاني خودم را با دوستانم در ميان گذاشتم. به اين ترتيب ما هم سوار آسانسور شديم و با حمله به زن جوان او را به طبقه يازدهم كه خلوت بود برده و مورد آزار قرار داديم. پس از اعترافات متهم بازپرس يونسي براي وي قرار بازداشت صادر كرد.

شكايت از رمال، براي اثرنكردن طلسم خوشبختي
005460.jpg
گروه حوادث- مرد ساده لوح بعد از دو ماه انتظار بي نتيجه براي اثركردن نسخه خوشبختي يك رمال افغاني به دادسرا رفت و از او شكايت كرد.
رسيدگي به اين پرونده زماني در دستور كار ويژه پليس قرار گرفت كه مردي به نام جعفر 11 آذرماه به كلانتري شهرري مراجعه كرد و با شكايت از يك رمال افغان گفت: دو ماه قبل در حالي كه همسرم قصد جدايي از مرا داشت به پيشنهاد يكي از بستگانم نزد مردي افغاني به نام حسين رفتم كه مدعي بود مي تواند با نوشتن نسخه طلايي خوشبختي مشكلم را حل كرده و مهر مرا دوباره در دل همسرم بيندازد. بعد از رفتن به نزد رمال افغاني او با شنيدن مشكلم، تند و تند با خط بسيار عجيبي شروع به نوشتن چيزهايي كه مدعي بود دعاي خوشبختي است بر روي يك ورق كرد و سپس گفت با خوردن ورق ها منتظر حل مشكلاتم بمانم.
در حاليكه 240 هزار تومان بابت دعاي مرد رمال پرداخته بودم،دو ماه منتظر ماندم اما وقتي ديدم در اين مدت نه تنها مشكلم حل نشد بلكه اختلافم با همسرم كه علاقه  زيادي به وي داشتم بيشتر شد تصميم به شكايت از رمال كلاهبردار گرفتم.
هنگامي كه با شكايت مرد ساده لوح ، قاضي شمس بازپرس شعبه نهم دادسراي شهرري به بررسي درباره مرد رمال دست زد، متوجه شد در طول يكماه گذشته شكايت هاي مشابهي به دادسرا ارجاع شده است. با دستور بازپرس شهر ري ،ماموران به خانه مرد شياد در شهرك علايي رفتند و با دستگيري او كه در حال دعانويسي براي چند زن بود، در بازرسي از خانه رمال افغان 61 ساله تعدادي كتاب دعا، قفل، طلسم، مهره مار و نعل اسب كشف شد.
شهيديان- معاون دادسراي شهرري- روز گذشته با اعلام اين خبر گفت: مرد شياد كه تاكنون سه شاكي دارد با كيفرخواست صادره از سوي بازپرس شعبه 9 دادسراي شهرري در زندان به سر مي برد.

سرقت از مسافران اتوبوس هاي بين شهري
عكس متهم به دستور بازپرس جنايي منتشر شده است
005457.jpg
گروه حوادث- مردي كه بعد از ورشكستگي كارگاه توليدي خود با استفاده از مواد بيهوش كننده مرتكب سرقت از مسافران بين شهري شده بود دستگير شد.
دو هفته پيش فردي به نام سالار به پليس مراجعه كرد و مدعي شد مردي كه همسفر وي در اتوبوس مسير تهران سبزوار بود، وي را با چاي آغشته به قرص خواب آور بيهوش كرده و بيش از 2 ميليون تومان از وي سرقت كرده و در ميان راه اتوبوس را ترك كرده و متواري شده است.اين مرد در ادامه شكايت خود به پليس گفت : وقتي سوار اتوبوس شدم اين مرد با من طرح دوستي ريخت و همين مسئله باعث شد وقتي در پليس راه شريف آباد اتوبوس براي استراحت مسافران توقف كرد به وي اطمينان كرده و چاي را كه او تعارف كرده بود بنوشم، اما بعد از نوشيدن چاي بيهوش شدم و وقتي چشمانم را گشودم كه به سبزوار رسيده بوديم و اين مرد با ربودن پولي كه همراهم بود فرار كرده بود.
با شكايت اين مرد و انجام تحقيقات، كارآگاهان پليس تهران موفق شدند ردي از مرد سارق در منطقه افسريه تهران بدست آورده و وي را دستگير كنند. روز گذشته، روشن رئيس شعبه سوم بازپرسي دادسراي جنايي تهران با دستور چاپ عكس متهم بدون چشم بند از كساني كه توسط اين مرد مورد سرقت قرارگرفته اند خواست به شعبه سوم دادسراي جنايي تهران مراجعه كنند.

ادعاي يك زن جوان در آگاهي تهران
۴ روز شكنجه در اسارتگاه همسر سابق
گروه حوادث- زن جواني كه مدعي است شوهر سابقش با تعارف نوشيدني هاي مسموم وي را بيهوش كرده و به مدت 4 روز در مشهد تحت شكنجه قرار داده است، از كارآگاهان پليس تهران براي دستگيري او كمك خواست .
بنا به اين گزارش، زن جوان به نام شهلا روز چهارشنبه با مراجعه به اداره آگاهي پايتخت از شوهر سابقش به خاطر ربودن وي شكايت كرد. وي در توضيح ماجراي تلخي كه برايش رخ داده بود به معاونت اداره آگاهي تهران گفت: 7 سال قبل در حالي كه 20سال بيشتر نداشتم، خواستگار جواني به نام فرشيد پا به خانه مان گذاشت از آنجايي كه او به نظر مرد خوب و مهرباني مي آمد با او ازدواج كردم. اوايل همه چيز به خوبي مي گذشت اما بعد از چند ماه همسرم چهره واقعي خود را نشان داد. او مردي عبوس و عصبي بود كه زندگي را برايم تلخ كرده بود و در نهايت اختلافات خانوادگي ما را به دادگاه خانواده و جدايي كشاند .
زن جوان در ادامه گفت: اوايل هفته گذشته همسر سابقم بعد از مدتها بي خبري با منزل پدري ام تماس گرفت وبا اظهار ندامت درباره گذشته از من خواست فرصت ديگري به او بدهم تا حرفهاي ناگفته اي را برايم بگويد، در ابتدا مخالفت كردم ولي اصرار او باعث شد قبول كنم او را ببينم ،بدين ترتيب غافل از نقشه شومي كه فرشيد برايم طراحي كرده بود به ديدارش رفتم، پس از آنكه سوار خودروي او شدم، او يك نوشيدني به من تعارف كرد، پس از نوشيدن آن چند دقيقه اي طول نكشيد كه بيهوش شدم.
روز بعد وقتي چشمانم را گشودم به خانه اي در مشهد انتقال يافته بودم ، در آ نجا همسر سابقم مرا در داخل اتاقي حبس كرده و۴ روز مرا شكنجه داد. در اين مدت نمي دانستم او از جانم چه مي خواهد اما بعد از گذشت 4 روز هنگامي كه او براي دقايقي خانه را ترك كرد، از فرصت استفاده كرده و با يكي از اقواممان كه ساكن مشهد بود تماس گرفتم و آنها به كمكم آمدند و در اين موقع بود كه با ديدن اقواممان پا به فرار گذاشت و در حاليكه بر اثر شدت شكنجه ها به شدت مجروح شده بودم، با كمك اقواممان به تهران بازگشتم.
روز گذشته سرهنگ داوود سلطاني معاونت اداره آگاهي با تاييد اين خبر گفت: كارآگاهان پايگاه ششم آگاهي تحقيقات خود برروي اين شكايت را آغاز كرده اند.

با گذشت 2 سال از دستگيري
دزد عروسك هاي اصفهان در انتظار اعدام
005466.jpg
گروه حوادث- پرونده نوجوان تبهكاري كه به همراه پدرش به آزار و اذيت دختران خردسال و ربودن طلاجات آنها در اصفهان مي پرداخت براي تاييد حكم اعدام به ديوان عالي كشور فرستاده شد.
اين مرد جوان به نام رسول متهم است به همراه پدرش به نام موسي در طي سالهاي 83 و 84 با ربودن 120 دختر دبستاني و خردسال از مقابل مدارس و خانه هايشان آنها را به خانه اي در شرق شهر اصفهان منتقل كرده و بعد از ربودن طلاجاتشان ، تعدادي از آنها را مورد آزار قرار داده اند. با دستگيري پدر و پسر كودك آزار در تابستان 84 ، پس از آنكه آنها در اعترافاتشان پرده از جنايتهايشان برداشتند ، از سوي قاضي اسدي رئيس شعبه 53 دادگاه عمومي اصفهان هر دو متهم به اعدام محكوم شدند،كه با تأييد حكم از سوي ديوان عالي، موسي(پدر) 27 فروردين سال گذشته در خيابان زينبيه اصفهان به دار آويخته شد، اما پسر جوان به خاطر شرايط سني اش به كانون اصلاح و تربيت فرستاده شد تا پس از رسيدن به سن قانوني حكم اعدام وي اجرا شود. با گذشت دو سال از دستگيري اين جوان ، پرونده وي جهت تعيين تكليف نهايي به ديوانعالي كشور ارسال شد كه با تأييد حكم، وي نيز در آستانه اعدام قرار خواهد گرفت.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |