سه شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۳
به مناسبت برپايي نمايشگاه گروه پيشگامان هنر نوگراي ايران
چشم اندازهاي گوناگون هنر ايراني
004464.jpg
نمايشگاهي از گروه پيشگامان هنر نوگراي ايران اسفند ماه گذشته در گالري باران برپا شد و آثاري از هنرمندان نام آور اين گروه در كنار هم به نمايش درآمدند. آثاري از كارهاي اخير عربشاهي گواش روي كاغذ و آثار مختلفي از پيل آدام و آبستره روي پوست از صادق تبريزي. اثري از زنده رودي در اين مجموعه به چشم مي خورد كه به نوبه خود جاي تأمل دارد: «كشته شدن ديو سفيد به دست رستم» رنگ روغن روي كاغذ فيلي. اثر مربوط به دوره هاي اول كار زنده رودي است كه اين بار جهت شركت در كنكور ورودي دانشكده هنرهاي تزئيني (دانشگاه هنر) در مهرماه ۱۳۳۹ ساخته شده و اندازه اثر ۷۸*۴۷ سانتي متر است. موضوع نقاشي براي پشت جلد كتاب بوده است. رنگ هاي زيباي قرمز و فيروزه اي همراه با سياه، چشم انداز دلپذيري از كار را ارايه مي دهد. از طريقه استيليزه شدن اشياء و آدم ها مشهود است كه زنده رودي نگاه طنزآميزي به موضوع دارد. زيرا رستم را بر خلاف آنچه مشهور است، انساني نحيف و رنجور ترسيم نموده است. مهر دانشكده تزئيني، شماره شركت كننده و امضاء برگزاركننده كنكور در پشت اثر مشاهده مي شود. آناتومي و طرز تركيب بندي اجزاي بدن كاملاً مشخص است كه تحت تعليم شكوه رياضي استاد فقيد هنرستان پسران مي باشد، طريقه رنگ گذاري اين اثر كه با كارتك و قلم مو اجرا شده تأثيرپذيري از نقاشي هاي «انوش» را بازگو مي كند كه زماني زنده رودي قبل از آن كه به هنرستان پسران وارد شود شيفته او بوده است.
پرويز تناولي با يك اثر سيلك اسكرين در نمايشگاه شركت دارد. اثر مربوط به سال هاي دور و حوالي ۱۳۵۰ است. فرم هاي هندسي در رنگ هاي خاموش سبز و خاكستري و سياه. آثار پيل آدام كه در ابعاد بزرگ و كوچك و از دوره هاي مختلف كار اوست از بهترين نمونه آثار اين هنرمند مي باشد. در بين آنها يك اثر فيگوراتيو مشاهده مي شود كه با راپيدوگراف روي كاغذ كانسون اجرا شده است. دنباله اين كارها به نقاشي هاي قصص قرآن كه فرهنگسراي نياوران موفق به چاپ و انتشار آن نشد منتهي مي گردد. آثار پيل آدام در نمايشگاه بال سوئيس در سال ۱۹۷۴ توجه منتقدان غربي را سخت برانگيخت تا جايي كه لوموند نوشت: «آينده هنر جهاني در كشورهايي چون ايران نهفته است». آثار تبريزي در اين نمايشگاه منحصر به آبستره روي پوست است كه با مركب اجرا شده اند. اين آثار داراي تركيب بندي متفاوت و موزون و منسجم است كه در يك نگاه كلي تركيب تابلو كه به هم پيوستگي اجزاي اثر را شامل مي شود به بيننده منتقل مي گردد. خطوطي مواج و به هم پيچيده كه گاه شكسته نستعليق را تداعي مي كند. تبريزي به طور ناخودآگاه امپرسيوني از اين خطوط را به دست مي دهد.
روزنامه لوموند در اين باره در شماره ۱۹ آوريل ۱۹۷۲ (نمايشگاه انفرادي تبريزي در پاريس) مي نويسد:
تبريزي نيز همچون بيشتر نقاشان پيشتاز ايران، كه نمونه اي از آثارشان را پاييز گذشته در نگارخانه سيروس ديديم، هنرمندي است كه عميقاً تحت تأثير سنت خوشنويسي وطن خويش است. مصالحي هم كه مورد استفاده قرار مي دهد سنتي هستند: مركب چين روي پوست دباغي شده مرمري در مايه اراده اي خوش رنگ كه از آن، حتي از پديده هاي تصادفي روي آن چون سوراخ ها و نقش رگ و پي ها، بهره مي گيرد تا فضاهاي خودش را به وجود بياورد، فضاهايي كه ضرباهنگشان حركات سبك و زيباي قلم است. نقطه ها، سركش ها، خطوط كوتاه و بلند همراه با حركت دست هنرمند در هم مي آميزند، از هم جدا مي شوند، گرد خود مي چرخند، مي لرزند، شانه به شانه هم مي سايند و دور مي شوند تا در اين ميان هزاران چشم انداز لرزان را به ما القاء كنند. اين نقاشي غنايي، كه پيوسته از هر نوع قالب بندي سازنده و منضبط آزاد و آزادتر مي شود و در كارهاي متأخرتر فرم هاي نوشتاري در آنها موجزتر از پيش شده است، از نيروي فريبنده قدرتمندي برخوردار است.
با تبريزي درباره اين نمايشگاه و آثارش به گفت وگو نشستيم. ابتدا از او مي پرسيم:
* اولين نمايشگاه انفرادي شما در پاريس كه به همت ميشل تاپيه، شرق شناس معروف فرانسوي صورت گرفت چگونه بود و انتخاب شما براي اين نمايشگاه از چه طريق بوده است؟
- در سال ۱۳۴۹ از «ميشل تاپيه» منتقد و رئيس مركز تحقيقاتي شهر تورن دعوت به عمل آمد كه آثار نقاشان نوپرداز ايراني را زير ذره بين قرار دهد، او با يكايك نقاشان مطرح آن روزگار و در كارگاه آنها ملاقات كرد و با حوصله فراوان به بررسي آن آثار پرداخت.» تاپيه مردي خوشرو و بذله گو بود. با اين كه نزديك به هشتاد سال داشت آدم شوخ طبعي بود، هنگامي كه به آتليه من وارد شد، سيگاري از جيب خود درآورد و روشن كرد و گفت: اين سيگار دست پيچ است و كشاورزان فرانسه از آن استفاده مي كنند و بعد اضافه كرد اگر كسي بتواند يك دانه از آن را دود كند صدساله خواهد شد.من مقداري مهرهاي اسم كه در قديم به جاي امضاي افراد به كار مي رفت، به او نشان دادم كه با ولع خاصي آنها را تماشا مي كرد و لذت مي برد. «تاپيه» مي گفت استفاده از خط (نه خوشنويسي) جايگاه خاصي در آينده هنر خواهد داشت. در آن سفر «تاپيه» هفده نفر از نقاشان ايراني كه اغلب آثارشان با استفاده از خط يا برداشتي از خط نگاري بود انتخاب كرد كه در نوامبر ۱۹۷۱ در گالري سيروس پاريس آثارشان به نمايش درآمد، من با سه اثر در اين نمايشگاه شركت كردم. افرادي كه در اين نمايشگاه آثارشان مورد توجه قرار گرفت، موجبات پايه ريزي يك نمايشگاه انفرادي در پاريس برايشان فراهم شد. لذا سپهري- پيل  آدام- زنده رودي و من براي تشكيل نمايشگاه انفرادي انتخاب شديم.
004461.jpg

* آثار شما در نمايشگاه هاي ديگر جهاني چه بازتابي داشته است و چه فعاليت هايي در خارج از كشور داشته ايد؟
- سال ۱۹۹۱ موزه هنر نو ماسالا در جنوب ايتاليا نمايشگاهي داير كرد كه بيش از دويست هنرمند از كشورهاي آسيايي و آمريكاي جنوبي و آفريقا و هند در آن شركت داشتند. اين نمايشگاه ابتدا به نام «نقاشان جهان سوم» نامگذاري شد. لكن وقتي كاتالوگ نمايشگاه منتشر گرديد، نامش به جنوب آسيا تحت عنوان (هنري ديگر) تغيير كرده بود. روي جلد اين كاتالوگ نقشه جغرافياي كشورهاي شركت كننده منعكس است. «كارملو استرانو» مدير موزه شهر ماسالا و برگزار كننده نمايشگاه، كاتالوگ نمايشگاه را به من نشان داد و گفت: «اگر در اين نمايشگاه شركت نداشتي نقشه ايران روي اين جلد نبود». زيرا من تنها نقاش ايراني شركت كننده در اين نمايشگاه بودم.
* چگونه از شما براي شركت در اين نمايشگاه دعوت به عمل آمد؟
- روزي در لندن به كوفا گالري سر زدم كه مؤسس آن يك آرشيتكت عراقي است كه در كنار اين گالري كتابخانه معتبري هم داير كرده است. خانم «رز عيسي» كه در آنجا حضور داشت فرم هاي شركت در اين نمايشگاه را به دستم داد كه در روزهاي پاياني مهلت شركت در نمايشگاه بود. البته موزه ماسالا تسهيلات فراواني براي شركت كنند گان فراهم كرد كه شامل تمام مراحل شركت بود. حتي سرويس اختصاصي از فرودگاه تا محل اقامت.
پس از آن بود كه به من پيشنهاد يك نمايشگاه اختصاصي در بخش فرانسه دانشگاه كلمبيا داده شد. اين نمايشگاه سبب شد كساني كه در آن حراجي با هم رقابت مي كردند، تعدادي از كارها را به مجموعه خود اختصاص دهند. سپس نمايشگاهي در بورلي هيلتون لس آنجلس و تي روم در جنوب لس آنجلس.
* كمي از برنامه هاي كنوني و طرح هايي كه براي آينده داريد بگوييد.
- در سال ۱۹۹۹ توسط موزه هنرهاي معاصر همراه گروهي در آرت اكسپو چين شركت كردم، در اين نمايشگاه يك اثر من براي موزه هنان در ۵۰ كيلومتري جنوب پكن انتخاب شد و تعدادي از كارها در مجموعه چيني ها يا توريست هاي بازديدكننده قرار گرفت. يكي از برنامه هاي آن آرت اكسپو اين است كه اغلب آثار در روز آخر در سالني به حراج گذاشته مي شود و در طول نمايشگاه دلال هاي هنري به بررسي آثار انتخابي خود مي پردازند و خريد را در آن حراجي انجام مي دهند. ما شركت كنندگان ايراني از اين موضوع بي خبر بوديم. روز آخر آثار باقيمانده را روي زمين چيده و براي بسته بندي آنها فكر مي كردم كه يكي از سوداگران آن بازار، آثار باقيمانده را از آن خريد كرد كه در آرت اكسپوي شانگ هاي دو ماه بعد به نمايش بگذارد.
در آن نمايشگاه بود كه با يك نقاش چيني به نام «جان دائو» مدرس دانشگاهي در استراليا آشنا شدم. او از من دعوت كرد نمايشگاه مشتركي در ملبورن داشته باشيم، اين نمايشگاه در «ايست اندوست آرت گالري» آوريل ۲۰۰۰ تشكيل شد و از آن پس من جزو نقاشان اين گالري درآمده ام كه پيامدهاي آن شركت در آرت اكسپو ملبورن همزمان با بازيهاي ۲۰۰۰ المپيك و آرت سنگاپور سپتامبر ۲۰۰۱ و سيدني آرت فير در بهار ۲۰۰۳ است. در حال حاضر قصد دارم يك نمايشگاه از دوره هاي مختلف كارهاي خود تشكيل بدهم و هم اكنون مشغول انتقال تعدادي از آثار خود كه در خارج از كشور است به تهران مي باشم.
* آثار شما همواره بين فيگوراتيو، كلاژ، نقاشي و نقاشي انتزاعي در جريان است. ارتباط اين آثار را چگونه تلقي مي كنيد؟
- اگر به آثار من از ابتدا توجه شود ارتباط آنها كاملاً مشهود است. زيرا اين آثار در هر نوع كه بوده الزام اجراي آنها در زمان خودش احساس مي شده است، زيرا چشم اندازهاي مختلفي هنر ايراني كه در تمامي قسمت هاي زندگي ما وجود دارد، به طور اجتناب ناپذير نقاش جست وجوگر را تحت تأثير قرار مي دهد. هم اكنون ده ها نفر در آمريكا به تقليد آثار من مشغول هستند، يك روز يكي از آنها به من گفت: «به كارهاي شما اعتقاد بسيار دارم و نقاشي هاي من تحت تأثير همين اعتقاد است» گفتم: راحت بگو كارهاي مرا تقليد مي كني. در ايران هم كم نيستند كساني كه به كارهاي من ناخنك مي زنند، كساني كه روي ورقه هاي كتاب قديمي نقاشي كرده يا خط مي نويسند. مثلاً اين سقاخانه ها كه ساخته مي شود تماماً تقليد از كلاژهاي من است كه بين سال هاي ۴۵ تا ۴۷ ساخته ام و يا كارهايي كه در زمينه شطرنجي ساخته ام همان سقاخانه ساز آن را تقليد كرده و برايش داستان هم ساخته است.

ساماندهي عكس هاي دوره قاجار
004467.jpg
پروژه آزمايش «پيش  طرح ساماندهي آلبوم هاي كاخ گلستان» با بررسي ۲۱۰۰ قطعه عكس دوران قاجار پس از دو سال با چاپ كتابي پايان يافت. دكتر محمدحسن سمسار و همكارش فاطمه سرائيان طي دو سال توانسته اند از ميان ۱۰۴۰ جلد آلبوم در كاخ گلستان تهران، ۵۶ جلد از آن آلبوم ها را بررسي و براي ۲۱۰۰ عكس شناسنامه، برگه هاي اطلاعاتي و آلبوم سايه تهيه كنند.
ساماندهي كامپيوتري ياري رسان عكس ها
گروه دو نفره  طرح ساماندهي عكس هاي كاخ گلستان تهران از ميان انبوه عكس هايي كه از اولين عكاسان ايران به جا مانده است، تعدادي را برگزيده و در فهرست جا داده اند. اما اين دوره، آزمايشي بوده و دكتر سمسار و همكارش دليلي نمي ديدند كه آثار به شكل موضوعي فهرست بندي شوند. آنها در هر شماره رديف اطلاعاتي چون موضوع، عكاس، تاريخ، اندازه، شماره آلبوم، شماره عكس، شماره نگاتيو و شماره شيشه را جاي داده اند.
سمسار توضيح مي دهد كه با توجه به اين نوع طبقه بندي، مي توان اطلاعات را به كامپيوتر سپرد و يا در شبكه هاي اينترنتي جاي داد تا محققان دوره تاريخ قاجار در سراسر دنيا بتوانند به عكس ها دسترسي يابند. از طرفي اين روش مي تواند از فرسودگي اصل عكس ها جلوگيري كند. چون موادي كه براي ظهور عكس ها در زمان قاجار به كار مي رفته است، اكنون باعث زردي و فرسودگي عكس ها شده اند كه اين مشكل مي تواند اهميت سرعت در امر ساماندهي عكس ها را روشن كند.
حساب سرانگشتي و افسوس
سمسار يادآور مي شود كه از ميان ۴۰ هزار قطعه عكسي كه هر يك مي تواند گرهي از مشكلات محققان در عرصه هاي مختلف فرهنگ و هنر بگشايد تاكنون ۲۱۰۰ قطعه  شناسايي شده اند. با يك حساب كوچك مي توان فهميد كه بررسي كل آثار چه مدت زمان طول مي كشد.
وي مي گويد: «چون آلبوم  خانه كاخ گلستان، آلبوم خانه سلطنتي ناصرالدين شاه قاجار به شمار مي رفته جامعيت دارد، ما سعي كرديم اين فهرست را به شكل الفبايي تنظيم كنيم. هر يك از اين عكس ها داراي زيرنويسي است كه مشخصاً بررسي اين زيرنويس ها و توضيحاتي كه عكاس درباره عكس ها ارائه كرده است وقت گيرترين بخش پروژه است.»
اماكن و انسان هاي غايب
از شخصيت هاي مهم گرفته تا مردم عادي دوره قاجار، عكسي در آلبوم خانه كاخ گلستان تهران به يادگار باقي مانده است. از اين گذشته قديمي ترين عكس هاي باقي مانده از اماكن استاني ايران، مراسم مختلف كه هر كدام جنبه تاريخي دارد در ميان اين آلبوم ها يافت مي شود.
گفته هاي محقق بر اين است كه: «يكي از كاربردهاي كارهاي تحقيقي نه تنها به درد مهندس و باستان شناس و مرمت گر مي خورد، مردم شناسان، فيلم سازان و كارگردانان تئاتر نيز مي توانند از اين عكس ها استفاده كنند» . «مراسم چراغاني آن زمان، بازي لوطي و انتري، مطر ها، عمله  جات دولتي، لوازم موسيقي و طرز زندگي، مراسم و اشخاص در دوره  قاجار هر يك به وضوح در عكس هاي يافت مي شوند.»
آيا ملك قاسم ميرزا اولين عكاس است؟
در بخشي از كتاب «فهرست عكس هاي برگزيده عصر قاجار» اولين عكاس بودن ملك قاسم ميرزا زير سؤال مي رود.
در اين كتاب به آلبومي اشاره مي شود كه روز شانزدهم ماه رجب سال ۱۲۶۶، ملك قاسم ميرزا به ناصرالدين شاه قاجار هديه داده است. اما بنا به دلايلي اين آلبوم  را در زماني كه به شاه پيشكش شده است خالي از عكس مي داند. اين عكس ها سالها پس از پيشكش  شدن به شاه در آلبوم چسبانده شده است و عكاس هم ملك قاسم ميرزا نيست. بنابر اين فرضيه ملك قاسم ميرزا به عنوان اولين عكاس ايراني زير سؤال مي رود و محققان را درباره اين مطلب مردد مي كند.
كارنامه اي پر از تحقيق
محمدحسن سمسار، ۱۳ مهر ۱۳۱۳ در شيراز متولد شده است. سمت فعلي او عضو هيأت علمي و مدير بخش معماري و هنر دايره المعارف بزرگ اسلامي است و اكنون استاد مدعو دانشگاه تهران در رشته باستان شناسي است. سمسار سال ۱۳۳۷ مدرك كارشناسي رشته باستان شناسي و تاريخ هنر را از دانشگاه تهران دريافت كرده است.
سال ۱۳۴۳ كارشناس تاريخ از دانشگاه تهران شده است و در سال ۱۳۴۵ موفق به دريافت مدرك كارشناسي مطالعات تاريخي و تحقيقات تاريخ از دانشگاه تهران شده است. او طي سال هاي ۳۷ تا ۵۷ موزه دار و رئيس موزه هاي هنرهاي تزئيني و سرپرست اداره كل موزه ها و كارشناس آثار هنري نسخ خطي وزارت فرهنگ و هنر بوده است. او از سال ۱۳۶۲ تاكنون استاد مدعو دانشگاه تربيت مدرس.
سمسار مدرس تاريخ هنر در گروه باستان شناسي و هنر در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي  ارشد، مشاغل تحقيقاتي و عضو هيأت علمي و مدير بخش معماري و هنر دايره المعارف بزرگ اسلامي از سال ۱۳۶۵ شمسي است.
از آثار او مي توان به اين آثار اشاره كرد:
گزينه اي از شاهكارهاي نگارگري و خوشنويسي تهران، گنجينه كتب و نفايس خطي، موزه هاي ايران، هنر ايران، جغرافياي تاريخي سيراف، آثار هنري ايران با همكاري يحيي زكاء تهران در تصوير دو جلد با همكاري يحيي زكاء، فهرست عكس هاي برگزيده آلبوم خانه كاخ گلستان كمال الملك با همكاري فاطمه سرائيان، شبيه آيينه با همكاري انتشارات، حدود ۲۸ مقاله در مجله هنر و مردم موزه هاي هنرهاي تزئيني ۸، مقاله در دايره المعارف بزرگ، فهرست دايره المعارف ۱۱ جلد و فهرست مقالات.
فاطمه سرائيان متولد سال ۱۳۳۸ تهران و كارشناس كتابداري دانشگاه آزاد ۷۴ و سرپرست كتابخانه مركز آموزش عالي ميراث فرهنگي است و سابقه كار پژوهشي و همكاري و پژوهش در توليد الواح فشرده ايرانيا:
۱- بناهاي دوره اسلامي
۲- شكوه گذشته ها
۳- كاخ موزه سعدآباد
۴- محيط زيست ايران در نيمه سال ۷۷
همكاري در اجراي پروژه فرماندهي آلبوم كاخ گلستان و همكاري در پروژه هاي تهيه و تدوين شناسنامه هاي علمي و هنري كتاب هاي خطي كاخ گلستان را بر عهده داشته است. او نويسنده همكار در تدوين كتاب فهرست عكس هاي برگزيده عصر قاجار و كتاب كمال الملك، همكاري در زيرنويس ها و عكس ها و كتاب شبيه آيينه را برعهده داشته است.
فهرست عكس هاي برگزيده عصر قاجار
اين كتاب نتيجه پروژه آزمايشي است كه پژوهش و نگارش آن به عهده محمدحسن سمسار و فاطمه سرائيان بوده است و داود صادق ساء عكس برداري از منابع تصويري آلبوم  خانه گلستان از تهران را بر عهده داشته است.
بهمن پارسا مديريت هنري و مهري مؤيدي صفحه آرايي اين كتاب را بر عهده داشته اند. اين كتاب در تابستان ۸۲ در ۲ هزار نسخه چاپ شده است. علاوه بر توضيح درباره آلبوم خانه گلستان تهران، فهرست عكس هايي از مكان هاي جغرافيايي و بناهاي تاريخي و زيرنويس  عكس ها و يادداشتهاي آغاز و پايان آلبوم ها و نمايه ها در اين كتاب گرد آمده اند.
هنوز مشخص نيست كه چند جلد ديگر از اين مجموعه بايد چاپ شود.

مروري بر آثار «هنري مور» به انگيزه نمايش آنها در موزه هنرهاي معاصر
هنري مور و عظمت انسان
شايد هنري مور از نادر مجسمه سازاني است كه به مقوله شخصيت مادر توجه بسيار كرده است. در آثار مجسمه سازان قرون گذشته مادر و كودك كه بيشتر نمادي از مريم و عيسي هستند، ديده شده است. اما آنچه كار هنري مور را از ديگران متفاوت مي سازد تنديس هايي با جثه هاي بزرگ و حجيم از سطوح منحني هستند. مادران هنري مور پيوندي ناگسستني با فرزند خود دارند، تا جايي كه در بعضي موارد قسمت هايي از وجود كودك در وجود مادر حل شده است و در واقع آنها يكي شده اند.
او آنها را مثل سنگ هايي كه در رودخانه زندگي چرخيده اند و صيقل خورده اند از زوائد و سطوح شكسته پاك كرده و با گريز از خشونت و با القاء احساس نرمي و سبكي كه سطوح آنها دارند، فضاي آرام و امني براي كودكان در آغوش مادر به تماشاچي منتقل مي كند. هنري مور بازنمايي بدن انسان را در قالب اساطيري خود نيز به نمايش مي گذارد و اين مظهر زيبايي خلقت را در نمادهاي مختلف بررسي مي كند. او حتي در شخصيت       هاي لميده، كه اتودهاي فراواني براي آنها كرده است به جنسيت آنها تأكيد نكرده و ذات انساني آنها را به نمايش گذاشته است. صدها اتود در پناهگاه هاي زيرزميني در دوران جنگ جهاني از انسان هاي در هم تنيده و سرگشته، زيربناي تفكر او از پيچيدگي اين موجود لطيف، صبور و در عين حال سختكوش و مقاوم اين كره خاكي است.
شگفتي هنري مور در مقابل شخصيت  انسان و ستايش او از انسان باعث مي شود براي رسيدن به يك فرم دلخواه و ديناميك توده هاي پر صلابت و سنگين شماي بدن انسان را در قالب معماري نشان دهد. او با ايجاد رخنه ها، روزنه ها و دالان هاي پيچ در پيچ در ساختار مجسمه هاي خود، نور را در اندام ساخته هاي خود گردش مي دهد. او با پرش عظيم از پيكر انسان و چيدن آنها به دنبال يكديگر بر روي يك پايه، انسان را چون غولي كه نيمي از آن در آب فرو رفته به نمايش مي گذارد. تخيل تماشاچي فضاهاي خالي در نيمه آشكار را پر مي كند.
هنري مور چون جست وجوگري كه در لايه لايه بدن انسان سير مي كند؛ مهره ها، استخوان ها و مفصل هاي اعجاب انگيز آن را مورد نظر قرار مي دهد و با آگرانديسمان كردن آنها المان هاي بزرگي به وجود مي آورد كه چفت و بست هاي زيبايي با هم دارند. مهره هايي كه هر كدام يك ساختمان شده اند، استخوان هاي حجيمي كه اتصال آنها به يكديگر زيرگذر زندگي را مي سازند كه مي توان از زير آنها عبور كرد. او ساختمان بدن انسان را دريافته و براي همين است كه مي توان او را مجسمه ساز كنستروكتيويست ناميد. او با استفاده از توده هاي برنزي، مرمري و تراورتن هاي سفيد ايراني كه هميشه مورد توجه اش بوده و با شناخت صحيح استتيك و روانشناختي خطوط و سطوح به تماشاچي خود احساسي سبك، نرم و لطيف از آثارش را القا مي كند به طوري كه حتي سنگ هاي سخت در آثار او به صورت توده هاي نرم و سبك جلوه مي كند.
تاها بهبهاني

هنر
ادبيات
پايان
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  پايان  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |