سيده فاطمه حسيني . نماينده تهران در ستون سرمقاله شرق با تيتر«مجازات اسيدپاشي» نوشت:
یکی از جرائمی که در سالهای اخیر در اخبار نمود بسیار پیدا کرده، جرم اسیدپاشی است. این جرم که به نظر میرسد نسبت به گذشته رو به افزایش است، عمیقا افکار عمومی را تحتتأثیر قرار میدهد و از آنجاییکه موجب ایجاد جراحات جبرانناپذیری مانند ازبینرفتن بینایی، بافتهای صورت و اندامهای فوقانی بدن و مهمتر از همه ازمیانرفتن زیبایی چهره مجنیعلیه (با توجه به اینکه اغلب افرادی که مورد اسیدپاشی قرار میگیرند، زنان هستند) میشود، میتواند حتی با جرم قتل عمد نیز مقایسه شود زیرا در بسیاری از موارد قتل عمد، جانی بدون قصد قبلی در لحظهای تصمیم به قتل میگیرد. اما در اسیدپاشی فرد حتما با قصد و آگاهی از عواقب عمل خویش و اصلا به علت کریهالمنظرکردن و ازمیانبردن چهره و زیبایی افراد بهدلیل برخی نیات سوء دست به چنین عملی میزند و فرد مجنیعلیه را برای تمام عمر از نعمت بینایی و زیبایی چهره، ازدواج و حتی شغل محروم میکند و درواقع برای او هر روز هزاران بار مرگ میآفریند. این پدیده شوم (اسیدپاشی) گاهی بهدلیل وجود عداوتهای شخصی صورت میگیرد، بنابراین باید تمامی خسارات وارده بر مجنیعلیه را بپردازد و ازسوی دیگر نیز با وحشت و رعب گستردهای که ایجاد میکند و نیز جریشدن افرادی که زمینه ارتکاب آن را دارند، میطلبد تا از منظر اخلال در نظم و امنیت عمومی مجازات این جرم تشدید شود و با برخورد قاطع گام مؤثری برای مقابله با گسترش آن برداشته شود. بااینحال، قوانین موجود در جامعه ما برای مقابله با جرم اسیدپاشی بسیار ناکارآمد و قدیمی است بهطوری که تنها قانون موجود دراینباره مربوط به سال ١٣٣٧ است به عبارتی این قانون مربوط به حدود ٦٠ سال پیش است که قسمتی از آن نیز عملا نسخ شده و «عقبماندن قانون از وضع موجود» باعث تشدید این جرم شده است.
طبق قوانین موجود، برای جرم اسیدپاشی، حبس تا پنج سال و دیه یا قصاص قابل طرح است. بااینحال، عملا قصاص در اسیدپاشی منتفی است زیرا بیان میشود که قصاص باید دقیقا با جنایت برابر باشد و از آنجا که هیچ تضمینی وجود ندارد که در قصاص اسیدپاشی، فرد مجرم به اندازه قربانی آسیب ببیند، حکم به قصاص اسیدپاش داده نمیشود. نتیجه این وضعیت نیز مشخص است: فرد اسیدپاش، بعد از اینکه قربانی خود را برای ابد از زندگی متعارف انسانی ساقط کرد، حداکثر پنج سال را به زندان میرود و سپس با پرداخت چند میلیون تومان به زندگی عادی برمیگردد؛ شاید همین خفیفبودن مجازات باعث شده است افراد با خوف کمتری دست به اسید شوند. بنابراین لازم است که مجازات اسیدپاشی بهعنوان یک «جرم خاص»، تشدید مجازات شود و باید به سطوح بالاتری از مجازات اندیشید؛ آن هم نه صرفا برای مجازات مجرم، بلکه برای بازدارندگی. همچنین باید قانون به صورتی باشد که در حین اینکه محکم و قاطع است، از ضمانت اجرائی کافی نیز برخوردار باشد. واقعا تا چه زمانی باید مجرمان اسید بپاشند، زنان و دختران سرزمین ما بسوزند، رسانهها تیتر بزنند و به همین قوانین موجود بسنده شود.
از ابتدای شروع به کار مجلس دهم یکی از اولویتهایم رفع خلأ قانونی و نیز حمایت از عزیزانی بوده که به نوعی قربانی چنین حوادث تلخی شدهاند. بنابراین با کارشناسی برای رفع مشکلات قانونی و التیام درد این عزیزان، طرح تشدید مجازات اسیدپاشی و حمایت از بزهدیدگان ناشی از آن تهیه و به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده است. در طرح مذکور سعی شده همهجانبهنگری نسبت به این جرم خاص انجام شود؛ از قبیل قصاص نفس یا عضو، مجازات مشارکت در جرم، حمایت از بزهدیدگان اسیدپاشی، قائلنشدن هیچگونه تخفیف برای مرتکبان این جرم، تسریع در روند چنین پروندههایی در محاکم قضائی و... .
- ٩ نكته مصاحبه رييسجمهور
محمد علي ابطحي رييسدفتر رييسجمهوري اصلاحات در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
١- روحاني سوال مربوط به سانچي را متفاوت جواب داد. تاكيد روحاني بر اينكه كشتي نفتكش در اختيار وزارت كار بوده و از اين مساله به كوچك كردن بنگاههاي اقتصادي گريز زد جالب بود اما بخش مربوط به خانوادههاي آسيبديده در اين حادثه رسمي بود.
٢- در مورد زلزله رشيدپور سوال خوبي را مطرح كرد و جواب روحاني التيامبخش بود. با اين حال كاش به بحث مشكلات حفاظتي در كنار مرز اشاره بيشتري ميكرد. نسبت به بافت فرسوده و تخصيص مجاني زمين و ساختمان ادعاي بزرگي كرد كه بعيد است اين در توان دولت باشد و احتمالا از مواردي است كه بعد از كلنگ زدن جامعه مدني بايد در اين مورد پرسشگر باشد.
ضعف اين بخش بيتوجهي به تلاش جامعه مدني بود. بايد رييسجمهور از آنها ياد و تشكر ميكرد. ضمن اينكه نميدانم رشيدپور چرا فكر ميكند سوالاتش از رييسجمهوري جسارت است و دايما تكرار ميكند جسارت بكنم. اين توهين به شأن خبرنگار و توانايي او است.
٣- در مورد قاچاق رييسجمهوري بايد ميگفت اين قاچاقچيها چه كساني هستند و چرا نميتواند با آنها مقابله كند.
٤- بر اساس صحبتهايي كه رييسجمهوري مطرح كرد و پاسخي كه به سوال داد قاعدتا نبايد نوسانات ارزي وجود داشته باشد اين در حالي است كه اين نوسانات وجود دارد. در نهايت پاسخ دقيقي به اين پرسش داده نشد. اعتراضهاي اخير و گرانتر شدن يورو از واقعيت فكر كردن به مهاجرت حكايت دارد كه كاش اشاره و ريشهيابي ميشد.
٥- ناامني و تنشهاي داخلي ريشههاي جدي دارد. رييسجمهور به آزاديهاي بيشتر كه خواست مردم است اشاره كرد اما مردم توقع دارند راهحل اجرايي ارايه كند. رشيدپور خيلي از اين بخش رسمي و دستوري گذشت.
٦- در مورد مساله گرد و غبار، رييسجمهوري به مردم نازنين خوزستان جوابهايي داد كه نكات مثبتي داشت. نكته مثبت هم اين بود كه رسما اعلام كرد اقدامات دير شروع شده است. همچنين روحاني قول داد كه هر طور شده بودجه مورد نظر را تامين كند. مردم خوزستان مشكلات روزمرهاي دارند و همواره قرباني بودهاند در حالي كه نفت ما براي اداره كشور از اين استان تامين ميشود. خدا كند موضوع ريزگردها اولويت قرار بگيرد. البته مجلس هم بايد در مورد بودجه ريزگردها توضيح دهد.
٧- در مورد مساله صندوقهايي كه پول مردم را گرفتهاند و بحران آفريدند، روحاني تنها صورت مساله را توضيح داد. اما واقعيت اين است يك عده پول مردم را خوردند و حتي اگر دولت جبران كند، به قول رييسجمهور باز هم از جيب مردم اين پول تامين شده است. بايد مقصران اين اتفاقات معرفي و محاكمه شوند چرا كه اين حلقه مفقوده است. حال اين سوالات مطرح است كه اين موسسات با پول مردم چه كردهاند و چرا سيستم قضايي در زمان پرداختهاي غيرمتعارف برخورد نكرده است.
٨- در مورد فيلترينگ و فضاي مجازي جسارت سوال رشيدپور تنها در مورد توييتر بود اما استيصال روحاني در پاسخدهي به اين موضوع كاملا مشهودبود ولي توضيحات كافي نبود. بايد فيلترشكن حرمت داشته باشد.
٩- متاسفانه سوالات آقاي رشيدپور متفاوت نبود. حتي طعم سخنرانيهاي آزاد خود روحاني را نداشت. از سياست داخلي و خارجي و حتي اقتصاد حرف مهمي پرسيده نشد. و جواب هم طبعا داده نشد. كشور غرق در نااميدي است. اصلا به مشكلات اخير اشاره نشد. حتي سوالات از برنامههاي عادي رشيدپور هم خيلي محافظهكارانهتر بود. كشور به مصاحبه ديگري احتياج داشت.
- این میخ فروشی نیست!
حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
در حکایتهای کهن آمده است که شخصی بر سر خرید خانهای با فروشنده به توافق رسیده بود ولی فروشنده اصرار داشت فلان میخ که به دیوار فلان اتاق کوبیده شده است را نمیفروشد و باید کماکان در مالکیت او باقی بماند و این مالکیت در سند فروش نیز به صراحت آورده شود! خریدار با این تصور که مگر یک میخ چه ارزشی دارد و چه کاری از آن ساخته است، شرط فروشنده را پذیرفت. چند ماه بعد که صاحبخانه جدید میهمانی مفصلی ترتیب داده و بسیاری از افراد سرشناس را به ضیافت فرا خوانده بود، فروشنده در حالی که لاشه الاغی را به زحمت با خود میکشید دقالباب کرد و گفت قصد دارد این لاشه را به میخی که در آن خانه دارد بیاویزد! خریدار از یکسو با پذیرش خواسته او بساط ضیافت خود را بر باد رفته میدید و از سوی دیگر از آنجا که مالکیت میخ برای فروشنده در سند ذکر شده بود، چارهای جز راضی کردن وی نداشت و در نهایت باج کلانی داد و موقتاً از تنگنا بیرون رفت! ولی مالکیت میخ برای فروشنده مکار همچنان پا برجا بود.
نزدیک به دو ماه قبل از تصویب برجام - اولخرداد ۹۴-(۲۲ می۲۰۱۵) کنگره آمریکا قانونی که به «INARA - اینارا» معروف است را به تصویب رساند. موضوع این مصوبه توافق هستهای ایران با گروه کشورهای ۱+۵ است و ازجمله مفاد «اینارا» آن است که به رئیسجمهور آمریکا اجازه میدهد هر۱۲۰ روز یعنی ۴ ماه یک بار تصمیم بگیرد تحریمهای تعلیق شده در توافق هستهای با ایران را برای ۴ ماه دیگر تمدید کند و یا تحریمهای یاد شده را بازگرداند! به بیان دیگر اعتبار برجام به تصمیم رئیسجمهور آمریکا بستگی دارد و چنانچه در سررسید یکی از این دورههای ۴ ماهه تصمیم به بازگرداندن تحریمها بگیرد، برجام در عمل دود شده و به هوا رفته است!
و اما، از آنجا که برجام کلاه گشادی است که بر سر ایران گذاردهاند، آمریکا هرگز حاضر به لغو آن نخواهد بود... و این حدیث مفصلی است که بارها به آن پرداختهایم و در این مختصر ماجرای دیگری در میان است و آن نقش مستقیم و برجستهای است که قانون اینارا در نابسامانی اقتصاد کشورمان بازی میکند نقشی که غفلت مشترک دولت و برخی از نمایندگان مجلس به ملت تحمیل کردهاند. این نقش را دستکم در دو عرصه به وضوح میتوان دید.
اول؛ هیچ سرمایهگذار عاقل داخلی و یا خارجی حاضر نمیشود سرمایه خود را در کشوری به کار گیرد که سرنوشت تحریمهای تحمیل شده بر آن، هر ۴ ماه یک بار در معرض بازگشت دوباره است! نتیجه آنکه تاکنون هیچ سرمایهگذار مطرح خارجی برای سرمایهگذاری در ایران اعلام آمادگی نکرده و پای پیش نگذاشته است! دولتمردان وقتی داستان به این نقطه میرسد از قرارداد نفتی با شرکت فرانسوی توتال یاد میکنند که ضمن بدسابقه بودن توتال که یک قلم آن رشوهدهی به یکی از طرفهای ایرانی بوده است، باید به این نکته نیز اشاره کرد که مسئولان این شرکت فرانسوی رسما اعلام کردهاند که با تحریمهای آمریکا همراه خواهند بود و در صورت بازگشت تحریمها تعهدی در قبال قرارداد مورد اشاره نخواهند داشت! و...
دوم؛ شواهد موجود به وضوح نشان میدهد که در آستانه پایان دوره ۴ ماهه اینارا و آغاز دوره بعد، رسانهها و مقامات آمریکایی و اروپايی جنجال گستردهای به راه میاندازند که شاید رئیسجمهور آمریکا تعلیق تحریمها را برای ۴ ماه دیگر تمدید نکند و در همان حال یک جریان آلوده داخلی با بهرهگیری از رسانهها و تریبونهای- بعضا رسمی- که در اختیار دارد بر این طبل بد صدا میکوبد که چنانچه با آمریکا کنار نیاییم و به خواستههایش اهمیتی ندهیم، باید منتظر فاجعهای ناخواسته باشیم!...
دست کشیدن از صنایع موشکی، اجازه بازرسی از مراکز نظامی، پذیرش سند موسوم به ۲۰۳۰، FATF، دست کشیدن از مقابله با تروریستهایی که آشکارا از سوی آمریکا حمایت میشوند... و در یک کلمه تبدیل ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم به لقمهای آسان برای بلعیده شدن از سوی دشمن! در این حال و هوا یکی از رخدادهایی که همواره شاهد آن بودهایم افزایش لجام گسیخته قیمت ارزهای مطرح خارجی و مخصوصا دلار است و از آنجا که متاسفانه بهای دلار به شاخصی برای قیمت سایر کالا و خدمات- بخوانید تمامی آنها- تبدیل شده است، هر ۴ ماه شاهد گرانی افسار گسیخته و در مواردی نیز گران شدن جهشی برخی از کالا و خدمات هستیم و بعد از پایان دوره ۴ ماهه و آغاز دوره بعد اگرچه رئیسجمهور آمریکا تعلیقها را لغو نمیکند ولی قیمت افزایش یافته دلار و به دنبال آن گرانی سایر کالا و خدمات به نقطه پیشین باز نمیگردد و یا فقط اندکی کاهش مییابد.
شاید این نگاه بدبینانه تلقی شود ولی واقعیات موجود از درستی آن حکایت میکند که روند مورد اشاره یک توطئه دوسویه بیرونی و داخلی برای دامن زدن به گرانی و سختی معیشت مردم و با هدف نارضایتی آنان است... و این قصه افسار پاره کردن دلار سر دراز دارد.
و اما، ممکن است تیم محترم هستهای و یا آن عده از نمایندگان مجلس که بیتوجهی مشترک آنان، این دام را پیش پای اقتصاد کشور پهن کرده است، ادعا کنند که«اینارا» یک قانون داخلی آمریکاست که در این صورت عذر بدتر از گناه آوردهاند! چرا که این قانون ماهها در کنگره مورد بحث بوده و در نهایت نزدیک به ۲ ماه قبل از برجام به تصویب رسیده و برجام را پیش از تصویب از ارزش و اعتبار انداخته است! بنابراین سؤال از تیمهستهای کشورمان این است که چرا با وجود این قانون یعنی موکول شدن توافق به اجازه ۴ماه یک بار رئیسجمهور آمریکا، به آن تن دادهاند؟! و پرسشی جدی و منطقی نیز با نمایندگان مجلس در میان است و آن اینکه چرا برجام را با عجله و فقط ظرف ۲۰ دقیقه تصویب کرده و این سند فاجعهآمیز را که همراهی آن با «اینارا» تنها یکی از دهها مورد خسارتبار آن است به ملت و نظام تحمیل کردهاند؟!
گفتنی است و البته تاسفآور نیز هست که برخی از نمایندگان در پاسخ به این اقدام نابخشودنی خویش، ادعا میکنند ۲۰دقیقه هم برای تصویب برجام وقت زیادی بوده است که به آن اختصاص دادهاند! این پاسخ سخیف در حالی است که کنگره آمریکا با وجود آنکه قرار نبود امتیازی را از دست بدهد چندین ماه از وقت خود را به تهیه و تصویب قانون «اینارا» اختصاص داده بود ولی در این سو برخی از نمایندگان مجلس کشورمان که میدانستند پای امتیاز دادن به حریف در میان است بیتوجه به خطیر بودن وظیفه خویش از کنار ماجرا عبور کردند و نظرات کارشناسانه و دقیق کمیسیون ویژه برجام را که نمایندگان عضو آن را خود برگزیده بودند، نادیده گرفتند! و حتی چند تن از آنان، ۱۶۵ دستاورد برای برجام ردیف کرده بودند!
بیتوجهی به نظرات کارشناسانه این کمیسیون در حالی بود که کمیسیون یاد شده بیش از چهل روز و با دعوت از کارشناسان موافق و مخالف به بررسی برجام پرداخته و اعلام نظر کرده بود.
و بالاخره باید گفت؛ هنوز هم دیر نشده و زورگویی آمریکا را میتوان با خروج از برجام پاسخ داد چرا که وقتی مسئولان دستاندرکار توافق هستهای اذعان دارند که آمریکا تعهدات برجامی خود را نقض کرده است، دیگر برجامی باقی نمانده که جمهوری اسلامی در آن باقی بماند!
- آينده ليبرال دموكراسي در جهان!
محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
مردم آمريكا در 300 شهر آمريكا به خيابانها ريخته و فرياد زدند؛
- آقاي ترامپ! دهانت را ببند و به مشكلات مردم رسيدگي كن
در دستنوشتهها و پلاكاردهايي كه مردم با خود در اين تظاهرات حمل
مي كردند نوشته شده بود:
- از رأي خود استفاده مي كنيم تا دموكراسي را اعاده كنيم
- مقاومت كنيد و سپس رأي دهيد
- ما براي برانگيختن ديگران قيام كرديم
- ما بازگشتهايم و مقاومت مي كنيم
دامنه اعتراض و گسترش حضور مردم به گونهاي بود كه شهردار لسآنجلس شمار معترضين را در اين شهر 500 هزار و پليس نيويورك همين شمار را در اين شهر 200 هزار نفر ذكر كرد.
مردم فریاد می زدند؛كنگره،ترامپ را استيضاح كند.
گاردين در گزارشي از يك سالگی حكومت ترامپ در آمريكا گفته است؛
هرج و مرج سراسر اين كشور را فرا گرفته است.
اين اوضاع آمريكايي است كه به عنوان يك ابرقدرت،رئيس آن به اعتقاد مشاوران و معاونان و وزرايش يك «احمق» و «خنگ» است و به اندازه «گاو نمي فهمد»!
اين اوضاع كشوري است كه در مورد فساد اخلاقي رئيس جمهورش هر روز يك افشاگري تأسف بار و وقيح از سوي زنان عليه وي صورت مي گيرد!
تظاهر كنندگان با صداي بلند فریاد می زدند؛ ترامپ لياقت ندارد، بايد استعفا دهد.
ترامپ در پاسخ به اعتراض مردم در پيامي توئیتری نوشت: «در سراسر كشورم هواي بسيار مطبوعي برقرار است، يك روز عالي براي راهپيمايي! بياييد بيرون و دستاوردهاي تاريخي و موقعيت هاي بيسابقه و ايجاد ثروت طي 12 ماه گذشته را جشن بگيرید»!
رئيس جمهور آمريكا ميليونها معترض در خيابانها به عملكرد خود را مسخره كرد. آن هم در شرايطي كه دولت فدرال آمريكا اصلاً به دليل اختلاف سنا با كاخ سفيد در مورد چند و چون بودجه تعطيل است.
اين يك تصوير از ريخت حكومت داري، آن هم در يك كشور به اصطلاح ابرقدرت است.
كمتر از يك ماه پيش در ايران در چند شهر، برخي به خيابانها آمده و تظاهرات اعتراضآميز به راه انداختند. بر اساس آخرين آماري كه توسط دستگاههاي قضائي، انتظامي و امنيتي ارائه گرديده و نيز مشاهدات حضوري شمار معترضين از 50 هزار نفر تجاوز نمي كرد . همين رئيس جمهور احمق آمريكا و دستگاه عريض و طويل ديپلماسي او ذوقزده موضوع اعتراضات در ايران را در دستور كار شوراي امنيت سازمان ملل قرار دادند و برخي از مسئولین احمق تر از او در اروپا هم در اين باره با او همراهي كردند. نماينده روسيه در شوراي امنيت پاسخ خوبي به او داد و گفت؛ اگر اين كار رويه شود، شوراي امنيت هر روز بايد به خاطر اعتراض مردم آمريكا به سياستهاي دولت، تشكيل جلسه دهد! البته شوراي امنيت هم پيشنهاد آمريكا را مسخره خواند و آن را از دستور خارج كرد! ترامپ انتظار داشت جامعه جهاني بر اين حماقت ديپلماتيك صحه بگذارد!
يك تفاوت ساختاري بين اعتراضات در ايران و اعتراضات روز يكشنبه مردم آمريكا وجود دارد و آن اين كه پشت اعتراضات مردم آمريكا هيچ دولت خارجي و هيچ سرويس امنيتي اي كه ريشه در يك دولت مخالف آمريكا داشته باشد، وجود نداشت، اما پشت سر اغتشاشات دي ماه گذشته در ايران، دولت آمريكا و برخي دولتهاي اروپايي و نيز رژيم صهيونيستي و دولت تبهكار عربستان قرارداشتند. اين دولتها حتي از باب رعايت حقوق بين المللي نتوانستند جلوي ذوقزدگي خود را بگيرند و آشكارا در مورد ايران دخالت نكنند و حد اقل اعتراضات را طبيعي و غیر مداخله جویانه جلوه دهند.
آنها بيپروا رسماً حمايت مادي و معنوي خود را از اين اعتراضات اعلام و حتي هزينه حيثيتي ديپلماتيك را، آن هم در سطح شوراي امنيت سازمان ملل، سخاوتمندانه پرداخت كردند. نيکي هيلي نماينده آمريکا در سازمان ملل گفت: واشنگتن قصد دارد صداي مردم ايران را رساتر کند!
خباثت اجانب و به ويژه آمريكاييها عليه مردم ايران به گونه اي بود كه با آشوبگري جلوي اعتراضات مدني و بحق مردم در پاسخگو كردن دولت كه ماهها پيش از اين انجام مي شد را گرفتند و با مداخله در امور داخلي ايران، هم نقض حقوق بشر كردند و هم نقض حقوق بين الملل، كه در منشور سازمان ملل، دولتها را از مداخله در امور يكديگر پرهيز مي دارد.
اينكه ترامپ بر اساس توئيت خود صداي مردم آمريكا، آن هم در چند قدمي كاخ سفيد و نيز در حجم ميليوني در 300 شهر كشورش را
نمي خواهد بشنود اما صداي جمعي محدود و معترض در ايران را كه پرچم آتش زدند، حسينيه و مسجد را سوزاندند و به اماكن عمومي و مردم آسيب رساندند، مي شنود و حتي براي دفاع از آن از حيثيت يك ابرقدرت هزينه مي كند، از حكايات طنزآميز و در عين حال تلخ حكومتداري آمريكا در هزاره سوم است.
رفتار ترامپ در اداره سياست داخلي و مديريت سياست خارجي امروز در دستور كار انديشكدههاي سياسي است كه چنين رفتارهايي را رصد مي كنند. فيلسوفان سياسي غرب كه مُبلغ ليبرال دموكراسي هستند به اين سؤال پاسخ دهند كه در هزاره سوم ميلادي آيا با اين ديوانه بازي ها
مي شود يك الگوي منطقي از حكومتداري خوب ارائه داد و در برابر رقيب اصلي خود يعني مردم سالاري ديني كه ايران اسلامي و انقلاب اسلامي آن را نمايندگي مي كند، حرفي براي گفتن داشت؟!
فيلسوفان سياسي غرب اين همه زحمت كشيدند تا بگويند چگونه بايد حكومت كرد. آيا مي توانند به خود زحمت بدهند و به اين سؤال هم پاسخ دهند که؛ «چه كسي بايد حكومت كند؟»
راه دادن يك انسان زنباره، فاسد، دروغگو، فريبكار و پيمان شكن - كه قائل به رعايت كمترين اصول اخلاقي نيست - به كاخ سفيد، چه تصويري از ليبرال دموكراسي را در جهان واتاب مي دهد؟
اگر او شبي مست در اتاق فرمان هستهاي قرار گيرد و انگشت بر ماشه هستهاي بگذارد و به بهانه مهار و ادب كردن مثلاً دولت كره شمالي، آن را بفشارد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟!
آيا تجربه كاباره داري و مديريت كازينو، براي اداره كردن يك كشور كافي است؟! اين سؤال را بايد كساني پاسخ دهند كه مجوز ورود به رقابتهاي سياسي را براي چنين شخصي صادر ميكنند و آبروي دموكراسي، آن هم از جنس ليبرال آن را در سراسر جهان به حراج مي گذارند!
آخرين نظر سنجي ها نشان مي دهد 63درصد از مردم آمريكا از عملكرد ترامپ ناراضي هستند.ترامپ امروز نماد نقض حقوق بشر و نقض
استاندارد هاي دموكراسي در جامعه خود و جامعه جهاني است.
نظر شما