دو شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۷۹- Mon, Feb, 10, 2003
جرقه انقلاب
چگونه انقلاب اسلامي سرعت گرفت
هويدا به دستور مستقيم شخص شاه مسئوليت سفارش و تهيه مقاله را عهده دار شد و از قضا از او خواسته مي شود تا نسبت به شديداللحن ساختنش اقدام كند و حالا ديگر براي كمتر پژوهشگري اين شك باقيمانده است كه مقاله ۱۶ دي بنا به فرمان كدامين «ارباب» آماده شده است؛ نه اينكه هويدا مقصر نيست اما به زير ذره بين بردن تنها او محل مداقه است
000555.jpg

گروه ايران، صفاءالدين تبرائيان: تمامي تحليلگران رخداد انقلاب اسلامي ايران درج مقاله سفارشي و هتاكانه مورخ ۱۶ دي ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات بر ضد امام خميني(ره) را به مثابه «رانش سياسي» در فضاي آن روز كشور ارزيابي مي كنند. كارشناسان از اين مقاله با عناويني چون: «جرقه در انبار باروت»، «گاف بزرگ حاكميت پهلوي»، «حماقت غيرقابل باور»، «خطاي نابخشودني»، «شعله ورسازي آتش زيرخاكستر»، «واقعه شوم»، «ضربه عجيب به مملكت»، «دستپخت هويدا»، «پوست خربزه زيرپاي نظام» و «بهانه اي براي تسويه حساب شخصي» ياد مي كنند. به رغم گذشت ربع قرن از انتشار اين مقاله كه بسان جرقه اي ۴۰۰ روز بعد موجب انقراض و فروپاشي يكي از كهن ترين و پايدارترين رژيم هاي شاهنشاهي جهان شد، شناخت نويسنده يا نويسندگان آن، همچنين نقش آفرينان دخيل در چاپ مقاله در هاله اي از ابهام قرار دارد. نوشتار حاضر كه چكيده پژوهشي مفصل است، ضمن بررسي ديدگاه ها و نظرات گوناگون، در مقام روشنگري اين رويداد و پاسخگويي به پرسش هايي است كه در اين زمينه به ذهن متبادر مي شود.
انتحار سياسي
روز ۱۶ دي ۱۳۵۶ شاه دست به ريسك بزرگي زد كه بعدها از آن به نوعي انتحار سياسي تعبير شد. عصر اين روز، روزنامه اطلاعات در شماره ۱۵۵۰۶ با درج مقاله اي با عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» توفاني به پا ساخت. در مقاله ياد شده به آيت الله العظمي خميني به گونه اي كينه توزانه و بيمارگونه حمله شده بود. اوج بي پروايي و هتاكي نگارندگان مقاله را كه پشت نام مستعار و جعلي شخص مجهول الهويه اي موسوم به «احمد رشيدي مطلق»، پنهان شده بودند مي توان در تهمت هاي ناروا و ناجوانمردانه به رهبر جنبش اسلامي ملت ايران مشاهده كرد.

جرقه به انبار باروت
اما شمار آنان كه گمان بردند پشت پرده چاپ مقاله بر ضد آيت الله العظمي خميني در روزنامه اطلاعات، داريوش همايون بوده است كم نيست. از منظر اين قبيل محققان تاريخ سياسي معاصر ايران، يكي از اولين قدم ها در زمينه نابودي حاكميت پهلوي توسط كارگزاران آن رژيم برداشته شد:
«در ماه ژانويه سال ۱۹۶۸ (دي ماه ۱۳۵۶) رژيم نشان داد كه در ارزيابي قدرت مخالف مذهبي خود دچار سوءمحاسبه عجيبي است و يكي از قدم هاي نابود كننده خود را برداشت. به حسب گزارشات موجود به دستور شاه مقاله اي در روزنامه نيمه رسمي اطلاعات چاپ شد كه در آن به شدت به آيت الله خميني حمله و توهين شده بود. مقاله مزبور از داريوش همايون، وزير اطلاعات سرمنشا گرفته بود.»
صرفنظر از نوع نگاه افرادي كه به نقل گزاره هايي از آنان در خصوص مقاله مورد بحث مبادرت شد، افكار عمومي جامعه نيز همايون را طراح اصلي اين ماجرا مي پنداشت و وي را مسئول مستقيم نگارش، چاپ و كارگردان قضاياي پشت صحنه آن مقاله تصور مي كرد. اين باور، به رغم گذشت سال ها از پيروزي انقلاب اسلامي و روشن شدن برخي ابعاد اين موضوع و آنچه همايون و تني چند از آگاهان و كارگزاران حاكميت پهلوي گفته و نوشته اند، همچنان وجود دارد به طوري كه فردي چون شعبان جعفري نيز، همايون را متهم رديف اول اين رخداد مي پندارد. اما همايون به همه آنان كه او را مسئول اين «گاف بزرگ» مي دانند پاسخ داده است. به گفته همايون، وي هيچ نقشي در تهيه و نگارش مقاله نداشته و مقاله ياد شده در دفتر مطبوعاتي هويدا تهيه و تنظيم شده بود و او صرفا واسطه انتقال آن به روزنامه اطلاعات بوده است.
«مقاله روزنامه اطلاعات. . . به دستور شاه در دفتر مطبوعاتي هويدا، وزير دربار، كه قبلا در نخست وزيري بود تهيه گرديد كه مرتبا از سال ها پيش مقالاتي براي انتشار در مطبوعات تهيه مي كرد و به چاپ مي رساند. متن اوليه مقاله به دستور خود شاه تغيير يافت و تندتر نوشته شد. . . مقاله از دفتر وزير دربار پس از مذاكره تلفني خود او براي من در يك كنگره حزبي فرستاده شد و من در شرايطي كه امكان خواندن مقاله هم نبود آن را تقريبا بلافاصله به خبرنگار اطلاعات كه اتفاقا در آن نزديكي ها بود دادم. روزنامه اطلاعات كه نگران موقعيت خود در قم بود پس از تماس گرفتن با وزير اطلاعات [و] جهانگردي و نخست وزير و تاييد مطلب (كه با توجه به دستور شخص شاه امري طبيعي و خودبه خود بود) دست به انتشار مقاله زد. . .
در دوران پيش از سقوط رژيم هرگونه توضيحي از اين دست مايه ناتواني بيشتر رژيم و لطمه خوردن به خود شاه مي شد. . . به رئيس دفتر مخصوص شاه نيز گفتم كه خاطر شاه را از اين بابت مطمئن سازد كه واقعيات مربوط به چاپ آن مقاله محفوظ خواهد ماند. اكنون ديگر آن ملاحظات در ميان نيست. »
البته همايون چندي بعد در يكي ديگر از آثار مكتوب خود به وارد آوردن فشار براي چاپ مقاله در روزنامه اطلاعات اعتراف مي كند و مي نويسد «مقاله از دربار ناشي شده بود» اما تقصيرات را «انداختند گردن او». «با اينكه من به روزنامه فشار آوردم كه اين مقاله را چاپ كند، ولي مقاله از دربار ناشي شده بود و خود شاه دستور داده بود و شاه هم به دلايل متعدد، و دفعه اولي هم نبود كه شاه با روحانيت درمي افتاد و به آنها دشنام مي گفت. يك بار وقتي كه قم رفت، سخنراني خيلي شديدي بر ضد روحانيون كرد در ۱۵ خرداد. اين مسئله تازگي نداشت.
مدير اطلاعات با خود نخست وزير راجع به آن مقاله صحبت كرده بود و ترديدي برايشان نبود كه شاه گفته و دستور داده (پاكت وزارت دربار را كه مقاله در آن بود، ديده بودند) براي آنها شك نبود. اما تمام اينها را انداختند گردن من. »
گويا پيشتر دفتر مطبوعاتي هويدا مستقيما مقالاتي را براي مطبوعات ارسال مي كرده است، اما از هنگام روي كار آمدن كابينه جديد و بنا به توصيه همايون مقرر شد از طريق وزارت اطلاعات اين قبيل مقالات سفارشي كه بيشتر آن نيز يا بي نام و يا با نام مستعار بوده است براي جرايد فرستاده شود.
اكنون پيش از پرداختن به دلايل، انگيزه ها، و چگونگي تهيه مقاله ۱۶ دي، ضروري است گفتارهاي ديگر مربوط به اين ماجرا كه مفاد برخي از آنها جنبه احتمالي دارد، نيز به منظور آگاهي هر چه بيشتر آورده شود. نخست آنچه احسان نراقي درباره اين مقاله، در زندان اوين از قول يك مسئول ساواك شنيده است. «[آن مسئول ساواك] گفت پس از اينكه آقاي سيدمصطفي خميني در نجف فوت شد و اين جريان وسيله اي شد كه در ايران مجامع ترحيم مرتبا تشكيل بشود و خلاصه عدم رضايت سياسي به اين قسم خودش را بيان مي كرد كه شاه را از اين بابت خيلي عصباني كرده بود. در اين بين ياسر عرفات يك تلگراف تسليتي به ]آيت الله[  آقاي خميني در نجف مخابره مي كند. ]آيت الله[ آقاي خميني در جواب به ياسر عرفات مي گويد كه درد و محنت من روزي پايان مي گيرد كه ملت ايران از شر اين آدم جابر مثلا فارغ بشود، راحت بشود. . . اين مسئول ساواك به من مي گفت نصيري اين متن را برده بود براي شاه، به شاه نشان مي دهد و شاه مي گويد حالا ديگر بايد جنگ را با روحانيون علني كرد، به خصوص با ]آيت الله[ آقاي خميني، برويد يك مقاله تهيه بكنيد. مي روند، دستگاه ساواك مقاله تهيه مي كند. مقاله را نصيري براي شاه مي برد، شاه مي گويد نه، اين را تندترش كنيد كه بعد هم وقتي كه مقاله حاضر مي شود مي گويد از طريق دربار بگوييد كه همان دربار هويدا مي فرستد براي وزير اطلاعات كه خودش هم گفته. او هم مي دهد به روزنامه اطلاعات و اطلاعات هم نمي خواهد چاپ كند و خلاصه چاپ مي كنند، و آن جرياني كه در قم و رفتند تظاهرات كردند در برابر روزنامه اطلاعات و طلاب و آن درگيري و خونريزي و اينها كه بعد هم ديگه همين طور چهلم ها ادامه داشت.»
بنا به آنچه نراقي از قول مسئول ساواك نقل مي كند، مسئوليت تهيه مقاله از سوي شاه به مقامات سازمان اطلاعات و امنيت كشور واگذار شد و بعد مقاله تهيه شده به دربار انتقال يافت. ديگر، اظهارنظر مهدي پيراسته در ملاقات خود با جورج بي. لامبراكيس، از مقامات بلندپايه سفارت آمريكا در تهران و مشاور امور سياسي سفارت، روز ۱۱ اكتبر ۱۹۶۸ م / ۱۹ مهر ۱۳۵۶ ش در خانه رضا اميني، كارمند ارشد آژانس بين المللي ارتباطات است. پيراسته در اين ديدار درج مقاله ۱۶ دي ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات را اقدامي احمقانه توصيف كرده و از فردي موسوم به «كاخوده» به عنوان نويسنده واقعي آن مقاله نام مي برد. «او [پيراسته] حماقتي را كه با درج مقاله اطلاعات در ژانويه ۱۹۶۸ در حمله به ]امام[ خميني انجام شده بود، مطرح كرد. او باور نمي كرد كه من ندانم نويسنده واقعي آن مقاله چه كسي بود و گفت كه كاخوده، آن را نوشته و هويدا در محضر همايون آن را تصحيح كرده بود. »
مترجم اسناد بازيافته در سفارت آمريكا در تهران، كه از سوي «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» اشغال شد، در كنار نام «كاخوده» در متن برگردان از انگليسي به فارسي آورده است «احتمالا آزموده» كه به هيچ وجه احتمال درستي نيست. نظر به اهميت دانستن نويسنده واقعي مقاله، به تصوير لاتين سند در انتهاي كتاب مراجعه شد كه در آنجا نيز با املاي «Kakhoudeh » آمده بود و معما همچنان به قوت خود باقي ماند، چرا كه بي شك يا لامبراكيس در نگارش نام نويسنده مقاله كه پيراسته او را به وي معرفي نموده، در گزارش «خيلي محرمانه»اش دقت لازم را مبذول نداشته و يا در چينش اسناد مقطع چنين سهوي به عمل آمده است.
در اين ميان، احمدعلي مسعود انصاري در زمره كساني است كه در تحليل خود ذيل «نامه رشيدي مطلق»، ضمن اشاره به موضوع اختلاف نظر و درگيري هويدا با آموزگار، هويدا را مسئول «آشوبي» كه در پي انتشار اين مقاله به پا خاست معرفي مي كند. به باور انصاري، نخست وزير معزول با اين اقدام مي خواست دولت جديد را كه در راس آن رقيب ديرينه اش كه اكنون هم بر صندلي قوه مجريه و هم تشكيلات حزبي تكيه داده بود با مشكل مواجه سازد.
در مورد نامه رشيدي مطلق اينك در نزد اهل اطلاع روشن است كه منشاء نگارش اين نامه دفتر مطبوعاتي هويدا در دربار بود. اين دفتر را فرهاد نيكوخواه، معاون سابق وزارت اطلاعات و دفتر و دستكش تصدي مي كرد و به هنگامي كه هويدا از نخست وزيري به دربار آمد نيكوخواه را هم با خود به دربار آورد و ندانم كاري هاي همين دفتر بود كه آن شعله را روشن ساخت و چگونگي ماجرا چنين است: خلعتبري وزير امور خارجه از سفارت ايران در عراق گزارشي دريافت مي كند مبني بر اينكه آيت الله [امام] خميني ضمن مسئله اي از مسائل رساله عمليه خود سلطنت را غيرشرعي اعلام كرده و اين نظر تازه در چاپ جديدي از توضيح المسائل ايشان چاپ و نشر شده است. خلعتبري اين گزارش را در شرفيابي معمول خود به عرض مي رساند و شاه كه از دريافت چنين گزارشي سخت عصباني شده بود به وزير دربار دستور مي دهد كه در رد و ذم آيت الله مطلبي نوشته و به روزنامه ها داده شود. پيش از اين در زمان علم رسم و سنت اين بود كه اين گونه اوامر را وزير دربار به دولت ابلاغ مي كرد و وزارت اطلاعات بر حسب وظيفه ترتيب كار را مي داد. اما اين بار وزير دربار، احيانا به دليل همان درگيري كه با آموزگار داشت، خواست كه از بالاي سر دولت عمل كند و تصميم گرفت كه حداقل تهيه متن را دفتر مطبوعاتي خودش انجام دهد و آن نامه مرموز بدين ترتيب در خود دربار نوشته شد. اينكه نويسنده آن چه كسي بود و چرا آن لحن تند و توهين آميز به كار گرفته شد خود داستان ديگري است. قطعي اينكه، آن نامه به دستور هويدا و به وسيله نيكوخواه بدون اطلاع دولت و وزارت اطلاعات تهيه شد و چون سابقه نداشت كه دربار مستقيما مطلبي را براي چاپ به روزنامه بدهد براي چاپ آن از طريق وزارت اطلاعات اقدام شد. اين درست مقارن ايامي بود كه كنگره حزب رستاخيز در سالن ۱۲ هزار نفري استاديوم آريامهر تشكيل شده بود و آموزگار با انتخاب مجدد به دبير كلي حزب و در اختيار گرفتن هر دو سمت دبير كلي و نخست وزيري خود را پيروز صحنه مي دانست و درست مقارن احساس پيروزي آموزگار، هويدا مشت خود را، كه همان نامه كذا باشد، به طرف او پرتاب كرد، و اين نامه در بسته را فرستاده دربار به داريوش همايون، يعني وزير اطلاعات و جهانگردي كابينه آموزگار و در زماني كه در كميسيون قانون اساسي كنگره شركت داشت تسليم كرد و او كه از همه جا بي خبر بود و تصور مي كرد دستور از بالا است و او بايد مجري منويات باشد آن پاكت دربسته را كه آرم دربار هم داشت، به خبرنگار اطلاعات كه در كنگره حضور داشت سپرد، با تاكيد بر اين امر كه بايد در اولين فرصت به چاپ سپرده شود و آن نامه پس از يكي دو روز معطلي در اطلاعات در صفحات داخلي روزنامه به چاپ رسيد و شد آنچه كه نبايد بشود. در آن زمان هويدا كه مي خواست دولت را با مشكل روبه رو كند، شايد خودش هم نمي دانست كه چه آشوبي برپا مي شود. آشوبي كه حتي سر خود او را به باد خواهد داد. »

فراخوان مبارزه از نجف
000579.jpg

اكنون به منظور فهم هر چه بهتر و بيشتر اين اقدام كه اركان حاكميت پهلوي را لرزاند، لازم است دقيق تر با آنچه موجب برافروختن آتش خشم شاه شد، آشنا شويم. به طوري كه از نقل قول هاي آورده شده نيز به صورت مستقيم و غيرمستقيم برمي آيد، در يكم آبان ۱۳۵۶ ستاره جان آيت الله سيد مصطفي خميني، ولد ارشد آيت الله العظمي امام خميني به گونه مرموزي خاموش گشت. اين رخداد موجب شكل گيري مجالس ترحيم گسترده و در نوع خود بي سابقه اي شد كه تا ۱۱ آذر ماه - مقارن چهلمين روز درگذشت ايشان - ادامه يافت. در فاصله ۶۶ روزه رحلت آقازاده مرجع تقليد شيعيان تا انتشار مقاله توهين آميز در اطلاعات، همچنين مراسم اربعين ارتحال تا ۳۶ روز بعد كه مقاله كذايي به چاپ مي رسد، آيت الله العظمي خميني در چهار نوبت طي نوشته ها و سخناني، به جنب وجوش نهضت اسلامي در مخالفت با حاكميت پهلوي دوم شدت مي بخشند. نخست، پاسخ ايشان در تاريخ ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به تلگراف تسليت ياسر عرفات، رئيس كميته اجرايي سازمان آزاديبخش فلسطين به مناسبت فقدان آيت الله سيد مصطفي خميني دوم، پيام آيت الله العظمي خميني در ۲۱ آبان ۱۳۵۶ كه پس از رحلت فرزندشان خطاب به ملت ايران صادر شد. سوم، پاسخ ايشان به تاريخ ۲۴ آذر ۱۳۵۶ به نامه تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور به مناسبت درگذشت ناگهاني فرزندشان است.
چهارم، بيانات مهم آيت الله العظمي خميني در فقدان فرزندشان در تاريخ ۱۰ دي ،۱۳۵۶ يك هفته پيش از درج و انتشار مقاله ۱۶ دي ماه در روزنامه اطلاعات است كه مشروح ترين آن هم به شمار مي آيد و خلاصه اي از آن، عينا نقل مي شود: «الان اين دولت ايران رسمي نيست، دولت رسمي نيست، قانوني نيست. الان اين و كارهاي ايران قانوني نيستند، اينها رسمي نيستند. به حسب قوانين اساسي، اين مجلس ايران الان رسمي نيست. . . در زمان اين مرد سياه كوهي، در زمان اين رضاخان قلدر نانجيب، يك قيام از علماي اصفهان بود، علماي اصفهان از اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت كردند بر خلاف اينها. . .
اصلاحات ارضي براي ما كردند، چه كردند؟ آن اصلاحات ارضي كه خدا انشأالله لعنتشان كند، اينها اين كار را كردند كه زراعت را از دست مردم به كلي گرفت... زراعت ايران را فلج كردند... بايد خجالت بكشيد از اين اصلاحات ارضي تان... اگر اين مرد پايش يك خرده اي محكم بشود، همچو لطمه اي بزند به مردم كه آن طرف پيدا نباشد.»

ريسك خطرناك
جيمي كارتر پس از خط و نشان كشيدن هايي كه در خصوص ايجاد و گسترش فضاي باز سياسي در ايران با محمدرضا پهلوي داشت، سرانجام در ۱۰ دي ۶ براي يك سفر ساعته در شب سال نو ميلادي وارد تهران شد و روز بعد همراه با سايروس ونس، وزير امور خارجه، و برژينسكي، مشاور امنيت ملي خود تهران را ترك كرد.
افزايش تكاپوي اجتماعي و سياسي شماري از انديشمندان سرشناس در حاكميت پهلوي،به ويژه در خلال اوج گيري نهضت اسلامي مغفول نيست، ليكن از سياق گفتار نراقي مي توان به سهولت دريافت كه تلاش شگفت انگيزي به منظور دادن آدرس غلط و معرفي هويدا به عنوان عامل اصلي بحران در جامعه و پنهان سازي شاه صورت مي گيرد و حال آنكه هويدا به دستور مستقيم شخص شاه مسئوليت سفارش و تهيه مقاله را عهده دار شده و آن را پس از آماده سازي به رويت شاه مي رساند كه از قضا از او - وزير دربار - خواسته مي شود تا نسبت به شديداللحن ساختنش اقدام كند و حالا ديگر براي كمتر پژوهشگري اين شك باقيمانده است كه مقاله دي بنا به فرمان كدامين «ارباب» آماده شده است؛ نه اينكه هويدا مقصر نيست اما به زير ذره بين بردن تنها او محل مداقه است.
«چند روز قبل از چاپ اين مقاله كذايي نصيري در ديدارش با شاه گزارشي در مورد واپسين اعلاميه آيت الله ]امام[ خميني تقديم كرده بود. اعلاميه به مناسبت مرگ فرزند ارشد آقاي خميني صادر شده بود و در آن آيت الله گفته بود كه غم و درد مرگ فرزند در مقابل غمي كه به خاطر جنايات رژيم پهلوي در ايران احساس مي كند يكسره رنگ مي بازد. لحن تند اعلاميه شاه را به خشم آورد. در جا دستور داد كه ساواك مقاله اي در جواب اعلاميه تدارك كند و در آن آيت الله خميني را از روي كينه به باد حمله بگيرد. (گفت وگو با مقام عالي رتبه امنيتي) شاه در همان روز بي آنكه به ساواك چيزي بگويد به هويدا هم دستوري مشابه داد. هويدا هم بلافاصله كار تهيه مقاله را به دو نفر از همكارانش محول كرد. چهل و هشت ساعت بعد از فرمان خشم آگين شاه هويدا به داريوش همايون كه در آن زمان وزير اطلاعات بود زنگ زد و گفت: «مقاله اي هست كه بايد آن را به فرمان اعليحضرت چاپ كنيد. آن را به وسيله پيك مخصوص به دفتر كارتان فرستادم. » (گفت وگو با داريوش همايون بلمونت كاليفرنيا ژوئن ). دقايقي بعد يكي از كارمندان دفتر هويدا وارد اتاق كار همايون شد. پاكتي مهر و موم شده به همراه داشت. از پاكت هاي رسمي وزارت دربار بود. زرد رنگ و منقش به علامت ويژه دربار. همايون بي آنكه مقاله را بخواند يا حتي پاكت را باز كند آن را براي سردبير روزنامه اطلاعات فرستاد. دستور داد كه به چاپش اقدام كنند. وقتي از او پرسيدم كه چرا پاكت را باز نكرد جوابي ساده داشت مي گفت: «چون مي دانستم اگر امر شاه باشد ديگر چاره اي جز چاپ مقاله نخواهيم داشت. » (گفت وگو با داريوش همايون) وقتي متن مقاله به دست دبيران اطلاعات رسيد بلافاصله سراسيمه به همايون زنگ زدند. مي گفتند از چاپ اين متن معذورند. مي گفتند لحني آشوب زا دارد. همايون به جمشيد آموزگار متوسل شد. شرح ماجرا را گفت و پاسخ نخست وزير هم كوتاه و قاطع بود. مي گفت اگر اعليحضرت به چاپ مقاله فرمان داده اند چاره اي جز چاپ آن نيست. به هر حال به رغم اين ترديدها و هشدارها سرانجام نه سردبير اطلاعات نه نخست وزير و نه وزير اطلاعات مملكت هيچ كدام جرات سرپيچي از فرمان شاه را پيدا نكرد و مقاله چاپ شد.
گرچه از همان زمان نقش هويدا در تدارك اين مقاله بيش و كم مسجل و معروف بود اما انگيزه او در تدوين سريع چنين متني روشن نبود و نيست. طبعا يكي از علل مشاركت او در اين كار اين واقعيت بود كه او نيز چون آموزگار و همايون و دبيران اطلاعات سرپيچي از فرمان شاه را يكسره ناميسر مي دانست. ولي در عين حال از همان زمان اين شايعه هم بر سر زبان ها بود كه هويدا پيامدهاي بالقوه چنين مقاله اي را نيك مي شناخت و با اين حال به تدوين و چاپش كمك كرد چون مي خواست رقيبش را از صحنه به در كند و از كار براندازد. ژوزف كرافت (KRAFT) كه از طرف مجله نيويوركر در آن زمان به ايران سفر كرده بود در گزارش خبري خود چيزي به همين مضمون نوشته بود. مي گفت: «احساس من اين است كه بخشي از انگيزه [چاپ مقاله] درگير كردن دولت آموزگار با مخالفان مذهبي است. »
,«Letter from Tehran »Joseph Kraft,)
(. NewYorker, 18 December
چاپ مقاله جرقه اي شد كه پس از چندي به آتشي همه گير بدل گشت. ابعاد تظاهرات مخالفان به تدريج بالا گرفت.»
شش روز پس از اينكه جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا تهران را ترك كرد مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه» به دستور شاه در روزنامه اطلاعات درج شد.

نويسنده مقاله دي كيست
اكنون ديگر بايد همه ناگفته ها درباره آن مقاله را گفت و به رشته تحرير در آورد و با دانسته هايي كه در صفحات پيشين آورده شد تركيب نمود و كلام آخر را در اين خصوص بيان كرد. همان طور كه پيشتر روايت شد در پي واقعه در گذشت فرزند آيت الله العظمي امام خميني در نجف اشرف سيل تلگراف هاي تسليت به پايتخت علمي و معنوي شيعيان جهان سرازير شد كه همين امر بار ديگر باعث شدت گرفتن حملات از سوي مرجع بزرگ تبعيدي مقيم نجف بر ضد حاكميت پهلوي شد. گزارش موجزي از سخنان و پيام هاي مكتوب امام خميني از دو طريق: يكي ارتشبد نعمت الله نصيري رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور؛ و ديگري عباسعلي خلعتبري وزير امور خارجه به آگاهي شخص شاه رسيد و شاه بي تحمل و كم طاقت هم كه حالا با حضور كارتر در تهران دلگرم تر شده بود با ارزيابي شتابزده از ميزان محبوبيت و نفوذ امام خميني در ميان مردم و گروه هاي معارض با حاكميت خود دستور تهيه مقاله اي توهين آميز عليه ايشان را داد. اين ماموريت به عهده اميرعباس هويدا نخست وزير تازه بر كنار شده و وزير دربار نهاده شد. در اين ميان نقش ساواك آماده سازي و تدوين اطلاعات موجود از امام در پرونده ساواك بوده است كه برخي در اين خصوص از پرويز نيكخواه نام مي برند. در اين ميان آنچه را نيز كه «مقام عالي رتبه امنيتي» در گفت وگو با دكتر عباس ميلاني و همچنين آن «مسئول ساواك» در گفت وگو با دكتر احسان نراقي اظهار داشته اند نشان دهنده آن است كه شاه به سازمان اطلاعات و امنيت دستور داده است تا آگاهي هاي موجود در پرونده اي كه از معظم وله در آرشيو ساواك نگهداري مي شود را در اختيار هويدا قرار دهد. هويدا نيز وظيفه تهيه مقاله را به دفتر مطبوعاتي خود واگذار مي كند. بنابر آنچه از احمدعلي مسعود انصاري نقل شد هنگامي كه هويدا از نخست وزيري به دربار آمد تيم دفتر مطبوعاتي خود را نيز به آن جا منتقل كرد. مسئوليت دفتر مطبوعاتي هويدا با فرهاد نيكوخواه بود. به نوشته انصاري نامه ياد شده قطعا به وسيله نيكوخواه تهيه شده است. ميلاني نيز از تهيه مقاله توسط دو نفر از همكاران هويدا سخن مي گويد. شك نيست كه مقاله دي به اهتمام يك «تيم» و نه يك نفر نهاده شد. تيمي مركب از چند نفر كه البته مسئوليت آن را فرهاد نيكوخواه عهده دار بود. از جمله افراد اين دفتر مي توان به عناصر چندي از جمله: حسين رجبي معاون وزير مشاور سرپرست دفتر نظارت و همكاري هاي اجتماعي نخست وزير علي اصغر خطابخش معاون وزير مشاور در امور اداري؛ و فرهاد نيكوخواه كه همگي در زمره كاركنان شناخته شده و مديران ارشد نخست وزيري بودند؛ و همچنين به علي شعباني كه با اين تيم همكاري داشت اشاره كرد.
فرهاد نيكوخواه كه مشاور مطبوعاتي اميرعباس هويدا نخست وزير بود به سال متولد شد. وي متاهل و داراي ليسانس حقوق بود و مدت ها با روزنامه اطلاعات همكاري داشت. او طي سال هاي تا عضو «گروه ناسيوناليست هاي انقلابي» (گنا) بوده است كه نشريه جام جم را منتشر مي كردند. بنيادگذاران اين گروه: امير شاپور زندنيا دكتر ضياء مدرس سرهنگ جهانگير مقدادي هوشنگ هاديان و شاهرخ و حميد شركت بودند كه در نهان قصد براندازي نظام وقت و تشكيل دولت ناسيوناليست انقلابي را داشتند. به طوري كه زندنيا نقل مي كند مدت فعاليت گروه از پاييز تا زمستان بوده است و در ابتدا بنيادگذاران با تجمع در يك غار كوچك در تپه هاي يوسف آباد تهران با مخلوط كردن خون بازوان خويش سوگندنامه تاسيس سازمان را امضا كردند و يكي از عمده فعاليت هاي آنان در دانشكده حقوق دانشكده تهران بر ضد سازمان دانشجويان وابسته به حزب توده بوده است.

نگاه اول
خروج از جامعه مدني
فاصله انتخابات مجلس پنجم (اسفند ۶۴) تا انتخابات دور دوم شوراها (اسفند ۸۱) هفت سال است. مقايسه پايگاه مردمي نيروهاي سياسي و موضع آنان درباره انتخابات نشان مي دهد كه چه تحول ژرف و گسترده سياسي، اجتماعي در اين مدت كوتاه ايجاد شده است.
۱ـ در اسفند ۶۴ «جامعه روحانيت مبارز تهران» و «گروه هاي همسو» با آن محور انتخابات بودند. اكثر قريب به اتفاق داوطلبان سعي مي كردند نامشان در درون فهرست مذكور جاي گيرد. جامعه روحانيت مبارز تهران چنان به پيروزي خود مطمئن بود كه حاضر نشد پنج داوطلب پيشنهادي آقاي هاشمي رفسنجاني را در فهرست سي نفره خود در تهران قرار دهد. به عبارت ديگر با اختصاص يك ششم كرسي هاي پايتخت (پنج نامزد از ۲۶۰ داوطلب) به عضو موثر خود موافقت نكرد. پيرو اين مخالفت كارگزاران تشكيل شد، كه البته از ۱۶ نفر موسس اوليه، ۱۰ نفر (همه وزرا) كنار كشيدند و اين گروه با شش عضو موسس وارد رقابت هاي انتخاباتي مجلس پنجم شد. مجمع روحانيون مبارز سكوت كرده بود و گروه هاي خط امام مانند مجاهدين انقلاب درباره شركت يا عدم شركت در انتخابات به بحث مشغول بودند. پس از تصميم به شركت در انتخابات، صلاحيت تعدادي از نامزدهاي خط امام رد و تعدادي تأييد شد. به همين دليل چند گروه خط امامي از فهرستي ناقص (بيست و سه نفره) در انتخابات حمايت كردند. چهار نامزد تأييد صلاحيت شده ملي ـ مذهبي  نيز به علت عدم امكان تبليغ انصراف دادند و تشكل هاي متبوعشان از ارائه فهرست نامزدها خودداري كردند. با وجود اين جناح راست كه درصدد تشكيل فراكسيوني ۲۰۰ نفره بود، تا مجلس را در اختيار گيرد، موفق نشد و با مشقت توانست در مرحله دوم انتخابات اكثريت شكننده اي از كرسي ها را كسب كرده و شكل گيري فراكسيون مقتدر اقليت را به نظاره نشست.
۲ـ در انتخابات ماه آينده، جامعه روحانيت مبارز تهران و اكثر گروه هاي همسو با آن اعلام كرده اند فهرست انتخاباتي (دست كم در تهران) نخواهند داد.
روزنامه هاي محافظه كار شبهه تقلب در انتخابات را مطرح كرده اند و براي نخستين بار تز «خيرالشرين» يعني گزينش بين بد و بدتر (شركت يا عدم شركت در انتخابات) را ارائه مي كنند! جالب آنكه آنها دلايلي مانند رد صلاحيت داوطلبان مورد نظر خود، نداشتن امنيت براي برگزاري مراسم تبليغاتي، نداشتن پشتوانه مالي، و... را ندارد و نمي تواند عدم معرفي نامزد يا تحريم انتخابات را به علل فوق توجيه كند. به خصوص آنكه يقين دارد رهبري معظم نظام مردم را به شركت گسترده در انتخابات دعوت خواهند كرد.بسيار بعيد است جناح مذكور بناي تحريم انتخابات ۸۱ را داشته باشد. به علاوه اين اقدام چند درجه راديكال تر از تز خروج از حاكميت است، زيرا «خروج از جامعه مدني» و دوري از نظام سياسي است و نه از حكومت. با وجود اين بايد اذعان كرد «تحريم انتخابات» جرم محسوب نمي شود. در حقيقت اين اقدام از مصاديق مقاومت مدني است. اما تحريم دليل مي خواهد. رأي ندادن مردم به فهرست پيشنهادي در هيچ زمان و مكاني توجيه مناسب فهرست ندادن و دعوت مردم به ندادن رأي نبوده است.
۳ـ همه گروه هاي اصلاح طلب در انتخابات اين دوره فعال هستند و به رغم انواع مشكلات و موانع به علت آنكه از رد صلاحيت غيرقانوني داوطلبان و نظارت استصوابي خيالشان تا حدود زيادي راحت است، با نشاط لازم وارد ميدان شده اند. در گروه هاي دوم خردادي اختلاف نظر در مورد نامزدها ديده مي شود (مانند انتخابات نخستين دوره شوراها و نيز انتخابات مجلس ششم) با وجود اين تلاش مي كنند نامزدهاي مشتركي را در تهران و شهرستان ها معرفي كنند. گروه هاي ملي ـ مذهبي، تشكل هاي صنفي و تخصصي و مديران نيز در اين انتخابات فعال شده اند و هر كدام از نامزدهاي خود حمايت مي كنند.
۴ـ مشكل اصلي در اين دوره نه نظارت استصوابي، كه دلسردي برخي قشرهاست و اينكه آيا منتخبان مي توانند در خدمت به همشهريان موفق شوند؟ آنچه در اين انتخابات بسيار مهم است، رفتار ملت است. اگر مردم در انتخابات به صورت فعال و گسترده شركت كنند، منتخبان با آراي بالايي انتخاب مي شوند و يك بار ديگر به جهانيان اثبات خواهد شد آنچه در جمهوري اسلامي تعيين كننده است، انتخابات آزاد و رأي مردم است و به اين ترتيب ضريب امنيت ملي كشور افزايش مي يابد. چنانچه ميزان مشاركت مردم نسبت به دور اول انتخابات شوراها كاهش يابد، كم شدن ميزان مشاركت مردم به آن معنا خواهد بود كه مجموعه نيروهاي سياسي از محافظه كاران تا اصلاح طلبان و نيز گروه هاي ملي ـ مذهبي و مخالفان قانوني نتوانسته اند رضايت و در نتيجه مشاركت وسيع يا كافي مردم را جلب كنند. افزايش فشارهاي بين المللي به علت بالا رفتن ميزان نااميدي و يأس در مردم و گسترش اعتراضات و توان كمتر نظام براي حل مشكلات پيامد قهري كم شدن مشاركت مردم است. اگر پذيرفته باشيم كه «قوام دموكراسي به مشاركت است»، كاهش شركت مردم در انتخابات مي تواند دموكراسي نوپاي ما را تضعيف كند و چنين مباد!
مصطفي تاج زاده

رئيس صددرصد ـ ۱۱
ابراز شادي با شليك گلوله
پروين امامي
000582.jpg
عدم سفر مسئولان بلندپايه ايران به عراق از جمله ديگر عوامل اظهار گلايه عراقي ها نسبت به روابط دوجانبه با ايران بود كه به موازات اظهار گله از سخنان محمدرضا خاتمي نايب رئيس مجلس ايران مبني بر «شادماني ايرانيان در روز سقوط احتمالي صدام»، چندين بار توسط مترجم گروه به ما انتقال يافت و وقتي ما در واكنش به سخنان شكوه آلود عراقي ها از اظهارنظر محمدرضا خاتمي، به سخنان تند و بي پرواي «طه ياسين رمضان» معاون رئيس جمهوري اشاره كرديم كه در مراسمي، ايران را متهم به طمع ورزي نسبت به خاك عراق كرده بود، سكوت ديپلمات عراقي، نقطه پايان اين بحث دامنه دار بود.
پسري كه محبوب پدر نيست
وقتي بازديد از حوزه هاي راي گيري استان نجف را خاتمه داديم، به قصد عزيمت به استان كربلا و حضور در برخي حوزه هاي راي گيري آن استان و نيز تشرف به قبور متبركه كربلا سوار اتوبوس شديم. فاصله هشتاد كيلومتري نجف تا كربلا و چشم اندازهاي جاده هاي آن به تمامي شبيه ديگر جاده هايي بود كه ظرف دو سه روز حضور در عراق در آنها تردد كرده بوديم؛ يك سوي جاده زمين هايي گاه باير و گاه پوشيده از بوته هاي خار و گز و سوي ديگر جاده نخل زارهايي انبوه و سبز كه من هر بار چشمم به آنها مي افتاد مي كوشيدم خاطره نخل هاي سربريده مناطق جنوب ايران طي جنگ هشت ساله را به انتهاي بايگاني خاطراتم عقب برانم. نكته اي كه در ارتباط با جغرافياي كشور عراق گفتني به نظر مي آيد اين است كه زمين ها و حاشيه هاي جاده اي شهرهاي مركزي اين كشور عموما بارآور و حاصلخيز مي نمايد، در حالي كه در اطراف اين شهرها و هر چه به سمت دورتر از مركز راه پيموده شود ـ از جمله به سمت نقاط مرزي با ايران ـ زمين ها خشك تر و بايرتر مي شود. در حوزه هاي راي گيري كربلا هم مراسم استفتأ همچون نجف ظاهرا با جديت و شور بسيار برگزار مي شد و شهروندان با انداختن برگه هاي راي در صندوق، سرنوشت سياسي خود را براي هفت سال بعد رقم مي زدند؛ البته اگر از احتمالاتي همچون سرنگوني حكومت صدام و بحران جاري عليه كشور خود چشم پوشي مي كردند. پس از حضور در حوزه استفتأ در كربلا، ما ايراني ها به قصد انجام زيارت از مرقد مطهر امام حسين(ع)، حضرت ابوالفضل و مدفن ۶۲ شهيد كربلا از تيم خبرنگاران خارجي به طور موقت جدا شديم. در فاصله حضور هيأت خبرنگاران ايراني در حرم و انجام مراسم زيارت، برخي خبرنگاران ديگر كشورها نيز در بازارهاي اطراف بين الحرمين به گشت وگذار و خريد مشغول شدند و گروهي ديگر هم با ورود به صحن حرم ها و حياط بين الحرمين به عكسبرداري و فيلمبرداري و تماشاي مراسم زيارت زائرين مشغول شدند.

حاشيه انقلاب ـ بخش پاياني
محمد رهبر
•۲۲ بهمن ۱۳۵۶
يكشنبه ۲۲ بهمن ،۵۶ تيتر اول روزنامه ها با درشت ترين حروف از جنگ در شهر تهران خبر مي دهد، امام تهديد كرده است كه در صورت قطع نشدن كشتار و وحشي گري نيروهاي گارد حكم جهاد خواهد داد، كيهان عكسي را از پيرمرد و جواني مسلح به چاپ رسانده و نوشته است: مردم مسلح گروه گروه در خيابان ها به راه افتاده اند، هر خيابان يك سنگر است، جبهه اصلي معلوم نيست، همه جا جبهه است.

•اعلاميه ارتش مردم
نخستين اطلاعيه از سوي ستاد رهبري عمليات مسلحانه كه به صورت دست خط صادر و روي ديوارها چسبانده شد شامل دستورالعمل هايي به شرح زير است: ۱ ـ از پراكنده شدن خودداري كنيد ۲ ـ از بي نظمي جلوگيري كنيد ۳ ـ از مصرف مهمات براي تمرين و آزمايش جلوگيري شود ۴ ـ با تشكيل دسته هاي ۳ تا ۹ نفري هر نوع يورش مهاجمان را خنثي كنيد ۵ ـ از تيراندازي به طور همزمان با يكديگر خودداري كنيد.

•توزيع سلاح هاي گرم
در گوشه و كنار تهران از عصر ديروز، سلاح هاي گرم بين مردم توزيع مي شود، كساني كه در جنب ساختمان تسليحات ارتش در خيابان فرح آباد به متقاضيان اسلحه تحويل مي دادند، صورتشان را سياه كرده بودند، آنها ابتدا از متقاضي كارت پايان خدمت يا كارت كميته انتظامات امام خميني را طلب مي كردند و سپس از او مي خواستند كه به قرآن قسم بخورد كه به مردم خيانت نخواهد كرد. پس از اداي اين سوگند، اسلحه بلافاصله پس از بوسه اي تحويل متقاضي مي شد، فردي كه تفنگ به دست آورده بود، تيري به هوا شليك مي كرد و اگر تيراندازي را درست نمي دانست، آموزش كوتاهي در حد شليك سه تير هوايي از سوي تحويل دهنده اسلحه داده مي شد.

• براي گرفتن اسلحه تلفن بزنيد
اطلاعات عكس جواني را كه پلاكاردي در دست گرفته به چاپ رسانده، در زيرنويس عكس نوشته شده: اين آگهي براي اطلاع عموم است و يك جوان مبارز آن را روي دست گرفته است، از اين نوع آگهي ها ديروز در خيابان هاي مختلف به چشم مي خورد.

•امام خميني: تصميم آخر را مي گيرم
امام خميني در پيامي به مناسبت درگيري هاي مسلحانه مردم را به مقاومت فراخواندند در اين پيام آمده است: به طوري كه مي دانيد اينجانب بنا دارم كه مسائل ايران به طور مسالمت آميز حل شود لكن دستگاه ظلم و ستم چون خود را به حسب قانون محكوم مي بيند دست به جنايت زده است، ... من با آنكه هنوز دستور جهاد مقدس نداده ام و نيز مايلم با مسالمت حفظ و قضايا موافق آراي ملت و موازين قانوني حل شود لكن نمي توانم تحمل اين وحشي گري ها را بكنم و اخطار مي كنم كه اگر دست از اين برادركشي برندارند و لشكر گارد به محل خودش برنگردد تصميم آخر را به اميد خدا مي گيرم و مسئوليت آن با متجاوزين است.

• واي به روزي كه مسلح شويم
اطلاعات، عكس جوانان مسلحي كه بر بام يكي از منازل خيابان وثوق سنگر گرفته اند را به چاپ رسانده و نوشته است: گفتند كه واي به روزي كه مسلح شويم اما گمان بردند كه شوخي مي كنند، ديروز ديدند كه شوخي نبود، مردم از جان خود گذشتند اما از شرف و افتخار خود نمي گذشتند، مردم مسلح شده اند و در كنار برادران هوايي خود پشت بام ها را سنگر گرفته اند و به مقابله با نيروهاي طاغوت پرداخته اند.

•بدره اي و جعفريان كشته شدند
سپهبد بدره اي فرمانده نيروي زميني امروز مورد حمله انقلابيون قرار گرفت و در بيمارستان جرجاني درگذشت. همچنين مقارن ظهر امروز در سقوط يك فروند هلي كوپتر در نزديكي هفت تپه خوزستان سپهبد جعفريان فرمانده لشكر جنوب و استاندار سابق خوزستان كشته شد.

• اي ايران اي مرز پرگوهر
عصر يكشنبه ۲۲ بهمن ماه راديو ايران آغاز به كار كرد و در پي پخش سرود اي ايران، اي مرز پرگوهر صداي گوينده راديو در فضاي انقلابي ايران چنين طنين انداز شد: اينجا تهران است، صداي راستين ملت ايران، صداي انقلاب، امروز به همت مردانه ملت، آخرين دژهاي استبداد فرو ريخت يكي از آخرين ها راديو بود، صداي واقعي ملت ما به ما نيرو داد و راهمان را هموار كرد تا بتوانيم همچون پاره هاي كوچك از پيكر عظيم مردم صداي راستين انقلاب را به گوش ها برسانيم. كاركنان راديو، تلويزيون ملي ايران در حالي كه آمادگي لازم را نداشتند به پخش صدا و تصوير واقعي انقلاب پرداختند، تلويزيون تا ساعت ۱۱ شب و راديو ساعت ها بعد به پخش پيام هاي ستاد انقلاب و اخبار مشغول بود.

•از بختيار خبري نيست
هيچ كس خبري از بختيار ندارد، يكي از نظاميان كه به امام پيوسته است خبر مي دهد كه بختيار در آخرين لحظاتي كه نخست وزيري را ترك مي كرد به يكي دو تن از فرماندهان نظامي با لحني عتاب آلود پرخاش كرده و گفته شما كه مي خواستيد با اين سرعت كنار بكشيد چرا با تغيير رژيم موافقت نكرديد، من كه صد بار به شما گفتم بياييد ما اعلام جمهوري كنيم.

•گزارشي از مقر امام در ساعات پيروزي
ساعت يك بعدازظهر راديو اعلاميه ستاد ارتش را مبني بر دستور بازگشت سربازان به پادگان ها قرائت مي كند، قدم بزرگي برداشته شده، حاضران با يكديگر روبوسي مي كنند، پيك ها دوان دوان مي آيند. جواني كه لهجه خراساني دارد مي گويد: آقا رفتند، آقا به خدا رفتند، حال غريبي بر حاضران حاكم است، نوعي بهت و ناباوري انقلابي كه از شش ماه پيش آغاز شد، ناگهان در چهل و هشت ساعت آخرين قدم ها را پشت سر مي گذارد.
•••
روزنامه هاي دوشنبه ۲۳ بهمن ماه ۵۶ خبر از پيروزي انقلاب مي دهند، خبر اين است: رژيم متلاشي شد، ديروز ملت كاخ ۵۶ سال ظلم را ويران كرد.

ايران
ادبيات
اقتصاد
تئاتر
جهان
زندگي
سينما
علم
فرهنگ
موسيقي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  تئاتر  |  جهان  |  زندگي  |  سينما  |  علم  |
|  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |