پنج شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۸۱- June, 19, 2003
گفت وگو با هادي نژاد حسينيان معاون  بين الملل وزير نفت
نامزد دبيركلي
جمهوري خواه ها برخلاف دموكرات هاي آمريكا به علت نزديكي شان با شركت هاي نفتي خيلي علاقه مند به كاهش قيمت ها نيستند لذا فكر نمي كنم كه مايل باشند قيمت نفت از ميانگين ۲۰ تا ۲۵ دلار پايين تر بيايد
آمريكايي ها مصر بودند نگذارند نفت خزر از ايران عبور كند اما اگر شركت هاي توليدكننده خزر مطمئن مي شدند كه ما نفت خامشان را مي خريم حتماً روي پروژه تاثير مي گذاشت
عكس ها:پيمان هوشمندزاده
016020.jpg

گروه اقتصاد، رضا زندي: اين روزها كمتر پيراهن يقه ديپلماتي مي پوشد اما رفتارش همچنان ديپلماتيك است. آرام سخن مي گويد و حركاتش تاني خاصي دارد. تعامل سياسي ترين وزارتخانه اقتصادي ايران با ديگر كشورها و شركت هاي بين المللي نفتي كه عموماً پشت پرده بسياري از تحولات سياسي ـ اقتصادي جهان به شمار مي روند از اتاقي با يك ميز كنفرانس ۱۲ نفره، چند صندلي مبله و ميز كار مشرف به خيابان (در طبقه سيزدهم) هدايت مي شود. اهل مصاحبه نيست بنابراين مدت ها طول مي كشد تا نخستين گفت وگوي مطبوعاتي اش را در سمتي كه از حساسيت خاصي برخوردار است بپذيرد. صبح يك روز گرم از آخرين ماه تابستان ،۱۳۸۱ بيژن نامدار زنگنه (با سابقه ترين وزير جمهوري اسلامي) پاي حكمي را امضا كرد كه به موجب آن نماينده دائم ايران در سازمان ملل متحد مي بايست پس از اقامتي چهارساله در نيويورك، سكاندار روابط بين الملل وزارت نفت باشد. زنگنه كه به انتصاب مديران عالي رتبه در مسئوليت هاي نفت شهرت دارد همكار قديم دولتي اش را بر صندلي اي نشاند كه بسياري معتقدند از مهمترين پست هاي سياسي ـ اقتصادي و حتي امنيتي كشور است چه اينكه وزير صنايع سنگين دولت هاشمي رفسنجاني از اين پس فرد شماره يك مذاكرات كارشناسي نفتي خواهد بود. مي گويند تائيديه مراجع عاليرتبه نظام را دارد. اهل كار شورايي و كوچك كردن دولت است حتي اگر به قيمت از دست دادن صندلي وزارتش تمام شود. اگر در مذاكرات نفتي حاضر باشيد تعاملش با زنگنه قطعاً برايتان جالب خواهد بود. هادي نژادحسينيان ۵۶ سال بيشتر ندارد اما كمي شكسته تر شده است. وي پس از اتمام رشته راه و ساختمان در مقطع مهندسي دانشگاه تهران به آمريكا مي رود و پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد و دكتري از دانشگاه جورج واشنگتن با پيروزي انقلاب به ايران برمي گردد. وزير راه و ترابري، معاون وزير نفت در امور مشاركت ها، وزير صنايع سنگين، معاون وزير نفت در امور بين الملل و نمايندگي ايران در سازمان ملل متحد سمت هايي است كه هادي نژادحسينيان پيش از پست جديدش عهده دار بوده است. وي پس از اينكه كاظم پور اردبيلي نتوانست راي وزراي اوپك را براي كسب دبيركلي اين سازمان جلب كند از جانب وزير نفت به عنوان نامزد جديد ايران براي تصدي اين پست معرفي شده است. مذاكراتش را با توتال در قرارداد فازهاي ۲ و ۳ پارس جنوبي در شرايط تحريم مشكل ترين مذاكره نفتي اش مي داند، مصاحبه كه تمام مي شود نزديك يك ربع ايستاده سخن مي گويد و پيش از آن مطمئن اش مي كنم كه ضبط خاموش است.
• • •
•  آقاي زنگنه، شما را به عنوان نامزد ايران براي تصدي پست دبير كلي اوپك پيشنهاد كرده است دور پيش نامزد ايران راي نياورد اين بار فضا را چطور مي بينيد؟
فعلاً زود است در اين باره قضاوت كنيم. چون انتخاب دبير كل در ماه سپتامبر انجام خواهد شد. البته كانديد عربستان به عنوان نامزد دبير كلي صندوق اوپك مطرح شد و فعلاً بنده و نامزد كشور ونزوئلا مانده ايم.
• اينكه نامزدهاي ايران تاكنون موفق به كسب صندلي دبير كلي اوپك نشده اند آيا ناشي از فشار خارجي بر اين سازمان نيست؟
تا حالا كه اين طور بوده.
016025.jpg

• تاكنون رايزني خاصي در اين زمينه انجام داده ايد؟
خير.
• نماينده عراق در اجلاس اخير اوپك حضور نداشت. فكر مي كنيد خروج عراق از اوپك به نفع اين كشور يا حتي خود آمريكا هست؟
من فكر نمي كنم. چون اگر قرار باشد كه به دليل افزايش توليد از اوپك خارج شود الان هم برخي كشورهاي اوپك بيشتر از سهميه شان توليد دارند.
• با توجه به اينكه ظاهراً دولت ايالات متحده مي خواهد هزينه جنگ را از فروش نفت عراق به دست آورد توجيه پايين آوردن قيمت هم براي خروج عراق از اوپك قاعدتاً توجيه درستي نخواهد بود.
درست است. اصولا جمهوري خواه ها برخلاف دموكرات هاي آمريكا چون با شركت هاي نفتي رابطه نزديكي دارند خيلي علاقه مند به كاهش قيمت ها نيستند. لذا فكر نمي كنم كه مايل باشند قيمت نفت از ميانگين ۲۰ تا ۲۵ دلار پايين تر بيايد.
• سياست كلي تان به عنوان نامزد ايراني دبير كلي اوپك چيست؟
قطعاً تقويت ساختار اين سازمان است.
• معمولاً فرد شماره يك مذاكرات كارشناسي نفتي هستيد. در مقابل فشارهاي پيدا و پنهان آمريكا ما چقدر قدرت مانور داريم؟
مشكل ترين قراردادي را كه تا به حال در مذاكراتش شركت داشته ام قرارداد فاز ۲ و۳ با توتال بود. آن موقع تازه قانون داماتو تصويب شده بود و توتالي ها نگران بودند كه نكند تحت تحريم آمريكا قرار بگيرند. خيلي هم احتمال مي دادند كه چنين شود. لذا توتال براي اينكه تنها نباشد ترجيح مي داد كه شريك بگيرد تا فشار پخش شود. به همين خاطر يك كار ديپلماتيك پيچيده انجام داديم و گاز پروم روسيه و پتروناس مالزي را علاقه مند كرديم تا بيايند در اين سرمايه گذاري مشاركت كنند. آنها كه آمدند توتال با اشتياق بيشتري كار كرد.
• يعني فشار آمريكا هنوز هم محسوس است؟
بعد از قرارداد توتال اين فشار شكست.
• در پروژه خط لوله باكو ـ جيهان آيا كوتاهي نكرديم. يعني نمي توانستيم با توجه به مزيت هاي سياسي، اقتصادي و امنيتي كه اين طرح براي ما داشت، طوري رفتار كنيم كه اين خط لوله از ايران بگذرد؟
البته توجه داشته باشيد كه آمريكايي ها مصر بودند نگذارند نفت خزر از ايران عبور كند. اما اگر ما تسهيلات لازم را براي خريد و انتقال نفت خام درياي خزر فراهم مي كرديم يعني مي توانستيم نفت خام خزر را بخريم و آن را يا در ايران مصرف كنيم و يا صادر كنيم و اگر اين عمليات به سرعت انجام مي شد، قطعاً بي تاثير نبود.
• پس با من موافقيد كه در اين امر كوتاهي هايي شده است؟
البته مشكلات مقرراتي و اجرايي وجود داشته ولي به هر حال اگر سرمايه گذاري سريع تري انجام مي شد و شركت هاي توليدكننده خزر مطمئن مي شدند كه ما نفت خامشان را مي خريم حتماً روي پروژه تاثير مي گذاشت.
• قرار بود هيأت كارشناسي كره جنوبي براي بررسي خريد LNG به ايران سفر كند. بحث صادرات LNG ايران به كره جنوبي تا چه حد جدي است؟
اين هيأت به ايران آمده و از عسلويه نيز ديدن كرده است احتمال فروش LNG ايران به كره جنوبي زياد است.
• ظاهراً قرار است هفته آينده به مسكو برويد. آيا توافق نامه همكاري هاي طولاني مدت ايران و روسيه در اين سفر نهايي خواهد شد؟
ما يك متني را در اين خصوص به روس ها پيشنهاد كرده بوديم. آنها در مقابلش يك متن جديد را پيشنهاد كرده اند. اما خيلي اختلافي نداريم و احتمالاً اين متن در اين سفر نهايي خواهد شد.
• اما اين موافقتنامه قرار بود در پايان نشست مشترك گروه اقتصادي ايران و روسيه در اسفندماه سال گذشته امضا شود.
بله، همين طور است اما اختلافاتي در متن بود كه حالا حل شده. اين موافقتنامه، اصولي را براي مشاركت و همكاري بيشتر طرفين مشخص كرده است.
• وضعيت سرمايه گذاري خارجي را در كشور به ويژه در صنعت نفت چگونه ارزيابي مي كنيد؟
بخش نفت با بخش هاي ديگر صنعت كشور متفاوت است. بدين معنا كه زمينه سرمايه گذاري خارجي در اين بخش همواره آماده تر از بخش هاي ديگر بوده البته با اصلاح قانون حمايت از سرمايه گذاري خارجي متقاضيان بيشتري براي سرمايه گذاري در داخل آمده اند اما حتي قبل از اصلاح اين قانون، در بخش نفت به دليل ويژگي هاي خاص خودش علاقه مندي خارجي ها براي سرمايه گذاري زياد بوده است.
• اين كه مي فرماييد چه ويژگي هاي خاصي است؟
اولين ويژگي اين است كه اعتبار شركت ملي نفت ايران بين خارجي ها كمتر از اعتبار بانك مركزي نيست و خارجي ها تضمين اين شركت را براي بازگشت سرمايه خود قبول دارند و نيازي به تضمين بانك مركزي نيست حال اينكه ساير وزارتخانه ها و دستگاه هاي دولتي از چنين تواني برخوردار نيستند. ويژگي ديگر مربوط به نفت، گاز و فرآورده هاي نفتي است چرا كه در بازارهاي بين المللي همواره قيمت مشخص و كيفيت قابل تعريفي دارند و بازارش نيز كاملاً روشن و مشخص است. ويژگي سوم هم اين است كه چون بيشتر سرمايه گذاري هاي خارجي در بخش نفت در فلات قاره انجام گرفته و در خشكي نبوده است لذا خارجي ها كمتر دچار بوروكراسي داخلي شده و پرسنل شان نيز راحت تر بوده اند. لذا فكر مي كنم هم در گذشته و هم در حال حاضر متقاضي براي سرمايه گذاري در صنعت نفت زياد بوده ولي مشكلات و بوروكراسي داخلي باعث آن شده كه سرمايه گذاري هاي انجام شده با ميزان تقاضا متناسب نباشد.
• يعني پس از حمله آمريكا به عراق و شرايط خاص منطقه هيچ تغييري در تمايل شركت هاي خارجي براي مشاركت در پروژه هاي نفتي ايران حاصل نشده است و اين شركت ها چون گذشته تمايل دارند در ايران سرمايه گذاري گسترده انجام دهند؟
016125.jpg

گزارشاتي كه به من رسيده نشان مي دهد كه اين تمايل هنوز وجود دارد. براي اينكه در بحث عراق اين طور به نظر مي رسد كه آمريكايي ها نظرشان هست كه شركت هاي نفتي خودشان و كشورهاي حامي حمله نظامي در عراق سرمايه گذاري كنند لذا خيلي از كشورهاي ديگر و پيمانكاري هاي آنها اميدي به كار در عراق ندارند. بنابراين فكر نمي كنم با توجه به امنيت موجود در ايران و شرايطي كه عرض كردم علاقه مندي به سرمايه گذاري در ايران كم شده باشد چرا كه ما هم بيشتر با شركت هاي اروپايي كار مي كرديم.
• به عنوان كسي كه معمولا مسئوليت مذاكرات را به عهده دارد واقعاً هيچ تاثيري در مذاكرات احساس نكرديد؟
تا به حال كه خير، چون پروژه هايي كه در دست مذاكره داشته ايم مانند گذشته ادامه مي كنيم.
• در مذاكراتي كه با شركت هاي نفتي انجام مي شود سياست كشورهاي متبوعشان به چه ميزان بر روند مذاكرات تاثيرگذار است؟
اين موضوع براي هر مذاكره اي متفاوت است. در كشورهايي كه سياست هاي اقتصادي آزاد دارند معمولاً دولت هايشان كمتر در امور شركت ها دخالت مي كنند يا حداقل اينكه كمتر تاثيرگذارند اما در كشورهاي در حال توسعه كه نقش دولت و سياست بر اقتصادشان قوي تر است دولت ها تاثيرشان بر شركت ها بيشتر است.
• وزارت امور خارجه اخيراً اعلام كرده كه چنانچه شركت هاي آمريكايي بخواهند مي توانند در ساخت نيروگاه اتمي بوشهر با روسيه همكاري كنند آيا اين سياست در بخش نفت نيز وجود دارد؟
ما مشكلي براي سرمايه گذاري شركت هاي آمريكايي و حضور آنان در مناقصه هاي پروژه هاي نفتي نداريم و همانطور كه مي دانيد قرارداد توسعه ميدان نفتي سيري چندسال پيش ابتدا با شركت كونوكو آمريكا امضا شد ولي دولت ايالات متحده جلوي اين قرارداد را گرفت الان هم محدوديت از طرف دولت آمريكاست يعني تحريم را آنها بر شركت هاي خودشان و ساير شركت هاي بين المللي وضع كردند. لذا هيچ وقت از طرف ايران ممانعتي براي سرمايه گذاري شركت هاي آمريكايي در صنعت نفت ايران وجود نداشته است.
• قانون داماتو كه تحريم ايران و مجازات شركت هاي آمريكايي و بين المللي سرمايه گذار در ايران را پيگيري مي كرد عملاً با امضاي قرارداد فازهاي ۲ و ۳ پارس جنوبي شكسته شد و پس از آن نيز قراردادهاي پي درپي مهر تاييدي شد بر اين شكست. اما بحثي كه شايد الان مجال طرحش باشد آن است كه صنعت نفت ايران چه ميزان از اين تحريم ها ضرر ديد؟
با امضاي قرارداد توتال در فازهاي ۲ و ۳ پروژه پارس جنوبي تحريم آمريكايي ها شكست خورد و بعد از آن هم آمريكايي ها ديگر نتوانستند قانون داماتو را پياده كنند لذا اين قانون تاثيري بر شركت هاي اروپايي نداشت اما اگر بخواهيم اثرات اين تحريم را بررسي كنيم بايد اذعان كرد كه به طور غيرمستقيم بر صنعت نفت تاثيراتي داشته است. به اين معنا كه شركت هاي نفتي آمريكايي شركت هاي بزرگي هستند و با عدم حضورشان در مناقصات احتمال افزايش قيمت ها به وجود مي آيد. البته اين يك احتمال است. به طور مثال در همين فازهاي ۲ و ۳ توتال و شل رقيب هم بودند و در عين حال كه شل شركتي قوي تر و بزرگ تر و توانمندتر از توتال بود قيمتي بسيار بالاتر از توتال داد.
• شل تحت فشار، قيمت بالاتري داده يا موضوع ديگري بوده است؟
البته شل نسبت به توتال آسيب پذيرتر بود ولي حاضر نشد تكنولوژي جداسازي آب و گاز در خشكي را در ايران اجرا كند و مي خواستند اين كار را در دريا انجام دهند. بالطبع قيمت اش نيز بالاتر رفت. من مي خواهم اين را بگويم كه اين طور نيست كه اگر شركتي بزرگ تر بود لزوماً قيمت اش پايين تر مي آيد ولي مي توان گفت با عدم حضور شركت هاي آمريكايي در مناقصات، دامنه رقابت محدودتر شده و اين موضوع به طور غيرمستقيم احتمالاً در برخي پروژه ها تاثيرگذار بوده است. نكته ديگر اينكه چون پيمانكاران نمي توانستند قطعات و خدمات را از شركت هاي آمريكايي بخرند در اين بخش هم احتمال افزايش قيمت با توجه به محدود شدن رقابت وجود داشته است.
• آقاي دكتر! در دوره اي كه نماينده دائم ايران در سازمان ملل بوديد ارتباط خوبي با ايراني هاي مقيم آمريكا و كشورهاي اروپايي ايجاد شده بود. بسياري از ايراني ها سرمايه هاي كلان دارند حتي برخي از آنان در امور نفتي و پالايشگاهي فعاليت مي كنند آيا برنامه اي براي انتقال اين سرمايه ها به داخل كشور داريد؟
در صورت تمايل ايراني هاي مقيم خارج وزارت نفت از سرمايه گذاري آنها استقبال مي كند من شخصاً فكر مي كنم برخوردي كه دولت با ايراني هاي خارج از كشور داشته آن طور كه بايد برخورد سازنده و جذب كننده اي نبوده است. البته هميشه تعريف كرده اند اما كشورهايي كه نيروي انساني زيادي در خارج از سرزمين مادري شان دارند تلاش مي كنند ارتباط اين افراد را با خودشان نزديك كنند.
• در آن دوره، نشست هاي فراواني با ايراني هاي مقيم آمريكا داشتيد نظرتان درباره آنان چيست؟
من فكر مي كنم ايراني هاي خارج از كشور اكثرشان افراد شايسته، دانا، متخصص و كاردانند و واقعاً باعث افتخار اين مملكت اند. ايراني هاي مقيم آمريكا نيز بهترين گروه خارجي در اين كشور به شمار مي آيند و در تحقيقاتي هم كه انجام شده بين اقليت هايي كه در داخل آمريكا زندگي مي كنند از نظر سطح تحصيلات، ميزان درآمد و مشاغل بالاي اجتماعي ايراني ها از همه مليت هاي ديگر بالاترند و جالب اينكه اين موفقيت را در شرايطي به دست آورده اند كه در تمام اين بيست و چند سال بعد از انقلاب اسلامي در جامعه آمريكا هميشه عليه ايران و ايراني تبليغ مي شده و در چنين فضايي موفقيت هاي آنان نشان دهنده توان بالاي ايراني هاست.
• براي اينكه بتوانيم در كنار سرمايه گذاري هاي شركت هاي خارجي از سرمايه هاي كلان ايراني هاي مقيم خارج و تخصص آنها استفاده كنيم چه پيشنهاد مشخصي داريد؟
من فكر مي كنم اگر دولت ساختاري به وجود آورد كه رابطه سازماني با اين افراد برقرار شود اتفاق خوبي خواهد افتاد. آن دوره كه من در سازمان ملل بودم طرحي را آماده كرده بودم كه متاسفانه عليرغم اينكه در دولت از آن استقبال شد هنوز به اجرا در نيامده است.
• چه طرحي پيشنهاد كرديد؟
در خيلي از كشورها يك وزير يا نمايندگاني در مجلس براي برقراري ارتباط با اتباع آنها در كشورهاي ديگر وجود دارد من آن موقع پيشنهاد داده بودم كه يك شوراي عالي به رياست رئيس جمهور تشكيل شود و چند ايراني خارج از كشور نيز عضو آن باشند و اين شورا بررسي كند كه چطور مي شود ارتباط اتباع ايراني خارج از كشور را با داخل بيشتر كرد. بنده برداشتم اين است كه آنها علاقه مندند اما ساختار متناسبي مهيا نيست كه آنها را جذب كند. البته مشكل تحريم در مورد آمريكا وجود دارد و در صنعت نفت نيز به علت سرمايه هاي بسيار سنگيني كه نياز دارد و تخصصي كه در اختيار پيمانكاران خاصي است فكر مي كنم براي شروع امكان پذير نباشد اما سرمايه هاي ايراني هاي خارج از كشور مي تواند در بخش پتروشيمي فعال باشد.
• مشتريان نفت ايران چه كشورهايي هستند؟
سياست فروش نفت را شركت ملي نفت ايران تعيين مي كند. بر اساس اين سياست نفت ايران يا به شركت هاي بزرگ نفتي دنيا كه پالايشگاه هاي متعددي در نقاط مختلف دارند با قراردادهاي درازمدت به فروش مي رسد و يا به پالايشگاه ها و يا شركت هايي كه با پالايشگاه ها قرارداد تصفيه دارند در حقيقت مشتريان عمده نفت ايران هستند و شركت نفت به كساني كه تجارت نفت مي كنند نفت نمي فروشد يعني علي الاصول كسي نمي تواند نفت ايران را بخرد و دوباره آن را در بازار بفروشد.
• كدام شركت ها، از ايران نفت مي خرند؟
شركت هاي اروپايي نظير شل، بي پي، توتال و. . . مشتريان اصلي ايران هستند ضمن اينكه حدود ۶۰ درصد نفت ايران هم در آسيا به فروش مي رسد.
• بسياري درباره قراردادهاي بيع متقابل سخن گفته اند. به عنوان كسي كه در انعقاد قرارداد فاز ۲ و ۳ پارس جنوبي نقش موثري داشته تحليل تان از اين نوع قراردادها چيست؟
شايد براي خيلي ها مشخص نباشد كه قراردادهاي بيع متقابل چه نوع قراردادي است. براي آن دسته از مخاطبان بايد بگويم كه در اين قراردادها شركت خارجي در ميدان نفتي يا گازي سرمايه گذاري مي نمايد تا ميدان به حد مشخصي از توليد برساند و در عين حال تعهد مي كند كه ميزان سرمايه گذاري اش از يك رقمي بيشتر نشود اگر در عمل بيشتر شود مبلغ اضافي را خودش بايد بپردازد بعد از توليد ميدان هم مجموعه پولي را كه سرمايه گذاري نموده بر اساس نرخ بهره توافق شده از برداشت محصولات ميدان مستهلك مي كند.
اين نوع قراردادها چند ويژگي دارد. نخست آنكه محصول ميدان به قيمت روز به فروش مي رسد بنابراين تعهد فروش هست اما به نرخ روز. دوم آنكه اين قراردادها مثل قراردادهاي پيمانكاري نيست كه براي هزينه كار يك عدد معيني توافق شده باشد تا اگر پايين تر از آن خرج كرد مابقي سود پيمانكار باشد بلكه عدد تعيين شده سقف است و براي هزينه كردن پيمانكار هم كميته اي متشكل از چهار نفر از طرف شركت نفت و به همان تعداد هم از طرف پيمانكار بر تمام خريدها و قراردادها و پرداخت ها از ابتدا تا انتها نظارت دارد و بايد مجوز اين كميته گرفته شود بنابراين شركت ملي نفت بر تمام مراحل اجرا نظارت دقيق دارد.
• نكته مهمي كه اينجا به وجود مي آيد تعيين نرخ بازگشت سرمايه است مثلاً بسياري معتقدند در فازهاي ۲ و ۳ پارس جنوبي نرخ بازگشت سرمايه بسيار زيادي در نظر گرفته شد.
نرخ بازگشت سرمايه شامل سود پول، سود پيمانكاري و برخي هزينه هايي است كه خود پيمانكار انجام مي دهد؛ مجموع اينها مي شود يك رقمي كه درباره فازهاي ۲ و ۳ حدود ۱۶ درصد تعيين شد كه البته در قراردادهاي بعدي به دليل بي اثر شدن قانون داماتو و كاهش ريسك پيمانكار در اين زمينه اين نرخ پايين آمد.
• مسئله اي كه مطرح مي شود نكات فني ميدان است. آيا پيمانكاراني كه در ميدان شريك نيستند و صرفاً تا مدت معيني براي برگشت سرمايه گذاريشان مي توانند از نفت يا گاز استحصالي استفاده كنند، آينده ميدان را در نظر مي گيرند؟
اين نكته اي است كه در قراردادهاي بيع متقابل مطرح مي شود كه چون پيمانكار شريك ميدان نيست ممكن است منافع درازمدت ميدان را در نظر نگيرد يعني ميدان را طوري طراحي كند كه تا زماني كه مي خواهد پولش را پس بگيرد توليدش بالا باشد و حال اينكه اگر مانند قراردادهاي پيش از انقلاب يا برخي كشورهاي ديگر در ميدان شريك باشد صيانت بلندمدت ميدان را در نظر خواهد گرفت. در اين باره لحاظ چند نكته مهم است.
اولاً بر اساس تفسير موجود از قانون شركت نفت نمي تواند قرارداد مشاركتي در ميادين نفتي و گازي با هيچ شركتي ببندد يعني اگر اين اشكال وارد هم باشد قانوناً اين امكان براي وزارت نفت وجود ندارد. ثانياً وقتي پيشنهاد طراحي ميدان پيمانكار ارائه مي شود كارشناسان توسط شركت نفت اين پيشنهادها را كاملاً بررسي مي كنند بنابراين دليلي ندارد اتفاقي كه بدان اشاره كرديد حتماً رخ دهد اگر چه عده اي مي گويند ممكن است اتفاق بيفتد.
البته اين نكته از نظر منطقي صحيح است كه اگر پيمانكار در ميدان مشاركت داشته باشد دقت بيشتري خواهد كرد اما ما از نظر قانوني نمي توانيم چنين كاري بكنيم. نكته ديگر اينكه بالاخره هر كاري منافع و مضاري دارد. حسن مهمي كه عده زيادي در مورد قراردادهاي بيع متقابل مطرح مي نمايند اين است كه پيمانكار خارجي بعد از اجراي پروژه و بازپرداخت سرمايه و سود معين ظرف حداكثر حدود ۶ سال از ايران مي رود و ديگر در تأسيسات نفتي ما خارجي وجود نخواهد داشت.
• آيا وزارت نفت به طلاي سياه صرفاً به عنوان يك كالاي اقتصادي نگاه مي كند يا اهرم سياسي آن را نيز لحاظ مي كند. اگر چنين است آيا تاكنون از اين حربه استفاده شده است؟
قطعاً از نفت مي توان به عنوان يك اهرم سياسي استفاده نمود وليكن اين موضوع بستگي به سياست هاي دولت دارد نه وزارت نفت. شركت نفت وظيفه فروش نفت را دارد و درآمدش هم مستقيم به حساب خزانه واريز مي شود اما اگر قرار باشد از نفت به عنوان يك اهرم سياسي استفاده كنيم بايد دولت سياست آن را تعيين كند.
• به اعتقاد من صرف انجام مناقصه براي واگذاري ميادين كافي نيست بلكه بايد مسائل سياسي و امنيتي را نيز در اين باره لحاظ كرد نظر شما چيست؟
قطعاً اين نكته درست است. مي شود از واگذاري پروژه ها به عنوان يك اهرم سياسي هم استفاده كرد. البته تاكنون وزارت نفت عمدتاً مسائل اقتصادي را ديده است و كمتر از اين نكته استفاده كرده است اما اخيراً در زمينه هايي كه مشكل داريم از اين اهرم استفاده كرده ايم.
• مي توانيد به برخي از اين زمينه ها اشاره كنيد؟
مثلاً در زمينه فروش LNG چون ما متاسفانه سهمي در بازار LNG دنيا نداريم براي اينكه در اين بازار سهمي پيدا كنيم، داريم از واگذاري پروژه ها به عنوان اهرمي براي اين موضوع استفاده مي كنيم.

نگاه اول
نفت نقدينگي، فرصت، تكنولوژي
سيدمهدي حسيني*
روزي كه قرار شد، عوامل دارسي منطقه وسيعي از كشور را مورد مطالعه كارشناسي جهت كشف و توليد ماده اي ارزشمند به نام نفت قرار دهند، هيچ كس فكر نمي كرد كه ما به ذخاير عظيمي به بزرگي ۵۰۰ ميليارد بشكه نفت در جا و بيشتر دست پيدا كنيم كه اين نعمت خدادادي نقشي چنين تعيين كننده در سرنوشت اقتصادي و سياسي كشور ايفا نمايد. آنها هم كه نقش برجسته نفت را تنها در به حركت درآوردن نيروي دريايي سلطنتي انگلستان و پيشبرد جنگ هاي منطقه اي و جهاني مي ديدند هرگز گمان نمي كردند كه عمق اثرگذاري نفت در اقتصاد جهاني و نيز ترسيم جغرافياي سياسي جهان تا به جايي رسد كه توليد، فرآورش، توزيع و بازاريابي آن به اهدافي بزرگ و استراتژيك براي همه قدرت هاي بين المللي تبديل و يا حتي قدرت را در غياب نفت مفهومي عظيم و بي معنا تفسير نمايند. سه جنگ بزرگ طي تنها دو دهه آخر قرن بيستم و آغاز قرن حاضر، گرچه با دعاوي و تحت عناوين متفاوتي نظير اختلافات منطقه اي و مرزي، مبارزه با تروريسم و... واقع گرديده ولي بر كسي پوشيده نيست كه در همه آنها يك نقطه برجسته و آن هم كنترل مستقيم و يا غيرمستقيم مخازن ارزشمند نفت خاورميانه به بزرگي ۶۶ درصد كل ذخاير جهاني خودنمايي مي نمايد. مردم باهوش ايران خيلي زود و در همان دهه هاي اول حاكميت نفت خواران، قواعد بازي آنها را بازشناخته و چالشي بزرگ به نام «نهضت ملي كردن صنعت نفت» را فراروي شكل گيري حاكمانه و غيرعادلانه روابط بين المللي نفت قرار دادند. اين اقدام گرچه با حوادثي دردناك ناشي از مقاومت آنها در برابر اين حركت روبه رو كه به تحريم نفتي كشور و كودتاي ۲۸ مرداد و نيز رنج فراوان ملي منتهي شد ولي نمايشي از يك حركت آگاهانه كه توانسته بود صحت تشخيص و قوت ملي را ثابت نمايد به حساب مي آمد. حركتي كه به زودي به جرياني فراگير و منطقه اي تبديل و نفت خواران را به تسليم و پذيرش بخشي از حقوق كشورهاي دارنده نفت وادار ساخت. اما آيا به راستي نفت ملي شد؟ و آيا حاكميت كشور بر مقدرات اين صنعت نيز حاكم شد؟ در خاطرات علم مربوط به ۲۴ ارديبهشت ۱۳۴۸ يعني ۶۰ سال پس از پيدايش نفت در كشور و ۱۹ سال پس از ملي شدن صنعت نفت چنين مي خوانيم: «روز بسيار خوبي است، چون كنسرسيوم با تقاضاهاي ما موافقت كرده است (موافقت با پرداخت مساعده اي به ميزان ۱۰۰ ميليون دلار كه از محل توليدات سال هاي بعد برداشت شود. اين موافقت پس از جلسات متعدد مذاكرات مستقيم شخص شاه با اعضاي كنسرسيوم و مذاكرات متعدد علم با سفراي آمريكا و انگليس و پس از تهديدات و تمهيدات فراوان توسط شاه حاصل شده بود) شاه خوشحال است ولي هنوز كاملاً راضي نيست. محرمانه به من گفت آرزوي او اين است كه صنعت نفت را خودمان در دست بگيريم و توليدمان را به شركت ها بفروشيم. » امروز وقتي به صنعت نفت كشور مي نگريم كه بالنده و توانمند مصمم و مقتدرانه نه فقط حاكميت ملي را بر تمامي عمليات خود از ابتدا تا انتهاي زنجيره عظيم آن، از اكتشاف نفت گرفته تا توليد، فرآورش، توزيع و بازاريابي و فروش و حتي سرمايه گذاري هاي عظيم در صنايع پايين دستي نظير پتروشيمي و. . . اعمال كرده و شركت ملي نفت ايران با تخصيص جايگاه چهارم بين بزرگ ترين هاي صنعت جهاني نفت و مقام دوم بين اعضاي مهم ترين سازمان اقتصادي متعلق به كشورهاي صادركننده نفت يعني اوپك، اين باور را مي آورد كه به راستي صنعت نفت ملي شده است و در عين حال اين باور را نيز مي آورد كه دستاوردي چنين عظيم لزوماً بايستي دشمنان زيادي نيز داشته باشد. صنعتي ملي و مستقل كه هم تامين كننده تقريباً همه انرژي مورد نياز كشور و بخش قابل توجهي از انرژي جهان بوده و هم با تامين درآمدهاي لازم گردش چرخ هاي اقتصاد در حال توسعه كشور را ميسر مي سازد نقشي حساس و ارزشمند در درون و برون كشور، چه در سطح منطقه اي و چه در سطح جهاني ايفا مي نمايد و درست متناسب با ميزان اين اثربخشي، از حساسيت هاي امنيتي و سياسي بالايي نيز برخوردار است. به عبارت ديگر، هر آنكه بخواهد كشور را فلج و به حاكميت ملي ما بر مقدراتمان آسيب برساند، يكي از بهترين زمين هاي بازي براي وي به چالش كشيدن اين صنعت عظيم است.
نفت: نقدينگي، فرصت و فراهم آورنده زمينه هاي انتقال و شناخت فناوري هاي برتر است. نقدينگي است چرا كه تامين بودجه و اعتبارات ضروري حتي در بخش هاي غيرنقدي و وام نيز با تكيه بر اعتبار اين بخش عظيم و معتبر اقتصادي ميسر است و هرگونه چالش در اعتبار اين بخش، در حقيقت چالشي ژرف فراروي حركت هاي عمومي اقتصادي و تامين نيازهاي اساسي و حتي امنيتي، سياسي كشور به شمار مي رود.
نفت، فرصت است و آنها كه فراز و نشيب هاي تاريخ نفت را همواره در خاطر داشته و با اتكا بر تحليل هاي كهنه و متعلق به چندين دهه گذشته و به دور از نگاهي واقع گرا به تحولات بنيادي و عميق حادث شده در مجموعه ترتيبات سياسي - اقتصادي بين المللي چه در بخش هاي توليدي و صنعتي، چه در بخش هاي انرژي هاي رقيب و چه مطامع و برنامه هاي جديد نفت خواران كه با بياني مدرن و گاه حتي با خشونتي فراتر از خشونت هاي قرن گذشته خودنمايي مي نمايد و نيز بدون توجه به فرصت هاي درخشاني كه اين موهبت الهي فراهم مي سازد و صرفاً با بزرگنمايي ناكامي هاي مقطعي گذشته، نفت را تا حد «فتنه» به جاي «فرصت» نزول مي دهند قطعاً نياز به بازنگري در بينش خود دارند. اين ماده كه به ترتيب طي يك قرن به قيمت هاي واقعي تقريباً ارزش ثابتي داشته است بايستي به عنوان يك فرصت ملي به سرمايه اي مولد تبديل كه از اين رهگذر هم به ارزش هاي افزوده بيشتر دست يافته و هم به رشد اقتصادي و هم «توان بالاي ملي» نايل شويم.
جهان آينده در دست كساني است كه خود را باور داشته، و از «فرصت ها» به دليل مشكلات و حتي احتمال ناكامي هاي مقطعي دست برنداشته و با گذر از مسائل، از هر فرصتي فرصت هاي جديد خلق كرده و اين زنجيره را به نسل هاي بعدي مي سپارند. اگر امروز و در جهان افسانه اي صنعتي بخواهيم مفهومي براي «برتري» تعريف كنيم شايد بتوانيم به صورتي نمادين و شايد بسيار نزديك به واقعيت آن را در يك لغت خلاصه نماييم و آن هم چيزي جز «تكنولوژي» نيست. عوامل اصلي جهت دست يافتن به تكنولوژي و فناوري هاي برتر را مي توان در، فراهم كردن نقدينگي ضروري، تعامل سازمان يافته، آگاهانه و مداوم با صاحبان فناوري و ايجاد روابطي معتبر مبتني بر احترام متقابل با كشورهاي داراي فناوري دسته بندي كرد. نفت در كشور ما تمامي عناصر لازم را چه در تامين نقدينگي هاي ضروري، چه تضمين تعامل با صاحبان تكنولوژي در بخش نفت و پشتيباني و ايجاد زمينه هاي اين گونه تعامل در بخش هاي ديگر اقتصادي و چه با وابسته كردن بسياري از كشورهاي صاحب فن به قراردادهاي نفتي و ايجاد روابط معتبر با آنها را دارا است و به اين ترتيب بالاترين فرصت ملي جهت دستيابي به برتري تكنولوژيكي به حساب مي آيد. اقتصاد بدون نفت براي كشوري نفت خيز چون ايران، تنها با بهره گيري موثر، آگاهانه و مدبرانه از اين فرصت و موهبت الهي يعني «نفت» بهره گيري از ابعاد گوناگون آن به شرح فوق و در سايه حمايت هاي ملي ميسر است و به فراموشي سپردن و يا مواجه كردن آن با چالش هاي نفس گير، اگر نگوييم كه هدف را از بين خواهد برد حداقل آن را با تعويق طولاني و هزينه هاي فراواني روبه رو خواهد ساخت.
*  قائم مقام مديرعامل شركت ملي نفت ايران

راكفلر از آغاز تا پايان
ترجمه: عباس فتاح زاده
جان دي. راكفلر يك امپراتوري نفتي را بنا كرد. رقبايش را به خاك سياه مي نشاند، با اين حال يكشنبه ها هم به كليسا مي رفت.
•••
داستان زندگي جان دي. راكفلر در واقع ۳۰۳ سال قبل از تولدش شروع شد، يعني زماني كه گروهي باور كردند خدا با صاحبان پول است. اين اتفاق در سال ۱۵۳۶ ميلادي روي داد و مكان آن نيز شهر بازل سوئيس بود. يوهانس كالوين در نوشته هاي خويش از روح هايي فقير سخن به ميان آورد كه از همان آغاز تولد جهنم برايشان تعيين شده است. او همچنين گروهي را ذكر كرد كه براي ثروتمند شدن برگزيده شده اند.
كالوين مدتي بعد مرد، اما كالوينيست ها همچنان به حيات خود ادامه دادند. آنها مي گفتند خدا به كساني كه زرنگ و صرفه جو باشند پاداش مي دهد. بدين ترتيب همان چيزي پديد آمد كه ماكس وبر، جامعه شناس آلماني، بعدها آن را روح كاپيتاليسم ناميد. ثروت اندوزي بوي تعفن خود را از دست داد. به عبارت ديگر چنين گفته مي شود كه كسب ثروت در طول دوران زندگي نمي تواند دليلي براي نگراني پيرامون حيات پس از مرگ باشد. هيچ چيز نمي توانست بيش از اين موضوع انگيزه و جاذبه براي كار و ثروت اندوزي ايجاد كند.
016135.jpg

از پدر به پسر، از برادر به همسايه ـ ايده جديد مرزهاي كشورها، اقيانوس ها و قرن ها را درنورديد. اين ايده پيشه وران، تجار، كشاورزان و كارخانه داران را در يد قدرت خويش گرفت و بالاخره روح و روان مردي را تسخير كرد كه در هشتم ژوئيه ۱۸۳۹ در آمريكا و در شهر كوچكي به نام ريچفورد واقع در ايالت نيويورك به دنيا آمد. اين مرد وقتي كه نوجواني كم سن و سال بود شيريني تهيه مي كرد و با فروش آن به خواهر و برادرهايش سود به دست مي آورد. اين مرد هر سال روزي را كه اولين شغلش را كسب كرد جشن مي گرفت. اين مرد مي گفت: «وظيفه پول در آوردن، وظيفه اي الهي است. بايد از نهايت توانايي هاي خود در اين زمينه بهره ببريم.» اين مرد قرار بود ثروتمندترين مرد كره زمين شود. نام او جان داويسون راكفلر بود.
محيط پيرامون وي را منطقه وحشي شرق آمريكا تشكيل مي داد، آن هم در ميانه قرن نوزدهم. ميليون ها مهاجر از سراسر دنيا روانه كشور شده بودند و مي خواستند زندگي كنند. جايي كه تا ديروز تنها درختان رشد مي كردند، به يك باره خانه و كارخانه ها سر برآوردند. كالسكه ها به حركت در آمدند و ماشين هاي بخار سوت كشيدند. در بحبوحه چنين وضعيتي پدر جان فروشنده اي دوره گرد بود كه بعضي مواقع در روستاها خودش را پزشك جا مي زد و به مردم نادان و بينوا هرگونه اشربه و خوراكي اي را به جاي دارو مي فروخت. مادر جان هم دهقان زاده اي پرهيزگار و عابد بود كه بچه هايش را با انجيل و تركه چوب تربيت مي كرد. اين زوج چهار پسر و دو دختر داشتند، اما پولشان آن قدر كم بود كه نمي توانستند هميشه براي بچه هايشان لباس داشته باشند. جان و برادرانش معمولاً در كلاس درس وقتي كه قرار مي شد عكس دسته جمعي گرفته شود، به علت كهنه بودن لباس هايشان از جمع شاگردان خارج مي شدند. سال ها بعد يكي از همسايگان سابقشان گفت: «يادم نمي آيد آن زمان كودكاني فقيرتر از آنها را ديده باشم. » اين حرف را وي در زماني به زبان آورد كه نيمي از دنيا راكفلر را مي شناخت و خبرنگاران و بيوگرافي نويسان به دنبال حقايق زندگي گذشته خانواده راكفلر بودند.
خبرنگاران به جز موضوع لباس هاي جان نتوانستند چيز چندان ديگري در مورد دوران مدرسه اين شاگرد رنگ پريده و نه چندان سرزنده پيدا كنند. عملكرد او در مدرسه چندان برجسته نبود. به جز در درس رياضيات در ساير درس ها نمره هاي ضعيفي مي گرفت. كمتر افرادي مي توانستند همانند او محاسبات ذهني انجام دهند. در ۱۶ سالگي به همراه والدينش به كلولند در اوهايو نقل مكان كرد. در آنجا پس از اتمام دبيرستان شغل حسابداري را در يك تجارتخانه برگزيد. روز ۲۶ سپتامبر ۱۸۵۵ اولين روز كاري او محسوب مي شود.
پشت ميزش مي نشست و دائماً مشغول جمع و تفريق بود. كاري كه خيلي ها آن را خسته كننده مي دانستند از نظر وي وسوسه برانگيز محسوب مي شد. صبح ها ساعت شش و نيم در اداره بود و اغلب تا نيمه شب همان جا مي ماند. بسياري از ساعات را بدون دريافت اجرت اضافه كاري مي كرد. ران چرنوف، نويسنده بيوگرافي راكفلر، بعدها از عملكرد وي چنين نتيجه مي گيرد: «كار كردن به وي نوعي آزادي مي بخشيد. او احساس مي كرد كه با كار كردن هويتي جديد پيدا مي كند. » جان تنها يكشنبه ها را به خود استراحت مي داد. در آن روز به كليسا مي رفت و حتي به كودكان انجيل هم درس مي داد. از همان آغاز بخشي از درآمد خويش را به كليسا هديه مي كرد. چندان هم به تشويق ديگران اهميتي نمي داد. كارل گوستاو يونگ، روانشناس مشهور، يك بار طي يك سخنراني خويش راكفلر را مردي دانست كه در ضميرش تنها براي يك كلمه جا وجود دارد: من.
سه سال و نيم بعد از اولين روز كاري اش از رئيسش درخواست كرد كه حقوقش را افزايش دهد، اما وي سر باز زد. راكفلر كه معتقد بود به اندازه كافي در كارش خبره شده، شغلش را رها كرد و يك تجارتخانه مستقل براي خودش تاسيس كرد. البته او در اين هنگام يك دوست انگليسي به نام موريس كلارك را نيز در كنار خود داشت. تجارت آنها رونق زيادي پيدا كرد. سيل مهاجران به كشور ادامه داشت و اقتصاد آمريكا رشد مي كرد. بروز جنگ داخلي هم ميزان تقاضا را افزايش داد. سربازان و كارگران كارخانه ها به غذا احتياج داشتند و كشاورزان به بذر. كلارك و راكفلر اين چيزها را به آنها مي فروختند. آنها در اوهايو لوبيا معامله مي كردند، در ميشيگان گندم و در ايلي نويز نمك و گوشت خوك. پس از اندكي به سراغ محصول جديدي آمدند كه روز به روز بيش از گذشته جاي روغن هاي حيواني را در فانوس ها و چراغ هاي خانه ها مي گرفت: نفت استخراج شده در پنسيلوانيا. در آن زمان با نفت همان برخوردي مي شد كه دهه ها بعد با رايانه يا اينترنت صورت گرفت: گروهي فكر مي كردند كه بايد از اين به بعد براي طلا نام ديگري به كار برد و گروهي ديگر مي ترسيدند كه مبادا نتوان مدت زيادي با آن به تجارت پرداخت. راكفلر هم ابتدا مردد بود اما بعد او و كلارك يك پالايشگاه كوچك خريدند. از آن جايي كه پالايشگاه سودآور بود راكفلر وام هاي متعددي يكي پس از ديگري گرفت تا بتواند تجارت نفت را توسعه بدهد. پالايشگاه وي به صورت پيوسته رشد مي كرد، هنگامي كه كلارك رشد بي حد و حصر و سريع فعاليت هايشان را مورد انتقاد قرار داد ميان او و راكفلر شكاف ايجاد شد. اختلافات ريشه دوانيد و بالاخره شركت آنها منحل و به حراج گذاشته شد. هم كلارك و هم راكفلر مصمم بودند در حراج پيروز شده و شركت را در اختيار بگيرند. بدين ترتيب اوايل فوريه ۱۸۶۵ در يكي از آخرين روزهاي جنگ داخلي آمريكا در يك دفتر اداري تنگ در كلولند دو مرد جوان كه ديگر دشمن هم محسوب مي شدند قدرت مالي خود را به بوته آزمايش گذاشتند. كلارك در زندگي بسيار دست و دلباز و تجملگرا بود اما از ريسك اقتصادي مي ترسيد. در مقابل راكفلر هر گاه يك ايده تجاري را مي پسنديد ديگر در راه دستيابي به آن از هيچ ريسكي نمي ترسيد. كلارك او را «بزرگ ترين بدهي سازي كه ديده است» مي ناميد. اين «كاپيتاليست به معناي واقعي» هرگونه پيشنهادي را كه رقيبش مي داد با يك رقم بالاتر بي اثر مي ساخت؛ تا آنكه بالاخره گفت: «۶۲ هزار و ۵۰۰ دلار!» و برنده حراج شد. كلارك تسليم شد و راكفلر بزرگ ترين پالايشگاه شهر را در اختيار گرفت. بعدها راكفلر گفت: «آن روز را من آغاز موفقيت خود در زندگي ام مي دانم. »
با پايان جنگ داخلي عطش نفت بيشتر شد. روز به روز مردم چراغ هاي خويش را بيش از گذشته با نفت پر مي كردند. جيمز گارفيلد، نماينده كنگره آمريكا، در سال ۱۸۶۵ نوشت: «حالا به جاي پنبه اين نفت است كه بر دنياي تجارت حكم مي راند. » با رشد مصرف نفت به تدريج افراد بيشتري به دنبال پول در آوردن از نفت استخراج شده در پنسيلوانيا افتادند. در كلولند، پيترزبورگ، نيويورك، فيلادلفيا و بوستون پالايشگاه هاي زيادي تاسيس شد. از آنجايي كه نفت توليدي اين پالايشگاه ها تفاوت چنداني با يكديگر نداشت، آنها تنها مي توانستند بر سر قيمت با هم رقابت كنند. هر كس ارزان تر توليد مي كرد، برنده بود.
برنده راكفلر بود. برخلاف گاتفريد دايملر، خالق اتومبيل، او محصول جديدي توليد نكرد. برخلاف هنري فورد، پدر توليد انبوه، او روش جديدي براي توليد مطرح نكرد. آنچه كه راكفلر بنا نهاد به همان اندازه كه پيش افتاده و ابتدايي به نظر مي رسيد، انقلابي بود. اين چيز قدرت گستردگي بود. وي با همراهي هنري فلاگلر، شريك جديد خود كه سابقاً كارخانه نمك داشت، شركت استاندارد اويل را تاسيس كرد. استاندارد اويل اولين شركت نفتي ايالات متحده محسوب مي شود. شركت مذكور را يكي از اولين شركت هايي در طول تاريخ مي دانند كه آنچه را امروز يكي از اصول اوليه تجارت شمرده مي شود مورد توجه قرار داد: مهم داشتن مزيت گستردگي. راكفلر جنگل ها و كشتي هاي بخار را مي خريد، بشكه هاي مورد استفاده براي نگهداري نفت را خودش توليد مي كرد، كار بارگيري و انتقال از طريق كانال ها و درياها را هم مستقيماً انجام مي داد. او مي خواست با چنين كاري سود خود را مستقل از نوسان هزينه هاي حمل و نقل و قيمت چوب كند. حتي جاسوس و مامور مخفي استخدام مي كرد، پالايشگاه هاي رقيب را مي خريد. برخي از پالايشگاه ها را تعطيل و برخي از آنها را هم با يكديگر ادغام مي كرد. او توليد را افزايش مي داد و قيمت ها را پايين مي آورد. بدين ترتيب بقيه رقبا تسليم و يا وادار به فروش مجموعه خويش مي شدند. تنها ظرف يك سال استاندارد اويل در كلولند از مجموع ۲۶ رقيب خود، ۲۲ عدد از آنها را تصاحب كرد. به زودي راكفلر صاحب مقادير عظيمي ذخاير نفت شد. در پي چنين وضعيتي او به مخاطبي محبوب در ميان شركت هاي راه آهن بدل شد. زيرا اين شركت ها بسيار مايل بودند كه كار حمل و نقل نفت توليد شده را بر عهده بگيرند. تنها راكفلر مي توانست پر شدن قطارهاي آنها را تضمين كند. در آوريل ۱۸۶۸ كورنليوس واندر بيلدت، غول صنعت راه آهن كه به اژدها معروف شده بود، نهايت توان خود را به كار برد تا در دفتر اين جوان ۲۹ ساله قرارداد نهايي را امضا كند. راكفلر از وضعيت موجود استفاده كرد و قرارداد را با شرط دريافت تخفيف هاي كلان امضا كرد. بدين ترتيب او توانست باز هم قيمت نفت را پايين آورده و همان طور كه خودش مي گفت: «عرق تعداد بيشتري از رقبا را در آورد. »
چند سال بعد بستر بازي تغيير كرد. حالا ديگر نفت از طريق خطوط لوله به نقاط مختلف كشور فرستاده مي شد، اما مهم ترين قاعده بازي همچنان پابرجا بود: بزرگ ترين ها برنده مي شوند. راكفلر تمامي زمين هاي منطقه اش را مي خريد تا رقبا نتوانند در آنها خطوط لوله نفت بسازند. او در غرب پنسيلوانيا شبكه اي عظيم از خطوط لوله مختص خويش ايجاد كرد. چرنوف، نويسنده بيوگرافي راكفلر، مي نويسد: «به محض آنكه يك كاوشگر نفت به نفت مي رسيد، استاندارد اويل در كنارش حاضر مي شد تا منابعش را استخراج كند. اين كار هم بقاي توليدكنندگان نفت را تضمين مي كرد و هم وابستگي بي چون و چرايشان را به استاندارد اويل. »
استاندارد اويل به تدريج چنان رشد كرد كه به قدرت انحصاري بدل شد. اوايل دهه ۱۸۸۰ استاندارد اويل كه مقر آن در خيابان برادوي شماره ۲۶ در شهر نيويورك بود به كمك شركت هاي تابعه حدود ۹۰ درصد فعاليت هاي پالايش نفت در آمريكا را تحت كنترل داشت. راكفلر تقريباً كل فعاليت هاي توليد را در سه پالايشگاه عظيم كه بسيار سودده تر از تاسيسات كوچك بودند، متمركز كرد. ده ها سال بعد آلفرد دي. چندلر، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، به اين نتيجه رسيد كه اقدام مذكور سود راكفلر را دو برابر كرد و پايه هاي يكي از بزرگ ترين محل هاي تجمع ثروت در تاريخ صنعت را بنا نهاد.
منبع: دي سايت

نگاه اقتصادي
وضعيت گردشگري در فرانسه
ناتاشا تانو
ترجمه: رضا علي اكبرپور
در اثر سوء قصدها، جنگ ها، بيماري هاي مسري، بلاياي طبيعي و خلاصه در بستري از ركود اقتصاد جهاني، صنعت گردشگري، در بحران فرو رفته است. در حالي كه اين بخش را به عنوان بزرگترين صنعت درآمدزا در قرن بيستم و يكم مطرح مي كردند، اما وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر به قرباني شدن گردشگري انجاميد.
سوءقصدهاي نيويورك مانند هر فاجعه اي ديگري شايعات و توهمات بيشماري را به دنبال داشت: بخش گردشگري در رخوت و ركود فروخواهد رفت، گردشگران سراسر جهان ديگر سوار هواپيما نخواهند شد و تعطيلات را در شهر خود خواهند گذراند، آژانس هاي مسافرتي دفاتر خود را تعطيل خواهند كرد و. . . اما اگر به درستي بنگريم، گردشگري هر چند از رونق تمام عيار برخوردار نيست اما نمي توان از ركود كامل نيز سخن گفت. برخي از مقصدهاي توريستي با لطمات جبران ناپذيري روبه رو شده اند. اما گردشگران مسير خود را به سوي نقاط ديدني ديگري تغيير داده اند. به هر حال آن فاجعه اي كه براي اين صنعت پيش بيني مي شد، تحقق نيافته است.
آنچه در پي مي آيد نگاهي است به وضعيت گردشگري در فرانسه. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، دست اندركاران صنعت توريسم نفس در سينه حبس كردند. رنه - مارك شيكلي، رئيس مركز مطالعات آژانس هاي مسافرتي، به ياد دارد كه «ما مرگ خود را به چشم مي ديديم. » در آن موقع پيش بيني مي شد كه ۲۵درصد از سرمايه نهفته در اين بخش نابود خواهد شد. برخي از آژانس هاي مسافرتي با متوقف كردن برنامه اجاره اتاق هاي هتل ها و صندلي هاي هواپيماها، تخم وحشت را در دل دست اندركاران كاشتند. اما همه اين اقدامات فقط به كاهش ۵ درصدي در روند رشد اين صنعت انجاميد، در حالي كه گردشگري دوران طلايي ده ساله اي را با ۵ درصد رشد سالانه پشت سر گذاشته بود. رنه - مارك شيكلي به خاطر مي آورد: «مشتري ها به ما مراجعه مي كردند و ما هيچ نوع خدماتي نمي توانستيم به آنها ارائه بدهيم. » سال ۲۰۰۲ نيز شاهد كاهشي ۵ درصدي بود. اما در سال جاري، زمستان با رونق توريسم آغاز شد و همين امر باعث شد تا دامنه خسارات ناشي از جنگ و اپيدمي سارز در سه ماهه دوم تا اندازه اي كمتر باشد. در نتيجه اين بخش در طول دو سال گذشته فقط ۱۰ درصد سقوط داشته است (و نه ۲۵ درصدي كه پيش بيني مي شد).
ژان - فرانسوا ريال، مدير شركت «مسافران جهان»، تاكيد مي كند: «با توجه به وضع موجود، ما اكنون به ته چاه رسيده ايم. يعني هر چند كه وضعيت ناگوار است، اما از اين ناگوارتر نخواهد شد. » اين در حالي است كه شركت او ۳۰ درصد از درآمد خود را مديون منطقه آسياست كه اكنون به دليل بيماري سارز يكي از بحراني ترين مناطق از نظر صنعت گردشگري محسوب مي شود.
اما توضيحي كه رنه - مارك شيكلي ارائه مي دهد اندكي تناقض آميز است: «خوش اقبالي و بداقبالي ما ناشي از آن است كه فرانسوي ها كمتر مسافرت مي كنند. » از هر ده فرانسوي، هشت نفر تعطيلات خود را در فرانسه مي گذرانند. درواقع فقط ۱۶ درصد از مسافرين فرانسوي پا از مرزهاي كشور خود فراتر مي نهند؛ اين رقم براي آلماني ها بين ۵۰ تا ۶۰ درصد است. در حالي كه بازار مسافرت در كشور آلمان در وضعيت فاجعه باري به سر مي برد، آژانس هاي فرانسوي به دليل فعاليت در عرصه توريسم انفرادي، لطمات كمتري از بحران توريسم جمعي ديده اند. به گفته ژان - فرانسوا ريال، «فرانسوي هاي مسافر بيشتر از حد متوسط داراي اطلاعات هستند و لذا بيش از هر زمان ديگر ميل به رفتن دارند. »
آژانس هاي مسافرتي وضعيت متفاوتي نسبت به يكديگر دارند. بيشترين لطمه متوجه آنهايي بوده كه مشتريان خود را از طبقات متوسط جامعه انتخاب مي كنند.
ژرژ كلسن، مدير شركت مسافرتي فرام، مي گويد: «وقتي مردم از يكسو شاهد افزايش بيكاري و از سوي ديگر نگران امتحانات فرزندان خود هستند، كسي به تعطيلات نمي انديشد. » و باز هم مثل هميشه، اين شركت هاي تخصصي هستند كه در وضعيت بهتري به سر مي برند. شركتي مانند «مسافرين جهان» كه فعاليت هاي خود را بيشتر به مفهوم «سفر» متمركز مي كند تا مفهومي كه «تعطيلات» نام دارد، و يا شركتي مانند دوناتلو كه فقط در عرصه مسافرت هاي تجملي به ايتاليا فعال است، موفق تر از سايرين بوده اند. براي آژانس هاي مسافرتي اينترنتي، بحران فعلي يك نعمت محسوب مي شود. شركت هاي اينترنتي كه درواقع مسافرين را از شركت هاي بزرگ به عاريه مي گيرند و قيمت هاي مناسبي به مشتريان اغلب شهرنشين ارائه مي كنند، اكنون با رشد چشمگيري روبه رو شده اند. در سال ،۱۹۹۱ جنگ خليج فارس به زايش شركت هايي مانند دگريفتور انجاميد كه خدمات خود را بر روي Minitel ارائه مي كردند. جنگ سال جاري در عراق نيز بر شتاب اين گونه شركت ها افزوده است. پس از سوءقصدهاي دارالبيضا انتظار مي رفت كه از تعداد مسافرين به مغرب كاسته شود. مدير شركت Go مي گويد: «مردم به زندگي در كنار خطر عادت كرده اند، درواقع خطر جنبه اي عادي به خود گرفته است. مشتريان معتقدند كه از اين پس، در هر كجا سوءقصدي مي تواند اتفاق بيفتد، چه در دارالبيضا و چه در پاريس.» آنان حملات مسلحانه را چيزي مانند تصادف اتومبيل مي دانند. جاذبه هاي مراكش به قوت خود باقي است و اين كشور به يكي از مقصدهاي ممتاز براي تعطيلات آخر هفته تبديل شده است. بيماري سارز هر چند كمتر از گريپ و مالاريا قرباني داشته است اما به اين دليل كه از طريق هوا منتقل مي شود ترس و وحشت زيادي براي مسافرين آفريده است. حتي كشورهايي كه آلوده به اين بيماري نشده اند، مانند ژاپن و كامبوج و نيز ويتنام كه بر بيماري غلبه كرده است خسارات زيادي متحمل شده اند. اكنون گردشگران اندكي را مي توان در آسيا مشاهده كرد.
فرانسوي ها كمتر به آمريكا مي روند، نه به دليل ترس از هماوردطلبي جورج بوش، بلكه به خاطر اينكه استقبال خوبي از آنان به عمل نمي آيد. البته آمريكايي هاي زيادي نيز در پاريس ديده نمي شوند. آنان از مواضع ژاك شيراك به هنگام جنگ عراق هنوز ناراحت هستند و از سويي نيز از عدم استقبال فرانسويان مي هراسند. از ماه ژانويه به اين سو، از تعداد آمريكايي هايي كه اقيانوس اطلس را به مقصد اروپا مي پيمودند ۲۵ درصد كاسته شده است. اما مي توان اين دلگرمي را به ساكنان سرزمين گل داد كه: «فرانسه مقصد شماره يك مسافرت هاي كوتاه مدت در اروپا است.»
منبع: نوول ابسرواتور

حاشيه اقتصاد
• دولت عليه دولت
در قانون تأسيس وزارت راه و ترابري اين اختيار به وزير تفويض شده تا نسبت به اصلاح قيمت ها اقدام كند. عليرغم اين قانون و سياست وزارت راه و ترابري در جهت كاهش وابستگي خدمات اين وزارتخانه به بودجه دولت رئيس سازمان بازرسي و نظارت بر قيمت كالاها گفت: مقاومت سازمان هواپيمايي در مقابل مصوبه ستاد بررسي و كنترل قيمت ها تخطي آشكار از قانون است و به همين دليل پرونده اين سازمان همچون راه آهن به سازمان تعزيرات حكومتي ارسال شده است. اين در حالي است كه وزير بازرگاني بارها مواضعي در تأييد آزادسازي اقتصادي و واقعي شدن قيمت ها اتخاذ كرده و هفته پيش نيز در گفت وگو با يك روزنامه صبح از افزايش قيمت آرد دفاع كرده بود. حال معاون وي دو سازمان اقتصادي را به همين جرم به وزارت دادگستري معرفي كرده است. شنيده شده است وزير بازرگاني قصد دارد مدير يكي از شركت هاي تابعه وزارت بازرگاني را به رياست اين سازمان بگمارد.

• نيروگاه بوشهر حيثيت روسيه است
016130.jpg

سفير ايران در مسكو كه براي ديدار يك روزه به تهران آمده بود روز سه شنبه پيش از ترك فرودگاه مهرآباد گفت: دولت روسيه براي حفظ استقلال كشورش هم كه شده نيروگاه بوشهر را تمام خواهد كرد.
وي در گفت وگو با خبرنگار همشهري اظهار داشت: اين مسئله به منزله حيثيت ملي روس ها محسوب مي شود و مطمئن باشيد چنانچه روس ها بخواهند تسليم فشارهاي خارجي شوند حيثيت ملي شان به خطر خواهد افتاد. غلامرضا شافعي در مورد زمان اتمام نيروگاه اتمي بوشهر گفت: مسئله اي در مورد لزوم انتقال زباله سوخت هسته اي به روسيه پيش آمده بود كه ايران با آن موافقت كرد اما برخي مشكلات حقوقي براي انتقال اين زباله ها بين مقامات روسيه به وجود آمده كه با حل اين موضوع به احتمال زياد نيروگاه بوشهر با دو سال تأخير و در سال ۲۰۰۵ افتتاح خواهد شد. وي با استناد به معاهده ۱۹۶۲ گفت: جامعه بين الملل بايد بپذيرد كه استفاده از انرژي هسته اي حق مسلم ايران است. به نظر مي رسد سفر شافعي به تهران در ارتباط با گزارش اخير البرادعي صورت گرفته باشد. مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي اين هفته طي گزارشي در نشست شوراي كلام (هيأت اجرايي) اظهار داشت: مسائل مربوط به تكميل و تصحيح اظهارنامه و گزارش ايران و تحت پوشش قرار گرفتن كامل آن در سيف گارد «سيستم نظارتي» همچنان ادامه دارد. وي از ايران خواسته است از اماكن مختلف براي روشن ساختن موارد نامفهوم در زمينه غني سازي اورانيوم بازديد انجام دهد.گويا مشكل آژانس بين المللي انرژي هسته اي با ايران به مقدار كمي مواد هسته اي برمي گردد كه سال ها پيش ايران از چين خريداري كرده و آن را گزارش نكرده است. دبير شوراي عالي امنيت نيز با موضع گيري در اين زمينه علت عدم ارائه گزارش ايران را كم اهميت خواندن مقدار مواد هسته اي وارداتي از چين دانست.

• گشايش بازار گردشگري چين
روزنامه آلماني دي ولت در مقاله اي تحت عنوان «چين بازار توريسم را مي گشايد» خبر از طرح هاي جديد پكن براي ورود خارجي ها به بازار توريسم اين كشور داده است. به نوشته اين روزنامه چيني ها براي آنكه درآمد كشورشان از توريسم را در كنار رشد صنعتي خويش تقويت كنند، قصد دارند تسهيلات قابل توجهي را براي سرمايه گذاران خارجي اي كه مايل به سرمايه گذاري در رشته توريسم در چين باشند، فراهم كنند.

• موفقيت ايرباس
در حالي كه صنعت هوانوردي جهان طي سال هاي اخير حال و روز خوشي ندارد، ظاهراً شركت هواپيماسازي ايرباس خيلي ضرر نمي كند. اين شركت موفق شده تا قراردادهاي بزرگي براي ساخت هواپيما دريافت كند. خطوط هوايي امارات كه در سال هاي گذشته همواره جزو بهترين خطوط هوايي دنيا بوده، سفارش ساخت ۴۱ فروند هواپيماي جديد ايرباس را داده است. اين سفارش خود به تنهايي مي تواند كمك بزرگي به موفقيت پروژه ساخت ايرباس غول پيكر مدل A-380 بنمايد.

اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
زندگي
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |