دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۱۷
نگاه امروز
اخبار گمشده
هوشنگ صدفي
ما ايراني ها گاه عادت داريم كه اخبار خوش و شاد را با دهل و كرنا به همه اعلام كنيم، اما اغلب از كنار مصيبت ها و حوادث دهشتناك خود با سكوت مي گذريم. همه ما، در سوگ و عزا در تكاپوي آن هستيم تا با حجب و حيا موضوع را كتمان كنيم.به عبارت ديگر ما دوست داريم ديگران را بيشتردر شادي ها سهيم كنيم تا در غم و سوگ.
اما آيا رسانه هاي گروهي داخلي مي توانند از حوادث اجتماعي تأثيرگذار به راحتي كنار بكشند؟ به راستي چرا فاجعه ايستگاه خيام در نيشابور، آن هم دو روز قبل از انتخابات هفتم در لابلاي اخبار انتخاباتي گم شد؟ بررسي تلكس هاي خبري ايرنا، واحد مركزي خبر، ايسنا، سايت هاي اينترنتي خبررساني و شبكه هاي تلويزيوني در ايران نشان مي دهد كه اين حادثه مصيبت بار ناخواسته در ميان شادي حضور مردم در انتخابات هفتم به نوعي محو شد.البته مردم انتظار ندارند در شرايط فعلي كه همه به نوعي در حال خارج شدن از بهت و شوك خبري زلزله بم هستند، بار ديگر اخبار غم و مصيبت نيشابور را بشنوند. ولي تنها انتظاري كه مخاطبان از شبكه هاي اطلاع رساني دارند، اين است كه قبل از آن كه شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي در كم و كيف حادثه ايستگاه خيام به گمانه زني بپردازند، لااقل مسئولان سيماي استان خراسان به شكل مطلوبي در زمينه اطلاع رساني آسيب ديدگان ۱۲ روستاي حادثه ديده اقدام مي كردند. در طول اين مدت اغلب روزنامه نگاران و مردم تلاش كردند به شكل مناسبي از علت بروز حادثه، تعداد كشته ها، مفقودان، مجروحان و دهكده هاي آسيب ديده در حادثه اطلاعات درستي كسب كنند. اما متاسفانه رسانه هاي گروهي در مورد اين حادثه سكوت كردند. عمق فاجعه در نيشابور به قدري است كه رؤساي جمهور روسيه، ايتاليا، لبنان، آلمان، چين، افغانستان، پاپ و كوفي عنان براي تسلي خاطر مردم ايران، پيام تسليتي به آقاي خاتمي فرستادند. چرا دروازه بانان خبري برخي روزنامه ها و شبكه هاي راديو و تلويزيوني مانع از انتشار كامل آن شدند؟
تجربه موفق «روزنامه همشهري» در بازتاب اين حادثه نشان داد كه پوشش خبري چنين فاجعه ملي، نه تنها از عظمت حضور مردم در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي نكاست، بلكه مخاطبان رسانه ها را به اين نكته اميدوار كرد كه غم و شادي، دو روي سكه زندگي هستند.بنابراين گم كردن خبرهايي از اين دست، نه تنها از اعتماد مخاطبان به رسانه هاي ملي مي كاهد، بلكه به خودي خود مردم را به سمت كسب خبر از رسانه هاي خارجي سوق مي دهد. از اين رو لازم است قبل از آن كه مردم به رسانه هاي خارجي مشروعيت ببخشند، رسانه هاي گروهي داخلي، چه روزنامه ها و چه تلكس هاي خبري، سايت هاي اينترنتي و شبكه هاي تلويزيوني مقبوليت داخلي خود را باز يابند. به تعبير ديگر پيش از آن كه اين ضرب المثل عاميانه مردم (گر نباشد چيزكي، مردم نگويند چيزها) در حوزه اطلاع رساني جنبه واقعي به خود بگيرد
رسانه هاي ملي در تكاپوي انتقال درست حادثه باشند.به راستي از ديد شما مخاطب محترم، آيا اين پرسش مطرح نيست كه چطور اخبار مرگ سه نيشابوري بر اثر شيوع آنفلونزا، طوفان نيشابور و اعتراض مردم نيشابور به توزيع شيرآلوده مي تواند روز قبل از حادثه به عنوان خبر در خروجي تلكس هاي خبري باشد، اما مرگ بيش از ۳۱۵ نفر روستايي و شهروند نيشابوري در روزهاي آتي اين اخبار در لابلاي خبرهاي ديگر گم شود و جايگاه شايسته خود را نيابد؟

جزئيات دقيق حادثه انفجار قطار
معاون اداري مالي راه آهن گفت: «افزايش قطارهاي مسافربري در ايام دهه فجر ترافيك خطوط را به شدت افزايش داده بود و به اين علت قطارهاي باري مجبور به توقف در مسير حركت بودند و ۴۸ ساعت زمان زيادي براي توقف ۵۱ واگن حاوي ۳۵۰۰ تن بار شامل بنزين، گوگرد و پنبه كه براساس بار نامه بار خطرناكي محسوب مي شده، نبوده و اين موضوع در راه آهن معمول است.»
حسن موسوي نژاد ـ عضو هيات مديره راه آهن و معاون اداري مالي راه آهن جمهوري اسلامي ايران در گفت وگو با خبرنگار ايسنا، گفت: «ساعت چهار صبح ۲۹ بهمن ماه چهارشنبه، ۵۱ واگن كه در ايستگاه ابومسلم بودند در چند مرحله به واسطه ترافيك قطارهاي مسافري دهه فجر متوقف شدند.»به گفته وي مامور ايستگاه ابومسلم متوجه فرار واگن ها از ايستگاه مي شود و به رئيس ايستگاه اطلاع داده مي شود و اين مامور به دنبال جلوگيري از حركت واگن ها اقداماتي مي كند كه بدون نتيجه باقي مي ماند.» موسوي نژاد با بيان اينكه از ايستگاه ابومسلم تا ايستگاه كاشمر شيب بسيار زيادي وجود دارد، اظهار كرد: «واگن ها به علت قرارگرفتن در اين شيب زياد با سرعت ۱۵۰ كيلومتر طي شش دقيقه به ايستگاه كاشمر مي رسند و در اين ايستگاه، مامور خط واگن ها را به خط جديد احداثي كه هنوز مورد بهره برداري قرار نگرفته بود هدايت مي كند و از بروز حادثه مابين يك قطار مسافربري كه ايستگاه كاشمر به مقصد مشهد حركت مي كرده جلوگيري مي كند.»
موسوي نژاد افزود:«متاسفانه تنها چهار واگن توانسته اند از منحني اين خط عبور كنند كه بنا بر پيش بيني ها تا قبل از ايستگاه نيشابور نيز متوقف شدند، اما بقيه واگن ها از اين منحني در ايستگاه خيام عبور نكرده و از خط خارج مي شوند.» وي ادامه داد: «بعد از اين حادثه مسئولان و گروه هاي مربوطه در محل حادثه جمع مي شوند و با حضور گروه هاي آتش نشاني و امداد عمليات آغاز مي شود.»
موسوي  نژاد ادامه داد: «بعد از ساعت ۸ صبح بنابر دستور فرماندار نيشابور مبني بر برطرف شدن خطر حادثه، منطقه امن اعلام مي شود. در اين هنگام فرماندار و نيروي انتظامي  بخشدار منطقه محل را ترك مي كنند ولي اهالي به خانه هاي خود مراجعه نكرده و در محل حادثه تجمع كردند.» وي افزود: «در اين زمان مرحوم حجتي نژاد ـ مديركل راه آهن خراسان نيز در گفت وگو با خبرنگاران وضعيت حادثه را تشريح مي كرد كه در اين هنگام در ساعت ۴۲/۹ دقيقه انفجاري مهيب اتفاق مي افتد كه گودالي به عمق ۳۰ متر و قطر ۸۰ متر ايجاد مي كند و تقريبا تمام افرادي كه در آن منطقه بودند بجز تعدادي كه در فاصله زياد قرار گرفته بودند، كشته مي شوند.»

چهار روز بعد از حادثه در روستاي دهنو هاشم آباد با مجروحان و آسيب ديدگان انفجار قطار
مويه هاي خيام
* روستاي دهنو هاشم آباد فقط از قطار مرگ نصيب برده است
* نيشابور شهر خيام و عطار، شيون و ناله هاي مستانه اش را در سه روز عزاي عمومي فرياد كرد

002886.jpg

عباس اسدي
اهالي روستاي دهنو هاشم آباد هر روز با صداي بانگ اذان صبح از خواب برمي خاستند و با اقامه نماز و بهره گيري از روح معنوي سپيده دم، از بام تا شام كار در مزرعه و چوپاني گله و تلاش براي لقمه نان را از سر مي گرفتند. آنها در سپيده دم چهارشنبه كه خود را براي گوش سپردن به اذان كربلايي باقر آماده مي كردند، صداي انفجار و سركش شدن شعله هاي آن،  اهالي دهنو هاشم آباد را زودتر از موعد از خواب پراند و پيش از آنكه قدم و سجده بر سجاده نماز گذارند، اياك نعبد و اياك نستعين را با صوتي رساتر فرياد كردند و لحظاتي بعد براي كمك به آنها كه گرفتار انفجار و پيامدهاي زيانبار شدند از خانه بيرون آمدند.
آنها پس از آن كه فهميدند قطار باري منفجرشده و كسي در حادثه آسيب نديده است برخي به خانه ها رفتند و برخي ديگر با گمان اينكه شايد به وجود آن ها نياز باشد در محل حادثه باقي ماندند، جمعي ديگر از اهالي روستاهاي دستجرد، سلطان آباد، شهرك امام رضا، گولي، قدمگاه، اسدآباد، دولت آباد و خور عليا خود را به نزديك صداي انفجار و شعله هاي آتش  رساندند و ساعتها در محل حادثه با كنجكاوي ماندند كه توسن مرگ با سه ساعت تاخير سررسيد، آري واگن هاي حامل بنزين و گوگرد به حركت آمدند تا جان روستائيان بي نصيب از اين همه ثروت و مكنت را كه در قطارها جاسازي شده بود،  بگيرند، آخرين لحظه ها فرا رسيد، توسن وحشي ۴۷ واگن بي سرنشين و بي محابا به سوي واگن هاي پنبه آمدند و همه چيز براي يك انفجار مهيب مهيا و آماده شد. آري در يك چشم به هم زدن دهنو هاشم آباد و جوانان و زنان و مردانش از ديده ها محو شدند و چيزي همچون قيامت كبري به پا شد، آنها كه در نزديك قطار بودند جزغاله شدند، آنها كه در درون خانه ها بودند ديوار و سقف هاي كاهگلي بر سرشان آوار شد و روستاهاي نزديك به حادثه هم لرزيد، لرزشي كه در فاصله ۹۵كيلومتري محل حادثه «مشهد» احساس شد، چاله اي به عمق ۲۵ تا ۳۰ متر ايجاد و قطارها از حركت ايستادند. نفس ها در سينه ها حبس و آمبولانس ها آژيركشان روانه بيمارستان ها شدند تا جان نيمه جان قربانيان و در زير آوارماندگان را مرهم باشند. متأسفانه دهنو هاشم آباد از نقشه جغرافيايي حذف و به تاريخ سپرده شد، تاريخي كه آيندگان براي آن خواهند نوشت.
شهر نيشابور شايد غمگنانه ترين سوگواري را تابه حال به خود ديده است. حادثه قطار آثار حسرت باري كه برجاي گذاشت كه آنها را در يك بهت و حيرت شگفت انگيز فروبرد. اين حيرت و تعجب را در چشمان مجروحان حادثه در بيمارستان هاي شهر نيشابور مي توان ديد، آنها زودباور نمي كنند كه قطار منفجر شده و اين چنين روزگارشان را سياه كرده است، برخي از لحظه حادثه هيچ به ياد نمي آورند و حافظه خود را از دست داده اند، برخي ديگر آنچنان مدهوش اين غم جانكاه هستند كه سراغي از ديگر بستگان خود نمي گيرند و خوش باورانه در انتظار ملاقات آن ها در بيمارستان اند.
گفت وگو با مجروحان حادثه
گفت وگو با بسياري از مجروحان حادثه به خاطر شدت جراحات ميسر نيست و ناچار از همراهان كمك مي گيريم.
اعظم دهنوي ۱۸ ساله ساكن مشهد شامگاه پيش از حادثه براي ديدن نامزدش از مشهد راهي دهنو هاشم آباد شده و هنوز از حضورش در روستا ۲۴ ساعت نگذشته است كه با انفجار قطار راهي بيمارستان مي شود. او كه به سختي
002916.jpg
حرف مي زند مي گويد ساعت سه بعدازظهر از مشهد به سمت نيشابور آمدم و با نامزدم در نيشابور قرار گذاشتم بعد از گشت و گذار به منزل پدري اش در روستاي دهنو هاشم آباد برويم. موقع اذان مغرب به روستا رسيديم با نامزدم راهي مسجد شديم و پس از خواندن نماز به منزل پدر نامزدم آمديم، تا ديروقت بيدار بوديم و پس از آنكه به استراحت پرداختيم صداي مهيبي ما را از خواب بيدار كرد ما در خانه مانديم و مردان به سوي صدا رفتند، سرگرم كار در خانه بودم كه به يك باره همه چيز بر سرم آوار شد.
چشمم را كه باز كردم خود را بر روي تخت بيمارستان ديدم.
وي در باب اينكه آيا مي داند علت تخريب خانه چه بوده است مي گويد: صداي انفجار را به ياد نمي آورم، البته وقتي به هوش آمدم فكر كردم بلايي مانند زلزله بم برسرم آمده است اما همراهان به من گفتند كه زلزله نبوده و انفجار قطار باري بوده است.
معصومه برناك ۱۵ ساله كه از ناحيه چشم و پا آسيب جدي ديده است مي گويد: پشت دار قالي بودم و سرگرم كار كه همه چيز بر روي سرم خراب شد. از پدر ومادرم خبري ندارم و برادرم نمي دانم كجاست، وي كه با شيون و زاري سراغ خواهر نوزادش را مي گيرد مي گويد: خواهرم يكسال از عمرش مي گذرد و او كه فرزند هفتم خانواده است براي من بسيار شيرين و جذاب بود، يقين دارم مرده است.
سيد علي بوژمهراني ۳۷ ساله درباره حادثه انفجار قطار مي گويد: به خانه پدرخانمم در روستا رفته بودم و آنها از ما خواستند شب را در آنجا بمانيم، پذيرفتيم، صداي انفجار اوليه را شنيدم و براي آنكه از پدرخانم و اعضاي خانواده اش دلجويي كنم، آنها را تنها نگذاشتم، در خانه سرگرم گفت وگو با اعضاي خانواده بوديم كه ديگر هيچ چيز به ياد ندارم، وقتي چشم باز كردم،  خود را در بيمارستان ديدم از خانواده ام خبري ندارم غم و غصه خودم به كنار، ناراحت زن و بچه و خانواده پدرخانمم هستم. وي در ادامه مي گويد: ما روستايي ها بدبخت و بيچاره ايم. هر گرفتاري كه در اين عالم وجود دارد براي ماست.
سيد كاظم موسوي ۳۰ ساله از مجروحان حادثه انفجار مي گويد: ساعت يادم نمي آيد ۹ تا ۱۰ صبح بود كه با پيكان وانت از جلو جاده اسحاق آباد به نيشابور رد مي شدم كه شعله هاي آتش توجه مرا به خود جلب كرد، با برادرخانمم و باجناق و پدرخانم نزديك شعله ها شديم و تا آنجا دو كيلومتري فاصله داشتيم كه به يكباره با انفجار قطارهاي باري به فاصله بسيار زيادي پرت شديم، من از ناحيه كمر و دست آسيب جدي ديده ام، برادر خانمم و باجناقم جان داده و پدرخانمم مي گويند براي مداوا به مشهد اعزام شده است.
وي مي افزايد: تعجب مي كنم و اين سوال جدي را مي خواهم از مسئولان بپرسم كه چگونه اجازه دادند يك عده به عنوان كنجكاوي و تماشا به محل حادثه نزديك شوند و اين گونه قرباني شوند، آيا نمي شد با كمك نيروهاي انتظامي جلو جاده هاي منتهي به محل حادثه را بست. آيا نمي شد كاري كرد كه واگن هاي قطار سر خود به راه نيفتند و انفجار پديد آ ورند؟
سكينه عباسي ۱۹ساله از اهالي دهنو هاشم آباد نيز مي گويد: خانه ما در دهنو هاشم آباد با زيرزميني سه طبقه است ولي قدرت انفجار به حدي بوده كه هر سه طبقه با خاك يكسان شده است.وي مي افزايد: از پدر ومادر و برادر و خواهرانم هيچ خبري ندارم، مي گويند  آن ها در بيمارستان ديگري بستري هستند اما يقين دارم آن ها مرده اند و براي آنكه غصه دار نشوم حقيقت را به من نمي گويند اين خانم مي افزايد: چرا بايد ما روستايي هاي بدبخت و گرفتار هميشه ضربه ببينيم؟ از وي مي پرسم: آيا تا به حال با قطار مسافرت كرده اي؟ مي گويد:  قطار را هميشه ديده ام چراكه از وسط روستا مي گذرد، اما ما را چه به قطار سوارشدن، قطار متعلق به پولداران است.
سيد محمود رحماني سرگشته و حيران در محوطه بيمارستان ۲۲ بهمن دنبال گمشدگان خود مي گردد .او مي گويد: با محل حادثه ۷ كيلومتر فاصله داريم در خانه صبحانه مي خورديم كه به يكباره تكان شديدي ما را از جا كند، به بيرون از خانه آمديم، عمويم دو دستي بر سرش كوفت او مي گفت: پسرش در حادثه اوليه براي كنجكاوي و خبرگرفتن از ماجرا به محل حادثه رفته است، تازه متوجه شدم كه پسربرادرم نيز همراه او از خانه بيرون رفته است.
خود را به محل حادثه رساندم جنازه هايي ديدم كه سوخته بودند، به بيمارستان هاي قمر بني هاشم و لقمان حكيم سر زدم هيچ خبري از آنها نيافتم به بيمارستان ۲۲ بهمن هم آمده ام هيچ نشاني از آن ها نيافتم، نمي دانم چه كنم، با چه رويي به خانه عمو و برادرم بروم، وي همچنين مي گويد: اگر آن ها نزديك محل حادثه بوده باشند به احتمال زياد جان باخته و سوخته اند و شناسايي جنازه آن ها مقدور نيست.
گفت وگو با شاهدان عيني حادثه انفجار قطار
اهالي شهر نيشابور در روستاهاي اطراف همانند زخمي هاي حادثه و شگفت زده اند، آنها مي گويند تابه حال چنين حادثه اي در طول عمر ما اتفاق نيفتاده است، آنها به اين حادثه بدبينانه نگاه مي كنند و دخالت عواملي انساني را رد نمي كنند، بانويي در ميدان اصلي شهر نيشابور به خبرنگار ما گفت: با ۵۵ سال سن تابه حال چنين رخدادي را نه شنيده و نه در جايي ديده ام اما امروز صبح كه تصميم داشتم سهميه شير مغازه را بگيرم زودتر از موعد از خواب بيدار شدم و به درب مغازه نرسيدم صدايي همراه با روشنايي شبيه رعد و برق از دور ديده شد، نيم ساعتي از اين حادثه نگذشته بود كه غبار سياهي در ضلع شرقي شهر نيشابور در آسمان پديدار شد،  هنوز در فكر اين حادثه بودم و سرگرم كار در مغازه كه انفجار بسيار قوي تر مغازه را لرزانده و بسياري از قفسه ها به هم ريخت.
اين بانو مي افزايد: مسئولان مملكت اگر دلشان براي مردم و اين روستائيان بيچاره كه قلع و قمع شده اند مي سوزد دست كم مسببان حادثه را شناسايي و به مردم معرفي كنند تا تسكيني بر دردها و گرفتاري هاي آنان باشد.
افسر نيروي انتظامي كه كار انتظامات در شهر را برعهده گرفته بود از ذكر اسمش خودداري كرده مي گويد: چرا بايد شاهد اين گونه حوادث در كشور باشيم؟ آيا وقت آن نرسيده است كه نظارت و دقت كافي بر رفتار خاطيان و قانون شكنان داشته باشيم؟
شما مطمئن باشيد اگر كساني كه در حوزه راه آهن فعال هستند به وظايف خود به درستي عمل كنند اين اتفاقات ناگوار رخ نمي دهد.
اما مطمئن باشيد كسي يا افرادي در اين بخش كوتاهي كرده اند كه اين چنين همه ما عزادار هستيم.
زهرا سيدي از دانش آموزان يكي از دبيرستان هاي نيشابور كه در مراسم عزاي عمومي از دست رفتگان شركت كرده است، مي گويد: حتما بايد در يك حادثه عده اي از دست بروند تا به فكر راه چاره باشيم. چرا وقتي قطار اوليه منفجر شد و احتمال خطر هم داده مي شد، مسئولان با جديت برنامه هاي خود را اجرا نكردند، برنامه هاي آنها مي توانست جلوگيري از ورود شهروندان تماشاچي به محل حادثه قطار باشد، برنامه بعدي مي توانست اين باشد كه مسئولان با شبكه ارتباطي كه دارند مانع از حركت هر نوع قطار باري و مسافري به سوي محل حادثه شوند، يكي ديگر از برنامه ها اين بود كه اگر مي دانستند در نزديكي هاي محل حادثه محموله هاي خطرناك ديگري هستند به توقف آن ها مطمئن شوند، شايد اگر مسئولان در اين بخش تدبير مي كردند امروز شهر نيشابور در ماتم و عزاي همگاني فرو نمي رفت.
آخر سخن: حادثه انفجار قطار نيشابور يك بار ديگر به مسئولان ،مديران و دست اندركاران صنعت راه آهن كشور نهيب زد كه بايد ايمني راه ها، جاده ها، ابزار و تجهيزات سفر را جدي بگيرند. گرچه قطار باري منفجر شد و از رهگذر آن شمار قابل توجهي قرباني شدند اما هر آن ممكن است براي قطارهاي مسافري نيز چنين حوادثي رخ دهد.اگر امروز در غم از دست رفتن اهالي روستاي دهنو هاشم آ باد مرثيه مي كرديم فردا شايد براي اهالي يك شهر و شمار ديگري از انسان هاي اين مرز و بوم مرثيه بسراييم، حوادث در ايران آنچنان زياد، فراگير و گستره تاثيرات آن افزايش يافته است كه هرلحظه هركدام از ما انتظار مرگ را مي كشيم انتظار براي مرگ خوب اما تلاش براي زندگي خوب تر است. تلاش مسئولان، مديران و دست اندركاران صنعت راه آهن مي تواند به گونه اي سامان يابد كه روزنه هاي اميد و زندگي هر روز در مردم بيشتر و افزون تر شود، اين كار شدني و ممكن است با تدبير و درايت و دلسوزي براي مردمي كه افتخار خدمت به خود را به ما ارزاني داشته اند.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |