شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۸- May, 24, 2003
با فرش تا عرش
012610.jpg
بهمن احمدي امويي
سؤال: سرسگ دم را تكان مي دهد يا اين دم سگ است كه سر را تكان مي دهد؟
جواب: سرسگ دم را تكان مي دهد.
سؤال: چرا؟
جواب: چون سر باهوش تر است. اگر دم باهوش تر بود، سر را تكان مي داد.
•••
چشمان روشن و پوست سفيد صورت پروين ۱۲ ساله، خيلي با چهره ديگر روستاييان ده «دارجونه» همخواني ندارد. او تا كلاس اول راهنمايي درس خوانده و دو سالي است كه ترك تحصيل كرده است. بخش عمده اي از وظايف مادر و جمع وجور كردن خانواده پرجمعيت شان خيلي زودتر از آنچه كه بتوان فكرش را كرد، به گردن او افتاده است.
در انتهاي اتاقي تاريك كه پنجره كوچك آن با پرده ضخيمي پوشيده شده و از آن به عنوان آشپزخانه استفاده مي شود، يك دار قالي بر پا است. پروين روزي پنج شش ساعت را در پاي اين دارقالي مي گذراند. «از بس ريزبافت است، اصلاً بالا نمي رود... گاهي اوقات فكر مي كنم كه خيلي كار خسته كننده اي شده؛ هرچند وقت كه به پشت سرم نگاه مي كنم، انگار هنوز سر جاي خودم هستم و هيچ جلو نرفته ام، نمي دانم كي تمام مي شود.»
پروين همين طور كه با حجب و حياي ويژه روستاهاي چهارمحال و بختياري سرش را به زير انداخته و از شرم سرخ شده، دست از قالي بافي بر مي دارد، با انگشتانش ور مي رود «پارسال كه از درس خواندن خسته شدم، گفتم مي روم قالي بافي مي كنم. يك آقاي شهرضايي كه به زنان و دختران ده دار قالي و نخ و پشم مي دهد تا قالي ببافند و پس از فروش نصف قيمت را به بافنده مي دهد، به من هم يك دار قالي ابريشمي ۵/۱ در ۶۵/۱ متري داد...»
خودش را بيشتر جمع مي كند. به نظر خيلي كوچك تر از يك ساعت پيش است: «يك سال طول كشيد كه آن را ببفام؛ ابريشمي ريزبافت، خيلي به كندي بالا مي رود، بعد از يك سال همان مرد آمد و قالي را برد كه بفروشد.»
قالي ابريشمي پروين پس از يك سال ۸۰ هزار تومان فروخته شد. البته به قول آن مرد شهرضايي. به پروين هم ۴۰ هزار تومان داد. او حالا يك قالي ديگر دار كرده است. ابريشمي اما بزرگ تر از پارسال. پروين با ناراحتي مي گويد: «مي خواهم درس بخوانم. از اين كه ترك تحصيل كرده ام پشيمانم. اين قالي كه تمام شد مي روم سر كلاس درس. با قالي بافتن به جايي نمي رسم. حداكثر مي شوم مادرم. با پنج بچه...» صداي ريز مادرش به زحمت شنيده مي شود «اگر درس بخواند يك بهانه اي براي شوهر نكردن دارد، اما قالي بافتن و در خانه ماندن نمي شود. همين كار را هم مي تواند در خانه شوهرش بكند.»
فرش به جاي نفت
تا پيش از انقلاب فرش دستباف ايران كه اين روزها به هزاران زحمت و تبليغ نام صنعت بر آن گذاشته شده، حدود ۶۰ درصد بازار فرش دستباف جهان را در اختيار داشت؛ از آمريكا تا ژاپن و اروپا و كشورهاي عربي و حتي شوروي سوسياليستي كه خيلي با فرش دستباف زير پا و روي ديوار ميانه اي نداشتند، فرش ايراني زير پايشان خاك مي خورد و بر قيمتش افزوده مي شد. بالاخره فرش ايراني هر چه پاي بيشتري مي خورد، رنگ و رويش شاداب تر و تازه تر مي شد. با پيروزي انقلاب دو ديدگاه متفاوت در مورد گسترش و يا عدم گسترش فرش در ميان تصميم گيران و دست اندركاران دولت ميرحسين موسوي، تا سال ها محل مناقشه و چالش بود. تعدادي از وزراي دولت وي كه از ميان بازاريان سنتي برخاسته بودند و يا مورد حمايت سياسي ـ اقتصادي آن بازاريان بودند، خواهان گسترش صنعت فرش و سرمايه گذاري بر روي آن شدند. آنها بر اين باور بودند كه با صنعت فرش و با استفاده از توان زنان و مردان روستايي كشور مي توان به مقابله با محاصره اقتصادي كه گفته مي شد از سوي آمريكا و غرب بر ايران تحميل شده بود، رفت و صادرات غيرنفتي كشور را به شدت رونق داد. كار به جايي رسيده بود كه يكي از آنها در جلسه اي گفته بود: «ما با فرش كشور را به عرش خواهيم رساند.»
ظاهراً حرفشان هم درست بود. مواد اوليه توليد فرش آن هم از نوع مرغوبش در كشور به وفور يافت مي شد؛ تقريباً در هر خانه روستايي يك و يا دو دار قالي بر پا است و نياز هم به دانش فني نداشت. از همه اين ها گذشته از نظر فني و شرعي هم كاملاً قابل توجيه بود؛ برخي از آنها كه برنامه ريزي براي رونق و پيشبرد اقتصاد را خلاف شرع و اسلام مي دانستند، اصرار بيشتري بر آن مي كردند. قالي بافي هم كه نياز به برنامه ريزي نداشت. اما اصل قضيه در جاي ديگري بود، آنها و يا نزديكانشان سال ها بود كه سررشته صادرات فرش دستباف كشور را در دست داشتند و با بروز انقلاب و فراري شدن رقباي قدرتمند، با نفوذ و كليمي آنها كه سرنخ صادرات فرش كشور را پيش از انقلاب در دست داشتند، به راحتي مي توانستند، در اين زمينه انحصاري عمل كنند. از سوي ديگر ميرحسين موسوي نخست وزير و تعدادي از مشاوران و وزرايش به شدت با اين نظر مخالف بودند. آنها بر اين باور بودند كه فرش دستباف كشور ظرفيتي بيش از اين براي رشد و توسعه ندارد. بنابراين بايد به جاي سرمايه گذاري بر توسعه فرش، توجه به توليد ديگر كالاهاي روستايي كشاورزي، از قبيل گوشت، دام، محصولات لبني، گندم و برنج و... كرد.
به ويژه اين كه در آن روزها نياز شديدي به سرمايه احساس مي شد و به دست آوردن آن بسيار زحمت مي برد. به نظر اينان آنچه را كه مي توان با سرمايه گذاري كلان بر روي صنعت فرش به عنوان صادرات به دست آورد، در مقابل سرمايه گذاري بر روي توليد ديگر كالاهاي كشاورزي و خودكفايي و احتمالاً صادرات آنها دو چندان خواهد بود. تسلط طرفداران ايده گسترش توليد فرش دستباف، بر وزارت بازرگاني و اتاق بازرگاني و همچنين نفوذ گسترده آنها بر بسياري از روحانيون تاثيرگذار موجب شد تا ميرحسين موسوي در برابر خواست آنها تن به شكست دهد. همانند ديگر شكست ها و عقب نشيني هايي كه در آن سال ها با جناح بازار داشت.
جنگ و درگيري هاي داخلي سياسي و چالش شديد گروه ها براي كسب بخش بيشتري از كيك قدرت، موجب شد تا دولت نتواند ساز و كار لازم را براي سازماندهي روستاييان و جايگزين شغل فراهم كند. همه اين مسائل موجب شد تمام توان و انرژي ميرحسين موسوي معطوف جنگ شود و انديشه هايش امكان بروز نيابد. و بدين ترتيب فرصت براي كساني فراهم شد كه مي گفتند: «اگر آنها (غرب) از ما نفت نخرند، ما از فروش قالي كشور را اداره خواهيم كرد.»
همه براي فرش
حالا ديگر شركت سهامي فرش پيش از انقلاب كه عهده دار امور و كارهاي فرش دستباف بود و نزديك به ۶۰ درصد بازار جهان را در اختيار داشت، تبديل به ،۱۰ ۱۲ نهاد و بنياد متعدد شد.
صادرات فرش از قديم الايام سودآور بود و ظاهراً هم نياز به تخصص نداشت، فقط كافي بود جنس و بار كاميون و كشتي و هواپيما، فرش ايران باشد، تا آن را روي دست ببرند! بنياد شهيد، بنياد مستضعفان، وزارت صنايع، وزارت جهاد، وزارت بازرگاني، شركت هاي تعاوني و سازمان همياري هاي شهرداري هاي بعضي از شهرها و چندين شركت خصوصي و دولتي كه از يكسري رانت ها نيز برخوردار بودند، وارد اين وادي شدند. اما همه چيز آن طور كه فكر مي كردند، پيش نرفت.
آن هايي كه تا پيش از انقلاب سر نخ واردات فرش را در اختيار داشتند، توان، تجربه و تخصص خود را به كشورهاي تركيه، پاكستان، هند، چين و نپال منتقل كردند. حالا ديگر سهم ايران از بازار جهاني ۳۰ درصد شده و كسي به راحتي فرش دستباف ايراني نمي خرد. انبارهاي فرانكفورت آلمان پر از فرش هاي ايراني است و روي دست مانده است. آن چند نفر معدود ابتداي انقلاب هم به اندازه كافي تكثير شده اند. حدود هزار نفر صادرات فرش دستباف ايران را در قبضه قدرت خود دارند. هر نوع امتيازي را هم كه خواسته اند در تمام اين سال ها از همه دولت ها گرفته اند، دولت سازندگي و دولت اصلاحات براي آنها فرقي نكرده است.
هيچ عوارضي بر صادرات فرش وجود ندراد، هيچ گونه مالياتي از صادركنندگان فرش گرفته نمي شود، درجه بندي فرش حذف شده، پيمان سپاري از ميان رفته و ارز حامل از صادرات فرش تضمين شده و...
آنها روابط سنتي خود را حفظ كرده و گسترش هم داده اند. با كمك نيروهاي سياسي اي هم كه در هرم قدرت داشتند. آنچه را كه مي خواستند به دست آوردند.
در تمام اين سال قيمت مواد اوليه و دستمزد قالي بافان به عنوان دو ضلع ديگر از مثلث صنعت فرش كشور با حداقل رشد قيمت ها روبه رو بوده است. در چهار پنج سال گذشته كه اين دو كوچك ترين افزايش قيمتي نداشته اند. در واقع صادركنندگان فرش دستباف كوچك ترين فشاري را نيز از زاويه نرخ تورم احساس نكرده اند. صادركنندگان با امتيازات ويژه فربه تر و بافندگان ضعيف تر. پس از اين همه سال آن همه نهاد و وزارتخانه كه وارد عرصه فرش شدند، با تجربه اي تلخ حدود ۱۰ هزار ميليارد ريال هم به سيستم بانكي بدهكارند و بانك ها نمي دانند اين پول را از چه كسي، چگونه و كي دريافت كنند.
بي سوادي براي فرش
اقتصاددانان جامعه شناس، توجه ويژه بازاريان سنتي و نيروهاي سياسي ـ اقتصادي همسو با آنها را به توسعه فرش دستباف، ناشي از خاستگاه اجتماعي ـ سياسي آنها مي دانند. در اين نگرش افزايش آگاهي، تخصص گرايي و كار مبتني بر برنامه ريزي و آينده نگري، مذموم شناخته مي شد و به خودي خود خطرناك محسوب مي شود. بنابراين هر چه زنان و دختران از سواد و دانش كمتري برخوردار باشند و كمتر زمينه اي را فراهم كنند كه وارد عرصه هاي واقعي اجتماع شوند، بهتر است. فرش و قالي بافي يكي از ابزارهايي بود كه به خوبي اين خواسته را برآورده مي كرد.
اما ثابت ماندن سطح دستمزد و حتي كاهش آن با نرخ تورم و مسائل و مشكلات روستايي و بيكاري و بالاتر بودن هزينه زندگي در روستاها به نسبت شهرها در كشور، همه را به جايي رساند كه حالا پروين ۱۲ ساله پس از دو سال قالي بافي به آن رسيده است. بازار اشباع شده و ديگر با قالي بافي آدم به جايي نمي رسد. اگر چه قبلاً هم به جايي نرسيده اند. كشور در ۲۴ سال گذشته بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار براي واردات موادغذايي هزينه كرده است. در حالي كه گردش مالي صنعت فرش جهان در سال به زحمت به سه ميليارد دلار مي رسد، توليد رب گوجه فرنگي به تنهايي ۱۸ ميليارد دلار، پوشاك ۲۰۰ ميليارد دلار و ميوه ۱۸۰ ميليارد دلار گردش مالي دارد.
تجربه هاي تلخ گذشته همه را به اينجا رسانده كه حالا اگر همان سازمان فرش قبل از انقلاب عهده دار امور فرش باشد، كفايت مي كند. خصوصي سازي شركت سهامي فرش و وارد كردن به بورس تهران برنامه هايي است كه آنها در دست دارند. در اين ميان آن هايي كه به عنوان سربازان پياده تئوري پردازان صنعت فرش سوي چشم خود را در پاي دارقالي از دست داده اند، هرگز ديده نشده اند.

گفت وگو با دكتر حسين عظيمي - بخش پاياني
عبور توسعه از جامعه مدني
012615.jpg
آسيه اميني
• شما يكي از كساني هستيد كه در مورد توسعه گفته ايد كه ما راهي جز وارد شدن به توسعه (توسعه يافتگي) نداريم و چه بخواهيم، چه نخواهيم بايد آن را بپذيريم. تجارب سياسي و جامعه شناسي دو مسير را براي ورود به توسعه مطرح مي كنند. يكي مسير عدالت اجتماعي است كه بلوك شرق آن مسير را پيمود و ديگري مسير فردگرايانه مبتني بر دموكراسي و آزادي است كه غرب آن را طي كرده، با اشاره اي كه به جامعه شوروي و ناكارآمدي سيستم آن داشتيد، و با توجه به اينكه مي گوييد آزادي، حق ذاتي مردم است و بايد آن را به دست آورند و زمينه تحقق اين امر را جامعه فراهم مي كند، حالا در كشور ما و با شرايطي كه در آن قرار داريم و طبق گفته خود شما (در يكي از گفت وگوهايتان) ما با تهاجم فرهنگي دروني روبه روييم، ما چه مشكلاتي را از درون براي وارد شدن به توسعه داريم و آيا در اين بحث وارد شدن به جامعه مدني را هم (مثل توسعه) براي جامعه ما اجتناب ناپذير مي دانيد؟
اين سوال بزرگي است و من در فرصتي محدود بايد به آن پاسخ بدهم. اول مسئله ضرورت ورود به توسعه است. اين حرفي است كه هميشه به آن اعتقاد داشته ام كه جامعه ايران كنوني بدون توسعه، نمي تواند مسائل خودش را حل و فصل كند. يعني جامعه ما اگر توسعه پيدا نكند، مضمحل مي شود. پس ضرورت بقاي ما توسعه يافتن است. براي روشن شدن بحث به يكي دو نكته اشاره مي كنم. الان بشر در يك دوره تاريخي ويژه است كه ما تحت عنوان دوره صنعتي از آن نام مي بريم ولي شايد بهتر باشد كه بگوييم اين دوران تحت عنوان «دوران گسترش و كاربرد معرفت تجربي» در زندگي هم نام بگيرد. معرفت تجربي يعني علم، يعني اين دوران، «دوران علوم» است. اينكه اين دوران ها از كي و كجا شروع شده به آن كار نداريم. مهم اين است كه در اين دوران تاريخي مثل هر دوران ديگري ظرفيت ويژه اي براي انسان فراهم مي شود. اين ظرفيت در اقتصاد و در همه زمينه ها هست. حالا به اين ظرفيت از ديد اقتصاد نگاه كنيم.
يعني دوران علم دوراني است كه ظرفيت خاصي از نظر اقتصادي براي جوامع ايجاد مي كند. اين ظرفيت ها هم در جوامع مختلف تقريباً يكسان است. براي اينكه اين ظرفيت متكي بر ذهن انسان ها است نه متكي بر معادن و منابع زيرزميني. پس همه كشورها داراي اين ظرفيت هستند (به جز استثناهايي) حالا ما چقدر از اين ظرفيت استفاده مي كنيم؟ درجه توسعه يافتگي به درجه استفاده از اين ظرفيت برمي گردد. من به طور عمومي بگويم كه مطالعات ما نشان مي دهد، اين ظرفيت دست كم چيزي حدود ۳۰ هزار دلار درآمد سرانه سالانه است. دلالتش هم بر كشورهايي است كه توانسته اند از ظرفيتشان به درستي استفاده كنند. اگر ۳۰ هزار دلار درآمد سرانه، ظرفيت باشد، ما چقدر از آن را استفاده مي كنيم؟ ما بر اساس آماري كه داريم، بهترين برآوردها مي گويد كه حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ دلار از اين ظرفيت را استفاده مي كنيم. پس ما در حقيقت داريم چيزي حدود ۶ تا ۵/۶ درصد از كل ظرفيت تاريخي مان را استفاده مي كنيم. اين وضعيت كشور ما است. چرا اين جور است؟ ما قطعاً به ظرفيت بيشتري نياز داريم. بيكاري، وضعيت معيشت، رفاه و... مردم ما از صبح تا شب زحمت مي كشند و جان مي كنند كه زندگي شان را بهتر كنند پس احتياج داريم به آن ظرفيت بيشتر، ولي چرا استفاده نمي كنيم (يا نمي توانيم استفاده كنيم)؟ و در آينده هم اگر نتوانيم اين ظرفيت را بالا ببريم به هيچ وجه نخواهيم توانست به وضعيت اقتصادي جامعه سر و سامان بدهيم و اين، يعني بحران، به ويژه در آينده كه رشد جمعيت هم داريم.
يكي از دلايل اصلي استفاده نكردن از امكان موجود اين است كه «جامعه مدني» در ايران ضعيف است. برخي كه متوجه اين پديده ها نيستند فكر مي كنند كه جامعه مدني صرفاً به خاطر اين است كه انسان ها آزاد باشند و احساس آزادي كنند، البته خود اين مسئله هم بسيار مهم و اساسي است كه انسان ها احساس آزادي كنند، اما مسئله فقط اين نيست، مهم اين است كه بدون داشتن جامعه مدني قوي، شما نمي توانيد از آن ظرفيت استفاده كنيد، چرا؟ چون دوران جديد، دوران علم است. گسترش علم و به كارگيري علم نيازمند اين است كه تك تك انسان ها در جامعه بسيج شوند و نمي شود انسان ها را بسيج كرد جز اينكه در يك جامعه مدني قوي، حقوق آنها رعايت شود، امنيت و آزادي داشته باشند.
به اين دليل است كه بدون شكل گيري جامعه مدني، ما حتي اگر سرمايه گذاري فيزيكي هم بكنيم، كارايي مان كم مي شود و مثل خيلي از سرمايه گذاري هايي كه الان در ايران داريم از آن نتيجه مطلوب را نمي گيريم. چون انسان ها به طور تك تك مقهور دولت و حكومتند. هر انساني وقتي حتي به يك اداره مراجعه مي كند، شخصيتش خورد مي شود، غرورش مي شكند و هويتش را به مرور از دست مي دهد، كارش عقب مي ماند و انجام شدن يا نشدنش بستگي به سليقه افرادي دارد كه در آن اداره هستند. فراموش نكنيم كه خود اين آدم هم ممكن است در يك اداره ديگر با مراجعانش همين كار را بكند. حالا اگر كسي بخواهد در اين شرايط سرمايه گذاري كند، چه قدر بايد زمان بگذارد كه از اين اداره به آن اداره پاس شود؟ خب، معلوم است كه اين آدم ترجيح مي دهد به دنبال كاري برود كه كمتر دچار توهين و تعرض قرار بگيرد؛ كاري كه به جاي بيست بار مراجعه، يك بار مراجعه داشته باشد.
جامعه مدني كه حافظ استقلال و هويت افراد است نتيجه اش را بلافاصله در اقتصاد نشان مي دهد. بنابراين اگر آن را نداشته باشيم اقتصادمان هم حركت نخواهد كرد. بنابراين بحث بر سر عدالت اجتماعي و شرق نيست. در شرق [بلوك شرق] چون جامعه مدني اش شكل نگرفت، اصلاً راه توسعه اش شكل نگرفت. امروز ديگر اين تجربه تاريخي وجود دارد. در كشوري مثل شوروي سابق تكنولوژي آن قدر پيشرفت كرده كه به فضا رفته اند ولي نتوانستند نيازهاي اساسي و اصلي مردمشان را از نظر اقتصادي تامين كنند. نتايج فيزيكي بسيار زياد و مثبتي داشتند اما زندگي مردم را نتوانستند سامان دهند. به عبارتي كشورهاي كمونيستي هم نتوانستند از آن ظرفيت هاي موجود استفاده كنند.
پس ما چند راه بيشتر نداريم، يك راه براي توسعه داريم و اين راه نيست كه جامعه و اقتصاد را بي در و دروازه كنيم و بگوييم اين آزادي است. و اين هم نيست كه همه ابزار را در اختيار حكومت قرار دهيد و مردم را از حقوق طبيعي شان محروم كنيم. راه توسعه گذشتن از يك جامعه مدني است كه در مقابل دولت ايجاد شده. دولت و جامعه مدني هر دو بال مورد نياز جامعه هستند و بايد با هم به يك تعادلي برسند كه به راحتي هم نمي توان به آن رسيد. زيرا دولتي مي خواهيم كه داراي اقتدار كافي باشد در مقابلش جامعه مدني هم مي خواهيم كه آن نيز داراي اقتدار كافي باشد. در اين ميان راه توسعه را خود مردم پيدا مي كنند و كسي حق ندارد به عنوان حكومت، راه توسعه را به مردم تحميل كند. دولت فقط بايد (وظيفه دارد) كه ابزار ممكن را براي مردم مهيا كند.
• عناصر مختلف سياسي ـ اجتماعي سازنده جامعه ايراني در مورد ابزاري كه آن را دسته بندي كرديد، در چه وضعيتي قرار دارند؟ و به عبارتي در مورد تهاجم فرهنگي دروني هم توضيح دهيد.
ما در هر چهار مورد آن مشكل داريم. ما ملتي هستيم كه به نظر مي آيد به شدت تقديرگرا هستيم. اين تقديرگرايي را مرتبط كرديم با اينكه خداوند در هر امري ـ از كوچك ترين امور تا بزرگ ترين امور ـ به طور مستقيم در زندگي ما دخالت مي كند. گويا خداوند به صورت تفصيلي، روزمره، دائم و مستقيم در زندگي ما دخالت مي كند. در حالي كه اين طور نيست، خداوند خلقتي ايجاد كرده، يك مجموعه قوانيني را بر اين خلقت حاكم كرده كه در آن آزادي هاي عظيمي را براي ما ايجاد كرده و معجزه اتفاقاتي است كه خارج از اين قوانين اتفاق مي افتد. اما ما ايده اي جز اين را در فرهنگمان به وجود آورديم كه سوءاستفاده از تقديرگرايي عامه بود. اين ايده سازي ها هم جلوي آن جامعه مدني را مي گيرد. پس ما دچار تهاجم فرهنگي دروني شديم. به محض اينكه مي گوييم آزادي انسان ها بلافاصله بايد بحث كنيم و ثابت كنيم به كساني كه مي گويند خداوند چنين آزادي را نداده است. يعني تهاجم فرهنگي دروني به اين معناست كه باورهايي كه در فرهنگ ما ايجاد شده، متاسفانه از آنها تحت عنوان هاي مختلف سوءاستفاده شده و از آنها براي مقابله با توسعه و جامعه مدني استفاده مي شود.

نگاه اقتصادي
خاورميانه در چالش
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
ايران
توليد ناخالص داخلي: ۱۲۵ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۱۸۸۰ دلار
جمعيت: ۶/۶۶ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۵/۵ درصد
تورم: ۵/۱۵ درصد
چالش بين دولت اصلاح طلب و محافظه كاران تندرو در سال ۲۰۰۳ بالا مي گيرد. با آنكه رهبر روحاني كشور سعي خواهد كرد تعادل را بين دو جناح حفظ كند ـ و احتمالاً موفق هم خواهد شد ـ احتمال يك نمايش قدرت از سوي مردم هم منتفي نيست. محافظه كاران همچنان بر مواضع و اصول خود پاي خواهند فشرد و محمد خاتمي، رئيس جمهور اصلاح طلب، مصمم تر مي شود.
خشم آمريكا نسبت به ايران رو به افزايش است. نقش ايران در افغانستان و ادعاي مربوط به دخالت اين كشور در تروريسم باعث مي شود كه دولت بوش در مقابل اين كشور موضع بگيرد. اما آمريكا آن قدر سرگرم عراق است كه نمي تواند اقدام نظامي عليه ايران را مدنظر قرار دهد.
عراق
توليد ناخالص داخلي: ۲۶ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۱۰۶۰ دلار
جمعيت: ۹/۲۴ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۰/۶ درصد
تورم: ۰/۶۰ درصد
با توجه به اين كه در سال ۲۰۰۳ ايالات متحده آمريكا، با حمايت سازمان ملل (البته در اين مورد پيش بيني اكونوميست غلط از آب درآمد. م) رهبر عراق را سرنگون خواهد كرد، سلطه ظالمانه رژيم صدام حسين در عراق به پايان خواهد رسيد. البته صدام حسين بدون جنگ كنار نخواهد رفت، اما قدرت ارتش آمريكا او را به زانو در خواهد آورد. به محض خاتمه جنگ دولتي جديد زمام امور را در دست خواهد گرفت، تحريم هاي بين المللي لغو و بازسازي آغاز خواهد شد. هزينه بازسازي از طريق بالا بردن ميزان توليد نفت عراق تامين خواهد شد. دولت جديد بي ثبات و دمدمي خواهد بود، زيرا شيعيان با كردها و سني ها بر سر قدرت رقابت خواهند كرد، اما حمايت آمريكا و اتحاديه اروپا به دوام آن كمك خواهد كرد. يكي از مسائل مورد توجه در عراق مسئله كردها خواهد بود. آيا كردها كه سال ها تحت ستم صدام بوده اند و اين اواخر از حمايت نيروي هوايي آمريكا و انگلستان برخوردار، به دنبال تشكيل يك حكومت مستقل خواهند بود؟ و آيا سعي خواهند كرد كه مناطق كردنشين كشورهاي همسايه را به خود ملحق سازند؟ در هر دو مورد احتمالاً پاسخ منفي است.
مصر
توليد ناخالص داخلي: ۶۸ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۱۱۴۰ دلار
جمعيت: ۰/۶۸ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۱/۲ درصد
تورم: ۳/۳ درصد
چشم اندازه تيره و تار درگيري هاي فلسطين و اسرائيل و حمله به عراق به احساسات ضد آمريكايي در مصر دامن خواهد زد. در سال ۲۰۰۳ احتمالاً اعتراضات خياباني فراوان در مصر برپا خواهد شد. دولت بين اقدامات قاطعانه، مثل قطع رابطه با اسرائيل و حفظ روابط ديپلماتيك و اقتصادي اش با آمريكا بر سر دوراهي قرار مي گيرد. بنابراين سال ۲۰۰۳ سال دشواري براي مصر خواهد بود. با توجه به آشوب موجود در منطقه جذب سرمايه هاي خارجي دشوارتر مي گردد. حدود ۸۰۰ هزار مصري در سال ۲۰۰۳ وارد بازار كار مي شوند و بسياري از آنان نخواهند توانست شغلي بيابند.
اسرائيل
توليد ناخالص داخلي: ۱۰۵ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۱۵۶۰۰ دلار
جمعيت: ۶/۶ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۶/۲ درصد
تورم: ۰/۳۰ درصد
تا زماني كه آمريكا تصميم نگيرد با حس ايجاد توازن وارد صحنه شود، انتظار پيشرفتي واقعي در زمينه مسئله اسرائيل و فلسطين را نداشته باشيد. مادامي كه آمريكا بيشتر تقصيرات را به گردن فلسطيني ها بيندازد و به حمايت خود از دولت اسرائيل ادامه دهد، خشونت ادامه خواهد داشت. يك دولت جديد فلسطيني در سال ۲۰۰۳ ممكن است از تنش ها بكاهد، اما مسئله زمين و آوارگان همچنان لاينحل باقي مي ماند. حتي اگر توافقي صورت گيرد، اجراي آن سال ها به طول خواهد انجاميد.
خروج حزب كارگر اسرائيل از دولت ائتلافي آريل شارون در اكتبر سال ۲۰۰۲ تقريباً ضربه اي مرگبار براي دولت حزب ليكود بود. البته اين حزب مي تواند با كمك احزاب كوچك تر جناح راست به كار خود ادامه دهد، اما برپايي انتخابات زودرس در سال ۲۰۰۳ محتمل به نظر مي رسد. اين انتخابات قبل از ماه نوامبر برگزار خواهد شد. بعيد نيست كه شارون به عمد رابطه خود را با حزب كارگر قطع كرده است تا براي انتخابات خود را آماده كند.
شكل، پول ملي كشور اسرائيل در سال ۲۰۰۲ حدود ۱۲ درصد كاهش ارزش داشت. با توجه به بهبود سرمايه گذاري هاي خارجي و صادرات در سال ۲۰۰۳ كاهش بيشتر ارزش شكل بعيد مي نمايد. اما شكل در برابر مسائل امنيتي، تنش هاي پيش از انتخابات و آزادسازي كنترل سرمايه آسيب پذير خواهد بود.
اردن
توليد ناخالص داخلي: ۱۰ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۱۸۶۰ دلار
جمعيت: ۵/۵ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۲/۴ درصد
تورم: ۵/۳ درصد
دولت شاه عبدالله مهار خشم مردم اردن از حملات اسرائيل به مناطق فلسطيني را دشوار خواهد يافت. مردم اردن احساس همدردي قدرتمندي با مردم عراق دارند، هر چند از صدام حسين دل خوشي ندارند. اگر اردن آشكارا از اقدام آمريكا عليه عراق حمايت كند، ممكن است خشم مردم اين كشور سرزير كند. اما بسياري از مردم اردن شاه عبدالله را تحسين مي كنند و او با حمايت قدرتمند ارتش اين طوفان را از سر خواهد گذراند. اقتصاد اردن در سال ۲۰۰۳ با خطرات و فرصت هاي بزرگي روبه رو مي شود. تنش هاي منطقه اي، به خصوص جنگ در عراق، سرمايه گذاران را از اين كشور دور نگه خواهد داشت. اما عراق اصلاح شده مي تواند بازار مهمي براي صادرات اردن باشد، ضمن اين كه اين كشور مي تواند كالاهاي بيشتري به آمريكا و هندوستان بفروشد.

حاشيه اقتصاد
• گزارش مجلس از تعاوني رفسنجان
روزنامه ياس نو نوشت كه كميسيون صنايع مجلس هفته آينده گزارش ارسالي به مجلس درخصوص نحوه مناقصه تعاوني رفسنجان مربوط به دو ميليون موبايل اعتباري را بررسي مي كند. ظاهراً انجام اين مناقصه كه اولين مرحله از خصوصي سازي در زمينه موبايل است، داراي ابهاماتي بوده است.

• سفر بي سروصدا
اولاف فيل، مديرعامل شركت استات اويل نروژ، روز سه شنبه هفته گذشته با يك فروند هواپيماي اختصاصي وارد تهران شد و پس از مذاكرات فشرده با مقامات ايراني و وزير نفت همان روز به نروژ برگشت. از اين ديدار كه در آستانه سفر وزير انرژي كشور نروژ به ايران صورت گرفت هيچ خبري منتشر نشده است. منابع آگاه در وزارت نفت اين سفر را مهم ارزيابي كردند. اطلاعات چنداني از موضوع گفت وگوها در دست نيست. اما به نظر مي رسد تثبيت روابط نفتي دوجانبه از اهم مطالب مطروحه بوده است. استات اويل اين روزها با اقبال خوبي در ايران روبه رو شده و در پروژه هاي متعدد پارس جنوبي و GTL با شركت ملي نفت و پژوهشگاه صنعت نفت همكاري مي كند. سفر فيل كه شركتش پنجمين شركت نفتي اروپا است با توجه به حساسيت منطقه اهميتي دوچندان دارد.

• روسيه و فروش جنگ افزار
به دنبال نابودي بلوك شرق و فروپاشي اتحاد شوروي، نقش روسيه در جهان متحول شد. اين در حالي است كه صنايع تسليحاتي روسيه، يكي از اركان اصلي مالي و اقتصادي كشور باقي ماند. فروش جنگ افزار به كشورهاي ديگر يكي از عرصه هاي پردرآمد به حساب مي آيد. اخيراً وزير دفاع روسيه در جريان سفر آسيايي خود در كره جنوبي ابراز خرسندي كرد كه سفارش براي خريد جنگ افزارهاي مدرن روسي افزايش يافته است. سرگئي ايوانف در همين رابطه عنوان كرده است كه جنگ عراق گرايش به خريد جنگ افزار را افزايش داده است. در همين رابطه دولت كره جنوبي از دولت روسيه درخواست نموده بود كه اطلاعاتي پيرامون جنگ افزارهاي مدرن خود در اختيار آن كشور قرار دهد. سرگئي ايوانف وزير دفاع روسيه در ارتباط با جنگ عراق عنوان نموده است كه جنگ عراق تبليغي مجاني براي جنگ افزار بوده و بي گمان اين جنگ باعث افزايش گرايش به خريد جنگ افزارهاي مدرن در جهان مي گردد. اينك بايد پرسيد كه كدام دسته از كشورها اصولاً تمايلي براي خريد جنگ افزارهاي روسي از خود نشان مي دهند. ترديدي نيست كه تنها كشورهايي تمايل به خريد فرآورده هاي تسليحاتي روسيه دارند كه از سوي ايالات متحده آمريكا در شمار كشورهاي خطرناك به حساب مي آيند. مثلاً كشورهايي همچون ايران و سوريه، ليبي، يا كره شمالي.
يكي از تحليلگران امور نظامي روسيه، كنستانتين ماكي ينكو بر اين باور است كه صنايع تسليحاتي روسيه بايد از موقعيت برآمده از جنگ عراق به سود خود و به منظور فروش جنگ افزار بهره جويد. وي خطاب به مسكوتايمز گفته است كه هرگاه ما دست روي دست بگذاريم سوريه نيز به زودي همچون مستعمره اي در اختيار آمريكا قرار مي گيرد و همين امر سال آينده در مورد ايران نيز تكرار مي شود. وي از اين بابت ابراز نگراني كرده است كه جنگ با عراق تنها نخستين بخش سياست آمريكا در منطقه بوده و دستگاه اداري جورج بوش خواهان گسترش اين سياست به ديگر كشورهاي منطقه باشد.
اخيراً روسيه و اندونزي در چارچوب مسائل دفاعي قراردادي را امضا نمودند. بر اساس اين قرارداد، دو كشور در زمينه صنايع دفاعي با يكديگر همكاري خواهند داشت. در جريان سفر خانم مگاواتي سوكارنوپوتري به روسيه، توافق هايي در زمينه مسائل تسليحاتي بين دو كشور صورت گرفت.
برخي از مسئولان و كارشناسان امور نظامي روسيه، به عنوان نمونه لئونيد ايواشوف، مدير سابق بخش همكاري هاي بين المللي در وزارت دفاع روسيه، بر اين باور است كه روسيه نيز پس از وقوع جنگ عراق مي بايست اقدام به افزايش توان تسليحاتي خود بنمايد. وي عنوان نموده است كه روسيه مي بايست جنگ افزارهاي عهد اتحاد شوروي و همچنين جنگ افزارهاي اخير خود را مدرنيزه كند. به اعتقاد وي روسيه مي بايست پيش از همه بر توان دفاعي خود بيفزايد. اين ژنرال سابق ارتش روسيه بر اين اعتقاد است كه روسيه مي بايست خود را در برابر قدرت نظامي آمريكا تقويت كند. برخي از مسئولان امور نظامي از آن بيم دارند كه سرنوشت عراق منجر به آن گردد كه برخي از كشورها به طور پنهاني اقدام به تجهيز خود به بمب اتمي كنند و حتي كشورهايي همچون هند و پاكستان در ارتباط با سياست ايالات متحده آمريكا، حاضر به پس دادن جنگ افزارهاي اتمي خود نباشند. اين در حالي است كه برخي از ديگر كشورهاي جهان در ارتباط با سرنوشت عراق شايد تصميم خود را نسبت به تجهيز به سلاح هاي كشتار دسته جمعي تغيير داده تا عملاً باعث تحريك ايالات متحده آمريكا نگردند. به هر حال ترديدي نيست كه جنگ عراق، عرصه اي جديد در خريد و فروش تسليحات در پهنه گيتي ايجاد كرده است. اما معامله جنگ افزار، تنها معامله اي سودآور نيست، اين معامله در عين حال معامله اي خطرناك است.

• تاجيكستان و راه ترانزيتي شمال ـ جنوب
روسيه رضايت خود در مورد پيوستن تاجيكستان به پروژه ويژه ترانزيت حمل و نقل كالا از ايران و هند به كشورهاي اروپايي و برعكس را اعلام كرده است. مقامات وزارت راه و ترابري تاجيكستان اين اقدام دولت روسيه را در راهيابي تاجيكستان به دريا گامي مهم ارزيابي كرده اند. هم اكنون دولت تاجيكستان تلاش دارد تا از طريق احداث جاده كولما به قراقروم از قلمرو چين به بندر كراچي نيز راه بگشايد. اخيراً دولت روسيه رسماً رضايت خود را در مورد پيوستن تاجيكستان به پروژه موسوم به كريدور حمل و نقل شمال و جنوب (North-South Corridor) اعلام كرده و به وزارت خارجه اين كشور دستور داده است كه اين تصميم به جانب ايران، كه هماهنگ كننده اين پروژه است، ارائه شود. پروژه حمل و نقل كالا از كشورهاي هند، پاكستان و ايران از طريق قلمرو روسيه به كشورهاي اروپايي و اسكانديناوي سال ۲۰۰۰ ميلادي از سوي روسيه، ايران و هند تهيه و به امضا رسيده است.

اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |