چهارشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۵۰
پدر آناليز ايران
سال ۴۱ يعني ۴۲ سال پيش دانشكده مهندسي دانشگاه شيراز را پايه گذاري كرده و حالا در ۹۱ سالگي تنها از اين حسرت مي خورد كه عشق به رياضي، او را از علايق ديگرش محروم كرده است. دكتر منوچهر وصال همان طور كه در خانواده اش مرسوم بوده از همان نوجواني به فكر پا گذاشتن در جاي پاي بزرگان بوده است.
او كه پدر آناليز ايران لقب گرفته است در سال ۱۲۹۱ در خانواده اي كه از سياستمدار و اديب و دانشمند معروف در آن به چشم مي خورد به دنيا آمد. پدربزرگش وصال شيرازي، شاعر و خوشنويس معروف كه خياباني در تهران هم به اسم او نامگذاري كرده اند است و مادرش هم از نسل محمدعلي فروغي ذكاء الملك.
منوچهر وصال امروز از اينكه پس از پايان تحصيل و تحقيق به ايران بازگشته اصلا متاسف نيست، با اينكه مي توانست در فرانسه بماند و از امكانات غرب براي فراگيري بيشتر بهره بگيرد و با اينكه مي توانست در حين تحصيل، تدريس و تحقيق از زندگي بهتري در اروپا برخوردار شود. او وقتي به گذشته خود نگاه مي كند، وقتي در سال ۱۳۱۲ در كنكور تحصيل در پاريس به عنوان يكي از صد نفر انتخاب شد، وقتي كه در مدرسه پيش دانشگاهي «ژانون روسايي» شاگرد اول شد و بالاخره وقتي كه به ايران بازگشت و در شيراز دانشكده مهندسي را تاسيس و رياست آن را به عهده گرفت، وقتي به اينها فكر مي كند و به شاگرداني كه در تمام اين سال ها تربيت كرده و بعضي از آنها هنوز بعد از گذشت سال ها به ديدارش مي روند، ديگر به خاطر ترك پاريس تاسف نمي خورد.
به هر حال او به عنوان يكي از پدرهاي ايران لقب گرفته است. پدر آناليز ايران، مانند پدر طب، پدر فيزيك، پدر نجوم و... و اين افتخار بزرگي است. افتخاري كه فقط نصيب پايه گذاران آن علوم در ايران مي شود. دكتر وصال چندين كتاب در زمينه رياضي عمومي و آناليز تاليف و ترجمه كرده است، در دانشگاه هاي تربيت معلم، تبريز، اصفهان و شهيد بهشتي تدريس كرده، در فرهنگستان علوم سمت اجرايي داشته و از دانشگاه شيراز با سمت معاونت آموزشي براي انتخاب اساتيد ايراني راهي آمريكا شده است. او براي نخستين بار در ايران كنفرانس رياضي راه انداخت و انجمن رياضي دانان را تشكيل داد و حالا از اينكه براي تحقيقات در ايران امكانات بيشتري فراهم شده چنان راضي است كه مي گويد آرزويم از اين نظر برآورده شده است. شايد تنها نارضايتي پدر آناليز ايران از زندگي، همان دور ماندن از مسايل و علايق ديگر (به جز رياضي) باشد كه پرداختن به رياضي او را از اين علايق محروم كرده است، با اين وجود در كنار اين نارضايتي دستاورد و افتخار بزرگي است كه براي نسل ها باقي است.

پرونده اي در شايعه
005268.jpg
كارگردان و بازيگر سرشناس سريال طنز نقطه چين بار ديگر خبرساز شد و خيلي ها حدس مي زدند كه از فردا بايد عكس و خبرهاي جنجالي مربوط به او را بر صفحه اول هفته نامه هاي رنگارنگ ورزشي، حوادثي و سينمايي ببينند. مهران مديري كه همواره به خاطر محبوبيت بازيگري و كارگرداني اش در سريال هاي طنز مورد توجه خوانندگانش قرار مي گرفت در چند روز گذشته با شايعه بازداشت خود نقل محافل و گاه روزنامه ها شد. ماجرا از آنجا ناشي شد كه از روزهاي آخر هفته گذشته (پنج شنبه و جمعه) كه پخش اين سريال متوقف شد، زمزمه توقيف سريال يا بازداشت مديري بر زبان ها افتاد و در نهايت كار به آنجا رسيد كه يكي از روزنامه ها در صفحه اول خود خبري مربوط به بازداشت اين بازيگر را به چاپ رساند. در خبر آمده بود كه مديري با شكايت نيروي انتظامي راهي بازداشتگاه شده است و دليل شكايت هم بخشي از سريال نقطه چين ذكر شده بود. در اين قسمت از سريال مهران مديري كه به خاطر فريب در ازدواج راهي بازداشتگاه شده است، به مامور نيروي انتظامي پول مي دهد تا از زندان آزاد شود و مي گويد: «براي بچه ها نارنگي بخر.»
به نظر خبرنگار آن روزنامه همين چند لحظه از سريال كافي بود كه مديري با شكايت نيروي انتظامي كه ادعا كرده بود حيثيت مامورانش زير سوال رفته راهي زندان شده و تحت بازجويي قرار گيرد. هنوز از انتشار روزنامه چند ساعتي نگذشته بود كه حسن شكوهي، مدير توليد سريال تمام اين خبرها را تكذيب كرد و با اعتماد به نفس خاصي اعلام كرد: «هر كس شك دارد همين الان مي تواند به سر صحنه فيلمبرداري بيايد و با بازيگران سريال ملاقات كند.» اين جمله شكوهي به قدري قاطع بود كه جاي كمتر شبهه اي به جاي نگذاشت.
روابط عمومي نيروي انتظامي نيز روز گذشته با فكسي بلند بالا  اين خبر را تكذيب كرد ولي خاطرنشان كرد با توجه به قوانين و مقرراتي مبني بر حفظ حرمت و منزلت سازمان ها و شخصيت هاي حقوقي و حقيقي و با عنايت به عدم توجه به اين مهم در ساخت قسمتي از اين سريال، نيروي انتظامي عوامل توليد برنامه را دعوت و پس از توجيه توصيه هاي لا زم را متذكر شده است.

ميرزاپور، ماندگار تا سال هاي سال
005265.jpg
شنبه، آنهايي كه پاي گيرنده هاي خود نشسته بودند و اخبار ورزشي شبكه هاي مختلف را مي ديدند و مي شنيدند، ناگهان متوجه شدند اتفاق نادري در فوتبال ايران افتاده و آنها بي خبرند. گوينده خبر با لبخندي، خبر را مي خواند، اما تصاوير گوياتر از همه چيز بود: ابراهيم ميرزاپور براي شروع مجدد بازي توپ را با شوتي بلند به زمين حريف مي فرستد، ارتفاع توپ زياد است اما خب، كسي فكر نمي كند اتفاق عجيبي بيفتد. آرمناك از دروازه خودش چندين قدم جلوتر آمده و مسير توپ را دنبال مي كند. اين توپ به سمت دروازه اش در حال چرخيدن روي هواست و شست آرمناك تازه خبردار مي شود، اما دير شده و يك دروازه بان به دروازه بان حريف گل زده، اتفاقي كه در فوتبال دنيا هم به ندرت رخ مي دهد.
ميرزاپور با شخصيتي ماخوذ به حيا، محصول نگاه نو بلاژويچ بود. او از نام طباطبايي و برومند گذشت تا يك «شهرستاني» را فيكس تيم ملي كند. ميرزاپور از جايگاه خود به خوبي دفاع كرد، هرچند گاهي اوقات «سوتي»هايي مي داد كه براي كنار گذاشتن يك دروازه بان از سطح تيم ملي كافي بود.
كمرويي ميرزاپور باعث شده تا او اوقات خود را به دو بخش تقسيم كند: يا به تمرين و بازي برود و يا در منزل، كنار خانواده باشد. اين شخصيت ماخوذ به حيا گاهي اوقات مشكلاتي هم براي او ايجاد كرده كه نمونه بارز آن پرخاش يك بازيكن تيم ملي در جريان تورنمنت تبريز به او سر ميز ناهارخوري بود.
يك ضعف بزرگ در طول ساليان اخير همواره با او بوده كه به نظر مي رسد معلول مشكل روحي باشد تا فني. ميرزاپور در كاشته هاي كنار دروازه بسيار ضعيف عمل مي كند و به خوبي از عهده اين ضربات برنمي آيد. معمولا مدافعان جور او را مي كشند. در نواختن ضربه كاشته هاي كنار دروازه او دسته گل هايي هم به آب داده كه بارزترين آنها مقابل عراق در جريان بازي هاي مقدماتي جام جهاني بود و همان ضربه كاشته ناقص به بازيكن حريف رسيد و او هم توپ را وارد دروازه ميرزاپور كرد.
قلعه چي فولاد كه گويا آخرين سال حضورش را در اين تيم اهوازي سپري مي كند و سال گذشته نيز تنها به اين دليل در اهواز ماند كه استانداري، باشگاه را مكلف به حفظ او كرده بود، جلوي دوربين هاي تلويزيوني معمولا سيخ مي ايستد و جملات كتابي اش در اينگونه مواقع، مايه مزاح اهالي فوتبال است.
بچه «معمولان» خرم آباد كه در خوزستان رشد كرد، با اين گل دست به كاري زده كه سال هاي سال در فوتبال ايران ماندگار است و شايد هيچ دروازه باني قادر به تكرار آن نباشد.

جنايتكار ملايم
005271.jpg
در تيم ملي فرانسه اي كه در جام جهاني ۱۹۹۸ قهرمان جهان شد دو مهاجم نوك بازي مي كردند كه ضعيف ترين و ناكارآمدترين بازيكنان آن شمرده مي شدند: تيري هانري و ديويد ترزگه. منتقدان خط حمله كم رمق فرانسه را حاصل ناكارآمدي اين دو بازيكن مي دانستند. هنگامي كه هانري به يوونتوس رفت در آنجا هم اوقات ناموفقي داشت. انتقالش به آرسنال در سال نخست نيز چندان موفق نبود به طوري كه تماشاگران آرسنال بارها او را مورد تمسخر و انتقاد قرار دادند.
اما درخشش خيره كننده او از سال ۲۰۰۰ شروع شد. سالي كه به عنوان آقاي گل ليگ برتر دست يافت. او يك مهاجم غيرقابل مهار و صاحب سبك شد. فوتبالش از زيبايي يك باله برخوردار بود. حركاتش چنان تماشاگر را به وجد مي آورد كه يك بالرين ماهر و كاركشته مي تواند. گل هاي او عجيب و مملو از خلاقيت و هنر فردي اند. ضربات آزادش فوق العاده و حركات پا به توپش بسيار موزون و شاعرانه اند. گل هاي او همه در خاطره ها ثبت مي شوند چون داراي چنين خاصيت و شخصيتي هستند كه نمونه اش كمتر ديده شده است. او البته از پشتوانه رسانه اي و تبليغاتي بازيكناني مثل رونالدو يا بكام بي بهره است. گرچه كلاس بازي او در قياسي به مراتب بالاتر از رونالدويي است كه به ضرب و زور تبليغات در صدر اخبار قرار دارد.
هانري عاشق فوتبال است و به همين دليل همچون ستارگاني مثل رونالدو و بكام به حاشيه هاي فوتبال علاقه و توجه چنداني ندارد. او به «آقاي خونسرد» مشهور است. تمركز فوق العاده او در هنگام بازي حاصل همين خونسردي فوق العاده است. گل هاي هفته پيش او به ليورپول نشان داد كه به تعبير ونگر تنها زماني مي تواند هانري را كنترل كند كه در ميدان نباشد.
اخبار و شايعات ضد و نقيضي از انتقال او در پايان فصل به رئال مادريد بر سر زبان ها است. خود هانري تمايل چنداني به اين انتقال ندارد. او عاشق و مديون ونگر است. چون تحول بازي اش را مديون او مي داند با اين حال ممكن است پيشنهاد رئال براي آرسنال چنان وسوسه و اغواكننده باشد كه مجبور به فروش اين بازيكن ۲۷ ساله شوند. هانري در سطح ملي به تمامي افتخارات ممكن دست يافته است. در كلكسيون افتخاراتش جام باشگاه هاي اروپا خالي است. جامي كه اصرار دارد با آرسنال به آن دست يابد.

افشار: گوينده اي كه سال هاست مي بينيم
علي رضا كيواني نژاد-مثل اكثر گوينده ها و كساني كه بعدا گويندگي خبر را در سيما دنبال كردند، كارش را از راديو آغاز كرد. در اوايل دهه ۶۰ كارش را با اجراي اخبار ساعت ۱۴ از شبكه سراسري راديو شروع مي كند. به همراه ساير گوينده هاي آن زمان راديو كه بعضا براي شنونده ها، صدايشان تداعي نوستالژي خاصي هم شد. گوينده هايي چون، حياتي، شاقولي و... بهرام افشار از آن دسته گوينده هايي است كه خبر را بدون كوچك ترين ايراد لفظي و بعضا تكنيكي ادا مي كند؛ آرام، شمرده و در عين حال زمان بندي شده. وقتي تهيه كننده خبر از اتاق فرمان، «كيو» مي دهد، افشار بدون هيچ مكث و تاني گويندگي را شروع مي كند.
نكته جالب توجه درباره اين گوينده باسابقه راديو اين است كه اخبار راديو را بدون بازنگري قبلي مي خواند. يعني نيازي نيست كه اخبار را چند دقيقه قبل به او بدهيد.
شايد - و صدالبته- خبر ناگوار زندگي افشار، فوت دختر دبستانيش به سبب قورت دادن پاك كن بود.
او نتوانست تا مدتها اين فاجعه دردناك را باور كند اگرچه به كمك دوستان و اطرافيان، بار ديگر به عرصه گويندگي خبر بازگشت. چندي قبل از طرف مديريت راديو اعلام شد آنهايي كه در راديو و تلويزيون به شكل همزمان كار مي كنند، بايد يكي را انتخاب كرده و به صورت تمام وقت در آن سازمان فعاليت داشته باشند. اين امر بسياري از افراد را يك شغله كرد، مثل محمدرضا شهيدي فرد كه حالا تنها در كسوت داور برنامه هاي جشنواره راديويي شركت دارد. اما افشار، حياتي، بابان و... از اين قانون به طور ضمني، جان سالم به در بردند.
افشار علاوه بر گويندگي خبر در راديو و تلويزيون، مجري برنامه هاي درون سازماني هم - بعضا- هست كه از اين حيث مي توان او را تا حدي از ساير گوينده ها متمايز كرد. از افشار كه بپرسيد در كدام بخش خبر بيشتر تمايل به حضور دارد، بخش خاصي را به شما نمي گويد، تنها فكر و ذكرش خوب اجرا شدن اخبار است و بس.

بيضايي در استانبول
005274.jpg
از بهرام بيضايي در بيست و سومين جشنواره فيلم استانبول تقدير به عمل مي آيد. بهرام بيضايي فيلمساز و نمايشنامه نويس تواناي ايران كه آثارش در داخل كشور با استقبال فراوان دوستدارانش روبه رو مي شود، هيچگاه نتوانسته است در ميان تماشاگران و مخاطبان غيربومي اقبال چنداني بيابد. بسياري از كارشناسان دليل اين ناكامي را زبان بومي بيضايي مي دانند. فيلم هاي او مملو از اشارات و تلميحات موجود در فرهنگ ايراني است كه گاه براي خود تماشاگر ايراني نيز غريب و نامفهوم مي نمايد، چه برسد براي تماشاگران غيرايراني.
با اين حال بزرگداشت او در جشنواره استانبول مي تواند دريچه اي باشد براي حضور پررنگ تر بيضايي در خارج از ايران. اگرچه خود بيضايي بارها اشاره كرده است كه فيلم هاي او به خاطر همان عناصر بومي و ايراني كه شرحش رفت، چندان مورد حسن فهم تماشاگر غربي قرار نگرفته است. اگرچه اين ادعا تا حدودي خدشه پذير است؛ با اين حال در اين نكته ترديدي نيست كه فيلم هاي او برخلاف فيلم هاي بي بو و خاصيت جشنواره اي اين سال ها، حاوي عناصري است كه درك كليت آن را دشوار مي كند.
در اين جشنواره سه فيلم مسافران، باشو غريبه كوچك و شايد وقتي ديگر از بيضايي به نمايش در مي آيد.

مجسمه يازده سپتامبر را يك هندي مي سازد
005277.jpg
آنيش كاپور، هنرمند هندي تبار بريتانيايي، در نزديكي محل سابق برج هاي تجارت جهاني در نيويورك مجسمه اي به ياد ۷۶ قرباني انگليسي يازده سپتامبر ساخته است.
اين مجسمه در مركز باغچه اي قرار خواهد گرفت كه در ميدان هانوفر در نزديكي محل سابق برج ها براي مراسم يادبود ساخته شده است.
مجسمه ۶ متري كاپور كه اتحاد نام دارد از يك قطعه سنگ سياه خارا ساخته شده است كه در ميان آن يك فرورفتگي عمودي در ابعاد ۱ متر در ۲۵ متر و عمق ۸۰ سانتي متر ايجاد مي شود.كاپور كه در بمبئي متولد شده در توضيح  اثرش مي گويد سطح اين فرورفتگي با صيقل خوردن شفاف شده و نور را به صورت ستوني در خلا ميان سنگ شناور خواهد كرد.
مجسمه كاپور از ميان ۱۱ اثر ديگر و از طرف بنياد باغ هاي يادبود بريتانيا در نيويورك انتخاب شده است.
كاپور كه ۵۰ سال دارد در سال ۱۹۷۰ براي تحصيل در رشته هنر در كالج هورتزي و مدرسه طراحي چلسي به لندن آمده و در ۱۹۹۱ برنده جايزه ترنر شده و در سال گذشته از طرف ملكه بريتانيا عنوان افتخاري دريافت كرد.

صهبايي در تهران
005280.jpg
خانواده صهبايي نام هاي معتبر و آشنايي در زمينه موسيقي جدي هستند. منوچهر و ايرج صهبايي كه از رهبران اركستر بنام و صاحب سبك ايراني اند، سالهاست كه در خارج از ايران اقامت دارند. البته آنها در چند سال اخير به كرات به ايران آمده اند و اجراهاي موفقي نيز با اركستر فيلارمونيك تهران داشته اند.
از همين روست كه منوچهر صهبايي، اواخر فروردين ماه به ايران مي آيد تا چند فعاليت مهم هنري در ايران داشته باشد. تشكيل مستر كلاس هاي رهبري اركستر اولين فعاليت موسيقي صهبايي در سال ۸۳ خواهد بود. او سال گذشته نيز مشابه چنين كلاس هايي را در ايران برگزار كرده بود.در ضمن صهبايي علاوه بر برگزاري اين كلاس، سميناري نيز راجع به موسيقي سمفونيك به دعوت گروه هنر موسيقي زمان برگزار خواهد كرد.طبيعتا شركت در كلاس هاي صهبايي، غنيمتي گرانقدر براي اهل هنر و موسيقي خواهد بود.

گلايه هاي يك مخترع قهرمان
005283.jpg
نام مريم صابوني، چند روزي است ميان اصحاب علم و صنعت كشور ورد زبان ها است. اين نوجوان ۱۶ ساله ايراني، در نمايشگاه جهاني اختراعات و تكنولوژي ارتباطات كه از ۳۱ مارس تا ۴ آوريل (۱۲ تا ۱۶ فروردين) در ژنو سوئيس برگزار شد، توانست جايزه سال نمايشگاه را از آن خود كند. البته ديگر شركت كنندگان ايراني هم درخشان عمل كردند و در مجموع تيم ايران را صاحب ۵ مدال طلا ۴ نقره و يك برنز كردند.
ولي مريم صابوني از مشكلات به وجود آمده در جريان نمايشگاه گلايه هايي هم دارد. شكي نيست كه مديريت و هماهنگي ايراني ها بايد همه جا مثال زدني باشد. در همين راستا ظاهرا به دليل آن كه مشخصات اعضاي تيم در زمان مناسب به مديريت نمايشگاه اعلام نشد، مريم خانم از دريافت عنوان و جايزه نفيس «جوان ترين مخترع نمايشگاه» محروم مانده است.
افتخار آفرين جوان ايراني گفت: با وجود آن كه از سوي سازمان ملي جوانان كمك مناسبي در اختيار من و سه نفر شركت كننده ديگر در نمايشگاه قرار گرفته بود، ولي به دليل نبود هماهنگي و مديريت، با مشكلات فراواني پيرامون اسكان، هماهنگي با مديريت نمايشگاه و مسايل جانبي مواجه شديم كه اين مشكلات بخشي از شيريني موفقيت را برايمان تلخ كرد.بد نيست بدانيد اختراع صابوني، «طرح ورق مقاوم حرارتي از پارچه صددر صد پنبه اي بدون استفاده از آزبست» بود كه پيش از اين در جشنواره خوارزمي نيز جايزه گرفته بود. اين طرح در نمايشگاه جهاني اختراعات و تكنولوژي علاوه بر دريافت نشان طلا در گروه خود، موفق به كسب جايزه سالانه نمايشگاه با عنوان «طلاي مالكيت معنوي اختراعات» هم شد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |