چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۶
گزارش اختصاصي گزارشگر ايرانشهر از شهر بم
زنگ هيچ مدرسه اي هنوز به صدا در نيامده است
سردمان است ، داريم مي لرزيم 
عكس : سا تيار
002280.jpg
مردمي كه در اين چادرها زندگي مي كنند از حداقل امكاناتي بهره مند هستند كه توسط سازمانهاي دولتي، تشكل هاي مردمي و غيردولتي و سازمان هاي خارجي پخش شده است اما به علت حجم عظيم فاجعه، نياز به كمك،  دو چندان است اي كاش بجاي وزارتخانه اي كه اين روزها به شدت شريك در جنجالهاي بيهوده انتخابات است سازمان ديگري كه صرفا مسئوليت خدماتي و امدادي دارد مسئول رتق و فتق امور بازماندگان زلزله مي شد.

چادرها پاره است و بازماندگان با لباس هايي كه از زير آوار ها بيرون كشيده اند درزهاي چادرها را دوخته اند. شب ها به شدت سرد است 
فيلم تاريك بود. صورتها سياه بودند. وقتي زندگي سخت شد. مي بيني چقدر ساده دلم مي شكند! وقتي آنقدر تند تند دور مي شوي و براي خداحافظي، دستهات را دو طرف تنه ات ول مي كني و هيچ دلت شور نمي زند، هيچ از خودت نمي پرسي، دارد از روي صندلي مي افتد؟
بم 
نشسته بودم كه لرزيدي عزيزم. آستين لباست را تا روي انگشتهات كشيده بودي و زري هاي لباسم، روي شبي با ۲۵ عروسي در ۱۳ درجه زير صفر، پيچ مي خورد، تمام چيزي كه اين اواخر ازت سر مي زد، تمام حجم ها، بهم ريخته بود.
شهر شبيه منطقه جنگي غيرقابل ترددي است. جز درخت هاي نخل چيزي ايستاده نيست.
بوي تعفن در برخي كوچه ها خبر از پاكسازي نشدن كامل شهر دارد. در چادرهاي پلاستيكي و پارچه اي، به ندرت چراغي روشن است و يا وسيله گرمازايي مي سوزد.
هيچ مغازه اي باز نبود تنها در ورودي بم، دو وانت، پرتغال و سيب كهنه مي فروختند، تا سوم بهمن هنوز زنگ هيچ مدرسه اي را در منطقه نزده بودند از درون چادر كهنه و پاره هلال احمر، زني خطر پس لرزه را به رهگذري هشدار مي دهد. از خياباني كه آسفالتش را نمي شناسم به سمت كوچه اي مي روم به سمت خانه اي، انگار در صحنه گذر دشوار سربازان از رود سيرواش در فيلم «آيينه» آندره تاركوفسكي قرار گرفته ام. شايد از جايي از موسيقي آريايي قديمي از پاسيون ماتهويس باخ به گوش مي رسد.
كودكان در همه سو، نقطه توجه اند. چند خودرو سواري كه زير آوار له شده اند خود را جمع و جور كرده و مسافركشي مي كنند. با اصرار و در ازاي اندكي پول سوار ماشيني مي شوي كه شيشه ندارد و در سرعت زير ۴۰، تو در اينجا هم دير رسيده اي.
بازماندگان زلزله تا مدت ها از حركت عمودي و افقي زمين و به هر طرف افتادنشان حرف ها مي زنند. از آدم هاي زير آوار مانده، از آنها كه درآمده اند، از بهشت زهرا، از ميدان باغ ملي كرمان و خيابان شهاب و بيمارستان باهنر و افضلي در ساعات اوليه روز جمعه. هر بازمانده چند جين قصه مي گويد و قصه هاي متفاوت.
چند روحاني در سطح شهر و در بهشت زهرا، حضور خود را در جهت روحيه دادن به مردم مي دانند.
اين اواخر ديگر كسي حرف نمي زند و مسايل جديدي خود را نشان مي دهد. مردم به لحاظ روحي - رواني به تدريج از شوك هاي اوليه درآمده و اندوه و افسردگي هايي كه در برخي بسيار عميق است، احتياج به گفت وگو دارند. با اين وجود، مصيبت به لحاظ عموميت داشتن، مسبب تسكين مصيبت ديدگان شده است.
بازماندگان بم و بروات در كمپ هايي كه در حاشيه و خارج از شهر احداث شده، در فاصله هايي كمتر از دو متر زندگي مي كنند. اين در حالي است كه استاندارد فاصله چادرها ۸ متر گذاشته شده است. مديريت كمپ هاي منطقه بم و بروات، امكان چنين ايجاد فاصله اي را بين چادرها در كمپ غيرممكن مي داند و وجود كم چراغ روشنايي كمپ ها را به دليل آتش سوزي هاي احتمالي مي داند.
چادرها پاره است و بازماندگان با لباس هايي كه درزير آوار ها بيرون كشيده اند درزهاي چادرها را دوخته اند. شب ها به شدت سرد است اين در حالي است كه هيچ وسيله گرمازايي در چادرها نيست. لباس زلزله زدگان كم است و پتوهاي كهنه و نازك در چادرها، به ندرت به تعداد افراد ساكن در چادرها تقسيم شده است.
كمپ هاي منطقه زلزله زده غالبا آب ندارند و قرار است به زودي لوله كشي آب صورت گيرد.
چادرهاي موجود در منطقه بم و بروات كه خيلي زودتر از حد انتظار به كهنگي و پوسيدگي رسيده اند توسط هلال احمر توزيع شده است.
مردمي كه در اين چادرها زندگي مي كنند از حداقل امكاناتي بهره مند هستند كه توسط سازمان هاي دولتي، تشكل هاي مردمي و غيردولتي و سازمان هاي خارجي پخش شده است و به علت حجم عظيم فاجعه، نياز به كمك ها دو چندان است و تا به امروز پاسخ به اين نيازها بسيار اندك و غيرقابل بحث بوده است.
اي كاش به جاي وزارتخانه هايي كه اين روزها به شدت شريك در جنجال هاي بيهوده انتخابات است سازمان ديگري كه صرفا مسئوليت خدماتي و امدادي دارد مسئول رتق و فتق امور بازماندگان زلزله مي شد.
در دو كمپ بروات و كمپ وحدت در بم، شوراي هماهنگي تشكل هاي مردمي ياري به بم، گروه آلاباما ديزاستررليف مكزيكي، موسسه بهداشتي استان اصفهان، موسسه سيب، يونيسف، موسسه خيريه ايراك، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، موسسه خيريه بنياد كودك، اپريشن مرسي، اسلامي ريليف، نيكو، مرسي كورپز، پيس وانز، سازمان پزشكان بدون مرز، امداد اسلام، انجمن حمايت از حقوق كودكان و چند موسسه ديگر تيم هاي كمك و امدادرساني فعال در مناطق زلزله زده هستند.
002286.jpg
اشتباه نكنيد اينجا بازار سيد اسماعيل نيست. اين زن غرور خود را زير پا گذاشته و آمده تا از ميان لباس ها (كمك هاي مردمي!) براي خود و فرزندانش لباسي پيدا كند. آيا كمك هاي ما و كشورهاي خارجي به مردم بم همين لباس هاي مندرس بودند؟!

به گفته بسياري از بمي هاي ساكن در كمپ ها، اين منطقه بعد از زلزله شاهد وقوع اتفاقاتي است كه تا پيش از اين در بم روي نداده است. به عبارتي فاجعه زلزله بم شرايط خاصي براي كمك رساني و امداد ايجاد كرده است. نيازهاي مادي منطقه تا حد بسيار كمي تامين شده است و در حال حاضر گروه هايي در منطقه در زمينه فرهنگي و كارآفريني براي مردم، فعاليت دارند. يكي از اين اتفاقات ،تشكيل مجتمع ۳هزار نفري از كودكان در منطقه است. در منطقه، سه هزار كودك شناسايي شده اند و قرار است در يك كمپ جداگانه اسكان داده شوند. اين كودكان در كمپ، به فعاليت هاي آموزشي وفرهنگي و تفريحي گماشته مي شوند. اين كار جمعي تا به امروز در ايران رخ نداده است.
بروات روستايي محروم در اطراف بم است و پس از زلزله ،بازماندگان در اين كمپ زندگي مي كنند. در اين كمپ نيز مانندكمپ وحدت در بم، كارگاه هاي توليدي براي زنان و كودكان داخل چادرها داير شده است. كارگاه خياطي، سلماني، مشاوره، شطرنج، كتابخانه، شب شعر وشب داستان كه با اندك وسايلي، روزها زنان، كودكان و نوجوانان را به خود جذب مي كند.
در كمپ ها، مكان هايي براي بازي كودكان در نظر گرفته شده كه روزانه با ايجادگروه هاي بازي دسته جمعي، تحرك و فعاليت را براي تسكين وضعيت، به بچه ها ارايه مي دهد.
معدودي گروه هاي خارجي هم مشغول امداد و كمك و محبت به بازماندگان زلزله هستند كه اي كاش اين كمك ها را بدون نيت استفاده تبليغي سياسي و مذهبي ارائه مي كردند. اگر هم نيت افراد اين گروه ها خالص باشد بعيد به نظر مي رسد باتوجه به تبليغات رسانه هاي كشورهاي ايشان و استفاده ابزاري سياسي تبليغي حكومت هاي آنها بتوان سرجمع نيت هاي آنها را خالص دانست.
شوراي هماهنگي تشكل هاي مردمي ياري به بم، از ۱۷ گروه از فعالان اجتماعي، نويسندگان وگروه هاي زنان تشكيل شده است و محور آن توانمندسازي است. اين گروه با برپايي كارگاه هاي خياطي، سلماني، مشاوره و پيشگيري از بارداري، در كمپ ها و در سطح شهر به زلزله زدگان كمك مي كند.
اين سازمان با همكاري پزشكان بدون مرز و انجمن حمايت از حقوق كودكان، زنان و كودكان منطقه را پوشش مي دهد.
منصوره به كيش، عضو شوراي هماهنگي تشكل هاي مردمي، درمورد فعاليت هاي اين تشكل مي گويد: اين شورا درجهت بازگشت مردم زلزله زده به زندگي عادي و فعال  كردن آنها و ايجاد روحيه، فعاليت مي كند. اين پروژه درحال حاضر يك سري كارهاي پژوهشي انجام مي دهد، درمورد اينكه چرا زلزله در اين وسعت خسارت مالي و جاني برجا گذاشته است و يكسري اطلاع رساني درمورد ساخت و سازها، آموزش امداد به مردم و جدي گرفتن هشدارها را در برنامه خود دارد.
وي بحث توانمندسازي و كارآفريني براي مردم را براي پشت سرنهادن افسردگي و اندوه، لازم دانسته و عمده ترين مشكل منطقه را كمبودهاي مالي ناشي از كمرنگي حضور كمك هاي دولت مي داند.
مريم خراساني يكي از فعالان تشكل هاي مردمي در منطقه، آرمان خود از ورود به بم را ساختن بمي تازه و نو با امكاناتي كه در پيش از زلزله وجود نداشت دانست و گفت: بايد فرهنگ و مناسباتي به بم آورده شود كه چهره و آينده اين منطقه را دگرگون سازد. وي بهبود و ارتقاي وضعيت منطقه و ساخت مراكز فرهنگي را از اولويت هاي منطقه دانست.
وي افزود: شورا تا جايي كه مي تواند امكاناتي را درجهت تامين اقتصادي و معاش در اختيار زنان قرار مي دهد، اين زنان در كارگاه ها به كار توليدي مشغول بوده و در آينده مي توانند اين كارهاي جمعي را گسترش داده و در جامعه آينده كه مردان ديگر سرپرست خانواده نيستند، خود را تامين كنند. اين مساله در آينده فرهنگي منطقه تاثير مثبت دارد و باعث رشد و تحولات فرهنگي- اجتماعي مي شود.
خراساني گفت: يكي از تحولاتي كه بعد از زلزله در بم روي داده است و سبب تغيير چهره شهر شده، حضور نيروهاي فعال زنان، كودكان و نوجوانان در بم است به طوري كه اين قشر تا قبل از زلزله، در فرهنگ به شدت مردسالار بم، شهروند درجه دوم و سوم محسوب مي شدند. زلزله مناسبات قدرت دو جنس را دگرگون ساخته و در آينده بم تاثير مثبتي دارد.
NICCOD<نيكو» سازمان ژاپني است كه از دو روز بعد از زلزله در بم به فعاليت مشغول است و در منطقه مواد غذايي، چادر، موكت و لباس توزيع مي كند. علاوه بر آن ۴۸ حمام در مناطق زلزله زده احداث كرده است.اين تيم در كمپ وحدت و بروات، تيم هاي روان شناسي مستقر كرده و درحال بررسي وضعيت رواني افراد در اردوگاه و ارايه خدمات مشاوره است.
امير كامبيزهمداني زاده، پزشك اين سازمان، حضور پزشكان بدون مرز در منطقه را تابع برنامه مشخصي ندانست. بلكه نياز موجود در منطقه و ناكافي بودن كمك هاي دولتي را در برنامه درازمدت خود موثر دانست.
به گفته اين پزشك وضعيت بهداشت بم باوجود كمبودها خوب است و هيچ بيماري واگيري مشاهده نشده است اما باتوجه به اينكه وضعيت زندگي مردم بم و حضورشان دركمپ، ميزان آسيب پذيري شان را نسبت به بيماري ها افزايش داده، بايد خدمات بهداشتي خاصي را انجام دهد كه اين خدمات بايد در منطقه باشد.وي زلزله بم را در مرحله اوليه باوجود كمبودها مهار شده، ارزيابي كرد و مشكل اساسي اين بحران را در زمان تقريبي غيرقابل حل دانست.بحران منطقه بم احتياج به كمك مستمر در طول زمان دارد كه به دليل كاهش حجم اطلاع رساني ازشهر بم، فراموش شدن مردم و كاهش كمك هاي مردمي را در پي دارد.
بم 
آفتاب بم دامنم را گرفته بود. صبح كه خواستم برگردم دور خودم چرخ مي داد و چين مي خورد.

ستون ما
ياد
ظاهرا مثل هر تب تندي كه زود به عرق مي نشيند، آن شور ملتهب براي همدردي با بم هم زودتر از آنچه كه انتظار مي رفت، فرو نشسته است.
شايد هم لازم بود قدري از آن اشك هايي را كه براي مردگان بم ريختيم، نگه مي داشتيم، اكنون براي فروريختن بر سرنوشت زندگان آن. داستان «ياد» را تقديم مي كنم به همه بازماندگان بي كس و سرگشته  بم كه زير چادرهاي سوراخ، از سوز بادهاي كوير برخود مي لرزند.

ناصر كرمي
خيلي اتفاقي بود كه مرد قبل از اينكه تيترهاي روزنامه را بخواند، تقويم روز را در بالاي صفحه اول ديده بود. به خاطر آورد كه قرار بوده در اين روز يك كاري بكند، يك كار خيلي مهم.
روزنامه  را كنار انداخت و شروع كرد به قدم زدن توي اتاق. تا ظهر همين طور دور خودش مي گشت و سعي مي كرد به خاطر بياورد امروز قرار بوده چه كار مهمي انجام دهد.
ظهر به چند جايي تلفن زد، همكارانش در اداره و بستگانش. اما آنها نيز هيچ كدام نمي دانستند او قرار بوده امروز چكار كند. از غروب ديگر كلافگي اش به نهايت رسيده بود.
رفت توي خيابان تا شايد با ديدن آدم ها، ماشين ها و در و ديوار، حافظه اش آنچه را كه فراموش كرده به خاطر بياورد. شب خسته و كوفته به خانه برگشت، در حالي كه چيزي را به خاطر نياورده بود. تمام كشوها و گنجه ها را تا نيمه شب زير و رو كرد، شايد نشانه اي از آنچه كه فراموش كرده بود، پيدا كند كه باز هم ناموفق بود.
نيمه شب، ديگر حوصله هيچ چيز را نداشت. كاغذي برداشت و روي آن نوشت كه هيچ كس مسوول مرگ او نيست و بنا به يك دليل شخصي اين كار را كرده است. بعد خودش را حلق آويز كرد. فردا انبوه بستگان و دوستانش، اندوهناك در خانه او جمع شدند.
يكي از دوستان قديمي او شرح مفصلي گفت از اينكه اين مرد چقدر انسان مهرباني بوده است. اشاره كرد كه او و مرد ،خيلي سال پيش، دوست مشتركي داشته اند كه سال ها قبل درگذشته و اتفاقا ديروز سالمرگ او بوده است و شرح جانسوزي داد از اينكه او و مرد قرار گذاشته بودند همه ساله در اين روز به ياد دوست متوفي باشند و خاطره اش را زنده نگه دارند.
همه آنها كه آنجا بودند در رثاي وفا و مهرباني مرد اشك ريختند.
همه تصميم گرفتند فراموشش نكنند و دست كم هر سال در سالمرگش، او را به خاطر بياورند.

ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |