پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴
تحليل جامعه شناختي و روانشناختي پديده زنان خياباني
قربانيان
004008.jpg
گفت وگو از مينو بيگي
يكي از آسيب  هايي كه جامعه جوان ما را تهديد مي كند گسترش پديده «زنان خياباني» است. مسأله و مشكلي كه عليرغم قبح اجتماعي و مغايرت آشكار با فرهنگ ديني و اسلامي به گونه اي خودنمايي مي كند كه نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت و موضوع را تنها به بي مبالاتي اخلاقي يا مشكلات و اختلالات فردي تقليل داد.
از اين روست كه بررسي ابعاد اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي اين پديده جهت شناخت زمينه ها و عوامل شكل گيري و نهايتاً  پيشگيري از توسعه مشكل ضرورت پيدا مي كند. براي اين منظور به سراغ دو تن از روانشناسان و جامعه شناسان كشور آقايان دكتر فربد فدايي و دكتر عباس محمدي اصل رفته ايم و ابعاد مختلف پديده زنان خياباني را مورد بررسي قرار داده ايم.
دكتر فربد فدايي روانپزشك و دانشيار دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران است كه آثار و مقالات متعددي در حوزه روانشناسي دارد.
دكتر عباس محمدي اصل جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبايي است و كتابها و مقالات بسياري از او در زمينه هاي جامعه شناسي به چاپ رسيده است.

* آقاي دكتر فدايي شما پديده زنان خياباني را چگونه تعريف مي كنيد؟
- عنوان زنان خياباني به كساني اطلاق مي شود كه خارج از حدود قواعد اجتماعي، قانوني و شرعي در قبال برقراري رابطه جنسي پول دريافت مي كنند. اين امر به عنوان يك آسيب شناسي اجتماعي از دورانهاي كهن وجود داشته است و به زمان و مكان خاصي محدود نبوده است. گاهي با تساهل و گاهي با قهر با آن برخورد شده است، ليكن در همه اديان الهي قبيح و ممنوع دانسته مي شود.
* آيا زنان خياباني از نظر رواني بيمار هستند يا عوامل اجتماعي و ويژگي هاي فردي در اين امر نقش دارد؟
- برخي از زنان خياباني دچار اختلالات رواني هستند، در برخي ديگر عوامل اجتماعي (فقر، نبودن حمايت اجتماعي،...) نقش عمده دارد و شايد در تعداد قليلي هم صرفاً  خواست خود آنان مؤثر باشد. حتي اگر عامل روسپيگري در برخي از اين زنان در اصل اختلالات رواني باشد، اما نارسايي  هاي اجتماعي در تظاهر آن نقش دارد. به اين معني كه در شرايط مطلوب اجتماعي، اختلال رواني نمي تواند سبب روي آوردن يك زن به روسپيگري شود.
* چه نوع زناني مستعد قرباني شدن به عنوان زن خياباني هستند؟
- عقب ماندگي ذهني، برخي اختلالات شخصي، برخي اختلالات خلقي و برخي روانپريشها بين زنان خياباني شايعتر از كل جمعيت است. البته در شرايط مطلوب اجتماعي اين وضعيت ها به سرعت تشخيص داده و درمان مي شود ليكن در صورت پايين بودن سطح بهداشت رواني و فقر سامانه هاي بهداشتي يك كشور در پيشگيري، درمان و توانبخشي اختلالات رواني، اين بيماري ممكن است وارد خرده فرهنگ بزهكاران شوند.
از نظر اجتماعي هم زنان و دختراني كه با مشكلاتي چون فقر، نابساماني هاي خانوادگي، عدم امكان ازدواج، الگوهاي نادرست از قبيل دوستان نامناسب و تأثيرات نامطلوب رسانه هاي تصويري روبه رو هستند در معرض خطر بيشتري قرار مي گيرند. اين كه زني به ميل خود و به علت تمايلات جنسي وارد جرگه زنان خياباني شود عملاً  به حدي نادر مي باشد كه نمي تواند در محاسبات وارد شود.
* راجع به اختلالات رواني كه مي تواند از موجبات گرايش به روسپيگري شود توضيح بيشتري دهيد.
- در اسكيزوفرنيا كه نوعي روانپريشي محسوب مي شود ارتباط فرد با واقعيات قطع مي گردد و علائمي چون هذيان و توهم در او پديد مي آيد. در اسكيزوفرنياي ساده هر چند هذيان و توهم بارز وجود ندارد اما بيمار انگيزه خود را براي پيشرفت از دست مي دهد، رفتار و گفتار او غيرعادي مي شود، مهارتهاي لازم براي ارتباط جمعي نامناسب را نمي تواند كسب كند. قادر به ادامه تحصيل نيست و كاملاً  متكي به خانواده مي شود و در عين حال از سوي آنان مورد سرزنش و ملامت قرار مي گيرد، اين فرد قادر به تأمين معاش خود نيست و در صورت ازدواج به علت نارسايي هاي مذكور مورد بي مهري همسر قرار مي گيرد و زندگي او اغلب به طلاق مي انجامد. چنين زني به علت ناتواني در تأمين معاش و نداشتن مهارتهاي اجتماعي در معرض خطر روسپيگري قرار مي گيرد.
در دوره  رمانتيك (سرخوشي بيمارگونه) كه از اختلال خلقي دو قطبي است بيمار همه چيز را سهل و ساده مي پندارد و به دنبال فعاليت هاي لذت جويانه است، بنابر اين امكان دارد اين رفتارهاي ناهنجار جنسي از جمله روابط نامشروع و غيرقانوني هم روي دهد.
در اختلال شخصيت مرزي، رفتارهاي ماجراجويانه و لذت جويانه از جمله مصرف مواد مخدر و روابط نامشروع جنسي هم ديده مي شود.
اما مهمترين اختلال رواني كه در زنان با روسپيگري به طور خاص و يا بزهكاري به طور عام مربوط مي شود، اختلال شخصيت ضد اجتماعي است كه در آن فرد نمي تواند مقررات اجتماعي را بپذيرد. نقض مقررات زندگي خانوادگي و اجتماعي، ماجراجويي، لذت جويي، دروغگويي، رفتارهاي جنسي زود هنگام، اعتياد به مواد مخدر و الكل، نداشتن برنامه براي آينده، تحريك پذيري، بي توجهي به امنيت خود و ديگران، بي مسئوليتي و فقدان پشيماني نسبت به اعمال خلاف خويش و سوابق دستگيري به علت نقض قانون از جمله  نشانه هاي اختلال شخصيت ضد اجتماعي است كه در بخش عمده اي از روسپيان ملاحظه مي شود. سرانجام بايد به اعتياد اشاره كنيم كه مي تواند هم عامل روي بردن به فحشا براي تأمين مخارج مواد باشد و هم معلول زندگي بزهكارانه را به عنوان روسپي. بديهي است كه در صورت وجود سامانه بهداشتي مناسب كه در برگيرنده نيازهاي بهداشت رواني باشد، موارد فوق الذكر سريعاً  تشخيص و درمان مي شوند وافراد در ورطه روسپيگري سقوط نمي كنند.
004002.jpg
دكتر فربد فدائي: اين زنان قربانياني هستند كه ديگران را هم قرباني مي كنند. آنان در معرض انواع آزارها و تهديدها قرار دارند و به انواع بيماري هاي واگيردار پوستي، آميزشي، گوارشي و تنفسي مبتلا هستند. هرچند در سال هاي اخير به خطر وجود ايدز در اين زنان و سرايت آنان به مردان و گسترش ايدز از طريق اين مردان تأكيد شده است، ليكن بايد دانست ديگر اختلالات عفوني در اين زنان بسيار مهم است
* چه مسائل اجتماعي بيشتر با پديده زنان خياباني مرتبط است؟
- بيكاري، بي سوادي، فقر، اعتياد، نبودن سامانه هاي اجتماعي حامي زنان و دختران آسيب پذير، رواج مصرف گرايي، نمايش هاي تلويزيوني يا فيلم  هاي سينمايي كه مروج ابتذال و زير پا گذاشتن ارزش هاي خانوادگي و مطرح كننده آوازه خوانها و ... به عنوان سرمشق جوانان باشد، همه در پديده مذكور نقش تسهيل كننده دارند. جدايي، طلاق، بدرفتاري پدر يا مادر يا برادر بزرگتر، وجود ناپدري و نامادري نامناسب، آزار جنسي يا جسمي يا رواني، فرار از خانه، مورد تجاوز قرار گرفتن، ناتواني خانواده در برآوردن حداقل نيازهاي زيستي و عاطفي كودك و نوجوان از ديگر علل مستعدكننده فحشا است.
اگر خانواده اي دختر خود را به علت خطاهاي كوچك نبخشد و او را از خود براند احتمال زيادي وجود دارد كه اين دختر خود را به طور كامل بي ارزش بداند و در نتيجه روسپيگري هم براي او بي اهميت شود حتي ديده شده است كه زنان و دختراني به قصد تنبيه خود و گاهي نيز به قصد انتقام از بستگان ستمگر و بي گذشت خويش به روسپيگري پرداخته اند.
مسأله مهم ديگري كه به آن كمتر پرداخته مي شود مرداني هستند كه به دنبال زنان خياباني مي روند و بين آنان ممكن است از جواناني كه به علت ناتواني در ارضاء مشروع نياز جنسي به سوي روسپيان كشيده شده اند تا مردان متأهل بوالهوس و لاابالي كه صرفاً  براي تازه جويي اين كار را مي كنند يافت شود. بديهي است كه زمينه هاي زيست شناختي، روانشناختي و جامعه شناختي اين امر در مردان متقاضي هم بايد بررسي شود و مسئوليت اين مردان هم در رواج اين پديده مورد توجه قرار گيرد.
* فقر در پديده زنان خياباني چه نقشي دارد؟
- اگر زني قادر به تأمين معاش خود يا خانواده تحت سرپرستي خويش از راه مشروع و قانوني نباشد احتمال زيادي دارد كه به سمت كارهاي نامشروع و غيرقانوني كشيده شود. به اين نكته بايد اذعان كرد كه متأسفانه فرصت هاي شغلي مناسب براي زنان وجود ندارد و امكانات اقتصادي به طور عمده در دست مردان است. زني كه به علت از دست دادن همسر، طلاق يا ترك شدن نياز به كار دارد با توجه به آنكه عموماً از تحصيلات يا تخصص، هم برخوردار نيست و در تأمين معاش خويش با مشكل روبه رو مي شود و سازمان هاي مسئول هم به عوض آنكه به فكر آموختن حرفه به اين زنان يا يافتن كار مناسب براي او باشند تنها به دادن مستمري ناچيزي به او اكتفا مي كنند. وضعيت زنان دچار ناتواني  هوشي يا بيماري رواني از اين هم بدتر است و طبعا برخي از اين زنان بالاجبار به تن فروشي به مرداني كه داراي پول هستند مي پردازند تا زنده بمانند. در واقع اگر براي اين زنان امكانات زندگي شرافتمندانه مهيا باشد و باز هم دست به خود فروشي بزنند در آن صورت به طور كامل مسئول اعمال خويش هستند و بايد حكم لازم درباره آنان اجرا شود.
* عواقب پديده زنان خياباني چيست؟
- اين زنان قربانياني هستند كه ديگران را هم قرباني مي كنند. آنان در معرض انواع آزارها و تهديدها قرار دارند و به انواع بيماري هاي واگيردار پوستي، آميزشي، گوارشي و تنفسي مبتلا هستند. هرچند در سال هاي اخير به خطر وجود ايدز در اين زنان و سرايت آنان به مردان و گسترش ايدز از طريق اين مردان تأكيد شده است، ليكن بايد دانست ديگر اختلالات عفوني در اين زنان از جمله انواع هپاتيت و بيماري هاي آميزشي و پوستي ديگر نيز بسيار مهم است. اكثر اين زنان اعتيادهاي گوناگوني هم دارند.
وجود اين زنان سبب رواج بي بند وباري در جامعه، سست شدن پيوندهاي خانواده و كاهش آمار ازدواج مي شود. بسياري از اين زنان قرباني خشونت و قتل مي شوند، كما اينكه در سال هاي اخير چند مورد از قتل هاي زنجيره اي كه قربانيان آنها زنان خياباني بوده اند و قاتل نيز فرد پليدي بوده كه پس از رابطه با اين بخت برگشتگان و سرقت اموال ناچيز آنان مرتكب جنايت شده آشكار گرديده است.
* كدام دستگاه هاي اجرايي مسئول رسيدگي به اين معضل هستيد؟
- به طور غير مستقيم همه دستگاه هاي اجرايي با اين موضوع و پيشگيري از آن مرتبط هستند. از جمله وزارت آموزش و پرورش، ارشاد، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، كار، رفاه اجتماعي، كشور، اقتصاد، صنايع و معادن و... قوه قضائيه و قوه مقننه نيز نقش مهمي در امر پيشگيري مي توانند داشته باشند، اما اگر مسئوليت مستقيم مورد نظر باشد. آن گاه وزارت كشور، نيروي انتظامي، وزارت بهداشت، سازمان بهزيستي و وزارت جديد التأسيس رفاه اجتماعي را بايد نام برد.
* راهكارهاي جلوگيري از شيوع اين پديده چيست؟
- پيشگيري در اين جا دو نوع است، بنيادي و اختصاصي. پيشگيري بنيادي به معني رفع بيكاري، فقر، محروميت، نابرابري و در مجموع، ساختن جامعه آرماني اسلامي است كه در آن معنويت هدف است و در عين حال نيازهاي ابتدايي تر نيز به طور نسبي برآورده شده است.
پيشگيري خاص عبارت از رفع عوامل موجد اختلالات رواني و شخصي از طريق گسترش بهداشت رواني در خانواده، ارائه آگاهي در مورد الزامات و ضروريات ازدواج، تأكيد بر تعداد مناسب فرزندان، گسترش ساختارهاي حمايت اجتماعي و جلوگيري از بدآموزي توسط رسانه هاي همگاني تصويري است.
* آقاي دكتر محمدي اصل شما پديده زنان خياباني را از نظر جامعه شناختي و اجتماعي چگونه مي بينيد؟
- من در ابتدا به ريشه و پيشينه  اين پديده نگاه مي كنم. ريشه اين رويكرد در شواهد باستاني- تاريخي نشانگر همپايي ديرباز اخلاق مردسالاري با پديده فحشا و تن فروشي است.همچنين ادبيات اخلاقي قرون ميانه ايران زمين در نمايندگاري فحشاي مردانه و مشحون از شاهد بازي است. در اين اثنا هر چند در غرب زنان بدكاره توسط كل شهروندان سنگسار شده و تا ابد گناهكار مي ماندند. ليكن در شرق اولاً قوانين، ازدواج منقطع را به عنوان سنتي مأخوذ از زندگي اعراب تداوم بخشيده و ثانياً شواهد بر جاي مانده تاريخي نشانگر سنگسار زنان به حكم قضات شرع بوده است. در دوره معاصر نيز علاوه بر حضور زنان غير مسلماني همچون رقاصان غيرمسلم در ميخانه ها و مجالس طرب و لهو و لعب. تداوم آشكار و پنهان فحشاي زنان و مردان ايراني تا تعميم ضرب المثل هايي از رفتارهاي جنسي اقوام مختلف در افواه پيش  آمده است.
004005.jpg
دكتر عباس محمدي اصل: نتايج تحقيق بر روي ۱۴۷ زن خياباني مقيم مركز بازپروري سازمان بهزيستي و يا مشغول به كار در خيابان گوياي آن است كه ۵/۳۷ درصد اين زنان دوران كودكي و نوجواني خود را بدون حضور توأم پدر و مادر طي كرده اند.. براي نزديك به ۴۰ درصد پدران زنان خياباني و ۷/۱۳ درصد مادران آنها جرايم و انحرافات اجتماعي روال زندگي بوده است و اين در حالي است كه ۲۸ درصد پدران و ۹/۶ درصد از مادران در اين خانواده ها با مواد مخدر سروكار داشته اند
* دلايل اجتماعي و فرهنگي افزايش اين پديده در جامعه ما چيست؟
- در ايران فعلي از آميزه مردسالاري فرهنگي و ادغام گرايي اجتماعي و ناكارآمدي اقتصادي فحشا و تن فروشي جلوه جديدي يافته است.
ساخت جوان جمعيت ايران و تشديد فعاليت هاي جنسي در دوره جواني به اضافه موانع اقتصادي ارتباطي جنسي سبب جواني چهره تن فروشي و عدم پاسخگويي به مطالبات ناشي از آن گرديده است.
در پرتو اين شرايط است كه واقعيت فحشا و تن فروشي در جامعه فعلي ايران جان مي گيرد. در واقع بنا به اعلام معاون اجتماعي سازمان بهزيستي، در ايران سال ۱۳۸۲ قريب «۵/۲ ميليون فقير مطلق، ۵/۵ ميليون نفر زير خط فقر و ۱۱ ميليون فرد كم درآمد در كشور زندگي مي كنند. ۴۵ درصد جمعيت كشور زير ۲۰ سال سن دارند. نرخ رشد طلاق در كشور حدود ۱۴ درصد و در تهران ۲۰ درصد و همچنين نرخ بيكاري در برخي استان ها و شهرها تا بالاي ۲۴ درصد و به طور ميانگين در كشور حدود ۱۴ درصد رشد داشته است» . (فرامرزيان، ۲۴/۴/۱۳۸۲ ) از اين زاويه بر طبق گزارش سازمان ملي جوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شماره ۱۶)، درصد طلاق به ازدواج در كل كشور هم از ۹/۷ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۴/۹ درصد در سال ۱۳۸۰ رسيده است. بر همين بنيان «۸۰ درصد زنان [خياباني] به دليل فقر اقتصادي پاي در اين راه مي گذارند.] و [ از ۱ ميليون و ۷۰۰ هزار زن سرپرست خانوار، ۵۰۰ هزار زن كه تحت هيچ نوع پوشش خدماتي نيستند، همه بالقوه در معرض اين بزه قرار دارند.] در اين ميان شايان توجه است كه[ هر چند مسائل مادي در بروز اين فاجعه اجتماعي مؤثر است، اما نمي تواند تنها عامل در تمامي مناطق كشور به حساب آيد؛ چنانكه استان كهكيلويه و بويراحمد به رغم آنكه جزو نواحي محروم مي باشد اما با ۷ صدم درصد زنان خياباني كمترين ميزان را به خود اختصاص داده است و در مقابل استان خراسان با ۲۲/۴ درصد و تهران با ۱۴ درصد زن بيشترين ميزان را دارا هستند.». (روزنامه قدس، ۲۵/۷/۱۳۸۱ ) با اين همه «در حال حاضر ۴۶۳۱ نفر به اتهام اعمال و رفتار خلاف عفت عمومي در زندان هاي كشور به سر مي برند كه حدود نيم درصد آنان را زنان و ۵/۱ درصد را مردان تشكيل مي دهند و به طور متوسط روزانه بين ۲ تا ۴ دختر فراري از طريق دستگاه هاي مسئول براي انجام معاينات لازم به پزشكي قانوني ارجاع داده مي شوند كه غالباً به روابط جنسي نامشروع دست زده اند».(روزنامه حيات نو، ۲۷/۸/۱۳۸۰ )
به شكل خاص تر نتايج تحقيق بر روي ۱۴۷ زن خياباني مقيم مركز بازپروري سازمان بهزيستي و يا مشغول به كار در خيابان گوياي آن است كه در بيش از ۸۰ درصد زنان خياباني قبل از ۱۷ سالگي و ۷/۴۳ درصدشان نيز قبل از ۱۳ سال ازدواج مي كنند و اين درحالي است كه اين ازدواج ها با مرداني صورت مي گيرد كه ۶/۲۵درصدشان قبلا يك بار و ۳/۸ درصدشان بيش از يكبار ازدواج كرده اند.ميزان سواد ۲۳/۷۸ درصدزنان خياباني در حد راهنمايي و پايين تر است.
۶۰/۴۰ درصد اين زنان با رضايت خود ازدواج كرده اند. ۷۸/۱۵ درصد همسران اين زنان بيكار و۲۶‎/۴درصدشان به اعمال غيرقانوني مبادرت مي ورزند و به عبارت ديگر ۱۸/۴۲ درصد همسران اين زنان فاقد درآمدند يا از طريق فعاليت هاي غيرقانوني براي خود درآمد كسب مي كنند. ۵/۳۷ درصد اين زنان دوران كودكي و نوجواني خود را بدون حضور توأم پدر و مادر طي كرده اند.براي نزديك به ۴۰ درصد پدران زنان خياباني و ۷/۱۳ درصد مادران آنها جرايم و انحرافات اجتماعي روال زندگي بوده است و اين در حالي است كه ۲۸ درصد پدران و ۹/۶ درصد از مادران در اين خانواده ها با مواد مخدر سر و كار نزديكي داشته اند. اگرچه ۵/۵۸ درصد اين زنان از طريق دوستانشان با مسئله تن فروشي آشنا شده اند، اما چنين رويدادي به دور از انتظار نيست زيرا براي ۶۲ درصد از آنها ۱۳ تا ۲۰ سالگي آغاز سن ورود به روسپيگري بوده است، اما ورود ۸/۲۱ درصد اين زنان به اين دنيا از طريق نزديك ترين افراد خانواده يعني پدر و مادر و ۲/۱۲ درصد نيز از طريق همسرانشان بوده است و۳۲ درصد زنان خياباني فقط سيگار مصرف مي كنند ...
تنها ۹ درصد اين زنان به زندگي مشترك خود ادامه مي دهند. ۵۰ درصد اين زنان در همان دو سال اول با زندگي مشترك وداع مي كنند و اين در حالي است كه ۲/۷۵ درصد اين زنان در طول زندگي مشترك نياز به مهر و محبت را با تمام وجود طلب مي كنند و ۷۰ درصدشان نيز در زندگي مشترك خود قرباني ضرب و شتم و پرخاشگري همسرانشان هستند. بيش از ۶۰ درصد زنان خياباني سوءاستفاده جنسي را در كودكي تجربه كرده اند كه ۷۰ درصد اين آزارها از سوي پدر يا ناپدري بر قربانيان اعمال مي شود درمجموع همانطور كه آمار آسيب هاي اجتماعي سالانه با رشد ۱۵ درصدي مواجه مي شود، رشد ۱۵ درصدي زنان خياباني هم دور از انتظار نيست.چنانكه طي ۹ ماهه سال ۸۲ بيش از يك هزار و ۳۰۰ زن خياباني در سطح كشور جمع آوري شده اند. اين زنان پس از ارجاع به اين مراكز( ۱۷مركز نگهداري زنان آسيب ديده در كل كشور) ۳ هفته در قرنطينه هستند و پس از انجام معاينات پزشكي و اقدامات اوليه به مدت ۶ ماه تا ۱ سال ضمن نگهداري موقت، در كارگاه هاي حرفه آموزي مشغول به كار شده و توانمند مي شوند.

سايه روشن
آسيب هاي اجتماعي تجرد
004011.jpg
بررسي ها در كشور نشان مي دهد افزايش سن ازدواج براي مردان، داراي رشد سالانه معادل ۶/۰ درصد و براي زنان ۵/۰ درصد معادل ۶ ماه در سال است، به عبارت ديگر متوسط سن ازدواج مردان در حال حاضر ۷/۲۶ و زنان ۴/۲۲ سال است كه اين امر مي تواند مشكلات فرهنگي، اخلاقي و اجتماعي ناشي از تجرد را بويژه براي دختران بالاتر از ۲۳ سال به همراه داشته باشد.
از سويي ديگر تحصيلات بطور مستقيم و غيرمستقيم از طريق ارتقاي منزلت شغلي باعث افزايش سن ازدواج مي شود، به عبارت ديگر با افزايش تحصيلات، امكان دستيابي به شغلي با منزلت بالا بيشتر مي شود و اين دسته از افراد به خاطر داشتن استقلال مالي بيشتر و وجهه اجتماعي بالاتر مي توانند مدت طولاني تري را در جستجوي همسر مناسب بمانند.
نتايج تحقيقي پيرامون تأثير تحصيلات و اشتغال زنان بر تأخير در سن ازدواج در تهران ثابت مي كند با افزايش تحصيلات بر تعداد افراد با تأخير ازدواج كرده افزوده مي شود، به عبارت ديگر با افزايش تحصيلات، افراد در سنين بالاتري ازدواج مي كنند؛ چرا كه در طول دوران تحصيل و با وجود امتحانات گوناگون، فشار رواني زيادي بر فرد تحميل و اين فشار خود تبديل به عاملي جهت افزايش سن ازدواج مي شود، از اين رو فرد ترجيح مي دهد بعد از پايان اين فشارها اقدام به ازدواج كند.
افزايش سطح تحصيلات نيز در كشور ما به عاملي براي تأخير در ازدواج تبديل شده است؛ به گونه اي كه افزايش سطح تحصيلات موجب انتظارات بيشتر زن از زندگي زناشويي مي شود و در اين شرايط زنان خواستار برابري مسئوليت ها و آزادي اراده بيشتر هستند، در نتيجه يافتن چنين همسري در جامعه ما به مدت زماني طولاني نياز دارد.
همچنين بين نوع شغل افراد و وضعيت ازدواج، رابطه معناداري وجود دارد، بنابراين از آنجايي كه درآمد و شغل در ازدواج نقش بسيار مهمي دارند، مردان بيكار با توجه به تمايل خود براي ازدواج به علت بيكاري و نداشتن شغل و درآمد مناسب، اين امر را دست نيافتني مي دانند و در تعدادي نيز به دليل درآمد كافي، شغل مناسب و وضعيت اقتصادي خوب خانواده درصد ازدواج به خاطر رفاه نسبي كمتر شده است و در اين موقعيت كه بيشتر در خانواده هاي مرفه وجود دارد، فرد از شرايط خود راضي بوده و به فكر تغيير موقعيت و ازدواج نمي افتد. اما در عين حال مشكلات اقتصادي و درآمد پايين و بيكاري همچنان مهمترين علت عدم ازدواج جوانان و افزايش سن ازدواج در آنها محسوب مي شود.
تحقيقي در خصوص افزايش سن ازدواج جوانان نشان مي دهد كه اين دو مسأله (درآمد پايين و بيكاري) باعث شده كه پسرها به دليل نداشتن شغل و درآمد مناسب و در اختيار نداشتن مسكن تن به ازدواج ندهند و در اين راستا خانواده دختر نيز تا زماني كه پسري شغلي و درآمدي نداشته باشد و يا از مسكن متعارفي برخوردار نباشد، قبول نمي كند كه دخترشان با او ازدواج كند و اين يكي از دلايل اساسي تأخير در ازدواج جوانان محسوب مي شود؛ چرا كه امروزه دختر و پسر جوان زماني تن به ازدواج مي دهند كه از نظر امكانات اوليه تأمين باشند و همين مسأله ازدواج آنها را به تأخير انداخته است.
همچنين برخي از خانواده ها كه به لحاظ اقتصادي با مشكل رو به رو هستند، نمي توانند جور جوانان خود را كشيده و زمينه لازم را براي شكل گيري خانواده اي جديد فراهم كنند. مضاف بر اين كه چشم و هم چشمي ها نيز تا حدود زيادي در اين مسأله دخيل شده و مشكلات زيادي را به وجود آورده است.
نتايج پايان نامه معصومه اميري در اين باره حاكيست كه پايين بودن پايگاه اقتصادي خانواده پسر از ديگر موانع مهم ازدواج جوانان است. همچنين طول دوره سربازي و مخارج برگزاري مراسم عروسي از ساير موانع ازدواج محسوب مي شوند، از اين رو ايجاد اشتغال براي دانشجويان پس از فراغت از تحصيل توسط سازمان ها، دانشگاه ها و مساعدت مديران گروه هاي آموزشي در افزايش ازدواج دانشجويان و جوانان در آستانه ازدواج موثر است.
براساس گزارش ، تهيه برنامه هاي راديو تلويزيوني و همكاري مطبوعات به منظور تشويق جوانان به ازدواج، ارتقاي سطح آگاهي آنان در مورد مسايل مربوط به ازدواج و تحكيم نهاد خانواده و حل اختلافات زناشويي، فرهنگ سازي ازدواج هاي آسان و كاهش سطح توقعات خانواده و عدم تحميل نظر خود در مورد انتخاب همسر آينده، تغيير نگرش خانواده در مورد عوامل فرهنگي مانند همشهري بودن يا هم لهجه بودن در امر ازدواج فرزندانشان در اين امر موثر است.
ازدواج در سن بالا مسأله اي جهاني بوده و از اين جهت آسيب اجتماعي تلقي مي شود كه با توجه به زودرس شدن بلوغ جنسي و عدم تأمين نيازهاي روحي و جسمي جوانان، مشكلات و ناهنجاري هاي اجتماعي و بحران هاي شخصيتي از جمله گرايش به ارتباط غيرمتعارف دختر و پسر، افسردگي و ... را بوجود مي آورد.

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |