شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ - ۰۷:۳۷
۰ نفر

محمد زینالی‌اُناری: از قرن‌ها پیش، این اشاره که «وقت طلاست»، ورد زبان ما بوده و سعی کرده‌ایم هزینه‌های ازدست‌دادن زمان را در قیاس با کالایی گران‌قیمت تداعی کنیم.

اما پيش از اشاره به ارزش زمان، آنچه مشهودتر مي‌نموده، گذرابودن عمر، تغيير سالانه فصل‌ها و تكرار آيين‌هاي گاه‌شمارانه بوده است. زمان، پيش و بيش از آنكه به ‌صورت ثانيه‌ها و دقايق مفهوم باشد، با ترتيبات دوري و روز و شب فهم مي‌شد. يكي از مناسبت‌هاي زندگي ما، استراحت در كرانه‌هاي زمان و به قول برتراند راسل، بطالت بود؛ نشستن پيش روي منظر و ديدن باغ‌ها و دشت‌ها، رفتن به تفرجگاه‌ها و قدم‌زدن در باغ‌ها و... لحظه‌هايي بود كه نوعي فراغت و گذران گواراي زندگي محسوب مي‌شد. امروزه اين نوع لحظه‌ها كمتر در زندگي پيش مي‌آيد.

زمان امروزي را مي‌توان در آهنگ‌هايي كه با ريتم‌هاي تند و سريع در باشگاه‌هاي ورزشي شنيده مي‌شود، فهميد. آهنگ‌هاي ما در گذشته‌هاي دور، بيشتر آرام و تابع موسيقي طبيعت بود اما امروز ريتم‌هاي تند و فرّار، در زمان از هم سبقت مي‌گيرند و ما را دچار فرار به جلو ـ از زمان ـ مي‌كنند. در بسياري از اين آهنگ‌ها دو عنصر اساسي وجود دارد: ريتم و تكرار. اين دو عنصر بيش از خط سير و طرح مفهومي آهنگ، رخ مي‌نمايند. در برخي از آهنگ‌ها، ريتم‌ها چنان سرسخت و تند است كه ميزان هيجاني كه به حس شخص وارد مي‌كند مي‌تواند او را به غليان و شور بيفكند. آن تكراري‌بودن زندگي از لحظه‌هاي پارسال و امسال، ماه‌هاي تكراري و آيين‌هاي سالانه، به ريتم‌هاي هيجان‌برانگيز تبديل شده‌اند.

و اين هر دو مي‌توانند روايت يك موضوع باشند اما قصه‌هاي متفاوتي دارند. قصه‌هاي ساليان تكراري كهن، روايت طبيعت بود و قصه‌هاي امروزي، روايت زندگي شهري شلوغ و شتاب‌آلودي در هر دو يك جوهر اساسي وجود دارد كه تكرار مي‌شود؛ در روايت طبيعت، تنها چيزي كه اهميت داشت، معيشت انسان بود و هيچ‌وقت نياز به برنامه ريزي‌هاي سالانه براي دستيابي به جايگاه‌ها و طبقات خاص وجود نداشت. بسياري از اوج و حضيض هاي زندگي آدمي در تاريخ ما محصول تصادف و حوادث طبيعي بوده و بسياري از مردمي كه جايگاه‌هاي بالا داشته‌اند، به‌ناگهان به فرودست تبديل مي‌شده‌اند.

زندگي امروزي نيز چندان تفاوتي ندارد؛ مردم، اغلب با عقلانيت و زمانمندي ارتباط چشمگيري ندارند و باز هم زندگي به ‌صورت معيشتي ادامه دارد. آنها اگر بتوانند از حد معيشت روزمره پا فراتر نهند، به مصرف نشانه‌ها مي‌پردازند؛ در اين حالت هم، با عجله و استرس، زندگي‌شان را صرف نيازهاي اوليه‌ زنده‌ماندن و سپس ملزومات رسم و رسوم زندگي امروزي مي‌كنند. اين نيازهاي تكراري‌شده و ضرورت‌هاي پي‌درپي بيشتر با ريتم‌هاي تندي قرابت دارند كه اين‌روزها به جان آهنگ‌ها رسوخ كرده‌اند. در اين سرعت تند، متوالي و خسته‌كننده كه زندگي را به يك ريتم تكراري و يكسان هرروزه تبديل كرده است، باز هم بايد منتظر تصادف و حوادث بود بلكه اندكي از شرايط تغيير يابد. در اين ريتم تكراري و سريع، آنچه كمتر به چشم مي‌خورد، برنامه تغيير و تحول است. تغيير و تحول نياز به ارتباط نزديك با زمان و برنامه‌سازي‌ براي چيدمان تجربه زندگي در طول زمان دارد.

ما با زمان ارتباط تنگاتنگي برقرار نكرده‌ايم و از ديرند يا بي‌زماني و در بهترين حالت از زمان سلسله‌وار زندگي سنتي به فوران ريتم امروزي درافتاده‌ايم. اگر زماني جلوي پنجره مي‌نشستيم و به درختان باغ خيره مي‌شديم، امروز هم كنج اتاق‌مان با كار سختي كه اجرا مي‌كنيم، ضربان پرتپش موسيقي‌هاي تند را مي‌نيوشيم. اگر زماني نسيم و شاخه‌هاي درختان ما را هيپنوتيزم مي‌كرد و موسيقي‌هاي آرام، ما را به خلسه و ارتباط با اشعار رهنمون مي‌شد، امروز هيجان ريتم‌ها ما را در باشگاه‌هاي ورزشي سرگرم مي‌كند. زندگي احساسي، چه در مجراي آيين‌ها و مناسبات رازورزانه‌ شاعرانگي و چه در صداهاي ريتم‌هاي بِيسي كه گوش مردمي كه از خيابان مي‌گذرند را كر مي‌كند، جريان دارد. عقلانيت، اين نيست كه در تكرار، اتفاقي رخ ندهد و ما همچنان منتظر تصادف و حوادث باشيم. عقلانيت و خلاص‌شدن از روزمرگي، آنجا محقق خواهد شد كه در تصورات ما تغيير حالتي نسبت به ايستادن و تماشاي منظر ـ چه طبيعت و چه شلوغي شهر ـ به سوي «عامليت در بعد زمان» رخ دهد.

کد خبر 390478

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار آسیب اجتماعی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha