دوشنبه ۵ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۱۹ - Jun 26, 2006
حوادث
Front Page

با تحقيقات بازپرس جنايي تهران
سرنخهاي جديد در سرقت مرگبار طلافروشي
علي فرهادخاني، قرباني بي گناه جنايت
003420.jpg
003426.jpg
گروه حوادث- با دستور بازپرس جنايي پايتخت، كارآگاهان پليس جنايي تلاش براي دستگيري يك زن را با احتمال همدستي با سارق خشن حادثه سرقت از طلافروشي آغاز كردند.
به گزارش همشهري، عصر روز شنبه ساعت 16 و 30 دقيقه سارق مسلحي به جواهرفروشي فرهادخاني در خيابان شريعتي تقاطع ميرداماد حمله ور شد. علي فرهادخاني صاحب مغازه به تنهايي پشت صندوق ايستاده بود كه از سوي سارق مسلح به نام شهرام – پ غافلگير شد. شهرام وقتي متوجه شد مرد طلافروش به دستور او براي در اختيارگذاشتن طلاجات و جواهرات مغازه توجهي ندارد و در برابر خواسته وي مقاومت مي كند با شليك دو گلوله او را مجروح كرد و شاگردان مغازه كه در طبقه دوم ساختمان از طريق دوربين مداربسته شاهد وقوع اين حادثه تلخ بودند براي مقابله با سارق مسلح به طبقه زيرين آمده و در نهايت شهرام با واردآمدن ضربات جسم سفتي كه يكي از شاگردان مغازه به وي وارد آورد و همچنين شليك گلوله اي مشكوك جان سپرد. صاحب طلافروشي بعد از انتقال به بيمارستان به علت شدت جراحات بر روي تخت بيمارستان با زندگي وداع گفت.
بازپرس حسين اصغرزاده و كارآگاهان اداره يكم و دهم آگاهي تهران بزرگ با گزارش حادثه در صحنه حضور يافته و تحقيقات خود را در كنار ماموران كلانتري 124 قلهك آغاز كردند.
شاهد و مطلع، نه متهم
بازپرس حسين اصغرزاده رئيس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران كه رسيدگي به پرونده اين حادثه زير نظر وي انجام مي گيرد، روز گذشته ضمن اعلام اينكه شاگرد مغازه طلافروشي كه ضربه مرگبار را به سارق مسلح وارد كرده تنها به عنوان شاهد و مطلع اين حادثه مرگبار پاسخگوي سئوالات پليس آگاهي است و اتهامي تاكنون بر وي وارد نيست. وي گفت: دستور انجام آزمايشات كارشناسي به متخصصان اسلحه داده شده است تا با انجام تحقيقات از سوي آنان مشخص شود گلوله اي كه موجب مرگ شهرام شده است، ناشي از اقدام به خودكشي سارق مسلح است يا گلوله در حين درگيري از سوي شخص ديگري به سويش شليك شده است.
حسين اصغرزاده افزود: روز شنبه در بازرسي بدني اي كه از البسه شهرام در صحنه حادثه مرگبار صورت گرفت مداركي كشف شد كه مشخص كرد وي ساكن تهران نبوده و از مدتي قبل در مسافرخانه اي حوالي خيابان سعدي سكونت گزيده است. بدين ترتيب تيم تحقيق براي بازرسي اقامتگاه سارق مسلح به محل مراجعه كرد كه بعد از گشوده شدن در اتاق وي چند صداخفه كن اسلحه و 32 فشنگ جنگي كشف شد. بر روي تخت اتاق شهرام كارتي قرار داشت كه متعلق به طلافروشي فرهادخاني بود و همين موضوع ما را به اين قطعيت رساند كه وي به طور اتفاقي وارد جواهر فروشي نشده است بلكه با طراحي نقشه اي قبلي و برنامه ريزي دقيق اقدام به حمله مرگبار به اين طلافروشي كرده است. مسئولين مسافرخانه مدت اقامت شهرام را در آن مسافرخانه 10 روز عنوان كردند و بررسي هاي بعدي معلوم ساخت وي از يكي از شهرستان هاي غربي براي اجراي نقشه سرقت مسلحانه اش و با تهيه اسلحه و تجهيزات به پايتخت عزيمت كرده است. بازپرس اصغرزاده در ادامه گفت: از اقامتگاه اين سارق مسلح چند كارت شناسايي متعلق به افراد مختلف، اسناد و مدارك جعلي خودرو كشف و ضبط شد و عكس يك زن كه ظاهر وي نشان مي دهد كه احتمالا در يكي از شهرستان هاي غرب كشور ساكن است، از وسايل شهرام به دست آمد كه تحقيقات درباره اينكه ممكن است وي همدست شهرام بوده و يا از ارتكاب اين حوادث آگاه بوده است، آغاز شده و به همين دليل دستور بازداشت اين زن صادر شده است.
بازپرس جنايي در مورد اينكه شهرام داراي سابقه كيفري بوده است يا خير به همشهري گفت: بررسي ها در اين مورد در حال انجام است ولي اسناد و مدارك و وسايل كشف شده از وي مي تواند بيانگر اين مطلب باشد كه وي سارقي حرفه اي بوده است. برپايه اين گزارش روز گذشته پدر علي فرهادخاني
۴۲ ساله در حالي كه از مرگ فرزندش بسيار داغدار بود به خبرنگار همشهري گفت: پسرم 30 سال بود كه در كار جواهرفروشي فعاليت مي كرد. همسر وي هر روز از صبح تا ظهر و سپس از ساعت 17 تا آخرين ساعات كار در جواهرفروشي در كنار علي بود، روز حادثه نيز براي انجام امور منزل ظهر به خانه آمده بود كه اين حادثه دردناك رخ داد. وي در ادامه افزود: عامل اين جنايت به طور قطع مي دانست، در آن ساعت روز همسر علي در مغازه حضور ندارد و اين كه كارت مغازه در وسايل شخصي متهم در مسافرخانه كشف شده است مي تواند نشانه اين مطلب باشد كه تحقيقات كافي از سوي وي در خصوص ساعات تنهايي علي در مغازه انجام گرفته است.

سرقت مسلحانه از دو مرد باغدار
پليس در تعقيب مأموران قلابي
گروه حوادث كارآگاهان پليس جستجوي گسترده اي را براي يافتن دو سارق مسلح كه با جعل عنوان، اموال دو مرد در باغي در غرب تهران را به سرقت برده اند، آغاز كرده اند.
به گزارش همشهري بيست و هشتم خردادماه، دو مرد به نام هاي حبيب و ايرج در حالي كه وحشتزده بودند به پليس مراجعه كرده و خبر از وقوع يك سرقت مسلحانه در داخل يكي از باغهاي غرب پايتخت را دادند.
با گزارش موضوع سرقت مسلحانه، پرونده جهت پي گيري هاي پليسي در اختيار كارآگاهان اداره يكم آگاهي تهران بزرگ قرار داده شد.
در بازجويي هاي صورت گرفته شاكيان درخصوص نحوه سرقت مسلحانه به پليس گفتند: در حالي كه از كار روزانه خسته شده بوديم، در استراحتگاه خود در داخل باغ در حال استراحت بوديم.
از مدتي قبل با تهيه گاوصندوقي اموال خودمان را در داخل آن نگهداري مي كرديم.
در تاريكي غروب، صداي زنگ باغ به صدا درآمد، چون منتظر كسي نبوديم تعجب كرديم، اما وقتي در را گشوديم، با چهره دو مرد كه خود را مأموران يكي از نهادها معرفي كردند مواجه شديم. اين دو نفر در حالي كه مسلح به سلاح گرم بودند وارد باغ شده و بعد از جستجوي تمام باغ وقتي متوجه شدند ما در آن محل تنها هستيم چهره واقعي خود را نمايان كردند.
آنها به يكباره با تهديد اسلحه ما را مجبور به سكوت كردند، يكي از آنان با اسلحه بالاي سر ما ايستاد و ديگري تمام محتويات گاوصندوق را كه شامل مقدار زيادي وجه نقد، طلاجات و ارزهاي خارجي بود همراه دو گوشي تلفن همراهمان ربوده و از محل گريختند.
برپايه اين گزارش، كارآگاهان اداره يكم آگاهي مركز جستجوي خود را براي شناسايي سارقان مسلح آغاز كرده اند.

جعل دفترچه بيمه با 30 هزار تومان
گروه حوادث - دو جاعل حرفه اي كه با دريافت 30 هزار تومان براي متقاضيان دفترچه بيمه صادر مي كردند از سوي كارآگاهان پليس تهران دستگير شدند.
دستگيري دو جاعل دفترچه هاي بيمه پس از آن در دستور كار پليس آگاهي تهران قرار گرفت كه در آخرين روزهاي خرداد ماه، كارآگاهان پليس از طريق منابع اطلاعاتي خود از جعل دفترچه هاي تامين اجتماعي توسط چند جاعل حرفه اي اطلاع پيدا كردند. بنا به گزارشهاي رسيده جاعلان در قبال دريافت مبالغ
۲۰ تا 30 هزار تومان اقدام به جعل دفترچه بيمه كرده و اين در حالي بود كه به متقاضيان اين دفترچه ها اعلام مي كردند كه دفترچه ها واقعي است و آنها از طريق نفوذي كه در برخي سازمانها دارند آنها را صادر مي كنند.
در بررسي هاي صورت گرفته مشخص شد كه باند جاعلان حرفه اي در منزلي در خيابان خليج اقدام به جعل مي كنند، به اين ترتيب با شناسايي مخفيگاه جاعلان، ماموران پليس با دستور قضايي وارد مخفيگاه جاعلان شده و دو نفر از آنها را دستگير كردند.
در بازرسي هاي صورت گرفته، 72 جلد شناسنامه، 460 دفترچه و 8 عدد مهر سازمان تامين اجتماعي به همراه تجهيزات مربوط به جعل انواع اسناد از جمله منگنه ها و مهرهاي مختلف به دست آمد.
در بازجويي ها، جاعلان حرفه اي در توضيح شگرد خود گفتند: از مدتي قبل با تشكيل باندي به متقاضيان اين دفترچه ها قول مي داديم كه براي آنها دفترچه بيمه تهيه مي كنيم و بعد از گرفتن مبالغي، شناسنامه مراجعه كنندگان را مي گرفتيم و با توجه به مشخصات مندرج در آن اقدام به جعل دفترچه هاي بيمه مي كرديم.

حادثك
بازداشت سارقان تنه درخت 250 ميليون توماني
ايسنا : تنه درخت شبان با هزار سال قدمت در عشق آباد كشف و به ميراث فرهنگي نيشابور تحويل شد .
به گزارش دادگستري خراسان رضوي سارقان تنه يك درخت قديمي و كهنسال معروف به درخت شبان كه داراي شكل ظاهري منحصر به فرد بوده و با قدمتي بيش از هزار سال عطر خاصي از آن استشمام مي شود دستگير شدند. به گزارش اداره اطلاع رساني قوه قضاييه، تنه اين درخت چندي قبل توسط افراد ناشناس، شبانه از روستاي محسن آباد نيشابور به سرقت رفته كه در پي گزارش عوامل حفاظت اجتماعي نيشابور و تلاش شبانه روزي تيم اطلاعاتي پليس خراسان رضوي پس از 55 روز، تنه اين درخت در شهر عشق آباد كشف و تحويل ميراث فرهنگي نيشابور شد. سارقان كه تنه درخت را به طرز ماهرانه اي در زير خاك پنهان كرده  بودند، قصد داشتند آن را به مبلغ 250 ميليون تومان به فروش برسانند و از كشور خارج شوند.

مار، آب را قطع كرده بود
گروه حوادث- پس از قطع ناگهاني آب در يكي از روستاهاي كرمان، صاحبخانه با بيرون آمدن يك مار از داخل لوله آب منزلش مواجه شد.
در پي اين اتفاق عجيب كه در روستاي كشتوئيه از توابع بخش شهداد استان كرمان رخ داد، صاحبخانه گفت: پس از ساعتي از قطع ناگهاني آب منزل، زماني كه شير آب را مجدداً باز كردم، يك مار كه حدود يك متر طول داشت، با فشار زياد از لوله آب بيرون آمد. وي افزود: ماري كه از لوله آب بيرون آمد، جان در بدن نداشت و له شده بود. هاشم درساز، رئيس شوراي روستاي كشتوئيه ضمن تاييد اين خبر اظهار كرد: متاسفانه آب مصرفي اين روستا، بهداشتي نيست و مردم از آب كشاورزي كه در منبع ذخيره است، استفاده مي كنند. وي افزود : اين گونه موارد براي مردم تازگي ندارد، چرا كه پيش از اين نيز شاهد بيرون آمدن چندين بچه قورباغه از شير آب منازل بوديم. حسن حسن پور، عضو شوراي اسلامي اين روستا نيز مسؤولان مربوطه را در اين زمينه بي توجه خواند و ضمن انتقاد از آنها گفت: اگر اين مار سمي بود و زهر خود را داخل آب ريخته و موجب مرگ حداقل اعضاي اين خانواده مي شد، چه كسي جوابگو بود؟

زن چيني براي درمان شوهرش، دخترش را فروخت
گروه حوادث- يك زن چيني براي تامين هزينه درمان شوهرش دخترش را به قيمت 30 هزار يوان به فروش گذاشت.
به گزارش روزنامه چاينا ديلي، يك مادر چيني براي تامين هزينه درمان شوهرش كه در تصادف دچار آسيب شده بود دخترش را به قيمت 30 هزار يوان (3704 دلار) به فروش گذاشت. شوهر اين زن كه راننده تراكتور است در يك حادثه رانندگي دو هفته پيش دچار سوختگي شديد شد كه براي ادامه زندگي بايد تحت عمل جراحي قرار گيرد. به گفته مادر اين خانواده ، وي راهي غير از اين نداشته و مجبور به انجام اين كار شده است.

جوان «ره اي از باخت تيم فوتبال «شورش دق «رد
گروه حوادث- ي« جوان «ره اي پس از باخت تيم فوتبال «شورش در مقابل سوئيس دچار س«ته قلبي شد و جان باخت.
گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس حا«ي است، ي« جوان 25 ساله «ره اي به نام «يمسئول پس از باخت تيم فوتبال «شورش درمقابل تيم فوتبال سوئيس، دچار حمله قلبي شد وجان باخت.

چشم حادثه
گروه همسالان خلافكار، نقطه صفر جنايت
مريم رامشت - روانشناس
003417.jpg
شنبه گذشته خبر سرقت مسلحانه سه همكلاسي در صفحات حوادث مطبوعات منتشر شد. اين سه جوان بعد از تشكيل باندي اقدام به 2 سرقت مسلحانه در تهران كرده بودند اما به دليل حرفه اي  نبودن در دومين سرقت به دام افتاده بودند.
اين حادثه اگرچه به دليل جواني و سن اندك متهمان تاسف بار است اما بررسي چنين مواردي مي تواند به شناخت بيشتر و جلوگيري از حوادث مشابه منجر شود. در روانشناسي مبحثي به عنوان (نظريه يادگيري اجتماعي) داريم كه بيان مي دارد: يكي از راههاي تغيير رفتارها (چه مثبت و چه منفي) الگوبرداري است. بر مبناي اين نظريه، يادگيري عمدتاً از مشاهده الگوهاي توانا و محبوب و با الگوبرداري از رفتارهاي اين افراد صورت مي گيرد. در اين ميان ممكن است اين الگو يك شخص مثبت، برازنده و بالنده باشد و يا آن كه شخصيتي كه اگرچه از جهت اجتماع منفي است اما در نظر فرد مثبت، مقبول و توانا جلوه مي كند. در جريان اين يادگيري، فرد از طريق بررسي بازخوردها و انجام تمرين ها سعي مي كند رفتاري مشابه شخصيت الگو پيدا كند، اين الگوبرداري در دوران جواني به شدت از گروه همسالان رواج دارد و جوان ها بيشتر از شخصيت هايي كه همسال آنها بوده و از جهات مختلف براي آنها محبوب و توانا محسوب مي شوند الگوبرداري مي كنند.
چنان كه در اين مورد اين سه جوان همسال از مدتي قبل تحت تاثير يكي از اعضاي گروه همسال كه به عنوان الگو و ليدر مطرح بوده است، باند سرقت مسلحانه را به راه انداخته بودند. اما در اين ميان بايد توجه داشت قبل از آن كه وجود الگو باعث تشكيل اين گروه همسال بزهكار شود، بايد يك فاكتور مشترك وجود داشته باشد تا افراد گروه همسال گرد هم جمع شوند، اين فاكتور در گروه بزهكار ممكن است اختلافات خانوادگي، اختلالات خلقي و رفتاري يا رشد در يك محيط نامناسب باشد كه در اين ميان فاكتور اختلافات خانوادگي فاكتور مهمي  در پيوستن فرد به گروه هاي همسال بزهكار است. اين اختلافات باعث مي شود تا فرد هرچه بيشتر از خانواده اش دور شده و در گروه همسال حل شود و در عين حال خانواده نتواند نقش مهمي  در اين زمينه بازي كند. اعضاي اين گروه هاي همسال به دليل نياز به تحرك و پويايي، بعد از عضويت در اين گروهها سعي مي كنند هيجانات خاص جواني و نوجواني خود را بروز دهند اما در مواردي چون راه مسالمت آميزي پيدا نمي كنند ممكن است از كانال هاي غيرمتعارف آن را بروز دهند مانند تشكيل يك باند كوچك كه در اين مورد باند سرقت مسلحانه بوده است.
شايد در اين مورد ايجاد ارتباط بهتر خانواده با فرد و ارايه الگوهاي مناسب و مثبت به وي مي توانست از افتادن او در دام الگوهاي نامناسب گروه هاي همسال جلوگيري كند.

گفت و گو با قاتل دوچهره
پايان چهار سال فرار و عذاب وجدان
003423.jpg
گروه حوادث- كابوس هاي شبانه جوان قاتل كه با تغيير قيافه 4 سال از چنگال قانون فرار كرده بود با دستگيري در شرق تهران خاتمه يافت.
آغاز ماجراي خونين
به گزارش همشهري، عصر روز 18 آبان 81 با گزارش وقوع يك قتل در خيابان شوش مأموران در صحنه جنايت حاضر شده و در تحقيقات اوليه دريافتند در جريان درگيري بين دو جوان كه يكي راننده خودرو مسافركش و ديگري ميوه فروش سيار بوده است مرد ميوه فروش به نام علي در اثر ضربه مرگباري كه توسط مرد راننده به نام اكبر به ناحيه قلبش وارد آمده به قتل رسيده است. در ادامه تحقيقات از شاهدان حادثه مشخص شد، اكبر كه در يك قصابي در تهران كار مي كرده است ساعتي قبل از حادثه به طور اتفاقي براي سوار كردن مسافر به ميدان شوش آمده ولي هنگامي كه متوجه درگيري دوستش با چند نفر شده براي هواخواهي از دوستش وارد درگيري شده و با يك ضربه چاقو علي را به قتل رسانده و دو نفر ديگر را مجروح كرده است. با دستور قاضي الهي زاده، تيمي از كارآگاهان دايره 10 اداره آگاهي تهران مسئول رسيدگي به اين پرونده و دستگيري متهم كه در ورامين ساكن بود، شدند. اما چهار سال تحقيق و بررسي براي شناسايي مخفي گاه متهم به قتل نتيجه خاصي نداشت تا اين كه هفته گذشته، پليس جنايي تهران توانست با انجام كارهاي اطلاعاتي مخفي گاه متهم را در شرق تهران رديابي كند و متهم را كه تغيير قيافه داده بود دستگير و تحت بازجويي قراردهد.
متهم از همان ابتدا با بيان اين كه ديگر از فرارهاي بي نتيجه و كابوس هاي شبانه خسته شده است به ارتكاب جنايت اعتراف كرد. صبح شنبه قاتل 28 ساله در حالي كه از حادثه رخ داده ابراز پشيماني مي كرد براي نخستين بازجويي هاي قضايي به شعبه 1156 مجتمع قضايي بعثت انتقال يافت و در حضور قاضي الهي زاده، ضمن قبول اتهام قتل عمدي گفت: در تمام مدت 4 سال هميشه از دستگيري ام مي ترسيدم. بر پايه اين گزارش، قاضي الهي زاده بعد از اخذ اظهارات متهم به قتل، با دستور قضايي وي را روانه زندان كرد.
* چرا وارد درگيري شدي؟
- نمي دانم. شايد بزرگترين اشتباهم دخالت در كار ديگران بود.
* چاقو را از كجا آوردي؟
- چاقو كنار ماشين ميوه فروش سيار افتاده بود. من تنها مي خواستم از دوستم دفاع كنم.
* بعد از قتل چه كار كردي؟
- وقتي متوجه آثار خون بر روي لباس هايم شدم، ترسيده بودم و تنها فكري كه به ذهنم رسيد، فرار بود.
* در طول اين چهار سال كجا بودي؟
- چند روز بعد از حادثه، خبر قتل علي را در روزنامه ها خواندم، به همين خاطر از ترس اين كه دستگير شوم به مشهد رفتم و در آنجا مشغول كارگري شدم. دوران خيلي سخت و طاقت فرسايي بود. دوري از خانواده ام و تنهايي بدجوري عذابم مي داد. فكر جنايتي هم كه مرتكب شده بودم براي يك لحظه مرا رها نمي كرد و دائم مرا عذاب مي داد.
* بعد چي شد؟
- خسته شده بودم. بعد از چهار سال ديگر دلم خيلي براي خانواده ام تنگ شده بود. به تهرانپارس آمدم تا شايد در فرصتي مناسب بتوانم خانواده و فرزندم را ببينم، ديگر حتي دستگيري هم برايم چندان مهم نبود، فقط مي خواستم خانواده ام را ببينم.
* مگر فرزند هم داري؟
- بله. فكر مي كنم 6 ساله شده باشد.
* هيچ فكر مي كردي به دام بيفتي؟
- ببينيد، قاتل فراري هر شب كابوس جنايت و دستگيري را مي بيند. هر وقت مأ موران پليس را مي ديدم، تصور مي كردم براي دستگيري من آمده اند، كابوس هاي شبانه از اين هم بدتر و آزاردهنده تر بود.
* پس چرا خودت را در اين چهار سال معرفي نكردي؟
- مي ترسيدم، در ذهنم خيلي چيزها ساخته بودم، فكر مي كردم بعد از دستگيري شكنجه مي شوم و در زير شكنجه هرچه كه بگويند اعتراف مي كنم.
* آيا بعد از دستگيري اين اتفاقات برايت افتاد؟
- نه، هرگز، خيلي راحت و بدون فشار اعتراف كردم. با اين كه دستگير شده ام اما احساس آرامش وجدان مي كنم.
* چه توقعي از خانواده مقتول داري؟
- پشيمانم، نمي دانم چه بايد بگويم و از آنها چه بخواهم، فقط اين كه مرا ببخشند.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |    شهري    |
|   دانش    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |