شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۷
۰ نفر

احمد میرخدائی: محل استقرار کسبه پلاسکو، یک ساعت مانده به ظهر به قدری خلوت و کم‌نور است که گویی تعطیل شده!

مجتمع نور

یکی،‌دو نگهبان با لباس فرم در طبقه همکف پرسه می‌زنند و کل افرادی که در یک نظر می‌توان دید از 6،5 نفر بیشتر نیستند. نمای مغازه‌ها هم کم‌فروغ و خلوت است؛ به‌ندرت در برخی مغازه‌ها مشتری حضور دارد و عمده فروشندگان کاری جز حل جدول یا بازی با موبایل ندارند.

اینجا مجتمع نور تهران است؛ جایی که قرار بود در قد و اندازه پلاسکو باشد. یک سال از حادثه آتش‌سوزی پلاسکو می‌گذرد؛ ساعت 7 و 59دقیقه صبح روز پنجشنبه 30دی‌ماه95 بود که طبقات هشتم و نهم این ساختمان 54ساله گرفتار آتش شد و حوالی ساعت30/11 پس از گذشت 5/3ساعت از شروع آتش‌سوزی، ناگهان پلاسکو فروریخت و کسبه آن، خاکسترنشین شدند.

گزارش همشهری از مجتمع نور تهران به‌عنوان مکان جدید استقرار کسبه پلاسکو، حاکی از این است که افراد منتقل‌شده به این مجتمع، حدود 90درصد از بازار خود را از دست داده‌اند و کارشان به جایی رسیده که حتی برخی از آنها ترجیح داده‌اند به‌عنوان راننده تاکسی اینترنتی به امرارمعاش بپردازند. آنها معتقدند که اشتباه اولشان این بوده که دلخوش به وعده‌های سر آوار، نشسته‌اند و هزینه اجاره یک مغازه جدید در همان حوالی پلاسکو را به جان نخریده‌اند؛ در این صورت لااقل اگر بدهکار هم می‌شدند، کسب‌وکارشان را حفظ می‌کردند نه مثل حالا که هم بدهکارند و هم بیکار.

  • بازخوانی وعده‌های سر آوار

به گزارش همشهری، در گرماگرم آن سانحه دلخراش که منجر به شهادت 16آتش‌نشان غیور نیز شد، بازار وعده‌ووعید برای جبران خسارت آسیب‌دیدگان و کمک به آنها داغ بود و مقرر شد که سریعا برای اسکان حدود 600کاسب خسارت‌‌دیده برنامه‌ریزی شود تا بتوانند با دریافت تسهیلات بانکی مناسب، خود را جمع‌وجور کنند و به بازار شب عید برسند اما حالا در شرایطی که حدود یک‌سال از آن روز می‌گذرد، کسبه پلاسکو از محقق‌نشدن آن وعده‌های سر آوار دلخورند و ناراضی. آنها می‌گویند که نه وعده‌ها جوری بود که آن‌روز می‌گفتند و نه تحقق آنها به‌ گونه‌ای بود که کسبه می‌پنداشتند.

پس از فروریختن پلاسکو، استقرار کسبه یکی از پرحاشیه‌ترین اقداماتی بود که در دستور کار قرار گرفت؛ به‌ویژه که بخشی از قسمت شمالی پلاسکو سالم باقی مانده بود و برخی از کسبه این قسمت، اصرار داشتند که در همان مغازه‌ها به کار خود ادامه دهند. از سوی دیگر برخی از پلاسکونشینان که معتقد بودند پلاسکو قطب پوشاک کشور بوده و با کوچ از آنجا بازار خود را از دست می‌دهند، انتظار داشتند که در همان حوالی مستقر شوند.

برخی دیگر نیز که البته تعداد کمتری بودند ترجیح می‌دادند بدون دل‌خوش‌کردن به وعده‌ها، خودشان آستین بالا بزنند و مغازه جدیدی اجاره کنند تا شاید بتوانند از رونق بازار شب عید به نوایی برسند. در این وضعیت، گمانه‌زنی‌های متفاوتی برای اسکان کسبه این ساختمان فروریخته مطرح می‌شد که مجتمع تجارت جهانی و مجتمع نور تهران از پررنگ‌ترین آنها بود.

در این میان گرچه پلاسکونشینان تمایل بیشتری داشتند که در مجتمع تجارت جهانی واقع در حوالی میدان فردوسی ساکن شوند اما از آنجا که در این مجتمع فقط شرایط اسکان 290واحد وجود داشت، این گزینه از لیست خط خورد و عاقبت در 11بهمن‌ماه 1395براساس تصمیمات اتخاذشده در نهاد ریاست‌جمهوری، استقرار کسبه حادثه‌دیده ساختمان پلاسکو در مجتمع تجاری نور تهران مورد موافقت قرار گرفت. بر این اساس، مقرر شد که حداکثر تعداد 600واحد تجاری در طبقات بالای همکف این ساختمان، طبق معرفی اتحادیه مربوط به اصناف شاغل در ساختمان پلاسکو، به مدت 2سال به صاحبان این مشاغل تحویل داده شود.

بر اساس این توافق، قرار شد که بنیاد مستضعفان ـ به‌عنوان مالک پلاسکو ـ با مجتمع نور قرارداد منعقد کند و از طرفی قراردادی دوساله هم با مستأجران پلاسکو به امضا برساند؛ ضمن اینکه گفته می‌شد بنیاد مستضعفان پیش‌پرداخت مورد نیاز برای اجاره واحدهای مجتمع نور را پرداخت می‌کند و همچنین اجاره‌بهای ماهانه واحدها را که به ازای هر متر مربع حدود 45هزار تومان تعیین شده بود، در 6ماه نخست می‌پردازد.

در کنار اینها، بخشودگی مالیاتی، استمهال بدهی‌های قبلی کسبه آسیب‌دیده پلاسکو، تسهیل فرایند پرداخت بیمه بیکاری و همچنین پرداخت فوری تسهیلات بانکی به آنها جزو وعده‌های دیگری بود که مقدمات بازیابی توان این افراد را مهیا می‌کرد اما گویی این تمهیدات از روی کاغذ تا عملیاتی‌شدن، فراز و فرودهایی داشته‌اند که کام کسبه پلاسکو را تلخ کرده‌ است.

  • پخش‌کنندگان پوشاک، پخش شدند

در خبرها آمده بود که مجتمع نور تهران، محل نهایی استقرار اهالی پلاسکو شده؛ مجتمعی مدرن در منطقه‌ای پررفت‌وآمد که در ردیف بزرگ‌ترین مجتمع‌های تجاری ایران قرار گرفته است. حدود یک سال پیش پلاسکویی‌ها موافقت کردند که به این مجتمع بروند؛ با این تصور که وقتی کل 570واحد آسیب‌دیده دور هم باشند، پلاسکوی جدید و البته مدرن‌تری شکل می‌گیرد و کاروبارشان دوباره سکه می‌شود. اما حالا هر کسی که یک‌بار به پلاسکو رفته باشد در نخستین ورود به مجتمع نور درمی‌یابد که اینجا قرابتی با آن پلاسکوی پرجنب‌وجوش و شلوغ ندارد.

یکی از مغازه‌داران باسابقه پلاسکو که حالا در گوشه‌ای از طبقه همکف واحد دنجی گرفته و تسبیح می‌گرداند، می‌گوید: «ما خیال می‌کردیم همه کاسب‌های پلاسکو با هم می‌مانند و اینجا را مثل پلاسکو، آباد و پررونق می‌کنند اما زهی خیال باطل! از همان اول تخم تفرقه بین بچه‌ها پاشیده شد و کار به جایی رسید که فقط 20درصد کسبه در مجتمع نور مستقر شدند.

کسبه پلاسکو که تا پارسال جزو پخش‌کنندگان پرقدرت بازار پوشاک بودند، حالا هرکدامشان در یک طرف شهر پخش شده‌اند و از آن جماعت عمده‌فروش، چیزی جز خرده‌فروشان بی‌مشتری باقی نمانده است».

آنگونه که او روایت می‌کند وقتی پلاسکویی‌ها از جاگیری در مجتمع تجارت جهانی و حوالی محل قبلی ناامید شدند، به اسکان در مجتمع نور رضایت دادند اما از یک سو آنهایی که در قسمت شمالی آسیبی ندیده بودند طالب ادامه کار در واحدهای خود شدند و از سوی دیگر برخی ترجیح دادند خودشان واحدی برای کار دست‌وپا کنند و بی‌خیال حمایت‌های بنیاد و دولت شوند.

در این میان برخی هم به همان مجتمع تجارت جهانی رفتند و عده‌ای در خیابان جمهوری و استانبول جا گرفتند؛گویی این مسئله باعث شده که فقط حدود 120کاسب پلاسکو به مجتمع نور بیایند که البته اغلب آنها از کرده خود پشیمان هستند و می‌گویند از سر ناچاری و سرگردانی اینجا مانده‌اند.

  • ریزش پلاسکو، آغاز جدایی‌ها بود

یک ساعت مانده به ظهر، چراغ بسیاری از مغازه‌ها خاموش است. نخستین مغازه‌ای که فروشنده‌اش دل‌ودماغ کارکردن داشته، کیف و کمربند می‌فروشد؛ البته مشتری ندارد و می‌گوید که حال‌وروز کاسبی‌اش تعریفی ندارد. او جزو کسانی بوده که در قسمت برج پلاسکو به صورت اجاره‌ای مشغول به کار بوده و بعد از کوچ پلاسکویی‌ها به مجتمع نور، او هم با آنها آمده و با رهن‌کردن مغازه‌ای در طبقه همکف، کاسبی خودش را علم کرده؛ گرچه فکرش را هم نمی‌کرده که در باتلاق کسادی این مجتمع فرورود؛ طوری که دخل‌وخرجش با هم نخواند.

کاسب مغازه روبه‌رویی اما از کسانی بوده که در قسمت برج سرقفلی داشته و کل اجناسش در ریزش پلاسکو معدوم شده و حالا هم کاسبی‌اش حال‌وروز درستی ندارد. خودش می‌گوید در 6ماه اول که از پرداخت اجاره معاف بوده مخارجش به‌‌زحمت تأمین می‌شده اما از مهرماه به بعد، اجاره هم اضافه شده است؛ ماهانه 65هزار تومان به ازای هر مترمربع... و این، جدا از هزینه شارژ ماهانه است که بر مبنای فرمول 16هزارتومان به ازای هر مترمربع محاسبه می‌شود!

او می‌گوید: «پلاسکو که خراب شد همه از هم جدا شدند.» تا جایی که حتی پسرش هم که در پلاسکو با او کار می‌کرده، ترجیح داده برای فرار از کسادی مجتمع نور قید همراهی پدر را بزند و در مغازه دیگری در حوالی خیابان استانبول کار کند».

  • تک‌فروشی داریم

مغازه، پر از پیراهن‌های رنگارنگ است. فروشنده با موبایلی در دست، چنان پشت میزش کز کرده که گویی چند ساعتی قرار نیست از جایش بلند شود. او تولیدکننده و عرضه‌کننده پوشاک است و در پلاسکو کار و کاسبی خوبی داشته اما اینجا فقط برای خالی‌نبودن عریضه کرکره را بالا می‌کشد و چراغ مغازه را روشن می‌کند و به‌ جای عمده‌فروشی، تک‌فروشی می‌کند.

به قول خودش اگر سفارش‌‌هایی که چندسالی‌است برای برخی از بنکداران بازار پوشاک تولید می‌کند نبود، حالا باید در تولیدی‌اش را تخته می‌کرد و عذر همه خیاط‌هایش را می‌خواست اما فعلا توانسته به کمک این سفارش‌ها تا حدی دخل‌وخرج تولیدی را با هم جفت‌وجور کند.

او درباره کسادی مجتمع نور می‌گوید از 2ساعت پیش که مغازه باز شده، من ـ خبرنگار همشهری ـ نخستین مشتری‌اش بوده‌ام که البته آن ‌هم نه به ‌قصد خرید بلکه به‌ قصد سین‌جیم، سراغش را گرفته‌ام. بی‌‌حوصلگی پلاسکویی‌های مقیم در مجتمع نور تهران ویژگی مشترک میان بسیاری از آنهاست و در برخورد اول قابل‌لمس است منتها این بی‌حوصلگی نه از سر بدخلقی که از سر کسادی بیش‌ازحد بازار آنهاست.

  • گلایه؛ هم از دیگران و هم از خودی

یکی از کسبه، روشن‌نشدن تکلیف ساخت دوباره پلاسکو را یک طرف ماجرا می‌داند که منجر به تشدید بلاتکلیفی پلاسکویی‌‌ها شده اما از همراه‌نبودن بقیه کاسب‌های این ساختمان با یکدیگر نیز گلایه‌مند است. او می‌گوید که از مدت‌ها پیش برای پیگیری مطالبات خود و روشن‌شدن تکلیف، وکیل گرفته‌اند اما بسیاری از کسبه در این جریان همکاری نمی‌کنند و حتی حق وکالت را هم نمی‌پردازند.

این کاسب پلاسکو معتقد است که وقتی خود کاسب‌هایی که داروندارشان را در حادثه پلاسکو از دست داده‌اند، دلشان برای خودشان نمی‌سوزد چه انتظاری از دولتی می‌توان داشت که هزار دغدغه ریز و درشت دارد؟ وقتی هر کاسبی ساز خود را می‌زند، چطور می‌توان یقه بنیاد را به‌عنوان مالک اصلی پلاسکو گرفت و او را وادار به پاسخگویی کرد؟

  • کلنگ‌زنی پلاسکو در سالگرد حادثه

در طبقه اول مجتمع نور که تقریبا نیمی از واحد‌های آن تعطیل و خالی‌است، چراغ چند مغازه کنار هم روشن است. کاسب‌ها هم جلوی یکی از مغازه‌‌ها صندلی گذاشته‌اند و با هم گپ می‌زنند. آنها می‌گویند که «ما اینجا کاسبی نمی‌کنیم؛ فقط وقت می‌گذرانیم تا روز روی روز بگذرد و سال تمام شود».

یکی از آنها از برنامه تجمع پلاسکویی‌ها در روز سالگرد حادثه دلخراش پلاسکو خبر می‌دهد؛ روزی که به گفته او قرار است روبان افتتاح ساخت پلاسکوی جدید را قیچی کنند و برای 3،2سال دیگر کاسب‌ها را در خماری بازگشت به مغازه‌هایشان بگذارند.

کاسب دیگری می‌گوید: «همه ما یک سال است سر کار هستیم؛ از روز اول با وعده وام و تخفیف مالیاتی و از این‌دست وعده‌ها زبانمان بسته شد و حالا با کسادی بازار، زمینگیر شده‌ایم». او توصیه می‌کند که از طبقات چهارم به بالای مجتمع نور دیدن کنم تا معنای کسادی و زمینگیرشدن را بفهمم.

  • کاسبانی که ترجیح دادند راننده اسنپ باشند

در طبقه پنجم مجتمع نور هیچ مغازه‌ای باز نیست. همه واحدها غبارگرفته و خاموش‌ هستند. اما در طبقه چهارم، یک مغازه باز است و یک مشتری هم دارد. البته صاحب مغازه می‌گوید که از صبح مشتری نداشته و آنکه پیش از من داخل مغازه بوده نیز پیک رستوران بوده که سفارش‌اش را آورده است. شکل و شمایل این واحد، به انبار بیشتر شباهت دارد تا مغازه؛ دلیلش اما تغییر کار است و انصراف از فروشندگی پوشاک.

مغازه‌دار می‌گوید که برخی از همکارانش مدت‌هاست کارشان را عوض کرده‌اند و الان چند نفرشان در اسنپ کار می‌کنند. او نیز قرار است یکجا کل بارش را به صورت امانی به یکی از دوستانش در خیابان جمهوری بسپارد و پولش را در بانک سپرده کند و عجالتا راحت سودش را بخورد.

  • پلاسکو که سوخت، حساب‌ها هم سوخت

مغازه‌‌داران مجتمع نور می‌گویند که بسیاری از همکاران قدیمی‌شان پس از ریختن پلاسکو زمینگیر شده‌اند و 8ـ7 نفر آنها نیز فوت کرده‌اند. آنها قدیمی‌های پلاسکو بوده‌اند که سر پیری، سرقفلی مغازه خود را اجاره داده بوده‌اند و از طریق آن امرارمعاش می‌کرده‌اند اما وقتی پلاسکو می‌ریزد، آبراه معیشت‌شان بند آمده و دق کرده‌اند. حال و روز برخی دیگر نیز به‌ دلیل به‌هم‌ریختن حساب‌وکتاب‌ها خوش نیست.

به قول کسبه، وقتی پلاسکو ریخت، بدهی کسبه بر جا ماند اما بسیاری از مطالبات‌شان، کف بازار سوخت شد. خیلی‌ها بدهی خود به پلاسکویی‌ها را قبول نکرده‌اند و برخی هم که چک داده بوده‌اند ، کسبه بعد از کلی دوندگی، بدهی آنها را ثابت کرده‌اند و برای پاس‌کردن چک‌ها مهلت خواسته‌اند.

یکی از کسبه میانسال می‌گوید: «گاوصندوق من در جریان ریزش پلاسکو گم شد و همه سندهای دریافت و پرداخت مغازه را از دست دادم اما شماره برخی از مشتریان را داشتم که به آنها زنگ زدم؛عده‌ای بودند که حسابشان را تمام و کمال طبق دفتر خودشان واریز کردند،برخی به‌کل منکر بدهکاری شدند و گفتند چکمان را به بانک ببر و عده‌ای هم گفتند شاید تا یکی، دو سال دیگر بدهی خود را بدهند». او می‌گوید: «یک کاسب به اعتبارش زنده است اما حالا پس از یک سال دربه‌دری، کسبه پلاسکو اعتبار بازارشان را هم از دست داده‌اند و کم‌کم مشتری‌های قدیمی هم آنها را فراموش می‌کنند».

  • مشتریان با نور بیگانه‌اند

کار بخش زیادی از پلاسکویی‌ها فروش پوشاک بود و برخی در کنار فروش، تولیدی هم داشتند و بیشتر به صورت عمده‌فروشی کار می‌کردند. در این میان در طبقات پایین پلاسکو، خرده‌فروشی هم رونق داشت و به‌صرفه بود. از سوی دیگر اغلب مشتریانی که به پلاسکو می‌رفتند نیز قصد خرید عمده از چندین مغازه را داشتند تا به‌اصطلاح، بارشان را ببندند و به شهرستان یا به مغازه خود در تهران بفرستند.

حالا اما با پخش‌شدن پلاسکویی‌‌ها، مشتریان قبلی هنوز پخش نشده‌اند و خریدهایشان را در همان محدوده بازار، جمهوری و استانبول انجام می‌دهند و پی کارشان می‌روند. این مسئله باعث شده که کار کسبه مجتمع نور به‌شدت کساد شود و با بهترین شرایط هم نتوانند اجناس خود را بفروشند.

گاوصندوق من در جریان ریزش پلاسکو گم شد و همه سندهای دریافت و پرداخت مغازه را از دست دادم اما شماره برخی از مشتریان را داشتم که به آنها زنگ زدم؛ عده‌ای بودند که حسابشان را تمام و کمال طبق دفتر خودشان واریز کردند، برخی به‌کل منکر بدهکاری شدند و گفتند چکمان را به بانک ببر و عده‌ای هم گفتند شاید تا یکی، دو سال دیگر بدهی خود را بدهند

کد خبر 395981

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha