شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۵
بزرگراه يادگار و فضاي سبز جانشين شهربازي تهران مي شود
وداع با كشتي صبا و رودخانه وحشي
005070.jpg
عكس:گلناز بهشتي
شهره مهرنامي
جايزه معدل 20 من خداحافظ، خداحافظ روياي كودكي، خداحافظ اي سرزمين اسباب بازي ها، نه خرداد امسال و نه هيچ خرداد ديگري هيچ شاگرد اولي نمي تواند ديگر بار شادي و شعف معدل 20 خود را در شلوغي پر از نور و رنگ شهر تو فرياد بزند و ديگر هيچ رهگذري خاطره صداي شاد جوانان را تجربه نخواهد كرد.
فرزند من چگونه از دنياي كودكي خود برايت بازگو كنم، در حالي كه حتي يك اثر كوچك از آن بر جاي نمانده است.
اينجا تهران است، تهران يعني اتوبان، ماشين، ترافيك و دود، اينجا حق تقدم با اتوبان است!
شهر اسباب بازي ها با تونل وحشت و سفينه و كشتي نوح و چرخ و فلك بزرگ مي روند تا اتوبان با آن ماشين هاي رنگارنگش با ساز و دهل از راه برسند تا تهران، تهران شود، اينجا پايتخت است. بابا فقط يك بار ديگه، بابا تو رو خدا من مي خواهم هشت پا سوار بشم، بابا تو قول دادي خودت قول دادي. همين الان مي آم فقط يه بار ديگه فقط يك بار ديگه پس چرا برام پشمك نمي خري، من بستني صورتي مي خوام اوناها اون بچه  هم داره!
مامان مگه قول ندادي كه اين هفته بريم شهر بازي من دختر خوبي بودم من به قولم عمل كردم تو هم به قولت عمل كن تو قول دادي خودت قول دادي. من خسته نمي شم، قول مي دم دو سه تا بيشتر سوار نمي شم، مگه نگفتي مي ريم سينما دوهزار پس كي مي بري؟!
هنوز هم هر زمان از اتوبان چمران چهارراه سئول عبور مي كنم صداي التماس هاي كودكانه ام را مي شنوم و صورت پر از اشتياقم جلوي چشمانم نقش مي بندد و مي دانم حتي اگر اتوبان هم از روي شهر بازي كودكيم بگذرد هيچ چيز حتي به اندازه اتوبان بزرگ و سنگين نمي تواند خاطرات خوش مرا با خود ببرد.
هر چند فرزند من نمي تواند جايگاه شادي هاي كودكانه مرا تجربه كند، اما مي دانم هميشه در شهر من جايي براي نوشتن دفتر خاطرات كودكي خواهد بود و من به فرزندم خواهم گفت كه تهران ناچار به تغيير شكل بوده تا من و او با آسايش بيشتر در اين ابرشهر ايران سقفي براي زندگي داشته باشيم.
اما مي دانم درهاي شهر بازي هميشه در روياهايم به رويم باز است. همانگونه كه در روياي رهگذران درهاي فانفار و ميني سيتي، ميدان ونك و چهارراه ميني سيتي باز مي شوند تا هياهو و شادي  هاي دهه 60 و 70 را برايشان بازسازي كنند.
مي دانيد اين شهر بازي جزيي از زمين هاي دهات اوين بوده و زماني كه رضاشاه نتوانست آنها را براي فرزندش خريداري كند. از هيأت وزرا خواسته تا با تصويب نامه اي اراضي اوين را به نمايشگاه بين المللي، باشگاه شاهنشاهي يا همان باشگاه انقلاب، مدرسه فرانسوي ها، ژاندارمري و دانشگاه ملي بدهند كه شهر بازي هم قسمتي از اين زمين ها بوده كه البته مقداري از اين اراضي به هتل هيلتون يا همان هتل اوين داده شده كه حالا همه حق را به شهر دادند و جاي خود را با كمال ميل به اتوبان داده اند تا گره اي از مشكلات ترافيك تهران باز كنند و تهران قدم به تاريخ بديع خود بگذارد.
اين شهر اسباب بازي ها چهل سال خانه فرياد شادي هاي مردم بوده و با وسعت 38 هزار متر مربعي خود ميزبان ...........ميليون ميهمان خوانده ناخوانده بوده است و صفحه اي پر از رنگ و نور را در دفتر خاطرات كودكانه ورق زده و با ده ها اسباب بازي رنگارنگ خود روياي نيمه شب تابستانه كودكان را برهم زده تا خانواده ها حتي شده يك شب ساعات خود را در شهر بي خوابي ها سپري كنند.
نمايندگان شهرداري تهران و بنياد شهيد انقلاب اسلامي (مالكان شهربازي) بالاخره بر سر تخريب قطعي شهربازي به توافق رسيده اند كه قرار است در مرحله اول اجراي اين توافق بنياد شهيد در ازاي دريافت 10 ميليارد تومان پول نقد پاركينگ 12 هزار متري شهربازي را تحويل شهرداري دهد تا به جاي ماشين هاي سواري، لودرها و گريدرها تا لحظه رسيدن فرمان تخريب در آن مستقر شوند، مابقي فضاي شهربازي نيز به محض واگذاري سند شش دانگ مابقي 23 ميليارد تومان توافق شده كه قرار است به صورت زمين پرداخت شود، تحويل خواهد شد. خبرها حاكي از آن بود كه نمايندگان بنياد شهيد تا به امروز دو زمين را مشاهده كرده اند كه به دليل مورد پسند واقع نشدن هنوز به مرحله معامله نرسيده است، البته طبق خبرها قرار بود شهربازي را براي آخرين بار در سالروز ولادت پيامبر اكرم(ص) به روي مردم باز كنند و سپس به خواب ابدي در زير بتون هاي پل ارتباطي بزرگراه نيايش و يادگار وادار كنند كه اين امر متأسفانه محقق نشد.
اما از آنجا كه شهر بازي يكي از مكان هايي است كه از سوي گردشگران در تمام دنيا مورد توجه است و بالاخره شهر بزرگي همچون تهران نياز فراواني به داشتن چنين مكاني دارد و در هر حال سود كلاني براي خود شهر دربردارد، مطمئن باشيد كه مسئولان حتماً براي آن فكري خواهند كرد. در خبرهاي گذشته مثلاً در تاريخ سوم مرداد سال 84 معاون خدمات شهري، شهرداري تهران در مصاحبه اي با خبرگزاري دانشجويان ايران گفته بود كه با بخش خصوصي و سرمايه داران در حال رايزني هستيم تا چند شهر بازي جديد در تهران احداث كنيم.او گفته بود كه در چند نقطه از جمله جنب پارك آزادگان، مجموعه شهر آفتاب در جنوب تهران و اطراف پارك چيتگر با سرمايه گذاران در حال رايزني هستيم تا شهربازي براي تهران بنا كنيم. تهران با وجود داشتن 10 شهربازي ديگر در خود و اطرافش نمي تواند پاسخگوي بازديدكنندگان و اين جمعيت باشد، اما ساخت شهربازي جديد به گفته مسئولان 2 سال به طول مي انجامد.اما به گزارش 22 فروردين سال جاري خبرگزاري ميراث فرهنگي محمدباقر قاليباف، شهردار تهران گفته است كه شهر بازي تهران در شهر آفتاب و در كنار نمايشگاه بين المللي تهران احداث مي شود. او كه مردم تهران را شايسته ترين و لايق ترين مي داند به اين خبرگزاري گفته بود كه هر چند شهربازي براي ما دارايي محسوب مي شد، اما شايسته شهر تهران نبود، بنابراين هر چند شهر خاطرات كودكانه ما مي رود، شهربازي بهتر و زيباتري در انتظار نسل جديد اين شهر است كه شور و هيجانشان با هيچ چيز پر نمي شود.شهر بازي با امكانات بهتر و زيباتر براي معدل هاي 20 و قول خوب بودن هاي كودكانمان، شهر اسباب بازي ها با چرخ و فلكي بزرگتر و بلندتر به وسعت ديد تمام تهران براي مسافران تابستانه پايتخت.اما روزشمار حذف چرخ و فلك هاي شهر بازي از مجموع تصاويري كه حالا از بزرگراه چمران مي بينيد آغاز شده، پس فرصت را از دست ندهيد تا وقت هست مدركي از دوران كودكي خود با يك دوربين عكاسي براي فرزندانتان تهيه كنيد، عجله كنيد وقت تنگ است با شهربازي خداحافظي كنيد.
004986.jpg
بازي تكراري
آرش اقبالي- شهر بازي از ميان شهر پرهياهوي تهران رفت تا شايد در گوشه  اي و كناري ديگر برپا شود. به اميد آنكه اين بار نه چون گذشته غبار فراموشي آن را بپوشاند، بلكه با صلابت و زيبايي خودنمايي كند.
داستان من و شهربازي چون هزاران كودك ديگر پايتخت نشين، داستان جالبي است.
در روزهاي كودكي كه هر سال تابستان 2يا 3 بار به شهربازي مي رفتم، هر بار چيزي فكر مرا به خود مشغول مي كرد و همچون ديگر روياهاي كودكانه چون ابر بهاري از ياد مي رفت و در شادي هاي زودگذر گم مي شد.
چرا هيچ وقت شهربازي ما تغيير نكرد و نو نشد؟
اين همان موضوع است. همه چيز در گذر روزگار و پس از چند سال يكنواخت و تكراري شد تا جايي كه نه تنها جذابيت آن به مرور رنگ باخت، بلكه هر از چند گاهي حادثه ساز هم مي شد و شادي را در چشم برهم زدني به اندوه و ماتم تبديل مي كرد.
آخرين باري كه به شهربازي رفتم، در صف طولاني گوريل انگوري به بيگلي بيگلي نگاه مي كردم كه ناگهان صداي مهيب و گوشخراشي توجه همه را همچون من به پشت سر جلب كرد.
كشتي صبا واژگون شده بود و مردم هراسناك به اين سو و آن سو مي دويدند. اين آخرين باري بود كه به آنجا رفتم و اما تا امروز هر بار كه از بزرگراه پارك وي مي گذشتم با حسرت به تجهيزات بازي رنگ و رو رفته و مستهلكي نگاه مي كردم كه گويي ديگر توان خنداندن و شادي ديگران را نداشتند.
گوريل انگوري ديگر همچون كارتونش نبود.

نمره 20 كلاس
وقتي كلاس سوم دبستان را به پايان رساندم، دوران جنگ بود؛ همان دوراني كه باران موشك از آسمان تهران بر خانه ها مي باريد. معدلم 45/18 شده بود. شاگرد اول نبودم، اما از آنجا كه يكي از معلم هاي مدرسه همسايه ديوار به ديوار مان بود، از مدير مدرسه كارتي براي استفاده رايگان شاگرد اولي ها برايم آورد. خرداد آخرين روزهاي خود را سپري مي كرد، شهربازي باز بود و وقتي از كنارش رد مي شديم، از صداي جيغ بچه ها بند دلم پاره مي شد و شروع مي كردم به التماس.
قرار شد يك شب به همراه پدر، مادر و خواهرم به شهربازي برويم. هنگام حركت ميهمان از راه رسيد، عمو، زن عمو و دختر عموي كوچكم، پشت سر آنها، عمه، شوهر عمه و پسرشان به همراه دختر يكي ديگر از عموهايم آمدند. پدرم گفت اين بچه  ما را كشته، خفه كرده، قرار است امشب چون معدلش۲۰ شده (وقتي اين را مي گفت چشمك هم مي زد) ببريمش شهربازي، همه پيشنهاد دادند كه با ما همراه شوند. به شهربازي رسيديم، من دختر لاغر و ضعيفي بودم. با سوار شدن به اولين اسباب بازي دچار سرگيجه و حالت تهوع شدم و ديگر نتوانستم ادامه دهم، بچه هاي عمو و عمه با خوشحالي از كارت رايگان شاگرد اولي قلابي من استفاده كردند و در حالي كه تا نيمه شب خوش مي گذراندند، من پايين اسباب بازي ها ايستاده بودم و همچون باران گريه مي كردم و پايم را محكم به زمين مي كوبيدم كه من سوار نشدم، كارت مرا ديگران استفاده كردند، پس چرا آنها را آورديد، پس من كي سوار شوم. مادرم هم مي گفت اگر معدلت 20 مي شد، اين طوري نمي شد. خدا تو را تنبيه كرده تا سال ديگر بهتر درس بخواني.

نگاه امروز
انتخاب ميان يكي از دو بعد زندگي شهري
مهرداد مشايخي
شهرها زندگي دوگانه اي دارند و هر دو بعد اين زندگي تابعي از تغييرات فضايي و كالبدي است. تغييرات فضايي و كالبدي هم به نوبه خود تابعي از تغييرات جمعيتي و اقتصادي است. بنابراين هر تغييري در شهر، چه از نوع مثبت و چه در جهت منفي به تغييرات اقتصادي (ركود يا رونق بيشتر) و وضعيت مهاجرت و تغييرات جمعيت بستگي دارد.
در اين ميان شكل شهر تا حدود زيادي به چگونگي اداره زمين بستگي دارد. در واقع تغييرات اقتصادي و جمعيتي مديران شهري را وادار مي كنند كه به زمين كاربري هاي مختلفي بدهند.
روشن ترين اين اجبارها، افزايش تقاضا براي تصرف فضا است و وقتي چنين افزايش تقاضايي مطرح باشد، زمين هايي كه در قسمتهاي ساخته شده و بيشتر مركزي (و نه در پيرامون) قرار دارند ارزش بالايي پيدا مي كنند.
ارزشي كه به آنها اولويت ساخت در جهت خدمات عمومي شهري اعطا مي كند.الگوي جريان يافتن منابع به طراحي محيط شهري از اهميت حياتي براي شكل شهر برخوردار است.
مازاد سرمايه و نيروي كار، كه ناشي از كالايي شدن زمين هاي اطراف شهر، افزايش درآمد نفت و رشد جمعيت است، ايجاد فضا از سوي تشكيلات مالي و دولتي را دستخوش تغيير ناگهاني كرده است. افزايش مداخله دولت در ايجاد فضاي شهري چه مستقيماً از طريق تغيير محيط شهري و چه غيرمستقيم از طريق اعمال نفوذ در جريان منابع،  چارچوبي فيزيكي و اجتماعي براي فعاليت هاي بخش خصوصي در اين زمينه ايجاد كرده است.
تمام اين عوامل باعث مي شود طرح هاي جامع و تفصيلي يا اصولاً در مورد طراحي شهري كاربرد درازمدت پيدا نكنند و يا مورد بي توجهي قرار بگيرند.
اصولا مديريت شهري در شهرهايي چون تهران ناچار به گرفتن تصميماتي است كه پايه برخي از آنها شايد سال ها قبل و در چند دوره پيشتر گذاشته شده باشد. به همين خاطر بسياري از اين تصميم گيري ها را نمي توان به طور كامل نظر قاطع مجموعه مديريت شهري دانست. اگر امروز قرار بود بزرگراه يادگار طراحي شود احتمالاً براي عبور آن از روي باغات اوين، شهربازي و نمايشگاه تامل بيشتري مي شد و در اين بين شايد اصلا مسير ديگري انتخاب مي شد.
مجموعه عوامل تاثيرگذار بر زمين در فضاهاي شهري، مديريت شهري را بين پرداختن به بعد اجتماعي و فرهنگي زندگي شهر و بعد كالبدي و فيزيكي اين حيات مردد گذاشته است. اما همه اميدواري شهروندان و كارشناسان ناظر اين است كه در ميان اين جبر و تصميم گيري هايي كه به اقتضاي زمان حال گرفته مي شود، مديران شهري بهترين و سنجيده ترين گزينه را انتخاب كنند.

خريد؛ سيستم فعال شهري
004992.jpg
الهام علوي زاده- خريد به عنوان يكي از مهمترين فعاليت هاي عمومي بشر، از طريق روشهاي غالب، قادر به جايگزيني اكثر جنبه هاي زندگي بشر شده است. مراكز شهري تاريخي، حومه ها، خيابانها و در حال حاضر ايستگاههاي قطار و مترو، موزه ها ، بيمارستانها و حتي اينترنت به طور روزافزوني، تحت تأثير مكانيزمها و فضاهاي خريد، در حال شكل گيري هستند.
فرودگاهها با تبديل كردن مسافران به مصرف كنندگان، به طرز فوق العاده اي سودآور شده اند. موزه ها براي ادامه حياط خود در حال تبديل به محل خريد هستند و شهر هاي كم رونق با طرح هايي كه بيشتر به مركز خريد شبيه است احيا مي شوند.
پروسه خريد بدون يك سري اختراعات و تسهيلات كليدي نمي توانست به يك دگرگوني بدون وقفه و دائمي شهري تبديل شود. اين امكانات به طور سيستماتيك، محيط پيرامون را آماده دريافت و توليد مصرفي مي كنند.
به عنوان مثال تهويه مطبوع، انواع جديدي از فضاهاي داخلي را، با قرار دادن خريدار در يك شرايط پيراموني بسيار راحت، فراهم مي كند. پله برقي به عنوان يك وسيله براي پيمودن فاصله هاي رو به افزايش و ارتفاعات محيط هاي پيراموني عمل مي كند.
اين پروسه فراتر از مقياس و تكثير، با نفوذ به تمام قسمتهاي زندگي ما از طريق ابزارهايي مانند كارت اعتباري و كارت هوشمند و... در حال گسترش است و در عين حال وابسته به جريان عظيم مصرف كنندگان و كالاهاي توليدي است. اين پروسه در ارتباط با زيرساخت هاي شهري مانند مسيرهاي پياده، سيستم هاي جاده اي، بزرگراهها، ايستگاهها يا وسائل ارتباط مكانيكي مانند پله برقي ها يا پياده روهاي متحرك، طراحي تمام مسيرهاي حركتي و ارتباطي و توقفي را در بعد شهري، تحت تأثير خود قرار داده است و نشان دهنده لزوم توجه به فعاليت هاي عمومي شهري در طراحي محدوده هاي شهري و شهرسازي است.
منبع: Aruna.ir

صندوق هايي براي راحتي پستچيان
004989.jpg
پستچي پير به بلندي آپارتمان نگاه كرد، توان بالا رفتن نداشت، نمي دانست كه آسانسور دارد يا نه، فقط از درد عضله هايش ناراحت بود و بس! نامه ها و بسته هاي سنگين را در دست گرفت و با خستگي به طرف ساختمان رفت...
پله ها را يكي يكي پشت سر گذاشت ، ايستاد و نگاهي به بالا انداخت راه درازي تا رسيدن به آپارتمان مورد نظر كه بايد بسته به آن مي رسيد مانده بود، اين كار هر روزش بود و به واسطه اين بالا و پايين شدن شب ها از درد پا خواب راحت نداشت، اين داستان جديدي نبود...
سوئدي ها براي حل مشكل جابه جايي مرسولات پستي در آپارتمان ها و كاهش صدمات جسمي به پستچيان، طرحي نو درانداخته اند.
بر اساس اين طرح، ساكنين هر واحد آپارتماني موظفند تا با ساخت يك صندوق پستي در طبقه همكف آپارتمان شان در حل اين مشكل به پستچيان كمك كنند. اين طرح تا به حال 20هزار واحد مسكوني را تحت پوشش قرار داده و قرار است تا 31دسامبر 2010 صندوق هاي توزيع نامه در طبقه همكف همه ساختمان ها تعبيه شود.
بر اساس برآوردهاي انجام شده با اين تغيير، صدماتي كه هر ساله به كمر و زانوي نامه بران به خاطر بالا و پايين رفتن هاي مكرر از طبقات ساختمان ها وارد مي شود، تعديل خواهد يافت. جالب اين كه هزينه اين تغيير 4/1ميليارد كرون است و سهم هر واحد مسكوني 700كرون. با اين همه ساكنين اين آپارتمان ها حاضرند تا با پرداخت چنين هزينه اي آسايش خدمات رسانان شهر را فراهم سازند.
به نظر مي رسيد به كار بردن اين راه كار مي تواند بسياري از پستچيان را از بيماري هاي مفاصل ، درد پا و كمر كه نتيجه بالا و پايين رفتن بي رويه از پله هاست نجات دهد.
همچنين قراردادن صندوق هاي پست در داخل آپارتمان ها و بر اساس شماره آنها مي تواند كمك حال پستچي ها و رسيدن به موقع مرسولات پستي باشد.

هزينه هاي نبود فرهنگ شهرنشيني
عيسي زكائي- سال هاست كه مسائل و مشكلات شهر و شهرنشيني از دغدغه هاي اساسي متوليان امر، كارشناسان و طراحان شهري بوده و همچنان نيز از محورهاي اساسي طراحي شهري برطرف نمودن اين معضلات مي باشد.
زيبائي شهرها، هماهنگي اجزاي تشكيل دهنده آن، كارايي مناسب آنها، امكان استفاده مناسب شهروندان از عناصر شهري از بعد منظر و رفاه و كارايي از مهمترين عوامل شهري مي باشند.
شهر تهران كه حاصل سال ها رشد و نمو در مسير ناموزون، بدون توجه به روابط منطقي بين اجزاي آن مي باشد، راحتي و آسايش شهروندان را ميسر نكرده كه در واقع خطرات ايجاد شده آن بيش از امنيت آن مي باشد كه البته در سال هاي اخير سعي شده تا اين تعادل بيشتر به سمت آسايش و امنيت سوق پيدا كند. اما در اين كلاف تو در تو و سردرگم سعي مي كنيم از زاويه ديگري به مسئله بنگريم.
ما اكنون شهري داريم با مسائل و مشكلات بسيار كه چه بخواهيم و چه نخواهيم در آن بايد زندگي، كار و فعاليت و اوقات فراغت خود را بگذرانيم.
در واقع ما وارث معضلاتي هستيم كه گريزي از آن به نظر نمي رسد و بايد با تعامل و همكاري در بهبود و اصلاح معضلاتش تلاش كنيم، در واقع باري بيش از آنچه كه هست بر آن نيافزائيم.
مثالي مي زنيم، مشكلات ترافيكي و حجم بيش از حد وسايل نقليه در سطح شهر بر كسي پوشيده نيست. كمبود مسيرهاي پياده در بسياري از نقاط شهر، كم عرض بودن آنها، ناهمواري كلي معابر، چه سواره و چه پياده، عدم روشنايي، عدم وجود مسيرهاي نامناسب رفت و آمد معلولين و سالمندان و هزاران مسئله ديگر نگفته.
نيز مي دانيم كه ترميم و اصلاح كمبودها و نواقص اشاره شده، هزينه دارد كه بايد متحمل و پرداخت شود، جاي سوال نيز دارد كه در شهرداري ها بودجه اي جهت اين اصلاحات در نظر گرفته شده است يا خير؟
پاسخ سوال واضح و روشن و كلمه خير مي باشد. چرا؟
پاسخ اين سوال را با مثالي ديگر مرور مي كنيم. عبور از عرض خيابانها مي بايد تنها از تقاطع ها و محل خط كشي عابر پياده صورت گيرد و عبور از بزرگراه ها نيز به طور كلي غيرقانوني و مخاطره آميز است، لذا استفاده از زيرگذر و روگذر به طور اكيد و جدي لازم مي باشد.
در كشور ما و علي الخصوص در كلان شهر تهران كم توجهي به قوانين و مقررات شهري كاملاً عادي شده و علي رغم صرف هزينه هاي بسيار جهت تبليغ در خصوص آموزش همگاني از سوي نيروهاي انتظامي، راهنمايي و رانندگي و رسانه هاي همگاني (نوشتاري و صدا و سيما) همچنان رعايت نمي شود!
متوليان امر براي اين مسئله چاره اي نيافتند. جز ايجاد موانع عبوري جهت متخلفين شهر تهران، ساخت نرده هاي فلزي در جزيره مياني بزرگراه ها و كناره خيابان هاي داخلي و ورودي ميادين، ساخت جداول جداكننده مسير حركت وسايل نقليه و ... كه باعث مي شود هزينه هاي عمراني و اجرايي در جاي خود به كار گرفته نشوند!
يك بررسي كلي هزينه هاي اجرايي حفاظ كشي و جداسازي معابر را مشخص مي سازد.
- هزينه جداسازي معابر سواره در دو لاين جدول كاري با بتن پيش ساخته به فواصل 60 سانتي متر به ازاي هر متر طول معادل 115.000 ريال
- هزينه حصاركشي فلزي جهت جداسازي معابر پياده و سواره به ازاي هر متر طول معادل 300.000 ريال
- هزينه اجراي هر مترمربع آسفالت رويه به ضخامت حدود 7 سانتي متر معادل 45.000 ريال
و به عبارت ديگر، معادل سازي هزينه هاي لازم و هزينه هاي غيرضروري در سطح شهر به صورت زير نمايان مي شود:
- با حذف يك متر طول جدول كاري بتني در دو لاين (جهت جداسازي سواره) مي توان حدود 6 مترمربع روكش آسفالت انجام داد.
- با حذف يك متر طول نرده كشي (جداسازي معابر پياده و سواره) مي توان حدود 7 مترمربع روكش آسفالت انجام داد.
با مقايسه هزينه هاي صرف شده جهت جلوگيري از تخلف شهروندان (پياده و سواره) به اين اصل مي رسيم كه چنانچه فرهنگ شهرنشيني و شهروندي خود را (با تمام مشكلات شهري موجود) بالا برده و تقويت كنيم، قادر خواهيم بود تا اين مبالغ هنگفت را در جاي خود هزينه كنيم تا معضلات موجود به حداقل خود برسد و شاهد شهري زيبا و عاري از آهن كشي و بتن كاري هاي معابر باشيم.

شهرقصه
شهر پاريس به روايت لوپوريه
رسول آباديان
رمان خزه نوشته هربر لوپوريه و ترجمه احمد شاملو رماني است كه بايد از ابعاد گوناگون مورد ارزيابي قرار گيرد. اين كار كه در نوبه خود يكي از مؤثرترين كارهاي مربوط به روانشناسي و جامعه شناسي است در سطح جهاني اثري شناخته شده است.
رمان خزه با تمام اين كه از روايتي خطي پيروي كرده داراي پيچ و خم هايي است كه ساكنان بي خيال شهر پاريس را به نقد كشيده است. مردماني كه در گير و دار زندگي مدرن شهري گرفتار شده اند و حتي يادشان رفته كوچك ترين تلاشي براي كشورشان كه رفته رفته در آتش هولناك جنگ جهاني دوم مي سوزد انجام دهند.
هربر لوپوريه قبل از هر چيز ديگر يكي از عوامل شكست كشورش را به گردن اهالي شهر پاريس مي اندازد، شهري كه ساكنانش آسايش و راحتي خود را بر تمام مصائب كشور ارجح مي دانند.
آن گونه كه نويسنده در لايه هاي رمان خود گنجانده است اين تنبلي و بي خيالي اهالي پاريس لحظه به لحظه در تمام نقاط كشور شيوع پيدا مي كند به گونه اي كه او خطر تبديل شدن فرانسه به يك پاريس بزرگ را پيشاپيش اعلام مي كند.
داستان كلي اين اثر حول محور شخصيت افسري است كه به شكلي مرموز و مشكوك سر از روستايي در چند كيلومتري پاريس درآورده است. افسري كه ظاهراً از جنگ گريخته و جان خود را نجات داده است.آنچه كه از همان آغاز داستان با اين شخصيت همراه است حسي از عقب افتادن از زندگي است، عقب افتادني كه يك احساس تنهايي را به او تحميل مي كند و در برزخي از تناقضات فرومي برد.
او در طول رمان چندين بار به پاريس سفر مي كند، اما خيلي سريع بازمي گردد. او در اين سفرها آرام آرام به عمل خود يعني خيانت به كشور و فرار از جنگ باور پيدا مي كند و نه تنها عذابي نمي كشد، بلكه تلاش دارد همانند پاريسي ها زندگي اش را بگذراند و فقط به خودش بينديشد.نويسنده دراين رمان ساخت كلي شهري بزرگ چون پاريس را مخل هر گونه پيدايش تعصب وطني مي داند. شهري كه مردمانش علي رغم درگير بودن در جنگ براي خودشان شهر ديگري ساخته اند و گويي در كره اي ديگر به سر مي برند.
انتقاد لوپوريه در اين اثر بيشتر بر نكاتي متمركز است كه حاصل اين وضعيت هستند، يعني انزواي هر چه بيشتر يك كشور در مواجهه با مردماني بي خيال و خودخواه.نويسنده، شخصيت اول رمان يعني افسر جوان را به روستايي مي كشاند كه سمبلي از كل جامعه فرانسه درگير جنگ است، روستايي كه حال و هواي مردمش درست همان حال و هواي پاريس است.
لوپوريه در اين روستا، پاريس كوچكي مي سازد تا بتواند هرچه بهتر در روان آدم هايش كنكاش كند.
اين روستاي كوچك كه توان ذهني نويسنده را به رخ مي كشد از هر جهت روستايي رو به زوال است، روستايي كه در باور مردمش قطبي در جهان است،  اما لحظه به لحظه وجود كمرنگش كمرنگ تر مي شود.
لوپوريه با ساختن اين روستاي خيالي و ايجاد تيپ هاي اجتماعي كه نمايانگر تيپ هاي اجتماعي پاريس هستند تمام تلاشش را براي برون افكني تأثير نابساماني هاي شهري به كار مي گيرد، تلاشي كه سرانجام به ثمر مي نشيند و نام لوپوريه و اثرش را جهاني مي سازد.
سراسر روستاي ساخته و پرداخته نويسنده آكنده از آدم هاي دلال مآبي است كه با كشيدن حصاري نامريي پيرامون خود فقط و فقط به فكر سركيسه كردن همديگرند، بسياري از آنها به نام وطن و بسياري ديگر به نام مبارزه و بسياري هم به نام آينده و حفظ اصالت هاي گذشته روزگاري رقت بار را مي گذرانند، روزگاري كه به زعم خودشان ايده آل ترين است.
خالق رمان خزه به زندگي و عادت هاي شهري به عنوان خزه هايي مي نگرد كه با تركيبي از ترس، دور ماندن از زمانه، احساس حقارت، بي خيالي، پشت پا زدن به همه تعصبات بخصوص تعصبات ملي و از همه مهمتر باور دروغ و پرورش خيالات به تنه درخت هاي كشور فرانسه چسبيده اند. خزه هايي كه به جز مزاحمت و خشكاندن ريشه، هيچ هنر ديگري ندارند.عشق هاي زميني تعلقات مفرط مادي كه با الگوبرداري از شهر پاريس انجام مي شود نه تنها رنگ و بويي از رشد و نمو روستا ندارد، بلكه همان گونه كه افسر فراري توصيف مي كند روزبه روز در حال فروپاشي است.
يكي از نكات جالب توجه در اين رمان ساخت و پرداخت شخصيت زن جواني است كه با فرزند كوچكش در روستا زندگي مي كند، زني كه ظاهراً همسرش را در جنگ از دست داده است.
نوع نگاه هاي اهالي روستا به اين زن كه همه از وضعيتش باخبرند شبيه نگاه به يك زن هرزه است. اين زن كه مي توان از او به عنوان نمادي از مام وطن ياد كرد به شدت مي كوشد تا قدرت و متانت خود را حفظ كند، مادري كه طفل نمادين معصوميت را روزبه روز بزرگتر مي كند. او طبق ذهنيت درگير بودن با دشمنان دوست نما به عنصري تبديل مي شود كه به رغم آنچه در اطرافش مي گذرد به شدت به آينده اي درخشان اميدوار است، آينده اي كه هم اكنون جاي پايي از بي مسئوليتي اهالي شهر پاريس بر جبين خود دارد.
اگرچه رمان خزه داراي ساختاري كاملاً رئاليستي است، اما همان گونه كه گفته شد لايه هايي را مي توان از درونش استخراج كرد، لايه هايي كه يكي از مهمترين آنها همان نگاه تهاجمي به عنصر شهر و شهرنشيني و به دنبال آن نابودي تمام خصلت هاي مثبت است.
خزه را مي توان يكي از آثار موفق درباره نقد روابط شهري قلمداد كرد، زيرا آنچه در شهري چون پاريس مشاهده مي شود انتهاي همه مصيبت هاي شهري است، چون مصيبتي بالاتر از بي احترامي به مام وطن وجود ندارد.

شهر آرا
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |