چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
گزارشي به مناسبت برگزاري همايش معلمان انشا توسط سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران همزمان با عيد غدير خم
موضوع انشا: زندگي
009450.jpg
طرح: نيك آهنگ كوثر
اميد نيايش
«موضوع انشا: زندگي» ، همايشي است كه روز نهم بهمن ماه ۱۳۸۳ (جمعه) به همت سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران و با همراهي ده ها نهاد فرهنگي از جمله برنامه نيم رخ سيما، آموزش و پرورش و نشريات محله همشهري برگزار مي شود. در اين همايش كه به منظور بزرگداشت معلمان انشا و گسترش و توسعه توجه به موضوعات شهري در آثار نوقلمان دانش آموز در محل كانون آفرينش هاي فكري و هنري كودكان و نوجوانان تهران برگزار مي شود، از ده ها معلم انشا تجليل مي شود و آغاز حركتي فرهنگي براي احياي درس انشا در مدرسه هاي كشور رقم مي خورد. به مناسبت اين فعاليت خجسته، گزارشي فراهم كرده ايم كه در پي مي آوريم.
خاطرات خوب من از درس انشا به دوران دبيرستان برمي گردد. هميشه آن انشاهايي مورد تحسين بودند كه با بي خيالي مي نوشتم. نمي دانم چرا! وقتي رها و راحت انشا مي نوشتم، معلممان خوشش مي آمد ولي وقتي انشا را جدي مي گرفتم، ظاهراً چنگي به دل نمي زد. ياد ندارم كسي گفته باشد، انشا را چگونه بنويس. فقط مي گفتند چه قدر بنويس. البته حتماً بايد نوشته مي شد. چون حتي اگر بهترين جملات را هم در وصف موضوع، بر قالب كلام جاري مي ساختي، باز نمره نمي گرفتي. انشا مثل مشق بود. مثل تكليف شب و متأسفانه هنوز هم هست.
ولي واقعاً، آيا انشا يك جور تكليف شب است؟ اهميت انشا چيست؟ اصلاً انشا يعني چه؟ چه تعريفي مي توان برايش ارائه داد؟
* جواد محقق، شاعر و نويسنده كودك و نوجوان و سردبير مجله رشد نوجوان در اين باره مي گويد: «تعريف انشا، بسته به اين است كه مستنبط! چه كسي باشد. براي بعضي از معلم ها و محصل ها، انشا يعني زنگ راحت باش يا حتي حال گيري. شايد هم زنگ حال به هم زني؛ با آن موضوعات كليشه اي «تعطيلات تابستان را چگونه گذرانديد» و «علم بهتر است يا ثروت» و براي عده اي هم زنگ عشق و حال و نمره و تمرين شاعري و نويسندگي و اعتماد به نفس و بحث و گفت وگو است. در واقع توانايي در نوشتن انشا، محك آموختن درس هاي ديگر است. كسي كه نمي تواند بنويسد، در واقع چيزي نياموخته است.
به قول زنده  ياد بيهقي: «مرد، آنگه داند كه نوشتن گيرد.»
محقق و بسياري از صاحب نظران بر جنبه نوشتاري انشا تأكيد دارند. گو اين كه اكنون كم نيستند صاحب نظراني كه به جنبه بيان خود انشا اهميت بيشتري قائلند.
اما محمدعلي شاماني، نويسنده، معاون كتاب دفتر انتشارات كمك آموزشي و برگزاركننده چندين كارگاه آموزشي انشا براي معلمان معتقد است: «امروز بچه هاي ما سخت تنها شده اند. كمتر حرف مي زنند، كمتر رويا مي بافند. كمتر كارهاي خلاق و نو مي كنند. درس انشا فرصت بالندگي و فرصت يك زندگي لذت بخش را مي تواند براي بچه ها مهيا كند.»
و در اين ميان بهروز رضايي كهريز، معلم ادبيات، نويسنده و سردبير نشريه دانش آموز ويژه فراگيران كلاس چهارم و پنجم مي گويد: «انشا به معناي پديد آوردن، آفريدن و از خود چيزي گفتن است. درس انشا هم به همين معني به مدرسه ها راه پيدا كرده است. درس انشا در واقع فرصت بروز توانايي هاي خود بچه ها در نوشتن است. اگر در درس هاي ديگر، او يك آموزنده است و مي بايد آن چه را كه آموخته و ياد گرفته است، به بهترين شكل بازگويي كند، درس انشا محل عرضه انديشه هاي خود او و چيزي است كه در ذهنش مي گذرد. البته اين سخن خيلي با تعريف و هدف هاي جديد يادگيري نمي خواند. اما در هر حال، در انشا، بچه ها خودشان را نشان مي دهند!»
چه بر اهميت وجه نوشتاري انشا تأكيد كنيم، چه بر بعد گفتاري و بيان خودش، به قول دكتر علي رؤوف پژوهشگر تعليم و تربيت و اولين برگزار كننده كارگاه انشا در تهران، انشا درسي است در سايه. اين حقيقتي انكارناپذير است و تقريباً همه صاحب نظران در اين امر متفق القولند. محقق مي گويد: «خيلي جاها، زنگ انشا، وقت اضافي براي تمرين درس هايي مثل زبان، رياضي و علوم است. بعضي  جاها، زنگ استراحت معلم هايي است كه زياد تدريس مي كنند.»
شاماني نيز سيستم آموزشي كنكور محور ما را يكي از مهمترين دلايل اين تغافل مي داند: «امروز دغدغه هاي بيدار و پنهان آن قدر ذهن و خيال ما و بچه هاي ما را احاطه كرده است كه كمتر به انشا توجه مي كنيم. انشا، در حجم انبوه ساير دروس و تأكيدات ناصواب كنكور له شده است.»
از ديدگاه شاماني، توجه به خلاقيت و ميدان  دادن به احساسات كودكان در درس انشا، بسيار اهميت دارد: «هر موضوعي مي تواند ما را به تفكر و تأمل وا دارد. مهم، چگونگي پرداختن به موضوع است. لحن ناپيداي ما كه كاملاً  مخاطب را و احساس هاي او را نشانه مي رود و گريز از تكرارها، گام اول است. بگذاريد بچه ها موضوع را انتخاب كنند، ولو اين موضوع بسيار مضحك و خنده دار باشد.»
او حتي براي ارزشيابي درس انشا نيز شيوه هاي خلاقانه اي را توصيه مي كند: «ارزشيابي درس انشا نيز نيازمند خلاقيت در تبيين معيارهاست. آيا مي توان به يك نگاه غيرمتعارف، حتي به يك لطيفه لطيف نمره داد؟ بهترين نمره ها مي تواند معيار درستي باشد. بايد سبك ارزشيابي در درس انشا تغييركند.»
اين موضوع كه شيوه هاي كنوني ارزشيابي انشا ناصحيح و كاملاً نارساست، مورد قبول بسياري از صاحب نظران است. گو اين كه در روش هاي پيشنهادي ارزشيابي، اتفاق نظر وجود ندارد.
جواد محقق، ارائه الگوي يكسان و عمومي در ارزشيابي انشا و پيچيدن يك نسخه كلي را خطا مي داند: «شيوه هاي مختلف را بايد امتحان كرد. هر كس و هر جا شيوه خودش را مي طلبد. با اين همه، مقايسه پيشرفت هر فرد با خودش و نيز، نوشتن پس از مكالمه موردي منابع، عموماً جواب مي دهد.»
نحوه كنوني اجراي درس انشا نيز مورد انتقاد است. شاماني حتي فضاي درسي انشا را ديگرگونه مي خواهد: «درس انشا بايد مثل ساعت بازي بچه ها جذاب و پرنشاط باشد. بازي يك نياز است و اگر ما بتوانيم درس انشا را به يك بازي زيبا تبديل كنيم، مطمئناً در جذب و جلب مخاطبان مشكلي نخواهيم داشت. قيافه درس انشا هيچ وقت نبايد عبوس و غمگين و سرد باشد. روح انشا در طنين كلمات معلم و مقبوليت او نهفته است. موضوع هاي شيرين و لذت بخش و... درس انشا، درس رها شدن از تكرارهاي ملامت بار است. اگر كمي تحمل داشته باشيم و به حرف هاي بي ربط و باربط بچه ها پوزخند نزنيم و اندكي كودكي را چاشني كلاس انشا كنيم، كلاسي متفاوت خواهيم داشت.»
طبيعي است كه چنين فضايي ديگرگون، معلمي ديگرگونه مي طلبد، شاماني مي گويد: «هرجا معلمي هست كه خودش اهل خواندن و نوشتن است و آموختن را تنها در قالب چند كتاب درسي نمي بيند، زنگ انشا پربار است و محبوب و سازنده. معلم انشا بايد از ميان معلمان خوش ذوق اهل مطالعه صاحب قلم انتخاب شود و يا چنين معلماني را تربيت كنيم.»
009420.jpg
البته محقق معتقد است كه بايد نگاهي جدي تر به اين درس داشت: «بايستي اين درس جدي گرفته شود. از طريق تجديد و حتي مردود كردن دانش آموزان ناتوان در نوشتن و نيز داشتن كتاب و متن يا حداقل سرفصل هاي مناسب تدريس.
دعوت از شاعران، نويسندگان و مترجمان به مدرسه ، بردن آثار جذاب علمي و ادبي به كلاس و خواندن بخشي از آنها، غني و آزاد كردن كتابخانه هاي مدارس و...»
اما جايگاه درس انشا در دوره تحصيلي، كدام مقطع است؟
محقق مي گويد: «درس انشا را در هر سه دوره تحصيلي مي توان ارائه داد، اما در دوره راهنمايي و متوسطه به ترتيب جدي تر است.»
رضايي نيز آغاز درس انشا را از پايه اول دبستان توصيه مي كند: «گرچه در اين پايه حداكثر انتظار ما از بچه ها به ساختن جمله هاي نو، جالب و غيركليشه اي محدود مي شود. به تدريج مي توان اين انتظار را گسترش داد.»
شاماني پا را از اين نيز فراتر مي گذارد: «خلاقيت از دل بازي ساده بچه ها آغاز مي شود و آغازين روزهايي كه فرزندان، قادر به تصويرخواني بشوند، بهترين فرصت براي گفت وگو و ارائه دريافت هاي تازه كلامي است، تا روزي كه الفباي نوشتن را فرا مي گيريم.»
او حتي معتقد است كه درس انشا مي تواند در دانشگاه نيز ارائه شود: «نه تنها در سه مقطع، كه حتي مي توان در دانشگاه ها نيز اين درس جذاب را براي انسان هاي خلاق ارائه كرد، مشروط به اين كه اندكي از چاشني  دل و دوست داشتن را به آن اضافه كنيم.»
و اين برخاسته از نوع نگاه اين نويسنده معاصر به درس انشاست كه انعكاس زندگي را در آن مي جويد و شايد نيز معصوميت گم گشته كودكي را: «انشا درس زندگي است. خوب ديدن، خوب شنيدن، خوب بوييدن، خوب لمس كردن، نگاه به فراسوي ديوارها، نجوا با گل هاي كاغذي كه از سر ديوار آويزان شده اند، شنيدن قصه هاي ياكريم، شنيدن ماجراهاي گربه هاي مخمل است و...»
اما چرا اين درس، كه فراتر از دروس ديگر، بر تمام صحنه هاي زندگي تأثير مي گذارد و از اين همه، تأثير مي پذيرد، اين روزها مورد كم مهري و بي توجهي است؟ محقق معتقد است كه بي توجهي به درس انشا به سالهاي اخير مربوط نيست: «در زمان محصلي ما در دهه چهل هم اين بي توجهي وجود داشت. اتفاقاً حالا كمي بهتر شده است. اما مهمترين عامل، كم فايده بودن كلاس هاي انشا، فقر كتابخانه هاي مدارس، كمي وقت در كلاس انشا و مهم تر از همه كمبود يا عدم استفاده از معلمان آشنا و علاقه مند به كار قلمي است.»
خاطرات اين شاعر نام آشنا، از آن سال ها و آن كلاس ها شنيدني است: «بهترين خاطره هايم مربوط به همين ساعت انشاست. چرا كه تمام نوشته هايم را براي بچه ها مي خواندم و بهترين نمره هاي مدرسه را مي گرفتم و نوشته هايم كلاس به كلاس و مدرسه به مدرسه مي رفت و خيلي ها را هم نمره دار! مي كرد. اگر آن روزها حق كپي رايت وجود داشت، حالا حسابي پولدار شده بودم! البته خيلي وقت ها هم انشاهاي نانوشته ام را از روي مشق هاي خط نخورده ام به معلم و كلاس، قالب مي كردم!»
شاماني اما، علل بي توجهي به انشا را در دوري معلمان از دنياي كودكي و دغدغه هاي نان و نام مي داند: «اين روزها، معلمان ما سخت خسته شده اند و كمتر به كوچه هاي كودكي پاي مي گذارند. بايد فرصت كودكي دوباره را به معلمان بخشيد. فارغ از دغدغه هاي نان و نام. ورود به دنياي رنگارنگ بچه ها، دنياي خنده ها و گريه ها، دنياي قهر و آشتي ها، دنياي رودخانه هاي پرماهي و حوض هاي نقره اي.
دنياي خورشيد خانم و ماه بانو. دنياي يك پيرزن بود و يك خانه داشت قد يك غربيل، دنياي دويدم و دويدم، بز زنگوله پا، حسني نگو، دنياي اسب سفيد روياها. دنياي خواب هاي برفي. دنياي شيرين كودكي. كاش مي شد به كوچه كودكي بازمي گشتم. فقط كافي است چشمانتان را ببنديد و سوار بر ابر خيال سفر را آغاز كنيد.»
رضايي كهريز، ايراد را در نابساماني ها و باورهاي اشتباه آموزشي مي داند: «شايد عيب بزرگ ماست كه عادت كرده ايم براي همه چيز كتاب داشته باشيم و همان كتاب را تدريس كنيم.
درس انشا چون كتاب ندارد و منطقاً به معني مصطلح و رايج آن نمي تواند كتاب داشته باشد، در برنامه كلاس و مدرسه هم جايگاه جدي ندارد و احتمالا جاي خود را بايد به كتاب هاي حجيمي بدهد كه هيچ وقت به انتها نمي رسند.»
اگر صرفاً به جنبه نوشتاري انشا توجه كنيم، آيين نگارش نيز از ملزومات و پيش نيازهاي درس انشا خواهد بود.
محقق كه رويكردي اين گونه به درس انشا دارد، لزوم درس آيين نگارش براي انشا و نويسندگي را مثل لزوم درس منطق براي فلسفه مي داند و مثل آزمون گواهينامه براي رانندگي: «طبيعي است كه تبحر در رانندگي خيلي به حفظ بودن قوانين راهنمايي و رانندگي مربوط نيست. شايد هم نسبت اين درس براي انشا مثل عينك است براي چشم. عينك براي كسي است كه چشم دارد و مي بيند، وگرنه كور با عينك بينا نمي شود. دانش آموزاني داشتم كه در آيين  نگارش نمره نوزده و بيست گرفتند، اما هرگز ننوشتند و نمي نويسند. يعني اصلاً نمي توانند.»
رضايي آيين نگارش را تا حدود زيادي با انشا يكي مي داند: «درس انشا را مي توان به طور مشروط همان آيين  نگارش دانست. اگر منظور از آيين نگارش، درست نويسي، رعايت اصول و معيارهاي زبان فارسي، جمع بندي هاي درست، استفاده از مناسب ترين واژه ها براي عرضه تصورات و برداشت ها و انديشيده ها و افزودن آرايه هاي زباني (لفظي و معنوي) به جا نوشته باشد، بله مي تواند با انشا يكي دانسته شود. اما اگر منظور حفظ طوطي وار يك سري دانستني هاي غيرمفيد و غيرلازم نگارش باشد، قطعاً خير.»
اما چگونه مي توان انشا را براي بچه ها جذاب كرد؟ محقق معتقد است: «در صورتي كه بچه ها را به كتاب و مطالعه علاقه مند كرده باشيم، ترس آنها را از نوشتن، با تمرين هاي كلاسي ريخته باشيم، فرصت كافي براي نوشتن، خواندن و رفع عيب هاي نوشته او به وجود بياوريم، ضرورت نوشتن را برايش جا انداخته باشيم و نوشتن برايش امري مقدس و لذت بخش شده باشد.»
رضايي، استفاده از مفاهيم و موضوعات عيني و برخاسته از زندگي دانش آموزان را در موضوع هاي انشا توصيه مي كند: «به ذهنتان مراجعه كنيد. اولين موضوع انشايي كه به ياد مي آوريد و تقريباً همه معلم ها در دوران دبستان و راهنمايي آن را موضوع انشاي شما قرار داده اند، اين است:» علم بهتر است يا ثروت؟! «اين موضوع، يك تيپ است و نشان مي دهد كه معلمان ما حل چه معضلات عظيمي را از يك دانش آموز ابتدايي يا دوره راهنمايي مي طلبند. اين راه به بيراهه مي رود. ما بايد از مفاهيم و موضوعات كاملاً عيني و واقع در دوروبر دانش آموز شروع كنيم؛ طوري كه هر دانش آموز به سادگي تمام بتواند چيزي در مورد آن بنويسد. البته نه با كمك والدين، خودش شخصاً فكر كند و بنويسد. بعد به تدريج مي توانيم موضوعات انتزاعي و ذهني تري را به عنوان موضوع انشا به بچه ها بدهيم. اين موضوعات هم البته نبايد كاملاً بيرون از محيط زندگي دانش آموز قرار داشته باشند.
و سرانجام يك حقيقت همچنان به تلخي رخ مي نماياند. تا آن هنگام كه سامانه نمره سالار و كنكورمحور نظام آموزشي ما اصلاح نشود و آموزش، جايگاه حقيقي اش را نيابد و در يك كلام، آموختن براي زيستن مطرح نباشد، همه اين حكايت ها و سخن ها و همايش ها همچون مسكني است بر پيكره خسته آموزش و مصداق« نشستند و گفتند و برخاستند. » خدا كند همايش «موضوع انشا: زندگي» اين گونه نباشد.

نگاه امروز
يك موضوع چهار ديدگاه
009471.jpg
علي اصغر محمدي
مديريت جديد شهر تهران، قصد دارد رويكرد جديدي به درس انشا در مدارس و ترويج فرهنگ شهرنشيني ميان دانش آموزان مدارس تهران داشته باشد و به همين منظور همايش «موضوع انشا: زندگي» را روز عيد سعيد غدير خم برگزار مي كند.
به گفته اشعري، مشاور فرهنگي شهردار، رويكرد مديريت جديد شهر تهران بر اين است كه شهروندان، خود در اداره شهر مشاركت داشته باشند. هدف از برگزاري همايش معلمان انشا شهر تهران با عنوان «موضوع انشا: زندگي» ، جلب توجه دانش آموزان به مسائل پيرامون خود از جمله محيط زيست، آلودگي هوا و ترافيك است كه استقبال خوبي از آن شده است. در كنار ساير گزارش هايي كه همشهري در اين باره تهيه و تدارك ديده است گفت وگويي با دكتر جليل تجليل، دكتر كامل احمدنژاد، دكتر احمد خاتمي و خانم دكتر نصرت صفي نيا چهار تن از استادان ادبيات دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و علامه طباطبايي انجام داده ايم كه امروز و فردا در صفحه فرهنگ و آموزش مي خوانيد.
* * *
* چرا توجه به موضوع انشا اهميت دارد؟
دكتر كامل احمدنژاد: توجه به انشا از چند نظر اهميت دارد نخست اين كه در اين درس قدرت خلاقه دانش آموزان تقويت مي شود و آنان تشويق به تفكر، تحليل، نظم و ارائه مطالب و جز آن مي شوند. ديگر اين كه نوشتن مهارتي است كه با ممارست و تكرار و تمرين حاصل مي شود و درس انشا عهده دار اين تمرين و تكرار هفتگي است و اگر نه هميشه، اغلب نتايج مثبتي به بار مي آورد و بيشتر دانش آموزان، مي توانند مهارت نوشتن را تا پايان تحصيلات دوره دبيرستان كسب كنند.
- دكتر احمد خاتمي: اهميتي كه بايد براي انشا در نظر گرفت، از جهاتي قابل بررسي است كه از مهمترين جهات آن يكي اين است كه درسي كه با عنوان انشا ارائه مي شد- و حالا با عنوان ديگري ارائه مي شود- موقعيتي را براي دانش آموز فراهم مي  كند تا دانش آموز از دريچه حواس پنج گانه، از طريق احساسات، از طريق تفكر و تعقل به جهان اطراف خويش بنگرد. وقتي اين موقعيت پيش  آمد، دانش آموز اولاً  احساس مسئوليت و استقلال شخصيت پيدا مي كند و ثانياً انشا وسيله اي مي شود براي آن كه دانش آموز بتواند مشكلات خود را بازگو كند، خود را از نظر روحي ور واني تخليه كند و اين نكته بويژه درباره دانش آموزان در سطح دبيرستان بسيار حائز اهميت است.
علاوه بر اين، كلاس انشا و نگارش، موقعيت مناسبي است براي آشنايي با جريان هاي ادبي و نيز آشنايي با مشاهير و متون ادبي و همه اينها مي تواند در شكل گيري فرهنگي دانش آموزان مؤثر باشد. از جهتي ديگر هم، كلاس هاي انشا مهم بوده و هست و آن اين كه معلمان و دبيران مي توانستند در كلاس انشا استعدادها و قابليت هاي دانش آموزان و ميزان و نوع علاقه آنها را دريابند كه اگر اين دريافت ها با برنامه ريزي توأم مي شد- كه  گاه، اين اتفاق افتاده است- از همين كلاس هاي انشا مقدمات پرورش نويسندگان و محققان و اديبان شكل مي گرفت.
ديدگاههاي دكتر كامل احمدنژاد دكتر جليل تجليل، دكتر احمد خاتمي و خانم دكتر صفي نيا درباره ابعاد گوناگون آموزش انشا
بنابراين اهميت توجه به انشا يعني اهميت به شكوفايي استعدادها، رشد استعداد ها، جهت دهي به استعدادها و در نهايت هويت بخشيدن به دانش آموز و دانشجو چه از نظر علمي، چه از نظر فرهنگي.
- دكتر جليل تجليل: توجه به انشا توجه به هنر و ادبيات و فرهنگ و كمالات كشور است و در همه كشورها آموزش و پرورش در سطوح گوناگوني كه دارد اهتمام كاملي به مسأله انشا و نويسندگي دارند، به مناسبت اين كه نگارش و در مراتب بالاتر نويسندگي يك نوع هنر بسيار فراگيري است. در همه سطوح و طبقات هنري و آفرينشي است كه خداوند تعالي در وجود انسان قرار داده است كه انسان خودش لذت مي برد، وقتي كلام زيبا و واژه هاي گوشنواز، تشبيهات دل انگيز و زير و بم التذاذ در بيان كسي مشاهده مي كند اين مايه لذت مي شود و لذت يكي از انگيزه هايي است كه انسان را به دنبال هنر مي كشد. در آموزش اصل اساسي در همه درس ها، بويژه در علوم انساني، مخصوصاً  در ادبيات عبارت است از شيفتگي و عشق به اين كه انسان بتواند مفاهيم ادبي را به نوع زيباي لذت بخش هنري در اختيار قرار دهد. البته اين فن يكي از بر ساخته هاي قوم ايراني بوده از روزگاران پيشين، نويسندگاني كه در ايران زبان فارسي قلم به دست گرفته اند و صحايف دل انگيز، پرمحتوا و شورآفريني، عرضه داشته اند از آغاز سده هاي اول تاكنون كم نبوده اند. يك نظر به تعداد كتاب هايي كه به زبان فارسي در كتابخانه هاي ايران و كشورهاي خارج وجود دارد، اين موضوع را اثبات مي كند كه قلم ايرانيان همچون بيانشان چگونه شيوا و دل انگيز و ساده و گوش ربا بوده است. هم گوش انسان در ادبيات فارسي از شنيدن زمزمه ها و آهنگ هاي دلكش لذت مي برد و هم چشم از ديدن نگارش و خط زيبا كه خود يكي ديگر از هنرها و مظاهر قوم ايراني است، التذاذ مي يابد و هم پيام هايي كه در شعر و ادبيات و متون نظم و نثر فارسي پراكنده است و امروز تمام دنيا به زبان هاي مختلف بهره گيري مي كنند از اين كلمات قصار، شما كلمات قصاري كه در آثار سعدي، در نوشتارهاي نثر وي- هنوز به شعر هم وارد نمي شويم، چون موضوع نگارش و انشا است- ملاحظه مي كنيد كه كلماتش آن چنان پرمحتواست كه مي خواهد گوش شما ببيند وقتي گفته مي شود:
«اگر به هوا روي مگسي باشي، چون به دريا روي خسي باشي، دل به دست آر تا كسي باشي» گوينده اين سخن ادعاي شعر ندارد، نثر نوشته است اما دلبري كرده است. اگر شما سعدي را مي بينيد كه كسي را پرسيدند چگونه است، گفت: «در ظاهرش عيبي نمي  بينم و در باطن غيبي نمي دانم» ، اين خود نشاني است از تجربه هاي اجتماعي سعدي و كلام و سخنوري او.
درس انشا يك درس هنري است كه دانشجويان را بايد تشويق كند به نگارش و يادداشت برداري، آن گاه جمع كردن اين يادداشت ها و بسيج جمله هاي زيبا و اندوختن واژه هاي گوشنواز و بعداً  نشستن و به نوشتن دلبستن، آن گاه انسان مي تواند ببيند كه يك دانش آموزي قلم به دست مي گيرد و به وسيله خود استادش كه سخن را در كلاس گشوده، خود جملات موزون دارد، خود خوب مي نويسد و سرمشق و اسوه اي است براي دانش آموزان. تكه اي و قطعه اي مي نوازد و مي نويسد، دانشجويان به اشتياق گوش مي كنند، خود آنها شكفته مي شوند و وقتي در جلسه آينده حاضر شوند همه مسابقه مي دهند و اشتياق دارند كه انشاي خود را بخوانند.
- خانم دكتر نصرت صفي نيا: اهميت به درس انشا در واقع اهميت دادن به ادبيات فارسي و زبان مادري است. تمامي آنچه دانش آموزان در مواد مختلف دستور و فارسي و لغت مي خوانند، در درس انشا كاربرد عملي پيدا مي كند.
* وضعيت امروز آموزش نويسندگي را در مدارس چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- دكتر احمد خاتمي: امروز كه در مدارس درسي به نام انشا وجود ندارد، اين درس را با عناوين ديگري مانند زبان فارسي، آموزش مي دهند و من هم در كم و كيف آن نيستم. اما آنچه در دانشگاه مشاهده مي شود كه نتيجه و ثمره برنامه ريزي آموزش و پرورش است، متأسفانه نامطلوب است.
كمتر مي توانيم دانشجويي را _ حتي در رشته ادبيات فارسي كه قاعدتاً  بايستي علاقه مندترين دانشجويان به ادبيات و نگارش ادبي باشند- پيدا كنيم كه درست بنويسد و قدرت خلق يك اثر ادبي را داشته باشد و اين واقعاً  جاي نگراني است. در دانشگاه به دانشجوياني زيادي برمي خوريم كه مشكلات نوشتاري دارند. علاوه بر اين دانشجويان فراواني هستند كه مشكلات گفتاري و شنيداري و ديداري نيز دارند و تقويت اين چهار عنصر اساسي عمدتاً  بايد در دوره هاي آموزش ابتدايي، راهنمايي و دبيرستاني شكل بگيرد و به همين دليل است كه بيشتر دانشجويان- و حتماً  بيشتر دانش آموزان- زمينه هاي لازم را براي درك و فهم و همچنين بيان درست معلومات و خواسته هاي خود ندارند و اينها را مي بايست در كلاس هايي نظير انشا و نگارش و ادبيات و در دوره هاي كودكي و نوجواني به آنها آموخت.
- خانم دكتر صفي نيا: من اين روزها چنين ماده اي را تدريس نمي كنم و عملاً  در جريان اين درس نيستم، فقط فرزندان و فرزندان دوستانم را مي بينم. به هر حال در هر مدرسه و كلاسي متفاوت است و همه به معلم انشا بستگي پيدا مي كند. يك معلم علاقه مند و توانا، شاگردانش را توانا بار مي آورد و تك تك اين شاگردان خود بر ديگران تأثير مي گذارند. نخستين كار آن است كه بهترين معلمان براي اين درس انتخاب شوند. اما در كل مي توانم بگويم كه اين آموزش ضعيف است.
- دكتر كامل احمدنژاد: اكنون در دبيرستان ها آموزش نويسندگي به خواندن و حفظ كردن برخي مطالب مربوط به قواعد نگارش و ويرايش منحصر شده است كه در كتاب زبان فارسي همراه با دستور زبان و زبان شناسي چاپ مي شود و روش نوشتن انشا و خواندن آن در كلاس و ارزيابي اين نوشته به وسيله دبير و همكلاسي هاي دانش آموز منسوخ شده است و جوانان و نوجوانان انگيزه اي براي نوشتن ندارند. از طرفي هم امكانات ارتباطي مختلف مانند تلفن و نامه نگاري را كه ميان دوستان و بستگان متداول بود را غير ضروري كرده است و شما زماني به فكر طرح مسائل مربوط به انشا افتاده ايد كه ديگر درسي به نام انشا در برنامه درسي دانش آموزان وجود ندارد.
- دكتر جليل تجليل: برگرديم به اصل خويش و بازجوييم روزگار وصل خويش، انشا در آموزش و پرورش و در دانشگاهها وضعيت مناسبي ندارد. امروز فضاهاي كلاس هاي انشا مثل روزگاران گذشته كه ما تحصيل مي كرديم پر از شور و نغمه، اشتياق، سواد، دانش، تجربه، بينش و ميهن  دوستي و ايمان و طرح مسائل كيفي اجتماعي و انساني نيست. دانش آموزان و دانشجويان در اين فضاها و اتمسفرها مي توانند پرورش كامل پيدا كنند كه اين چنين نيست.
اگر اندكي براي شما شرح دهم كه جلسات انشا در ادبيات فارسي در سطوح دبستان و دبيرستان چگونه بوده است، واقعاً  توجه و تصديق خواهيد كرد كه بايد بيش از اين و بيش از پيش به انشا و افزايش ساعات آن و بالاتر از آن پرورش معلمان و دبيراني كه اختصاصاً  براي انشا پروريده شده اند، توجه پيدا خواهيد كرد.
* چه موضوعاتي مي تواند خلاقيت دانش آموزان را برانگيزاند و در ضمن آنها را با مسائل زندگي آشنا كند؟
- خانم دكتر صفي نيا: به نظر من موضوع انشا را بايد از خود شاگردان كلاس پرسيد. بچه ها چه موضوعي به نظر شما خوب است؟ اين يك جرقه است كه مي تواند آتشي را در خلاقيت هاي ذهني آنها روشن كند. از حدود بيست و پنج شاگرد كلاس حدود بيست نفر هر كدام موضوعي را مي گفتند و چند نفري هم اصلاً  اظهار نظر نمي كند. از ميان موضوع ها، چندين عنوان، نشانه نوآوري برخي دانش آموزان در اين زمينه بود،  آن چه كه من هم به آن فكر نكرده بودم... چندين موضوع هم تكراري بود. من تا آن جا كه ممكن بود موضوع انشا را با نظر خود شاگردان به آنها مي دادم. يك موضوع واحد هرگز مورد پسند همه نيست و نمي تواند خلاقيت ها را بارور كند.
جنبه دوم پرسش شما روشن است. مسائل زندگي يك دانش آموز در محدوده زندگي خانوادگي و گاه احساسات نوجواني و جواني است و همه آنها مسائل روز است. مسائل زندگي است.
دكتر تجليل: رابطه انشا با زندگي فردي و اجتماعي بدين شكل است كه دانش آموز و دانشجو مي تواند از موضوعات زنده خانوادگي و اجتماعي خود كمك بگيرد و آنها را مانند روزنامه نگاري موفق به قلم درآورد و در آلبوم هاي خاطره خانوادگي اول و بعداً در جاهاي ديگر به شرح مشروح اينها را به طبع برساند. به عنوان نمونه در برخي از برهه هاي زماني در ايران جشن هايي داريم، اعيادي داريم كه شما ملاحظه مي كنيد تهران خالي مي شود و مردم به مسافرت مي روند. در اين مسافرت ها روزهاي خوشي دارند، مناظر زيبايي مي بينند، اينها را يادداشت كنند و شرح آنها را براي خودشان نگهدارند. سرگذشت هاي خودشان را مثلاً قطار چنين بود، رفتنش و توقفش چنين بود، زيبايي هاي شهر و همه و همه را به تصوير بكشند. از نظر اجتماعي هم رويدادهاي افتخارآميز يا مصيبت باري هست كه ذكر كردنش قلم مي خواهد. انسان در زندگي خود اين خاطره ها را ثبت كند، خيلي سازنده و جذاب خواهد بود و خود اينها مي تواند موضوع انشا باشد و اين يكي از سيره هاي ادبيات بوده كه سرگذشت نامه نويسي مي گفتند. سفرنامه نويسي هم از همين جا برخاسته است كه سال ها در ايران معمول بوده و الان هم معمول است. پيشنهاد مي كنم دبيران محترم انشا يكي از مباحث انشا را يك قطعه شعر قرار دهند و بگويند به دانش آموزان كه اين قطعه شعر را تبديل كنيد به نثر فارسي.
دكتر احمد نژاد: يكي از عواملي كه به درس انشا لطمه مي زد، تعيين موضوع هاي كليشه اي بود. به نظر من موضوع هاي مناسب براي انشا مي تواند بسيار متنوع باشد و جالب ترين موضوع ها، موضوع هايي هستند كه از متن و بطن زندگي سرچشمه مي گيرند. همان گونه كه روزنامه نگاران و نويسندگان برنامه هاي راديو و تلويزيون در پي يافتن موضوع هاي جالب هستند،  براي انتخاب موضوع انشا هم مي توان به همين شيوه عمل كرد و از ميان مسائل و نيازهاي فردي و اجتماعي متناسب با علائق و سن و سال جوانان،  موضوع هايي انتخاب كرد يا به آنان توصيه كرد كه خود موضوعي انتخاب كنند.
دكتر خاتمي:  به نظرم نبايد موضوعات كليشه اي و تكراري را به دانش آموز تحميل كرد. متأسفانه سابقه درس انشا كه شايد سبب تغييراتي در اين درس هم شده، سابقه خوبي نبوده است، معمولاً از معلم هايي كه صلاحيت تدريس اين درس مهم را نداشتند،  استفاده مي شد، درس را جدي نمي گرفتند؛ نه معلم، نه دانش آموز. و چون چنين بود، موضوعاتي هم كه مطرح مي شد موضوعاتي تكراري و كليشه  اي بود كه جز خستگي براي دانش آموزان چيزي به دنبال نداشت. اگر بنا باشد كه كلاس انشايي باشد- با هر نامي- نخست بايد هدف آن را مشخص كرد، آيا خلاقيت ذهن است؟ آيا قدرت نويسندگي است؟ آيا گذران كارهاي روزمره و جاري است؟ آيا... كدام است؟ قطعاً براي هر هدفي بايستي برنامه ريزي خاصي كرد، ولي آنچه مسلم است اين است كه يكي از اهداف اين درس شكوفايي استعدادها و ايجاد خلاقيت ذهني در دانش آموزان است كه البته بايستي با زندگاني امروز، زندگي شخصي و اجتماعي متناسب باشد. دبيران اين درس مي توانند از روش  «تهيه گزارش» استفاده كنند و دانش آموزان را ضمن وادار كردن به مطالعه و مصاحبه، با حوزه هاي مختلف اجتماعي آشنا كنند و سپس از آنها بخواهند گزارش خود را مكتوب كنند. در اين روش مثالي، دانش آموز، هم انديشيده است و هم مسائل و مشكلات حوزه مطالعاتي را متوجه شده و هم تمرين نوشتن كرده است. البته رو ش هاي ديگري هم هست، مانند استفاده از شيوه هاي توصيفي كه مي تواند به توصيف مسائل اجتماعي و خانوادگي و جز آن بپردازد.
راه ديگري هم مثل انتشار نوشته هاي خوب در روزنامه هاي ديواري، نشريات محلي و حتي اگر خيلي خوب بود انتشار آنها در مجلات و روزنامه هاي سراسري مي تواند كمك كند.
ادامه دارد

فرهنگ
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
علم
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |