جمعه ۱۲ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۰
يك هفته بعد از ساعت پنج و سي دقيقه بامداد
براي آن ۱۲ ثانيه لعنتي
هومن كواكبي
۱) به آنها بگو نميرند
000238.jpg

به كودكان سرزمينمان بگو، زنده شوند و پيراهن هاي تيم هاي محبوبشان را از زير آوار درآورند، چون حالا فرصت مردن نداريم، بگو لباس هايشان را بپوشند، تلويزيون را روشن كنند و از بقالي هاي بم تخمه بخرند! به آنها بگو پخش مستقيم است. بگو لطفاً فعلاً نميريد. مگر عشق فوتبال نبوديد؟ بگو نميرند لامصب!
۲)عابدزاده
دكتر دادكان مي گويد: «از عابدزاده، مجيدي و خداداد براي بازي جمعه دعوت كرده ايم.» قصه احمدرضا فرق مي كند. اين را خود دادكان هم حتماً مي داند. ول كن آن بليزر كهنه اش نيست كه! تا خرخره بار زد و رفت و آنجا از حال رفت. چقدر همسرش تماس گرفت: «كه احمد ترا قرآن برگرد.» به زور سوار ماشينش كردند و برگرداندندش. نمي خواست بيايد. او همين طوري ستاره شد. يك ستاره واقعي كه دقيقاً از جنس خود ما است. حتي اگر دكترها گفته باشند ناراحتي برايت سم است. حالا قرار است بازي كند. پس از مدت ها دوري از زمين سبز. اين زلزله چقدر همه ما را تكان داد نه؟ نگاه كن. شانه هايمان هنوز مي لرزند. براي تمام ستاره هايي كه نرفتند متاسفيم. چون ديگر هيچ كدام فرصت اين را ندارند كه اولين نفر باشند.

۳)كاسبي مصيبت
چندش آور بود. اما بود. اگر يك روزنامه نگار در يادداشت خود مصيبت را كسب و كار ژورناليست ها قلمداد كرد شايد يك واقعيت بود. ولي آنها كه از اين ديدگاه پا را فراتر گذاشتند كارشان چندش آور بود. به بعضي روزنامه هاي چند روز گذشته نگاه مي كنم. يكي از پاسخ مثبت رئال مادريد به پيشنهاد آن روزنامه خبر داده بود و يكي فقط به اين فكر كرد كه چطور منچستر و زلزله را به هم بچسباند. ببخشيد! اما بهتر است ادامه ندهم. گاهي جايي براي بالا آوردن نيز پيدا نمي شود. ما كجاي كار هستيم؟ زيرزيرزيرصفر؟

۴) انبوه اسكناس
نماي عكسي كه آن عكاس گرفته بود تصوير ماتي از انبوه اسكناس ها را نشان مي داد كه خيلي بودند. در پس زمينه، طالقاني بود و قلكي كه روي آن با خطي كودكانه چيزي نوشته شده بود. بيشتر از ۱۲ ميليارد تومان پول و جنس جمع شد! [حتماً بايد حيرت كنيد. اين حيرت لازم است] رقمي كه طالقاني با تكيه بر چهره ورزشي خود جمع كرد بسيار بيشتر از بسياري كمك هاي نهادها و سازمان هاي دولتي بود. اما مديران ما هنوز اين راز بزرگ را نفهميده اند.
زلزله بم، به صراحت نشان داد تخصيص بودجه به ورزش منتي نيست كه گذاشته شود بلكه درست برعكس. اگر انرژي عظيم نهفته در ورزش جدي گرفته نمي شود به مردم مربوط نيست. آنها در كنار ورزش راه خود را پيدا كرده اند. حادثه بم نشان داد كه سيستم دولتي كاملاً به ورزش و به ويژه جنبه اجتماعي آن نياز دارد. اما اين كه ورزش چقدر نيازمند كمك هاي دولتي است بايد بگوييم: اگر عادت هاي اشتباه فراموش شود آن وقت هيچي. فراموش نكنيد طالقاني تنها يك نفر بود.

۵)بازرسي
شما براي پاسخ به اين سؤال مهم چه جوابي داريد؟ شيوه ورود تماشاچيان و بازرسي آنها در بازي انسان دوستانه امروز عصر چگونه خواهد بود؟
با كلاس ها، بي كلاس ها، بچه هاي اين طرفي و بچه هاي آن طرفي و بقيه، هركدام كه امروز به ورزشگاه مي آيند هدف مشتركي دارند. نيازي نيست در مورد آن توضيح دهيم.
براي گيت هاي پشت سرهم بازرسي، معناهاي طولاني جلوي درهاي ورودي و ايجاد جو پليسي در ورزشگاه توجيه خاصي نداريم. اميدواريم اين طور نباشد. اين يك فرصت عالي براي اطمينان كردن به جوانان است. مگر تصوري غير از اين داريد؟

۶)پرونده
اگر آن طور كه مسعود رضاييان، مديرعامل فولاد گفته بود، تلاش ها براي حضور خانواده ها در بازي روز جمعه اهواز فراهم شود، آن وقت اين قفل فرسوده يك بار و براي هميشه باز خواهد شد.
فولاد و استقلال در لباس تيمي مشترك به مصاف هنرمندان مي روند تا عوايد آن به زلزله زدگان برسد. تلاش هاي خاصي در راستاي صدور مجوز جهت حضور بانوان در ورزشگاه تختي اهواز انجام شده است. اين مي تواند بيرون كشيدن پرونده اي باشد كه با رفتن بهزاد كتيرايي از سازمان تربيت بدني به بايگاني سپرده شد. بحث حضور بانوان در ورزشگاه ها مدت ها پيش مطرح شد. اما هر بار به دليلي امكان عملي شدن نيافت. سال گذشته همه چيز براي اجراي اين طرح در كيش فراهم شد. اما درست در آخرين روزها، پرسپوليس ترجيح داد بازي خود با استقلال را در تبريز انجام دهد. حالا دوباره اين پرونده در آستانه بازگشايي است. آيا چنين اتفاقي مي افتد؟
000232.jpg


۷)نوستالژي
روزي، اين روزنامه در زيرزمين يك خانه و از ميان صدها و شايد هزاران روزنامه بيرون كشيده مي شود، شايد هم بيرون بيفتد. يكي آن را مي خواند. گذشت زمان كاغذ روزنامه را زرد كرده و دست كه بزني پودر مي شود. يكي با خواندن آن به ياد سال هاي دور مي افتد. به ياد دي ماه سال ۱۳۸۲ خورشيدي؛ «واي كه چه روزهايي بود!» بعد به گذشته فكر مي كند كه روزنامه ها كاغذي بودند؛ «يادش بخير. يه بازيكن بود به اسم علي دايي. خوب سر مي زد. يه بازيكن ديگه هم بود كه بهش مي گفتن نيكي. خوش تيپ بود. حالا ديگه پيرشدن. بيشترشون هم فوت كردن. خدا رحمتشون كنه.»
بعد به ياد آن جمعه اي مي افتد كه با پدرش رفت ورزشگاه آزادي تا به زلزله زدگان كمك كند؛ «آقام خدا بيامرز مي گفت اون وقتا مردم هر وقت خودشون احساس مي كردن بايد كمك كنن، كمك مي كردن. كاري به كار هيشكي هم نداشتن.»
كسي چه مي داند! شايد هم دختر ۱۲-۱۰ ساله اي در بم، سال هاي بعد اين تكه روزنامه كهنه را بخواند.
ما در مرحله توليد تاريخ هستيم. اين فرصت كم ارزش نيست. فردا روي ما حساب باز كرده.
۸)وفا
اگر متوليان ورزش وعده اي مي دهند. اگر رسانه ها پر از قول هايي به مردم بم هستند. اگر قرار است در چند ماه ورزشگاه ساخته شود و هزار و صد وخرده اي اگر ديگر بهتر است كه زودتر اين اتفاق بيفتد.
به وعده هاي مسئولان ساير حوزه ها كاري نداريم. انتظار مردم از ورزش خيلي صادقانه است. چون با شكست هايش گريه مي كنند و با پيروزي هايش مي خندند. اين همه حس مشترك براي عمل به وعده هايي كه مسئولان مي دهند كافي نيست؟
000234.jpg

۹)از پاريس
مهيار منشي پور، قهرمان ايراني الاصل خروس وزن بوكس جهان، چهارشنبه هفته آينده از پاريس به تهران مي آيد تا از آنجا به بم برود.
به اعماق اين خبر خوب فكر كنيد. شوخي نيست. نسلي كه يك عمر در شانزه ليزه قدم زده حالا مي خواهد به خرابه هاي بم برود.
روزنامه نگاري قديمي يك بار نوشت به «كجا مي بري اين قلوه سنگ را لامصب؟!» وطن، جاي خوبي است. مگر نه؟

۱۱) نقطه هاي روشن
جمعه هفته بعد رسيد. هفته پيش، اين موقع تازه در شوك اوليه فرو رفته بوديم. اما حالا خيلي ها ديگر نيستند. يعني قبول كرده ايم كه مرده اند. شايعات زيادي در مورد بازي هاي دوستانه ايران با كشورهاي صاحب فوتبال به گوش مي رسد. شايعاتي كه در تمام هفته گذشته تيتر يك شدند. اما حالا...
بهتر است ثابت كنيم قدرت برگزاري اين مسابقات را داريم. اگر مرور زمان با كمرنگ شدن پيگيري برگزاري اين بازي ها توام شد آن وقت واي بر ما.
خودتان برويد جواب پس دهيد. جواب همان نقطه هاي كوچك روشن را كه با خواندن و شنيدن چنين اخباري در دل آدم هاي بم به وجود آمده بود.
000236.jpg

۱۲) كاش
بازي امروز را جدي بگيريد. محمد مايلي كهن مي گويد: «اصلاً به عنوان يك مسابقه تشريفاتي به آن نگاه نمي كنيم. همه چيز جدي است.»
راست مي گويد: اين بازي پر از جذابيت هايي است كه معلول يك حادثه تلخ هستند. هيچ كدام از بازيكنان حق ندارند چيزي را عادي بدانند. با قدرت فوتبال بازي كردن احترام به تمام عاطفه هايي است كه دور شما جمع شده اند.
راستي كاش كسي در هياهوي رنگ هاي محبوبش شر درست نكند. كاش!

خبرهاي كوتاه
حجازي اهواز را به هم ريخت
اگر فكر مي كنيد چهار شكست مي تواند اهوازي ها را از ناصر حجازي دلسرد كند اشتباه كرده ايد.
گذشت چند روز از زلزله بم باعث شد تا كمك هاي مردمي در پايگاه هايي كه باشگاه استقلال اهواز به همين منظور برپا كرده بود تا حدي نزول كند. اما چهارشنبه شب، ناصر حجازي در تعدادي از اين پايگاه ها حضور يافت تا علاوه بر جمع آوري كمك هاي مردمي آنان را به خريد بليت هاي بازي روز جمعه تشويق كند.
حضور حجازي در اين اماكن موجب تراكم بيش از حد جمعيت و جمع آوري انبوه كمك هايي شد كه توسط مردم اهدا مي شد. از سويي بسياري از بليت هاي بازي جمعه نيز فروش رفت.

مراسم  گلريزان ورزش  بانوان
قهرمانان ، ورزشكاران  و مسئولان  جامعه  ورزشي  بانوان  كشور به  مناسبت  شب  هفت  زلزله زدگان  شهرستان  بم  جهت  كمك  به  زنان  و كودكان  آسيب  ديده  صبح  ديروز مراسم  گلريزان  در سالن  ورزشي  حجاب  تهران  برگزار كردند.
مسوولان  ورزش  بانوان  كشور از جمله  خانم ها احمدي  پور، معاون  ورزش  بانوان ، پروانه  نظرعلي  مديركل  ورزش  بانوان ، رباب  شهريان  مسئول  انجـمن هاي  ورزشي  بانوان ، فاطمه  كرم زاده  مسئول  سابق  ورزش  بانوان  استان  تهران ، روساي  سابق  و فعلي  انجمن هاي  ورزشي ، مسئولان  اداره  كل  ورزش  بانوان  كشور و ... حضور داشتند. معاونت  ورزش  بانوان  كشور دراين  مراسم ، ضمن  عرض  تسليت  مجدد به  بازماندگان  داغدار اين  مصيبت  براي سازندگي  مجدد بم  اعلام  آمادگي  كرد.
«زهرا احمدي پور» گفت : ابراز همدردي  مردم  ايران  در اين  هفته  به دنبـــال  فاجعه  عظيم  ملي  شهرستان  بم ، يك  حماسه  ملي  ايجاد كرد. وي  افزود: همان گونه  كه  مردم  ايران  هر جاكه  نياز به  همكاري  باشد حضور پيدا مي كنند، جامعه  ورزشي  زنان  نيز امروز براي  اعلام  همدردي  و آمادگي  خود به  منظور بازسازي  شهرستان  بم  و به  خصوص  مكان هاي  ورزشي  اين  منطقه  در اين  مكان  گرد هم  آمدند.
درحاشيه 
اين  مراسم  با يك  ساعت  تاخير راس  ساعت  ۱۱ آغاز شد. نمايندگان  رسانه هاي  همگاني  باحضور گسترده  در اين  مراسم  سعي  در پوشش  خبري  و تصويري  مطلوب  اين  مراسم  داشتند. حضور ورزشكاران  قهرمان  و ورزشكارن  شهرستان هاي  تابعه  استان  تهران  در اين  مراسم  كمرنگ  بود اما حضور مسئولان  ورزش  بانوان  كشور و اداره  كل  ورزش  بانوان  استان  تهران  در مراسم  پررنگ  بود. ماكت  شهر بم  كه  در ميان  سالن  حجاب  نصب  شده  بود، دسته هاي  بزرگ  گل ، پرچم هاي  عزا، شمع هاي  مشكي  افروخته ، مداحي  و ذكر مصيبت  آسيب  ديدگان ، دكلمه  دختران  ورزشكار، همه  و همه  غم و  اندوه  بردل  حاضران  انداخت . شركت كنندگان  مراسم  با دادن  هداياي  نقدي  و غيرنقدي  خود، به  زلزله زدگان  كمك  كردند. در پايان  مراسم  شركت كنندگان  با پرتاب  شاخه هاي  گل  برروي  ماكت  شهر بم ، اين  شهر را گلباران  كردند.

مراسم  گلريزان  جامعه  ورزش 
مراسم  گلريزان  جامعه  ورزش  براي  كمك  به  زلزله زدگان  شهر بم  عصر امروز در سالن  شهيد حيدرنياي تهران  برگزار مي شود.
به  گزارش  خبرنگار واحد مركزي  خبر، در اين  مراسم  كه  با تلاش  فدراسيون هاي  وزنه برداري، واليبال، تكواندو، كاراته، جودو و ورزش هاي  رزمي  برگزار مي  شود ورزشكاران  و ديگر قشرهاي  مختلف  مردم  كشورمان  كمك هاي  نقدي  و غيرنقدي  خود را به  زلزله زدگان  بم  اهدا مي كنند.
در حاشيه  اين  مراسم  شب  هفت  كشته شدگان  اين  زلزله  سهمگين  نيز با سخنراني  حجت  الاسلام  اديب يزدي  برگزار خواهد شد.

وزنه برداران در بم
مسئولان  فدراسيون  وزنه برداري  و جمعي  از قهرمانان  اين  رشته  ورزشي  براي  توزيع  كمك هاي  مردم  و ابراز همدردي  با زلزله زدگان  بم  فردا عازم  اين شهر مي  شوند.
به  گزارش  خبرنگار واحد مركزي  خبر، علي  مرادي  و داراب  رياحي  رئيس  و دبير فدراسيون  وزنه برداري  به  همراه  زارع ، قاسمي  و خورشيدي  مربيان  تيم ملي  و حسين  رضازاده، محمدعلي  فلاحتي  نژاد، كوروش  باقري ، حسين  توكلي  و محمدحسين  برخواه  براي  توزيع  كمك هاي  مردمي  به  زلزله زدگان و ابراز همدردي  با بازماندگان  اين  فاجعه  ملي  فردا تهران  را به  مقصد شهرستان  بم  ترك  مي  كنند.

پيام  تسليت
رييس  كنفدراسيون  شطرنج  آسيا
 رييس  كنفدراسيون  شطرنج  آسيا در پيامي  حادثه  دلخراش  زلزله  بم  را به  جامعه  ورزش  ايران  تسليت  گفت  و با مردم  كشورمان  در اين  مصيبت  ابراز همدردي  كرد.
به  گزارش  روابط عمومي  فدراسيون  شطرنج، خليفه  الحتمي  در نامه  خود به  علي اصغر غلامرضايي  رييس  فدراسيون  شطرنج  ايران  آورده  است: من  به  نمايندگي  از شطرنج  آسيا اين  حادثه  بزرگ  را خدمت  شما و جامعه  ورزش  ايران  تسليت  مي گويم  و خود را در اين  غم  شريك  مي دانم .
گفتني  است ، پييرا رييس  فدراسيون  شطرنج  كشور سري  لانكا و دبير شطرنج  كنفدراسيون  هم  در پيام  خود به  غلامرضايي  حادثه  زلزله  بم  را تسليت  گفت  و اعلام  كرد مردم  كشورش  در مراسمي  ويژه  به  دعا و نيايش  براي  درگذشتگان  اين  زلزله  پرداختند.

واسيلي گوجا مربي
مدرسه فوتبال دبيري تبريز شد
معاون  اداره  كل  تربيت  بدني  آذربايجان  شرقي  با تاييد خبر لغو پروانه  كار «واسيلي  گوجا» سرمربي  رومانيايي  سابق  تيم  تراكتورسازي  گفت:  با توجه  بــه  لغو پروانه  كار اين  مربي ، اداره  كل  تربيت  بدني  استان  به  علت  پرداخت  تمـام  مبلغ  پيش  پرداخت  وي ، اقدام  به  جذب  اين  مربي  به  عنوان  مربي  استعـــداديابي  كرد.
«فرج ا...  فرج اللهي » ، روز پنجشنبه  در گفت  وگو با خبرنگار ايرنا افــــزود: «گوجا» با پيشنهاد اين  اداره  و قبول  باشگاه  دبيري  به  عنوان  مربي  مدرسه  فـــوتبال  اين  باشگاه  استخدام  شد و كار صدور پروانه  اشتغال  او در دست  اقدام  است .
به  گفته  وي ، عملكرد اداره  كل  تربيت  بدني  استان  به  هيچ  عنوان  در مقـابله  با باشگاه  تراكتورسازي  نيست  و زماني  كه  مبلغ  قرارداد اين  مربي  بـــه  صورت  كامل  به  او پرداخت  شده ، بهترين  عملكرد استفاده  از او در بدنه  فـوتبال  استان  است. فرج الهي  گفت:  حقوق  ماهانه  گوجا ۱۵۰۰ دلار است  كه  با مساعدت  سازمان  اين  رقم  به  صورت  ارز دولتي  در اختيار باشگاه  دبيري  قرار مي گيرد، ضمن  اين  كه  مهلت  اقامت  اين  مربي  اهل  روماني  تا مهرماه  سال  ۱۳۸۳ است.

عباس  صميمي
  در آتن  ديسك  پرتاب  مي كند
عباس  صميمي  پرتابگر تيم  ملي  به  عنوان  اولين  ورزشكار دو و ميداني كشورمان  مجوز حضور در رقابت هاي  المپيك  آتن  را به دست  آورد. به  گزارش  روابط عمومي  فدراسيون  دو و ميداني، فدراسيون  جهاني  دو و ميداني جدول  ر كوردهاي  ورودي  المپيك  ۲۰۰۴ آتن  را اعلام  كرد كه  براساس  آن  ركـورد ورودي  جديد پرتاب  ديسك  ۵۵/ ۶۲ متر ثبت  شده  است  كه  با توجه  به  ركورد ۶۰/۶۲ عباس  صميمي  در رقابت هاي  جايزه  بزرگ  تايلند، اين  ورزشكار به  عنوان  اولين  عضو تيم  ملي  دو و ميداني  كشورمان  به  رقابت هاي  المپيك ۲۰۰۴ آتن  راه  يافت .

كناره گيري مشروط جديدي  از كشتي
عباس  جديدي  كشتي  گير وزن  ۱۲۰ كيلوگرم  كشورمان  كه  در رقابت  با عليرضا رضايي  در مسابقات  باشگاه هاي  دسته  برتر كشور از ناحيه  كتف  آسيب  ديده  بود در صورت  بهبودي  در پيكارهاي  انتخابي  المپيك  ۲۰۰۴ آتن  شركت  خواهد كرد. به  گزارش  روابط  عمومي  فدراسيون  كشتي ، عباس  جديدي  گفت: تاكنون  مراحل  درماني  بسياري  را پشت  سر گذاشته ام  و اگر پس  از تزريق  آمپول  كورتون  هم  بهبودي  نيابم ، كتفم  را به  تيغ  جراحان  خواهم  سپرد.
وي  افزود: با وجودي  كه  پيش  از اين  مصدوميت  براي  حضور در مسابقات  كشتي  انتخابي  المپيك  ۲۰۰۴ آتن  تلاش  بسياري  كردم ولي  اگر نتوانم  به طور كامل  بهبود يابم  كشتي  را براي  هميشه  كنار خواهم  گذاشت .

نخستين  جلسه 
گروه  تحقيق  فدراسيون  كشتي 
گروه  تحقيق  فدراسيون  كشتي  براي  تحقيقات  علمي  و بررسي  مشكلات  موجود درجامعه  كشتي  ايران  فعاليت هاي  خود را با حمايت  مركز تحقيقات  سازمان  تربيت  بدني  آغاز كرد.به  گزارش  روابط عمومي  فدراسيون  كشتي  در جلسه اي  كه  به  همين  منظور در دفتر تحقيقات  سازمان  تربيت  بدني  برگزار شد، حاضران  طرح  مقدماتي  طرح هاي  تحقيقاتي  را تهيه  و براي  تصويب  در شورا بررسي  كردند.
بر اساس  اين  گزارش  نخستين  كميته  تحقيق  با حضور محمدرضا طالقاني  رييس  فدراسيون  كشتي، كردي  مدير كل  دفتر تحقيقات، سيدجواد برزگر دبير فدراسيون  كشتي ، عزيز اطاعتي  رييس  كميته  داوران  و الهام  حيدري  مسئول  اجرايي  كميته  تحقيق  هفته  آينده  در فدراسيون  كشتي  برگزار خواهد شد.

مسابقات  كشتي  انتخابي  المپيك 
مسابقات  كشتي  فرنگي  قهرماني  كشور و انتخابي  المپيك  آتن  ديروز در ورزشگاه  شهيد حيدريان  قم  آغاز شد. دراين  رقابت ها كه  باعنوان  ياد يار و گراميداشت  مرحوم  سلطاني  نژاد برگزارشده  است،  ۱۴۳ كشتي  گير از ۲۱ استان  در قالب  ۲۴ تيم  به  مدت  دو روز با يكديگر رقابت  مي كنند.
رقابت هاي  دور اول  اين  مسابقات  ديروز برگزار شد و در وزن  ۵۵ كيلوگرم  مهدي  طوقاني  از اصفهان ، هادي  زيني وند از قم ، نيما غلامي  از كهگيلويه  و بويراحمد، لطيف  پوربچاري  از بوشهر، اكبر حسيني  از خوزستان، يونس  اكبرزاده  از آذربايجان  شرقي، حجت ا... 
كرم  اللهي  از لرستان، مصطفايي  از آذربايجان  غربي  و ياسين  بهرامي  از كرمانشاه  حريفان  خود را شكست  دادند.
در وزن  ۶۰ كيلوگرم  مهدي  احمدي  از مازندران، عبدالحميد رستماني  از اصفهان، محمدرضا محسني فر از لرستان، ابراهيم  نوري  از كرمانشاه، مهدي  محمدي  از كهگيلويه  و بويراحمد، شيرزاد حسيني  از كردستان  و حميد بني  تميم  از خوزستان  حريفان  خود را شكست  دادند. در وزن  ۶۶كيلوگرم ، محمد سعيدي  از آذربايجان  غربي، منصور پشينجي  از خراسان، امير محمودي  از فارس، مهدي  توكلي  از مازندران، ياسر غفاري  از لرستان  بر حريفان  خود پيروز شدند. همچنين  در وزن  ۷۴ كيلوگرم  شهاب  شكري  از كرمانشاه، شجاع  بهرام  نژاد از مازندران، رضا عبدلي  از مركزي ، افشين  ميرصالحي  از قم، شهرام  الياسي  از كردستان، وحيد سنهبر از خوزستان  و امين  كشكولي  حريفان  خود را شكست  دادند. در وزن  ۸۴ كيلوگرم  نيز وليجان  سپهبند ازكرج ، رحمان  رييسي  از اصفهان، ساسان  طهماسبي  از كردستان ، روح ا...  ناصري  از كرمانشاه  و هومن  شيدا از خراسان  حريفان  خود را شكست  دادند.
مرحله  اول  اين  رقابت ها در اوزان  ۹۶ و ۱۲۰ كيلوگرم  و دور دوم  رقابت هاي  اوزان  ۵۵ ، ۶۰ و ۶۶ كيلوگرم  نيز امشب  برگزار مي شود.

آنچه نگفتند
000244.jpg
فرشيد فاريابي
نظر به درج گفت وگوي اختصاصي شما با مقامات فدراسيون كوهنوردي كه در صفحه ۱۲ همشهري جمعه ۱۶آبان منتشر شد و از آنجا كه محور گفت وگو پيرامون حادثه تلخ گاشربروم ـ ۱ است، مطالبي به شرح زير تقديم داشته و اميدوارم اطلاعات و نظرات تقديمي به نحوي كه شايسته مي دانيد از نعمت انتشار برخوردار شوند تا گام هاي برداشته شده با راهنمايي شما عزيزان رسانه اي رسيدن به مقصد را تجربه كنند.
اگر مقامات فدراسيون كوهنوردي تلاش مي كنند با دستاويز قرار دادن موضوعاتي بسيار پيش پاافتاده براي توجيه و يا سرپوش گذاشتن بر مسايل مديريتي و نيز قايم باشك بازي،  با موضوع اخير مواجه شوند، اينجانب با صراحت تمام تاكيد دارم «بررسي رخداد تلخ گاشربروم ـ  ۱ صرف حادثه بودن كاري عبث و خنده دار است!» اما بيرون آمدن از دايره تنگ حادثه و بررسي مقدمات، رفتارهاي مديريتي و حواشي موجود در كوهنوردي ايران كه موجبات بروز حوادث بسياري را طي اين سال ها رقم زده، بسيار مفيد و پرفايده خواهد بود؛ البته تا امروز اهالي فن و صاحبنظران كوهنورد كه شجاعت به خرج داده و ديوار بلند بي تفاوتي را پشت سرگذاشته اند بيشتر بر اين نظرات اصرار دارند، نه بر وقوع حادثه و چگونگي آن!
تلاش مسئولان كوهنوردي رسمي كشور براي فرار از پاسخگويي به سؤالات متعدد و منطقي از چه روي صورت مي گيرد؟  توجه فرماييد: «در متن مصاحبه مورد اشاره نگاه خواننده از همان ابتدا به دو كلمه كليدي والبته حساسيت برانگيز و رايج در علوم انساني و ارتباطات (شايعه و تبليغات) خيره مي شوند. بدون شك همه آگاهان بر اين نظر كه شايعه در نبود اطلاعات يا در فضايي كه تلاش مي شود اطلاعات به شكل مناسب منتشر نشود شكل گرفته و تكثير مي يابد، اتفاق نظر دارند. زماني كه از وقوع حادثه تا انتشار خبر حادثه هشت روز تمام فاصله وجود دارد و شاهد صرف انرژي و توان براي كتمان خبر هستيم يا زماني كه خبر رسمي اما سراسر كذب در اختيار رسانه هاي گروهي و مردم قرار مي گيرد و يك حادثه با تبعات سنگين و جراحات مشخص و بسيار بالا، با عبارت «معجزه در گاشربروم» و تاكيد بر سلامتي اعضاي تيم ملي به اطلاع مردم و مسئولان كشور مي رسد، بايد اثرات بعدي اينگونه مديريت را پذيرا باشيم. بيش از اين بر مباحث خبري تاكيد نمي كنم و فقط مسئولان فدراسيون كوهنوردي را دعوت مي كنم مطالعه اي بسيار گذرا در معني «شايعه» و جامعه شناسي «شايعه» به منظور افزايش اطلاعات عمومي انجام دهند.
اينجانب در مقالات و يادداشت هاي متعدد منتشر شده توسط صفحات ورزشي روزنامه هاي شرق، ياس نو،  كيهان ورزشي و... بر اطلاع رساني شفاف از سوي فدراسيون كوهنوري و احياي ركن اساسي هيماليانوردي (گزارش نويسي) به عنوان يكي از اركان اين رشته ورزشي تاكيد كرده ام، به ويژه يادداشت زمان هجرت. اما نقد نبود اطلاعات صحيح با كلمه «خونخواهي» قلب معنا شد!!
تاكيد بر مسئوليت تام داشتن پهلوان محمد اوراز و نيز اصرار بر سرپرست تام الاختيار بودن وي در تركيب تيم حمله نيز،  از ديد نگارنده اين مكتوب تاكتيك بسيار ضعيفي است؛ افراد حاضر در تيم هاي ملي شاهد وقايع و اتفاقات بسياري از جمله موضوع ميزان و چگونگي تفيض اختيار به پهلوان محمد اوراز بوده و مي توانند حداقل به موضوع پيشنهاد حذف يكي از افراد تيم حمله از سوي پهلوان محمد اوراز و چگونگي برخورد آقاي اقبال افلاكي، اشاراتي كنند! شهادت شجاعانه اعضاي حاضر در تركيب تيم ملي بسيار معتبرتر از اظهارات برخي مسئولان سابق فدراسيون است!
اعتراف مي كنم هرچند تجربه حضور در هيماليا را نداشته ام اما مطمئن هستم تا اين لحظه هيچ نقد فني و تخصصي به ويژه در مورد هيماليانوردي از سوي اينجانب طرح يا منتشر نشده و آنچه پيرامون اين حادثه و در خصوص آن سخني منتشر ساخته ام عمدتاً پيرامون موضوعات اطلاع رساني صحيح و شفاف، مظلوميت و استعمار پهلوان محمد اوراز،  تبعيض ورزشي اعمال شده از سوي مردان سياست و رسانه، مديريت حاكم بر فدراسيون كوهنوردي، جايگاه قهرمان ملي بوده و بس؛  موضوعاتي كه مربوط به همين پايين است.
از آنجايي كه به مسئولان فدراسيون حق مي دهم تا در مصاحبه ها و ميتينگ هاي خود بر منتقدان غيرمتخصص و هيماليا نديده! خرده  گيرند در اين نوشتار فقط جملات و سخنان منتشر شده در مصاحبه اخيرالذكر را مورد توجه قرار مي دهم:

بزرگنمايي مرگ
رياست فدراسيون كوهنوردي در بخش قابل توجهي از سخنان خود ـ و البته در ساير تريبون ها ـ بر بزرگنمايي وجود «مرگ » در كوهنوردي و هيماليا، آنقدر اصرار دارد كه اندك اندك بايد مرگ را در اين ورزش به عنوان يك ضرورت به حساب آوريم!! اما تا امروز كسي چگونگي جمع و نقيض ورزش و مرگ (اولي عامل تداوم حيات و سلامتي، دومي عامل قطع آنها) را تبيين و تشريح نكرده است. به راستي تناقض موجود ميان معناي ورزش و مرگ را چگونه مي توان در كنار هم جمع كرد؟ اگر در تعريف ماهوي ورزش تاكيد بر سلامتي و نشاط شده و همواره مي شود، چگونه مرگ را به عنوان جزءلاينفك آن همراه مي سازند؟  زماني كه متولي يك رشته ورزشي براي فرار از پاسخگويي به سؤالات منطقي به هر وسيله اي متوسل مي شود و حتي فلسفه وجودي ورزش را به چالش مي كشاند! ديگر نمي توان از كساني كه ماهيت كوهنوردي را به سخره گرفته اند گلايه كرد! بزرگان فدراسيون كوهنوردي زماني كه آمار مرگ كوهنوردان جهاني را قطار مي كنند گويا فراموش كرده اند روش هاي صعود و شيوه هاي عزيمت به هيماليا متفاوت است و اكثر تيم هاي عازم هيماليا گروه هاي توريستي (Expedition) هستند تا تيم هاي ملي. بهتر است مشكلات مديريتي اين رشته ورزشي، خصوصاً در مباحث نوع اعزام ها و نحوه امكان حضور تيم ها و افراد در هيماليا به طور شفاف بررسي شود تا خلاء اطلاعات ايجاد نشده و شايعه شيوع پيدا نكند!
000242.jpg

بدون ترديد مديريت فدراسيون كوهنوردي ايران تفاوت جامعه شناختي كوهنوردان بزرگي كه در مصاحبه خود با همشهري جمعه از آنها نام برده است را مورد توجه قرار نداده؛ جرزي كوكوشكا و آناتولي بوكريف يا ولف گانگ گوليج در جهاني بسيار متفاوت از راينهولد مسنر تربيت شده و كوهنوردي كرده اند. مسنر اولين فاتح تمام قلل هشت هزار متري جهان بدون استفاده از اكسيژن كمكي (موفقيتي كه روياي هر هيماليانورد است و بسياري معتقدند پهلوان محمد اوراز نيز براي تحقق اين آرزو سكوت اختيار كرده بود!) كسي است كه در تمام صعودهاي خود دو اصل اساسي يا بهتر بگويم اصلي ترين وسايل كوله پشتي او سلامتي و شادابي هستند. براي مسنر اين فاتح بي رقيب قلل جهان مرگ در اثر حادثه و اشتباه تا امروز معنايي نداشته است. او در جهاني متفاوت از بوكريف، كوكوشكا، گوليچ و يا جهان پهلوان محمد اوراز تربيت شده است. تفاوت فرهنگي و تربيتي مشخص و مورد تاكيد جامعه و جهان فكري مسنر كرامت انسان به عنوان اشرف مخلوقات است؛ مخلوقي كه به راحتي نمي توان چك سفيد امضا و نقد مرگ را ضامن شناسايي فرد و علايق او كرد.

اشكال فني
در مصاحبه آقايان افلاكي و آقاجاني با بضاعت اندك ورزشي و اطلاعات ناچيز هيماليانوردي - البته تئوريك - با نقص هاي فني متعددي برخوردم كه به عمده ترين آنها اشاره اي گذرا مي كنم:
۱ - تعريف هواي خوب در هيماليا
۲ - تعريف بهمن در كوهستان و هيماليا
۳ - تعريف واژه باد بهمن
۴ - تشبيه منطقه توسط جناب افلاكي به علم كوه
۵ - برحذر كردن جناب آقاجاني كوهنوردان را از تشبيه منطقه به دماوند و توچال!
000240.jpg

۶ - و باقي بقاي هيماليانوردان بي رقيب فدراسيون كوهنوردي
فنون مصاحبه يا تبليغات
در اينجا به دايگان مهربان تر از مادر كوهنوردي توصيه مي كنم به جاي انتشار بسيار گسترده عكس هاي نامربوط سال هاي گذشته پهلوان محمد اوراز كه هريك داستان و ماجراي خاصي دارند، خصوصاً عكسي كه پهلوان زنده يادمان بار بسيار سنگين باربران نپالي را بر دوش گرفته، به انتشار عكس هاي مناسب از اين قهرمان برفراز قلل هيماليا و يا صعودهاي بدون اكسيژن وي روي آورند! يا عكس هاي مشخص كننده مسير صعود، محل استقرار كمپ ها، محل حادثه يا نقطه يافتن مصدومان و... بسيار جذاب تر مي نمايند. همچنين دقت مضاعفي كنند تا زماني كه مي خواهند به اصطلاح خودشان از ديدگاه پهلوان محمد اوراز به قضيه! نگاه كنند، متوجه مسئوليت چنين ادعايي و بيان ناقص موضوع باشند!! و يا آنجا كه سرپرست تيم نمي تواند به روشني محل و زمان حضور پزشك تيم (دكتر گودرزي) را بر بالين مصدومان مشخص كند يقيناً بر ابهامات حادثه و روايات پر از اشكال و متناقض خواهند افزود. همچنين خطاب به جناب افلاكي متذكر مي شوم عنايت كنند و متوجه باشند در قسمتي كه دليل توقف تيم امدادرسان (حد فاصل كمپ دوم به طرف كمپ اول) را به روشني بيان نمي كند، ديگر افراد تيم كه از ايشان به محل نزديك تر بوده و حاضر در آنجا پيش از ايشان دلايل ديگري براي توقف امداد بيان داشته اند. از جمله خرابي هوا، عدم ديد كافي، امكان گم شدن تيم امداد و...
مجدداً جاي دارد خدمت دوستان محترم رسانه اي از منظر يك كوهنورد علاقه مند به كسب علم و آگاهي يادآوري كنم هيچ كوهنورد مطلع و منصف تا امروز درخصوص مراحل امداد و نجات و شرايط آن و يا احتمال كوتاهي عزيزان و قهرمانان تيم ملي گاشربروم - ۱ كلمه اي بر زبان جاري نكرده و يا فردي در مورد چگونگي وقوع حادثه و... سؤالي مطرح نساخته چرا كه همان گونه كه در ابتداي اين مقال اشاره شد صرفاً ريز شدن در موضوع حادثه امري نامعقول است. اما گويا همه مردان فدراسيون دستاويزي مناسب براي گل آلود كردن آب يافته اند كه در همين جا به آن متوسل مي شوند. در مورد امداد و امدادگران گاشربروم -۱ تنها تاكيد جامعه كوهنوردي بر تجليل از اين دلاورمردان متمركز بوده و هست؛ كوهنوردان ايران سربلند از ايثارو جانفشاني قهرمانان برومند تيم مباهات كرده و در مقابل جانفشاني آنان سر تعظيم فرود مي آورند اما اين سؤال را مي توان مطرح كرد كه مسئولان فدراسيون كوهنوردي چه اقداماتي براي اين جوانان عزيز كرده است؟ آيا در ايام بعد از حادثه كه چند سفر خارجي تشريف بردند موفق به تهيه G.P.S براي تيم ملي شده اند؟
در اين بخش كه مربوط به شيوه مصاحبه است موارد ديگري را بيان مي كنم و اميدوارم مسئولان فدراسيون مورد توجه قراردهند:
۱ - عبارت «تمام كرده بود» در ادبيات فارسي براي منظور مشخصي كاربرد دارد و در مورد مردان و زنان نام آور يا قهرمانان ملي به كار نمي رود.
۲ - عدم دقت در بيان اطلاعات پزشكي قطعاً بار مسئوليت افراد غيرمتخصص را افزايش خواهد داد، پس بهتر است گزارش هاي كتبي و مورد تاييد مراجع رسمي پزشك تيم، پزشك بيمارستان نظامي اسكاردو، پزشكان بيمارستان شفاي اسلام آباد و نيز گزارش دقيق نماينده محترم فدراسيون پزشكي منتشر شوند.
۳ - البته براي افزايش دقت و جلوگيري از شيوع شايعات بي مورد توصيه مي شود رتبه بيمارستاني كه كف اتاق I.C.U در آن به وسيله جاروي دستي نظافت مي شود، آن هم زماني كه بيماري با «شرايط كاملاً بحراني» در آنجا بستري است توسط منابع رسمي منتشر شود!

پي نوشت ها:
۱ - حادثه در حدود ساعت ۳۰:۱۰ دقيقه صبح روز ۲۶/۵/۸۲ رخ داد، اما خبر رسمي آن پس از هشت روز در ۳/۶/۸۲ توسط خبرنگار صدا و سيما در پاكستان مخابره شد.
۲ - عنوان اطلاعيه رسمي فدراسيون كوهنوردي منتشر شده به تاريخ ۲۷/۵/۸۲ كه در آن تاكيد بر سلامتي تمام اعضاي تيم شده است.
۳ - يادداشت زمان هجرت مندرج در صفحه ۱۳
ياس نو مورخ ۲۲/۶/۸۲.
۴ - جرزي كوكوشكا؛ كوهنورد لهستاني / مرگ در اثر حادثه سقوط سال ۱۹۸۹ ميلادي.
۵ - آناتولي بوكريف؛ كوهنورد قزاقستاني، مرگ در اثر حادثه ريزش بهمن سال ۱۹۹۷
۶ - ولف گانگ گوليچ؛ سنگ نوردي پرآوازه از بلوك شرق وي نيز در اثر حادثه اي كوهنوردي جان باخت.
۷ - راينهولد مسنر؛ كوهنورد اروپايي، فاتح تمام قلل هشت هزار متري جهان بدون استفاده از اكسيژن كمكي، متولد ۱۹۴۴ در قيد حيات است.
۸ - اشاره به شرايط بسيار بد جوي منطقه حد فاصله كمپ ۲ به ۱ در ايام امداد و توقف عمليات به علت احتمال گم شدن در مسير كه توسط اعضاي تيم بارها بيان شده است.
۹ - G.P.S وسيله جهت يابي ماهواره اي. تيم ما علي رغم ارزان بودن و فروش آن در داخل كشور فاقد اين ابزار است.
۱۰ - عين عبارت به كار رفته در مصاحبه ۱۶/۸/۸۲ توسط صادق آقاجاني در پاسخ سؤال مربوط به زمان فوت پهلوان محمد اوراز.
۱۱ - اشاره به مصاحبه هاي جلال اوراز و علي برنجي (برادر و دوست  زنده ياد محمد اوراز) در خصوص وضعيت بيمارستان شفاي پاكستان.
۱۲ - فرشيد فاريابي، دانش آموخته مقطع كارشناسي علوم ارتباطات گرايش خبر راديو و تلويزيون. مربي كوهنوردي، داراي سوابق اجرايي در سمت مسئول روابط عمومي و دبير اجرايي و نايب رييس هيات كوهنوردي آذربايجان غربي. مدير سابق روابط عمومي فدراسيون كوهنوردي. نماينده فدراسيون در رابطه با حادثه گاشر بروم ـ ۱ از ۴/۶/۸۲ تا ۱۸/۶/۸۲ در استان آذربايجان غربي.

آگرانديسمان
نخلستان به تلخي گراييد
شيريني و حلاوت نخلستان به تخلي گراييد. سكوت دهشتناك كوير در شب، ظهور نور را در قبضه  خود گرفته است. خورشيد عالم تاب، بام هاي خشتي و گليني كه روزها صحنه  تابيدن دستان پرمهرش بود را نابود شده مي بيند.
بام هايي كه تل خاك شدند و شريان زندگي را در بم مسدود كردند! آب مايه  زندگاني است اما نه مي توان اثري از آن را ديد و نه صدايي از وجودش بر جان ها طنين انداز است.
خنده بر لبان همگان خشكيده است. ماتم و گريه تنها اثري از زندگي است كه بر چهره  انسان ها مشاهده مي شود. باغستان هاي تنهاي تنها، اولين و آخرين يادگار به جا مانده از شهرستان قديمي بم هستند.
حتي ارگ بم با قدمت دو هزار ساله اش در برابر استواري نخلستان ها سر فرود آورده، شهري كه مدفون شد تا تنها ياد و خاطره اش، سينه به سينه  براي نسل هاي بعد باقي بماند.
گويي روز رستاخيز است، پدران، مادران، پيران، جوانان و كودكان يكديگر را نمي شناسند. آري يكي از كوچك ترين شهرهايي كه خود را در دل كوير جاي داده است، در سكوت دل انگيزي كه همراه با مهمان نوازي مردم اين شهر كه براي هر ميهماني تنها خاطره  ميزباني با تمام معنا را به جاي گذاشته است، در نقطه اي از كشور كه سادگي و بي پيرايه زيستن در اولين نگاه به ذهن ها خطور مي كند، شايد هيچ گاه احتمال قطع شدن شريان زندگي در رويايي كودكانه را نيز متصور نمي كرد!
اما بسياري از جان ها در واهه اي از لحظه در سينه هايي كه مالامال از روياهاي رنگارنگ براي آتيه  زندگيشان بود، حبس شد و جاي خود را با سكوتي غم انگيز كه در هيچ باوري نمي گنجيد و به بغضي به اندازه  صدها روز گريه مي ماند، معاوضه كرد.
سه روز گذشت؛ دوشنبه بود، وارد بيمارستان فيروزگر شديم تا همراه با خانواده  ورزش كه هميشه جزو مردمي ترين اقشار جامعه بوده اند مرهمي باشيم براي التيام يكي از كوچك ترين زخم هايي كه بر روح و روان زلزله زدگان بم وارد شده بود. سكوت در چشم هاي بهت زده  عزيزاني كه هنوز حادثه  وارد آمده بر خود را قبول نمي كردند، هيچ ارتباطي را با چشمان انسان برقرار نمي كرد. نگاه آنها بي نيازترين نگاه آدميان بود.
«حديث» چشم بادامي صورت سرخ و سفيدش را در ميان دستانش پنهان كرده بود و «مادر» تنها يادگار ايل و طايفه، در كنارش مويه مي كرد.
«جميله مجيدي» زن ميانسالي است. وقتي به جلوي تخت او رفتيم نامه اي در دست داشت كه عقده هاي از دست دادن دو دخترش را با سلاح قلم روانه  قلب سپيد كاغذ كرده بود: «ريحانه و فاطمه  عزيزم دوست داشتم به سوي شما پرواز كنم. اما چه كنم كه دستم از شما كوتاه است. كجا رفتيد؟ دلم برايتان تنگ شده است. ريحانه جان يادم مي آيد روزي كه كنار هم بوديم و روي قالي خوش رنگمان مي نشستيم و خاطره مي گفتيم! مي بوسيدمتان، مي بوييدمتان، ريحانه و فاطمه جان يادم مي آيد روزهايي كه صداي زيبايتان وقتي از مدرسه به خانه بازمي گشتيد را مي شنيدم. اما نه حالا و نه ديگر هيچ وقت صدايتان را نخواهم شنيد.
فاطمه جان خداحافظي كنم، يا خاك بر سر بريزم؟ يادت مي آيد ديشب چقدر در كنار خانواده مان گفتيم و خنديديم!» آنها كل زندگي خود را از دست داده اند و هيچ حرفي براي آنها نداشتيم جز اين كه بگوييم خدا صبرتان دهد.
از بيمارستان غمگنانه بيرون آمديم و مسير را به سوي گلريزاني كه قهرمانان ورزشي كشورمان برگزار كرده  بودند، طي كرديم. واقعاً ورزشي ها سنگ تمام گذاشتند. نمي دانم شايد اداي دين به مردمي كه سال ها دعاي آنها بدرقه  راه ورزشكاران و قهرمانان بود اين همه ورزشكار و ورزش دوست را در نقطه  كنار هم جمع كرد تا يك دل و يك صدا مردم خود را دعا كنند و دست هايشان را از دور بفشارند.
اي كودكان، اي جوانان، اي پهلوانان، اي قهرمانان، اي زنان، اي دختران، كاش چشم هايتان را يك بار ديگر باز كنيد، كاش بار ديگر از ته دل بخنديد، اي كاش دمي تازه بر وجودتان دميده شود تا چهره  دوست داشتني نام آوران ورزش خود را يك بار ديگر ببينيد، تا چشم هاي گريان و اشك هاي غلتاني كه براي نفس هاي حبس شده، براي دستان و پاهاي بي رمق شما كه روي همگان را غم آلود و پريشان كرده است را خوشحال كنيد.
اي كاش مسعود جوشايي بازمانده اي از ايل و طايفه  جوشايي را نمي ديدم كه پس از ترخيص از بيمارستان آمده بود تا علي دايي دوست خانوادگيش را ببيند و دست نياز به سوي او دراز كند.
مسعود جوشايي ديگر نايي براي حرف زدن ندارد. زلزله  بم را رستاخيزي در روز جمعه مي داند، بغض گلويش را مي گيرد و مي گويد: «ديگر هيچ كس را ندارم، دو تا كوچولوهايم را پيدا نكردم، آنها در قلب زمين مدفون شدند تا تنها يادگار خانواده ام، همسرم شود. چند لحظه پيش از اين كه بي خانمان شويم، طوطي و قناري ام شروع به خواندن كردند، سگ خانه ام بالاي سرم آمد. نمي دانم شايد آنها فرشته  نجات من شدند. اما مگر من چه گناهي كرده ام كه بايد اين همه غم را تا آخر عمر به دوش بكشم، وقتي كه ديگر قناري هاي زندگيم براي هميشه نمي خوانند ...»
گلريزان ورزشي ها هم تمام شد، در پايان همه آرزو كردند ديگر غمي نباشد كه براي آن گلريزاني انجام دهيم؛ اما منش پهلواني را همواره زنده نگه داريم. به اميد آن روز ...

ورزش
ادبيات
ايران
جامعه
داستان
رسانه
زمين
شهر
علم
كودك
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  داستان  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  علم  |
|  كودك  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |