پنجم ، شماره 1279 ژوئن 1997 ، سال خرداد 1376 ، 15 يكشنبه 25
|
|
كرد بايد وقوع از قبل را واقعه علاج
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
به‌ياد را ما كردو تازه را ما داغ مادربزرگ دزدان تلويزيوني سريال
بلكه نكرد اثري دربهبودش اكسيژن ماسك تنها نه كه انداخت عزيزي
ماه‌سال 1368 بهمن در كه بود قرار ازاين موضوع.شد مرگش در موجبتسريع
چند قلبي ناراحتي به‌علت.برديم تهران...به‌بيمارستان را خانمم مادر
اگرچه‌اطلاعات !شد هم مغزي دچارسكته ويژه مراقبت‌هاي اطاق بعددر روز
يكي.است بوده آمدن‌فشار پايين به‌علت شد گفته ندارم‌اما چنداني پزشكي
را چشمهايش كردن باز قدرت حالي‌كه در رفتيم او ملاقات به روزهاكه از
گذاشته دهانش روي كه ماسكي به را دستش بود كه تلاشي هر با اما نداشت
چند معلوم قرار از.بردارد را آن مي‌كرد سعي حال آن در و مي‌زد بودند
.بيندازد دور را ماسك اين بود شده موفق هم دفعه
و صورتش‌بگذاريد روي را ماسك من‌گفت به بود آنجا كه پرستاري
اين شايد كرد مغزم‌خطور به لحظه يك من رابرندارد آن كه بگوييد
اكسيژن به كه شلنگي سر.بود اتفاقاهمينطور و نمي‌دهد ماسك‌اكسيژن
آن شير كه شلنگي و بود افتاده ولو تخت زير مي‌كرد قل‌قل و بود وصل
كه گفتم پرستار همان به من.داشت قرار ما مريض دهان روي بود بسته
ماست اصطلاح به را موضوع كه كرد سعي بنحوي او و ؟!كرده‌ايد چه ببين
مريضمان حال دنبال به بيشتر بحران آن و زمان آن در هم ما و كند مالي
بعد روز يك ما مريض بالاخره و آنجا مسئولين از شكايت دنبال تا بوديم
ليست.گذاشت ما براي را تلخ خاطره اين و كرد فوت بيمارستان همان در
.كرديم خداحافظي پرداختيم‌و را مخارج
كنيم كاري حداقل نمي‌كنيم وقوع از قبل را واقعه علاج اگر بياييد
همه مسئولين به جهت همين به نشود تكرار دوباره واقعه كه
با را بيماران اكسيژن دريافت محل‌هاي كه مي‌كنم پيشنهاد بيمارستانها
و شلنگها پيچيدن درهم مسئله تا بگذاريد كار هم فاصله‌از كمي
كار و دلسوزي ممنون ثانياگرچه.نيايد پيش اشتباه‌آنچناني
ترتيبي‌دهند تا مي‌خواهم كشور مسئولين‌پزشكي از اما هستم همه‌پرستاران
تا دهند اجازه خانواده‌مريض از نفر يك به عمرعزيزانمان آخر روزهاي در
آمپول يك خريد دنبال سراسيمه‌به را ما كه طور آن و اوبماند كنار در
را اضطراري كه‌داروهاي شود انديشيده تدابيري شهردواندند در
هر و ندارد ارزش پول چنان‌شرايطي در كه چرا باشند بيمارستان‌هاداشته
تلخ‌براي اتفاقات اين كه روزي به‌اميد.كنند دريافت بعدا جورخواستند
.نشود تكرار ديگران
افسري ثمره غلامعلي
