جمعه ۱۸ دي ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۶۰۵
index
كروات آرام
009519.jpg
پرامتيازترين تيم تاريخ ايران در سال ۲۰۰۴ ميلادي
تيم ملي فوتبال ايران در سال ۲۰۰۴ ميلادي در مجموع با انجام ۱۸ بازي ۵۴ گل زده ۱۷ گل خورده ۴۲ امتياز ۱۳ برد و دو باخت و سه تساوي در تاريخ تيم هاي ملي ايران در سال ۲۰۰۴ بيشترين امتياز را در طول يك سال كسب نموده است. يادآور مي شود ۱۷ گل از ۵۴ گل زده ايران توسط علي دايي به ثمر رسيده است.
بازي هاي انجام شده
۱) ايران صفر ـ اردن ۱
۲) ايران صفر ـ آلمان ۲
۳) ايران ۲ـ عمان ۲
۴) ايران صفر ـ ژاپن صفر
۵) ايران۱ـ چين۱
۶) ايران۳ـ قطر۱
۷) ايران ۷ـ لائوس صفر
۸) ايران۷ـ سويه ۱
۹) ايران۴ـ لبنان صفر
۱۰) ايران ۲ـ عراق۱
۱۱) ايران ۴ـ سوريه ۱
۱۲) ايران ۳ـ تايلند صفر
۱۳) ايران۴ـ كره جنوبي ۳
۱۴) ايران ۴ـ بحرين ۲
۱۵) ايران۲ـ اردن صفر
۱۶) ايران۳ـ قطر۲
۱۷) ايران۷ـ لائوس صفر
۱۸) ايران ۱ـ پاناما صفر
روزگاري با بلاژويچ
009543.jpg
روزي كه با شال گردني كه بر صورت پوشانده بود وارد ايران شد و با وضعيتي مشابه يكي از مسابقات فوتبال در ايران را تماشا كرد كسي گمان نمي كرد كه اين مرد يعني ميروسلاو بلاژويچ سرمربي تيم ملي ايران شود. اغلب مردم مي دانستند كه تيم ملي كرواسي، به عنوان سوم جهام جهاني ۱۹۹۸ ـ فرانسه دست يافته بود اما كمتر كسي نام مربي اش را به خاطر داشت. هرچند براي بسياري اعجاب فوتبال كرواسي آنقدر بزرگ و خيره كننده بود كه كسي به نام مربي اش توجهي نكند.
او آمد بازي را از نزديك ديد و رفت اما كسي از  آمدنش مطلع نشد تا چند هفته بعد كه نوبت به مذاكرات جدي تر با فدراسيون فوتبال رسيد.
زمستان سال ،۱۳۷۹ ميروسلاو بلاژويچ به ايران آمد تا با عقد قراردادي نخبه هاي فوتبال ايران را هدايت كند. اين بار پيش از مطرح شدن رسمي نام بلاژويچ، مطبوعات نام او را از كاغذهاي محرمانه خارج كردند. براي همه كمي سخت بود باور اين كه مربي تيم سوم جهان به ايران بيايد و مربيگري تيم ملي را برعهده بگيرد.
با ورود بلاژويچ و عقد قرارداد رسمي اختلافات با او نيز آغاز شد. مرد جذاب مصاحبه ها بارها بر سر موضوعات مختلف با مطبوعات اختلاف پيدا كرد اما واقعيت اين است كه به راستي كسي قصد تخريب او را به عنوان هدف و سيبل نداشت. براي تمامي مخالفان بلاژويچ واضح بود كه منشا اختلافشان با «چيرو» نبود بلكه قصد تضعيف و كوچك شمردن عملكرد فدراسيون فوتبال با مديريت صفايي فراهاني بود.
اختلاف صفايي فراهاني با برخي مطبوعات بر سر موضوعات مختلفي بود كه ريشه در فدراسيون هاي گذاشته داشت. رئيس فدراسيون فوتبال اعتقاد داشت عده اي از اعضاي جامعه مطبوعات ورزشي كه از فدراسيون تحت مديريت او انتقاد مي كنند نه به خاطر وجاهت و ريشه فوتبالي است بلكه اختلاف آنها با رئيس جنبه مالي و حاشيه اي دارد.
009546.jpg
بهر روي اختلاف با صفايي فراهاني در هر فازي كه به فدراسيون فوتبال مرتبط بود كشيده مي شد كه البته بلاژويچ اين بار هدف بود. مخالفان فدراسيون وقت به خوبي مطلع بودند كه شريان حياتي و اصلي هر فدراسيوني تيم ملي اش است. مردم قادر به تحمل بسياري از نابساماني هستند اما قدرت تحمل پذيرش شكست تيم ملي را ندارند. تحريك افكارعمومي به دلايل گوناگون از جمله فعاليت هاي مخرب طيف مطبوعات مخالف بود.
ساز مخالف بودن براي تحريك و تضعيف روحيه حريف اولين نكته اي است كه آنها در مبارزه سعي در پرداختن به آن داشتند. خلاف جريان آب شناكردن برخي حتي در نكات ساده اي چون به كار بردن نام «ميروسلاو بلازوويچ» به جاي «ميروسلاو بلاژويچ» يا تغيير تلفظ لقب چيرو به كلمه اي نامفهوم چون «شيرو» رعايت مي شد در حالي كه سرمربي تيم ملي بارها در مصاحبه هاي مختلف خود دو تلفظ بلاژويچ و چيرو را تاكيد كرده بود.
تحريك بازيكني چون خداداد عزيزي كه به بازيكني ياغي شهرت دارد و تقريباً در هر دوره اي عليه مربيانش مصاحبه كرده و استفاده از محبوبيت و اقبال عمومي او در جهت تخريب چهره بلاژويچ و تيم ملي تنها بخشي از فعاليت هاي طيف مخالف بود.
تمام فعاليت ها به تحركات غيرمعقول ختم نمي شد. با هر باخت مي شد فضاي عمومي متشنجي را شاهد بود كه به دليل تحركات مطبوعاتي در افكارعمومي رخ مي داد.
جدول عملكرد برانكو ايوانكوويچ
009552.jpg
009555.jpg
اما بلاژويچ در عين حرفه اي گري اسير حواشي شد. او كه به شدت احساساتي و برون گرا بود در مقابل تحريكات از خود واكنش هاي تند بروز مي داد و آتش را هر لحظه برافروخته تر مي  ساخت. بارها او را در حالي كه فرياد مي زد، سرخ و سفيد مي شد. از خشم چهره برافروخته به خود مي گرفت ديديم. اما در اين ميان نبايد از نقش نادرست فدراسيون فوتبال در مبارزه با اين جريان به سادگي گذشت.
مديريت فدراسيون فوتبال سعي داشت كما في السابق با روش سكوت جواب مخالفان را بدهد اما غافل از اين كه شيوه سكوت در مورد تيم ملي كه ويترين يك فدراسيون است و فردي كه خود آماده جرقه اي است تا انفجاري عظيم را پايه گذاري كند كاملاً بيهوده و ناكارآمد است.
ميروسلاو بلاژويچ بارها و بارها با هيجان به دفاع از سيستم بازي تيم اش پرداخت، بارها برانكو ايوانكوويچ را نشان داد كه به او پروفسور مي گفت تا به همه ثابت كند شيوه و سيستم تيم او به روز مناسب و بهترين است اما كسي او را تا اين حد جدي نگرفت كه بپذيرد حرف هاي او صحيح است. بارها مصاحبه هاي مختلفي را ديديم و خوانديم كه برخي مربيان داخلي با سخيف شمردن او، چيرو را «شومن» و تمرينات و نوع سيستم بازي تيم او را قديمي و مثل ايراني ها ناميدند.
در اين رهگذر تيم ملي ايران كه بايد براي رسيدن تا جام جهاني ۲۰۰۲ ـ كره و ژاپن با حريفان آسيايي اش به رقابت مي پرداخت بيشترين ضربه را خورد. شروع توفاني و پاياني ناخوشايند درست مثل مرحله مقدماتي جام جهاني ۱۹۹۸. تيم ملي روي پله هاي آخر سست و ناتوان ظاهر شد تا از راهيابي به جام جهاني به صورت مستقيم باز بماند. رسيدن به مرحله پلي آف و مبارزه كردن روي لبه تيغ را چهار سال قبل تجربه كرده بوديم اما نتيجه تجربه دوم به مانند تجربه اول به هيچ عنوان خوشحال كننده نبود.
تيم ملي ايران در مرحله پلي آف در مجموع به ايرلند باخت تا از راهيابي به جام جهاني بازبماند و مرد آتشي نيمكت تيم ملي فوتبال با كوله باري تهي ايران را براي هميشه ترك كند و تيم ملي بدون سرمربي بماند.
جدول عملكرد ميروسلاو بلاژويچ
009558.jpg
وقتي نوبت برانكو شد
اما پس از كناره گيري ميروسلاو بلاژويچ از تيم ملي جامعه ايران شوك زده در انتظار سرمربي بعدي بود. بلاژويچ در مقابل تلاش هاي مسئولان وقت فدراسيون فوتبال تسليم نشد تا تيم ملي بدون مدير و رهبر باقي بماند.
چند هفته پس از كناره گيري بلاژويچ، مديران فدراسيون فوتبال تصميم گرفتند از برانكو ايوانكوويچ در هدايت تيم ملي فوتبال استفاده كنند اما اين بار نه در نقشي مانند گذشته بلكه با عنوان سرمربي به محض انتشار اين خبر مطبوعات طيف مخالف جنجال سازي را از نو آغاز كردند.
«استاد كه نتوانست كاري كند شاگرد مي تواند» و جملاتي نظير اين را بارها شنيديم اما عزم مسئولان فدراسيون فوتبال براي حفظ پروفسور جدي بود.
شايد در اين مقطع بود كه شخصيت و سياست برانكو ايوانكوويچ به كمك او آمد. او برخلاف چيرو آدم درونگرايي بود. به راحتي نمي خنديد و به راحتي عصبانيت اش را بروز نمي  داد آرام سعي مي كرد همه را متقاعد كند. با  آرامش و با دلايل و برهان سعي داشت حتي مخالفان را با خود همسو كند كه اتفاقاً موثر هم واقع شد.
برانكو ايوانكوويچ و تيم ملي ايران تا پيش از بازي هاي آسيايي بوسان در سال ۲۰۰۲ عملكرد مثبتي نداشت و اين موجب افزايش فشار مخالفان بود. هيجانات منفي و فشارهاي مطبوعاتي وغيرمطبوعاتي تا حدي گسترش يافت كه پيش از حضور ايران در بازي هايي آسيايي بوسان، محسن صفايي فراهاني از رياست فدراسيون فوتبال استعفا داد و جاي خود را به محمد دادكان سپرد.
سرپرست موقت كه بعد از بازي هاي آسيايي بوسان به پيروزي در انتخابات فدراسيون  فوتبال سمت رياست  رسمي فدراسيون را به خود اختصاص داد پس از به قدرت رسيدن مشي فدراسيون گذشته را در پيش گرفت و با حمايت از برانكو ايوانكوويچ او را به عنوان سرمربي تيم ملي حفظ كرد.
برانكو نيز پاسخ اعتماد او را با قهرماني در مسابقات آسيايي بوسان داد. اما پس از آن عنوان كرد به دلايل و مسايل خانوادگي قادر به ادامه همكاري با فدراسيون و تيم ملي فوتبال ايران را نيست. او به كشورش بازگشت اما مسئولان فدراسيون فوتبال و سازمان تربيت بدني با اصرار و تلاش فراوان او را به نيمكت تيم ملي بازگرداندند. البته با قراردادي كه بندهاي مالي اش با افزايش همراه بود. در فاصله رفتن او همايون شاهرخي  برجاي او نشست. شايد او را بايد بدشانس ترين سرمربي تيم ملي محسوب كرد زيرا او برجاي كسي نشسته بود كه پس از مدال طلاي بازي هاي بوسان محبوبيتي غيرقابل توصيف كسب كرده بود. اين محبوبيت تا حدي پيش رفته بود كه حتي مطبوعات مخالف تيم او را «تيم نازنين بوسان» ناميدند و در جهت دفاع از عملكرد برانكو ايوانكوويچ برآمدند.
جدول عملكرد همايون شاهرخي
009561.jpg
پس از كسب چند نتيجه نامطلوب با فشار سازمان تربيت بدني برانكو ايوانكوويچ كه ميان دو پيشنهاد تيم ملي اميد و راهيابي به المپيك آتن و تيم ملي بزرگسالان و راهيابي به جام جهاني مانده بود مجبور به انتخاب گزينه دوم شد و با فدراسيون فوتبال قرارداد تازه اي منعقد كرد. شكست ايران در مصاف با اردن آن هم در تهران و در مقطع زماني پيش از مسابقات جام ملت هاي آسيا در سال ۲۰۰۴ ميلادي او را به يك باره تا لبه تيز تيغ انتقادات پيش برد اما او خيلي زود به ياد آورد كه در اين جا پهلوان و محبوب كسي است كه نتيجه مي  گيرد.
حضور در جام  ملت ها مصادف شد با يك شكست مقابل تيم ملي كشور ميزبان يعني چين در ضربات پنالتي كه در نهايت با كسب عنوان سومي جام ملت ها تيم ملي به ايران بازگشت.
برانكو و تيمش در آستانه سقوط و عدم راهيابي به مرحله بعدي مسابقات مقدماتي جام جهاني با شكست اردن در خانه آب رفته را به جوي بازگرداندند و تيم ملي را تا رسيدن به مرحله دوم هدايت كردند. هرچند پس از جام ملت هاي آسيا برانكو بارديگر از رفتن و عدم تمديد قراردادش صحبت كرد. او آنقدر پافشاري كرد كه بند مالي قراردادش تا ۵۵۰ هزار دلار افزايش يافت و با قراردادي دوباره تا پايان جام جهاني ۲۰۰۶ به عنوان سرمربي در كنار ايران ماندني شد.
بايد پذيرفت او حرفه اي ترين مربي سال هاي اخير تيم هاي ملي ايران است. او نه تنها به لحاظ فني بلكه در ايجاد رابطه با مطبوعات، رسانه ها، مردم و به طور كلي تاثيرگذاران فوتبال بي نهايت حرفه اي عمل كرد تا به همه ثابت كند او پروفسور است، كسي كه از مغزش استفاده مي  كند نه از احساساتش.

يادداشت
او شاعر ديالوگ ها نيست
هومن كواكبي
تعطيلات زمستاني در شهر واژارين كرواسي براي مردي كه دوست دارد در جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان به عنوان سرمربي حاضر باشد فرصت خوبي بود تا او بيشتر فكر كند. خانواده اش يك لحظه هم او را تنها نگذاشتند و هرچند انتخابات رياست جمهوري با شكست فاحش رفيق قديمي اش همراه بود ولي مي دانست چند هزار كيلومتر آن طرف تر آدم هايي زندگي مي كنند كه به كارش احترام مي گذارند. برانكو ايوانكوويچ ديگر در سايه ميروسلاو زندگي نمي كند و نمي توان گفت همان مرد چند سال پيش است كه ساكت و آرام كنار دست استاد نشست تا به سؤالات دو خبرنگار سمج در لابي هتل استقلال تهران گوش دهد و تنها زماني فرصت اظهارنظر پيدا كند كه بلاژويچ به دليل ناراحتي معده مجبور بود هرچند دقيقه يك بار به سمت دستشويي برود. برانكو ايوانكوويچ، آن روزها چندان جدي گرفته نمي شد. او براي مردم و رسانه ها تنها يك ساعت مربي بود ولي براي چيرو چيزي بسيار بيشتر از دستياري عادي. مطمئن هستم شخصيت آرام و چشم هاي عميق برانكو ربطي به مرموز بودن او ندارد.
آدم هايي هستند كه سال ها در سايه زندگي مي كنند تا فرصت طلايي فرا برسد. همان گونه كه براي ايوانكوويچ رسيد. ايران، سرزمين شعر و غزل و بيابان هاي وسيع همان جايي بود كه مرد ميانسال كروات بايد در آن دوباره متولد مي شد. اكنون كافي است تا با ايران به جام جهاني برود آنگاه به كلاسي جهاني دست خواهد يافت تا پاداش تمام سال هاي سكوت، شاگردي و زير چتر ديگري بودن را بگيرد. زماني كه كنار ميروسلاو مي نشست مي شد تصور كرد حضور او چقدر در پوشش رفتار تند هيجان آور و جذاب پيرمرد موثر است. اگر او براي ميروسلاو يك مكمل بود حالا خود به كانون قدرتي جداگانه تبديل شده كه اين قدرت را به دور از هياهوي موسوم مربيان رفتارهاي واكنش سريع يا ديالوگ هاي نمايشي، آرام آرام تقويت مي كند.
گاه گمان مي كنم پروفسور مي  تواند حتي چند روزي در بازار كاملاً ايراني مسگرها هم كار كند، با كسي حرف نزند و در آخر هم همه از رفتنش دلتنگ شوند. با اين همه رفتار سرد او كه ريشه در شخصيت مادرزادي اش دارد تا مدتي بلاي جانش شد. رسانه هاي ايران دوست داشتند مربي تيم ملي كشورشان بعضي وقت ها قاه قاه بخندد و گاه از غم شكست قطره اشكي هم بريزد.
ضرب المثلي به فارسي بگويد يا در مصاحبه هايش از لذت خوردن كباب كوبيده تعريف كند تا كاملاً همرنگ خودمان شود. ولي برانكو راه ديگري رفت. راهي كه براي جامعه ايراني و شهروندان احساساتي اش كه مانند مصريان حتي براي زردآلو و حمام و اشيا هم شعري در ذهن دارند كمي غريب بود. اين غربت در كنار ادبيات پرشور و پر از ملودي انسان فارسي نمي توانست به راحتي هضم شود. عينك كائوچويي ايوانكوويچ و نگاه هاي سرد او نيز باعث مي شد تا امكان ارتباط بصري به حداقل برسد و براي همين نمي شد از چشم هايش فهميد چقدر در برخورد با ايراني ها صادق است. با اين همه محبوب شد. اين خب ناگهاني به دست نيامد چون او چيزي براي گفتن نداشت تا جماعت حرف درست  ايراني را اقناع كند.
به همين دليل اطمينان توده در پس رفتارها و نتايج تيم ملي شكل گرفت. عدالت براي آنها واژه اي مهم بود كه باعث شد حتي از دعوت نشدن بازيكنان محبوب ترين تيم هاي ايران به تيم ملي [پرسپوليس و استقلال] نيز استقبال كنند. تقريباً هيچ موردي مبني بر متهم كردن وي به جانبداري از باشگاهي خاص توسط منتقدان سنتي ديده نمي شود تا بتوان با خيالي آسوده تر بر درستي اين دفاعيه تاكيد كرد.
اين فضا باعث شد تا اشتباهات معدود برانكو ايوانكوويچ نيز در هاله اي از رويا و طنازي و استعاره گوشزد شود. درست مثل اشعار اين ادبيات كهن. انتقادها لاي چادري از تعارف و دوستي و مهرباني پيچيده شدند و هرچند جريان هميشگي مخالفان مربي خارجي سعي كرد مانند هميشه از وي يك محكوم به شكست بسازد ولي حتي اين جريان نيز در برابر شكل رابطه برانكوو افكارعمومي به بن بست خورد چون بيان عبارات احساسي يا نقدهاي حماسه گونه براي تخريب چهره مردي كه با منطق جلو آمده بود كفايت نمي كرد. چون او راه ديگري براي محبوبيت طي كرده بود. از سويي مي توان يقين داشت ايوانكوويچ به خوبي مي داند تيم ملي فوتبال ايران راه او را براي رسيدن به كرسي هاي بين المللي باز كرده و در شرايط فعلي مسير مطمئن بعدي وجود ندارد.
همچنان روي نيمكت خواهد نشست و آنقدر بي احساس محيط پيرامونش را نگاه مي كند كه افكار هيچ چيز برايش اهميت ندارد ولي ايراني ها حالا ديگر مي دانند سرمربي تيم ملي كشورشان نه شاعر ديالوگ ها است و نه اسطوره اي شبيه به ماسيس كه از غرب آمده باشد. او فقط برانكو ايوانكوويچ است.
مردي كه آمده تا ضمن حفظ هويت جغرافيايي و خانوادگي خود در كنار مجموعه اي از آدم هاي سرزمين هزار و يك شب قرار گيرد و آن وقت همه با هم به جلو حركت كنند. بدون دستبرد به علايق و آرمان هاي يكديگر و اين تمام راز محبوبيت مرد ميانسالي است كه شايد در خلوت خود كباب كوبيده و ديزي اصيل ايراني نيز بخورد ولي به هيچ كس نخواهد گفت.
تشخص برانكو شخصيت تيم ملي
شهرام وزيري
يادمان نرود كه چه بوديم و اينك چه هستيم.
فوتبال ملي ما اگر در گذشته كم پرافتخار نبود و كم هم در درون ميدان هايش توپش پرشور نبود ولي چه بد كه هر از گاهي برونش پرشر بود!
امروزه فوتبال ما يك خانواده صميمي است، امروزه ديگر كسي از ديوارش نمي پرد، ديواري نيست كه كسي از رويش سرك كشيده و شب هاي دلتنگي اش را برنتابد!
اكنون ديگر نه شري است و نه شروري و نه آشوبگري، كه سر بر در و ديوار بكوبد، درهاي اردو به روي همه باز و تربيت اهل خانه چنان است كه اصل بر خواسته جمع است، نه خودخواهي فرد. ديگر زياده خواهي بعضي اجزا كل را به زير سؤال نمي برد ديگر زمان بلاژويچ ها و چه بدتر گذشتگانش گذشته است. امروزه مردي تربيت مردان ما را به دست گرفته كه خود به تمامي انساني آرامش طلب است.
اينك شخصيت برانكو چنان بر محيط تيم ملي مستولي است كه اگر شاگردانش در برابرش مي نشينند و پا روي پا مي اندازند چه باك كه ديگر پا پيچ هم نمي شوند و پا پيش پاي مربي نمي اندازند!
برانكو اين احترام و شخصيت متقابل را نه به زور و نه به جبر كه با محترم شمردن مردانش به روح و روان آنها دميده است. ديگر گذشت آن دوران تلخ گذشته، شب هاي بگير و ببند و روزهاي نق گيري اين عليه آن و يقه گيري آن برابر اين. امروزه بزرگ و كوچك تيم ملي به هم پيوند خورده اند. نه بزرگان جاي كوچكان را تنگ مي كنند و نه كوچكان اظهار دلتنگي.
اينك بزرگ جايگاهش مورداحترام است و كوچك در اندازه گليم خود پا دراز مي كند.
شرح وظايف زيرمجموعه هاي برانكو مشخص است، اگر امروزه امامزاده تيم ملي محترم است بايد اين احترام را در نزد متولي آن يافت.
بايد شان و منزلت والاي تيم ملي را در اداره درست آن ديد. اگر اينك سازمان تيم ملي فوتبال ما از برون تا درونش مورداحترام است بايد اين اعتبار را در هماهنگي و همدلي مديران بيروني با مردان دروني اش جست و جو كرد. امروزه مديران پشت صحنه به مثابه حلقه به مردان پيش صحنه فوتبال وصل اند. رشته اي كه اگر يكي از حلقه هايش سست و ناهماهنگ با بقيه باشد، گسستني است. امروزه تداركات و حمايت هاي با برنامه و سيستماتيك مديران بيرون است كه موجب تجلي و تبلور مردان درون ميدان ها مي شود.
اگر اينك تيم  برانكو بر پايه آمار و ارقام موفق ترين تيم در طول تاريخ تيم هاي ملي ما به  حساب مي آيد، نبايد اين موفقيت را تنها در بردهاي ميداني دانست، روح واقعي اين آمار و ارقام موفق را بايد در يك پروسه روحي- رواني درازمدت جست و جو كرد.
از زماني كه كعبي ها و مبعلي ها و نويد كيا ها و بداوي ها و نكونام ها و نصرتي ها و... به مرور به دست برانكو كشف شدند تا در كنار دايي ها و مهدوي كياها و كريمي ها و گل محمدي ها شكل گرفته و شكوفا شوند و اين شكوفايي را نه تنها در امور فني كه بايد در فرآيند تعالي روح و روان آنان دانست. اگر امروز تيم  ملي هويت دارد، اگر داراي شناسنامه معتبر شده است اگر سجل احوالش در تردد همگان از منزلتي ويژه برخوردار است بايد آن را برگرفته از شخصيت والاي برانكو دانست.
فوتبال همذات پنداري با عشق و مرگ
محمدحسن شهسواري
از عناصر مهم در ادبيات داستاني يكي هم «همذات  پنداري» است. اين همان چيزي است كه خواننده را هنگام خواندن داستان به وجد مي آورد و به قول علما در او شور ايجاد مي كند. و اين زماني اتفاق مي افتاد كه خواننده در شخصيت اصلي يا موضوع محوري داستان، چيزي مي بيند كه مسئله اصلي اوست. تنها در اين زمان است كه خواننده به موضوع علاقه مند شده و از خود شوق نشان مي دهد. براي همين، اساتيد داستان نويسي به داستان نويسان جوان توصيه مي كنند در داستان هايشان يا به موضوع هاي جهانشمول مانند عشق يا مرگ بپردازند يا شخصيتي بيافرينند كه در كيد اين مسايل مهم بشري است. تنها در اين صورت است كه شمار زيادي از خوانندگان با داستان ارتباط قوي برقرار مي كنند و با آن همذات پنداري مي كنند.
چند وقت پيش كاهلانه رو به روي تلويزيون نشسته بودم كه برنامه «صندلي داغ» شروع شد. داريوش كاردان مجري هوشمند و با حال برنامه بود و «برانكو ايوانكوويچ» هم مهمان. آنهايي كه برنامه را ديده اند مي دانند كه سؤال هاي اين برنامه كمابيش پرت و بي ربط است و براي همين جذاب. كاردان هم كه خداي حرف كشيدن از ديگران در اين فضاي درهم ريخته است. اما در آن برنامه كاردان هرچه مي كرد نمي توانست مرد يخي ما را به وجد آورد. از خانواده اش پرسيد، از غذاهايي كه دوست دارد و ندارد+ از كرواسي، از تفريحاتش و... اما مرد يخي همان طور يخ وار به سؤال هاي كاردان، كوتاه و يك خطي جواب مي داد و معلوم بود مجري تواناي ما دارد از خودش بدش مي آيد كه نمي تواند آن شوري كه هميشه در برنامه اش بوده به نمايش بگذارد. ناگهان طبق برنامه ريزي برنامه نوبت به سؤال هاي فوتبال و تيم ملي و باخت از كويت رسيد. ناگهان يخ مربي آب شد، رنگ به صورتش برگشت، در صندلي داغش به ورجه وورجه افتاد، دست هايش را بالا و پايين برد و صدايش را رها كرد در فضاي استوديو و خانه هاي ما. بيچاره كاردان هم مثل ما از تعجب داشت. شاخ درمي آورد. چه شده بود كه ناگهان مربي از قطب جنوب افتاده بود توي كوير لوت؟ آش آنقدر شور شده بود كه خود كاردان هم به حرف آمد و گفت: «حالا فهميدم بايد از چي حرف بزنم تا شما هم به حرف بياييد.»
بله درست است. مربي ناگهان در مسيري افتاده بود كه كاملاً با آن همذات پنداري داشت. انگار براي او فوتبال و تيم ملي همان موضوعات كلي و ازلي و ابدي بشري بودند. عشق بودند و مرگ. مثل اين كه استادان داستان نويسي بالاخره يك چيزهايي حالي شان است و به قول آن بنده خدا به تجربه ثابت شد كه آدم ها به آنچه كه عشق مي ورزند، عشق مي ورزند.
موفقيتي كه محبوبيت ندارد
حسين ياغچي
حضور برانكو ايوانكوويچ به عنوان سرمربي در تيم ملي فوتبال ايران، از برخي جهات بسيار جالب و عجيب است. دستيار ميروسلاو بلاژويچ كه در سايه حضور او اصلاً ديده نمي شود و خيلي ها حتي او را به چهره هم نمي شناختند بعد از تغيير و تحولات مقدماتي جام جهاني در جايگاه استاد قرار گرفت. جايگاهي كه خيلي ها او را در حد و اندازه هاي او نمي دانستند. در آن زمان بسياري بر اين اعتقاد بودند كه وقتي استاد نتايج ضعيفي گرفته، شاگرد چگونه مي تواند از پس اداره تيم برآيد و آب رفته را به جوي بازگرداند. در واقع مي توان گفت كه نااميدي از تيم ملي با انتخاب برانكو به عنوان سرمربي به اوج خود رسيد و همين مسايل باعث شد كه برخي اين ديدگاه را مطرح كنند كه انتخاب برانكو غيرعقلاني ترين گزينه ممكن بوده است.
اما چنين حرف هايي كمترين بازتاب را در چهره پروفسور داشت. او با همان خونسردي هميشگي از برنامه هاي آتي اش در تيم ملي سخن گفت و در برابر منتقدان سرسختش به گونه اي برخورد كرد كه گويي قادر به درك صحبت هاي آنها نيست و البته تا حدودي هم حق داشت. چه، او بر اين اعتقاد بود كه تا وقتي نتايج كارش مشخص نشده، نبايد آيه ياس خواند و آينده را تاريك جلوه داد. با اين حال نبايد يك نكته را از نظر دور داشت خوشبين ترين طرفداران برانكو هم توقع زيادي از او نداشتند و در بهترين حالت او را يك مربي براي دوران گذار مي دانستند. شايد بتوان نقش برانكو ايوانكوويچ را با مربي اي همچون دل بوسكه در رئال مادريد قابل مقايسه دانست. دل بوسكه زماني به رئال آمد كه تيم در بحران سختي گرفتار آمده بود و مديران باشگاه او را موظف كردند كه رهبري تيم را تنها تا پايان فصل برعهده بگيرد و بعد از آن روسا بنشينند و چاره اي اساسي براي تيم بينديشند. اما با ورود دل بوسكه رئال نتايج خوبي گرفت و به تدريج از بحران درآمد و اينگونه شد كه دل بوسكه چندين و چند فصل ديگر هم با رئال به سر برد.
در مورد برانكو اگرچه مديران فدراسيون فوتبال او را يك مربي موقت نمي دانستند ولي جوي كه در اطراف وي شكل گرفت اين حس را انتقال مي داد كه برانكو مربي ثابت تيم ملي نيست و احتمالاً مدتي بعد مربي ديگري جايگزين او خواهد شد. نتايجي كه تيم ملي با مربيگري برانكو گرفت به تدريج چنين ديدگاهي را در مورد او از بين برد. بر اين كلمه «به تدريج» تاكيد مي كنم چون به نظر مي رسد كه همچنان هم برخي در تمجيد از برانكو احتياط به خرج مي دهند و با شور و حرارتي كمتر سخن مي گويند. اين در حالي است كه در مورد ساير مربيان و بازيكنان معمولاً چنين ديدگاهي ندارند و به نظر مي رسد محافظه كاريشان تنها در مورد برانكو عود كرده است.
موفقيت برانكو ايوانكوويچ در ايران از جنبه اي ديگر هم قابل بررسي است. ميروسلاو بلاژويچ شخصيتي در ايران پيدا كرد كه شايد به قول علي پروين بيش از آن كه مربي باشد هنرپيشه بود. تماشاگران و فوتبال دوستان ايراني اين خصوصيت بلاژويچ را بسيار مي پسنديدند به طوري كه مي توان او را در شمار محبو ب ترين مربيان تاريخ تيم ملي ايران دانست. حتي ناكامي هاي جام جهاني هم باعث انتقادات تند و تيز عليه او نشده براي اثبات اين مدعا كافي است به برخوردهاي همين فوتبال دوستان با آن دسته از مربيان وطني كه در اداره تيم ملي ناكام بودند رجوع كنيم و دريابيم كه برخورد با چيرو به رغم تمام نتايجي كه گرفت تا چه حد مودبانه و بهداشتي بوده است. تماشاگران و فوتبالدوستان ايراني شيفته حركات خاص بلاژويچ بودند. حركاتي كه نمونه اي از آن را در قبل و بعد از بازي هاي تيم ملي در مقدماتي جام جهاني شاهد بوديم. بلاژويچ با منتقدانش هم به شيوه اي متفاوت برخورد مي كرد. او با آنها وارد بحث هاي فني نمي شد بلكه با موضعي از بالا به آنها توصيه مي كرد كه جنجال درست نكنند و تيم ملي را در بحران قرار ندهند. منش او درست برخلاف روش برانكو است كه با منتقدانش وارد بحث مي شود و به طريقه اي كاملاً آكادميك و حتي از روش هاي بازي در تيم ملي دفاع مي كند. چيرو همچنان يكي از مربيان محبوب تاريخ تيم ملي است ولي ناگفته پيداست كه كارنامه مربيگري او در مقايسه با برانكو در سطح پايين تري قرار مي گيرد. بلاژويچ محبوب بود و برانكو موفق. پروفسور حتي اگر بخواهد هم نمي تواند محبوبيتي از جنس محبوبيت چيرو داشته باشد. چه، نوع خميرمايه آنها از جنس متفاوتي است. بلاژويچ احساساتي مي نمايد و برانكو منطقي. تجربه مربيگري اين دو در تيم ملي ثابت كرد كه منطق بر احساسات پيروز شده است. اما اگر منطق برانكو در بازي هاي تيم ملي جواب ندهد هيچ بعيد نيست كه او به طريقه متفاوتي نسبت به بلاژويچ از تيم ملي برود. بلاژويچ علي رغم شكست محبوبيت خود را از دست نداد. اما برانكو با كارنامه موفقش اگر يك ناكامي بزرگ كسب كند برخلاف چيرو با جو سنگيني مواجه خواهد شد و مي دانيم كه اين واقعيت فوتبال ايران است.

گفت و گو
همه به دنبال برانكو
009522.jpg
محمدرضا شاهرخي نژاد
از زماني كه بحث پيرامون مربي خارجي و داخلي آغاز شد و مربيان بلوك شرقي اروپا وارد فوتبال ايران شدند و به فتح جايگاه مربي روي نيمكت نايل آمدند حدود يك دهه اي مي گذرد. اما به عقيده من دو نفر توسط عكس در اذهان عمومي ماندگار شدند. اولي استانكو بود زماني كه مربيگري پرسپوليس را برعهده داشت. يادم مي آيد وقتي شال قرمزي به گردن آويخت و وارد استاديوم شد چه هياهويي به پا خاست و چه عكس هايي گرفته شد. براي اولين بار عكاسان آلماني يافته بودند تا به گونه اي ديگر و فارغ از متهم شدن به توهين و... عكاسي كنند.
و نفر دوم برانكو ايوانكوويچ بود. حساسيت ها بعد از بلازويچ زياد شده بود همه منتظر بودند تا ببينند چه كسي قرار است هدايت تيم ملي فوتبال را در دست بگيرد تيمي كه حاشيه اش هميشه زبانزد بوده است. ناگهان مرد كروات ظاهر شد. كسي كه تا ديروزش دستيار بلاژويچ بود و كمتر كسي به او توجه نشان مي داد حالا به عنوان سرمربي تيم هزار جزيره معرفي مي شد. همه به دنبال عكس هايش مي گشتند ولي كمتر كسي از برانكو عكس داشت. بلاژويچ با آن حركات عجيب و غريبش، عصبانيت ها و بالا پايين  پريدن هايش جايي براي دستيار ساكتش باقي نمي گذاشت به ويژه كه بعد از بلاژويچ چلنگر بيشتر در عكس ها ديده مي شد و خودش به سوژه اي جداگانه در عكاسي ورزشي تبديل شده بود.
حالا مرد آرام قرار بود جاي چيروي پرجنب  و جوش را بگيرد و گرفت. در بازي با اردن همه از او نااميد شدند. عكس هاي زيادي در حالت هايي كه مويد اين موضوع بود در صفحات اول روزنامه هاي ورزشي به چاپ رسيد. اما برانكو در بازي هاي آسيايي بازي را به نفع خودش پايان داد. حالا وقت آن رسيده بود كه عكس ها تغيير كند. برانكو مرد اول فوتبال ايران بود.
آنچه در اين بين اهميت داشت توجه مربيان ايراني به نحوه چاپ عكس هايشان در مجلات و روزنامه است. آرام آرام مربيان وطني به تاثيرگذاربودن عكس بر افكارعمومي واقف شدند. البته عكاسي از برانكو به دليل اين كه كسي تعصب خاصي رويش ندارد به مراتب آسانتر از شخصي مانند علي پروين است. اگر قرار باشد يك مربي در ايران وجود داشته باشد كه بيشترين تعداد عكس به او اختصاص داشته باشد بي شك آن شخص علي پروين است. اما كسي فكرش را هم نمي كرد كه مي شود از او به گونه ديگري عكاسي كرد چه برسد به چاپ عكسش. يادم هست زمان بازگشت پروين عكسي از او در يكي از روزنامه  به چاپ رسيد كه جنجال به پا كرد اما عكاسي از برانكو اينگونه نيست. شايد قواعد خاص خودش را داشته باشد مثل اين كه اگر خارج از زمين  سبز فوتبال او را ببينيد، بهتر است از ابتدا اجازه بگيريد و سپس دوربينتان را درآوريد ولي عامل ديگري كه برانكو را سوژه اصلي عكس هاي ورزشي كرد رفتن مشكوك و بازگشت پرسر و صدا به تيم ملي بود. همه منتظر بودند تا سرانجام كار را ببينند. برانكو با عكسي با قيافه اي عصبي نمي آيد. برانكو امروز تصميم مي گيرد با عكسي با قيافه اي متفكر. برانكو بر سر ميز مذاكره با عكسي نشسته بر صندلي. برانكو...
اما آنچه به نظرم دليل اصلي مي آيد براي اين كه عكس هاي متفاوتي از برانكو مي بينيم اين است كه او فارسي نمي داند. تا به حال دقت كرده ايد مسئولان بخش هاي مختلف دولتي چقدر با ديسيپلين مقابل دوربين حاضر مي شوند؟ آنها كاملاً سنگيني دوربين را روي شانه هايشان احساس مي كنند. كمتر با حالت چهره  شان بازي مي كنند و دست هايشان را هرگز تكان نمي دهند. حركات دست و حالت چهره يكي از راههايي است كه مي تواند در ارتباط برقراركردن و انتقال پيام موثر باشد. اما اكثر مسئولان، كدام را ترجيح مي دهند ولي برانكو نمي تواند از راه كلام ارتباط برقرار كند و به همين دليل حركات دست و حالت صورت به كمك مي آيد و اين جاست كه عكاسي از او دلپذير است. برانكو يكي از مربياني است كه عكاسان هميشه به دنبالش مي گردند.

گفت وگو با برانكو ايوانكوويچ سرمربي تيم ملي فوتبال ايران
نجات سرجوخه برانكو
009549.jpg
تنها در خيابان قدم مي زند. گهگاهي براي رهگذراني كه از ديدنش به وجد آمده و به او «سلام» مي كنند دست تكان مي دهد و با لهجه اي واضح به فارسي جواب مي دهد: سلام
مرد خوش پوش كروات، با چهره اي كه به مردان شرقي مي زند، هنگامي كه صحبت مي كند نه هيجاني دارد و نه هيجاني القا مي كند. او مي گويد من رشته ام، شغل ام فوتبال است. شايد به خاطر همين باشد كه كمتر بحثي او را به وجد مي آورد. برانكو ايوانكوويچ، دستيار سابق ميروسلاو بلاژويچ ـ كه با هزار آرزو آمد و با هزار نااميدي رفت ـ و سرمربي تيم ملي كه رسانه ها و خبرگزاري هاي خارجي در موردش معتقدند او محبوب ترين مربي خارجي فوتبال ايران است.
برانكو، مردي يخي كه اگر به جز فوتبال بپرسي هيچ هيجاني از خود نشان نمي دهد. بايد يكي رو در روي او بنشيند تا با هيجان از او بپرسد و بي هيجان جواب بگيرد.
رودرروي كسي نشستن و با كسي گفت و گو كردن كه شايد كمتر نكته اي باشد كه از او پرسيده باشند. برانكو هيچ هيجاني در هنگام مصاحبه به تو القا نمي كند حتي اگر از جنگ داخلي يوگسلاوي سابق بپرسي. او رودرروي تو مي نشيند و به آرامي پاسخ مي دهد ولي نمي دانم اگر راكتي سقف همسايه اي را مي شكافت و درون خانه منفجر مي شد باز هم با آرامش در مورد جنگ حرف مي زد؟ شايد اگر او در آبادان يا خرمشهر به دنيا آمده بود حالا برانكو نبود اما هيجان يك جنگ را به دندان مي كشيد.
در سال هاي جنگ داخلي يوگسلاوي كجا بوديد؟
زماني كه ما در حال جنگ بوديم ليگ كرواسي ادامه داشت. آن موقع من مربي تيم وارتكس واراژدين بودم. برايم مهم بود كه حتي زمان جنگ، زندگي روال عادي اش را طي كند. به همين دليل هم بود كه ليگ تعطيل نشد. ما به عنوان مربي و ورزشكار از اين شانس برخوردار بوديم كه از جنگ معاف باشيم تا به عادي سازي روند زندگي مردم كمك كرده باشيم. شهر من (واراژدين) از جبهه جنگ دور بود و در اسلووني هم به آن صورت جنگ نبود. ما كه درشمال كرواسي هستيم فقط چند روز به صورت جدي جنگ را تجربه كرديم. بعد از آن درگيري سختي در نزديكي شهر ما صورت نگرفت ولي افراد زيادي بودند كه به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جنگ بودند. در جنگي كه ما درگير بوديم و حالت آزاديبخشي براي مملكتمان داشت سعي كرديم زندگي عادي مردم ادامه داشته باشد.
بعضي از مسابقاتي كه ما انجام مي داديم اتفاقاً به جبهه جنگ نزديك بود ولي با اين حال ما بدون وقفه آن را انجام مي داديم. شهرهايي مثل شپنيك يا زادار يا اوسيك كه اتفاقاً به جبهه جنگ نزديك بودند اما فوتبال قطع نشد.
از شيوع جنگ در زمين فوتبال نگران نبوديد؟ از تركش يا حتي بمب و خمپاره؟
هميشه در حالت بسيار فوق العاده اي كار مي كرديم. چپ و راست خمپاره بود كه منفجر مي شد. آنقدر زياد كه حتي گاهي اوقات امكان مسابقه نبود و هرلحظه امكان اتفاقي بود. سعي مي شد اتوبوس هاي بازيكنان از شهرها عبور كنند كه منطقه بسته نظامي اعلام شده بود اما باز هم امكان بروز يك حادثه وجود داشت. گاهي اوقات به پناهگاه مي رفتيم و ...
خطر را از نزديك حس كرديد؟ يك اتفاق ...
بله، بارها اتفاق مي افتاد كه تمرينات را به خاطر حملات هوايي تعطيل مي كرديم.
دستمزدتان آن موقع چقدر بود؟
در مناطقي كه از جنگ دورتر بودند حقوق هم به موقع بود و هم كافي. مناطق آرام تر افراد بيشتري را جذب كرده بود. مي دانيد كرواسي زمين هاي حاصلخيز بسياري دارد اما اغلب آنها مين گذاري شده بود. وسعت مين گذاري  به حدي بود كه طبق برنامه شش سال ديگر به طور كامل مين زدايي مي شود. جنگي كه در كرواسي ادامه داشت به خاك بوسني شيوع پيدا كرد. شرايط بحراني بود. بسياري شركت ها تعطيل شده بودند اما حقوق ها به موقع پرداخت مي شد. هنوز بسياري از آن شركت ها نتوانسته اند رو پاي خود بايستند.
حادثه خاصي در ذهنتان هست؟
اتفاقي را از نزديك نديدم ولي يادم مي آيد وقتي كه از يك مسابقه برمي گشتيم، تعدادي از بازيكنان مجبور بودند ما را ترك كنند و براي دفاع از شهرشان بروند. اين خطر وجود داشت كه برخي شهرها سقوط كنند و آنها براي دفاع مي رفتند.
009540.jpg
009537.jpg
009534.jpg
009531.jpg
009528.jpg
009525.jpg
خودتان هم لباس نظامي پوشيديد؟
لباس نظامي پوشيدم. درجه ام سرجوخه بود. حتي احساس كردم بايد به جنگ هم بروم ولي همزمان با جنگ ليگ كرواسي هم شروع شده بود و تصميم بر اين بود كه تحت هر شرايطي ليگ ادامه پيدا كند. اين شد كه به فوتبال برگشتم و لباس نظامي را از تن خارج كردم. من مدرسه افسران وظيفه را طي كرده بودم و بايستي به جنگ مي رفتم.
آن دوران چه حسي داشتيد؟ اين كه يك شب بخوابيد وقتي بيدار شديد ببينيد جنگ سراسر كشورتان را فراگرفته؟
حس بدي داشتم. شما هم حتماً حس من را تجربه كرده ايد. جنگ با عراق را مي گويم. وقتي اين اتفاقات در اواخر قرن بيستم رخ مي دهد احساسات آدم جريحه دار مي شود. باوركردني نبود آن هم در قلب اروپا. اين سؤال پيش آمده بود كه در اين مقطع به فكر كدام رهبري مي افتد كه بيايد و كشورگشايي كند؟ اين سؤال برايم پيش آمد كه مگر عقل شان را از دست داده اند؟ اين كه اين همه جوان و مردم جامعه را به دل جنگ بفرستند و به كشتن بدهند. اين همه آدم كشته شوند به خاطر اين كه فلان رهبر با فلان تفكر سياسي است. اين احساسات ناخوشايند گريبان گير من نبود، همه چنين حسي داشتند. كرواسي كه زماني كشور مستقلي بود تصميم بر كناره گيري از جنگ را داشت. شوروي سابق در كمال آرامش فروپاشيد و به كشورهاي كوچك تر تقسيم شد. يا چك و اسلواكي كه مجدداً از هم جدا شدند اما اين تقسيمات در يوگسلاوي سابق با جنگ انجام شد.
اين كه يوگسلاوي باشد يا كرواسي براي شما فرقي داشت؟
ما توانستيم به كشور مستقلي برسيم. كشوري هستيم كه خودمان بر سرنوشتمان اراده و قدرت نظر داريم. اين حقي است كه همه ملت ها دارند. ما هم به دنبال استقلال بوديم. البته جمهوري ما هنوز جوان است و جا براي بهتر و بهتر شدن دارد. مشكلات و نقاط قوت و ضعف اش هم در حال برطرف شدن است. كرواسي از چند سال قبل سابقه  استقلال را داشته و اين چيز بدي نيست. همان طور كه مقدونيه،  اسلوواني و بوسني و هرزگوين بود.
يعني اين مجموعه قبلي كشور مستقلي نبود؟
آن موقع جمهوري فدرال يوگسلاوي بود. يك سبك فدراليته خاصي بود. جمهوري ها خودمختاري داشتند اما به لحاظ مالي و امنيتي و بين المللي تابعيت يوگسلاوي را داشتند. آن زمان هركدام پارلمان، سيستم و ارگان هاي محلي داشتند اما خواست همه استقلال بود.
به دوره حكومت كمونيستي در يوگسلاوي بر گرديم. براي شما زندگي در آن روزها چگونه بود؟
اين اتفاقي كه منجر به فروپاشي شد زمينه هايي داشت كه سال هاي گذشته شكل گرفته بود. يوگسلاوي سابق هم نكات مثبت و خوب بسياري داشت براي مردم. من مي دانم كه در آن زمان سطح زندگي مردم خوب بود. از نظر سياسي هم يوگسلاوي جزو پيمان ورشو نبود و نه عضو كامل ناتو. بين شرق و غرب تقريباً مستقل بود. در همين يوگسلاوي سابق هم رشته هاي ورزشي با اعتبار و شخصيت  بالايي در ميادين بين المللي حاضر مي شد. به طور مثال فوتبال يوگسلاوي سابق توانسته بود خود را در سطح بين المللي به جايگاه و اعتباري خاص نزديك كند. حدوداً ۴۰ سال سابقه برگزاري ليگ حرفه اي داشت.
بسكتبال، هندبال، واترپلو و ... هميشه مطرح بودند. سطح زندگي مردم يوگسلاوي سابق از بسياري كشورهاي اروپا بهتر بود. حتي آزادي هم در برابر كشورهاي شرقي زياد بود. مردم به هر كشوري كه مي خواستند مي توانستند سفر كنند.
اگر قرار بود سياستمدار باشيد كدام حالت را مي پسنديديد. يوگسلاوي يا كرواسي؟
من هميشه دوست داشتم كه كشور مستقلي داشته باشيم، بدون توجه به اين كه اين استقلال چگونه به دست خواهد آمد. وقتي شما مستقل باشيد سرنوشتتان را خودتان رقم مي زنيد. همان طور كه در خانواده دوست داريد مستقل باشيد. من به جريان هاي سياسي آنچنان واقف و وارد نيستم اما هر ۱۵ سال يكبار چنين اتفاقاتي رقم مي خورد. همين كشورهايي كه در اروپا به استقلال رسيدند در يك مجموعه به نام اتحاديه اروپا يكپارچه شده اند ولي اين اتحاد مقررات و شريط خاص خود را دارد.
هدف اصلي تمام اين تلاش ها ارتقاي سطح زندگي مردم است. الان اسلوواني عضو اتحاديه اروپاست و كرواسي هم كانديداي حضور در آن.
پس ۱۵ سال ديگر بايد در مورد كرواسي هم منتظر يك تغيير ديگر باشيم. فكر مي كنيد اين تغيير چه باشد؟
پيش بيني ناپذير است. من فكر نمي كنم چون سياستمدار نيستم. واقعاً مشكل است، اما آن چيزي كه مردم را به هم نزديك مي كند منافع مشترك است. فكر نمي كنم كشوري بتواند به صورت ايزوله اداره شود.
سربازي رفته ايد؟
بله، من دوره افسران ذخيره را طي كرده ام. فرمانده يك واحد چند صدنفره بودم.
چه سالي؟
۱۹۷۸ از خدمت سربازي ارتش يوگسلاوي خارج شدم و بعد به عنوان افسر ذخيره فعاليت مي كردم.
به نظرتان فرمانده نظامي خوبي هستيد يا رهبر يك تيم ۱۱ نفره كنار زمين فوتبال؟
من كماندو و فرمانده خوبي هم بودم. در سه مانوري كه داشتيم واحد و گردان من از همه بهتر بود ولي فكر مي كنم مربي بهتري باشم. ذات و شخصيت من با قواعد و قوانين خشك ارتش آنچنان همخواني ندارد. من به فوتبال نزديك ترم.
بلاژويچ را از كجا شناختيد؟
آشنايي من با آقاي بلاژويچ از سال ۱۹۹۳ شروع شد. در زمان جنگ. او برگشته بود به ديناموزاگرب. پاييز سال ۱۹۹۲ مربي وارتكس واراژدين بودم. آن موقع ما دو رقيب جدي بوديم، ديناموزاگرب و وارتكس. آشنايي ما در همان سال ها شكل گرفت و دو سال بعد به عنوان همكارش در تيم ملي كرواسي انتخاب شدم.
اولين برخوردتان يادتان مي آيد؟ دوستانه يا برخورد دو رقيب؟
اولين آشنايي و برخورد ما در زمين فوتبال رخ داد، وقتي با هم مسابقه داشتيم. البته مواضع و حركت ايشان هميشه دوستانه است و هميشه دوست دارد كه افراد را به طرف خودش جلب كند. او احترام خاصي بر همكاران خود قايل است.
اولين بازي كه رودرروي هم قرار گرفتيد چه كسي برنده شد؟
اولين بازي ۳-۳ مساوي شد شوخي نمي كنم. بازي دوم ۰-۴ باختيم. دو بازي آخر را در فاصله چهار روز يكبار يك بر صفر و يكبار دو بر صفر برديم. بعد از آن هم ايشان سرمربي تيم ملي شدند و ديگر رودررويي آنچناني با هم نداشتيم.
شايعات زيادي بود. خودشان توضيحات زيادي دادند. اما شما دستيارشان بوديد. در مورد انتخاب چيرو به عنوان سرمربي تيم ملي كرواسي چه نظري داريد؟
بيشتر به خاطر كار خوبش بود. بيشتر از سي سال است كه در سطح بالا مربيگري كرده. در يونان، فرانسه يا سوئيس كار كرده. در يوگسلاوي هم نتايج فوق العاده اي داشت. پس از ۲۴ سال با ديناموزاگرب قهرمان يوگسلاوي شد. وقتي كرواسي مستقل شد ايشان به كشورشان بازگشتند. همان لحظه ايشان مربي تيم قهرمان كه دينامو بود، شد. همان موقع جزو مربيان بسيار مطرح كرواسي بود. وقتي به كرواسي آمد قرار بود هم مربي و هم مدير باشگاه دينامو باشد. آقاي ايويچ مدير تيم ملي كرواسي بود كه بلاژويچ سرمربي تيم ملي كرواسي شد.
هميشه اين تصور وجود داشت كه ايويچ و بلاژويچ رابطه خوبي ندارند.
چيرو سرمربي بود و طبيعي است كه هرمربي نظر و سليقه خاص خودش را داشته باشد. ايويچ هم يك سال مدير تيم ملي كرواسي بود. بعد هم او رفت مشاور فني باشگاه موناكو فرانسه شد، بعد هم رفت امارات و بعد تركيه و ايران. همين قدر مي دانم كه در تيم ملي كرواسي يك سال مدير فني بود.
شما سبك ايويچ را مي پسنديد يا چيرو؟
ايويچ و چيرو دو تا از مطرح ترين مربيان هستند. وقتي به تيم ملي كرواسي رفتم اين دو مربي در بالاترين حد خود بودند. من تا آن زمان ۱۰ سال سابقه مربيگري داشتم. ولي در كنار اين دو مربي بودن خيلي چيزها را به من آموخت. هم از بلاژويچ و هم از ايويچ هر آنچه لازم بود گرفتم. اين دو در سطحي بودند كه واقعاً مي شد چيزهاي زياد ازشان ياد گرفت. همان كاري كه حالا هم انجام مي دهم. دانش مربيگري يك قانون مدون ندارد.
كدام سبك مربيگري را مي پسنديد؟ ايويچ يا بلاژويچ.
جواب من را شنيديد.
بدون محافظه كاري، فقط علاقه شخصي تان.
اگر به من مي گوييد هر دو را گفتم. فكر مي كنم جوابم كافي است. از هر دو مسايلي را گرفتم كه فكر كردم به تفكرات من نزديك است.
رابطه بلاژويچ و رئيس جمهور كرواسي تا چه حد بود؟
اين كه يك رئيس جمهور تا اين حد به فوتبال يا ورزش علاقه مند باشد من نمي دانم چگونه ممكن است ولي واقعيت دارد. بعضي از روساي كشورها هستند كه ورزش را دوست ندارند اما ما در المپيك مسئولان ارشد دولت هاي مختلفي را شاهد بوديم. در جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه هم شاهد روساي جمهور كشورهاي مختلفي بوديم. وقتي رئيس جمهور كشوري به ورزش علاقه مند باشد به نفع ما ورزشكاران است. اين غنيمت است. چيرو با رئيس جمهور فقيد كرواسي ۲۰ سال رفاقت ديرينه داشتند. رئيس جمهور سابق ژنرال ارتش بود. وقتي هم كه بازنشسته شده بود ارتباط نزديكي با هم داشتند. نظرات همديگر را قبول داشتند. طبيعي بود كه پس از انتخاب ايشان به عنوان رئيس جمهور و چيرو به عنوان سرمربي تيم ملي كرواسي رابطه ايشان نزديك تر شود. تا پيش از جام جهاني ۱۹۹۸ كمتر كسي كرواسي را به عنوان يك كشور مستقل مي شناخت ولي كرواسي با فوتبال به دنيا شناسانده شد. با فوتبال مردم دنيا بهتر كرواسي را شناختند. جام ملت هاي اروپا و سپس جام جهاني به نظرم نقطه عطف شناخت مردم دنيا از كرواسي بود. تا پيش از آن مردم يوگسلاوي را مي شناختند.
معمولاً روحيه ورزشكاران و نظاميان با هم متفاوت است. اين ارتباط نزديك به خاطر كدام حالت بود، نزديكي روحيه بلاژويچ به نظام يا رئيس جمهور به ورزش و ورزشكار.
ورزش پديده عجيبي است. آدم ها را به هم نزديك مي كند. اين در تمام دنيا رايج است. هيچ اشكالي ندارد كه يك سياستمدار يا نظامي به ورزش علاقه مند باشد. البته ورزشكاران را مي توان به نوعي با نظاميان مقايسه كرد. زيرا مرتب تحت رژيم يا اردو هستند. شرايط مسابقه، اردو،  آماده سازي، كمپ، استراحت و تغذيه و ... داريم. اين يك زندگي برنامه ريزي شده است درست مثل زندگي نظاميان. همين ها را در ارتش مي بينيد. از طرفي ورزشكاراني كه به سربازي رفته اند بهترين ها بودند. نظم و انضباط آموختني است و ورزشكاران آن را به خوبي مي آموزند.
شما در دو دوره در دو كشور كار كرده ايد با دو رئيس جمهور. دهه ۹۰ ميلادي با رئيس جمهور كرواسي و حالا با رئيس جمهور ايران. كداميك را ورزشي تر ديديد؟
واقعاً نمي توانم مقايسه خوبي داشته باشم چون نمي توانم واقع بينانه به اين مسئله نگاه كنم. اما مي دانم رئيس جمهور فقيد كرواسي ـ توجمن ـ علاقه عجيبي به فوتبال داشت. من از نزديك شاهد اين مسئله بودم اما تاجايي كه مطلع هستم رئيس جمهور شما، آقاي خاتمي به ورزش علاقه خاص دارند. قبل از اين كه به جام ملت هاي آسيا در چين برويم نزد ايشان رفتيم. آقاي خاتمي در آن جا نشان داد كه چقدر با نام و نوع بازي بازيكنان آشنا هستند. از مسايل فوتبال هم مطلع است. حتي مسايل باشگاهي بچه ها را هم مي دانستند و صد البته روي تيم ملي اشراف خوبي داشتند. بعيد مي دانم اطلاعاتي كه رئيس جمهور شما دارند سواي علاقه مندي باشد. معمولاً روساي جمهور فرصت كافي براي ديدن مسابقات ندارند. با اين وجود اميدوارم در اين فرصت يك مسابقه را از نزديك تماشا كنند.
مكالمه با آقاي خاتمي داشتيد؟
هر وقت مي رويم حضورشان، با هم صحبت مي كنيم. خيلي خلاصه و نزديك و اعتراف مي كنم كه تحت تاثيرشان قرار گرفتم. شخصيتي مثبت هستند. انگيزه و خوشبيني را حس مي كنم. مهم تر از همه اين كه ورزشكاران حس كردند كه چقدر ايشان دنبال كار و نتيجه هستند. البته نتيجه نه به هر قيمتي. گفتند هر خدمت و امكاني كه از دست ورزش و مملكت برآيد در خدمت تيم ملي است. گفتند مهم اصل ورزش است و گرنه نتيجه فوتبال يا برد است يا باخت. اين تفكر باز مرا تحت تاثير قرار دارد.
با كدام يك از مسئولان مملكت ملاقات داشته ايد؟
با رئيس سازمان تربيت بدني با بسياري از نمايندگان مجلس ارتباط داشتيم و آشنا شديم. آقاي فراهاني هم همينطور.
روزها را چگونه سپري مي كنيد؟
فوتبال جزو فعاليت هاي روزمره من است. رفتن به كمپ، فدراسيون، ديدن مسابقات، مصاحبه، اردو و تمرين و مسابقه.
غير از فوتبال؟
معمولاً با فوتبال زندگي مي كنم. آمده ام براي همين كار. وقت ديگري ندارم.
قدم زدن، سينما رفتن يا فيلم ديدن و ...
گاهي اوقات پياده روي مي كنم. خب سينما هم نمي روم چون فارسي بلد نيستم.
قدم زدن در كدام خيابان را مي پسنديد؟
توي همين جايي كه هستم، جردن. كمي هم آن طرف تر سمت ولي عصر.
جذاب ترين خصوصيت ايراني ها كه هنوز برايتان جاي سؤال دارد ...
نظر مثبت و خوبي نسبت به مردم ايران دارم. به ويژه مهرباني و محبتي كه به من دارند. اين آن چيزي است كه من شاهدش بودم. فكر مي كنم اين محبت فقط به خاطر فوتبال نيست. اين محبت را در برابر ديگران هم دارند. محبت به كساني كه براي مملكتشان خدمت كرده اند بيشتر است.
چقدر از حرف هاي شما سياستمدارانه است؟
قبل از اين هم جواب داده بودم.
بدترين خصيصه اي كه در ايرانيان ديده ايد.
طبيعي است كه هر ملتي خوب و بد دارد. هر فرد هم همين طور. من عمومي گفتم. واقعاً با چيزي منفي برخورد نكردم. نمي دانم شايد به خاطر كار ويژه اي است كه ما داريم. زيرا فعاليت ما معمولاً مورد اقبال بيشتري قرار دارد. مي توانم بگويم به هيچ خصيصه يا خصلت منفي نرسيده ام. گفتم كه هيچ كس كامل نيست. ولي به صورت كلي عرض كردم. براي من اين جا جذاب است. شايد هم من خوشبين و مثبت هستم ولي اين حرف من واقعيت دارد.
روزي كه قرار شد بياييد ايران كار كنيد اولين فكري كه در مورد ايران به ذهنتان خطوركرد چه بود؟
وقتي دبيرستان مي رفتم در كتاب تاريخ در مورد ايران مطالبي خوانده  بودم. طبيعي بود كه كار در ايران يك موقعيت جالب باشد كه با مردمي جديد و فرهنگي قديمي آشنا شوم. در آن لحظه تنها فكري كه مي كردم در مورد تلاشي بود كه بايد انجام مي دادم تا نتيجه بگيرم به هر حال استرس و دلشوره به آدم دست مي دهد. شما به كشوري پاي مي گذاريد كه حق اشتباه نداريد نه فقط من براي بقيه هم همين طور است.
تبليغات منفي كه در مورد ايران، بعضاً در نقاط مختلف دنيا مي شود، چقدر مدنظرتان بود؟
واقعيت اين است كه اصلاً راجع به تبليغاتي كه مي شد فكر نمي كردم. اصلاً به اين مسايل ـ سياسي ـ بها نمي دادم. براي من يك مسئله اهميت داشت و آن فوتبال بود. هميشه فوتبال براي من درجه اول اهميت را دارد. در آن زمان نه چيزي شنيدم و نه چيزي خواندم. كسي هم در مورد نكته اي به من هشدار نداد. پيش از من هم مربيان كروات ديگري آمده بودند. استانكو، مياچ و مت كوويچ. آن موقع هم اتفاقي نيفتاده بود.
اتفاقات منطقه اي ـ جنگ هاي افغانستان با عراق ـ چطور؟ شايد خيلي مواقع بسياري از مربيان از ورود به اين منطقه به همين دليل صرف نظر كردند.
من كه در اين مورد فكري نكردم. تقريباً سه سال كامل است كه اين جا هستم و تا آن جايي كه من مي دانم اغلب مربياني كه به ايران آمده اند تصميم گرفته اند كه بمانند. ورودي در اين مورد خاص بيشتر از خروجي است. تاجايي كه به من مربوط است لزومي نمي بينم كه بخواهم در تصميمم تجديد نظر كنم. هركشوري مقررات خاص خودش را دارد و همان طور مردم كه صلاح مي دانند اداره مي شود.
من هيچ مشكل خاصي نمي بينم كه بخواهم تجديد نظر كنم، اين كه حاضر شده ام قراردادم را دو سال ديگر تمديد كنم به اين دليل است كه بعيد مي دانم اتفاق خاصي رخ دهد.
خانواده تان هم همينقدر راحت اند؟
بله. كاملاً
اگر تصميم گيري بر عهده خانواده تان بود، كار در ايران را ترجيح مي داديد يا كرواسي؟
اگر قرار بود خانواده ام تصميم بگيرند كه از آشپزخانه هم خارج نمي شدم. اين مسلم است كه خانواده ام دوست دارند كنارشان باشم. خانواده  شما هم فكر نمي كنم بدشان بيايد بيشتر پيش آنها باشيد. اگر خانواده  شما چنين تصميمي مي گرفت شما چكار مي كرديد؟
موقعيت كاري ام را در نظر مي گرفتم.
نه شما چه تصميمي مي گرفتيد؟ بگويند جايي نرو، بمان تهران در خانه.
شايد تصميم شما را مي گرفتم.
طبيعي است. كار و حرفه ما اين است. بايد كار كرد، تلاش كرد، پول درآورد. من تصميم گرفتم در اين مقطع به خاطر كارم اين جا باشم. يك وقتي هم بود كه تصميم داشتم دركرواسي بمانم. ما مربيان هميشه آماده كاركردن هستيم بدون توجه به مكان آن، اگر غير از اين كه هست فكر مي كردم اصلاً به سمت و سوي مربيگري نمي آمدم. من پنج سال در مدرسه كار مي كردم، با عنوان معلم ورزش يا تربيت بدني. ۱۷ سال هم مي شود كه شركتي را اداره مي كنم. مغازه داشتم، حالا هم دارم. اين كه مي توانستم با همان ها بسازم و از كشورم خارج نشوم ولي با اين حال تصميم گرفتم به سمت فوتبال بيايم. كاري را انجام بدهم كه فكر مي كنم بلدم كه بتوانم درآمدي داشته باشم. اين است كه هميشه آماده بوده ام كه از شهري به شهر ديگر بروم و از يك كشور به كشور ديگر.
چرا كم مي خنديد؟
من بيشتر لبخند مي زنم. شما فكر كنيد سه سال در يك كشور ديگر زندگي و كاركردن به راحتي انجام مي شود. بدون لبخند مي شود؟ آيا اگر مثبت فكر نمي كردم مي توانستم سه سال دوام بياورم؟
در تمام طول مصاحبه هرلحظه فكر مي كردم كه الان بلند مي شويد و عصباني فرياد مي زنيد.
نمي دانم برچه اساسي به اين نتايج رسيديد. اول بايد كارمان را انجام بدهيم كه به خاطرش وقت اختصاص داده ايم. بقيه هم جاي خودش من كه چنين احساسي ندارم.
بلوك شرق به لحاظ نوع ديدگاه مردمش به هنر شباهت زيادي به ما دارد. وضعيت هنرمندان چطور است. يعني به همان اندازه كه يك فوتباليست اهميت دارد، هنرمند هم چنين جايگاهي دارد؟
در كرواسي مثل همه جاي دنيا ورزشكاران بيشتر مطرح هستند. به ويژه فوتباليست ها. متاسفانه افراد با استعداد ديگر مثل هنرمندان عموميت و مطرح بودن ورزشكاران ديگر را ندارند چه خوشمان بيايد و چه نيايد فوتبال بالاتر از همه اينها قرار دارد اينگونه است. در ورزش هاي ديگر هم همين طورست، به طور مثال آقاي رضازاده يك استثنا در ورزش ايران است اما در برابر فوتباليست ها مي بينيد كه پرداختن به او كمتر است. فوتبال رشته اي است كه فعلاً در صدر است. ما كه به رم رفته بوديم يك بازي كاملاً دوستانه برگزار كرديم. ۷۰ هزار بليت به دست آمده بودند براي تماشاي بازي،  آن هم يك ديدار دوستانه. تمام روزنامه ها فوتبال است. اين مسئله در تمام دنيا همين طور است.

پرونده
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |