شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۵:۰۶
۰ نفر

سجاد نوروزی: «فلسفه هنر اسلامی» در ایران عمدتا با نام‌های خاص گره خورده است؛ از شادروان محمدمددپور که با درک هستی‌شناختی خاص خود از آن سخن گفت تا دکتر بلخاری که او نیز در این باب صاحب‌نظر است.

مباحث پیرامون فلسفه هنر اسلامی، بیشتر در سطح انتزاعیات مفهومی طرح می‌شد و کمتر امکان داشت اثر هنری ایرانی‌ای مورد بحث و فحص فلسفی قرار گیرد. در این میان اما همیشه دغدغه مسئولان فرهنگی و متفکران مسلمان، ضرورتی به نام «هنر اسلامی» را گوشزد می‌کرد، تا «سینمای دینی» و تئاتر دینی و در یک کلام فرهنگ دینی رخ عیان کند. نشستی هم که در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد، ‌دور از این دغدغه نبود و کسانی که در این مجلس بر کرسی خطابه و جدل نشسته بودند، می‌کوشیدند این مهم را تئوریزه کنند.

چرایی  برگزاری  نشست «ضرورت تولید فلسفه هنر اسلامی» گویا از آنجا بود که دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، طرحی را درباره فلسفه هنر اسلامی مدون ساخته که بتواند «معیار» تعیین اسلامی بودن یا نبودن هنر باشد و آن را به حوزه هنری و فرهنگستان هنر ارائه کرده بود. بیشتر وقت نشست، به جدل‌های فلسفی کارکردی این طرح اختصاص داشت و در این میان دکتر بنیانیان مدیر حوزه هنری نیز به سان یک ناظر این جدل‌ها را به نظاره نشسته بود.

در آغاز نشست، حجت‌‌الاسلام صدوق که از طرف فرهنگستان  علوم اسلامی در جلسه حاضر بود، به طرح مباحثی پرداخت تا ضرورت تدوین این طرح کلی را گوشزد کند. او گفت که در کل ما سه حوزه فرهنگی در ایران داریم؛‌«فرهنگ حوزه که دین‌محور و  وحیانی محور است و تکامل معنوی فرد را مطمح نظر قرار داده است. فرهنگ دانشگاه که تکامل اجتماعی را متکفل است و به حوزه‌های فراخی چون صنعت و تکنولوژی و علوم انسانی می‌نگرد. و آخرالامر فرهنگ انقلاب، که مشحون از مضامین دینی و ارزش‌ها و عدالت طلبی است و ادبیات سیاسی دنیا را به چالش گرفته است و بنایش بر «صدق» استوار شده است.»

او سپس به طرح این موضوع فلسفی پرداخت که انقلاب اسلامی تئوریزه نشده است و در عین حال عقلانیت علم حصولی انقلاب نیز تولید نشده و تنها شهود ملاک قرار گرفته است. او شاهد این مدعا را اعلام نیازهای علمی از امام(ره) و رهبر معظم انقلاب دانست. صدوق سپس از مباحث خود چنین نتیجه گرفت؛ در فلسفه ورزی حوزه، فلسفه هنر معطوف به «زبان» است، اما در دانشگاه این امر به بحث‌های عینی و علمی معطوف می‌شود که محصول «تکنولوژی» است و امروزه هم اما در هنر مدرن این تکنولوژی است که به اثر هنری «معنا» و «فرم‌» می‌دهد که این امر تابعی است از ادبیات توسعه که کلان‌ترین سطح مدیریت تمدن امروز را سامان می‌دهد و از «توسعه پایدار» سخن می‌راند. »

صدوق سپس بحث زیبایی‌شناسی را مطرح کرد و با تمسک به آنچه در باب تفکیک سه حوزه فرهنگ ایران گفته بود. اینچنین سخن راند؛ «فرهنگ انقلاب که براساس فرهنگ دین نانوشته است، زیبایی‌شناسی مظلومیت را به دنیا نشان داده است. زیبایی در دین، یعنی گذشت برای خدا. زیبایی‌شناسی دینی در معنای عبودیت است که رخ می‌نمایاند،‌پس جهت‌دار است.»وی سپس به طرح راهکار علمی برای تولید فلسفه هنر پرداخت و گفت؛«سه حوزه فرهنگی در ایران باید به وحدت تام برسند و یک سازش فرهنگی –علمی را سامان بدهند. فرهنگ‌های موجود هر کدام حظی از حق برده‌اند. پس اگر این وحدت تام محقق شود، کیفیت بروز نظام اختیارات اجتماعی است که سامان می‌یابد این امر اگر تابع فلسفه اسلامی باشد، آنگاه هنر اسلامی نضج می‌گیرد. »

سخنان بلخاری و نقدهای فلسفی

سخن که به اینجا رسید دکتر بلخاری رشته کلام را به دست گرفت تا نقدهای خود را بر سخنان حجت‌الاسلام صدوق طرح کند. او که خود مسئول پژوهشکده‌ای در فرهنگستان هنر است، ابتدا به طرح این امر پرداخت که اینکه در قم دغدغه‌ای وجود داشته باشد که خواستار تبدیل تئوری به عمل شود بسیار ممدوح است اما پرسش بنیادین این است که بزرگوارانی که به تدوین این طرح پرداخته‌اند تا چه حد به مبادی فلسفی هنر اسلامی به طور اخص و وجه عینی آثار هنری وقوف نظری دارند.

دکتر بلخاری سپس به طرح امهات نظری فلسفه هنر پرداخت و گفت:«هنر در لفظ به ساحتی از فرهنگ باستانی باز می‌گردد که منظور آن نوعی «ملکه نفسانی در ساحت فضائل» بوده است نه صنایع ظریفه. در باب فلسفه هنر اسلامی می‌دانیم که آیه‌ای در قرآن کریم است که هنر را واجد تمیز میان کافر و مسلمان می‌داند. اما در عین حال در فلسفه یونانی در تعریف هنر یک وجه مادی هم لحاظ شده که متصف به صفت «تخنه» شده است که در فرهنگ ایرانی همین امر به معنای صناعت به کار برده شده. اما در اینجا منظور از صناعت، قدرت نفسانی‌ای است که بتواند با اسلوب منطقی اثری را تولید کند. »

دکتر بلخاری سپس به شرح مبانی فلسفی هنر در فرهنگ ایرانی – اسلامی پرداخت و قضایا را اینچنین شرح داد؛‌«در فرهنگ ما هنر اما در دو ساحت مطرح است. یکی در باب «فضائل اجتماعی» است که موضوعیت می‌یابد و دیگری در هنرهای مفهوما هنر است».  او سپس به طرح مثالی برای بسط مفهومی دقیق این امر پرداخت؛‌«در فقه‌ ما داریم که طلا برای مرد حرام است و در مواردی هم حکم به کراهت شدید آن داده‌اند، اما پرسش اینجاست که چرا گنبد ائمه(ع) ما طلاکوب است؟ برای اینکه طلا در کیمیاگری اسلامی «نور مجرد» است و بنابراین بین فضائل و فضلیت‌ها و صناعت هنری در فلسفه اسلامی یک رابطه مستقیم وجود دارد. فضیلت، جان هنر است اما مبانی خلق اثر هنری را می‌توان به نحوی خاص مورد بحث و محض قرار داد.»

فلسفه هنر؛ انتزاعیات و رویکرد انضمامی

جدل‌هایی مفهومی که در این جلسه قابلیت طرح یافت گاه در هیئتی فلسفی نمود می‌یافت و گاه به بحث‌های مدیریتی هم کشیده می‌شد. لب لباب مدعیات فرهنگستان علوم اسلامی  این بود که می‌خواهد «معیاری» را تولید کند که بر پایه آن آثار هنری اسلامی و غیر اسلامی از هم تمیز داده شود.

دکتر بلخاری اما جدای از آنکه معتقد بود ما «فلسفه هنر اسلامی نداریم» و به قلت بضاعت جامعه ایرانی در این باب اشارت داشت، به موارد مطروحه از سوی نماینده فرهنگستان هم ایرادات فلسفی را وارد می‌دانست و هم در باب تعامل این نهاد با سازمان‌های فرهنگی حرف و سخن داشت. فرهنگستان اما معتقد بود با پژوهش‌های آنان فلسفه‌ای تولید شده است که فلسفه‌های مضاف خود را هم تولید می‌کند و اصرار داشت که حاضر است در مجامع عمومی باب نقد و بحث و فحص علمی در باب این طرح و طرح‌های مشابه فرهنگستان گشوده باشد.

امری که با استقبال دکتر بلخاری و حوزه هنری مواجه شد. اما از دیگر سو دکتر بلخاری نیز عقیده داشت که چگونه می‌توان با آثار هنری ناآشنا بود، اما فلسفه‌ای بومی برای سنجش آنان  تولید کرد  و ایرادات روش شناختی متعددی را بر این طرح وارد دانست.

به هر روی اما، جدل‌هایی از این دست اگرچه بر غنای مباحث فلسفی در ایران می‌افزاید، اما در عین حال نکات مهمی را هم عیان می‌کند؛ بعضا هنوز در بدیهیات تئوریک اتفاق نظر میان فضلا وجود ندارد و گاه چنان رویکردهای فلسفی و پژوهشی با مباحث اجرایی و مدیریتی خاص در هم می‌آمیزد که انفکاک میان آنها صعب جلوه‌گر می‌شود!

همین امر است که در نهایت نه آن بحث فلسفی را به سامان می‌رساند و نه معیار اکملی برای مدیریت به دست می‌‌دهد «فلسفه اسلامی» و فلسفه‌های مضاف آن اولا و بالذات دل در گرو انکشاف حقیقت دارند پس باید حقیقت‌گرایانه و عاری از ذهنیات متصلب به تفلسف پرداخت.  نور فلسفه اسلامی حجاب‌های خاص را برنمی‌تابد.

کد خبر 59033

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز