دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۹۴
نگاهي به رمان «شاهدخت سرزمين ابديت»
داستان گردش ابدي
001773.jpg
رضا قاسم پور
آرش حجازي/ ناشر: انتشارات كاروان، انديشه سازان چاپ اول، پاييز ۱۳۸۲/ قطع رقعي / ۲۴۰۰ تومان.
آرش حجازي را بيشتر با ترجمه هايش مي شناختيم، ترجمه هايش از پائولوكوئليو،  ميلان كوندرا، لرد دانسني، گاستون لورو و چند نويسنده ديگر، خيلي زود در ميان جوانان مخاطب يافت و او را در آغاز جواني، به چهره نام آشنايي مبدل كرد. از او به عنوان نويسنده چيز زيادي نمي دانستيم. در سال ۱۳۷۳، در بيست و چهار سالگي، با سرمايه شخصي داستان بلندي به نام اندوه ماه منتشر كرد كه به علت توزيع نامناسب، با استقبال چنداني مواجه نشد. چند داستان كوتاه هم در نشريات مختلف منتشر كرده است. همچنين از كارهاي او مي توان به مقالاتش كه مثل مقاله «ليليت، شهبانوي شب» بيشتر زمينه فولكلورشناسي دارد، اشاره كرد. تا اين كه ناگهان رمان جديدي به نام «شاهدخت سرزمين ابديت» منتشر كرد كه بي درنگ با فروش مناسبي مواجه شد. در آغاز به نظر مي رسد كه او مي خواهد سنت مشابه كوئليو نويسي را ادامه دهد،  اما خواننده در همان صفحه اول داستان متوجه مي شود كه با اثري بسيار متفاوت از ژانر پائولو كوئليو روبه روست. حجازي در اين اثر هر چيزي هست جز عارف.
«شاهدخت» در حقيقت شامل سه داستان موازي است. شخصيت ها در هر سه داستان در حقيقت يكي هستند:  پوريا، مرد داستان و آناهيتا (در يكي از داستانها ناهيد)، زن داستان است. داستان اول كه عناصر واقع گرايانه در آن بيشتر ديده مي شود، ماجراي پورياي جوان است كه دو ماه قبل مادرش را از دست داده و پدرش كه نويسنده و ناشر موفقي بوده، بعد از مرگ همسرش تعادل رواني اش را از دست داده و به انزوا روي آورده و پوريا حتي گاهي احساس مي كند از او متنفر است. پوريا به شدت تنهاست و حتي نمي تواند با نامزدش ناهيد ارتباط مناسبي برقرار كند و به شكلي وسواسي،  هر روز به گورستان اسرارآميزي مي رود كه مادرش در آن دفن است و تنها همدمش،  پيرمرد خادم گورستان است. خودش دليل اين وسواس را نمي داند، اما به مرور داستان روشن مي شود كه او در سرگذشتش نكته مبهمي را حس مي كند و در تلاش كشف معماي مادرش است. روزي، سرمزار مادرش با پيرمردي آشنا مي شود كه در جواني مادرش را مي شناخته و قول مي دهد «ماجراي واقعي» را براي پوريا تعريف كند، اما شروع مي كند به گفتن افسانه اي به نام «شاهدخت سرزمين ابديت»، كه كانون دوم رمان را تشكيل مي دهد و در تمام طول رمان، در لابه لاي فصل ها جريان مي يابد و رمزگشايي مي شود. پوريا همزمان با زن مسن و مرموزي آشنا مي شود كه او هم معتقد است مادرش را در جواني مي شناخته و او هم شروع مي كند به تعريف «ماجراي واقعي»، و داستان زن، كانون سوم ماجرا را تشكيل مي دهد. اين سه داستان در پايان رمان با هم يكي خواهند شد.
كانون دوم داستان كه همان افسانه  شاهدخت سرزمين ابديت است،ساختاري كاملاً افسانه اي و خيالي دارد. درويشي به مرد و زني نازا، نصفه سيبي مي دهد تا بخورند و بچه دار شوند. اما بچه اي كه از اين نصفه سيب بوجود مي آيد، محكوم است به اين كه هرگاه از رسيدن به آرزويش نوميد شود، بميرد. اين كودك (كه او هم پوريا نام دارد)، با آرزوهاي گوناگوني بزرگ مي شود كه همه را مي تواند برآورد، تا اين كه به انتهاي خط، آرزوي پادشاهي مي رسد و از آنجا كه هيچ راهي براي برآوردن اين آرزويش نمي يابد، آماده مرگ مي شود. اما باز پيرمرد درويش به سراغش مي آيد و تصوير دختر زيبايي را به او نشان مي دهد. پوريا عاشق اين دختر مي شود و پيرمرد مي گويد كه او شاهدخت سرزمين ابديت است و مي تواند تمام آرزوهاي شوهرش را برآورد. پوريا عازم سفر مي شود تا شاهدخت سرزمين ابديت را بيابد و ماجراي اين سفر اسرارآميز، چارچوب اصلي رمان را تشكيل مي دهد. پوريا براي رسيدن به سرزمين ابديت بايد از مراحل گوناگون و دشواري بگذرد كه آدم را به ياد هفت خوان رستم يا هفت وادي عشق مي اندازد. اما براي عبور از مراحل آموزش صبر و جنگل آتش و كوهستان خار و دشت ظلمات و اژدهاي هفت سر و لوح آتشين و باغ گل سرخ، به كمك دختر نقاب دار سياه پوشي نياز دارد كه از ميانه سفر همراه او مي شود.
داستان سوم، داستاني كه پيرزن مرموز براي پوريا تعريف مي كند، داستاني متفاوت است. قهرمان داستان (باز هم پوريا)، در يك مؤسسه انتشاراتي دست چندم ويراستار است. آرزويش اين بوده كه نويسنده شود، اما هرگز نتوانسته دست به قلم ببرد و چيزي بنويسد. پدرش را كه پزشك بوده،  در كودكي از دست داده و بعد از چند ماجراجويي،  از جمله حضور در جبهه جنگ و تحصيل در دانشكده پزشكي، تصميم گرفته دست از هر مبارزه اي بشويد و هر چه را كه زندگي خود به او عرضه مي كند،  بپذيرد. اما در اين ميان با دو نفر روبه رو مي شود، اول، پيرمردي به نام خضرايي، كه قرار است داستانش در انتشارات او منتشر شود و پوريا بايد اين داستان را ويرايش كند و آناهيتا، دختر نابيناي موسيقيداني كه در دوران كودكي، دوست و همسايه پوريا بوده است. اين دو نفر نمي خواهند پوريا را به حال خود رها كنند و نمي گذارند او در آرامشي كه برخود تحميل كرد، آرام بماند.
نويسنده، اين سه داستان را لابه لاي هم گنجانده تا همزماني رخداد اين ماجراها را اعلام كند. كاملاً مشخص است كه او به فلسفه خلقت مدام (و نه خلقت قديم) معتقد است. او اعتقاد دارد كه سير زمان خطي نيست و تمام تاريخ، هم زمان در حال رخ دادن است و اتفاقات گذشته و اكنون و آينده،  به صورت پويا بر هم تأثير مي گذارند. حتي گذشته، محتوم و تغييرناپذير نيست و نويسنده در چند جاي داستان اعلام مي كند كه «تغيير گذشته ممكن است» و در پايان هم ثابت مي كند كه هر گذشته اي را نبايد پذيرفت و هر كس مي تواند براي خود، گذشته اي را خلق كند كه دوست دارد و حتي به طور نظري، در بحثي كه در كلاس درس پورياي جوان در كلاس زبانشناسي در مي گيرد، از زبان پوريا ادعا مي كند كه: «... انگار يك گذشته براي ما تعريف شده و جز آن، انتخاب ديگري نداريم... نمي توانيم در مخيله مان گذشته ديگري تصويركنيم... اما بعد مي بينم كه اين گذشته هزار متغير دارد. يعني من هزار گذشته دارم،  نه يكي...»(صفحه ۶۵)
و:
«مي گويند شش هزار سال تاريخ داريم. كلي افتخار به خودمان مي بنديم. بعد خودمان را تسلي مي دهيم كه اگر حالا وضعمان خراب است، دست كم گذشته درخشاني داشته ايم. واقعاً  همين طور است؟ واقعاً  گذشته ما اين بوده كه مي گويند؟ آيا اين كه مي گويند، چيزي نيست كه دلشان مي خواسته باشد، اما نبوده؟ مدينه فاضله را از آينده به گذشته پرت نكرده اند؟...»
داستان اول در حال حاضر و در ايران رخ مي دهد، در دوران شيوع شعارهاي اصلاح طلبانه و ايجاد آزادي هاي فردي نسبي در جامعه؛ داستان دوم در دوراني اساطيري و بي زمان رخ مي دهد،  از مكاني مشخص (سرزمين آرياييان) شروع مي شود و به مكاني افسانه اي (سرزمين ابديت) مي رسد و باز به مكان مشخص باز مي گردد، اما اين بار زمان نامشخص است (چند سال در سرزمين ابديت معادل چند هزار سال در جهان فاني است). داستان سوم، حدود بيست سال قبل از داستان اول رخ مي دهد، يعني سال هاي اول انقلاب و جنگ و دوران آرمان گرايي بعد از انقلاب و دوران جنگ و همچنين دوران فشار سخت اقتصادي و اجتماعي و محدوديت هاي آزادي هاي فردي. اما نويسنده معتقد است كه آدم ها همانند كه بودند و «زيرآفتاب هيچ تازه اي نيست»(ص ۷) و «در دنيا فقط يك زن و يك مرد وجود دارد»(ص ۲۶۷).
نويسنده سعي كرده از نثرهاي گوناگون براي روايت هاي گوناگون داستانش كمك بگيرد و تا حد زيادي موفق بوده است. او به خوبي نثر روايت قصه را از نثر زمان حال جدا كرده است و براي رجوع به سرگذشت مادرش، جملات كوتاه و محكم را جايگزين صحنه پردازي و شخصيت پردازي كرده است. كاملاً  مشخص است كه همانگونه كه در صفحه ۳۶ اشاره مي كند، نويسنده بيشتر از هر چيز به «هارموني» اهميت مي دهد و اين هماهنگي كه ساختار اصلي داستان او را تشكيل مي دهد، در انتخاب كلمات، انتخاب نثر، تكرار شخصيت ها و در عين حال حفظ تنوع و تازگي ماجراها به چشم مي خورد و انگار محور اين هارموني و هماهنگي، همان داستان عشق مرد به زن  و زن به مرد است و اين كه اين عشق، خوش فرجام و بدفرجام ندارد، اصلاً آغاز و پاياني ندارد كه فرجامش خوش باشد يا بد، انگار سرنوشت زن و مرد، گردش در محيط دايره اي به دنبال هم است و اين هارموني و گردش ابدي،  حتي به روي جلد كتاب هم سرايت كرده است: روي جلد كتاب، تصوير ماري را مي بينيم كه مي كوشد دم خود را به دهان بگيرد و در صفحه عنوان كتاب، تصوير ماري را مي بينيم كه دم خود را به دهان گرفته است، انگار داستان از همان روي جلد شروع مي شود، چرا كه براي اولين بار، مي بينيم كه قطعه اي از داستان به جاي پشت جلد، روي جلد كتاب چاپ شده است.
اما با وجود جهان بيني پنهان در پشت اين داستان- تكرار ابدي- شاهدخت سرزمين ابديت پيش از هر چيز يك داستان است و خواننده را در ميان گفته هاي سنگين سردرگم نمي كند. با اين كه شايد بتوان اين رمان را اولين اثر حرفه اي اين نويسنده دانست، از همان اول مي بينيم كه نويسنده با اصول داستان نويسي آشناست، در انتخاب كلمات دقت مي كند، صحنه ها را با دقت كنار هم مي چيند، شخصيت ها را به خوبي معرفي مي كند، از تعليق هاي مناسب استفاده مي كند و هر ترفندي را براي ايجاد كشش و انگيزه  خواندن در خواننده به كار مي گيرد. از همان صفحه اول، خواننده در دام نويسنده مي افتد و ديگر نمي تواند عقب  بكشد. قهرمان داستان،  خبري را در روزنامه مي بيند كه هيچ كس ديگري به آن توجه نمي كند، چرا كه سفيد چاپ شده است. اما قهرمان داستان (پورياي جوان)، خواندن اين خبر را مهمترين اتفاق زندگي اش مي داند،  آن قطعه از روزنامه را مي برد و مثل كارت هويت در كيف پولش مي گذارد. هر چند «مثل همه خبرهاي مهم ديگر،  كسي كنجكاو نشد جزييات داستان را بداند»(ص ۹). اين تعليق ادامه مي يابد و هر گاه خواننده احتمال دهد كه ديگر بر روند داستان مسلط شده است، اتفاق جديدي، صحنه جديدي و يا كليد جديدي مطرح مي شود كه خواننده را به صفحه بعد مي كشاند تا از خود بپرسد «بعد چه شد؟»: صندوقچه  مادر پوريا كه جاي كليد ندارد؛ نفرت پدر پوريا از او؛ گداي پيري كه گوشواره  زمردي به گوش دارد كه بر آن طرح هاي عجيبي كشيده اند؛ دستگيره  خانه اي كه به شكل ماري است كه دم خود را به دهان گرفته است؛ مجسمه پرسئوس كه سر مدوزا را در دست دارد؛ درخت سيبي كه دختري زير آن نشسته و فلوت مي زند؛ ملاقات اسرارآميز پدر پورياي جوان با پيرمرد سر مزار مادرش؛ گل مريمي كه مدام بر گور مادر پوريا گذاشته مي شود؛ جيرجيرك هايي كه بلدند قصه بگويند؛ مثلث عشق ميان پوريا و آناهيتا و بهرام رستمي؛ زخم پاشنه پاي آناهيتا؛  داستاني كه پوريا دارد ويرايش مي كند و هرگز نمي فهمد خودش آن را نوشته يا ديگري؛ ليلاي منشي، دختري كه شب ها نمي خوابد،  همه جا هست (تجسم ليليت يا مادينه روان) و همواره واقعيت را مي داند؛ و دهها كليد ديگر، كه به ترتيب وارد داستان مي شوند و نويسنده كشف رمز آنها را يكي يكي، با حوصله و به نوبت تا صفحه آخر كتاب ادامه مي دهد و بدين ترتيب، انگار همان ريسمان هاي نامرئي كه عناصر، صحنه ها و شخصيت هاي داستان را بهم متصل كرده، نويسنده و كتاب و خواننده را به هم پيوند مي زند. زاويه ديد داستان گاهي اول شخص، گاهي دوم شخص و گاهي سوم شخص است و بدين ترتيب، خواننده و نويسنده گاهي با هم يكي مي شوند و گاهي از هم جدا و اين هم زماني يكي بودن و جدايي ، در صفحه آخر كتاب متبلور شده است كه پشت سر آن، چند صفحه سفيد قرار دارد، يعني ادامه داستان هنوز نوشته نشده يا اگر نوشته شود هم آخرش همين است.
از بعضي خطاهاي نگارشي و بعضي صحنه هاي اضافي كه بگذريم، «شاهدخت سرزمين ابديت» رماني محكم، پركشش و زيباست كه ژانر آن سابقه چنداني در ادبيات داستاني ما ندارد. از اتفاقات مهمي كه در اين رمان افتاده و مشابه زيادي در ادبيات ما ندارد، خلق دنياي مستقل است. «سرزمين ابديت» دنيايي مخلوق ذهن اين نويسنده است و وجود خود را به ما مي باوراند و حجازي را نويسنده اي «دنياساز» معرفي مي كند، هر چند «دنياسازي» در ادبيات غرب پيشينه اي غني دارد.

نشرونوشتار
آغاز دوباره خريد كتاب و چشم اندازي مبهم
سيد ابوالحسن مختاباد
a_najva@hamshahri.org
در حالي كه در چند هفته اخير زمزمه تعطيلي و توقف طرح خريد كتاب در رسانه هاي گروهي به گوش رسيده بود، يكي از مسئولان معاونت فرهنگي از فعاليت دوباره كميته خريد كتاب و تزريق بودجه اين كميته خبرداد. اين مقام مسئول همچنين گفت كه در از سرگيري فعاليت كميته، تنها كتابهاي چاپ اول سال ۱۳۸۲ خريداري خواهد شد ، برابر بررسي هاي به عمل آمده تركيب كميته خريد كتاب نيز تغييراتي خواهد يافت.
توقف طرح خريد كتاب و پرداختن دير هنگام طلب ناشران سبب شده كه اين نوع يارانه كاركرد واقعي خود،  كه همانا تامين نقدينگي ناشران است، را از كف بدهد.
اكنون كه اين خبر اعلام شده و كميته خريد كتاب دوباره كار خود را آغاز كرده است، پرسش ناشران اين است كه چرا فاصله بين آخرين جلسات هيات خريد كتاب كه تقريبا فصل اول سال ۱۳۸۱ بوده است، تا پايان سال ۱۳۸۱ از گردونه حذف شده است. اين گونه بسياري از ناشران كه كتابهاي خود را در آن دوره زماني به چاپ رسانده و چشم  داشتي به كميته خريد داشتند و يا بخشي از تيراژ خود را بر همين اساس تنظيم كرده اند، عملا از گردونه حذف خواهند شد.
به نظر مي رسد اين تصميم به دليل نبود بودجه مناسب گرفته شده باشد، و طبيعي است كه اين روند مي تواند تكرار پذير هم باشد، به خصوص كه رديف بودجه خاصي براي اين كار در نظر گرفته نشده است. در حالي كه دردو سال اخير تلاشي جدي از سوي معاونت فرهنگي وقت صورت گرفته وحتي به دستور رييس جمهور كار تا بدانجا پيش رفته بود كه سازمان برنامه و بودجه به دليل فشارهاي ناشران و وزارت ارشاد، مي رفت كه سالي ۵ ميليارد تومان را به بودجه خريد كتاب اختصاص دهد. اكنون و با اين روندي كه شاهد هستيم، بعيد مي دانيم كه چنين فضايي فراهم شود و لذا به نظر مي رسد، ناشران هم نبايد روي مبلغ حاصل از اين ناحيه حسابي جدي باز كنند و اين گونه، نقش آفريني خريد كتاب هم از دست خواهد رفت.
از سوي ديگر،  تصميم هيات خريد كتاب در صرف نظر كردن از خريد كتابهاي سال ۱۳۸۱ سبب شده است تا عملا برخي آثار شاخص اين دوره كه با هزار زحمت و مرارت تهيه، تدوين و منتشر شده اند، از گردونه خارج شوند. از جمله اين آثار مجموعه فرهنگ ۸ جلدي سخن است كه به اذعان اكثر كارشناسان و اهل فن ، انتشار آن، رخدادي فرهنگي و مهم در طول ۲۵ سال پس از انقلاب بوده است.
اين كتاب بدون هيچ گونه پيش خريدي و تنها به همت ناشر آن، و پس از ۸ سال كار شبانه روزي گروهي ۱۰۰ نفره از فرهنگ نويسان و زير نظر دكتر حسن انوري تدوين و به بازار چاپ عرضه شد. چه بخواهيم و چه نخواهيم، حداقل مي بايست يك دوره از اين فرهنگ در قفسه كتابخانه هاي عمومي كشور وجود داشته باشد.
در حالي كه يك سال از انتشار آن مي گذرد ، نه هيات خريد كتاب آن را خريداري كرده است و نه هيات امناي كتابخانه هاي عمومي كشور دستور خريد آن را صادر كرده اند. به نظر مي رسد با توجه به تاكيد اهل فرهنگ و كارشناسان بر اهميت اين اثر سترگ، هيات خريد كتاب حداقل درباره اين كتاب كه به قطع ويقين جايزه كتاب سال در حوزه كليات را به خود اختصاص خواهد داد ، استثنايي قائل شود و آنرا در فهرست خريدهاي خود قرار دهد .

بازار ادبيات
نگاهي به كتاب زندگي نامه شهيد فكوري
001770.jpg

يك اثر خواندني
زهرا مشتاق / ناشر : روايت فتح ، چاپ اول ۱۳۸۲ / ۷۲ صفحه / ۵۰۰ تومان
ياد و يادآوري گذشتگاني كه ديگر در ميان ما نيستند در ميان ما ايرانيان رواج دارد و امري پسنديده است.
ياد كساني كه در دفاع از مرز و بوم و كيان ملي جان به جان آفرين تقديم كردند نيز در فرهنگ ما ايرانيان از جايگاه والاتري برخوردار است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي ياد و يادآوري شهداي اين مرز و بوم به نوعي سنت در ميان مردم ما تبديل شده است. در يادآوري و ذكر بزرگان و مصلحان به طور معمول افراد راه اغراق و افسانه مي پويند و از پرداختن روزگار آنان و آنچه كه در عالم واقع بر آنان گذشت پرهيز مي كنند.
ما همه انسانيم با نيازها و سرنوشت هاي مشابه، تنها بزنگاه هاي تاريخ و اراده فردي در آن اوج هاي تصميم گيري است كه سرنوشت ها را تغيير مي دهد.
كتاب داستان گونه «آسمان» كه زندگي شهيد تيمسار سرتيپ فكوري از زبان همسر شهيد است، ياد و يادآوري روزگار و جريان زندگي مردي است كه در بزنگاه هاي تاريخي، سرنوشت خويش را خود تعيين كرد و حاصل اين عمر در لابلاي صفحات اندك اين كتاب به نحوي روان ترسيم شده است. زهرا مشتاق در تهيه و تدوين اين كتاب از هرچه در توان داشته بهره گرفته است و به خوبي كتابي را كه ارزش خواندن دارد عرضه كرده است.
اخيراً مؤسسه فرهنگي روايت فتح مجموعه كتاب هايي از زندگي شهدا از زبان همسرانشان به چاپ رسانده كه مي تواند خواندني باشد. پرداختن به زندگي واقعي مردمان بزرگ و ارزش مند به دور از پيرايه ها تأثير گذارتر و خواندني تر است.
قهرمانان ملي ايران (جلددوم)
001767.jpg

عبدالرفيع حقيقت/ ناشر: انتشارات كومش، چاپ اول، پاييز ۱۳۸۲/ قطع وزيري، گالينگور با روكش/ ۴۶۰صفحه/ ۴۰۰۰ تومان.
نوشته هاي عبدالرفيع حقيقت، اگرچه پژوهشهاي تاريخي به معناي علمي كلمه نيستند، اما اين خاصيت را دارند كه با نثري روان و خواندني، خوانندگان علاقه مند به تاريخ را به كار مي آيد و اوقات فراغتشان را پر مي كند.اين كتاب دومين جلد از مجموعه اي است كه در آن قهرمانان ايراني از قرن پنجم تا قرن دوازدهم هجري معرفي شده اند.

ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |