اسماعیل کهرم- کارشناس محیط‌زیست: ۳ سال پیش هنگامی که از خانه‌ام در خیابان پاسداران به رسم همیشه به راه افتادم تا از خیابان شریعتی به تجریش بروم، ناگهان شاهد اتفاقی بودم؛ مردی تقریبا شیک‌پوش به همراه زنی، با آبپاشی در دست در حال آبیاری درخت چناری بودند.

کهرم

برایم عجیب بود. چنان با وسواس در حال پرستاری از تک‌درخت چنار روبه‌روی خانه‌شان بودند که باعث شد کنجکاو شوم و به سمتشان بروم. گویا او مرا می‌شناخت. احوالپرسی کردم و از او علت را جویا شدم. مردی بود مودب و قابل احترام. گفت که چند سال پیش پسر جوانشان در یک حادثه تصادف جان باخته‌است.

گفت که هرازگاهی پسرشان به خوابشان می‌آید و از مسائلی می‌گوید که به نحو شگفت‌انگیزی آن اتفاقات رخ می‌‌دهد. مرد به همسرش اشاره کرده و گفت: دیشب به خواب مادرش آمد. گفت که حواستان به درخت چنار جلوی خانه‌مان باشد. مرد گفت که پسرشان از آنها خواسته تا به این درخت تنومندی که روبه‌روی خانه‌شان سال‌ها سایه انداخته و خاطره آفریده بیشتر توجه کنند. شگفت‌زده شدم. چیزی که می‌دیدم برایم جالب و در عین حال لذتبخش بود. سر بالا کردم.

متوجه شدم سرشاخه‌های درخت به‌تدریج در حال خشک شدن است. چیزی نگفتم. چند هفته بعد، درخت را بریدند. چون احتمال افتادن و آسیب‌ رسیدن به شهروندان وجود داشت. از آن روز تا به امروز با خود فکر می‌کنم، حتی روح شهروندان از دست رفته این شهر هم به فکر چنارهای تهران است؛ چه برسد به ما انسان‌های زنده. این شهر هویتش چنارهایش است. این شهر روحش در همین درخت‌هایش دمیده شده. نمی‌توان گفت که 100 سال پیش پدید آورندگان خیابان ولیعصر مبدع چنار بودند.

چنار با روح تهران عجین شده‌‌است. هر اقلیم و سرزمینی مجموعه‌ای از گیاهان و درختان را به‌صورت خودرو برای خود انتخاب می‌کند. از همین دست است که سرو در ابرکوه می‌تواند تا قرن‌های متمادی بالنده باشد و آن سرزمین را با نام سروستان بشناسند. اقلیم تهران هم چنارپرور بوده‌است. یادم است که در روزگاران گذشته، خارجی‌ها، تهران را به نام «چینارستان» می‌شناختند. معروف است که «چنار مثل مرد بزرگی است که دست بچه‌ای را در دست گرفته». ا

ین مثال قدیمی به‌معنای آن است که هر درخت چنار تنومند و برومند، باید چناری کوچک را در پای خود داشته باشد. تصوری که همگان در مورد درخت‌های چنار دارند درست نیست. می‌گویند چنار تا صدها سال زنده‌است. این تصور اشتباهی است. همین تصور در مورد کلاغ‌ها هم اشتباه است. ما پای هر چنار باید نهالی بکاریم تا این درختان تنومند که شناسنامه تهران هستند، همچنان در این شهر جای داشته باشند و همچنان هویت این شهر کهن باشند.

اما در طول سال‌های گذشته ما چه کرده‌ایم؟ کف جویی را که چنارها در آن ریشه داشته‌اند سنگفرش کرده‌ایم و همان اندک آبی را هم که به آنها می‌رسید قطع کرده‌ایم. درخت‌های خشکیده را از تبریز به تهران‌ آورده‌ایم و کار را به‌دست مقاطعه‌کارانی سپرده‌ایم که کمترین تجربه را در این حوزه دارند. واقعیت این است که در طول همه این سال‌ها ما به خوبی حرف زده‌ایم و برنامه‌ریزی کرده‌ایم اما در عمل نتوانسته‌ایم آنگونه که شایسته‌است گام برداریم.

بگذارید درخواست کنم کار را از دست مقاطعه‌کاران بی‌تجربه و دانش بیرون بیاوریم. بگذارید اگر قرار است چناری کاشته شود، آن چنار هویت تهران شود، نه خشکه چوبی در حاشیه یک خیابان سرسبز. تهران روح می‌خواهد. این شهر پیر جان می‌خواهد. چنار هویت تهران است. در این روزها با کاشت چنار می‌توانیم این روح را به شهر سیمانی تهران بازگردانیم و آینده را سبزتر کنیم؛ کاری که در گذشته کمتر موفق به انجامش شده‌ایم. این «مرد بزرگ» (چنار) حالا کودکی می‌خواهد که دستش را در دست بگیرد. جمعه روز کودکان این مرد بزرگ تهران است.

کد خبر 399746

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha