سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۲ - سا ل يازدهم - شماره ۳۰۱۶ - April.8,2003
هفتمين شماره «زيباشناخت» منتشر شد
008110.jpg
هفتمين شماره «زيباشناخت» (مطالعات نظري و فلسفي هنر) منتشر شد.
اين نشريه مركز مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در شماره جديد خود به مباحثي همچون هرمنوتيك نوشته جرالد برانز، تفسير نوشته آنت بارنز، كانت و زيباشناختي تاريخي، منظومه هرمنوتيك، گادامر: امكان تفسير، هرمنوتيك، زيبايي شناسي و هنر، استعاره و مسئله اصلي هرمنوتيك،«مؤثر، اثر، مخاطب دنياي هرمنوتيك در متن خوانش معماري»، عكاسي: نوشتار نور، تكوين هنر انتزاعي، جويس، مدرنيسم و پسامدرنيسم، فهرست و آثار تحقيقات استاد بديع الزمان فروزانفر، خاستگاه هنر در دين، نقد شعر شلاير ماخر نوشته محمود عباديان پرداخته است.
«زيباشناخت» همراه با بخش واژگان انگليسي و بهاي ۱۱۰۰ تومان انتشار يافته است.

معرفي نشريه
انتشار شماره جديد فصلنامه هنر
پنجاه و چهارمين شماره فصلنامه هنر(ويژه هنر و معنا) همراه با مطالب متنوعي در زمينه تئاتر، ادبيات، تجسمي، موسيقي و سينما به چاپ رسيده است.
بخش ادبيات حاوي مقالاتي مانند بادصبا نوشته دكتر تقي  پورنامداريان، نزول معنا نوشته دكتر صابر امامي، آيا متني را كه مي خوانيم خود مي نويسيم؟ تأليف دكتر سيروس قضايي و خواب پنجره اي به عالم معنا نوشته اي از حميدرضا توكلي است.
در بخش هاي ديگر نيز مي خوانيم: معنا در نمايشنامه و نمايش، كمدي و معني، هنر به مثابه جادو، نشانه ها در تئاتر، مفهوم فضا در نقاشي هاي عاميانه مذهبي، معنا در تأويل و تفسير اثر هنري، تأملاتي بنيادين در مطالعات تطبيقي هنر، اصل جاذبه و دافعه در اصوات موسيقايي، معناشناسي موسيقي، سينما در جست وجوي معنا، معنا در سينما، كتاب شناسي، نمايش شاهكارهايي از كلكسيون فيليپس.
فصلنامه هنر در ۲۵۴ صفحه و ۱۶ صفحه انگليسي با قيمت ۱۰۰۰ تومان انتشار يافته است.

نگاهي به وضعيت بام هاي شهر
نماي پنجم فضاي ازياد رفته
بابك شكوفي
اگر شما هم فيلم مري پايينز محصول كمپاني والت ديسني را ديده باشيد، حتما متوجه شده ايد از جذاب ترين صحنه هاي اين فيلم حضور قهرمانان فيلم روي بامها و نقش آفريني آنها در پس زمينه اي از بامها و شيرواني هاي شهر لندن است.
008105.jpg

در فيلم اجاره نشين ها اثر داريوش مهرجويي نيز اولين چيزي كه ساختمان محل وقوع حوادث فيلم را از ديگر ساختمانها متمايز مي كند، وجود رديفي از درختچه هايي است كه دور تا دوربام ساختمان چيده شده و به صورت اصلي ترين عنصر نماي ساختمان درآمده اند.
در هر دو اين فيلم ها فضاي مهمي مورد تأكيد قرار گرفته كه در شهر ما فراموش شده است. اين فضاي مهم ساختماني، بام نام دارد.
اهميت اين فضا از چند جنبه قابل بررسي است. يكي از جنبه ها، نقشي است كه بامها در شكل دادن به چشم انداز شهري بازي مي كنند.
در شهري مثل تهران كه بستر آن بر روي تپه ها و ارتفاعات متعددي گسترده شده و در عين حال متوسط ارتفاع ساختمانها نيز به سمت هرچه مرتفع تر شدن مي رود، ديد شهر از بالا در حوزه چشم اندازهاي شهري بيش از هميشه اهميت مي يابد، مهم ترين عنصر شكل دهنده اين چشم انداز شهري بامها هستند.
از جنبه اي ديگر، بام هر ساختمان در صورتي كه با تمهيداتي احيا شود ،مي تواند به عنوان يك فضاي مطلوب توسط ساكنان ساختمان مورد استفاده قرار گيرد.
حال ببينيم اين فضاي مهم ساختماني و شهري در شهر ما چه وضعيتي دارد؟
بررسي بامهاي ساختمانهاي شهر، ما را به سرعت به اين نتيجه مي رساند كه در اين شهر بامها فضاهاي پس مانده اي هستند كه تنها عملكردشان حفاظت طبقات پائين از نزولات جوي است.
گويا ما فراموش كرده ايم كه در مقياس شهري، ساختمانها علاوه بر چهار نماي جانبي، نماي پنجمي نيز دارند كه بام ساختمان را شامل مي شود و همان طور كه به نماهاي شمالي، جنوبي يا شرقي و غربي ساختمان توجه مي شود، اين نماي پنجم نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.
برعكس نماهاي جانبي ساختمانهاي شهر كه بسيار متنوع بوده و هر يك متفاوت با نماي ساختمانهاي ديگر است. نماي پنجم (بام) از كوچكترين تنوع برخوردار است، بامهاي شهر ما در حال حاضر اكثرا خاكستري و متروك هستند. در بررسي تيپولوژيك بامهاي اين شهر يك تيپ اصلي قابل شناسايي است. اين تيپ اصلي از يك سطح صاف آسفالته تشكيل شده كه يك خرپشته از ميان آن سر برآورده است.
اين سطح مسطح آسفالته معمولا با انبوهي از كانال كولر، دودكشهاي حلبي قراضه، آنتن هاي كج و معوج تلويزيوني، دبه هاي ترشي جات و انواع اشياء زايد ديگر كه حتي در انبار هم جايي براي آنها نبوده، پر شده است.
اين بام فضايي است كه توجه به اجراي صحيح جزئيات ساختماني در آن به حداقل مي رسد.
نحوه برخورد آسفالت كف با ديواره هاي جان پناه، پوشش نازك كاري جان پناه، نوع پوشش سطح بالاي دست انداز، فرم دودكشها و غيره معمولا چندان جدي گرفته نمي شود.
اين بامهاي خاكستري متروكه علاوه بر تأثيرمنفي كه بر چشم انداز شهري مي گذارند، فضاي مفيدي نيز براي ساكنان ساختمان نيستند. درصورتي كه با تغيير نحوه نگرش به اين فضاي مهم ساختماني مي توان به ارتقاي كيفيت فضاي زيستي شهروندان كمك زيادي كرد.
بايد توجه داشت كه آسفالت يگانه مصالحي نيست كه مي توان براي پوشش بام استفاده كرد. مي توان بامهاي مسطح را درست مثل پياده روها يا كف حياط به صورت سنگفرش، آجر فرش يا با استفاده از موزائيك هاي متنوع پوشش داد. همچنين مي توان با تعبيه گلدانهاي بزرگ و كوچك حاوي گياهاني تزئيني و حتي درختچه ها، بام را به يك باغ آسماني تبديل كرد. اين فضا همراه با آفتابگيرهاي موقت پارچه اي رنگارنگ و چند ميز و صندلي باغي به يك نشيمن تابستاني مطبوع براي ساكنان ساختمان تبديل مي شود. (سنت استفاده نسل گذشته از فضاي بام و پشه بند به عنوان خوابگاه تابستاني را فراموش نكنيم).
همچنين در ساختمانهاي بزرگ و بلند مرتبه فضاي بام مي تواند به صورت يك فضاي اجتماعات وسيع و مناسب آماده سازي و تجهيز شود.
چنانچه استفاده از فضاي سبز روي بام در شهر ما مرسوم شود، تأثير غيرقابل انكاري بر بهبود چشم اندازهاي شهري خواهد گذاشت. حتي بدترين نماي ساختماني نيز اگر با پوشش سبزي از پيچك و گياهان رونده كه در گلدانهاي بام كاشته شده اند، پوشيده شود، بسيار قابل تحمل تر خواهد شد. در عين حال شكل بام مي تواند يكي از اصلي ترين عناصر شكل دهنده حجم و نماي ساختمان باشد. يعني نحوه تمام كردن يك ساختمان در قسمت فوقاني، خود يك تدبير معمارانه مي طلبد و مهندسان معمار بايد بام را هم مثل نماهاي ديگر ساختمان طراحي كنند.
008100.jpg

در جريان بازسازي ساختمان قديمي پارلمان آلمان در برلين (رايشتاگ)، يك گنبد شيشه اي كه پياده روي مارپيچي درون آن قرار مي گرفت، روي بام اين ساختمان آسيب ديده از جنگ جهاني دوم ساخته شد. به نحوي كه بازديد كنندگان با حركت روي اين مسير مي توانند درون سالن اصلي پارلمان را ببينند و در عين حال نور طبيعي نيز از راه سقف به كمك مجموعه اي از آيينه ها به درون صحن پارلمان هدايت مي شود.
هر روزه هزاران نفر توريست به كمك آسانسورهايي مستقيما به بام رايشتاگ مي روند تا از اين فضا ديدن كنند و بام رايشتاگ، هم اكنون از جاذبه هاي توريستي برلين محسوب مي شود.
به ياد داشته باشيم كه يكي از زيباترين مناظر هسته هاي قديمي شهرهاي توريستي جهان چشم انداز بامهاي آن در مجموعه شهري است. مانند چشم انداز بامهاي سفالي و شيرواني هاي سالزبورگ اتريش يا فلورانس ايتاليا يا تركيب بندي بديع بامهاي كاهگلي در هسته هاي قديمي بسياري از شهرهاي مركزي ايران. به ياد بياوريم دست اندازهاي بلند و مشبك بامهاي قديمي بوشهر را كه با ارتفاع بلند خود در روز سطح وسيعي از بام را از تابش مستقيم آفتاب حفظ مي كنند و به دليل سطح مشبك خود باد خنك شبانه را از درون خود عبور مي دهند تا سطح بام خنك شود. بام فضاي مهمي است، آن را فراموش نكنيم.

تهران، منظر فراموشي
بيژن شافعي
در تهران دهه هاي آغازين قرن حاضر، حضور و نقش فعال معماران تحصيلكرده، زمينه اي فراهم كرد تا در ضمير ناظران، سيمايي از منظر دلنشين و قابل تأمل يك شهر بزرگ نقش بندد. اين منظر را مي توان ارتقاءشرايط زيستي- شهري و تعالي بخشيدن بر فرهنگ و افكار جامعه ذكر كرد و اگر چه معماران وقت، اين چنين ايده اي را از سرزمينهاي ديگر گرفته بودند اما در داخل، با مايه هاي ايراني و اصالت تاريخي- فرهنگي كشور پرداخت مي دادند و لذا قصد كلي آن بوده كه مخاطب بنا، نوآوري (نهفته و آشكار در نهاد بنا) را جلوه اي مأنوس از اصالت ايراني دريابد و پذيراي آن شود و از اين روست كه ابنيه آن دوران، از فخرفروشي و خودنمايي اجتناب ورزيده و به جاي اين كه متضمن صلابت و منظر منفردي باشند، شكوه وعظمت را عمدتا در پختگي و برقراري ارتباط با مخاطب مي يابند.
در اين راستا، استفاده از مصالح بومي نيز يكي از شاخصه هاي بناهاي دوران مورد بحث و در پيروي از انديشه اي است كه نمودهاي پيشرفته را با استفاده از امكانات محلي،  ابراز مي داشتند- استفاده از آجر بهمني و آجر دو رنگ از خاك سرخ فام شهر تهران.
هماهنگي و همخواني در روابط فضايي بناهاي آن دوره، جايگزين سلسله مراتبي گشته كه طي سده ها به صورت مداوم و بدون تغيير، در ابنيه اين سرزمين اعمال مي شد. ليكن در اقدام نوين، هماهنگي و ارتباط عناصر چه در مقياس خرد و چه در مقياس كلان، وجه فضايي غالب در اين دوره مي باشد كه حتي در اجزاء مستقل واحد تك بنا نيز نمود مي يابد.
از سوي ديگر، طراحان و معماران بنا، به موازات آن هماهنگي درصدد بودند كه حضور دستاوردهاي مدرن در بنا را نه با عمده كردن آن، بلكه به صورت كنترل شده و با جلوه محلي و به طور آرام نشان  دهند. به زبان ديگر، مي خواستند براي ورود و كارآمدي پيامدهاي مدرن، زمينه  فضايي- فرهنگي در كشور ايجاد كنند.
در ساختمان هاي مطرح اين دوران از تقارن در فرم اجتناب گرديده و تعادل پويا و تناسب مدنظر قرار گرفته است و براي اين كه ارتباط بصري، تلفيق و تركيب با چشم انداز تحقق يابد، احجام شكسته و پيش آمدگي و عقب نشستگي در نما، ديدهاي متنوعي از زواياي مختلف ايجاد مي كنند كه اين، نه تنها روش مشخص پرداختن به تعامل نور و حجم است، بلكه وجود سايه بانهاي كشيده و قرنيز، در سطوح وسيع بنا، براي جوانب كاركردي نيز مطرح و مفيد مي باشد.
بنابراين شهر تهران، از نخستين دهه هاي قرن تا حوالي ۱۳۴۵، در پرتو وجود چنان بناهايي- كه بر مشخصه شان اشاره شد- از مناظري دلنشين و قابل تأمل بهره مند بود كه متأسفانه از آن به بعد، به لحاظ ناآگاهي و نبود شناخت نسبت به ارزش و كارآيي اين بناها از يك سو و ناسازه هاي كلي در جامعه، از سوي ديگر نه تنها بناهاي مورد بحث فراگير نشدند بلكه در معرض تخريب قرار گرفتند و در نتيجه آشفتگي منظري افق شهر را فرا گرفت.

درباره استاد حسين لرزاده، افتخار معماري ايران
دستان ماست كه قطع مي شوند!
اشاره: در ماههاي آخر سال ۸۱، سيدمحمد خاتمي رئيس جمهوري طي مراسمي از چهار تن از پيشكسوتان و نام آوران كشور در عرصه علم، ادب و هنر تجليل كرد. در اين مراسم، حسين لرزاده معمار و هنرمند شهير معاصر ايران يكي از كساني بود كه لوح سپاس و جايزه را دريافت كرد و از وي قدرداني به عمل آمد.
008120.jpg

استاد حسين لرزاده به دليل كهولت سن قادر به انجام بحث و گفت وگو نبودند، دو تن از شاگردان ايشان يعني آقاي حسين مفيد و خانم مهناز رئيس زاده و البته خانواده محترم استاد در تهيه اين مطلب، مساعدت و همكاري صميمانه اي با ما داشتند كه در همين جا سپاس و تشكر خود را ازآنان اعلام كنيم.
گروه فرهنگي هنري
نگاهي كوتاه به زندگينامه استاد لرزاده
استاد حسين لرزاده در سال ۱۲۸۵ در تهران متولد شد. در سن هفت تا هشت سالگي بود كه حدود شش ماه به مكتبخانه «ميرزا حسن» در نزديكي چهارراه حاج رضا خيابان بلورسازي رفت و سپس او را به مدرسه اي در كوچه پشت گذر مهديخان فرستادند. سالهاي آخر دبستان براي استاد مفهومي نداشت، چرا كه درسالهاي قبل، هندسه و حساب و رسم فني و نقاشي را در كلاسهاي بالاتر و سطحي عالي تر طي كرده بود. پس از دوران ابتدايي، چند سالي به دبيرستان سلطاني واقع در پل اميربهادر فرستاده شد. از آنجا كه اين مدرسه، رشته فني مورد علاقه اش را نداشت، مدرسه را ترك و به شعبه مجسمه سازي مدرسه «كمال الملك» فرستاده شد. پس از يكسال و نيم كه قالبگيري و قالبسازي آموخت، به دليل شبهه حرمت اين شغل، او را نزد مرحوم «سيدمحمد تقي نقاش باشي» كه كار تابلوسازي مي كرد، فرستادند. استاد خود مي گويد: «مايل به ادامه تحصيل در مدرسه كمال الملك بودم، اما به هر صورت به دفتر كار نقاش باشي در خيابان ناصريه روانه شدم» اما از طرف ديگر، پدرش او را به كارهاي فني و رشته هاي معماري نيز وا مي داشت و در جلسات شبانه كه معماران براي آموختن رموز معماري در خانه ايشان جمع بودند، لرزاده را نيز در كار آنها شركت مي داد. استاد جوان نيز با استعداد و قريحه خود، نمونه ها را با گچ و مقوا اسكلت (اصطلاحي كه قبلا به آن ماكت سازي مي گفتند) مي كرد و به طور عملي معماري را فرا مي گرفت.
پس از مرگ پدر در سال ۱۳۰۵، به دعوت استاد «جعفرخان كاشاني» كه مشغول ساختن عمارت سنگي تپه عليخان در سعدآباد بود به آنجا رفت و مشغول به كار نقاشي در يكي از اتاق هاي اين عمارت شد. نخستين كار مستقل استاد را مي توان سر در بانك شاهي (بانك تجارت فعلي) واقع در ميدان توپخانه تهران دانست.
استاد لرزاده در طول عمر هنري نزديك به يك قرن خود، مساجد متعددي را طراحي و اجرا كرده كه در رأس آن مسجداعظم قم به دعوت مستقيم آيت الله بروجردي از وي است. همچنين بنابه مأموريتي كه آيت الله بروجردي به وي محول كرد، مأمور تعمير و پاره اي تغييرات در حرم مطهر حضرت سيدالشهدا در كربلا شد كه طي حكمي از طرف آيت الله شهرستاني توليت وقت آن حرم مطهر در عراق به عنوان افتخارآميز «معمار آستانه مقدسه حضرت اباعبدالله الحسين(ع)» نايل گرديد.
استاد حسين لرزاده تعداد ۸۴۳ مسجد را طرح و بعضا اجرا و يا نظارت كرده است. همچنين برخي از احكام، جوايز و نشانهاي دريافتي توسط استاد لرزاده شامل مدال فردوسي در سال ۱۳۱۳ به خاطر طراحي و ساخت ساختمان مقبره حكيم توس، مدال و نشان علمي در سال ۱۳۱۹ به دليل لياقت حسين لرزاده(معمار)، دريافت درجه كارشناس آستانه مقدس حسيني(كربلا) در رمضان ۱۳۸۴ قمري به خاطر تعميرآستانه مقدسه اباعبدالله الحسين مخصوصا تجديد بناي ايوان بزرگ و...
همچنين استاد صاحب تأليفاتي نيز هستند، از جمله: «احياي هنرهاي از ياد رفته» در دو مجلد كه شامل آموزش اصول اربعه معماري سنتي با روشي بسيار سهل و ممتنع است، «نغمه لرزاده» شامل اشعار، «خاطرات»، «صداميه» مجموعه اشعار استاد در زمان جنگ و انقلاب حدود ۵۰ تابلو و لوح از گره هاي بنايي بديع و يگانه و همينطور مقرنس و رسمي و سرقلم هاي گوناگون طراحي و رنگ آميزي كرده است كه به صورت تابلو، زينت بخش اتاق و منزل اوست.
مروري مختصر بر شيوه هاي كار استاد
به گفته شاگردان استادلرزاده، چنانچه كارهاي معماري وي را در يك منظر كلي بررسي كنيم، بزرگترين ويژگي شان سهل و ممتنع بودن آنهاست. هيچيك از آثار استاد؛ شگفتي آفرين نيست و هيچ انگشتي از مشاهده آثار ايشان به دندان گزيده نمي شود، بلكه به آرامي آنچنان با جان آدمي عجين است و به دل مي نشيند كه اصلا ديده نمي شود؛ اما با مخاطبان، بده بستان دارد. در واقع اين بزرگترين و معمول ترين شيوه كار اوست كه آثارش با انسان صميمي است و نگاهي از بالا، تحقيرآميز و از سر لطف به آدمي نمي كند؛ آنگونه كه اين روزها و در اين ايام به غايت شيوع يافته است. آثار استاد لرزاده با مخاطب خودماني است، بي آن كه در اين رهگذر باجي به مخاطب دهد و عوام فريبي كند. اين ويژگي، تنها با ارتباط با كليت آثارش و توجه و تحليل رخ مي نماياند وگرنه، آنقدر صميميت در آنها وجود دارد كه اصلا ديده نشود. استاد تقريبا بر همه عوامل معماري ايران مسلط است. در مقاله اعجاز و ايجاز رنگ در معماري مسجد ايراني كه توسط مهناز رئيس زاده شاگردش به دومين كنگره مساجد در كاشان ارائه شد، مقايسه و تحليلي بر دو كار استاد نخست، مسجد گيتي (سجاد) واقع در خيابان جمهوري نبش فخررازي و شبستان مسجد سپهسالار واقع در ميدان بهارستان انجام گرفته كه با دقت بر روي كارهاي وي، راه گشاست. استاد در مسجد گيتي از رنگ بر روي نقوش گره استفاده اي به كمال كرده و آن قدر به ظرايف و دقايق نقوش و رنگ آميزي آن و نيز نورپردازي و ارتباط آنها در حجم و جهت دادن نقوش به سمت قبله پرداخته است كه شايد بتوان ادعا كرد كار را در اين مسجد كوچك به كمال رسانده و از عناصر كليشه اي در اين باب همچون مناره و گلدسته و حتي گنبد پرهيز كرده است. در حالي كه اين پرهيز هيچگاه به چشم نمي آيد و چنين ويژگي اي در استاد منحصر بفرد است.
حال آن كه در شبستان سپهسالار كه با فاصله اي ۲۵ ساله نسبت به مسجد سجاد ساخته شده، اصولا مقوله رنگ نقشي ندارد . استاد اين بار سايه روشن و ترام را با همان ويژگي ها و در خدمت حجم و پرسپكتيو و نيز در جهت قبله سامان مي دهد.
كاسه سازي يا «شمسه زياد» در آثار لرزاده
كاسه سازي يا شمسه زياد قبل از استاد لرزاده بسيار كار شده و به هيچوجه ابداع او نيست، كمااينكه هفت كاسه ورودي شرقي مجموعه سپهسالار كار مرحوم استاد جعفرخان كاشاني هنوز از نفايس هنر معماري است اما اين هنر به وسيله استاد لرزاده به اوج رسيد، تا آنجا كه مي توان كاسه سازي يا شمسه زياد را امضاي استاد لرزاده بر آثارشان دانست. در مساجد امام حسين(ع)، انبار گندم، مساجد تخريب شده سنگي، سلمان، عمار، فخريه، سجاد و سپهسالار همه جا، اين يادگار ارزنده استاد، هنوز پابرجا هستند. حتي استاد برروي پخي باريكي كه در پيش ورودي گنبدخانه سپهسالار است، يك نه كاسه مادر و بچه ظريف طراحي و اجرا كرده تا اين هنر را به كمال رسانده باشد.
008115.jpg

آثار يادبودي لرزاده
ويژگي ديگر در كار استاد لرزاده، اگر بي سابقه نباشد، كم سابقه است. به عنوان مثال سردر دارالفنون كه طرح و عمل وي است، آن چنان با ساختمان اصلي پيوند زده شده كه اصلا تصور دارالفنون بدون اين سردر، بعيد مي نمايد. يا سر در بانك شاهي ميدان توپخانه كه يك چهار كاسه را در درون خود جاي داده و به عنوان ورودي حتي در مقايسه با آنچه كه امروزه در چنين مواقعي به كار مي برند، نقشي بي بديل و در عين حال غيرمتظاهرانه و ناگسستني با خود بناي اصلي دارد.
از بزرگترين و شاخص ترين بناي يادبودي كه استاد هم در طراحي و هم در ساخت آن نقش نخست را ايفا كرده، مي توان به مقبره فردوسي اشاره كرد. اين مقبره نخست توسط مرحوم آندره گدار پايه ريزي شده و تا پله دوم نيز اجرا گرديده بود؛ اما طرحي كه برايش در نظر گرفته شده بود، هرمي چون اهرام مصر بوده است. اين طرح مورد قبول ذكاءالملك فروغي رئيس انجمن آثار ملي، قرار نمي گيرد و قرار مي شود كه معماري ايراني با طرحي باستاني آن را تكميل كند. به اين ترتيب طرح آندره گدار به كشورش بازگردانده مي شود. استاد لرزاده مأمور طراحي و ساخت مقبره حكيم فردوسي مي شود و طي دو سال طرح را اجرا و به اتمام مي رساند. از آنجا كه فردوسي شاعري شيعه مذهب است، استاد در سردابه مقبره يك چهار كاسه به نشانه اركان اربعه شيعه برروي سنگ بنا مي كند و سپس از طريق سوسن ها، كناري به حجرات ديگر زيربناي يادبود مرتبط مي سازد.
استادان و همكاران لرزاده
از جمله استاد كاراني كه از نظر اجرايي با استاد همكاري داشته اند، مي توان به مرحوم حاج محمد معمار كاشاني و حاج محمد شعر باف، حاج حسن خواتين شيرازي و حاج حسين شكل آبادي اشاره كرد. در مسجد سپهسالار هنرمندان ديگري نيز بوده اند كه نام آنها در لوحه جنب محراب گچ بري شده، آمده است. به عنوان مثال، كاشيكاري سر در جلوخان، كار اسدالله عموحسين و معرق كار حسين برهاني است. قسمت زنانه مسجدلرزاده و سردر، با كمك حاج حسن انگشت باف به انجام رسيده است.
در مقبره فردوسي نيز با هنرمنداني چون مرحوم عمادالكتاب، عباس و غلامعلي دهشيري و حسين حجار باشي همكاري داشته است. از همكاران استاد لرزاده در گنبد كاخ مرمر مي توان از احمدخاك نگار مقدم و طاهرزاده بهزاد نام برد.
استاد لرزاده در مجلس ترحيم مرحوم استاد محمدكاشي گفته است: «اينها دستهاي ما و انگشتانمان هستند كه يكي يكي قطع مي شوند.»
آثار حسين لرزاده هركدام به جهتي از ديگر كارهاي وي شاخص و متمايزند. اما خود مي گويد: «در هيچ بنايي همچون كاخ مرمر همه استادان جمع نبوده اند». در واقع اين كاخ، جامع كليه هنرمندان زمان خود بوده است.
كتاب «ماجراي معماري سنتي ايران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي» به روايت استاد حسين لرزاده قرار است به زودي توسط حسين مفيد و مهناز رئيس زاده انتشار يابد. اين كتاب شامل گفته هاي جمع آوري شده استاد لرزاده به وسيله نويسندگان آن است كه به معرفي استادكاران و همكاران حسين لرزاده طي سالهاي اخير مي پردازد.

ادب و هنر
اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |